نظریه تعلیم و تربیت توماس آکوئیناس
برای اینکه دید بهتری نسبت به آراء فلسفی آکوئیناس پیدا کنیم لازم است که قبل از او به توضیح مختصری در مورد شخصیت برجسته دیگری که سهم عمده ای در شکل گیری سیر اندیشه در تاریخ غرب در قرون وسطی داشت بپردازیم: سنت آگوستین.
سنت آگوستین (354-430) که به عنوان یک قدیس و مبلغ شهیر مسیحی، یکی از مهم ترین چهره های مذهبی در مسیحیت و به خصوص فرقه کاتولیک شناخته می شود، دیدگاه فلسفی به خصوصی در مورد آموزش و به طور کلی تعلیم و تربیت داشت. سنت آگوستین گرچه مطابق رویه قرون وسطی، دین را در مرکز خلقت بشر می دانست و تمام مسائل بشری را حول محور اراده خداوند در جهان تفسیر می کرد اما خود متاثر از فلسفه یونان باستان و به خصوص افلاطون بود.
گرچه تا قبل از او و پس از اوج گیری تمدن مسیحی کم کم متون دینی جای اندیشه ورزی فلسفی که ریشه در فلسفه یونان باستان داشت، گرفته بود اما آگوستین که خود تعلیم دیده مکتب افلاطون در جوانی بود ارادت خود را به فلسفه از دست نداد و در دیدگاه مذهبی- فلسفی خود اندیشه ورزی و خرد بشر را به دین پیوند زد او برا ین باور بود که علوم کلاسیک (همچون هندسه، زبان، اخترشناسی و ...) به عنوان تغذیه کنندگان خرد بشر، پلی فرهنگی بین عالم ماده و عالم ملکوت هستند و باید در کنار تعلیمات دینی و روحانی مسیحی در مدارس، علوم کلاسیک نیز آموزش داده شوند.
چنین رویکرد مهمی از سنت آگوستین بود که آکوئیناس را تحت تاثیر قرار داد و او اصول فکری و فلسفی خود را بر اساس این تعلیم آگوستین بر پایه دوئیت روح و جسم پایه گذاری کرد. در زمانه ای که روح و روحانیات، حاصل تفکر رایج قرون وسطی، در محور تمام آموزش ها و موعظه های مذهبی قرار می گرفت، آکوئیناس دیدگاه معتدل خود را نسبت به همراهی و دوگانگی ذات بشری بر دو رکن روح و جسم اعلام کرد که در آن زمان انقلابی به شمار می آمد.
او که به شدت تحت تاثیر فلسفه ارسطو بود که شاید در آن زمان، اقبال چندانی بین مذهبیون و کلیسا نداشت، با ایجاد ارتباط بین روش ارسطو در درک حقیقت و نیز تقسیم بندی عناصر جهان به دو قسم جوهر و صورت، فلسفه مذهبی خود را بر پایه دو جنبه روحانی و مادی برقرار کرد و برای هر دو جنبه اعتبار و ارزش قائل شد گرچه همچنان برای جنبه روحانی انسان ارزش والاتری قائل بود و جسم را در خدمت تعالی روح می دید.
آکوئیناس بر خلاف بسیاری از اسلاف و هم دوره ای های خود، قائل به اراده آزاد و اختیار برای انسان بود. او باور داشت خداوند در انسان، اختیار را به ودیعه نهاده و انسان قادر است خود زندگی وسرنوشت خود را در دست گیرد اما آنچه به انسان در تشخیص و تمیز راست از کژ کمک می کند عمل به تعالیم الهی و ایمان و اطاعت از اوامر دین مسیحی است که به انسان راه خیر و نیک را نشان می دهد و او را به سعادت رهنمون می شود.
فلسفه آموزشی آکوئیناس
آکوئیناس بر این باور بود که گرچه روح و معنویات اساس زندگی دنیوی و اخروی انسان را تشکیل می دهند و هدف از خلقت در واقع رستگاری روح است اما انسان دارای بعد مادی نیز است و از نظر جسمانی نیز محتاج تعلیم و تربیت است و هیچ کس نمی تواند منکر بعد مادی انسان شود. آکوئیناس فلسفه آموزشی خود را بر اساس قائل بودن به دوگانگی وجود انسان چنین پایه گذاری کرد
آموزش و پرورش نیز همچون زندگی، هدفمند است. همچنان که هدف از خلقت بشر، رشد و کمال روحانی است، آموزش و پرورش نیز باید انسان را در جهت تامین این هدف بزرگ یاری رساند و در خدمت اراده خداوند باشد
حقیقت دارای دو بعد مادی و معنوی است. بنابراین تعلیم و تربیت نیز باید دارای دو جنبه جسمانی و روحانی باشد. آموزش و پرورش باید انسان را در جهت انجام آنچه برای زندگی دنیوی و اخروی هر دو نیاز است، یاری دهد
حقیقت –چه مادی و چه معنوی- ماهیتی سلسله مراتبی دارد از آنجایی که هیچ چیز در جهان و جامعه، موقعیتی برابر ندارد، برنامه درسی نیز باید نسخت در خدمت اولویت های اساسی باشد و وقت و بودجه بیشتری را به تعلیم مباحث مهم تر اختصاص دهد
آکوئیناس، بر این باور بود که مدارس که در آن زمان عموما مدارس مذهبی بودند، باید برنامه درسی خود را در پایه تعلیم و تربیت دینی و مادی پایه گذاری کنند. بخش بزرگی از برنامه درسی از نظر سلسله مراتب اهمیت در دیدگاه او شامل این اولویت ها بود:
1- تعلیمات دینی مسیحی،
2- فلسفه و خرد ورزی،
3- علوم پایه
4- حرفه و فن که نقش آموزش برای تداوم حیات اقتصادی جامعه را بر عهده دارد.
