بررسی و تعیین مفهوم بلوغ از طرف روان شناسان بلوغ و صاحبنظران سایر حوزه ها مورد بررسی قرار گرفته است.اکثریت قریب به اتفاق صاحب نظران در مورد واژه هاي بلوغ و نوجوانی توافق ندارند و معمولا پیدا کردن نظریه اي مشترك بین آنها کار دشواري است . عمدتا توجه به تغییرات جنسی در اکثریت تعاریف مورد تاکید بوده است و بلوغ را مرحله شروع تغییرات جسمی و جنسی دانسته اند که در آغاز نوجوانی اتفاق می افتد (حافظ آبادي وبافتی، 1386) .

بلوغ از نظر فرهنگ وبستر به موقعیت و یا مرحله اي اطلاق می شود که فرد از نظر جنسی قادر به عمل تولید مثل می گردد.همچنین نوجوانی ازنظرفرهنگ وبستر داراي دو تعریف است:

1 – نوجوانی به حالت و یا جریانی از رشد اطلاق می گردد و از نظر حقوقی به مرحله اي از زندگی که از بلوغ آغاز شده و به کمال خاتمه یابد،نوجوانی می گویند و براي اکثریت افراد، این تعریف صادق است.

2 – انتقال از مرحله آخر کودکی را به مرحله بالندگی ( کمال ) در دوره اي از جریان تدریجی زندگی،نوجوانی می گویند که با تحول عمیق در جسم و روان و قدرت تجسم و تخیل زیاد همراه است ( شرفی ، 1379 : ص25).

موریس دبس از صاحبنظران در روانشناسی و بلوغ رشد را جنبه جسمی بلوغ و نوجوانی می داند و بخصوص به پیدایش و استقرار اعمال جنسی توجه دارد.وي همچنین جوانی را جنبه اجتماعی بلوغ می داند ( صفاري ، 1335 : ص8) . در برخی کتب روانشناسی،نوجوانی و بلوغ را کاملا مترادف یکدیگر دانسته و این دو را به جاي هم استعال می نماید .

کورت لوین ، بلوغ را وسیعتر و کلی تر از نوجوانی قلمداد می کند که شامل جوانی نیز می شود که به این ترتیب نوجوانی فقط دربرگیرنده منطقه اي خاص از حیطه گسترده بلوغ خواهد بود. به عقیده وي بلوغ کامل در سنین جوانی حاصل می شود( شرفی ، 1379 : ص29).