شوخ طبعی که به عنوان یکی از مفاهیم پر کاربرد در روانشناسی به شمار می رود ریشه در متون علمی گذشته دارد. ریشه شوخ طبعی (Humor) از كلمه لاتین Humere به معنای «جاری کردن» و «رطوبت داشتن» آمده است. فلاسفه و اندیشمندان معتقدند که شوخ طبعی از خلط های چهارگانه بدن می باشد كه باعث علائم جسمی و روانی می شوند. به اعتقاد آن ها خون قرمز که جاری، گرم و مرطوب می باشد، هنگامی که بر سایر اخلاط غالب شود، فرد سالم، امیدوار، با نشاط و سر حال خواهد شد. اما اگر ترشحات خلط های دیگر غالب شوند فرد در حالتی مرضی قرار می گیرد برای مثال اگر ترشحات كبد كه صفرای سیاه است غالب شود فرد به حالتی مرضی دچار می شود و از نظر خلقی، حساس، زودرنج، كج خلق و واجد حالات مالیخولیا و افسردگی می شود كه آن نیز به نوبه خود باعث نگرشی منفی و غمگینانه به زندگی خواهد شد. لیکن علت انتخاب اصطلاح Humor که به معنای جاری و مرطوب بودن خون است به خاطر سبب شناسی شوخ طبعی می باشد. در طول تاریخ در مورد شوخ طبعی تعاریف و نظریات گوناگونی ارائه شده است.

نظریه های روانشناسی شوخی

نظریه‌های متعددی پیرامون شوخ‌طبعی وجود داشته و تلاش بر تشریح این دارند که شوخ‌طبعی چیست، چه وظایف اجتماعی داشته و این که چه چیزی خنده دار (شوخ‌طبع) تلقی می‌شود. در میان انواع گوناگون نظریه‌های که تلاش بر اثبات وجود شوخ‌طبعی دارند، نظریه‌های روانشناسی نیز وجود دارد که بیشتر آنها شوخ‌طبعی را از جمله رفتار بسیار سالم انسانی قلمدد می‌کنند؛ نظریه‌های روحانی نیز هستند که شوخ‌طبعی را، همانند یک تجربه عرفانی، یک راز غیرقابل تشریح می‌پندازند.

گرچه ممکن است نظریات متعدد کلاسیک در مورد شوخ‌طبعی و خنده یافت شوند، اما در متون آکادمیک معاصر، سه نظریه مکرراً ظاهر می‌شود: نظریه رهایی (آسودگی)،نظریه برتری و نظریه ناهماهنگی.

در میان محققین کنونی شوخ‌طبعی اتفاق نظر مبنی بر اینکه کدام یک از این سه نظریه عملی تر است وجود ندارد. طرفداران هرکدام از این نظریات، در ابتدا مدعی بودند که نظریه آن‌ها قادر به توضیح تمام حالات شوخ‌طبعی است. با این حال، اکنون تصدیق می‌نمایند که گرچه هر نظریه معمولاً حوزهِ تمرکز خود را تحت پوشش قرار می‌دهد، اما بیشتر شوخی‌ها را می‌توان با بیش از یک نظریه تشریح نمود. همین گونه یک نظریه می‌گوید که نظریه‌ها دارای تأثیرات ترکیبی هستند؛ جیرون واندلیلی مدعی است که نظریه‌های ناهماهنگی و برتری مکانیزم‌های مکمِلی را توصیف می‌کنند که باهم شوخ‌طبعی را می‌سازد.

نظریه رهایی ( تسکین ، relief theory )

نظریهٔ رهایی (یا آسودگی) مدعی است که خنده یک مکانیزم هم‌ایستایی است که به وسیله آن فشار روانشناختی کاهش داده می‌شود. پس از این منظر شوخ‌طبعی به عنوان مثالی برای رهایی فشار ناشی از ترس بکار برده می‌شود.

از دیدگاه نظریه رهایی، خنده و شادمانی در نتیجه رهایی همین انرژی عصبی پدید می‌آید. طبق نظریه رهایی، شوخ‌طبعی اکثراً برای غلبه بر بازدارنده‌های اجتماعی و فرهنگی استفاده گردیده و خواهشات سرکوب شده را ظاهر می‌سازد. برخی باور دارند دلیل این که ما هنگام قلقلک شدن خنده می‌نماییم این است که فشار از قبل جمع شده‌است و به محض این که قلقلک کننده دست می‌زند، فشار رها می‌گردد.

نظریه رهایی که توسط اسپنسر ارائه گردید و فروید آن را معرفی کرد از جمله مشهور ترین نظریاتی است که در مورد شوخی و شوخ طبعی وجود دارد. بر اساس این نظریه، شوخی روشی قابل قبول از نظر اجتماعی، برای ازاد سازی تنش و فشارهای عصبی است. مطابق با این نظریه، لطیفه ساز ی کاری است که به کمک آن می توان عقده های سرکوب شده را دوباره بیدار کرد. در واقع طبق نظر فروید (پرچمدار این نظریه) لطیفه نوعی ساز و کار دفاعی بخش ناخودآگاه ذهن است و اثر روانی لطیفه از این رو اهمیت دارد که می تواند انرژی سرکوب شده ذهن را دوباره آزاد کند و ارضای روانی – ذهنی به ارمغان آورد. همچنین او معتقد است که “خود” آنچه را که به صورت موضوع های منع شده در آن سرکوب شده است با مبتذل و عامیانه کردن آن به شکل لطیفه (و یا اشکال دیگر طنز) دوباره آزاد می کند و تنش درونی را به صورت موقت هم که شده کاهش می دهد. فروید (1916) در كتاب (شوخی ها و ارتباط آنها با ناهشیاری) اظهار می دارد كه شوخ طبعی راهی جهت رهایی از رفتارها و افكار بازدارنده و سانسور شده است. براساس نظریه فروید، تخلیه انرژی روانی از طریق شوخ طبعی نوعی تلاش اقتصادی و حسابگرانه و صرفه جویانه و در عین حال ناخودآگاهانه برای برون ریزی تنشهاست او معتقد است كه بین رؤیاها و شوخ طبعی تشابهات فراوانی وجود دارد و در هر دو مورد فرد به طور ناخودآگاه و به شیوه یی نمادین نسبت به ارضای تمایلات واپس زده شده و كنش زای خویش مبادرت می ورزد.

طبق نظر هربرت اسپنسر، خنده یک «پدیدهٔ اقتصادی» بوده و وظیفه آن رهاسازی «انرژی روانی» است که به دلیل توقعات غلط یا نادرست جمع شده‌اند. این نگرش از جانب زیگموند فروید نیز تأیید شده‌است. کانت نیز روی رهایی فشار روانشناختی هنگام واکنش به شوخ‌طبعی تأکید نموده‌است.

نظریه برتری ( superiority theory )

قدیمی ترین نظریه درباره شوخی و شوخ طبعی که به وسیله فیلسوف انگلیسی توماس هابز مطرح و توسط افلاطون معتبر شناخته شد، نظریه برتری بود. بر اساس این نظریه ی هیجان گرا، زمانی که به لطیفه ای می خندیم و یا صحنه ای ما را به خنده می اندازد که سبب می شود ناخود آگاه بر فرد یا گروهی که بر ما برتری یا تسلط دارند، چیره شویم از حامیان این نظریه می توان به ارسطو، افلاطون، میرسون، سیدیس و والیس اشاره کرد.

نظریه برتری شوخ‌طبعی ریشه در افکار افلاطون، ارسطو و کتاب لویاتان توماس هابز دارد. ایده کلی این است که یک فرد به بدبختی دیگران می‌خندد (دگرغم‌شادی)، چون این بدبختی‌ها نشان دهنده برتری یک شخص در مقابل قصور دیگران است.

از نظر توماس هابز، شوخ طبعی تحقق شکوه ناگهانی است. یعنی برتری. شوخی کردن به معنای تمسخر است و تمسخر به معنای پایین آوردن کسی یا چیزی زیر سطح خودمان است. خندیدن به یک شوخی، همیشه خندیدن به کسی است.

افلاطون از سقراط روایت می‌کند که گفته‌است، تجاهل از ویژگی اصلی مسخرگی است. از نظر ارسطو، ما به افراد حقیر یا زشت می‌خندیم، چون از احساس برتری نسبت به آنها لذت می‌بریم. این احساس برتری معمولاً مبتنی بر عدم کفایت گروه یا منحرف بودن از هنجارهای موجود در اجتماع است.

گرچه کانت به عنوان نظریه‌پرداز نظریه برتری شناخته نمی‌شود، اما عناصر نظریه برتری در استدلال‌های وی دیده می‌شود. کانت فکر می‌کند که جایی برای مسخره کردن بی‌ضرر وجود دارد. افزون بر آن فیلسوف شوخ‌طبعی، نوئل کرول می‌گوید، طبق نظریه کانت حتی در ساختار یک لطیفه داستانی، لطیفه گو ملزم است تا شنونده لطیفه را اغفال نماید، حتی برای لحظه‌ای. چون چنین لطیفه‌گویی است که به عنوان لطیفه‌گویی شناخته شده و باید به صورت ماهرانه انجام شود، اما این الزاماً بدین معنی نیست که لطیفه گو در واقع احساس برتری نماید.

بر اساس این نظریه هیجان گرا، ما زمانی به لطیفه ای می خندیم و یا صحنه ای ما را به خنده می اندازد که بتوانیم ناخودآگاه به فرد با گروهی که بر ما برتری دارند، چیره شویم. در واقع ، عکس ـ العمل برتری موقتی انسان بر فرد یا گروه مسلط بر اوست .

در این نظریه ، یک موقعیت وقتی خنده دار است که در آن موقعیت ، فرد احساس برتری کند. بنابراین ، خنده راهی برای بالا بردن خود و حس خود ارزشی در افراد است. از طرفی ، مطالبق با این نظریه خنده همیشه تحقیر کننده نیست، بلکه گاهی خوشایند و همدلانه نیز می باشد. به عبارت دیگر ، گاهی خنده به افراد کمک می کند تا به دسته های اجتماعی که در گروه ها وجود دارد ،ملحق شوند. بنابراین ، خنده در این نظریه به عنوان یک حرکت صلح جویانه در ایجاد شوخی تلقی می شود .

نظریه ناهماهنگی تباین ( incongruity )

طبق نظریه ناهماهنگی، زمانی چیزی خنده دار پنداشته می‌شود که یک فرد به ناهمخوانی میان یک مفهوم که در یک وضعیت مشخص وجو دارد و برخی از اشیاء واقعی که با آن مفهوم مرتبط تلقی می‌شوند، پی‌ببرد و تلاش نماید تا این ناهمخوانی را درک کند.

از آنجا که نکته اصلی این نظریه خود ناهمخوانی نیست، بلکه پی‌بردن و حل کردن (کنار هم گذاشتن چند موضوع مورد نظر و مقایسه آنها با واقعیت) است، از این نظریه اکثراً به نظریه حلِ ناهماهنگی یاد می‌شود.

آنچه را فرانسیس هاچسون در افکار در مورد خنده (۱۷۲۵ میلادی) بیان نمود، به بحث کلیدی در تکامل نظریه کمدی تبدیل شد: خنده واکنشی است بر درک ناهماهنگی.

کانت خنده را به عنوان واکنشی بر یک امر «چرند» یا «مزخرف» عنوان کرد. ما در اول انتظاراتی در مورد دنیا داریم، اما بعداً این انتظارات از بین می‌رود یا «به هیچ مبدل می‌شود.» واکنش ما به شوخ‌طبعی شامل «بازی با افکار» می‌گردد. کانت در بخش ۵۴ نقدی بر قضاوت، برای تشریح نظریه خود سه لطیفه بیان کرد. گرچه کانت یک نظریه‌پرداز نظریه ناهماهنگی است، اما استدلال‌های وی عناصری از نظریه رهایی را در خود دارد (تأکید روی ابعاد روانشناختی و فیزیکی). نظریه‌های وی عناصری از نظریه برتری را نیز در خود جا داده‌اند. او بر این باور است که مسخره کردن قابل قبول است اما مشروط بر این که در جای درست انجام شده و باعث اذیت یا آسیب رساندن به شخص مسخره شونده نگردد.

آرتور شوپنهاور نوشت که این ناهماهنگی در میان یک مفهوم و شی حقیقی که مفهوم آن را نمایندگی می‌کند وجود دارد. هگل نیز تقریباً همین نظر را داشت، اما این مفهوم را به عنوان یک «وانمود» می‌دید و باور داشت که خنده این وانمود را کاملاً نقض می‌کند.

اولین معرفی نظریه ناهماهنگی به شاعر اسکاتلندی به نام بیتی، نسبت داده می‌شود.

با این حال، مشهورترین نسخه نظریه ناهماهنگی نظریه کانت است که مدعی بود، کمدی عبارت از «تغییر ناگهانی توقعات تحمیلی به هیچ می‌باشد.» آنری برگسون، با تقلیل دادن شوخ‌طبعی به «زنده» و «مکانیکی»، تلاش نمود تا ناهماهنگی را به کمال برساند.

نظریه‌هایی چون نظریه ناهماهنگی برگسون، یعنی کنار هم قرار دادن اشیاء به صورت همزمان، هنوز هم محبوب است. این نظریه اغلب در مقابل نظریه‌های تغییر نگرش در شوخ‌طبعی مورد مناظره قرار می‌گیرد؛ مبنای سلسله مناظرات «تحقیق شوخ‌طبعی» میان «جان موریل» و «رابرت لاتا» را شکل می‌دهد. موریل بیشتر «هم‌جواری‌های همزمان» تأکید داشت، در حالی که لاتا روی «تغییر شناختی» که از اثر حل ناگهانی یک مسئله ناشی می‌شود متمرکز بود.