آرای مذهبی. آکویناس از هر لحاظ فرزند وفادار کلیسا بود . او قدرت مطلق پاپ با قبول داشت و مراسم دینی را لازم می شمرد و می گفت در صورتی که بشر بخواهد رستگاری برسد، باید تمام مراسم دینی را از قبیل تعمید، ایمان، عشای ربانی، توبه، تدهین نهایی، تقدیس وعروسی ضروری بدانند. مراسم دینی بخشی از فیض الهی است که بین طبیعت وخدا، و بشر وماوراءالطبیعه ارتباط برقرار می کند. عقل نمی تواند ویژگیهای اساسی آنها را تشریح کند. تنها ایمان می تواند آنها را بفهمد.
در حالی که علمای دینی خاوری، مانند اورایگنس و کلمنت، مسیح را غالباً نیروی ماوراءالطبیعی شمرده اند، آکویناس او را یک حقیقت زنده می شمارد و می گوید عیسی رستگاری ما را ممکن می سازد هنگامی که ما از او پیروی می کنیم از شیطان نجات می یابیم و بر گناه فطری غلبه می نماییم عیسی در نظر آکویناس عالی ترین معلم بود.
لوازم تربیتی. آکویناس عقیده دارد که وظیفه علم بررسی اصول اولیه است. کسانی که تحت تأثیر وی واقع شده اند به اصول کلی بیشتر از واقعیتهای جزئی توجه کرده اند.
آرای مذهبی آکویناس اشاره های روشنی برای تربیت اخلاقی در بردارد. به نظر او مهمترین فضلیت احسان است که نه تنها عبارت از بخشش کریمانه به فقیران است، بلکه محبت به همسایه را هم شامل می شود و درهر حال عالی ترین وجه محبت اخلاص به خداست.
آکویناس مانند قدیس آگوستینوس علیه بدعتگذاران جهاد می کند و می گوید کلیسا باید ایشان را به دین بازگرداند و اگر در خطای خود اصرار ورزیدند، آنان را تکفیر کند و در صورت لزوم به قتل برساند.
آکویناس به طور کلی طرفدار نظام پدر سالاری قرون میانه بود و می گفت پدر رئیس خانواده است و زنان باید از شوهران خود اطاعت کنند به نظر او خانواده اساس کشور است؛ بنابراین اگر خانواده متزلزل شود، هرج و مرج اجتماعی اجتناب ناپذیر است. در مدرسه نیز معلم باید همان اقتداری را نسبت به شاگردان خود داشته باشد که پدر در خانواده دارد.
نقش معلم در فلسفه آموزشی آکوئیناس
سیستم آموزشی در دیدگاه آکوئیناس، شامل انتقال دانش و آگاهی توسط معلم به شاگرد بود. یعنی او در نظام تربیتی قائل به سه رکن معلم، شاگرد و دانش بود که در این میان نقش معلم، انتقال دادن دانش و آگاهی به دانش آموزان بود. به این ترتیب در نظام آموزشی آکوئیناس، معلم در راس کلاس درس، مسئول مستقیم انتقال دانش از روی کتب و مراجع درسی بود.
در سیستم آموزشی او، معلمین یابد مسلط به ادبیات و دستور زبان بوده و از فن بیان خوبی برای تسهیل یادگیری شاگردان برخوردار می بودند همچنین باید از قوه تفکر منطقی برای نظم دادن به شیوه فکری و یادگیری دانش آموزان و منسجم کردن دانش در ذهن آنها استفاده می کردند .
در دیدگاه آکوئیناس، معلم بودن ارزش زیادی داشت زیرا او معلمی را نوعی تعهد اخلاقی به خدمت به جامعه و دین می شمرد. معلمین متعهد همراه با روحیه خدمت و عشق، افرادی بودند که زندگی خود را وقف تحصیل، تحقیق و تدریس علم و دین به شاگردان خود می کردند و به عنوان الگوهای اخلاقی نقش مهمی را در شکل گیری شخصیت و چه بسا تغییر سرنوشت دانش آموزان خود ایفا می نمودند
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .