از مواردی که در زندگی هر انسانی ممکن است اتفاق بیفتد و باید برای آن آمادگی داشته باشد، مقابله با ناملایمات و اتفاقاتی است که موجب از دست‌ دادن چیزهایی می‌شود که محبوب او بوده است. از بالاترین و سخت‌ترین این اتفاقات، مرگ عزیزان است.

از نظر روانشناختی، سوگ فرایندی عاطفی است و به ناراحتی جسمانی و روانی شدید برآمده از فقدان عزیزان اطلاق می‌‏شود. در کنار مفهوم سوگ، مفهوم «داغدیدگی» قرار دارد که نمی‌‏توان آن را به‏‌طور مشخص از سوگ جدا کرد؛ گرچه تأکید آن بر حس فقدان است.

داغدیدگی، به واقعیت عینی از دست دادن کسان و فقدان فردی محبوب همچون پدر، مادر، همسر، خواهر، برادر یا دوست اطلاق می‏‌شود. این واکنش ممکن است به شکل‏‌های گوناگون چون گریه، خشم یا احساس خلأ ظاهر شود.

«سوگواری» شامل همه پاسخ‌‏های شناختی، عاطفی و رفتاری است که فرد هنگام داغدیدگی بروز می‌‏دهد. سوگواری نحوه ابراز افکار و احساسات فرد داغدیده است و در هر فرهنگی متفاوت می‌باشد.

واکنش­های عاطفی به انواع فقدان را سوگ می ­نامیم. سوگ به معنای غم، اندوه، مصیبت، ماتم و عزا در برابر وقوع مرگ است و به مولفه های روانشناختی عزاداری اشاره دارد. هرگونه فقدانی نوعی مرگ محسوب می­شود؛ چه از بین رفتن یک رابطه در اثر شکستن پیمان، چه از دست دادن شغل، فاصله جغرافیایی از خانواده، از دست دادن حیوان خانگی و حتی از دست دادن اشیای گرانبها می­توانند منجر به بروز واکنش داغدیدگی شوند. سوگ یک واکنش نرمال و بهنجار است که به آرام شدن و گذار از مصیبت کمک می­کند.

روانشناسان قبلاً تصور می کردند که افراد داغدیده ( بزرگسالان و کودکان ) چند مرحله سوگواری را می گذرانند که هریک با مجموعه پاسخ های متفاوتی مشخص می شود . اما در واقع ، افراد از نظر رفتار و زمان بندی بسیار تفاوت دارند و اغلب بین این واکنش ها پس و پیش می روند . فوران گاه و بی گاه سوگ امکان دارد یک عمر ادامه یابد و پاسخ متداولی به از دست دادن همسر ، فرزند یا دوست بسیار عزیز است . فرایند سوگ را به جای مراحل می توان به صورت مجموعه واکنش هایی در نظر گرفت . که در افراد مختلف تا حدودی تفاوت دارد . اعمالی که باید انجام شوند تا فرد بهبود یابد و به زندگی ارضا کننده بر گردد :

1 – پذیرفتن واقعیت فقدان ،

2 – پایان دادن به عذاب سوگ ،

3 – سازگار شدن با دنیای بدون فرد عزیز ،

4 – برقرار کردن پیوندی درونی با متوفی و ادامه دادن .

فرایند سوگ

1- مرحله اجتناب سوگ

فرد بازمانده بعد از شنیدن خبر ، دچار شوک و بعد ناباوری می شود که به این مرحله اجتناب سوگ گفته می شود . که ممکن است چند ساعت تا چند هفته ادامه یابد . احساس خونسردی یا بی حسی باعث می شود فرد از لحاظ هیجانی بی هوش شود و این در حالی است که فرد اولین تکلیف سوگواری را شروع می کند . و به طور دردناکی از این فقدان آگاه می شود .

مرحله اجتناب که شامل شوک و ناباوری در برابر از دست دادن فرد متوفی است و ممکن است از چند ساعت تا چند هفته ادامه یابد. در حقیقت، احساس کرختی ناشی از این مرحله، وظیفه بی‌هوشی هیجانی را برعهده دارد. در اینجا فرد با اولین تکلیف سوگواری یعنی آگاهی دردناک از فقدان باید روبه‌رو شود. عدم رویارویی با این شوک و گذار از آن ممکن است تا مدت‌ها (حتی سالیان سال) فرد را در انکار فقدان نگه دارد.

2- مرحله مواجهه سوگ

هنگامی که فرد سوگوار با واقعیت مرگ مواجه می شود ، اندوه او بسیار شدید است . فرد اغلب دچار واکنش های هیجانی شدید می شود که از جمله آن ها می توان به اضطراب ، غم ، اعتراض ، خشم ، درماندگی ، ناکامی ، دست کشیدن از فعالیت ، و حسرت کشیدن برای عزیز از دست رفته اشاره کرد .

مرحله مواجهه که طی آن فرد داغ‌دیده با واقعیت از دست دادن فرد عزیز مواجه می‌شود و سوگ را خیلی شدید تجربه می‌کند. در این مرحله فرد سوگوار دچار واکنش‌های هیجانی شدیدی می‌شود که از جمله آنها می‌توان به گریه، اضطراب، غم، اعتراض، خشم، درماندگی، ناکامی، دست کشیدن از فعالیت و حسرت کشیدن برای عزیز از دست رفته اشاره کرد. برون‌ریزی‌های هیجانی در این مرحله اگرچه بسیار تلخ و غیرقابل تحمل ارزیابی شدند اما به خودی خود، راهی برای آرامش یافتن تلقی می‌شوند به همین دلیل نباید مانع از بروز آنها در بازماندگان شویم.

3- مرحله ترمیم سوگ

فرد داغدیده باید به عوامل استرس زایی که پیامد ثانوی مرگ هستند نیز بپردازد مانند غلبه کردن بر تنهایی با رفتن به سراغ دیگران ، تسلط یافتن بر مهارت هایی مانند ( امور مالی یا آشپزی ) که متوفی انجام می داد . بازسازی کردن زندگی روزمره یا مرحله ترمیم سوگ بدون فرد عزیز ، و تجدید کردن در هویت خویش از همسر به بیوه یا از والد به والد فرزند متوفی .

در ترمیم که با کاهش سوگ، توجه فرد به دنیای پیرامون بازمی‌گردد. سازگار شدن با فقدان که در حقیقت با پذیرش از دست دادن به عنوان رویدادی گریزناپذیر همراه است چیزی بیش از یک تکلیف هیجانی درونی است. در این مرحله فرد داغ‌دیده باید با عوامل استرس‌زایی که پیامدهای ثانوی مرگ هستند نیز کنار بیاید؛ غلبه بر تنهایی، تسلط یافتن بر مهارت‌هایی که فرد متوفی انجام می‌داد، بازسازی زندگی روزمره بدون عزیز از دست رفته و تجدید نظر در نقش‌های هویتی(به عنوان مثال مادری که بر اثر از دست دادن همسر از این به بعد باید نقش پدر را برای فرزندان نیز ایفا کند) از جمله این پیامدها هستند.

4- مرحله برقرار کردن پیوندی نمادی با متوفی و ادامه دادن زندگی

هنگامی که سوگ فروکش کرده و فرد راه غلبه بر احساس گناه را یاد می گیرد ، انرژی فرد به سمت برقرار کردن پیوندی نمادی با متوفی و ادامه دادن زندگی از طریق بر آورده کردن مسولیت های روزمره ، پرداختن به فعالیت ها و هدف های جدید ، تقویت کردن پیوندهای قدیمی و برقرار کردن روابط جدید امکان پذیر می شود .