روانشناس سوئیسی ،کارل یونگ در فعالیت های درمانی خود متوجه شده بود که ماندالاها تاثیر جادویی دارند ،آشفتگی های روان را کاهش داده و در آن نظم ایجاد می کنند و اغلب تاثیراتی روی افراد می گذارند که بعدها مشخص می شود.

ماندالاها به این دلیل نتیجه بخش هستند که به ذهن ناهشیار آزادی می دهند و به این ترتیب آنچه را که به زیر رفته است ، به سطح می آورند. نقش و نگارهایی مانند تخم مرغ ، گل نیلوفر ، ستاره ، خورشید ، مار ، قلعه ، شهر ،چشم و… بدون هیچ دلیل روشنی در ماندالاها قرار میگیرند ولی نشان دهنده فرایندهایی هستند که در سطوح عمیق ذهن هوشیار فرد وجود دارند. به عقیده یونگ وقتی فرد بتواند تعریف با معنایی از یک ماندالا ارائه کند ، روند درمان آغاز می شود و این یک قدم در راه رسیدن به تفرد است .

بنابراین برای رسیدن به سطوح زیرین روان خود فقط احتیاج به کاغذ و قلم داریم تا بتوانیم با ناهشیار خود مواجه شویم !
برای رسم یک ماندالا اصلا به مهارت داشتن در نقاشی احتیاجی نیست ، چرا که در دنیا هرکسی با هرنوع توانایی ای قادر به ترسیم آن است . برای شروع کار و آشنایی بیشتر با ماندالا می توان از رنگ آمیزی آن شروع کرد . رنگ آمیزی ماندالا برای هر رده ی سنی مناسب می باشد و افزایش دهنده احساس آرامش در فرد است . در زیر چند نمونه ماندالا قرار دارد که می توانید آن را به وسیله برنامه paint رنگ آمیزی کنید و یا اینکه می توانید آن ها را پرینت گرفته ، رنگ آمیزی کنید و برای ما ارسال کنید . تا ما بتوانیم تفسیری مختصر از آنچه که انجام داده اید به شما ارائه دهیم .

روان کاو معروف کارل یونگ، ماندالا را کهن الگوی خویشتن می داند، نماد تمامیت و نظم، و کار ویژه آن سازماندهی و در برگیری تمامیت روان و ساماندهی و تنظیم دوباره وضعیت های هرج و مرج آن است. کهن الگوی ماندالا یکی از دیرینه ترین تصاویر ذهنی و بازمانده اجداد بشری است که دارای مفاهیم مختلف اعم از تکامل و فردانیت است.

یونگ روانشناس سوئیسی، این کهن الگو را نماد خویشتن می شمارد که ابتدا از دین وارد روانشناسی و سپس به حوزه ادبیات وارد گردید. این صورت ازلی بیشتر در آسیای شرقی و بین هندوها و بوداییان مورد توجه قرار گرفته است و شامل دایره ای محصور در مکعب است.
به عقیده ی یونگ ماندالا می تواند بیان مصور ذهن، کلیدی برای فردیت و مفهوم اساسی در روانشناسی خود که به طور خودانگیز در رویاها، تعارضات روانی ظاهر می شود. برخی از موافقان یونگ، معتقدند ماندالا در فرایند انتقال شفا می بخشد؛ زمانی که خود از هم می پاشد یا در خطر متلاشی شدن قرار می گیرد، ماندالا ارتباط جدید از ego و خود می آفریند. در واقع ماندالا مانند وسیله ای فرافکن عمل می کند و مسائل درونی را بیرون می ریزد.

خود به عنوان یک کهن الگو، به صورت نمادین، با عقاید کمال و یکپارچگی فرد نشان داده می شود، اما نماد نهایی آن ماندالا است که به صورت یک دایره داخل مربع، مربع داخل دایره، یا هر شکل هم مرکز دیگر، نشان داده می شود. خود بیانگر تلاشهای ناهشیار جمعی برای وحدت، تعادل و یکپارچگی است.

هرکس در دنیا ماندالای مختص به خود را دارد که می تواند توسط خود فرد خلق شود و در نقاشی و فعالیت های هنری او شکل گیرد و کشف و تجربه ی آن تاثیرات آرامش بخشی به وجود می آورد. ماندالا نمادی از کلیت و یکپارچگی جوهره ی وجود انسانی است که در فعالیت های هنردرمانی تجسم پیدا می کند.

فینچر (۱۹۹۱) با آفرینش یک ماندالا، هرکس فضای معنوی خویش را می آفریند و جایگاهی برای حمایت و نقطه ای برای متمرکز کردن انرژی پیدا می کند. در هر صورت این بیان نظری و نگاهی عرفانی به جهان است.

کلوگ (۱۹۶۹) به بیمارانش توصیه می کرد، روی کاغذ دایره ای بکشند و از مرکز شروع به کشیدن کنند و آن را ادامه دهند تا به اعماق نا خودآگاه جمعی و ماندالای خود نزدیک شوند. او معتقد بود این کار هم حس زیبایی شناختی و هم توانایی کنار آمدن آسوده با ابهام فرد را شکل می گیرد و به آرامش میرسد.

ارگولز (۱۹۷۲) از مولفه های مرکزیت تا توازن و نقطه ی مرکزی نام می برد، در این روش حرکات نقاشی و ذهن فرد براساس نقطه ی مرکزی است تا ذهن متناسب با آن تغییر کند و ناخودآگاه جمعی استخراج و کامل شود. از نظر آنها ماندالاهای هرکس، مضمون هایی است که کمال را در او به چالش می کشد، زیرا درون ماندالا توازن و بیکرانگی زیبایی وجود دارد.
یک ماندالا بیشتر از یک شکل ساده است که تمامیت را نشان می دهد و می توان به عنوان مدلی از ساختار سازمانی زندگی آن را در نطر گرفت. ماندالا یک نمودار کیهانی است که روابط تا بی نهایت را برای ما یادآوری می کند، جهانی که هردو درون و برون بدن و ذهن مارا گسترش می دهد.

توصیف واقعیت های مادی و غیر مادی ماندالا در همه ی جنبه های زندگی، صورت های فلکی، زمین، خورشید و ماه و همچنین دایره های ادراکی ما یعنی دوستان، خانواده و جامعه ظاهر شده است. حدود سال ۱۹۶۹ موشکی که به فضا فرستاده شد و عکسی از زمین از فاصله ی صد هزار متری گرفته شد و از آن پس معتقد بودند که کره ی زمین هم یک ماندالا است.

تعبیر ماندالا به نمایندگی از جهان خودش : ماندالا هم جهان کوچک (بدن) است و هم دنیا و همه ی ما بخشی از آن نقاشی پیچیده هستیم. ماندالا بیش از تصویری است که با چشمان ما دیده می شود. لحظه ای واقعی در زمان است؛ که می تواند به عنوان وسیله ای برای کشف هنر، دانش، مذهب و زندگی خود استفاده می شود.

