نظریات روانکاوان دیگر در مورد مکانیسم های دفاعی
نیچه و شوپنهاور
همگرایی اندیشههای فروید با اندیشههای شوپنهاور و نیچه بیش از آن است که در اینجا بهطور کامل موردبحث قرار گیرد. مفهوم دیگری که باید به فهرست افزوده شود، مفهوم رانهها (die Triebe) از نیچه است؛ اندیشیدن بر مبنای فرایند نخستین و دوّمین فروید با طبقهبندی دوگانۀ آپولونی /دیونیزوسی در کتاب زایش تراژدی نیچه متناظر است و روانپاکسازی در اصل اندیشهای ارسطویی بود که توسط نیچه پذیرفته شد.
مفهوم والایش پیشتر در آلمانِ قرونوسطا استفاده شده بود و توسط گوته، نووالیس، شوپنهاور و نیچه شرح و بسط یافت.
فروید در کتاب تمدّن و ملالتهای آن بهخوبی از آن استفاده کرد که میتوان این کار را بازپردازی کتاب تبارشناسی اخلاق نیچه در نظر گرفت.
اصل لذّت -نیروانای مطرحشده توسط فروید بهطور کامل وامگرفته از {مفهوم} وضعیت سعادت صلحآمیز شوپنهاور است، جز اینکه ازنظر شوپنهاور (همانند بودیسم)، این حالت از طریق وانهادن «امیال گناهآلود» به دست میآید، درحالیکه فروید در کتاب تمدّن و ملالتهای آن، حالت پیشگفته را «حفاظی در برابر محرک» توصیف کرد.
کارن هورنای (1895-1952) ابراز داشت که مهم ترین عامل در تحول شخصیت روشی است که ما برای کاهش اضطراب بر می گزینیم.این اضطراب ناشی از احساس نا ایمنی است که همه ی ما به عنوان اطفال وابسته ی ضعیف تجربه می کنیم.( اسدورو، 1384)
اریک فروم معتقد بود که اضطراب ناشی از استقلال از دیگران فرد را به استفاده از مکانیسم های دفاعی مختلف برای گریز وادار می کند از قبیل (همانند سازی) و( ویران گری)
اریک اریکسون (1902) اعتقاد داشت که (من) انسان دارای صفات خلاق است و همیشه می کوشد برای مسأله تازه راه حل های خلاق پیدا کند. البته مکانیسم های دفاعی گاهی هم روش های نامطلوبی برای حل مسأله می گردند.(شعاری نژاد، 1371)