مفهوم هیجان
همانطور که در سخن ارسطو بیان شده، عصبانیت ، یک هیجان و یا احساس است و فردي که توانا در مدیریت هیجان باشد . می داند که عصبانیت را چه وقت ، کجا ، با چه کسی و چگونه ابراز کند تا جاي اینکه برایش دردسر تولید کند ، راهگشا باشد.
هیجان نیز کلمه اي است که در فارسی بیشتر براي احساسات و حالات پرشور و پر انرژي از آن استفاده میکنیم ؛ ولی در روانشناسی،براي تمام حالات احساسی و روانی مثبت و منفی و علائم جسمانی و روانی همراه آن به کار می رود.
از نظر ویلیام جیمز ، هیجان، تغییرات جسمی و روانی است که مستقیما به دنبال درك یک واقعیت تحریک کننده حاصل می شود.
برخی هیجانات عبارتنداز : خشم ، ترس ، عشق ، محبت ، تنفر ، امید ، ناامیدي ، نگرانی ، احساس حقارت ، غرور ، غم و اندوه ، شادي ، رنج ، شرم ، پشیمانی و دلسوزي (الوردي ، 1386 ).
از نظر فارابی اصل ( 1385) واکنش کلی و کوتاه به یک واقعیت غیرمنتظره همرا با یک حالت عاطفی خوشایند یا ناخوشایند هیجان نامیده می شود. هیجان ترجمه لغت انگلیسی « Emotion » که از ریشه لغت،عاملی است مثل خشم، ترس و دوست داشتن،که ارگانیسم را به حرکت در می آورد.
در روانشناسی هیجان ها جایگاه بسیار حساس و بنیادي دارند. زیرا ریشه ي بسیار از اختلال هاي روانی را تشکیل می دهند و حتی سلامتی انسان را تضمین می کند. مثلا ترس باعث فرار از خطر و حفظ جان می شود. تلاشهاي گسترده اي توسط فلاسفه،فیزیولوژیست ها و روانشناسان براي بررسی – هیجانها به عمل آمده، اما شیوه ي عمل آنها هنوز به صورت فرضیه باقی مانده است . مطالعات مختلف نشان داده که در ظهور و تکوین جلوه هاي هیجان،فرهنگ هم نفش بسزایی دارد . تعاریف هیجان متعدد و اغلب متناقض می باشد . این تضاد به علت آن است که نمادهاي متعددي از هیجان وجود دارد.
هیجان شامل حداقل چهار جزء ذیل می باشد :
الف – جزء بیانی یا حرکتی : که عبارت از توانایی بیان هیجان،از طریق حالات صورت ، حرکات بدن،و تن صدا و محتواي آن است.نوزادان مجهز به اعمال بدن و صورت به دنیا می آیند که به اعتقاد ما مانند بسیاري از جنبه هاي رشد منعکس کننده ي تجربه هیجانی آنهاست.این حالات در طی زمان متمایز شده تصفیه می شود.مثلا بیان اولیه ي ناراحتی،بعدها به صورت حالت غم و خشم متمایز می گردد .
ب – جزء ترکیبی : این جزء عبارتست از تشخیص و بازشناسی آگاهانه ي ما از هیجان ها،یا آنچه که اغلب " احساس " می نماییم.حالات احساسی نتیجه ي آگاهی ما از علائمی است که از سیستم اعصاب مرکزي می آید ( مثلا ضربان قلب،تغییرات عصبی شیمیایی در بدن ما ، و..... ) باز خورد از حالات چهره و تفسیر و تبیین ما از آنچه که در حال اتفاق افتادن است،هم درونی و هم از علائم محیطی است.این حالات احساسی معمولا پس از اکتساب زبان،بوسیله ي گزارش کلامی از تجربه ما بیان می شود.لیکن باید در نظر داشت که حداقل به دو دلیل،یک نوع عدم هماهنگی بین آنچه بدن ما تجربه می کند و توانایی درك ما از آن وجود دارد.اول آن که معمولا پردازش محتواي هیجانی خارج از خودآگاه ما صورت می پذیرد ( پذیرش ناخودآگاه ) و دیگر آن که وضعیت هاي احساسی معمولا به صورت مجموعه و مرکب می باشد و مااغلب در گزارش کلامی آنچه به صورت خودآگاه تجربه می کنیم دقیق نبوده و دچار اشتباه می شویم.
ج – جزء تنظیمی : این جزء عبارت از تنظیم هیجان ها است . نسبت به انجام بعضی اعمال بخصوص تمایل وجود دارد که نتیجه ي مستقیم تجربه ي هیجان ها است . مثلا خوشحالی بوسیله ي سطح فعالیت زیاد تعبیر می گردد و برعکس غمگینی منجر به سطح بسیار پایین فعالیت می گردد . درحالی که خشم به طور مستقیم با تمایل به برخورد یا زدن به هدف یا شخص توأم است ترس منجر به بی حرکتی یا به اصطلاح یخ زدن فرار از هدف یا شخص می شود .
د – جزء تشخیصی یا پردازشی : این جزء عبارت از توانایی تشخیص هیجان ها در دیگران است ؛ یعنی از طریق پردازش حالات چهره و بدن ( حرکات سروچشم ) و تن صدا و شدت ان ، پی بردن به این که دیگري دچار چه حالت هیجانی می باشد . این توانایی در زمان نوزادي و کودکی اولیه رشد می یابد .