همان گونه که فرويد در نظريات خود به ناخودآگاه اهميت ويژه اي مي دهد اريکسون در اين ارتباط اعتقاد زيادي به سن دارد. سلامتي روان را در ارتباط با من توصيف مي کند و متغيرهاي آن در ارتباط مقوله «من» تعريف مي کند. ( سعیدی ، 1386 )

به طور کلي اريکسون در ارتباط با سلامتي روان معتقد است که صفات خاصي وجود دارد که فرد داراي سلامتي روان شناختي را از کسي که فاقد اين عنصر است متمايز مي سازد. به نظر اريکسون اين صفات در اجتماع معني مي يابد و بر اين اساس فردي که در جامعه زندگي مي کند و در صورتي داراي سلامتي روان است که از تعارض عاري مي باشد از استعداد و توانايي بارزي استفاده کند، در کارش ماهر و استاد باشد، ابتکار نامحدود داشته باشد از انجام لحظه به لحظه حرفه اش پسخوراند بگيرد و در نهايت در مورد فرايند زندگي نظريه معنوي روشن و قابل درکي داشته باشد (رحيمي 1373).