مراكز تكلم و زبان در مغز
در سال 1860 جراح معروف فرانسوي بروكا ملاحظه نمود دو تن از بيمارانش كه از ناحيه چپ پيشاني آسيب ديده بودند اختلالات شديد در تكلم نشان مي دادند . بروكا نتيجه گرفت تباهي اين ناحيه سبب بروز اختلال در تكلم مي گردد . بعداً اين منطقه به نام "ناحيه بروكا" معروف گرديد .
تحقيقات بروكا منجر به قبول مفهوم تمركز كلام در ناحيه خاصي از مغز گرديد و جراحان آن زمان علاقمندي زياد به تحقيق در اين باب نشان دادند و برخي نيز مراكز ديگري را براي تكلم پيشنهاد نمودند . ورنيك پيشنهاد کرد مركز تكلم در ناحيه گيجگاهي واقع شده است .
دو مرکز اصلی زبان در نیم کره چپ قرار دارد . ناحیه بروکا به تکلم گفتن اختصاص دارد و ورنیکه در لب گیجگاهی چپ به فهم زبان مربوط است.آسیب در ناحیه بروکا اگر چه موجب دشوار گفتن می شود ولی در فهم سخن دیگران فرد با مشکل مواجه نمی شود.
در عارضه خاصي به نام آفازيا قوه كلام و ناطقه بطور كامل يا ناقص از ميان مي رود . علل بارز ايجاد كننده اين پديده عبارتند از :
1- اختلالات حركتي ناشي از ضايعات و تباهي بخش حركتي مغز كه مسئول برقراري ضبط ماهيچه اي در تكلم است .
2- اختلال در تكلم كه در اثر آسيب ديدن ناحيه تكلم در مغز به وجود مي آيد .
علائم بارز و آشكار آفازيا بسيار پيچيده و فراوان هستند . به طور كلي سه نوع علائم قابل تشخيص مي باشند :
1. ناهنجاريهاي توصيفي و بياني كه در آنها مشكل اصلي در سخن گفتن است . در برخي از موارد خزانه لغات فرد متبلي به اين چند عارضه محدود به چند كلمه ميشود .
2. اختلالات در درك كه به صورت دشوار ي در كلام ظاهر مي گردد . فرد مبتلا نمي تواند به پرسشها و دستورات ساده پاسخ دهد و قادر نيست في المثل انگشت سبابه به دست راست خود را روي گوش چپ خنود بگذارد .
3. اختلالات در فراموشي به اين ترتيب كه فرد نمي تواند كلمه درست و بجائي براي شيئي مورد نظر بيابد ولي طرز كار اشيا ء را فراموش نمي نمايد . مثلاً قادر نيست لغتي براي ‹‹ كارد ›› يعني بريدن را بيان مي نمايد .
در كتاب زمينة روانشناسي هيگمارد ؛ نيمكرة چپ ؛ گفتار ، خواندن ، نوشتن و محاسبه كردن را كنترل مي كند و نيمكرة راست ؛ توانائيهاي موسيقي و هنري ذهني و ادراك طرحهاي غامض هندسي را كنترل مي كند . همانطور كه استنباط مي گردد بر اساس نظر مؤلف نيمكره چپ مسئول گفتار در انسان مي باشد .
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .