علل پیدایش خویشتن و عزتنفس
بحث درباره نحوه و علل پیدایش تصویر خود و عزتنفس را باید در رابطه فرد با جامعهاش به خصوص در دوران پراهمیت کودکی و نوجوانی به عنوان یکی از علتهای عمده جستجو کرد. این رابطه را میتوان به چند نوع بیان نمود که عبارتند از:
1- واکنش دیگران:
مهمترین منشأء پیدایش تصویر خود و ارزش به خود، رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد به خصوص کودک است. این را نظریه «آینه خودنما» به فرد به خصوص کودک است، این را نظریه «آینه خودنما» مینامند. نظریه مذکور معتقد است که برای دیدن خود به واکنشهای دیگران توجه کرده و تصویر خود را در آن واکنشها میبینیم.
بسیاری از تحقیقات حاکی است که تصویر هر فرد از خود وابسته است به تصویری که دیگران از او داشتهاند و حتی در حال حاضر هم تصویر دیگران از یک فرد میتواند ارزیابی و تصویری را که او از خود دارد تغییر دهد. اگر اولیا، به کودک بگویند او باهوش و زرنگ است یا اینکه او قابل اطمینان نیست و امثال آن، این نوع مفاهیم به تدریج قسمتی از تصویر خود یا هویت کودک میگردد. بسیاری از روانشناسان این روند را «درونی کردن» نام نهادهاند که توسط آن کودک ادراکات، نگرشها و واکنشهای دیگران را جزیی از ارزشهای درونی خود مینماید (شاملو،1368،ص37).
2- مقایسه با دیگران:
تصویر از خود شامل خصوصیات عینی و قابل قیاس با دیگران است مثل بلندی قد و یا لاغری یکی از منابع اصلی ایجاد این تصویر مقایسهای است که کودک در رابطه با خود و افرادی مثل برادر، خواهر یا دوستان و دیگران انجام میدهد اگر همسایهها ثروتمندند کودک خود را فقیر احساس میکند و اگر خواهران و برادرانش باهوش و زرنگ هستند و او دائماً از آنها عقبافتاده لذا خود را کمهوش تصور مینماید(شاملو،1368،ص137).
3- همانندسازی یا الگوها:
کودک با یک سلسله افراد مهم زندگی خود همانندسازی کرده آنها را به عنوان مدل یا الگوی رفتاری خود برمیگزیند آنها را میستاید و میل دارد شبیه آنها گردد، والدین و آموزگاران مهمترین این الگوها هستند. شکلگیری «خود ایدهآل » براساس در هم آمیختن این مدلها در ذهن کودک انجام میشود تحقیقات نشان میدهد که همانندسازی نیز سبب تغییر تصور خود میگردد یعنی فرد احساس میکند که مانند الگوی خود شده است قسمت مهمی از خویشتن از طریق همانندسازی کودک با ولی همجنس خود تعیین میشود که در اصل نقش جنسی او را تعیین میکند اگر کودک دختر باشد و ارتباط صمیمی و سالم و مستمری با مادر برقرار کند احساس زنان و زنانه را میآموزد و اگر پسر باشد و رابطه خوبی با پدر داشته باشد نقش سالم و صحیح مردانه را کسب میکند(هاسن ، 1947، ص455).
4- نیاز به احساس ارزش و عزت نفس:
همراه با زیستن در شرایط اجتماعی نیاز به احساس ارزش به نحو سالم و متعادل آن در انسان بوجود میآید و برای نگهداری سلامت و تعادل روانی و حتی تکامل وجودی او بسیار ضروری است معمولاً اگر براین نیاز خللی وارد شود احساس حقارت و یا خودبزرگبینی در فرد ایجاد میگردد، بدین معنی که شخص یا بسیار خودکمبین و ناراضی از خود و متزلزل میشود و یا بسیار خودبزرگبین، خودمدار و خودنما خواهد شد. هر دو این قطبهای احساسی نشاندهنده این واقعیت است که فرد به علل اختلال در احساس ارزشمندی قادر به درک واقعیتها و واکنشهای دیگران نسبت به خود نیست.
علت اصلی احساس حقارت و خودبزرگبینی را میتوان در طرد شدن مستمر و مداوم از طرف والدین و دیگران دانست، لذا قسمتی از ارزشهای درونی او احساس بیارزشی نسبت به خود است روانشناسان معتقدند که احساس بیارزشی عمیق، ریشه بسیاری از نابهنجاریهای روانی است که در بین افراد انسان دیده میشود (شاملو، 1368، ص141).
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .