در مکانیسم کنایه یا مظهر و نمودار یک عقیده یا شی ء یک عقیده یا شیء، دیگری است به وسیله ی این مکانیسمی تمایلات سر کوفته و پس رانده به اشکال دگرگون و مبدل به خود آگاه راه میابند و بدین نهج نهاد به خاطر فریب من دست به تغییر و تبدیل تمایلات مزبور می زند، تا هم از تراکم آنها جلوگیری کند و هم وسائل ارضایشان را فراهم سازد، از این رو نهاد خواسته های من را در قالب سمبول برای ارضاء به ضمیر هوشیار می راند.

من فریب ظاهر آراسته و قانونی این سمبل ها را خورده و اجازه ی خودنمایی به آنها را می دهد. پس می بینیم که سمبول همان واقعیت یک تمایل یا آرزوهاست که به طرزی استعاره آمیز و کنایه وار، برای کام گیری به عرصه ی ضمیر هشیار راه یافته است. تمامی آرزوها ، تمایلات و هوس های نما به شکل مبهمی در پرده ی استعارات و کنایات بیان می شوند و اساس اکثر تظاهرات فرهنگی و اجتماعی بر پایه ی همین سمبول هاست. هرگاه به وسیله ی آثار خارجی، چون قوانین و رسوم نتوانیم هوس یا تمایلی را در خود فرو نشانیم آن هوس و آرزو به شکل سمبولی در آمده و به کنایات بیشمار دیگری می پیوندد.(نظیری ، 1373)

رنگها هر کدام سمبول و کنایه ای از میل و اروزئی هستند. طرز و روش خطاطی و نوشتن روشن کننده ی روحیه ی نویسنده است. تابلوهای نقاشی و اشعار نو سراسر پوشیده از سمبولها وکنایات هستند، که شاید خود نقاش و شاعر هم به آنها اگاهی نداشته ومستقیماً با روان ناهشیار او مربوط باشد. در واقع مکانیسم سمبولیسم چیزی بیش از یک پالایش روانی محسوب نمی شود.(احمد وند،1368)