وقتي بدن ما در معرض هجوم ميكروب ها يا عوامل ويروسي قرار مي گيرد و يا جراحتي به جسم وارد مي شود، بدن ما به طور خودكار شروع به دفاع از خود در برابر عوامل بيماري زا مي كند كه به آن سيستمدفاعي گفته مي شود. این سيستم شامل سلول ها و پروتئين هايي مي باشد كه در تمام بدن حركت مي كنند و با عوامل بيماري زا مبارزه مي كنند. عوامل بيماري زا تلاش مي كنند تا از واكنش دفاعي سيستم ايمني فرار كنند. گاهي براي خود حفاظي ايجاد مي كنند تا سيستم ايمني آنها را نشناسد. گاهي نيز براي خود پوشش ضخيمي ايجاد مي كنند تا سيستم ايمني نتواند آنها را از بين ببرد و حتي بعضي وقتها تلاش مي كنند تا شايد سيستم ايمني را از بين ببرند. با اين حال كار سيستم ايمني به قدري حساب شده، دقيق و پيچيده است كه مي داند چگونه عوامل بيماري زا را شناسايي و در برابر آنها مقابله كند.

عظمت پروردگار را در اين نكته ي باريكتر از مو مي توان ديد كه خالق هستي سيستمي مشابه سيستم ايمني در روان به وديعه گذاشته كه به محض مواجهه با رويدادهاي ناگوار زندگي (تروماها)  به دنبال توجيهاتي مي گرديم تا بلكه از انبوه فشار روحي كه بر ما وارد مي شود كاسته و خود را تسكين دهيم. وقتي احساس مي كنيم شايستگي و لياقت ما زير سئوال رفته است و يا وقتي مورد تمسخر و يا در معرض انواع تهمت ها و يا انتقادات قرار مي گيريم، سعي داريم آگاهانه يا ناخودآگاه آنها را سركوب كرده يا سمت و سوي انتقادات را به جانب فرد ديگري هدايت كنيم؛ يا اينكه با جبهه گيري و حتي حملات پرخاشگرانه از خود دفاع كنيم.

 وقتي عزيزي را از دست مي دهيم ممكن است مدتها طول بكشد تا فقدان او را بپذيريم. و يا وقتي در اوقات خوش و هيجان انگيز ناخواسته اشك در چشمانمان حلقه مي زند و يا وقتي به كوچك نمايي هزاران مشكلي كه زندگي ما را احاطه كرده است مي پردازيم و بزله گويي را پيشه مي كنيم، و يا نوجواني كه با حركات نمايشي، اعمال تهورآميز با موتورسيكلت انجام مي دهد، همه واكنش هاي دفاعي هستند كه روان اين اعجوبه ي خلقت استادانه و با زيركي تمام از خود ابداع مي كند.

برخي از اين دفاع ها ماهيتي سالم داشته و به رشد و اعتلاي روان و شخصيت او كمك مي كند مثل همانندسازي با والدين يا با سيستم هاي ارزشي بزرگان ديني، نخبگان و د انشمندان و ... و يا مكانيزم دفاعي تصعيد ، شوخطبعي ، توجيهعقلي و ... و برخي نيز ممكن است ناسالم به كار گرفته شوند و حتي استفاده ي مزمن از آنها ممكن است تهديدي براي زندگي فرد باشد، مثل استفاده ي مكرر از مكانيزم انكار ، مقابلهباهراس ، همانندسازيبا پرخاشگر/ ياباقرباني و .... لذا ضروري است اين دفاع هاي آسيب زا توسط درمانگران باتجربه و آزموده شناسايي و كنار گذاشته شوند.

روان انسان قابليت شگفت انگيز براي ابداع مكانيزم هايي دارد كه شخص را از آگاه شدن به هيجانهاي نامطلوب برحذر مي دارد. اين مكانيزمها اغلب به شكل مبدل و در خارج از حيطه ي هشياري به فعاليت مي پردازند. به علت ويژگي هاي نهاني دفاع ها، كنار زدن از حجاب و معرفي آنها بالقوه مي تواند آثار زيانبخش دفاع ها را از بين ببرد.

