تاریخچه رشته روانشناسی بالینی در زمینه تشخیص و سنجش
فرانسیس گالتون سعی کرد تا از روش هاي کمی در شناخت تفاوتهاي فردي مردم استفاده کند. او به سنجش تیز حسی، مهارت هاي حرکتی و زمان واکنش علاقه داشت.
مک کین کتل اصطلاح آزمونهاي روانی را متداول کرد.
امیل کراپلین کارهاي تشخیصی خود را در سال 1913 ارائه کرد. او بیماریهاي روانی را به دو نوع بیماري علاج پذیر و علاج ناپذیر تقسیم نمود. از نظر کراپلین بیماریهاي علاج پذیر معلول عوامل برون زاد و بیماریهاي علاج ناپذیر معلول عوامل درون زاد بودند.
یکی از مهم ترین تحولات در سال هاي 1900 تا 1919 ،بالا گرفتن جریان اندازه گیري روانی یا روان آزمایی تشخیصی بود. این تحول نیروي اصلی خود را از کارهاي آلفرد بینه گرفت. او با کمک تئودر سیمون اولین آزمون سنجش هوش کودکان را در سال 1908 تهیه نمودبع. داً لوئیس ترمن در سال 1916 نسخه آمریکایی این آزمون را تهیه کرد.
کارل یونگ در حدود سال 1950 با استفاده از روش هاي تداعی کلمات سعی می کرد عقده هاي ناهشیار را کشف کند.
در سال 1910 آزمون تداعی آزاد کنت ـ روزانف منتشر شد.
چارلز اسپیرمن در سال 1904 مفهوم هوش عمومی را مطرح کرد که به آن عامل G می گفت.
رابرت یرکز به همراه همکارانش در سال 1917 ،آزمون آلفا ارتش را براي ارتش آمریکا ساختند. به فاصله کوتاهی پس از این آزمون، نسخه غیر کلامی آن نیز که آزمون بتا ارتش نام داشت منتشر شد. در همین راستا و براي ارتش آمریکا رابرت وودورث در سال 1917 ،پرسشنامه روان رنجوري را منتشر کرد. شاید این اولین پرسشنامه اي بود که هدفش کشف رفتار نابهنجار بود. با ابداع ابزارهاي غربالی دقیقی مانند برگه اطلاعات شخصی وودورث و آزمون هاي آلفا و بتا ارتش، جنبش آزمون گیري گروهی آغاز شد.
در سال 1926 ،فن یک آدم بکش گودیناف براي اندازه گیري هوش ساخته شد.
در سال 1927 رغبت سنج شغلی استرانگ و پس از آن رغبت سنج کودر ساخته شد.
در سال 1928 مقیاس هاي رشدي گزل و در سال 1936 مقیاس پختگی اجتماعی واینلند دال ساخته شدند.
یک تحول عمده در جنبش هوش آزمایی در سال 1939 روي داد. در این سال دیوید وکسلر آزمون وکسلر ـ بلویو را منتشر کرد. نسخه هاي بعدي آزمون وکسلر ـ بلویو هم اکنون نیز آزمون هاي انفرادي برتر در زمینه هوش بزرگسالان هستند.
نقطه عطف آزمون هاي فرافکن در سال 1921 بود که هرمن رورشاخ کتاب تشخیص روانی را منتشر کرد. او آزمون فرافکن معروف خود را در این کتاب معرفی کرد.
در سال 1937 اس.جی. بک و برونو کلاپفر هر یک راهنما و روش هاي نمره گذاري مجزاي خود را براي این آزمون منتشر کردند.
در سال 1939 ال. کی فرانک اصطلاح فنون فرافکن را باب کرد.
یک بخش دیگر جنبش فرافکنی، انتشار آزمون اندریافت موضوع کریستینا مورگان و هنري موري در سال 1935 بود. آزمون اندریافت موضوع یکی از پر مصرف ترین ابزارهاي فرافکنی است واحتمالاً پس از آزمون لکه هاي جوهر رورشاخ از لحاظ شهرت در مقام دوم است.
در سال 1938 نیز لورتا بندر آزمون گشتالت بندر را منتشر کرد که یکی از ابزارهاي اندازه گیري فرافکنانه است.
در سال 1943 شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا (MMPI) توسط هثه وي و مک کین لی منتشر شد.
دهه هاي 1940 و 1950 دوران فوران آزمون هاي شخصیت خصوصاً آزمون هاي فرافکن بود.
مبناي ابزارهاي اندازه گیري هاي عینی مثل آزمون MMPI رویکرد قانون نگر است ولی در ابزارهاي اندازه گیري فرافکن معمولاً پاسخ ها بر اساس رویکرد فردنگر مورد تفسیر قرار می گیرند.
در اواخر دهه 1950 جنبش رفتارگرایی متنفذ شده بود. طرفداران این رویکرد معتقد بودند فقط رفتارهاي آشکار را می توانیم اندازه بگیریم و استنباط سطحی صفات شخصیتی یا وجود و عدم وجود این صفات بر اساس نتایج آزمون هاي روانی نه مفید است و نه مطلوب؛ به نظر رفتارگراهاي افراطی، صفات شخصیتی را نمی توان به طور مستقیم اندازه گرفت. به دلیل حاکم بودن همین دیدگاه، در دهه 1970 سنجش رفتاري(assessment behavioral) اوج گرفت. دراین نوع سنجش، مبناي بررسی رفتارها، محرك ها یا وضعیت هایی بودند که قبل یا بعد از انجام رفتارها وجود داشتند.
اخیراً علاقه شدیدي به سنجش عصبی ـ روانی دیده می شود. هدف سنجش عصبی ـ روانی ارزیابی نقاط قوت و ضعف نسبی بیماران بر اساس روابط اثبات شده تجربی مغز و رفتار (پاسخ هاي حاصل در آزمونها) است. بعضی از مجموعه آزمون هاي معروف عصبی ـ روانی عبارتند از مجموعه آزمون هاي هالستید ـ ریتان و مجموعه آزمون هاي لوریا ـ نبراسکا.
رواج مراقبت هاي بهداشتی کنترل شده در دهه 1990 نیز بر سنجش روانی تأثیر گذاشت.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .