نگرش ويكتور فرانكل به سلامت روان بر اراده تأكيد مي كند . جستجوي معنا مستلزم پذيرفتن مسئوليت شخصي است . هيچ كس و هيچ چيز به زندگي انسان معنا نمي دهد مگر خودش ، انسان بايد با احساس مسئوليت آزادانه با شرايط هستي و زندگي روبرو شود و معنايي در آن بيابد به نظر فرانكل ماهيت وجودي انسان از سه عنصر معنويت ، آزادي و مسئوليت تشكيل شده است و سلامت روان مستلزم تجربه شخصي اين سه عامل است .

معيار سنجش معنادار بودن زندگي كيفيت آن است نه كميت آن حصول و كاربرد معنويت آزادي و مسئوليت نيز با خود انسان است . بنا به نظر فرانكل انسان كامل بودن ، يعني با كسي يا چيزي فراسوي خود پيوستن .

به عقيده فرانكل ، جستجوي هدف در خود شكست خويشتن است . لذا وي هدف رشد تكامل انسان را تحقق خود نمي داند ، بلكه چيزي بالاتر از آن مي داند .

سلامت روان يعني از مرز توجه به خود گذشتن از خود فراتر رفتن و جذب معنا و منظوري شدن . در اين صورت خود نيز به طور طبيعي و خود به خود تحقق مي يابد . به طور خلاصه مي توان گفت شخص برخوردار از سلامت روان به عقيده فرانكل داراي ويژگي هاي زير مي باشد . آزادي انتخاب عمل دارد . مسئوليت هدايت زندگي و سرنوشت خويش را مي پذيرد معلول نيروهاي خارجي نيست معناي مناسبي از زندگي به دست آورده است ، بر زندگي خويش تسلط آگاهانه دارد . ارزشهاي خلاقيت ، تجربه و گرايش خودش را آشكار مي سازد ، از توجه به خودش فراتر مي رود . آينده نگر است ، تعهد شغلي دارد ، توانائي ايثار و دريافت عشق دارد و عشق ، هدف نهايي شخص داراي سلامت روان شناختي است به عقيده فرانكل انساني كه واجد اين صفات و خصوصيات باشد انسان فرارونده از خود ناميده مي شود ( خوشدل ، 1369 ، ص 63 )