مبانی نظری زیست پذیری
شهر یک اثر هنری است که آفرینندگانی به وسعت خود و تعداد جمعیتش دارد، هدف غایی یک شهر ایجاد محیطی دلنشین و راحت برای مردمی است که در آن زندگی می کنند ( حیدری، 1395 ) اما همچنان بر تعداد جمعیت شهرنشین و بالتبع آن مشکلات شهری افزده می شود به همین منظور در دهه های اخیر پارادایم هایی نظیر زیست پذیری شهری جای خود را در ادبیات برنامه ریزی شهری باز کرده است. زیست پذیری به یک سیستم شهری که در آن به سلامت اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و روانی همه ی ساکنانش توجه شده است اطلاق می شود اصول کلیدی که به این مفهوم استحکام می بخشد شامل برابری، عدالت، امنیت، مشارکت، تفرج و قدرت بخشیدن است ( cities plus,2003: 23 ).
امروزه، شهرها مکان اصلي کار و زندگي بخش عمدة بشر شده اند، به طوري که بيش از 50 % از جمعيت 7 ميليارد نفري جهان در شهرها زندگي مي کنند. از اين رو، توجه به کيفيت زندگي، شرايط، امکانات و نيازهاي ساکنان شهرها، مسئله اي حياتي است. نظر به مشکلات متعدد شهرها، رويکردهاي مختلفي براي ارتقا و بهبود شرايط زندگي در آنها پيشنهاد و مطرح شده است که زيست پذيري شهري يکي از آنها است. امروزه زيست پذيري در بيشتر کشورهاي توسعه يافته به عنوان يک اصل راهنما در چارچوب گفتمان پايداري در سياست گذاري ها و برنامه ريزي شهري گسترش پيدا کرده است.
معرفی انگاشت زیست پذیری
زیست پذیری، یک مفهوم کلی است که با تعدادی از مفاهیم و اصطلاحات دیگر مانند پایداری، کیفیت زندگی و کیفیت مکان، و اجتماعات سالم در ارتباط است ( 1998, Blassingame ; 2000, Pittman & Norris ).
واژه زیست پذیری بطور فزاینده به منظور توصیف شرایطی به کار می رود که ارتباط مستقیمی با کیفیت زندگی دارد و همچنین برای رفاه دراز مدت مردم و جوامع از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. این مفهوم در برگیرنده موضوعاتی نظیر : کیفیت محیطی، ایمنی، استطاعت پذیری مسکن، خوشایند بودن، آسایش و وجود امکانات محلی مانند: پارک، فضاهای باز، پیاده رو، رستوران و مغازهای خدماتی است. وجود چنین شرایطی، به ایجاد محیط هایی دلپذیربرای زندگی در محله ها کمک کرده و در مقابل فقدان این شرایط زندگی را دشوارتر می کند با کمی تأمل، می توان دریافت که در اطراف ما فاجعه هایی در حال وقوع است که شاید کمتر مورد توجه رسانه ها، سیاست مداران، یا شهروندان عادی قرار گرفته است. قسمتی از این بحران مربوط به توسعه ی فیزیکی گسترده ای است که زمینه ای اطراف شهرها را به سرعت بلعیده و بخشی از آن به ازدحام ترافیک و غلبهی خودروی شخصی مرتبط است. چالش تهیه ی مسکن مناسب از لحاظ قیمت و طراحی، دسترسی نابرابر به مدارس و امکانات آموزشی، مراقبتهای بهداشتی و بسیاری مسائل دیگر، تنها بخشهایی از این فاجعه اند. بنابراین، در جامعه ای زندگی می کنیم که از جنبه های بوم شناسی، اجتماعی و فرهنگی آسیب بسیار دیده است و نیازمند چاره جویی اساسی است ( Wheeler, 2001 ).
با کمی تأمل، به راحتی می توان دریافت که در اطراف ما فاجعه ای در حال وقوع است که شاید کمتر مورد توجه رسانه هـا، سیاستمداران، یا شهروندان عادی قرار گرفته است. قسمتی از این بحران مربوط به توسعۀ فیزیکی گسـترده ای اسـت کـه زمین های اطراف شهرها را به سرعت می بلعد و بخشی از آن به ازدحام ترافی و غلبۀ خـودروی شخصـی مـرتبط اسـت. چالش تهیۀ مسکن مناسب از لحاظ قیمت و طراحی، دسترسـی نـابرابر بـه مـدارس و امکانـات آموزشـی، مراقبـت هـای بهداشتی و بسیاری مسائل دیگر، تنها بخشهایی از این فاجعه اند.
بنابراین، در جامعه ای زندگی می کنیم که از جنبه هـای بوم شناسی، اجتماعی و فرهنگی آسیب بسیار دیده است و نیازمند چاره جویی اساسی و سـریع اسـت. از آنجـا کـه شـرایط ذکرشده، شرح اوضاع و وضعیت بسیاری از شهرهای معاصر است، راهکارهای گوناگونی برای مواجهـه بـا آن ارائـه شـده است. یکی از آنها زیست پذیری است که با تکامل اولویت های برنامه ریزی و اهمیت پاسخ بـه نیازهـای در حـال افـزایش جامعۀ پساصنعتی که در جستوجوی تسهیلات، امکانات و کیفیت زندگی بالاتر و بیشتر اسـت، رونـق گرفتـه اسـت.
بـه عبارت دیگر، به دلیل آگاهی از خطراتی مثل رشد سریع جمعیت، ازدحام و شلوغی، از بین رفتن زمـین هـای کشـاورزی و فضاهای باز، کمبود مسکن معقول و مناسب، افزایش نابرابری های اجتماعی و از بین رفتن حس تعلق بـه مکـان، هویـت مکانی و زندگی اجتماعی که کیفیت زندگی جوامع را تهدید می کنند، زیست پـذیری بـه وجـود آمـده و رشـد کـرده اسـت ( 9: 2001, Wheeler ).
بنابراین، همزمان هم از طرف مردم محلی و هم از جانب برنامـه ریـزان بـرای ایجـاد فضـاهای زندگی پایدارتر، کاربردی تر و لذت بخش تر مورد حمایت قرار گرفته است، زیرا محلات زیست پذیر، حس بیشـتری از تعلـق به جامعه و مکان را القا می کنند و میزان مهاجرت از آنها نیز کم است. از این رو، برنامـه ریـزان در همـۀ سـطوح بـه طـور فزایندهای به زیست پذیری به عنوان استراتژی تجدید حیات محله، توسعۀ مجدد، تأمین مسـکن قابـل قبـول، حفاظـت از محیط زیست، بهبود امنیت و کاهش نـرخ جـرم و جنایـت علاقـه مندنـد ( 2005, Larice ).
بـر همـین اسـاس، گادشاک زیست پذیری را یکی از ایده های آرمانی و بزر برنامه ریزی شهری معاصر می داند که دولت ها، شـهرداری هـا، دولتهای محلی و گروههای بسیاری در مکان های مختلف از جمله: نورث پالمرستون در نیوزیلنـد، سـیدنی در اسـترالیا، ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی، لندن در انگلیس ، پورتلنـد در ارگـون، توسـان در آریزونـا، آتلانتـا و جرجیـا و بسـیاری شهرهای مهم دیگر در سراسر جهان آن را در دستور کار خود قرار داده اند ( 5: 2002, NARC ).
اما با وجود اجماع در زمینۀ اهمیت و اجتناب ناپذیری زیست پذیری، تنوع گسترده ای از تعاریف بـرای آن وجـود دارد و بیشتر محققان آن را دشوار برای تعریف و اندازه گیری بیان کرده اند. چنانکه ساوتورث آن را مفهومی نسـبتا مـبهم، لکـن مورد تأیید همه می داند که به صورت های گوناگون تفسیر شده است ( 33: 2004, Southworth ).
گرچه تعریف زیست پذیری از یک اجتماع به اجتماعی دیگر متفاوت است، می توان از اهداف برنامه ریزی اجتماعی برای ایجاد معیارهای بومی زیست پذیری بهره گرفت. زیست پذیری غالبا برای تعریف ابعاد مختلف اجتماع و تجربه های مشترکی که آن را شکل می دهند، به کار گرفته می شود. زیست پذیری بر روی تجربه انسان از مکان تمرکز نموده و این تجارب را در ظرف زمانی و مکانی مشخص در نظر می گیرد.
زیست پذیری به عنوان یک مفهوم می تواند با توجه به بستر و زمینه ای که در آن تعریف می شود می تواند بسیار گسترده و یا محدود باشد. با این وجود، کیفیت زندگی در هر مکان در مرکز توجه این مفهوم قرار داشته و شامل نماگرهای قابل اندازه گیری بسیار متنوعی است که معمولا تراکم، حمل و نقل، امنیت و پایداری، اجزای ثابت آن را تشکیل می دهند ( 2007, Madrid Perogordo ).
با وجود این، آنچه همواره در تعریف زیست پذیری بر آن تأکید شده است، در نظر گرفتن کلیـت آن اسـت. چنـان کـه ریبسینزکی در بیان اهمیت کلیت زیست پذیری آن را به ی پیاز تشبیه کرده است. بنا بر تعبیر او، زیست پذیری همچون پیاز است؛ در ظاهر ساده، اما متشکل از لایه های متعدد است. اگر به هر لایه جداگانه و مجزا از دیگـر لایـه هـا نگریسـته شود، کلیت آن از دست می رود ( 6: 2003, kamp Van ).
تاکنون تعریف واحدی از طرف جغرافی دانان در رابطه با زیست پذیری شهری ارائه نشده است و هرکدام از جغرافیدانان با توجه به شرایط مکانی و زمانی و امکانات شهری که در آن زندگی می کنند اقدام به تعریف زیست پذیری شهری کردند که در ادامه به چند مورد از مهمترین تعاریف ارائه شده اشاره می کنیم.
| پژوهشگر | تخصص | مکان | سال | تعریف |
| پسیون | جغرافیا | انگلستان | 1990 | زیست پذیری کیفیتی است که ذاتی محیط نیست، بلکه تـابع رفتـار متقابـل میان ویژگی های محیطی و خصوصیات فردی است. |
| وینهوون | روان شناس | هلند | 1996 | زیست پذیری انطباق امکانات یک کشور بـا نیازهـای شـهروندانش اسـت و جامعۀ زیست پذیر، جامعه ای است که به تأمین نیازهای افراد خـود بـی اعتنـا نباشد. |
| هورتولانوس | جامعه شناس | هلند | 1996 | زیست پذیری مجموعۀ شرایطی است که در آن یک فـرد قـادر بـه زنـدگی روزمره است. |
| هالوگ | جغرافیا | امریکا | 1997 | شهر زیست پذیر شهری است کـه مـردمش زنـدگی سـالمی در آن دارنـد و شهری است برای همه. به این معنا که برای کودکان، سالمندان، معلـولان، یا افرادی که در آن کار می کنند، امـا در حومـه زنـدگی مـی کننـد؛ جـذاب، ارزشمند و امن است . |
| سالزانو | جغرافیا | ایتالیا | 1997 | شهر زیستپذیر شهری است که در آن ارتباط بـین گذشـته و آینـده وجـود دارد، زیرا به گذشتگان و آیندگان احترام می گذارد، با اتلاف منـابع طبیعـی، مبارزه و برای حفظ آنها برای نسل بشر تـلاش مـی کنـد. ابعـاد فیزیکـی و اجتماعی آن برای رفـاه و پیشـرفت اجتمـاع بـا هـم همکـاری مـی کننـد و فضاهای عمومی در آن، کانون زندگی اجتماعی جامعه است . |
| ووکــــــــان ووچی | حمل و نقل | امریکا | 1999 | زیست پذیری دربرگیرندۀ عناصر مسکن، محله و ناحیۀ مادرشهری است کـه جملگی در امنیت، فرصت های اقتصادی و رفاه، سلامت، راحتی، جا به جـایی و تفریح مردم شهر مؤثرند. |
| نیومن | جغرافیا | استرالیا | 1999 | زیست پذیری مجموعه الزامات انسـانی اسـت کـه باعـث رفـاه اجتماعی، سلامت و رفاه مردم می شود و دربرگیرندۀ رفاه فردی و جامعه است . |
| داون داک و ولدبوئر | جامعه شناسی | هلند | 2000 | زیست پذیری را پیوند میان رفاه و اجتماع می دانند. |
| موسسه ملی بهداشـت و محیط زیست هلند | محیط زیست | هلند | 2000 | زیست پذیری را در مطلوب مـردم از محـیط زنـدگی روزمـره تعریف می کند |
| مارثمن و لیدمیجر | محیط زیست | استرالیا | 2002 | زیست پذیری سکه ای است که دو رو دارد: معیشت یـک روی آن و پایداری بوم شناختی روی دیگر آن است. بنابراین، شهر زیست پـذیر باید هر دو روی سکه را با هم داشته باشد و معیشـت شـهروندان را در کنار حفاظت از کیفیت محیط زیست آنها تأمین کند. |
| تروث بی | اقتصاد | استرالیا | 2005 | زیست پذیری مجموعۀ ویژگی هایی است که محیط شـهر را بـه مکانی جذاب برای زندگی تبدیل می کند. این ویژگی ها می تواند به ویژگی های قابل لمس ( دسترسی به زیرساخت های شـهری ) و ویژگی های غیر قابل لمس ( حس مکان، هویـت محلـی و...) تقسیم شود . |
| عبدالصمد هادی | جغرافیا | مالزی | 2005 | زیست پذیری به رفاه فیزیکی، اجتماعی و روانی کم می کند و باعث توسعۀ فردی همۀ ساکنان ی شـهر، روسـتا یـا منطقـه مـی شـود و اصـول کلیـدی آن مشـتمل بـر عـدالت، کرامـت، دسترسی، صمیمیت، مشارکت و توانمندسازی است. |
| رابرت کوآن | شهرسازی | انگلستان | 2005 | شهر زیست پذیر شهری مناسب بـرای زنـدگی و فـراهم آورنـدۀ کیفیت مطلوب زندگی است. |
| هیلن | اقتصاد | بلژیک | 2006 | زیست پذیری به نگاه فرد به محیط زیستش مرتبط اسـت و لـذا دربرگیرندۀ ارزیابی ذهنی فرد از کیفیت محل زندگی است. |
| شهرالدین | جغرافیا | مالزی | 2008 | شهر زیست پذیر تأمین کنندۀ مسکن و فضای زندگی برای همـۀ گروه های قومی، برای کار و زندگی در کنار هم، مکانی جـذاب، پویا، سالم و امن و تأمین کنندۀ نیازهـای اساسـی زنـدگی همـۀ مردم است. این شهر همچنین تضمین کننـدۀ کیفیـت مطلـوب زندگی در فعالیت های اجتماعی، اماکن عمـومی جـذاب، حفـظ حـریم خصوصـی، سـلامت اقتصـادی، اجتمـاعی و سـرزندگی زیست محیطی است. |
| فرهنــگ لغــت وبســتر، آکســـفورد و فرهنــــگ آنالین دانشگاه پرینستون | عمومی | امریکا | 2010 | زیست پذیری به معنای مناسب برای زندگی بشر آمده است. |
| لو لبی | جغرافیا | مالزی | 2010 | مجموعۀ ویژگی های محیط شـهری کـه آن محـیط را مکـانی جذاب برای زندگی می کند، زیست پذیری نامیده می شود. |
| مرکز شـهرهای زیسـت پذیر سنگاپور | سنگاپور | 2011 | شهر زیست پذیر شهری با برنامه ریزی خوب، محیطی جذاب و امـن برای زندگی، کار و تفریح، دربرگیرنـدۀ حکمروایـی خـوب، اقتصـاد رقابتی، کیفیت بالای زندگی و پایداری زیست محیطی است. | |
