نظریه چستر بارنارد درباره رفتار شهروندي سازمانی
در دهه ي 1930 چستر بارنارد، پدیده رفتار شهروندي سازمانی را تحت عنوان " رفتارهاي فرانقش " مطرح کرد. به اعتقاد وي، تمایلات فردي جهت تلاش فعالانه در راستاي دستیابی به اهداف سازمانی ضروري است.
بارنارد (1938) بیان می کند، این تلاش ها نه تنها باید در جهت دستیابی به اهداف سازمانی باشند که ضروري است در جهت حفاظت از خود سازمان نیز موثر باشند.
بارنارد (1938) تحقیقاتی را در خصوص تجزیه و تحلیل ماهیت سازمان تحت عنوان "سیستم هاي همکاري" انجام داد. وي برخی از سؤال هاي بنیادي و اساسی نظیر این که؛ چرا سازمان ها وجود دارند؟ ، چه چیز موجودیت آن ها را پا بر جا میدارد؟ و چرا به عاملین قدرت در سازمان ها نیاز است را مطرح نمود. وي در مقام پاسخ به اهمیت ساختار و کنترل رسمی به عنوان ویژگی بنیادي سازمان هاي امروزي اشاره نمود. اگرچه ساختار و کنترل رسمی، جایگاه والایی در سازمان دارند اما آنها ماهیت اساسی سیستم هاي همکاري را تعریف نمی کنند لذا از نظر بارنارد، سازمان هاي غیررسمی، اهمیت فراوانی داشته و به طور روز افزون این گونه سازمان ها مشروعیت بیشتري پیدا نموده اند.
از محتواي فوق، می توان چنین استنباط کرد که بخش هاي مختلفی از ایده بارنارد در خصوص عوامل تعیین کننده رفتار شهروندي سازمانی در قالب " تمایلات براي همکاري" مطرح شده است.
بارنارد اهمیت و برجستگی کمک هاي خودجوش افراد را که در ماوراء تعهدات قراردادي و اختیارات قانونی قرار می گیرند را در تبیین مفهوم رفتار شهروندي سازمانی بیش از پیش روشن ساخته است.