1) تشابه در مذهب

یکی از مهمترین ابعاد ازدواج بعد عقیدتی و ایدئولوژی آن است . وقتی دو فرد با عقیده و مذهب متفاوت با یکدیگر وارد زندگی مشترک می شوند در کوچکترین مسائل زندگی با همدیگر دچار اختلاف می شوند و این مهم تا تربیت فرزندان کشیده می شود. زیرا ابعاد فکری و عقیدتی آنها با هم متفاوت است و هر کدام از یک زاویه به مسائل می نگرند.

زن و شوهری که پای بند به مذهب هستند باید دارای مذهب یکسان باشند. «روانشناسان ازدواج دو نفر با دو مذهب متفاوت را توصیه نمی کنند»

 

2) تناسب در سطح اقتصادی

وجود تفاوت اقتصادی بین زوجین مشکلاتی را در زندگی آنها ایجاد می کند. به این دلیل که تجارب آنها در زندگی قبلی با یکدیگر متفاوت است . برای مثال اگر پسری از نظر اقتصادی سطح پایین تری داشته باشد قادر نخواهد بود خواسته ها و نیازهایی را که آن دختر در زندگی خود تجربه کرده و به آن عادت نموده جبران یا برآورده نماید. و گاه هدایا و امکاناتی که برای او فراهم می کند پیش پا افتاده بوده رضایت همسرش را جلب نمی کند. از طرفی رفت و آمد آنها با خانواده هایشان از تعادل و همسنگی لازم برخوردار نیست و ممکن است موجب احساس حقارت و ناراحتی برای خانواده با سطح پایین تر اقتصادی گردد.

 

3) تشابه در سطح فرهنگی (آداب و رسوم و  معاشرت)خانواده ها

تشابه فرهنگی بین خانواده زوجین موجب سهولت پذیرش طرفین شده وآنها زندگی بدون تنشی را آغاز خواهند نمود.  در حالیکه تفاوت در آداب و رسوم و سنتهای رایج در خانواده ها موجب می شود رفتاری که برای یک خانواده عادی و طبیعی است برای خانواده مقابل غیرقابل تحمل و غیرمنطقی تلقی شود و همین موجب بروز تنش ها و اختلافات بین زوجین می گردد.

از جمله این موارد می توان در طرز غذا خوردن ، آداب و رسوم مهمانی دادن ، طرز لباس پوشیدن نوع پوشش و حجاب، نحوه مراودات بین زن ها و مردها، تشریفات و پذیرائیها، سلیقه خانواده ها در انتخاب نوع غذا و از این جمله را می توان نام برد.

 

4) تناسب در سطح تحصیلات

تفاوت زیاد بین تحصیلات زوجین باز هم عدم تفاهم و درک متقابل را ایجاد می نماید. اگر دختر یا پسری در سطح تحصیلی بالایی مثل دکتری و کارشناسی ارشد قرار داشته باشند و همسر آنها سطح بسیار پایین تری داشته باشد تفاوت زیاد مانع درک متقابل شده و فاصله آنها را زیاد می کند به طوریکه علایق و نیازهای آنها با هم فاصله زیادی پیدا کرده و نمی توانند از هم صحبتی با هم لذت ببرند.

 

5) تناسب ظاهری

یکی از معیارهای مهم در انتخاب همسر زیبائی فرد مقابل است. بسیاری ازعشق ها و علاقه های قبل از ازدواج براساس معیار زیبائی صورت می گیرد و چون تنها ملاک انتخاب بوده با شکست مواجه می شود. این معیار کشش ناخواسته  ای رابرای افراد ایجاد می کند، زیرا انسان زیبا پسند و زیبا خواه است و همیشه در زندگی به دنبال زیبائی ها آرامش می یابد ولذت می برد. در تمام حیوانات هم از این عنصر برای جلب جفت استفاده می شود، به عنوان مثال طاووس نر برای جلب توجه ماده خود دم زیبایش را به نمایش می گذارد.

بسیاری از دختران و پسران جوان و آماده ازدواج قبل از آنکه خود را برای ویژگیهای دیگری که لازمه زندگی است آماده کنند، دچار آراستگی غیرمعقول ظاهری می شوند و ظاهری گول زننده و افراطی در پیش می گیرندکه زندگی خودوطرف مقابلشان رابه مخاطره میکشاند. از آنجایی که انسان فطرتازیباپرست است وبه دنبال جمال وکمال حرکت می کنند لازم است عنصر ظاهر فریبی را از این حس جدا نمود. زشتی وزیبائی امری نسبی است ونمی توان آن رامطلق فرض کرد و ادعا نمود انتهایی برای آن وجود دارد. در جوامع مختلف هم تعاریف متفاوتی از زیبایی وجود دارد که در سایر نقاط آن را زیبایی تلقی نمی کنند. اما می توان این عنصر زیبایی را ایجاد کرد بدون اینکه فریبنده و گول زننده باشد. نظم و ترتیب در ظاهر و هماهنگی در لباس و نظافت می تواند نوعی زیبایی تلقی شود. سادگی در پوشش و تناسب آن عمل دیگری است که زیبائی فرد را بیشتر از آنچه که می توان تصور کرد جلوه می دهد.

 

6) تناسب سنی

سن ازدواج از دونظر دارای اهمیت است. یکی از نظر روانی و دیگری از نظر فیزیولوژیکی.

الف) جنبه روانی:

انسان در فرایند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگیهای متفاوت می باشد خصوصیات روانی یک نوجوان با ویژگیهای روانی یک فرد سالخورده در اکثر زمینه ها قابل مقایسه نیست. بنابراین ازدواج یک مرد 50 ساله با یک دختر 18 ساله به دلیل فاصله سنی و تفاوت در ارزیابی ها و نگرش ها به سعادت و نیک بختی نمی انجامد و دیر یا زود به علت عدم ارضای نیازهای روانی این عروس جوان با دلمردگی مواجه خواهد شد. از طرفی این مرد مسن برای ارضای نیازهای همسر جوان مجبور به تظاهر به جوانی و رفتارهای نامناسب با سن خود می شود و در نتیجه او نیز از مسیر طبیعی زندگی خارج می گردد. بنابراین کسانی که قصد ازدواج دارند نباید تحت تاثیر پول، مقام اجتماعی، مقام علمی و سایر امتیازهای ارزشمند، سن همسر آینده  خود را نادیده انگارند.

ب) جنبه های فیزیولوژیکی:

علاوه بر جنبه های روانی ارضای غرایز جنسی خود مسئله مهمی است. اگر تناسب سن وجود نداشته باشد، این ناهماهنگی موجب ملال و سرخوردگی می گردد و احتمال دارد بین زوجین که هماهنگی لازم روانی وجنسی وجود ندارد به فساد، انحراف، دلمردگی و آرزوی نجات از این بحران بیانجامد.

صاحبنظران سن خاصی را در نظر نگرفته اند و همان بلوغ روانی یا رشد فکری را در نظر می گیرند. هر فردی دارای دو سن است: سن واقعی یا سن تقویمی که همان سال تولد است و سن روانی یا سن عقلی: که به معنای ویژگی هایی نظیر میزان پختگی، درک زندگی ،احساس مسئولیت و داشتن هدف  مشخص است.

* برای تشکیل خانواده سن عقلی مقدم بر سن واقعی است.