| واحـــــد اطلاعـــــات اکونومیست | تخصص های گوناگون | اروپا | 2012 | شهر زیست پذیر می تواند به کیفیت بالای زنـدگی کمـک کنـد، شیوۀ زندگی و وضعیت سلامتی شهروندان را تحت تـأثیر قـرار دهد و نشان دهندۀ ثبات محیط ساخته شده باشد. |
| مک کرا و همکاران | علوم اجتماعی | استرالیا | 2012 | زیست پذیری بخشی از کیفیت کلی زندگی ساکنانی است که در محیط های شهری زندگی می کنند . |
| فیض و همکاران | جغرافیا | مالزی | 2012 | زیست پذیری زیرمجموعه ای از پایداری است که بـه طـور مسـتقیم زندگی مردم را در دسترسـی بـه شـغل و فرصـت هـای اقتصـادی، مسکن بادوام ( پایدار در برابر بلایای طبیعـی ) ، تهیـه آب آشـامیدنی، برق، فناوری اطلاعات و ارتباطـات، مـدارس بـا کیفیـت، خـدمات بهداشتی قابل اعتماد و... تحت تأثیر قرار می دهد. |
| محمودی و دیگران | جغرافیا | مالزی | 2015 | زیست پذیری بهبود کیفیت فضاهای شهری در شهرهای مـدرن همراه با انسانی کردن آنها تا حد ممکن است. |
مرور تعاریف ارائه شده نشان می دهد، هرچند تاکنون اجماع نظر در تعریف زیست پذیری به وجود نیامـده اسـت، امـا در تعاریف ارائه شده مشترکاتی چون تأمین رفاه و رضایت ساکنان، کیفیت زنـد گی، تـأمین نیازهـای گونـاگون، دسـتیابی بـه زندگی مطلوب و رضایت بخش و... به چشم می خورد. به عبارت دیگر، مجموعه ویژگی های عینی و ذهنی کـه جـذابیت و مطلوبیت یک مکان را عرضه می کنند، زیست پذیری تلقی شده است. بدیهی است این عوامل مـی تواننـد در مکـان هـای مختلف، متفاوت باشند. بنابراین ارائۀ تعاریف متعدد و مختلف ریشه در ایـن مهـم دارد کـه نیازهـا و مسـائل مکـان هـای گوناگون، متفاوت است و از آنجایی که راه حل مسائل و مشکلات از مکان و زمینه ای که در آن قرار دارد بر می خیزد، این راه حل ها نیز با یکدیگر متفاوت اند. از این رو، باید به اقلیم محلی، محیط زیست، منابع، نهادها، فرهنگ، اقتصـاد و مـردم محلی و نیازها و خواسته های آنها توجه دقیق داشت. با وجود این، نظر به اینکه بسیاری از چـالش هـای امـروز در جهـان معاصر، مشابه اند، می توان راه حل ها را نیز به اشتراک گذاشت.
با توجه به تعاریف ذکرشده، می توان گفت زیست پذیری زیر مجموعه ای از پایداری است که مستقیما بر ابعاد فیزیکـی، اقتصادی و روانی زندگی مردم تأثیر می گذارد و دربرگیرندۀ مجموعه ای از ویژگی های اکتسابی محیط است که اجتماعی- آن را به مکانی مطلوب، مناسب و جذاب برای زندگی، کار و بازدید همۀ مردم تبدیل می کند. این ویژگی هـا بـه دو دسـتۀ عینی ( دسترسی به زیرساختهای شهری، امنیت، گزینه های مختلف جا به جایی و حمل و نقل، مسکن، سـلامت و امکانـات بهداشتی، تفریح، فضاهای عمومی جذاب و فرصتهای اقتصادی ) و ذهنی - روانی ( حس تعلق به مکـان، هویـت محلـی، سرمایۀ اجتماعی، همبستگی، عدالت، صمیمیت و راحتی ) طبقه بندی می شود.
هدف اصلی زیست پذیری شهری رضایت از سکونت و کیفیت محیط شهری جوامع است و سطح رضایت وابسته به اولویت نیازهای شهروندان است ( 2013, Nadim ). با توجه به اینکه برابری یکی از مهمترین اصول کلیدی در زیستپذیری است فراهم نمودن تمامی نیازهای ملموس و ناملموس اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و روانی برای تمامی شهروندان با هر ردهی سنی، پایگاه اجتماعی، اقتصادی و نیز جسمی امری ضروری است اما در بین شهروندان توجه به کودکان از اهمیت ویژهای برخوردار است چرا که کودکان شهروندان آینده ی جامعه ی شهری به شمار می روند امروزه وجود مشکلاتی نظیر افزایش میزان جرم و جنایت، وجود انواع آلودگیها، نبود فضاهای کافی برای آموزش و بازی کودکان و... شهر را به محیطی نامطلوب برای کودکان تبدیل می کند و توجه به نیازهای کودکان را بیش از پیش مهم جلوه می دهد. درگذشته با وجود حیاط ها و باغچه ها، بسیاری از نیازهای بازی کودکان در داخل فضاهای خصوصی یا نیمه خصوصی خانه مرتفع می شد، اما با تغییر الگوی سکونت، حیاط ها کمتر می توانند پاسخگوی نیاز آنها باشند ( ابراهیمی و دیگران،1390 :41 ).
لذا تعامل کودکان در محیط شهری ضروری است. بدیهی است که چگونگی تأمین نیازهای کودکان در فضاهای شهری خود تأثیر مستقیمی بر نوع رفتار و برخورد آینده ی آنها در محیط های شهری خواهد گذاشت؛ بنابراین برای داشتن شهروندانی خوب در آینده از اکنون باید به نیازهای آنان توجه کنیم در حقیقت شناسایی اینکه کودکان در شهر خود چه نیازهایی دارند و برآوردن کدام نیازها باعث تبدیل شدن شهر به محیطی مطلوب و زیست پذیر برای آنها می شود و اینکه چه نیروهایی در آینده می توانند زیست پذیری کودکان را در شهرها تحت تأثیر قرار دهند و چگونه می توان با آینده های نامطلوب مقابله کرد .
