روش درمانى کارل رانسوم راجرز (1987-1902) موجب تحليل نظريهٔ ارتباط درمانى و ايجاد درمان غيرمستقيم (يا بدون رهنمود) را فراهم نمود، روان درمانى غيرمستقيم که در دههٔ ۱۹۴۰ عملى مى‌شد مبتنى بر پذيرش و روشن‌سازى بود که به پيشرفت تدريجى بصيرت مراجع نسبت به خود و موقعيت خود منجر مى‌شد. در اين نظريه درمانگر سعى در تغيير مراجع ندارد بلکه تلاش آن به گونه‌اى است که مراجع يا کودک با توجه به فرصت ايجاد شده خود 'تجربه' کرده و بر اساس آن احتمالاً تغيير نمايد. در اين شيوه کودک تجربهٔ رشد خود را تحت دلخواه‌ترين شرايط ممکن آزمايش مى‌کند. در اين نظريه اعتقاد بر اين است که مراجع در درون خود توانائى لازم جهت حل مسائل را دارا مى‌باشد. اين نظريه توسط آکسلين در بازى‌درمانى به‌کار گرفته شد.

 

او معتقد به مراجع محوري يا درمان غير مستقيم بود  اعتقاد به فراهم كردن شرايط دارد زيرا معتقد است مراجع خود توانايي حل مسئله را دارد.  در انتخاب نوع بازي آزادباشد.

8 اصل پايه در درمان غير مستقيم

1-ايجاد رابطه گرم وصميمي با كودك

2-پذيرش كامل

3-ايجاد آزادي عمل در كودك( در ابراز احساسات خود آزاد باشد.

4-شناخت و انعكاس احساسات كودك

5-احترام گذاشتن به كودك

6-جهت ندادن به رفتار كودك

7-شتاب نكردن در درمان

8-توجه درمانگر به محدوديت هاي كودك