به طور مثال ممكن است شخصي از شدت خشم خود عليه فرد مورد علاقه اش (مثل همسرش) آگاه نباشد، اما به جاي اينكه از دست او ناراحت باشد، شديد اً از خودش نفرت پيدا كند. جاي تعجب نخواهد بود روزي همين شخص با شكا يت از علايم افسردگي شديد سر و كارش به اورژانس بكشد، و اگر درمانگر مهارت آن را داشته باشد كه با او در باره ي دفاع تغيير جهت بهسمتخود گفتگو كند، به حد مطلوب مي توان از اقدام به خودكشي يا ساير اشكال رفتارهاي خودويرانگر پيشگيري كرد.

دانستن دفاع ها در بسياري ازموقعيت هاي زندگي ارزشمند است ، به طور مثال شناسايي دفاع هاي يك دختر نوجوان به خصوص وقتي از دفاع كوچكنمايي و يا رفتارهايمقابلهايباهراس استفاده مي كند، براي پدر و مادري كه تلاش دارند محيطي ايمن و به دور از خطر براي فرزندانشان مهيا كنند، مي تواند فوق العاده سودمند باشد. دانستن بزرگپنداري كاركنان، كمك بزرگي خواهد بود تا يك مدير را در رسيدن به مدارج عالي تر در عرصه ها ي رقابت تجاري ياري دهد. رودررو كردن افراد با انكارها و دليلتراشيها براي اعضاء خانواده اي كه با يك شخص عزيز اما الكلي سر و كار دارند، خيلي مهم است.

توجه به همانندسازي با شي ء (شخص) از دسترفته به منظور كنار آمدن اعضاي خانواده ي معزا با عارضه ي سوگ مي تواند سودمند باشد. همچنين پي بردن به مكانيزم هاي دفاعي فاصلهگيري / اجتناب در روابط زناشويي سرنخ ارزشمندي به زوجين خواهد داد تا دريابند چگونه روز به روز از شيريني زندگي و پايبندي آنها به تعهدات زندگي مشترك كاسته مي شود.

توجه به اين نكته هم ضروري است كه گاهي در برخي موقعيت هاي باليني، عجله در مطرح كردن دفاع هايي كه شناسايي شده اند، مي تواند به روند درمان آسيب برساند. اما اغلب تا زماني كه موفق به تشخيص دفاع ها در فرد نشويد ، همچنان در بستر ناخودآگاه به فعاليت ادامه مي دهند.  كشف بسياري از اين مكانيزم ها در فرايند درمان حتي مي تواند مشوق فرد براي ادامه ي درمان باشد.

اصطلاح دفاع اشاره به آن نوع از شگردهاي خاص روان دارد كه احساسات را از حيطه ي خودآگاه به خارج (ناخودآگاه) مي رانند.  براي همگان قابل درك است كه درمانگران تلاش دارند تا از احساسات افرادي كه آنها را درمان مي كنند، سر در بياورند.

اما در عمل، يافتن اين احساسات براي كمك به مردم و چيره شدن بر مشكلاتشان به تنهايي كافي نيست. براي بيماران مهم است كه بدانند چر ا و چگونه دفاع هاي ناخودآگاه مانع آگاه شدن به احساسات ناخوشايندشان مي شود. آنها در جلسات درمان بايستي به تدريج به اين شناخت نايل شوند كه در حقيقت ريشه ي بسياري از اختلالات هيجاني آنها ناشي از دفاع ها و يا تركيبي از دفاع هاي مسأله ساز و عواطف سر به مهر مي باشد .

با بينش كافي به مكانيسم هاي دفاعي و آگاهي به احساسات بيمارگون، افراد به آساني و با شفافيت بيشتري به كنه معناي رفتارها يي كه تا آن لحظه منطقي براي آن نمي يافتند، رسيده، و از علايم بيماري و شيوه ي نگرش خود اطلاعات بيشتري كسب مي كنند. رسيدن به چنين شناختي، نشانه هاي روان پزشكي دردناك (از قبيل افسردگي ها و هراس ها) را در افراد كاهش داده و باعث ايجاد تغييرات رفتاري سالم در زندگي مي شود.

دو تن از متخصصين حوزه ي روان تحليلي يعني آنا فرويد (سندلر و فرويد،1983 ) و چارلز برنر (2002)، تاكيد داشتند كه تقريبا هر چيزي ممكن است دفاع تلقي شود.  خيره شدن به جايي (رنيك ، 1978 صفحه597 ) ، جيغ و داد ، بازي گلف، و همين طور پس انداز كردن مي تواند دفاع محسوب شود، يا حداقل تمامي اين فعاليت ها ممكن است علامتي از يك دفاع خاص باشند . به طور كلي آن دسته از فعاليت ها و رفتارهاي رواني كه شما را از تجربه ي هيجانات ناخوشايند محافظت مي كنند، رفتاردفاعی ناميده مي شود.