ماندالا شامل دایره المعارف و نقشه ی راه تا بی نهایت است. کارل یونگ معتقد است که نماد ماندالا یک پناه امن از مصالحه ی داخلی و تمامیت است. ترکیبی از عناصر مشخص در یک طرح واحد است که ماهیت اصلی وجود را نشان می دهد. یونگ از ماندالا برای رشد شخصی خود استفاده می کرد و در مورد تجربیاتش نوشت.

ماندالا شامل پنج فضیلت است:

  1. معلم
  2. پیام
  3. مخاطبان
  4. زمان
  5. مکان

ماندالا و روانکاوی

زيگموند فرويد با كشف «ضمير نا خوداگاه انسان» در قلمرو خودشناسي انساني توانست بسياري از علل بيماري هاي رواني را تشريح كند . توجه فرويد بيشتر بر نقش ضمير نا خوداگاه و عوامل ييماري زاي(پاتولوژي) ان معطوف بود . سرو كارزياد فرويد با بيماران رواني در اين امر بي تاثير نبود .

برعكس او شاگردش س . گ . يونگ دانشمند و روانشناس معروف سوئيسي مجذوب نيروهاي بالقوه طبيعي ضمير نا خوداگاه شد و مانند فرويد يك سو نگرانه عمل نكرد بلكه او در بررسي مقوله ضمير نا خوداگاه كه جنبه جمعي در زندگي انساني داشت سعي اش اين بود كه اين جهان نا شناخته و نيروهاي ناشناخته را در حيطه علم روانشناسي بيشتر از جنبه طبيعي و كاربرديش شناخته و تشريح كند .

نماد و كهن الگوي «ماندالا» توسط اين دانشمند در حوزه روانشناسي فرهنگ و اديان شناخته و تفسير شد. ا وتوانست بسياري از عناصر مهم ضمير نا خوداگاه را كه «كهن الگو ها» نام داشتند بشناسد و زبان درك ضمير نا خود اگاه را از طريق سمبل شناسي مي دانست.

اين كهن الگو ها ويا سمبل ها و نمادها از ديد او در انسانها جنبه همه گير و جهاني دارند در واقع مانند الگو هايي در بين همه اقوام با خصوصيات مشترك در طول تاريخ تكرار مي شوند. يعني اكثر اقوام بشري داراي كهن الگو هاي مشتركي هستند كه در زير خاك حافظه نيمه هوشيارشان پنهان است. كه بوسيله ضمير نا خود اگاه اين نماد ها درك و شناخته مي شوند و لازمه درك ان داشتن شعور باطني شفاف وتوجهات عميق به معنويت ، ماوراء طبيعه و هنر است تا كه درك شوند.

نماد ماندالا يكي از نمادهايي است ، كه نشانهاي بارزي از معنويت را در خود جاي داده و هر قومي با اين كهن الگوها و نمادها قادر به ادامه زندگي فرهنگي و رواني خود است. فعاليت س. گ. يونگ در زمان حياتش بيشتر معطوف مو ضوعات فرهنگ هاي شرقي بوده . از ديد يونگ نقش و كاربرد نماد ماندالا ، سازمان دهي و نظم به روان و وحدت بخشي به نيروهاي دروني و تمركز بر خويشتن و ازادسازي روان از اشفتگي و به هم ريختگي است .
هر فرهنگي و مذهبي در گذشته مانند جزيره ايي محدود به خود مي زيست وتا حدود زيادي قادر به حفظ استقلال خود بود و با درگيري و جنگها به اين استقلال مقداري لطمه مي خورده اما در بيشتر مواقع كليت محفوظ مي ماند. اما با گسترش وسايل ارتباطات جمعي و تاثيرگذاري تبليغات مصرف گرايي و به حساب نياوردن فرهنگها و ترويج جهان بيني مدگرايانه دنياي مدرن و ترويج سطحي انديشي در جهان امروزي روز به روز نقش اين نمادها در فرهنگ ها رو به ضعف مي نهد و عوارض اين پديده ايجادشدن بحران هويت ملت هاست كه با با عدم شناخت فرهنگ خود دچار سردرگمي ميشوند و تنها ملتي با شناخت نمادهاي فرهنگي و مذهبي اش و توجه به انها قادر به دوام و ادامه بقاء است.

بحران هويت مشكلي است كه دامنگير ملت ها بخصوص جهان سوم در عصر مدرن است و فقط با كمك فرهنگشناسان متعهد هر كشوري و معرفي علمي فرهنگ كشورشان مي توانند با اين مشكل مقابله كنند. از سويي با يك دست كردن جهان (گلوباليسم) و خاموش شدن فرهنگهاي بيشمارمتنوع انساني ، جهان به همان سطح تبديل به ابشخور تر و تميزي و يك دست ايي مي شود كه بعد از مدت كوتاهي جايي بسيار خسته كننده و كسالت اور خواهد شد، تنوع فرهنگها يكي از عوامل مهم شور و شوق حيات است..

يونگ مي گويد كه تغيير هويت فرهنگي و ديني باعث بحران رواني و تزلزل در هويت فرد مي شود. او اين موارد بحران هويت و تزلزل روحي فردي را در ميان افراد افريقايي كه بوسيله نيروهاي اشغالگر انگليسي در قرن 19،18ميلادي، مجبور شده بودند دين بومي شان را ترك كنند و مسيحي شوند، مشاهده كرده و در كتاب انسان و سمبولهايش اين مثال را اورده است.

يونگ بادانشي كه در مقوله ضمير نا خوداگاه انساني داشت، توانست به وجود سمبل ها، نمادها و كهن الگو ها پي ببردو زبان سمبل ها را دريابد. نمادها در روانشناسي يونگ از اهميت خاصي برخوردارند. يكي از اين نمادهاي معنوي كه بخصوص درفرهنگ هاي شرقي و بخصوص در فرهنگ ايراني تكرار مي شوند و مورد اهميت قرار دارد، نماد « ماندالا است كه يونگ انرا به عنوان كهن الگوي خويشتن بازشناسي كرد.

اين نماد درتمدن ايراني و معماري ايراني از زمانهاي كهن تا به امروز نقش بزرگ و مثبت ايي در فرهنگ ايراني داشته و دارد كه به تحقيق فرهنگي بيشتري نيازمند است. امروزه از اين نماد معنوي ماندالا كاربرد درماني در كشورهاي غربي دارد و براي بهبود و درمان بسياري از نارسايي ها و بيماري ها از ماندالا استفاده ميشود. يكي از اهداف اموزشي استفاده از ماندالا هم تقويت و رشد قوه خلاقيت، نيروي هنري ونيروي عقل است .
سمبل ها حامل ظرف معاني قوي و معنوي هستند كه فقط بادانش خودشناسي و نيروي صدق دروني عرفاني قابل درك هستند وباانگيزه خيرخواهي و تقوا فرد را به مقصد سر انجامي مثبت خود مي رسانند. فرد با تقوا و صدق ميتواند از نيروي مثبت نمادها براي ايجاد صلح و دوستي، رفع اختلافات و تفرقه ها ، بركت و بهبود زندگي جمعي انسانها از ان كمك مي گيرد و در جهت سازندگي قدم بردارد. تقوا و خيرخواهي ملاك مهم تامل با سمبل ها ست. 
علت اشتراك كهن الگو ها دربين انسانها به اين خاطر است كه همه انسانها داراي ضمير نا خوداگاهي هستند كه در ان عناصر فرهنگ، مذهب، مراسم عبادي و ديني و قومي، اساطيرقومي، افسانه ها( زبان و ادبيات قومي) و حكايت ها و امور معنوي به سان ريشه هاي پنهان درختي قطور در قعر خاك تثبت شده است.

خود درخت در واقع بخش اگاه ذهن ماست و ريشه هاي پنهان بخش نا خوداگاه و پنهان وجود ادمي است، همان گونه كه يونگ در مثال هاي متنفاوت انرا بيان كرده است. در اين ضمير نا خود اگاه تجارب قرنها و هزارها بمانند مواد يخچالي( يخچال ها توده برفي عظيمي هستند كه با حركت خود در طول ميليونها سال انواع و اقسام مواد روي زمين را با برف خود همراهي مي كنند ودرخود جاي مي دهند) و به اقتضاء نياز ان از درون ضمير ناخوداگاه به بخش اگاه روان فرا خوانده ميشوند و به فعليت مي رسند. يعني هر قومي قدمت بيشتري داشته باشد، مقدار مواد ته نشين شده( تجارب فرهنگي اش) هم بيشتر است( ارزش قدمت فرهنگي و زماني يك قوم).

اين مواد شامل سنن موروثي، افسانه و قصه ها، مراسم و جشن هاي عبادي، قوانين اخلاقي قومي، خاطرات پيروزي و تلخي ها، اساطير يك قوم، اثار هنري يك قوم و غيره مي باشند كه تجسم سمبلي مي يابند و درناخوداگاه انساني جاي مي گيرند و با اگاهي به سمبل ها به وجود انها پي مي بريم .

به اين خاطر اگاهي از سرگذشت تاريخي، فرهنگي، ادبي، فلسفي، عرفاني، اساطيري، ديني از اهميت خاصي براي ثبات فرهنگ فرد برخوردار است. يونگ روح انسان را به خانه ايي تشبيه مي كند كه انباري و زيرزميني دارد كه ناخوداگاه فرد ناميده مي شود. به اقتضاي نياز فرد وسايلي را كه نياز دارد از زيرزمين به بخش بالاي خانه منتفل مي كند ومورد استفاده قرار ميدهد و يا وسايلي را كه فعلا به ان نياز ندارد به زيرمين و انباري خانه منتقل مي كند.

عامل ديگر هم در اين موازات مي تواند غريزه خداپرستي انسانها ونيت باطني و گرايش هاي عميق معنوي، خداپرستي، صداقت با خويشتن، خويش نهفته باشد. راه ارتباط انسان با خدا از طريق ضمير باطني مقدر شده است. در باطن هر انساني خداوند دري قرارداده، كه اگر هر فردي به اين در بكوبد پرودگار جهان ان دررا برويش مي گشايد. و فرد مي تواند با خالق هستي ارتباط بر قرار كند. اين فقط به اراده و خواست و انتخاب هر انساني بستگي دارد كه ايا خواهان ابن ارتباط مي باشد يا نه. درست مانند ان است كه گوشي تلفن ايي را بر مي داريد و شماره خاصي را مبگيريد و ارتباط با خدا وصل مي شود .

مخاطبان یا بینندگان برای یک ماندالا ضروری است وقتی شما نباشید ،ماندالا هم وجود ندارد. بسیاری از فلاسفه ،هنرمندان و حتی دانشمندان ،قسمتی از انگاره های خود را مدیون الهام هایی هستند که به ناگاه از ناخودآگاهشان سر برآورده. استعداد دستیابی به رگه های غنی این جوهر و تبدیل موثر آن به فلسفه ،ادبیات ،موسیقی و یا کشف علمی را معمولا «نبوغ» می نامند.

پیروان یونگ “ماندالا” را به عنوان محرک و انگیزشی درونی برای خلاقیت می دانند که گسترش و بازنمایی آن به رشد و تعالی درونی می انجامد و تمثیل ها و سابقه آن در ناخودآگاه جمعی هرکسی وجود دارد( به صورت ارثی). 

ماندالا در واقع :

  • نمادهای کهن الگوی درونی را یکپارچه می کند. 
  • فاصله هشیار و ناهشیار را کم می کند. 
  • فرد به یکپارچگی که همان تفرد و وضعیت منحصر به فرد خویش است دست پیدا می کند. 
  • کسانی که به ماندالا معتقدند، به عنوان روشی سنتی برای ایجاد رابطه با ریتم ناخودآگاه جمعی خود به آن عمل می کنند و به این طریق به صور درونی و کهن خود نزدیک می شوند. برخی از یونگین ها معتقدند ماندالا در فرایند انتقال ،شفا می بخشد ؛ زمانی که ego (خود) از هم می پاشد یا در خطر متلاشی شدن قرار می گیرد، ماندالا ارتباط جدیدی از ego و خود می آفریند. در واقع ماندالا مانند یک وسیله فرافکن عمل می کند و مسائل درونی را بیرون میریزد. 
  • هرکس ماندالای خود را دارد که می تواند توسط خود فرد خلق شود و در نقاشی و فعالیت های هنری او شکل گیرد و کشف و تجربه ی آن تاثیرات آرامش بخشی به وجود می آورد. ماندالا نمادی از کلیت و یکپارچگی جوهره وجود انسانی است که در فعالیت های هنر درمانی تجسم پیدا می کند. 

یونگ با تعریفی که از خودآگاه و ناخودآگاه ارائه - داد و با تقسیمبندي ذهن انسان به من، حافظۀ فردي و حافظۀ جمعی، اذعان داشت که تمام انسانها خاطراتی دارند که متعلق به کل افراد بشري است. این خاطرات، که در بخش حافظۀ جمعی واقع هستند، صورت مثالی نام دارند. (یونگ، 1368 :15) .