شوخ‌طبعی اغلب باعث یک تغییر غیرمنتظره و اکثراً ناگهانی در طرز دید می‌شود که این امر در نظریه ناهماهنگی تشریح شده‌است. این نگرش از جانب لاتا (۱۹۹۸ میلادی) و « برایان بوید » (۲۰۰۴ میلادی) مورد تأیید قرار گرفت. از نظر بوید، انواع چنین تغییری از جدیت تا بازی بودن متغیر است. تقریباً هر چیزی می‌تواند هدف این تغییر در نگرش قرار گیرد؛ با این حال، بستگی به خلاقیت انسان (تنوع علم و هنر) دارد که باعث ایجاد تغییر از «نقشه ساختار» (که کوستلر آنرا «بایسوشیشن» نامید) شده و به آن معنی جدیدی می‌بخشد. آرتور کوستلر استدلال می‌نماید که شوخ‌طبعی زمانی ایجاد می‌شود که دو چارچوب داوری مختلف تنظیم و یک تصادم میانشان مهندسی شود.

بر اساس نظریه نا هماهنگی که نظریه ای شناخت گرا است. موقعی چیزی خنده دار است که با انتظارات فرد ناهمخوان بوده و موجب تلاش های مکرر او برای درک این ناهمخوانی شود. از طرفداران این نظریه نیز می توان به جرارد، شوپنهاور، برگسون، منون و ویلمان اشاره کرد. پیروان این نظریه معتقدند شوخ طبعی از كنار هم گذاشتن دو یا چند مفهوم ظاهراً نامرتبط كه در ذهن شوخ طبعی كننده با یكدیگر مقایسه و در كنار هم گذاشته می شوند، به دست می آید. روان شناسان طرفدار این نظریه معتقدند كه دریافت مشابهت یا تفاوت بین امور، عامل شوخ طبعی است و از آن جا كه شوخ طبعی معمولاً سبب تبدیل بحثی منطقی به بحثی نامربوط و بیهوده می شود لذا خنده آور می شود. به خوبی مشخص است كه این نظر با نظرات شناختی نوین در روان شناسی مطابقت هایی دارد.

راسكین (1985) معتقد است از نظر پیروان این نظریه در موقعیت های فشارزا، شوخ طبعی، پهنه دیدگاه فرد را به سوی حل هر چه مؤثرتر مشكلات و سازگاری بیشتر با محیط و فشارها گسترش می دهد. طبق این دیدگاه، شوخ طبعی در موقعیتهای فشارزا موجب افزایش احساس تسلط، عزت نفس و اعتماد به خود می شود.

ساراسون و ساراسون (1987) نیز بر این باورند كه شوخ طبعی می تواند به عنوان روشی جهت كسب آرامش روانی در شرایط تشنج زا و پر دردسر به كار رود. در سالیان اخیر نظریه های دیگری از سوی روان شناسان درباره شوخ طبعی ارائه شده كه از آن جمله می توان به نظریه راسكین (1985) اشاره كرد. نظریه راسكین مبتنی بر معنی شناسی است نظریه راسكین توجهی به موضوع یا علل خنده ندارد بلكه به این مسئله می پردازد كه چگونه یك مطلب، رفتار یا مسئله شوخی تلقی می گردد.

شوخ طبعی در رویکرد روان تحلیل گری

پژوهشگران طرفدار این دیدگاه پژوهش های بسیاری در خصوص رابطه شوخ طبعی و سلامت انجام داده اند که تاکیدی بر ارزش شوخ طبعی به عنوان نوعی مهارت مقابله ای می باشد و نتایج زیر را بیان نمودند. افرادی که از شوخ طبعی برخوردارند در مقایسه با افرادی که شوخ طبع نیستند احتمالا هنگام مواجهه شدن با تجربیات تنش زا، کمتر با خلق منفی واکنش نشان می دهند. شوخ طبعی روش موثری برای مقابله با عواطف منفی از قبیل خشم، غمگینی و افسردگی است. مطالعات نشان می دهد که شوخ طبعی با عملکرد مثبت دستگاه ایمنی و علایم تنش های فیزیولوژیکی کمتر ارتباط دارد.

نظریه زیگموند فروید

طبق نظر فروید شوخی اجازه بیان امیال ناهشیار به شیوه مقبول از نظر اجتماعی را می دهد. از این دیدگاه شوخی از طریق ارضا بعضی از آرزوهای نهانی و منع شده باعث لذت شخص می گردد و در همان لحظه از اضطرابی که معمولا مانع از انجام آرزو است، کاسته می شود.

فروید، سه نظریه پیشین (رهایی، ناهمخوانی و تعارض) را در یک نمونه تشریحی تر ادغام کرد و گفت: «سازوکارهای مورد استفاده در شوخی ها عبارتند از ادغام و جا به جایی.»

طبق نظر فروید، سازوکارهای دفاعی روانی «ادغام و جا به جایی» نه تنها موجب انحراف روال معمول اندیشه و بیان آن، بکله باعث بیان افکار و کلام به شکلی اختصاری می شود.

فروید شوخ طبعی را بهترین مکانیزم دفاعی می داند. از نظر فروید شوخ طبعی یک استعداد استثنایی و نادر است که به ما اجازه می دهد در مواجهه با تنش به خودمان بگوییم: نگاه کن این است معنی دنیایی که ظاهرا خطرناک است. مثل بازی بچه هاست که خیلی خنده دار است.

زیگموند فروید، در نظریه شخصیت خود به تبیین مکانیسم‌های دفاعی افراد پرداخت. فروید این‌گونه فرض کرد که مکانیسم دفاعی شوخی از طریق به کار گرفتن دو مکانیسم دیگر یعنی ادغام (condensation) و جابجایی (displacement) فعال می‌شود. اتفاقی که در مکانیسم ادغام می‌افتد این است که ما در افکار و گفتارمان، صرفه‌جویی می‌کنیم و از این طریق، انرژی روانی کمتری را مصرف و انرژی روانی بیشتری را ذخیره می‌کنیم. بعد از آن، مکانیسم دفاعی جابجایی، فعال می‌شود و این انرژِی روانی ذخیره‌شده را از منشأ آن که مربوط به تعارض‌هاست به حکایتی طنزآمیز تبدیل می‌کند. در طی این دو فرایند، فرد تعارض‌ها را به صورت شوخی، بیان کرده تا بتواند با آن‌ها راحت‌تر کنار بیاید.

فروید در مقاله‌ای درمورد شوخی در سال ۱۹۲۸، جوک‎‌های معنادار و با محتوا را از جوک‌های فاقد محتوا و احمقانه، تفکیک کرد. جوک، فرم کلامی و بین فردی مکانیسم دفاعی شوخی است و زمانی اتفاق می‌افتد که ما درمورد مسائلی صحبت می‌کنیم که جامعه آن‌ها را ممنوع کرده. در چنین شرایطی سوپرایگو به خود (ایگو) اجازه می‌دهد تا شوخی را ایجاد کند. از این طریق است که اضطراب احساس شده توسط ایگو کاهش پیدا می‌کند. سوپرایگوی آسان‌‌گیر به ما اجازه می‌دهد که نوع ملایم و راحت شوخی را نشان دهیم. در حالی که سوپرایگوی سخت‌گیر، نوع طعنه و زخم زبان را در ما ایجاد می‌کند. اما اگر سوپرایگو خیلی سخت‌گیر باشد مانع به کارگیری شوخی در ما می‌شود. فروید بعدها نظر خود را به این صورت تغییر داد که هرکسی توانایی شکل‌دهی و استفاده از شوخی را ندارد.

فروید معتقد بود که مکانیسم دفاعی شوخی باعث می‌شود که مسائل غیرقابل تحملی که فرد آن‌ها را سرکوب کرده و اکنون نسبت به آن‌ها، آگاه نیست، تغییر شکل داده شوند و به صورت قابل تحمل‌تری از بخش ناهشیار به هشیاری بیایند. در این صورت شوخی برای ما کارکرد مفیدی دارد. اما فروید به روی دیگر سکه نیز اشاره می‌کند. وی می‌گوید که شوخی می‌تواند مضر هم باشد. آن هم وقتی است که به صورت تمسخر و یا زخم زبانی دربیاید که مستقیماً متوجه خود (self) شخص است.

طبق نظر فروید، شوخی اجازه بیان امیال ناهشیار به شیوه مقبول از نظر اجتماعی را می دهد. از این دیدگاه، شوخی از طریق ارضا بعضی از آرزوهای نهانی و منع شده، باعث لذت شخص می گردد و در همان لحظه از اضطرابی که معمولا مانع از انجام آرزو است، کاسته می شود.

براساس نظریه فروید (۱۹۱۶)، تخلیه انرژی روانی از طریق شوخ طبعی، نوعی تلاش اقتصادی و حسابگرانه و صرفه جویانه و در عین حال ناخودآگاهانه برای برون ریزی تنش هاست؛ او معتقد است که بین رؤیاها و شوخ‌طبعی تشابهات فراوانی وجود دارد و در هر دو مورد، فرد به طور ناخودآگاه و به شیوه ای نمادین، نسبت به ارضای تمایلات واپس زده شده و کنش زای خویش مبادرت می ورزد…

روانکاوان پیرو فروید، شوخی را یک شیوه دفاعی پخته و متمدن می‌دانستند که ما آدم‌ها در مقابل اضطراب به کار می‌گیریم، البته ناخودآگاه

شوخ طبعی در رویکرد شناخت گرایی

شناخت گراها از شوخ طبعی به عنوان یک توانایی شناختی مثلا توانایی ساختن، فهمیدن، بازسازی، به یاد آوردن و خلق لطیفه ها یاد کرده اند. این نوع شوخ طبعی به وسیله تست های حداکثر کارکرد سنجیده می شوند.

شوخ طبعی در رویکرد رفتارگرایی

رفتارگراها شوخ طبعی را یک رفتار عادتی می دانند. آن ها تمایل به زیاد خندیدن، تعریف کردن لطیفه برای دیگران و خندیدن به لطیفه دیگران را یک الگوی رفتار عادتی می دانند که توسط درجه بندی های مشاهده گر برای ارزیابی رفتار شوخ طبعانه سنجیده می شود.

شوخ طبعی در رویکرد انسان گرا

انسان گراها شوخ طبعی را به اندازه یک نگاه ویژه به جهان بالا می برند و شوخ طبع بودن را به عنوان یکی از ویژگی های افراد خودشکوفا می دانند. آن ها شوخ طبعی را یک نگرش می دانند مثل یک نگاه شاعرانه به جهان.

نظریه آلپورت

به عقیده آلپورت اگر فرد روان رنجور، خندیدن به خود را یاد بگیرد، ممکن است این راهی برای مدیریت خود و به دنبال آن درمان او باشد. به اعتقاد آلپورت فرد نورتیكی كه یاد می گیرد به خود بخندد، ممكن است به كنترل خود توانا شده و به این ترتیب معالجه شود.

چیزی که بیشتر از همه در زندان، مایه شگفتی بود، روحیه مزاح و شوخی در بین اسرا بود که باعث حفظ جان می شد. در واقع شوخی، یکی دیگر از سلاح های روح است که بیش از هر چیز دیگری در ساخت بشر می تواند انسان را از شرایط سخت موجود، جدا سازد و به او توانی بخشد تا در برابر هر گونه سختی ها و زشتی ها برخیزد، ولو اینکه چند ثانیه باشد.

نظریه آبراهام مازلو

به اعتقاد مزلو، یکی از اساسی ترین و مهم ترین نیازهای آدمی، خودشکوفایی، یعنی تحقق و برآورده کردن همه قابلیت ها و توانایی های بالقوه خود می باشد. از نظر مزلو، یکی از ویژگی های افراد خود شکوفا، داشتن شوخ طبعی فلسفی و غیر خصمانه است؛ آن ها آنچه را که از نظر افراد عادی خنده دار است، خنده دار نمی دانند. از این رو، مزاح خصمانه، مزاح برتری طلبانه و مزاح خارج از نزاکت آن ها را نمی خنداند.

نظریه اهانت

براساس این نظریه شوخ طبعی در درجه اول روشی جهت ابزار غضب است. بدینسان كه هدف از بذله گویی و شوخ طبعی، توهین به مخاطب یا شخص ثالث است. صاحبنظران این رویكرد معتقدند كه شوخ طبعی بدان دلیل مثبت و پسندیده تلقی می گردد كه جایگزین مناسبی جهت روشهای خشن تر و غیر مؤدبانه تر ابراز خشم (نظیر توهین و ناسزاگویی) است. اشاراتی از مباحث فوق را می توان در نوشته های افلاطون، ارسطو، سیسرو و هابز یافت.

نظریه حقارت

در تقابل با نظریه برتری، نظریه حقارت پیشنهاد می‌کند که جوک‌ها منعکس‌کننده پذیرش هدف شوخی هستند، به جای تحقیر یا طرد. شوخی کاری است که با کسانی انجام می شود که با آن ها احساس راحتی می کنید و شوخی می تواند نوعی پذیرش، همدلی و همبستگی باشد – خندیدن با کسی.

نظریه بازی

نظریه‌پردازان بازی استدلال می‌کنند که شواهد انسان‌شناختی و روان‌شناختی به گزارشی از شوخ طبعی اشاره می‌کند که آن را به گونه‌ای از پدیده کلی بازی تبدیل می‌کند. اگر کسی شوخی می‌کند، می‌گوید فقط «در حال بازی کردن» است. نظریه پردازان بازی معتقدند که این را باید کاملاً تحت اللفظی در نظر گرفت.