عواطف مي توانند لذت بخش و يا غير لذت بخش باشند. به طور كلي آن دسته از عواطف غيرلذت بخشي كه به مشكل منتهي مي شوند به ظهور دفاعهايغيرانطباقي كمك خواهد كرد. به طور معين عواطف غير لذت بخش از دو محتوي تشكيل مي يابد:

احساسغيرلذت بخش به انضمام يك فكرآزاردهنده ، كه خبر از وقوع امري در آينده مي دهد اضطراب يا به شكل آزاردهنده اي احساس مي كنيم يا فكر مي كنيم اتفاقي در گذشته روي داده است عواطفافسرده ( سي. برنر، 1982).

 

حال مي توانيم تعريف دفاع را در عبارت زير بسط دهيم:

دفاع ها آن دسته از اقدامات رواني هستند كه طي قواعد خاصي مانع از آگاه شدن فرد به مضمون يا مضامين عاطفي غيرلذت بخش (تفكر، احساس و يا هر دوي آنها) و مانع ورود آنها به حيطه ي هوشياري مي شوند.

شايد توصيف دفاع ها با جريان الكتريكي برق (پتانسيل نيروي برق، لامپ، و سيم برق) تصوير بهتري از موضوع ارايه دهد ( به فرض اينكه هيچ ايرادي در سيستم برق وجود ندارد). وقتي كليد را فشار مي دهيم، جريان برق قطع و به تبع آن لامپ نيز خاموش مي شود. كليد دفاع ها نيز مانند كليد برق مي تواند آگاهانه زده شود « آن را از ذهنم خارج خواهم ساخت » يا « به آنجا نخواهم رفت ! » اگر چنانچه كليدها بدون قصد هشيارانه ي شما به كار افتند، آن گاه صحبت از يك دفاع ناخودآگاه در ميان خواهد بود.

دفاع هاي ناخودآگاه همانند فيوزهاي قطع كننده ي جريان برق عمل مي كنند. وقتي جريان برق شدت يافته و آمپراژ بالا مي رود، فيوز برق چكانده شده و بلافاصله جريان برق قطع و لامپ خاموش مي شود. و اين حالت را مقايسه كنيد با شرايطي كه شدت عواطف (هيجان هايي نظير خشم، اضطراب، افسردگي، و احساس گناه) به حدي رسيده است كه كاركردهاي رواني فرد را تهديد به اضمحلال (شبيه ذوب شدن سيم برق) مي كند. در چنين وضعيتي است كه يك كليد قطع كننده ي جريان رواني فعال مي شود: يعني همان فراموشي. همانند فيوز قطع كننده جريان برق كه به طور خودكار فعال مي شود، فراموشي نيز به طور خودكار به راه مي افتد.

با وقوع خاموشي به دنبال علت آن مي گرديم. قبل از هر چيز ممكن است تصور كنيم، عيب از خود لامپ است. در اين صورت تلاش براي اصلاح وضعيت بايستي به سمت جايگزيني يك لامپ سالم با لامپ معيوبي كه قطع و وصل مي شود، پيش برود (تقريباً شبيه بازسازي شخصيت بيماران اسكيزوفرن). گاهي تلاش ناكافي فرد براي تعمير لامپ يا رفع نقص سيم (شبيه دفاع بازسازي واقعيت كه بعد از شكست در آزمون واقعيت به كار مي افتد) ، ممكن است باعث وقوع اتصال در جريان برق (هذيان) شود.

گاهي ولو با اينكه جريان برق در شبكه وجود دارد، و لامپ و منبع نيرو بدون هيچ ایرادي كار مي كنند، توان سيم برق به اندازه اي نيست كه بتواند جريان هاي قوي را تحمل كند، آن وقت ممكن است سيم برق سوخته، يا اين كه سيستم قطع كننده ي جريان برق به كار افتد- شبيه به وضعيت بيماراني كه داراي ساختار شخصيتي مرزي (كرنبرگ، 1975) هستند. گاهي ضعف جريان برق مي تواند حاصل شدت مستمر جريان برق (بالا بودن آمپر) باشد، شبيه به وضعيت افراد بزرگسالي كه در دوران كودكي مورد سوء استفاده ي جنسي قرار گرفته اند و به خاطر سايه افكني خشونت و اضطراب مزمن در سراسر دوره هاي زندگي، توان آنها (جريان برق) براي مديريت عواطفشان تحليل رفته است و در نتيجه اگر جريانهاي سريع و ناگهاني برق چندين بار تكرار شوند، به رشته سيم هايي كه قطر ضعيف دارند، فشار وارد آمده ، و سيستم قطع كننده ي جريان به كار خواهد افتاد. با در نظر گرفتن اين قياس مي توان گفت، احتمالاً بزرگسالاني كه داراي شخصيت مرزي بوده و تحمل- عاطفي ضعيفي دارند،

متوسل به دفاع مي شوند.