بر همین اساس الیاده بیان میکند که در دنیا هیچ چیز نویی پدید نمیآید و در حقیقت این «صورت- هاي مثالی» هستند که تکرار میشوند. (الیاده، 1368 : 58 ) . همین تکرارها سبب ایجاد شباهتهاي بسیار بین اساطیر ملل مختلف میگردند. کهن الگوها متعلق به ناخودآگاه هستند و از حافظۀ جمعی سرچشمه میگیرند و چون به ظهور میرسند، از خودآگاهی فرد رنگ میگیرند و از کهن الگو تبدیل به تصاویر کهن الگویی و یا نماد میگردند. در بین کهن الگوها یکی از دیریابترین صور مثالی، کهن الگوي ماندالا ست.

این کهن الگو گاه نیز میتواند بیانگر وجود خالق باشد. مرکز دایرة جدول ماندالا، براي تمرکز در حین مراقبۀ دینی بهکار میرود. (دوبوکور، 1376 :77 ) اشکال متقارن هندسی ماندالا خودبهخود توجه شخص را به مرکز دایره جلب میکنند. شاید به دلیل همین تمرکز است که ماندالا نماد خویشتن و تمامیت فرض شده است.

ماندالا – دایره ماندالا واژهاي سانسکریتی است که از ریشۀ «ماندا» به معناي ذات یا جوهر و پسوند «لا» به معناي ظرف یا در بردارنده، گرفته شده است؛ از اینرو «ظرف جوهر» معنا میدهد و یک کهنالگوي تام محسوب میشود. (پاینده، 1385 :194)

همچنین این لغت در معناي دایره به کار رفته است و منظور از آن نوعی دایرة سحرآمیز است. دایره، نماد روح است و افلاطون خود روح را همانند یک کره میانگاشت. این کهنالگو اولین و کهنترین صورت آرکیتایپی است. دوایر هممرکز یا صورتهاي دایرهاي در افسانهها و اسطورهها و نقشهاي به جامانده از گذشته، خود را به خوبی نشان داده است.

ماندالا اصولاً دایرهاي است که در چهارگوشی مهار شده است و به نحوي بیانگر کلیت و وحدت شخصیت است. «ماندالا در روانشناسی یونگ یعنی مرکز یک تمامیت روانی؛ یعنی خود به فردیت رسیده و بخشناپذیر و سرانجام رسیدن به همان آگاه رهانندهاي که کیمیاگران نیز در حجرههاي تاریک رازآمیز جستجو کردهاند.» (یاوري، 1374 :104)

ماندالا در سرزمینهاي شرقی قدمتی دیرینه دارد و از آغاز مورد توجه قرار گرفته است. اصل ماندالا از دین هندو است؛ ولی در آیین بودا هم کاربرد زیادي پیدا کرده است که شامل یک جدول هندسی مورد استفاده در ادیان بودا و هندو است و به عنوان نمادي براي جهان هستی به کار میرود. عرفاي اسلامی نیز هر یک به نحوي به این صورت کهن الگویی ابراز علاقه کردهاند. گاه آن را «چشم فلسفی» خوانده اند و گاهی نیز به آن «آیینۀ فرزانگی» میگویند. ماندالا اغلب به شکلهاي مختلفی خود را نشان میدهد. «بیشتر ماندالا به صورت گل، صلیب یا چرخ جلوه میکند». (شایگان، 1381 :192)

صفحۀ ساعت، باغی همراه با فوارهاي در وسط، میزي با چهار صندلی در اطراف، چهار ستون، هشت پره و خورشید را نیز نمودهاي دیگر ماندالا به شمار میآورند. یونگ، کاسه و مار چنبر زده را نیز نمادهاي این کهنالگو میداند. ماندالا، مرکزي دارد که لازمۀ رسیدن به آن نقطه، جمع اضداد است. یونگ این مرکز را «نقطۀ تفرید» نامیده است. «من» و «خود» در این نقطه یکی میشوند و ناخودآگاهی و خودآگاهی به وحدت دست مییابند. «مرکز ماندالا محل نزول محور عالم است و هر که به مرکز وجود، یعنی ماندالا راه مییابد، به مرکز هستی که نقطه اتصال است براي مبدأ انسان و مبدأ عالم میپیوندد».

میرچا الیاده دایره را بیانگر میل به وحدت معنوي و تداعی کننده امنیت میداند. از نظر او دایره بستن در جایی سبب امنیت و دور ساختن ارواح خبیثه می شود. به همین دلیل است که درگذشته در اطراف مقابر و زیارتگاه ها دایره می بستند و بـه ایـن صـورت از سـرگـردانـی ارواح جلوگیري می کردند.

دایره وظیفۀ حفاظت از آنان را بر عهده داشت تا در فضاي مقدس آن باقی بمانند. وي همچنین ماندالا را تصویري از جهان میداند که گیتی و خدایان قوم را در اندازههاي کوچکتر نشان میدهد. او رسم ماندالا را معادل بازآفرینی جهان میشمارد؛ از اینرو اهمیت خاص ترسیم ماندالا در بین اقوام بدوي در جهت امور تدافعی و درمانی بسیار قابل توجه است. (دوبوکور، 1376 :93)

به همین دلیل شکل هندسی اغلب معابد و اماکن مذهبی نیز دایرهوار است. سر در مساجد، حالت نیم دایره دارد و سقف یا گنبدي که بخشی از دایره را میرساند، در اغلب اماکن مذهبی، کاملاً قابل توجه است. کلیسا و معابد سایر مذاهب نیز در ظاهر با دایره منقش میشوند. مغان زردشتی، که هنگام تولد مسیح به زیارت او رفتند، در شهر ساوه مقبرهاي دارند که «بناشان در پایین مربع است و در بالا مدور». (سپهري، 1374 :16 )

شکل ظاهري خانۀ کعبه نیز که مکعبی در یک صحن مستدیر است با این صورت نمادین مرتبط بوده و هفت مرتبه طواف حاجیان در اطراف آن با رسیدن به کمال و یگانگی هماهنگ است. (دوبوکور، 1376 :108)

ماندالا نماد حصر فضاي مقدس و رسوخ به مرکز مقدس، تمامیت، عالم اصغر، عقل کیهانی و یکپارچگی است. از نظر کیفی ماندالا مظهر روح و از نظر کمی مظهر هستی است. مربع هاي متناوب نشان دهندة اصل هاي مکمل و ثنوي عالم هستند و کل ماندالا مظهر برقراري دوبارة دارماي کیهانی و زیارت روح است. به صورت نمادین، روح عالم است و شکل ترسیمی و آیینی پوروشا میباشد. مرکز، خورشید یا دروازه آسمان است و ابزار دستیابی به ملکوت به شمار میرود. فن فرانتس کارکرد ماندالا را در دو مورد خلاصه میکند. ابتدا بازگرداندن نظمی که پیش از این وجود داشته است و دوم خلق و بیان آنچه قبلاً موجود نبوده است. از نظر او کارکرد دوم اهمیت بیشتري دارد. بنابراین ماندالا خلّاق و آفریننده است و با خدا وجه اشتراکی دارد. (یونگ، 1377 :341)

ماندالا به کل کرة زمین نیز اطلاق میشود. کرة زمین همان خاك است و خاك، مادرانه انسان را دربرگرفته است و از اینرو آفریننده و نگاهبان نیز هست. از آنجا که ماندالا محل زایش خدایان است، آن را مؤنث قلمداد میکنند. شاید خلاقیت ماندالا است که موجب مؤنث دانستن آن شده است. در مباحث عرفانی نیز سماع دایرهوار، یکی از آداب و رسومی است که توجه محققان را به خود جلب کرده است. دوبوکور در بحث دایره و تشریح این کهن الگو، آن را نماد چرخ میداند، که به نوعی فلکالبروج را تداعی میکند، سپس مولانا را به عنوان پیشواي درویشان چرخ زندگی معرفی کرده میگوید: «رقص دورانی یا چرخشی این مسلمانان دیندار، از رمزگرایی کیهان سود برده و تقلیدي است از گردش دوازده سیاره پیرامون خورشید. آنان بر محور خویش میچرخند بسان صورت فلکی یا صورالکواکب و در عین حال همۀ گروه گرد درویشی که در مرکز میرقصد و نمودگار خورشید اسـت، چـرخ مـیزنند. چـرخ خـوردن رقصندگان شدت میگیرد تا آنکه سرانجـام اتصـال زمین به آسمان را به نحوي رمزي تمثیل میکند». (دوبوکور، 1376 :88 )

وي بر آن است که در بین تصاویر مختلف، دایرهاي بودن گلها و به ویژه گل سرخ، دایرههایی که بر پرهاي طاووس آشکار میشود و شکل نیم دایرة آن، همه بیانگر قداست و اهمیت این صورت ازلی است. دایرهوار جمع شدن نیز نشانۀ مهربانی و نزدیکی است. در ماندالا ترکیبی از دایره و مربع دیده می- شود. در این صورت دایره نماد روحانیت و معنویت و مربع نماد جسمانیت و ماده میباشد. «اگر دایره مربع را دربربگیرد مثل این است که روح بر جسم محیط است و اگر مربع دایره را فراگیرد، مثل این است که جسم بر روح استیلا یافته باشد». (شمیسا، 1383 :202 )

بوکهارت دایره را رمز وحدت اعلی میشمارد و مربع را نمودار قانون مادي میداند و معتقد است نسبت چهار گوش به دایره، نمود فاعل به منفعل است. (بوکهارت، 1376 :18)

همچنین «انسانگراهاي دورة رنسانس با توجه به شکل کامل دایره آن را به خداوند تشبیه میکردند و نقشه کف کلیسا از سده شانزدهم به بعد به شکل دایره درآمد». (هال، 1383 :9)

حتی برخی از شهرهاي مهم جهان در آغاز، دایره اي یا مربع شکل بودند. اورشلیم که شهري آسمانی محسوب می شد، چهارگوش بود و بغداد به شکل دایره ساخته شده بود. بهشت و دوزخ هم دایره شکل، تصویر شده اند. بدین ترتیب تمام مراکز ماورایی به نحوي با ماندالا مرتبط هستند. (دوبوکور، 1376 :104)

در ماندالا مربع، نماد سکون و ثبات در مکان، و دایره، نماد حرکت و خلاقیت به ویژه در دایرة زمان است. البته دایره میتواند مفهوم مکان را نیز در خود داشته باشد. ماندالا همیشه اشاره به مفهوم مرکز دارد و به طور خلاصه ترکیب جنبههاي دوگانگی و وحدت است. (شمیسا، 1383 :202)

همانگونه که بیان شد، این صورت ازلی نخست از دین گرفته شد و سپس مورد توجه روانشناسان و ادیبان واقع گردید. در بین بوداییان دایرة ماندالا به هنگام برگزاري مراسم رازآموزي که آیینهاي مختلفی را دربرمیگیرد، بر زمین ترسیم میشود. خطوط و تصاویر گوناگون را با بندهایی آغشته به گرد برنج، به رنگهاي مختلف رسم میکنند، این رنگهاي گوناگون بر معانی نمادین بخشهاي مختلف ماندالا دلالت دارد. در وسط ماندالا، معمولاً تصویر یک فرد مقدس یا یک بودا یا «بودهیستوه» قرار دارد. درهاي ماندالا با دوایر و گلهاي نیلوفر ترسیم میشوند. درهاي حصار خارجی، نگاهبانان یا برجهاي محافظ دارند و تصاویر و نمادهاي الهی در درون ماندالا نقش شدهاند. رازآموز به تدریج وارد مناطق این فضاي قدسی میشود و از بخشهاي عدیده که با مراحل رازآموزي و مراحل گوناگون سیر و سلوك معنوي تطبیق میکنند، یکی پس از دیگري عبور میکند و تا مرکز قدسی که نماد قلب جهان و اقامتگاه رمزي خدایان است، پیش میرود. (الیاده، 1382 :82)

در بین پدیده هاي طبیعت هر چیز دایره وار با ماندالا مرتبط می شود. عنکبـوت بـه دلیل شکل و ساختمان خانه اش در بحث دایره مورد توجه قرار میگیرد و ماه و خورشید به دلیل مستدیر بودن از این گروه هستند. چنانکه دوبوکور می گوید در اسطوره هاي زیادي عنکبوت، آفریدگار جهان است و به خواب دیدن این موجود نشان از پویایی روان و تکثیر زندگی است. (دوبوکور،1376)

خورشید و طلوع و غروبش نیز از گذشته هاي دور مورد توجه آدمیان بوده است. طلوع آن نشانۀ تولد، خلقت، روشنگري، زیبایی و شادمانی است و غروب آن بیانگر افول، مرگ، غصه و اندوه می باشد. حتی بسیاري از جوامع خورشید را در حد خدایی می ستودند و در هنگام طلوع آن سجده میکردند و غروب خورشید را سفر به سرزمین مردگان میپنداشتند؛ از اینرو میتوان گفت خورشید مسئول رسیدگی به امور زندگان و مردگان است. «تجلیات خورشیدي به ارزشهاي دینی همچون استقلال، قدرت، حاکمیت، عقل و خرد عینیت میبخشد و به همین دلیل است که ما در فرهنگها شاهد خورشیدي کردن موجودات متعالی هستیم». (الیاده، 1380 :144)

در دین زردشت، خورشید چنان عظمتی دارد که در کنار اهورامزدا بر جهان فرمانروایی میکند. هندوان نیز به اهمیت نور خورشید اقرار دارند. در اساطیر کهن، خدایان خورشید بیشتر از بقیه مورد توجه بودهاند و خورشید علاوه بر عظمت و بزرگی، نماد برتري معنوي است. در اسلام یکی از صور قرآنی به نام خورشید است و پروردگار به این عنصر طبیعی سوگند یاد کرده است. همچنین «خورشید نمودار خودآگاهی و ارادت و واقعیت و کار و کوشش و گرایش به قدرتطلبی و عظمتخواهی و رفعت و بلندپروازي و بالاجویی است... خورشید مظهر پدر، برادر (مهین)، عمو، شوهر، کارفرما، پیشوا، رهبر و شاه و دولت یا حکومت و الوهیت و روحانیت است». (ستاري، 1376 :64)

چرخ نیز نمود دیگري از ماندالاست که نماد بخت و اقبال خوانده شده است. در چرخ، دو قطب مختلف با هم جمع میشوند؛ از اینرو جمع اضداد تلقی میشود. آسمان یا چرخ نیز جایگاه خدایان در نظر گرفته شده است. در بسیاري از فرهنگها، خدا و آسمان یکی است، براي نمونه نزد مغولان، تنگري هم خدا و هم آسمان معنی میدهد». (قبادي، 1388 :200)

آسمان در بسیاري از موارد به عنوان رقم زننده سرنوشت انسان به شمار میآید و این اعتقاد در اغلب آثار شاعران و نویسندگان نمود می یابد. بدین ترتیب ماندالا در کلیترین شکل، نماد الوهیت است. البته امروزه ماندالا دیگر بر خدا اطلاق نمیشود؛ چون از نظر یونگ انسان مدرن امروزي خدا را فراموش کرده و بنابراین، خویشتن را در مرکز ماندالا قرار داده است. این خویشتن تجسمی از الوهیت است؛ از اینروست که میبینیم در برخی موارد ماندالا با کهنالگوي خویشتن یکی میشود. افلاطون نیز دایره و گوي و ماندالا را صورت مثالی روان برشمرده است. (یونگ، 1377 :3)

نمادهاي کهن الگوي ماندالا

ماندالا یا دایره به عنوان اصل تکامل و تفرد، در اشکال مختلف نمود یافته است. خورشید، گل، ساعت، فواره و غیره اشکالی است که بیشترین نمود کهن الگو را به خاطر شکل دایره وار خود دارند. البته اعداد چهار و هفت نیز در این زمینه به خاطر مفهوم تکامل، با ماندالا مرتبط هستند. 

1 . خورشید

خورشید علاوه بر دایرهاي بودن و دلالتی که بر کمال و فردانیت دارد، به نحوي نماد روشنگري، خردمندي و بینش روحانی نیز هست. (گرین، 1376 :75 )

علاوه بر این، خورشید با طلوع و غروب خود هم منشأ اساطیر بسیار شده است و هم حاوي نیروي خلاقۀ طبیعت به شمار رفته و نقش بسیاري در اندیشه هاي کهن بشري دارد. وجود خورشید خدایان در اغلب تمدنها و اسطورههاي مللی چون مصر، بابل، آشور، یونان، ایران و غیره حکایت از اهمیت ایـن تصـویـر در بیـن ملـل دارد. بیشمار نسلهاي (http:fa.wikipedia.org, 1390) هر روزه شاهد گردش خورشید از افقی به افق دیگر بودهاند. تکرار این رویداد در ناخودآگاه جمعی به صورت خداي خورشید هیأت نیرومند، چشمگیر و روشنبخش که بشر به او نسبت خدایی داده و میپرستیده، وضع ثابتی پیدا کرده است. خدایان دیگري نیز که بعدها تصور شدند از همین صورت نوعی خورشید سرچشمه گرفتهاند. (فدایی، 1381 :51)

جایگاه خداي خورشید در اساطیر ایرانی، مصري و هندي، اهمیت این تصویر را در ناخودآگاه بشري نشان میدهد. نماد خورشید در هند، سوریا است که مهمترین و مشهورترین خدایان ودایی است و تجلی عظمت آتش الهی و منبع و منشأ نور حیات و معرفت تلقی میشود. صفات ظاهري سوریا به این صورت بیان شده است: «آن موجود زرین که در خورشید به سر میبرد، گیسوان و ریشی طلایی دارد، تمام وجود او حتی نوك ناخنهایش مشعشع و تابان است. چشمانش قهوهاي رنگ است، او با دستبند و تاجی زرین خود را آراسته تلألؤ آن زوایاي آسمان را منور میکند، او چکمه هاي بلند به پا دارد، خداي خورشید سوار بر ارابهاي از طلا درون تاریکی سیر میکند. سوریا یک چرخ دارد که توسط دو اسب کشیده می شود همچنین در اساطیر ایرانی می توان جایگاه برتر خداي خورشید را خاطرنشان کرد. طبق دین زرتشت نام یکی از ایزدان آیین مزدیسنی خورشید و صفت او، اروند اسب (تیز اسب) است. آنان خورشید را (رايمندي - شکوهمندي) به معنی افزار بسیار میدانند. ایرانیان به خورشید سوگند یاد کرده و علامت سلطنت اقتدار ایران بوده است. 

2 . گل

گل، یکی دیگر از گویاترین تصاویر کهن الگوي ماندالاست. این تصویر علاوه بر اینکه دایره را تداعی میکند، از نوعی درون مایۀ زیبایی شناختی نیز سرشار است. این عنصر زیبا از دوران کهن مورد توجه ایرانیان و سایر ملل بوده است. در مورد مراسم گلافشانی و تهیۀ تاج گل و گلآرایی در عصر هخامنشیان، مورخان و نویسندگان یونانی و رومی عهد باستان، مطالب قابل توجه بسیاري نوشتهاند و در منابع پس از آن حتی در بعد از اسلام مطالب فراوانی در این مورد موجود است.

قدیمیترین و زیباترین سند دربارة پیشینۀ توجه به گل در ایران، گل و غنچه هاي دست داریوش، در سنگ نگارههاي تخت جمشید است که بیشتر از 2500 سال سابقه دارد. بنابر نظر تحلیلگران تاریخ، این نقوش، از مراسم جمشید است که سابقۀ آن به بیشتر از 2500 سال میرسد و مراسم برپایی جشن نوروز، و به گمان برخی جشن تولد و بعضی مراسم تاجگذاري را به نمایش میگذارد.

این مراسم به پیروي از سنت- هاي کهنتري بر پا شده که در عهد داریوش با آن شکوه تجلی پیدا کرده و در عین حال شاهد ارجمند و کاملاً گویایی از علاقه و توجه ایرانیان نسبت به گل است. در بین گلها، رز و نیلوفر بیشتر تحت تأثیر صورت ازلی ماندالا واقع شده- اند و تقدس یافته اند. (بلخاري قهی، 1390)

معناي گل ها در ادوار مختلف زندگی بشر، متفاوت بوده است. مثلاً گل رز که مورد علاقۀ اغلب افراد بوده است، در دورة رنسانس نماد شهادت و عشق آسمانی و بعد از آن نشانۀ آرامش، نعمت و صلح بوده است. این گل در مصر باستان، نشانۀ تقوي و پاکدامنی و در عهد یونانی ها نشانۀ تقدس بوده و رومیها آن را به عنوان نماد فتح و پیروزي می شناخته اند؛ اما گل رز امروزه همه جا معناي عشق و زیبایی دارد. (هال،1390)

در اغلب کشورها گلها از معانی یکسانی برخوردار شده اند که دانستن آنها و استفادة به موقع از معانی آن میتواند در بهبود ارتباط نقش مؤثري داشته باشد. نقش نیلوفر در ارتباط با بودا، ویشنو و مذهب در شرق آسیا کاملاً روشن است و به همین دلیل در ارتباط تنگاتنگ با ماندالا قرار گرفته است. همچنین نیلوفر آبی یکی از هشت نشانۀ سعادت در بودیسم است.

نیلوفرِ آبی هشت برگ در ماندالاهاي بودایی به عنوان نمادي از هماهنگی کیهانی به کار رفته است. در همین متون، نیلوفر هزار برگ، نمادي از روشنشدگی معنوي است. همچنین شکوفه، نماد نیروهاي بالقوه است. در اسطورهشناسی مصري، نیلوفر آبی با خورشید مرتبط است؛ چرا که در روز شکوفه میزند و در شب بسته میشود. همچنین این باور وجود دارد که نیلوفر آبی به خورشید نیرو میبخشد. از این- رو، بین دو تصویر گل و خورشید نیز ارتباط برقرار میشود. (ذکرگو، 1377 :78)

در اساطیر یونان مردن و زنده شدن هایی به صورت گل مشاهده می شود. مشهورترین و آشناترین آنها مرگ آدونیس بود. هر سال دختران یونانی براي او سوگوار میشدند و هر زمان که گل او، یعنی گل سرخ شقایق نعمانی، یا گل باد، دوباره شکوفا میشد، جشن و پایکوبی برگزار میکردند. آفرودیت دوستدار آدونیس است.

آفرودیت خدابانوي عشق است که بیشتر تحت عنوان رومی خود یعنی ونوس معروف شده است. او را خدایی کیمیاگر میشمارند که از زیباترین و وسوسهانگیزترین خدابانوان است. روابطش را خود برمیگزیند و هرگز قربانی کسی نمیشود. (بولن، 1373 :28 )

گرچه خدابانوانی چون هرا ، دیمیتر و پرسفون مورد سوء استفاده خدایان مذکر قرار گرفتند؛ اما آفرودیت همواره فرّار و موفق است. برخی او را فرزند زئوس و گروهی او را دختر اورانوس می دانند که وقتی کرونوس اعضاي تناسلی اورانوس را قطع کرد و آن را به دریا انداخت، دختري به نام آفرودیت (زن متولد از امواج) یا (متولد از نطفۀ خدا) قـدم بـه عالـم هستـی گذاشـت.

آفـرودیت همسر هفائیستوس بود؛ اما علاقه مند به آرس ( مارس ) خداي شکار بود. در مسابقه اي که براي انتخاب زیباترین ها بین آفرودیت، هرا و آتنا برگزار شد؛ پاریس، آفرودیت را زیباترین خواند. حیوان مورد علاقۀ او کبوتر و گیاه مخصوص او گل سرخ و مورد است که گاه آن را به صورت کمربندي درمی آورد. (گریمال، 1347 :85-82)

3 . فواره و ساعت

«فواره» نیز با توجه بـه دوایـري کـه از ریـزش آب ایجـاد مـی کنـد، تصـویر دیگـري از کهـن الگـوي ماندالاسـت.

فواره یکی دیگر از نمادهاي طبیعی است که به دلیل ایجاد دایره هایی در هنگام ریزش آب بر سطح، به عنوان یکی از نمادهاي کهنالگوي ماندالا جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. (شایگان، 1381 :192 )

وجود این پدیده به ویژه در باغهاي باستانی نیز تأکیدي بر اهمیت این نماد براي نشان دادن تمامیت و کلیت است. در باغهاي ایرانی عموماً از اشکال مربع و دایره و نیز تقسیمات چهارگانۀ آن سخن میرود که در مرکز آن نیز فوارهاي مشاهده می شود. (پیرنیا، 1373 :15) فواره علاوه بر ایجاد دوایري با مرکز واحد، به نوعی حضور آب و حیاتبخشی آن را هم در نماد تمامیت خاطرنشان می سازد.

ساعت نمود کهن الگوي ماندالاست و کلیـت وحدت را می رساند. ساعت نیز به دلیل حرکت دایره مانند عقربه ها، نماد دیگري از ماندالاست که با نشان دادن گذر زمان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. شاعران و نویسندگان گاه به طور ناخودآگاه از این نماد براي بیان کمال و تمامیت استفاده می کنند.

4 . عدد چهار

چهار متداولترین عدد در بین تصاویر کهن الگویی به شمار میرود. چهار فصل سال با این نماد به تصویر کشیده میشود و چهار ضلع مربع موجود در ماندالا با این عدد مرتبط است. گرین عدد چهار را «متداعی با دایره، چرخۀ زندگی، چهار فصل، اصل مادینه، زمین، طبیعت و چهار عنصر (خاك، هوا، آب و آتش) میداند» (گرین، 1376 :162 )

چهار، نماد کمال و تمامیت است و در مسیحیت نیز ارزش والایی دارد. يونگ معتقد است تثلیث مسیحیت باید با یک پایۀ دیگر که مریم مقدس است، کامل شود. در جاي دیگر نیز در کنار سه عامل نیکی پدر، پسر و روحالقدس جنبۀ منفی یعنی دجال را براي تکامل لازم میشمارد. شکل ظاهري صلیب که تداعیکنندة یک چهار گوش است و نیز چهار انجیل همراه با مبشّر آنها، همچنین توجه به چهار جهت اصلی با این عدد نمایش داده میشود. (یونگ،1370 :83)

به نظر میرسد چهار، کهن ترین عدد در بین اعداد کهن الگویی باشد. «رمز رقم چهار از حیث قدمت به دورترین زمان ها و شاید به دوران قبل از تاریخ برمی گردد و همیشه با تصویر خداي خالق جهان توأم بوده است. رمز تربیع، تجسم کمابیش مستقیم خداوند است و در رؤیاهاي اشخاص حاکی از چیزي شبیه به خداي باطنی است». (دلاشو :1366 ، 178 )

غناي این عدد از سایر موارد آشکارتر است. چهار راه منشعب از ماندالا و چهار باد کیهانی نیز میتوانند اشکال دیگري از این عدد باشد. همچنین در بسیاري از ادیان نام خداوند از ، الهه، چهار حرف تشکیل شده است: دیوا ، یهـوه ، ديیـو ، گـات ، در زبــان آلمـانـی و تئوس در یونانی». (ترقی، 1386 :86 )

کاسیرر تئوس مهمترین عامل تقدس عدد چهار را ارتباط آن با فضاي کیهانی دانسته و معتقد است چهار، ارتباط مقدسی با مناطقی از فضا دارد و در هر چهارگاه این شکل کلی چهارگانه، کل جهان آشکار است. به این ترتیب چهار بر تکامل دلالت دارد. در قرون وسطی، چهار انتهاي صلیب را معادل چهار منطقه بهشت اعم از شمال، جنوب، شرق و غرب میپنداشتند. (کاسیرر، 1378 :236)

بهار از استاد خود هنینگ نقل میکند که حتی ایرانیان در آغاز، تنها به چهار آسمان معتقد بودهاند و اعتقاد آنان به هفت آسمان به سبب نفوذ عمیق نجوم بابلی بر ایرانی است. (بهار، 1376 :66)

در مصر هم چهار نقطه اصلی رسمیت داشت و در تعداد خدایان و فرزندان آنها عدد چهار به نحو عجیبی تکرار میشود که این تکرار به هیچوجه ها، 18 تصادفی نیست. «در اسطورة هلیوپلیسف «نوت » داراي چهار فرزند میشود و اندرون هاي که در جریان مومیایی کردن جسد بیرون کشیده میشود، توسط چهار پسر هوروس حمایت می- شود. آنها نیز به نوبۀ خود توسط چهار الهه ، حمایت می گردند». تعداد خدایان مذکر و مؤنث در اسطورة هرموپلیس را نیز ناشی از اهمیت عدد چهار می داند که شکلی از توازن و کلیت را نشان می دهد. در فرهنگ نمادها آمده است که طبق سفر پیدایش، از بهشت عدن رودي بیرون میآید که به چهار شعبه تقسیم میشود تا به تمام جهان برسد. زمان با چهار واحد اندازهگیري شده و مدت عمر انسان از چهار بخش کودکی، جوانی، میانسالی و پیري تشکیل شده است. (شوالیه، 1378 :554)

در بین متصوفه و عارفان ایرانی نیز چهار از ارزش والایی برخوردار است. آنان مراحل سیر و سلوك را چهارگانه شمرده و آن را معادل چهار عنصر قرار میدهند. در اول شریعت را به خاك مربوط میدانند. طریقت را در ارتباط با باد دانسته و معرفت را در عنصر آب میجویند. آخرین مرحله، که همان چهارمین درجه و نهایت عرفان است، حقیقت است و معادل آن آتش قرار دارد. (همان: 561 -558)

بدینترتیب عدد چهار کاملترین عدد است و نماد کمال الهی به شمار میرود. دانشمندان و فلاسفۀ طبیعی قرنها پیش، بین دایره و عدد چهار ارتباط مستقیم قائل بوده و دایره را به معنی خدا میدانستند. یونگ بر آن است که تصاویر الوهیت نهفته در بطن ماده در علم کیمیا، سرزمین بهشت، تخم مرغ اولیه که جهان از آن اراده شد، یا همان ماهی گرد در دریا که منشأ آفرینش بود، همه و همه با عدد چهار و دایره در ارتباط هستند. وي همچنین چهار مرحلۀ اکسیر اعظم را که شامل سیاهی، سفیدي، سرخی و زردي است، یادآور میشود که هم اهمیت معجزهآساي چهار رنگ را نشان داده و هم عدد چهار را تبیین میکند. (یونگ، 1370 :84-81 ) عدد چهار در کلیۀ ادیان و مذاهب مختلف، مورد توجه و اهمیت واقع شده که این امر خود موجب شگفتی بسیار است.

عدد چهار میتواند مراحل چهارگانه سلوك عرفانی را نیز تداعی کند. البته چهل نیز یکی از ضرایب عدد چهار است و به همین دلیل اهمیت والایی دارد. این عدد به ویژه در عرفان اسلامی بسیار مورد توجه است.

چهل مفهوم والا و مقدسی دارد و کمال و کلیت در عدد چهل در اساطیر مختلف نیز نمود یافته است. مثلاً موسی (ع) سی شبانهروز به مناجات با خدا پرداخت و با ده شبانهروز دیگر آن را کامل کرد.

5 . هفت

هفت، مجموع سه و چهار است و از اینرو، مـی تواند نماد جمع مؤنث و مـذکر باشـد . یعنـی جمـع آنیما با آنیموس را نشـان مـی دهـد کـه همـان نمـاد خویشتن و یا ماندالاست. به علاوه رقم هفـت رمـز باروري و زایندگی و جمع ضدین و نقـض و نسـخ دوگانگی و ثنویت و در نتیجه نماد وحدت انسـان و نمود انسان کامـل بـی نقـص و اتحـاد زن و مـ رد و درون و بیـرون اسـت؛ زیــرا از جمـع عـدد چهــار (زمین) که نماد مادینگی است و رقم سـه (آسـمان ) که رمز نرینگی است حاصل آمـده اسـت . (سـتاري، 1376 :55)

یونـگ نیـز بـه اجتمـاع سـه و چهـار در راستاي ساختن عدد هفت توجـه خاصـی دارد . سـه در روانشناسی یونگ عددي اسـت ناکامـل، نرینـه و نماینـدة قلمـرو خودآگـاه روان و در کنـار آن عـدد چهار، مادینه و کامل است و نمایندة ساحت تاریـک و ناخودآگاه روان... از یک کاسه کردن سـه و چهـار به هفت، به عدد تمامیت و کمال میرسیم». (یـاوري، 1374 :116) بدین ترتیب هفـت یکـی از مهـم تـرین اعداد و کاملترین آنها محسوب می شود.

عدد هفـت عدد سلاحها و بادهاست. عدد اسـاطیر مختلـف، عدد سیارات در آسمان، تعداد دریاها در خشـکی و روزهاي هفته را میرساند. عددي که تقدس در اصل وجودش نهادینه شده اسـت . ایـن اصـل در بین سایر موارد از قدرت بیشـتر و محکـم تـري برخوردار است.

در اسـاطیر، هفـت گره و یا نه گره سبب درمان بیمـاري هـا مـی شـود . (فریزر، 1384 :268 ) هفت، عدد روزهاي هفته نیز هسـت

عدد هفت در آداب کهـن ایرانـی نیـز مـورد توجه بوده و داراي اهمیتی والاست. به عنوان مثال در آغازین لحظات شـروع سـال نـو هفـت شـی ء مختلف که با حرف سین شروع میشـود، زینـت - بخش سفره هـاي ایرانـی اسـت .

بدین ترتیب اعداد هفتاد و هفتاد هـزار نیـز، از تقدس موجود در عدد هفت برخوردار بـوده و مورد توجه قرار گرفته اند و گـاه بـه عنـوان نمـود دیگري از تصاویر ماندالا خود را نشان داده اند.