تئوری امداد

برای این نظریه پردازان، شوخ طبعی نتیجه جمع آوری انرژی توسط ذهن برای حل چیزی است که به عنوان یک معما می بیند، اما پس از آن متوجه می شود که این یک شوخی است و نیازی به آن همه انرژی ندارد. سپس بدن آن انرژی اضافی را به عنوان خنده انفجاری آزاد می کند، و شوخ طبعی آرامشی است که ما از آن احساس می کنیم.

نظریه الوهیت یا ربوبیت

بر اساس این نظریه شوخی توانایی است که باعث رها شدن فرد از آشفتگی، افزایش وحدت و اتحاد فرد با دیگران از طریق با هم خندیدن، برملا کردن حقیقت بی شائبه یک موقعیت و تغییر روح و روان فرد می شود. بنابراین در این نظریه شوخی به عنوان هدیه یا موقعیتی از جانب خداوند برای انسان می باشد.

کارکردهای شوخی رابرت لوئیس کان

رابرت لوئیس کان (Robert Louis Kahn) 5 کارکرد را درمورد شوخی شناسایی کرد.

  1. مکانیسم دفاعی شوخی به عنوان راهبرد مقابله‌ای: ما می‌توانیم از طریق شوخی، فشار ناشی از موقعیت‌ها و شرایط آزاردهنده را قابل تحمل‌تر کنیم. همانند طنزهایی که درمورد مسائل و مشکلات اجتماعی بیان می‌شوند.
  2. بازسازی: شوخی می‌تواند به ما کمک کند که ارزیابی‌هایمان از مسائل را بازسازی کنیم؛ یعنی به گونه‌ای دیگر آن‌ها را ببینیم.
  3. تسهیل ارتباط با دیگران: اگر بخواهیم با شکوه و ناله از دیگران طلب یاری کنیم، احتمالاً از کمک کردن، اجتناب می‌کنند. اما شوخی می‌تواند راهی غیرآزارنده باشد برای اینکه از دیگران، درخواست کمک کنیم.
  4. ابراز خصومت: از طریق مکانیسم دفاعی شوخی به خصوص با استفاده از کنایه و حرف‌های نیش‌دار می‌توانیم خشم و انتقاد خود را به شیوه‌ای معقول و منطقی به دیگران، نشان دهیم.
  5. ایجاد هویتی برای فرد: وقتی ما از شوخی استفاده می‌کنیم، دیگران ما را به عنوان فردی شوخ طبع، خوش مشرب و خون گرم می‌شناسند.

نظریه معنایی اسکریپت-محور شوخ‌طبعی

ویکتور راسکین (Victor Raskin) استاد دانشگاه و نویسندهٔ کتاب مکانیسم‌های منطقی طنز و بنیان‌گذار مجلهٔ بین‌المللی طنز است. راسکین نظریه موقعیت‌بنیاد خود را با عنوان نظریه انگاره معناشناختی طنز را در کتاب خود بسط داد و شرایط لازم و ضروری برای خلق متن طنز را برشمرد. از نظر او «متن خنده‌دار دو شرط دارد: اول این که این متن باید به تمامی یا جزئاً با دو موقعیت مختلف در تقابل باشد. دوم، دو موقعیتی که متن خنده‌دار با آن‌ها در تقابل است، باید با هم در تضاد باشند و در واقع همین رابطه تقابل/تضاد موقعیت است که مؤلفه اصلی ایجاد خنده محسوب می‌شود.»

«نظریه معنایی اسکریپت-محور شوخ‌طبعی» (SSTH) توسط ویکتور راسکین در «مکانیزم‌های معنایی شوخ‌طبعی» که در ۱۹۸۵ میلادی منتشر شد، معرفی گردید. گرچه این نظریه، نوع تغییر یافته‌ای از نظریه عمومی‌تر ناهماهنگی است ، اما اولین نظریه‌ای است که رویکرد خود را بر روی مفاهیم کلی‌تر زبان‌شناختی متمرکز نموده‌است؛ یعنی، کاملاً به مطالعه شوخ‌طبعی‌های کلامی می‌پردازد: در لطیفه‌های داستانی یا طنزی از کلمات نوشتاری و گفتاری استفاده گردیده و لطیفه با یک شاه‌بیت خاتمه داده می‌شود.

متون زبان‌شناختی (که به قاب‌ها نیز شناخته می‌شود) که در عنوان این زیربخش هم به آن اشاره شد، برای هر کلمه دارای «توده‌ای از اطلاعات معنایی است که حول آن کلمه وجود داشته و توسط آن راه‌اندازی می‌گردد [...]؛ ساختار شناختی که در میان گویندگان بومی درون‌سازی شده‌است.» این متون از تعریف زبان‌شناختی کلمه به مراتب فراتر می‌رود؛ دانش کامل گوینده از مفاهیم، آنگونه که در دنیای او وجود دارد، در این متون گنجانده شده‌است؛ لذا گویندگان بومی در مورد کلماتی که در میان آنها مشترک است، دارای اسکریپت مشابهی هستند، اما نه کاملاً یکسان.

بر اساس فرضیه‌های راسکین، برای این که یک لطیفه کلامی، ایجاد شوخ‌طبعی کند، باید دو شرایط ذیل را دارا باشد:

  • تمام متن یا بخشی از آن با دو اسکریپت متفاوت مطابقت داشته باشد
  • دو اسکریپتی که متن با آن‌ها مطابقت دارد، باید با یکدیگر متناقض باشند [...]. این اسکریپت که متن با آنها مطابقت دارد باید کلاً یا قسماً با بخشی از متن اشتراک داشته باشند.

شوخ‌طبعی زمانی ایجاد می‌شود که یک امر محرک در انتهای لطیفه، یعنی شاه‌بیت، باعث می‌شود تا درک مخاطبین سریعاً از اسکریپت اولی (واضح تر) به اسکریپت متقابل آن تغییر کند.

راسکین به عنوان مثال، لطیفه زیر را می‌آورد:

مریض با صدای گرفته پرسید: «آیا پزشک در خانه است؟» زن جوان و زیبا روی پزشک، در پاسخ پچ پچ کنان گفت، «نخیر نیست، زود باش بیا داخل.»

در این مثال، دو اسکریپت موجود در لطیفه، یعنی «پزشک» و «معشوق» اند؛ تغییر از یک انگاره به انگاره دومی در اثر درک ما از، پاسخ «پچ پچ کنان» «زن جوان و زیبا روی»، به میان می‌آید. این پاسخ تنها در انگارهٔ معشوق معنی دارد. در اسکریپت بیمار برانشیت برای دیدن پزشک به دفتر (خانه) وی می‌رود، بی‌معنی است. راسکین با لطیفه‌های بیشتر تحلیل خود را گسترش می‌دهد. در هر کدام از لطیفه‌ها به این می‌پردازد که اسکریپت‌ها چگونه در متن باهم اشتراک و تقابل دارند.

