فریتز اوزر (Fritz Oser) یک روانشناس سوئیسی بود که به خاطر کارش در زمینه تحول قضاوت مذهبی شناخته می‌شود. او به همراه پائول گموندر (Paul Gmünder) سوئیسی نظریه‌ای پنج مرحله‌ای را در این زمینه توسعه دادند. کتاب "Religious Judgement: A Developmental Perspective" (1991) اثر مشترک این دو محقق، منبع اصلی این نظریه محسوب می‌شود.

نظریه فریتز اوزر و پائول گموندر بیشتر به عنوان یک نظریه پنج مرحله‌ای تحول قضاوت مذهبی شناخته می‌شود. آن‌ها با الهام از نظریه‌های رشد شناختی پیاژه و رشد اخلاقی کلبرگ، به بررسی چگونگی درک و پاسخ افراد به مسائل و معضلات مذهبی در طول زندگی می‌پردازند.

پنج مرحله قضاوت مذهبی اوزر و گموندر به شرح زیر است:

  1. مرحله 0: پیشا-مذهبی (Pre-Religious): در این مرحله، کودکان قادر به تمایز بین نیروهای خارجی نیستند و درک مذهبی منسجمی ندارند.

  2. مرحله 1: وابستگی مطلق (Stage 1: Deus ex machina): در این مرحله، کودکان خدا یا امر متعالی را به عنوان یک قدرت خارجی و مداخله‌گر در زندگی خود درک می‌کنند. آن‌ها منفعل هستند و انتظار دارند که این قدرت مشکلات را حل کند.

  3. مرحله 2: تبادلی (Stage 2: Do ut des): در این مرحله، یک رابطه تبادلی با امر متعالی شکل می‌گیرد. افراد معتقدند که با انجام اعمال مذهبی خاص، دعا و پیروی از قوانین، می‌توانند بر خدا یا امر متعالی تأثیر بگذارند و خواسته‌های خود را برآورده کنند.

  4. مرحله 3: دئیسم (Stage 3: Deism): در این مرحله، افراد مسئولیت زندگی خود را بر عهده می‌گیرند و نقش مستقیم خدا یا امر متعالی در زندگی روزمره را کمرنگ می‌بینند. آن‌ها معتقدند که امر متعالی جهان را خلق کرده اما دیگر دخالت مستقیمی ندارد.

  5. مرحله 4: طرح الهی (Stage 4: Divine Plan): در این مرحله، افراد یک رابطه غیرمستقیم و واسطه‌دار با امر متعالی را درک می‌کنند. آن‌ها خود را بخشی از یک طرح الهی بزرگتر می‌بینند و معتقدند که آزادی و استقلال آن‌ها در چارچوب این طرح معنا پیدا می‌کند.

  6. مرحله 5: همبستگی جهانی (Stage 5: Universal Solidarity): در این بالاترین مرحله، افراد امر متعالی را در تمام تعهدات انسانی و در عین حال فراتر از آن تجربه می‌کنند. یکپارچگی کامل بین امر متعالی و دنیای انسانی منجر به احساس همبستگی با تمام بشریت می‌شود.

بنابراین، نظریه اوزر و گموندر یک الگوی پنج مرحله‌ای برای درک تحول قضاوت مذهبی ارائه می‌دهد، نه یک الگوی سه مرحله‌ای. ممکن است شما این نظریه را با یک مدل سه مرحله‌ای دیگر اشتباه گرفته باشید.