مردم و مکان، دو سوی مفهوم زیست پذیری هستند، اما شاخص های زیست پذیری، عمدتا به بررسی صرف مکان و قلمرو می پردازند و نه اشخاص ( خصوصا این که افراد دچار تغییر شده و در زمان دارای تحرک مکانی هستند ) . هیچ معیاری نمی تواند تصویر کاملی از زیست پذیری ارائه دهد. مضاف بر این که اتکای صرف بر داده های به دست آمده از مردم و یا مکان ها می تواند به گمراهی و دور شدن از هدف بیانجامد. به عنوان مثال، افزایش درآمد در یک مکان مشخص در طی زمان ممکن است نشان دهنده افزایش بهزیستی اقتصادی باشد، اما ممکن است علت آن فرایند اصالت بخشی باشد که در جریان این فرایند، مردم کم درآمد از مکان خارج شده و جای خود را به طبقه متمول داده اند .
بسیاری از داده های زیست پذیری دارای ماهیت فضایی هستند و روابط بین مکان ها مانند رابطه بین خانه و مدرسه، شهر و منطقه، و موضوعات مربوط به فضا مانند درصد فضاهای باز و رابطه فضا و زمان مانند زمان مورد نیاز برای پاسخگویی در زمان های اضطراری را دربر می گیرد. معیارها بسیار متفاوت هستند اما یک تعادل بین ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی برقرار می گردد . زیست پذیری، طیف گسترده ای از نیازهای انسانی، از غذا و امنیت گرفته تا زیبایی و نمادهای فرهنگی و احساس تعلق به اجتماع یا مکان را شامل می شود .
خاستگاه نظری زیست پذیری
تشبیه سکونتگاه به یک ارگانیسم زنده در طی دو دهه گذشته در تحقیقات بین المللی، مباحثات و ادبیات مربوط به سکونتگاه زیست پذیر به کرات مورد اشاره قرار گرفته است. ارائه تعریف از سکونتگاه زیست پذیر مستلزم مشارکت طیف متنوعی رشته های علمی و متخصصان دانشگاهی است. تشبیهات باید همیشه با توجه به این موضوع مورد استفاده قرار بگیرند که احتیاط الزم برای پنهان نماندن ابعاد مختلف پدیده در جریان این تشبیه اتفاق نیافتد. با این وجود تشبیه یک سکونتگاه به یک موجود زنده می تواند به عنوان یک چارچوب مفهومی قوی مورد استفاده و توجه قرار گیرد. این تشبیه امکان سنجش اجزای حیاتی مفهوم زیست پذیری را فراهم می نماید و همزمان توجه خود را بر وابستگی متقابل این اجزا و اهمیت محیط مناسب برای رشد و بالندگی این وضعیت، معطوف می نماید .
همچون بسیاری از نظریه های برنامه ریزی شهری، شکل گیری این مفهوم نیز بر پایه مفاهیم موجود برنامه ریزی و به منظور تکمیل و عملیاتی نمودن این مفاهیم آنها صورت گرفته است. از این رو، می توان گفت زیست پذیری پیشینه و تاریخی طولانی در اندیشه های شهر و برنامهریزی شهری دارد. زیستپذیری تا اواخر قرن بیستم، به این نام خوانده نشده است و اساساً از اواخر قرن بیستم که فضاهای شهری دچار مسائلی چون کیفیت پایین محیط، آلودگی صوتی و هوا و... شده بودند، مورد توجه قرار گرفت. انتقادات وارده از سوی محققان شهری و اجتماعات انسانی، جین جیکوبز و اپلیارد (1987) را بر آن داشت تا بر مفهوم زیست پذیری به عنوان یکی از رهیافت های دستیابی به محیط شهری قابل زیست و باکیفیت تأکید کنند و هدف آنها بهبود کیفیت فضاهای شهری با مقیاس انسانی در شهرهای مدرن بود ( محمودی و همکاران، 1396).
زیست پذیری اساساً از اواخر قرن بیستم مـورد توجـه قـرار گرفتـه است ( 112: 1987, Appleyard & Jacobs ) ، زیرا فضاهای شهری دچار مسائلی چون کیفیت پـایین محـیط، آلـودگی صوتی و هوا و... شده بودند. انتقادات وارده از سوی محققان شهری و اجتماعات انسانی، جین جاکوبز و اپلیارد (1987) ، را بر آن داشت تا بر مفهوم زیست پذیری به عنوان یکی از رویکردهای دستیابی به محیط شهری قابـل زیسـت و باکیفیـت تأکید کنند. هدف اصلی آنها بهبود کیفیت فضاهای شهری با مقیاس انسانی در شهرهای مدرن بود ( al et. Mahmudi 105: 2015 ) از آن زمان تاکنون، مـوج گسـتردۀ شهرنشـینی و مشـکلات آن همـواره بـه طـور فزاینـده ای بـر اهمیـت زیست پذیری افزوده و چشم پوشی از آن را دشوار و غیرممکن کرده است. چنانکه همایشهای سالانه ای با محوریت این موضوع، از دهۀ 1970 تاکنون برگزار شده است و سازمان هایی نیز این مضمون را از طریق برنامـه ریـزی هـای محلـی و ایالتی خود ترویۀ داده اند. توسعۀ شهرهایی با قابلیت پیاده روی ، توسعۀ کـاربری هـای مخـتلط و چندگانـه و ایجـاد دامنـۀ متنوعی از تسهیلات عمومی شهری، برای زیست پذیر و لذت بخش تر کردن محیط های شهری، از موضوعات اصـلی ایـن جنبش بوده است. طرف داران زیست پذیری، در کار خود از نوشته های صاحب نظران شهری و انسان گرای قدیمی تـر قـرن بیستم، مانند لوئی مامفورد، ویلیام اچ ویت و برنارد رودوفسکی الهام گرفته اند ( ویلر، 1393 :25 )..
تقسیم کار اجتماعی، انباشت ثروت و قدرت مدیریت آن و سیسـتم ایـدئولویی سلسـله مراتبـی، نخسـتین شـهرها و مـوج شهرنشینی را شکل دادند، اما آنچه به شـهر و شهرنشـینی ابعـاد و اهمیـت ویـژه بخشـید و باعـث شـکل گیـری مـوج دوم شهرنشینی شد، انقلاب صنعتی بود.
رشد سریع و شتابزدۀ شهرها، تغییـرات بنیـادینی در سـبک زنـدگی سـاکنان و نگـرش متفکران شهری بر جای گذاشت. چنین شد که نظریات مختلفی برای توصیف و تحلیل وضع موجود، یا مواجهه با آن مطـرح شد. یکی از این نوع نظریه ها به تعبیر فرانسوا شوای، شهرسازی ترقی گرا با انگارۀ نوگرایی ( معماری و شهرسازی مدرن ) بـود که سالها اندیشۀ غالب شهر و شهرسازی بوده است ( شوای، 1375 :مقدمه ).
در خلال سال هـای 1970-1920 معمـاران مکتب مدرن، فرم های کلاسیک و سنتی را کنار گذاشتند و تلاش کردند، هر آنچه را که مربوط به سنت و گذشته می شد، اخذ کنند. از سویی دیگر، برنامه ریزان به پیشرفت تکنولویی و توسعۀ اقتصادی اعتقادی راسخ پیـدا کردنـد و فـرم هـای تحلیل شدیدا کمی، مورد استفادۀ علوم مختلف قرار گرفت. مدرنیست ها تـلاش مـی کردنـد بـا برنامـه ریـزی تکنـوکرات متخصص محور، مسائل شهری در سراسر جهان را از طریق تحلیل های کمی تبیین کننـد. ایـن شـدت عمـل منجـر بـه واکنشهای منفی عمومی نسبت به مدرنیسم گردید. از این رو، با نزدی شدن به پایـان قـرن بیسـتم، بـه دلیـل ایجـاد فضاهای شهری بی روح ، یک شکل، تخریب محیط زیست، تشدید نابرابریها و سطح پایین زیسـت اجتماعـات محلـی، از مدرنیسم انتقاد شد ( ویلر، 1393 :58 ).
به بیان دیگر، بحران های ناشی از طرحهای شهرسـازی مدرنیسـم، همچـون مشـکلات و پیامدهای حاصل از تفکی کاربری ها در کشورهای مختلف، بی توجهی به مفهوم کیفیـت زنـدگی در خـلال سـال هـای جنـگ جهانی و بسیاری معضلات دیگر، نظریه ها و دیدگاه های تازه ای را مطرح کرد. یکی از این نظریات که در مواجهـه بـا مشـکلات شهرهای مدرن، مطرح شد، نظریۀ شهر انسان ( Anthropopolis ) است که ایده ای انسان دوستانه برای شهرهای آینده در نظـر دارد. طراحـان ایـن شهرها ، نه فقط معمار و شهرساز ، بلکه مجموعه ای از متفکران علوم اجتماعی، روانشناسی، تاریخ، اقتصاد و حقوق اند کـه عمـدتا به کشورهای آنگلوساکسون تعلق دارند . شهر انسان ، حاصل این ایده و اندیشه است که شهر، صرفا یک پروژە فنـی و مهندسـی برای ساختن سرپناه نیست ، بلکه باید همۀ جنبه های تمدن ی جامعه را پوشش دهد ( شوای، 1375 :58 ).
ریشه های ایـن تفکـر را می توان در اندیشه های آرمانگرایان یافت که با بهره گیری از روش شناسی کل نگر، بر نقد جوامـع صـنعتی تأکیـد مـی کردنـد. آون، فوریه، بنجامین وارد ریچاردسون و هانری دوسن سیمون از این دست اند. صورت ملموس تر، سازمان یافتـه تـر و اجرایـی تـر نظریات آرمانگرایان را می توان در نظریۀ باغ شهرهای هاوارد جستوجو کـرد کـه تلاشـی در جهـت بهبـود شـرایط و وضـعیت زندگی ساکنان شهرهای بزر بود. ادامۀ این تفکرات در دوران معاصر را می توان در اندیشه های جین جیکوبز یافت که از تغییـر ساماندهی فضای شهری با در نظر گرفتن مفهوم سلامت روان دفاع می کند و شکل کالبدی شهر را عاملی مؤثر بر مسـائل و و معضالت اجتماعی چون بزهکاری و... می داند. جیکوبز مدعی بود که شهرهای سالم و بانشاط، شهرهایی ارگانی ، خودجـوش و خوش اقبال اند که بر پایۀ تنوع اقتصادی، انسانی و معماری، جمعیتهای متراکم و اختالط کاربری هـا مـی بالنـد ( جیکـوبز، 1961 : 17 ).
در همین زمان، نظریۀ هرم احتیاجات بشر که توسط روانشناس نامی امریکایی، آبراهام مازلو مطرح شد، بی تـأثیر بـر تغییـر نگرش و تأکید بر تأمین نیازهای گوناگون انسان در شهرها نبوده است. به باور وی، نیازهای انسان در چهار لایـه قابـل بررسـی است که عبارتند از: لایۀ اول؛ نیازهای اساسی انسان و لایۀ دوم؛ امنیت که تأمین کنندۀ نیازهـای مهمـی چـون مسـکن، شـغل، امنیت و... است. همچنین، مازلو در لایه های سوم و چهارم به نیازهایی چون تعلقات روحی، ارتباط با دیگـران، اعتقـادات، فقـدان تبعیض و... توجه کرده است. بعدها وینهوون این نظریه را بسط داد. وینهوون معتقد بود، اینکه دقیقا چه اجتماعی زیست پـذیر، یـا زیست پذیرتر است، کاملا روشن نیست، اما قدر مسلم این است که مردم در اجتماعی که نیازهایشان بهتر برآورده شـود، شـادتر و راضی ترند ( خراسانی، 1391 :31 ). از این رو، می توان گفت زیست پـذیری پیشـینه و تـاریخی طـولانی در اندیشـه هـای شـهر و برنامه ریزی شهری دارد. هر چند تا اواخر قرن بیستم، به این نام خوانده نشده است.
بحث دربارۀ ویژگیهای شهر زیست پذیر به سال 1958 ،زمانی که مجلـۀ معمـاری منظـر مجموعـه مقـالات کوتـاهی از طراحان حرفه ای و دانشگاهیان دربارۀ ایجاد شهر زیست پذیر منتشر کرد، باز می گردد. جالب اینکه هیچکدام از نویسـندگان این مقالات، اصطلاح زیست پذیر یا زیست پذیری را در نوشته های خود نیاورده بودند. این مقالات بـه جـای پـرداختن بـه مشکلات جاری شهری، به زشتی های مدرنیسم، علل رهایی شهر به نفع حومه و راهکارهایی برای جذابتر کردن مراکـز شهری توجه کرده بودند. اما وایۀ زیست پذیری را ادارۀ ملی هنر امریکا در سال 1970 برای اولین بار و به منظور دستیابی به ایده های برنامه ریزی شهری مد نظر قرار داد و بعدها، مراکز و سازمانهای تحقیقاتی دیگر این وایه را بـه کـار گرفتنـد (58: 2005, Larice ) که امروزه با گسترش مشکلات جوامع انسانی و تشدید روز به روز آنها و افت کیفیت و شاخص های زندگی ساکنان مکانهای مختلف، بسیار قوت گرفته است؛ به نحوی که بیشتر طراحان، برنامه ریزان و تصـمیم گیرنـدگان شهری به آن توجه و تأکید دارند.
اصول معیارهای زیست پذیری: ده معیار اصلی برای طراحی واحدهای همسایگی و محیط های زیست پذیر از سوی انجمن معماران ایالات متحده آمریکا ارائه شده است که جزو مهمترین اصول زیست پذیری شهری است :
1) طراحی بر مبنای مقیاس انسانی
2) تنوع انتخاب در مسکن، خرید و..
3) تشویق به توسعه ی ترکیبی ( کاربری- های مختلط )
4) حفظ مراکز شهری
5) گزینه های حمل و نقل متنوع
6) ایجاد فضاهای عمومی پر جنب و جوش
7) ایجاد هویت در واحدهای همسایگی
8) حفظ منابع محیطی
9) حفاظت از چشماندازها
10) طراحی مناسب ( Williams,2005: 54 ).
نگاه سیستمی به زیست پذیری
در گزارش گروه بالاتون که توسط هارتموت باسل در سال 1999 نگارش یافته ، جهت تبیین زیست پذیری از یک مدل سیستمی استفاده شده است . در این نگاه سیستمی که از مجموعه سیستم ها و روابط آنها با هم شکل گرفته اصطلاح زیست پذیری را با توسل به یک نگاه سیستمی تبیین می کنند . براساس این نگرش زیست پذیری به عنوان یک سیستم تلقی می شود که از زیر سیستم های وابسته به هم تشکیل شده که یک رابطه چرخه ای - بازگشتی بین آنها وجود دارد . این مدل بیانگر این امر می باشد که انسان سعی می کند سیستم ها را برای اهداف و منافع خود مدیریت کند و نیز مورد بهره برداری قرار دهد و شناخت سیستم ها و عملکردهای آنها نقش مهمی در دستیابی به مفهوم زیست پذیری دارد .
نیومن (1999) مدل متابولیسم گسترده سکونت گاه های انسانی را ارائه نمود که منابع ورودی آن ، آب ، غذا ، انرژی و خروجی آن شامل انواع آلودگی ها و منابع زائد است . همچنین زیست پذیری را متشکل از مولفه های سلامتی ، اشتغال ، درآمد می داند . این مدل زیست پذیری را با جنبه های فیزیکی ، اقتصادی و اجتماعی مرتبط می کند و برای اولین بار سلامتی به عنوان یک شاخص مهم زیست پذیری در این مدل ذکر شد . وی معتقد است که زیست پذیری شامل استقلال و هم جامعه ای سلامت و تندرست و در رفاه نیز می شود .
نظریه شهر زیست پذیر به عنوان موجود زنده
نظریه ی دیگر نیز به شهر زیست پذیر تحت عنوان « نگاه به شهر به عنوان یک موجود زنده » وجود دارد. در کنفرانس دوسالانه زیست پذیر ساختن شهرها، دانشگاهیان، مسئولان و متخصصان شهرها سال 1985 به منظور گسترش درک از شهر به عنوان یک موجود زنده و اینکه چگونه سیاست های شهری بر کیفیت زندگی ساکنان تأثیرگذار است، گرد هم آمدند که نتایج آن برای تعریف شهر زیست پذیر دسته بندی شده است:
| استعاره از شهر زیست پذیر | اجزا |
| مغز و سیستم عصبی | نظارت حکمروایی و مشارکت سنجش ، یادگیری، آموزش یک سکونتگاه زیست پذیر، مشارکت فعال مردم را از طریق به کار گیری شهروندان در نظارت، برنامه ریزی، اجرا و ارزیابی طرح های منطقه ای و راه حل های مکان محور برای چالش های پیش رو، جلب می نماید. نظارت بر ظرفیت یک سکونتگاه زیست پذیر برابر با سیستم عصبی در یک ارگانیسم زنده است. یک سکونتگاه زیست پذیر، قابلیت پیشروی به سمت اهداف خود را توسعه می دهد، در جهت تشویق و ترغیب تجربه نمودن ایده های جدید و یادگیری از این تجارب، با هدف انطباق راهبردها در جهت شرایط پویا و در حال تحول، و نیز اولویت های در حال دگرگونی به منظور پاسخگویی سریع به فرصت ها و چالش ها. |
| قلب شهر زیست پذیر | ارزش های مشترک میان شهروندان و ساختار تصمیم گیری، حس مکان و حس هویت یک سکونتگاه زیست پذیر شامل یک قلمرو عمومی فعال برای ایجاد و تقویت هویت محلی، برای گفتگو درباره ارزش های عمومی، برای یادآوری تاریخ، برای برپایی جشنواره ها و مراسم ها، و برای اجتماعی نمودن کودکان و جوانان، می باشد. |
| اندام شهر زیست پذیر | فضای سبز ،مرکز شهری سرزنده، واحدهای صنعتی یک سکونتگاه زیست پذیر شامل اجتماعات محلی کامل با کاربری ترکیبی و مسکن مناسب نزدیک به محل خرید، کار، مراکز فرهنگی می باشد. خوشه های صنعتی با زیرساخت های مشترک، و فضاهای سبز و زمین های کشاورزی و پارک ها. |
| سیستم گردش خون | حمل و نقل ،ارتباطات، جریان منابع طبیعی، کریدورهای سبز، شبکه های انرژی یک سکونتگاه زیست پذیر به وسیله جریان منابعی شامل آب، مواد، زایدات و فاضالب که موجب بقای فعالیت های درون آن می شوند، از طریق دسترسی به منابع انرژی، از طریق مسیرهای سرسبزی که برای حفظ تنوع زیستی و ایجاد فضاهای فراغتی ایجاد می شوند، از طریق دسترسی به سیستم های اطلاعاتی و فناوری های اطلاعات و ارتباطات، از طریق شبکه حمل و نقلی که به مسیرهای پیاده، حمل و نقل عمومی و جابجایی در حد کفایت کالاها اولویت می دهد، دارای پویایی و ارتباط درونی است. |
معرفی ابعاد زیست پذیری
زیست پذیری همچون بسیاری از مفاهیم مربوط به برنامه ریزی نظیر پایداری قابل تفکیک و تعمیم به ابعاد اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، زیست محیطی و کالبدی می باشد که در ادامه به معرفی این ابعاد پرداخته شده است.
- زیست پذیری اقتصادی
در برگیرنده سطوح اشتغال، عملکرد خرده فروشی ها، درآمد خالص و استانداردهای زندگی جمعی، ارزش زمین و دارائیها و در نهایت آن بخش از هزینه های زندگی و رفت و آمد ساکنان شهرکه در ارتباط با اصول برنامه ریزی شهری قرار می گیرد، می باشد.
- زیست پذیری اجتماعی
به وسیله سطح فعالیت های و تعاملات اجتماعی به علاوه ماهیت ارتباطات و معاشرت های اجتماعی سنجیده می شود. یک شهر زیست پذیر به لحاظ اجتماعی می تواند از طریق سطوح پایین محرومیت، پیوستگی اجتماع قوی، ارتباطات خوب و پویایی میان لایه های اجتماعی، دامنه وسیعی از شیوه های زندگی، روحیه جمعی و غرور مدنی، روابط موزون و یک جامعه شهری با طراوت توصیف گردد.
- زیست پذیری زیست محیطی
از یک سو پایداری اکولوژکی که در رابطه با متغیرهای نظیر دفع موارد زائد و فاضلاب، آلودگی هوا و صوت انبوهی ترافیک و... قرار داد و از سوی دیگر به میزان مصرف منابع، انرژی در شهر که برگرفته از شیوه زندگی ساکنان، رفتار مصرفی آنها و نیز نحوه چیدمان فضایی عناصر اصلی شهر و محلات آن می باشد بستگی دارد.
- زیست پذیری فرهنگی
در برگیرنده احترام، بقا، تجلیل شهر از مردمانش، هویت، خاطرات، سنت، جشن ها، نشانه ها، میراث تاریخی و... می باشد.
- زیست پذیری کالبدی
متغیرهایی همچون حس مکان، خوانایی، تمایز معمارانه، اتصال و ارتباط بخش های مختلف شهر و عناصر کالبدی آن، توزیع متعادل امکانات، ایمنی، روشنایی، دوستانه بودن فضاهای شهر را در بر می گیرد ( Landry, 2000: 3-4 ).
file:///C:/Users/pc/Downloads/4002114006021.pdf
file:///C:/Users/pc/Downloads/4032913950105.pdf
http://ensani.ir/file/download/article/20170422082957-10116-7.pdf
https://jgusd.um.ac.ir/article_40494_d99fb05531ce989b876734c8f37b98cf.pdf
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .