يكي از وظايف مهم والدين، تربيت مذهبي كودكان و نوجوانان است. امام‏سجاد عليه‏السلام در تبيين اين وظيفه مهم، خطاب به والدين فرمود:

حق فرزندت بر تو اين است كه بداني وجود او از توست و نيك و بدي‏هاي او در اين دنيا وابسته به توست و بداني كه در حكومت پدري و سرپرستي او مؤاخذ و مسئولي، موظفي فرزندت را به آداب و اخلاق پسنديده پرورش دهي، او را به خداوند بزرگ راهنمايي كني و در اطاعت و بندگي پروردگار ياري‏اش نمايي، به رفتار خود در تربيت فرزندت توجه كني، پدري باشي كه به مسئوليت خويش آگاه است و مي‏داند اگر به فرزند خود نيكي كند، در پيشگاه خداوند اجر و پاداش دارد و اگر درباره او بدي كند، سزاوار مجازات و كيفر خواهد بود.

از اين‏رو، لازم است پدران و مادران و نيز معلمان كه همان نقش والدين را در برابر شاگردان خود دارند، به مسئوليت شرعي خويش آگاه باشند و در پرورش ايمان و اخلاق فرزندان، كمال جديّت و كوشش را به كار برند. با وجود اين، برخي از والدين هيچ توجهي به تربيت مذهبي فرزندان ندارند و بعضي ديگر كه تربيت مذهبي و اخلاقي كودكان و نوجوانان را مهم مي‏دانند، متأسفانه روش مناسب آن را به كار نمي‏برند. بلكه مفاهيم ديني و اخلاقي را با همان روش‏ ها و الفاظي كه بزرگ‏سالان مي‏ آموزند، آموزش مي‏ دهند.

يكي از مباحثي كه والدين و مربيان بايد به طور گسترده با آن آشنا شوند، رشد و تكامل تفكر ديني كودكان و چگونگي استنباط آنها از موضوع‏هاي ديني است. بي‏گمان، شالوده تفكر ديني كودكان را مي‏توان در همين احساس كودكانه و برداشت‏هاي به ظاهر سطحي جست‏وجو كرد. براي نمونه، درك اين مطلب كه «خداوند، همه جا حاضر است» براي كودكانِ كمتر از شش سال مشكل است، زيرا نگرش «جاندار پنداري» به همراه «ساخته پنداري» احتمالاً تا حدود هفت، هشت سالگي ادامه دارد.

جهانِ كودك، جهانِ محسوسات و مشهودات است و عمل عمده اين دوره را بازي تشكيل مي‏دهد. بنابراين، اگر خواسته باشيم مفاهيم انتزاعي مانند: «خدا»، «مرگ»، «قيامت» و «كيفر و پاداش اعمال» را به كودكان آموزش دهيم، بايد اين مفاهيم را بر اساس ويژگي‏هاي محسوس توصيف كنيم و آنها را در قالب بازي‏ها و داستان‏هاي كودكانه به كودكان بياموزيم

بسياري از كودكان، به ويژه در خانواده‏هاي مذهبي با حركات ظاهري نماز و مقدمات آن آشنا مي‏شوند و چه بسا برخي از آنان از روي تقليد، اعمال و حركات نماز را همانند پدر يا مادر به جا مي‏آورند و ذكرهاي آن را زير لب زمزمه مي‏كنند. البته اين عمل از نظر آنان، يك بازي كودكانه است و از آن همان لذتي را مي‏برند كه از بازي با اسباب‏بازي‏شان، پس بايد اين‏گونه رفتارهاي كودكان را تقويت كرد و ديگر مفاهيم و موضوع‏هاي ديني را نيز در قالب بازي، به ويژه بازي‏هاي نمايشي به كودكان آموخت.

رونالد گلدمن در دهه 1960 پژوهش‏هاي گسترده‏اي را دربارهرشد و تكامل تفكر ديني كودكان آغاز كرد و حاصل آن را در دو كتاب «تفكر ديني از كودكي تا بلوغ» و «آمادگي براي دين» به چاپ رساند. محرك اصلي وي در اين پژوهش‏ها، نگراني ديرپايي بود كه در مورد آثار و ميزان موفقيت آموزش ديني وجود داشت.

پياژه پيش از آن (1930) مسئله «جاندار پنداري در رشد ديني» كودكان را مطرح كرد. هارمز (1994) دوره‏هاي رشد مذهبي در كودكان را از همتفكيك كرد. نكته مشتركي كه اينان بيان كرده‏اند، اين است كه مفاهيم ديني را مي‏توان از طريق نقاشي، موسيقي و سرود و بازي‏هاي نمايشي به كودكان آموخت.

هر چند كه مفاهيم اسلامي و ويژگي‏هاي جامعه ما از ديگر اديان و جوامع متفاوت است و نمي‏توان تمامي پژوهش‏هاي انجام شده در زمينه بازي‏هاي نمايشي با محتواي مذهبي را كافي دانست، اما بسياري از اين نتايج مي‏تواند در راستاي آموزش ديني كودكان ما نيز كاربرد داشته باشد.