برای برآورده شدن شرط دومی لطیفه، راسکین دسته‌های متفاوتی از اسکریپت‌های متقابل را معرفی می‌کند. فهرست کوتاه آن شامل موارد ذیل است: واقعی (غیر واقعی)، عادی (غیرعادی)، ممکن (غیرممکن)، خوب (بد)، زندگی (مرگ)، هرزه (غیرهرزه)، پول (بدون پول)، با اهمیت (بی‌اهمیت). فهرست کاملی از اسکریپت‌های متقابل برای لطیفه‌ها، متناهی بوده و بستگی به فرهنگ دارد. به عنوان مثال، در شوخ‌طبعی سیاسی روسی از عین اسکریپت‌هایی که در شوخ‌طبعی یهودی یافت می‌گردد، استفاده نمی‌شود. با این حال، برای این که هر لطیفه‌ای باعث ایجاد شوخ‌طبعی گردد، باید ارتباطی میان دو اسکریپتی که در لطیفه وجود دارد، خلق شود: «... یک شخص نمی‌تواند فقط دو چیز ناهماهنگ را کنار هم‌بگذارد و آنرا لطیفه بنامد، بلکه باید یک راه زیرکانه را دریابد تا آنها کنار هم نصفه-معنایی پیدا کنند.»

نظریه عمومی شوخ‌طبعی کلامی

«نظریه عمومی شوخ‌طبعی کلامی»‏ (GTVH) توسط ویکتور راسکین و «سلواتور اتاردو» در مقاله‌ای تحت عنوان «بازنگری نظریه اسکریپت: مدل شباهت لطیفه و نمایش لطیفه» معرفی گردید. این نظریه، ایده‌های «تقابل اسکریپت» (SO) راسکین که در نظریه خودش با عنوان «نظریه معنایی اسکریپت-بنیان از شوخ‌طبعی»‏ (SSTH) توسعه یافته بود را یکپارچه‌سازی کرده و در قالب یکی از شش سطح «منابع دانش» (KR) ارائه نمود.

این منابع دانش می‌توانند برای ساختن لطیفه‌های کلامی و همچنین برای تحلیل میزان شباهت یا تفاوت میان آنها مورد استفاده قرار گیرد. منابع دانشی که در این نظریه پیشنهاد شده‌اند عبارتند از:

  1. تقابل اسکریپت،‏ (SO) به تقابل اسکریپت در نظریه SSTH راسکین اشاره می‌نماید. برخی از این اسکریپت‌ها شامل موضوعاتی چون واقعی (غیر واقعی)، نرمال (غیر نرمال)، ممکن (غیرممکن) می‌باشد.
  2. مکانیزم منطقی، (LM) به مکانیزمی اشاره می‌نماید که اسکریپت‌های مختلف را در یک لطیفه باهم مرتبط می‌نماید. این مکانیزم‌ها می‌تواند تنها یک ترفند ساده کلامی مانند جناس آوردن باشد تا مکانیزم‌های منطقی پیچیده‌تر مانند، منطق معیوب یا قیاس‌های کاذب.
  3. وضعیت،‏ (SI) شامل اشیاء، فعالیت‌ها، ابزار و وسایلی است که برای بیان لطیفه ضروری اند.
  4. هدف (TA)
  5. استراتژی روایی‏ (NS)
  6. زبان (LA)

نظریه جورج وایلانت

وایلانت (1977) به عنوان یک روانپزشک در کتاب “تطبیق با زندگی” خود می نویسد: شوخی و خنده از جمله ساز و کارهای اساسی در مقابله با استرس یا فشار روانی می باشد که نه تنها باعث رفع تنش شده، بلکه افکار منفی را از فرد دور می سازد. به اعتقاد او شوخی و بذله یکی از بهترین سلاح های دفاعی انسان است که تقریبا اکثر انسان ها آن را به عنوان یکی از قوی ترین پادزهر ها برای برخورد با مصائب و مشکلات زندگی به حساب می آورند.

جورج وایلانت در دسته‌بندی از مکانیسم‌های دفاعی، شوخ طبعی را همچون والایش، نوع‌دوستی و بازداری جزء دفاع‌های پخته و سازگارانه در نظر گرفت. یعنی آن را راهبردی سازگارانه می‌داند که به ما کمک می‌کند تا به موقعیت‌های پرتنش یا پر استرس، پاسخ دهیم و با آن کنار بیاییم. تلاش برای پیدا کردن جنبه‌ای جالب در محیطی که کنترل کمی بر آن داریم، به ما کمک می‌کند تا آن را تحمل کنیم. همچنین استفاده از مکانیسم دفاعی شوخی می‌تواند یک عمل نوع‌دوستانه باشد؛ چرا که از این طریق به دیگران نیز کمک می‌کنیم که با موقعیت پیش‌آمده، راحت‌تر کنار بیایند.

نظریه فرهان كاسنیز

فرهان كاسنیز (1979) معتقد بود كه با خنده و شوخ طبعی و نیز با استفاده از ویتامین های خاصی رهایی از یك بیماری عفونی جدی ممكن است. وی بر این باور است كه در اثر 10 دقیقه خنده با صدای بلند بیمار می تواند خوابی راحت، بدون دردی به مدت 2 ساعت داشته باشد براساس این نظریه ها عده ای از نویسندگان تصور كرده اند كه خنده ممكن است اثری مشابه اثر آندروفینها یا سایر مواد آندروژنی مغز داشته باشد.

نظریه لوین

لوین (1977) به دو هدف عمده شوخ طبعی در روان درمانی اشاره كرده است:

1) از آن جا كه شوخ طبعی موجب لذت و سرور می شود لذا به مثابه یك شیوة درمانی، طریق قابل پذیرش جهت لذت بردن در بسیاری از امور ناگوار است.

2) شوخ طبعی ممكن است موجب ارتباط بین فرد و افرادی شود كه بیمار از آنها ناراحتی و نگرانی دارد.

تئوری هوشمندی

نظریه شوخ طبعی خود پروفسور گیمبل از جایی متفاوت از دیگران شروع می شود. او ادعا می‌کند که هیچ ارتباط ضروری بین طنز و خنده وجود ندارد و جوک می‌تواند به اندازه هر نوع گفته دیگری برای اهداف مورد استفاده قرار گیرد، از جمله برای گفتن (یا منحرف کردن) حقیقت.

پروفسور گیمبل همچنین چندین سخنرانی را به بررسی سوالات اخلاقی مرتبط با طنز اختصاص داده است. علاوه بر این که شما را در مورد اخلاقیات جوک های قومی و کثیف درگیر کند، در نظر خواهید گرفت که آیا چیزی به نام جوک ذاتاً غیراخلاقی وجود دارد یا خیر، آیا کمدین های حرفه ای معیارهای اخلاقی متفاوتی در هنگام ساختن جوک ها دارند یا خیر، و آیا حس شوخ طبعی یک شوخی است یا لازمه یک زندگی خوب.

او قبلاً منطق صوری و پیامدهای علم را بر دنیای مدرن ما – و حتی خود واقعیت – بررسی کرده است. طنز ممکن است همراهی عجیب برای این جستارهای چالش برانگیز فلسفی به نظر برسد، اما برای پروفسور گیمبل یک علاقه شخصی است و او همان رویکرد دقیق فلسفی را با نتایج روشنگرانه در مورد آن به کار می گیرد.

وقتی او در مورد بسیاری از جنبه های جذاب طنز بازیگوش و کنجکاو نیست، با قدرت خود در ایجاد سؤالات و موضوعات به ظاهر پیچیده و بلند، شما را شگفت زده می کند. برای کشف فلسفه طنز نیازی به مدرک فلسفه ندارید. تنها چیزی که نیاز دارید یک ذهن باز است. یک یا دو استخوان خنده دار نیز کمک می کند.

پروفسور گیمبل می گوید: «به جای کشتن شوخ طبعی، تجزیه و تحلیل آن به ما امکان می دهد واقعاً از مضحک بودن مضحک بودن قدردانی کنیم. “و امیدوارم که آن را خنده دار بیابید.”

سبک های شوخ طبعی مارتین و مارتین

همزمان با گسترش جنبش روان شناسی مثبت نگر، روی آورد سنجش کنش وریهای مثبت، تجربه های مثبت و نیرومندیهای سازش یافته انسانی مانند: رضایتمندی از زندگی، خوش بینی، شادکامی، ایمان، شوخ طبعی و غیره، به طور فزاینده ای در حال گسترش است. شوخ طبعی از جمله سازه هایی است که اکنون توجه به ویژه برخی از روانشناسان را به خود معطوف داشته است. شوخی فعالیت جهان شمول و به طور کلی مثبتی است که افراد متعلق به بافت های اجتماعی و فرهنگی متفاوت در سراسر جهان آن را تجربه می کنند. این اصطلاح به کیفیتی از عمل، گفتار و نوشتار اشاره دارد که موجب سرگرمی و تفریح می شود.

حس شوخ طبعی، رگه شخصیتی پایدار و متغیر مهم تفاوتهای فردی است که در انواع رفتارها، تجربه ها، عاطفه ها، بازخوردها و تواناییهای مرتبط با سرگرمی، خندیدن، خنداندن و مانند آن متجلی می شود. حس شوخ طبعی تک بعدی نیست بلکه سازه ای چند وجهی است که در یک نگاه جامع، طبقه ای از رگه های مرتبط با یکدیگر را در بر می گیرد و ممکن است به شکل های متفاوت همچون توانایی شناختی، پاسخ زیبایی شناختی، راهبرد مقابله ای یا مکانیزم دفاعی مفهوم سازی شود. در دو دهه گذشته روان شناسان سعی کرده اند رابطه بین حس شوخ طبعی و جنبه های مختلف سلامت جسمانی، روانی- اجتماعی و بهزیستی را بررسی کنند.

مارتین(1998) و مارتین (2001) با نگاه عمیق به تحقیقاتی که رابطه بین حس شوخ طبعی و ابعاد مرتبط با سلامت جسمانی و بهزیستی را مورد بررسی قرار داده بودند به این نتیجه دست یافتند که مقیاسهای مختلف موجود مقدار بسیار کمی از واریانس سلامت روانی را تبیین می کنند و یافته ها در زمینه رابطه بین شوخ طبعی و سلامت جسمانی بسیار ناهمخوان و کمتر تکرار پذیرند.

مارتین (2003، 2007) معتقد است علت شاید این باشد که این مقیاس ها کنش وری های بالقوه سازش یافته و بالقوه سازش نایافته شوخ طبعی را مورد توجه قرار نمی دهند و از هم متمایز نمی کنند. مارتین و همکاران (2003) با مرور ادبیات نظری، بالینی و تجربی در مورد رابطه بین شوخ طبعی و کنش وریهای متعددی را که موجب بهبود بهزیستی می شوند از شوخ طبعی غیرسودمند و سازش نایافته متمایز کردند. این پژوهشگران یک مدل 2 ×2 از کنش وریهای شوخ طبعی را بر مبنای عناصر مطرح شده در ادبیات شوخ طبعی مطرح کردند. بر طبق این مدل چهار سبک شوخ طبعی وجود دارد که دو سبک آن سالم یا سازش یافته (شوخ طبعی پیوندجویانه و خودارزنده سازانه) و دو سبک دیگر ناسالم یا سازش نایافته (شوخ طبعی پرخاشگرایانه و خودتحقیرگرایانه) هستند.

1- سبک شوخی پیوند جویانه : افرادی که از این سبک شوخ طبعی استفاده می کنند گرایش دارند لطیفه یا چیزهای خنده دار تعریف کنند، سعی می کنند با بذله گویی فی البداهه دیگران را سرگرم و به سمت خود جذب کنند و از این طریق، با کاهش تنش های بین شخصی، برقراری و تداوم رابطه را تسهیل کنند. این افراد برای این که دیگران را بخندانند و سرگرم کنند به احتمال قوی به خودشان حمله می کنند و چیزهای خنده دار درباره خود می گویند اما به حدی پیش می روند که به حس پذیرش و مقبولیت آنان لطمه ای وارد نشود. این نوع شوخ طبعی در اصل غیر خصمانه است و به نحوی مورد استفاده قرار می گیرد که پیوستگی و جاذبه بین شخصی را ارتقا دهد.

2- سبک شوخی خودارزنده سازانه : افرادی که از این سبک شوخ طبعی استفاده می کنند نگاه کلی و خاصی به زندگی دارند، ناهمخوانیهای زندگی برای آنها متحیرکننده و سرگرم کننده است و در مواجهه با تنیدگیها و ناملایمتهای زندگی از یک بازخورد شوخ طبعانه سود می جویند. این سبک شوخ طبعی به مفهوم نظم جویی هیجانی و مکانیزم مقابله بسیار نزدیک است. در مقایسه با شوخ طبعی پیوند جویانه به کارگیری این سبک بیشتر جنبه درون روانی دارد تا اینکه بر روابط بین شخصی تمرکز داشته باشد.

3- سبک شوخ طبعی پرخاشگرایانه : این سبک شوخی متمرکز بر دیگران است و با استفاده از سخنهای طعنه آمیز، ریشخند، تحقیر و سربه سر گذاشتن و دست انداختن دیگران یا به عبارت دیگر شوخی توهین آمیز صورت می پذیرد. همچنین شامل استفاده از شوخی برای اداره و دستکاری افراد دیگر است. محتوای ضمنی این شوخیها تهدید آمیز است اما در واقع شوخی بدون در نظر گرفتن تنیدگی ایجاد شده در دیگران مطرح می شود.

4- سبک شوخ طبعی خودتحقیرگرایانه : افرادی که از این شوخ طبعی استفاده می کنند سعی دارند با هزینه کردن از خود و بیان عبارت های خنده دار در مورد کاستیها و عیب های خود، با خودشیرینی، دیگران را به سمت خود جذب کنند و مورد پذیرش و تایید آنها قرار بگیرند. این افراد با استفاده از شوخی، احساسهای منفی شان را پنهان (انکار دفاعی) و از درگیری ساختاری با مشکلات اجتناب می کنند و اگرچه ممکن است به عنوان افرادی بذله گو و طنزپرداز دیده شوند اما در زیربنای استفاده از این سبک شوخ طبعی عناصر نیرومندی از احتجاج هیجانی، اجتناب و حرمت خود پایین نهفته است.