در نهايت، در تشبيه افرادي كه از نظر روان تحليل گران  "نوروتيك" تلقي مي شوند، بايستي گفت نوروتيك ها همه چيزشان سالم است، اما قطع كننده ي جريان آنان سال ها پيش در مسير جريان ديگري كار گذاشته شده و حال ضرورتي براي وجود آن نيست. در اين حالت رشته هاي سيم بيشتري استفاده شده و از دوران كودكي هر

روز بر قدرت سيم ها افزوده شده است. اما سيستم قطع كننده ي قديمي حتي زماني كه هيچ خطر واقعي از بار اضافي وجود ندارد، برق را از جريان مي اندازد.

وظيفه ي درمانگر اين است كه نوع مشكل را در مسير اين جريان ها شناسايي كند. شايد لازم باشد لامپ بازسازي شود، يا تشخيص دهد قدرت سيم ارتقاء يابد ، يا سيستم قطع كننده ي جديدي كار گذاشته شود، يا اگر چنانچه تشخيص حالت نوروتيك داده شد، سيستم هاي قطع كننده ي غير ضروري را پيدا كرده و به جاي آن منبع تغذيه ي جديدي را جايگزين ساخت، تا متناسب با نيازهاي يك فرد بزرگسال و با واقع گرايي

بيشتر عمل كند.

در برخي اختلالات رواني پيچيده تر كه آغاز آنها با دفاع ها شروع نمي شود، مشكلاتي را مشاهده مي كنيم كه با تحليل ساير كاركردهاي روان همراه مي باشند. به طور مثال گاهي افراد به قدري غرق احساسات مي شوند كه توانايي آنها براي سازمان دهي افكار و تمركز به هم مي ريزد.

در اينجا تحليل كاركردهايي مثل تمركز و سازمان دهي افكار ناشي از دفاع نيست (در فصل 4 و 6 غير از مكانيزم دفاعي بازگشت ايگو مي توانيد اين موضوع را دنبال كنيد). البته اين موضوع در مورد دانشجويي ( بدون هيچ اختلالي در كاركرد تمركز ) كه از يك درس بيزار است و با تاخير در سر كلاس حاضر مي شود فرق مي كند. چرا كه شايد اختلال در تمركز او به اين دليل باشد كه استادش مدتها پيش در سر كلاس او را به باد استهزا گرفته، كه در اين صورت احتمال مي دهيم رد پايي از يك دفاع در بين بوده و باعث شده اين دانشجو از كلاس اجتناب كند و يا حتي به نحوي براي كاستن از بار گناهان خود، به طور تدافعي خواهان تنبيه خود است.

 

تعريفدفاعوعواطفناخوشايند

دفاع ها آن دسته از اقدامات رواني هستند كه مضامين عاطفي ناخوش ايند را از حيطه ي هوشياريخودآگاه به بيرون مي رانند.

عواطف ناخوشايند شامل مواردي همچون اضطراب، افسردگي و خشم مي شوند . اضطرابتركيبي از يك حس ناخوشايند به علاوه ي تفكري ناخوشايند است كه خبر از احتمال وقوع رويداد وحشتناكي در آينده مي دهد. افسردگي يك حس ناخوشايند به علاوه ي تفكري ناخوشايند در باره ي رويداد ناگواري است كه قبلاً اتفاق افتاده است (سي. برنر، 1982). خشم در بردارنده ي يك حس ناخوشايند به علاوه ي تفكر در باره ي تخريب كردن چيزي يا شخصي است (سي. برنر، روابط بين شخصي، 1990). مضمون و محتواي فكري و عاطفي هر يك از اين عواطف ممكن است ريشه در مراحل سنين اوليه ي رشد تا زمان حال باشد كه ممكن است بر پايه ي رويدادهاي واقعي زندگي ، تخيل، يا تركيبي از آن دو شكل گرفته باشند.