پژوهش های متعدد نشان داده اند که سبک های شوخ طبعی سالم و مثبت (پیوند جویانه و خودارزنده) به طورکلی به مقیاسهایی که سلامت روان شناختی و بهزیستی را اندازه گیری می کنند مانند: حرمت خود، عاطفه مثبت، خوشبینی، حمایت اجتماعی، صمیمیت، رضایتمندی از زندگی، هوش هیجانی و صلاحیت بین شخصی رابطه مثبت و با افسردگی، اضطراب، حساسیت بین شخصی، عاطفه منفی، هراس، وسواس، پرخاشگری، تنهایی، کمرویی، فرسودگی شغلی و دلبستگی اجتنابی رابطه منفی دارند. سبک های شوخ طبعی ناسالم و منفی (پرخاشگرایانه و خودتحقیرگرایانه) با استیصال و نارساکنش وری روان شناختی مانند اضطراب، پرخاشگری، خصومت، تنهایی، فرسودگی شغلی رابطه مثبت و با حرمت خود، حمایت اجتماعی، عاطفه مثبت، سلامت روان شناختی و رضایتمندی از زندگی رابطه منفی دارند. همچنین در این پژوهش ها مشخص شده که مردان در مقایسه با زنان از سبک های شوخ طبعی ناسالم بیشتر استفاده می کنند.

مطالعات دیگر شوخ طبعی

دیكسون (1980) و مارتین ولفكورت (1983) معتقدند كه شوخ طبعی به عنوان راهبرد و مقابله ای جهت سازگاری با استرس به كار می رود. محققان معتقدند در افرادی كه كمتر شوخ طبعی می كنند همبستگی بالایی میان آشفتگی و پریشان های خلق و حوادث منفی زندگی وجود دارد. در تحقیقات این پژوهشگران و نیز سایر پژوهشهای انجام یافته، بر نقش شوخ طبعی به مثابه نوعی راهبرد مؤثر سازگاری و انطباق با شرایط دشوار، تأكید شده است.

به بیانی دیگر شوخ طبعی به مثابه تعدیل كننده و تسكین دهندة پاسخ های هیجانی منفی هم چون اضطراب یا افسردگی در نظر گرفته شده است. تحقیقات اخیر ضمن تأكید بر نقش شوخ طبعی در تعدیل كردن فشارهای روانی مدعی هستند كه نقش آن در سوی دیگر پیوستار هیجانات نادیده گرفته شده است. تحقیقی نشان داده است كه شوخ طبعی در غنی سازی و پر محتوا كردن تجارب زندگی و در نتیجه در افزایش بهبود كیفیت زندگی به گونه ای مثبت نقش دارد. پژوهشهایی كه بر این جنبه از نقش شوخ طبعی تأكید دارند معتقدند شوخ طبعی در بهبود كیفیت زندگی مشاركت دارد.

مثلاً لفكورت و مارتین (1986) نشان داده اند كه شوخ طبعی به خودپنداره مثبت تر از خود منجر می گردد. یك مطالعه اخیر دیگر نیز مؤید آن است كه داشتن نمرات بالاتر در سنجش های مربوط به شوخ طبعی با سطوح بالاتر عزت نفس، خود رتبه بندی مثبت تر (برحسب قابلیت اجتماعی بودن) و همگرایی بیشتر بین خودپنداره آرمانی و خودپنداره واقعی همراه است.

به اعتقاد كاسنیز (1979) شوخ طبعی و خنده می تواند حتی درمانی مناسب برای بیماریهای عفونی باشد. لابوت و همكاران (1990) در تحقیقی آزمایشگاهی به بررسی نقش شوخ طبعی و خنده و تأثیر آن بر وضعیت ایمونوگلوبین بدن پرداخته اند. نتایج نشان داد صرف نظر از میزان خنده ابراز شده، حركات خنده آور شوخ طبعی گونه، سیستم ایمنی بدن را بهبود می بخشد.

اسپر (1990) نشان داده است كه شوخ طبعی یك شیوة درمانی بسیار مؤثر در مراقبت از آشفتگیهای روانی، دوران سالخوردگی و كهولت است. او در این باره اعتقاد دارد كه افراد سالخورده نسبت به سایر افراد به مراتب بیشتر از مزایای درمانی و مراقبتی شوخ طبعی بهره مند می شوند.

شوخ طبعى و مزاح یکى از مهم ترین جنبه هاى ارتباطات اجتماعى، قابلیت یا فرایند شناختى، رفتار ارتباطى بین فردى و یک راهبرد انطباقى یا سبک دفاعى است (هولن و هولمن، 2016). شوخ طبعى، در واقع مکانیزم دفاعى توسعه یافته اى است که به افراد کمک مى کند تا با تعارض هاى هیجانى یا عوامل فشارزاى بیرونى از طریق اهمیت دادن به جنبه هاى طنزآمیز و سرگرم کننده مقابله کنند. بسیاری از روانشناسان تأکید دارند که شوخ طبعى علاوه بر نتایج مثبت، دارای نتایج منفى نیز می باشد و به سلامت شخصیت و شایستگى اجتماعى افراد آسیب وارد مى کند. (ارجمندی و همکاران، 1398).

مزاح به عنوان یک روش مؤثر برای مقابله با احساسات منفی مانند خشم، غم و افسردگی است. افراد شوخ طبع در برابر هیجان های منفی، وضعیت فعال تری داشته و سعی در غلبه بر آن دارند. شوخ طبعی یک پدیده اجتماعی است. که نقش مهمی در روابط بین فردی ایفا می کند و یک متغیر مهم در تسهیل رابطه رضایت بخش است. بنابراین، استفاده درست از شوخ طبعی یک مهارت اجتماعی مهم است که می تواند به شایستگی در روابط اجتماعی مانند توانایی در ایجاد تعاملات اجتماعی، ارتباطات صمیمانه، حمایت عاطفی و مدیریت تعارض کمک نماید (عباسی و منتظر، 1398).

کوپر و همکاران (1992) معتقدند که فرایندهای شناختی مزاح با موضوع ارزیابی و خودارزیابی همراهند، لذا نتیجه می گیرند که مزاح بیشتر با ارزیابی های شناختی مثبت تری از حوادث بالقوه استرس زا همراه است (اسنایدر، 2014). آنها همچنین دریافتند که افراد شوخ طبع و بذله گو نسبت به افراد کمتر مزاح گو مردودی در یک امتحان تحصیلی را کمتر تهدید آمیز و منفی (بلکه بیشتر نوعی چالش و هماوردی مثبت) ارزیابی کرده بودند. (مبانی نظری و پیشینه تحقیق روانشناختی مزاح و شوخ طبعی).