جیمز ویلیام کلمن یکی از نظریه پردازان مطرح در حوزة جرایم اقتصادي با تلفیق چند نظریۀ مختلف، یک مدل تبیینـی واحـد ارائـه کـرده اسـت کـه مهـم تـرین نظریـۀ جامعه شناختی جرایم یقه سفیدها محسوب می شود. وي معتقد است جرایم اقتـصادي را با توجه به سه عامل می توان تبیین کرد : اول انگیزه ها، دوم دلیل تراشـی بـراي ارتکـاب جرم یا ادراك فرد از درجۀ ریخته شدن قبح جرایم اقتصادي و سـوم فرصـت ارتکـاب جرایم اقتصادي.

در بحث از انگیزه ها، کلمن متخلفان اقتصادي را از نظر نـوع انگیـزه در دو گـروه مقوله بندي کر ده است . گروه اول متخلفانی هستند که در پاسـخ و در واکـنش بـه یـک بحران دست به تخلف اقتصادي می زنند. این بحران ها می توانند از هر نوعی باشـند امـا وجه مشترك آن ها این است که متخلف در چنین مواقعی از موقعیت و اعتماد دیگـران به خود سوءاستفاده می کند. چنین فردي به این دلیل مرتکب جرم اقتصادي می شود تا با خطراتی که وي، اعضاي خانواده و یا شرکت بازرگانی وي را تهدید می کنند مقابله کند. کسانی که بحران هاي مطرح شده را تجربه می کنند معمولاً کـسانی هـستند کـه بـه دلیـل فشارهاي ناشی از رقابت در بازار اقتصاد بر سر یک دوراهی قرار می گیرند: آیا به قانون احترام بگذارند حتی اگر به قیمت حذف آنان از گردونۀ رقابت اقتصادي باشد یا این که مرتکب جرم شوند و ریسک دسـتگیري و محکومیـت را بـه جـان بخرنـد . گـروه دوم متخلفانی هستند که در یک وضعیت بحرانی دست به ارتکاب جرم اقتصادي نـزده انـد، بلکه از روي قصد و رضا از فرصت هایی که وقوع جرم را ممکـن مـی سـازند اسـتفاده می کنند. این دسته از افراد اگر چنـین فرصـتی پیـدا نمـی کردنـد هرگـز مرتکـب جـرم نمی شدند. این دسته از افراد گاه ممکن اسـت از سـوي دیگـران بـراي ارتکـاب جـرم گماشته شوند ( از سر توطئه و دسیسه چینی ).

به زعم کلمن نکتۀ شگفت انگیز در این میان ایـن اسـت کـه افـراد موفـق، مرتکـب جرایم اقتصادي می شوند. دلیل این امر از نظر کلمن ویژگی هـاي شخـصیتی ایـن افـراد است: آمادگی براي خطرکردن و حرص و آز و طمع و جاه طلبـی و بلنـدپروازي بـراي کسب منافع بیشتر. عدهاي از مجرمان اقتـصادي نیـز نگـران آن هـستند که از نردبـان تحرك طبقاتی تنزل کنند و منزلت سابق خود را از دست بدهند. اسطورة موفقیت غالب در یک جامعه که مصداق آن سربلند بیرون آمدن از رقابت اقتصادي است، تقویت کنندة ارزش هایی است که مروج جرایم اقتصادي است . ترس از شکست و ورشکـستگی بـه این معنی است که جرایم اقتص ادي در زمان رکـود اقتـصادي بـیش از زمـان رونـق رخ می دهند.

در بحث قبح زدایی از جرم یا دلیل تراشی براي ارتکاب آن، کلمن معتقد است، در لایه هاي زیرین انگیزه هاي ارتکاب جرم فـضایی هنجـاري وجـود دارد کـه بـر نگـرش مرتکبین این جرایم اثر می گذارد. خانواده و مدرسه نقـش مهمـی در شـکل گیـري ایـن هنجارها ایفا می کنند. نحوة سازمان دهی زندگی کاري یا تجاري نیـز بـر شـکل گیـري اخلاقیات در سطح جامعه و انگیزش براي ارتکاب جرایم اقتصادي اثرگذارند.

این فضاي هنجاري نیز به نوبۀ خود تحت تأثیر تحولات اجتماعی اسـت . هنگـامی که نظام هاي حافظ هنجارهاي اجتماعی متحول می شوند و یـا از بـین مـی رونـد، جـرم افزایش می یابد. به همین دلیل فرار از مالیات در کـشورهاي غربـی بـسته بـه بـی ثبـاتی اجتماعی ناشی از تحولات سریع رخ می دهند و نه به دلیل رقم بالاي مالیات .

در این جا کلمن از نظریۀ ساترلند (1949) نیز مدد می گیرد. به زعم ساترلند، جرم شـناس سرشناس امریکایی که مفهوم جرم یقه سفیدها نخستین بار از سوي او تعریف شد، رفتار مجرمانه رفتاري فراگرفتنی است . چنین رفتاري در محیط هایی رخ می دهد که آن رفتـار بیش از احترام و عمل به قانون، مفید پنداشـته مـی شـود . افـراد رفتـار مجرمانـه را یـاد میگیرند و در قالب رفتارهاي مجرمانه اي که ویژة یک محیط خاص است جامعـه پـذیر میشوند. چنین محیطی معمولاً از محیط هاي دیگـري کـه در آن جـا چنـین رفتارهـایی نادرست تلقی می شوند جداست . محیط هاي جرم خیز ممکـن اسـت شـامل دسـته هـاي تبهکار جوانان یا سازمان هاي جاافتاده اي مثل شرکت ها یا ادارات یک شرکت باشند . در این شرکت ها افراد نه تنها تکنیـک هـاي لازم بـراي قـانون شـکنی را مـی آموزنـد، بلکـه انگیزه هاي اجراي آن را نیز به دسـت مـی آورنـد . سـازمان هـا و هنجارهـایی کـه در آن سازمانها شکل می گیرند عامل تبیین کنندة مهمی در رابطه با جرایم اقتصادي محـسوب می شوند. حتی اگر برخی از افراد آن سازمان را تـرك کننـد و عـدة دیگـري جـایگزین شوند، همان فعالیت مجرمانه ممکن است تداوم یابد (1949, Sutherland ).

توانایی مجرم در دلیل تراشی براي رفتار مجرمانۀ خود، نقش مهمی در ایجـاد انگیـزه در وي براي ارتکاب جرم ایفا می کند. متخلفان اقتـصادي معمـولاً در پـذیرش ارزش هـاي اجتماعی غالب در یک جامعه با دیگران مشتركاند. آنها احتیاج دارند که تخلفات خود را با آن انگیزهها به نحوي تعریف کنند که در باطن خود با پنداشتشان از خود در نقش شهروندان وفادار به قانون، مشکلی پیدا نکنند. مسأله توانایی مجرم در مجوزتراشی براي تخلف خود پس از ارتکاب جرم نیست، بلکه قبح زدایی از این رفتـار قبـل از ارتکـاب تخلف و جرم نیز هست.

ذکر نمونه هایی از قبح زدایی از ارتکاب جرم در اینجا لازم است: ایـن تـصور کـه « همه دارند همین کار را می کندد » یا « کار من که به کسی ضرري نمی رساند ». قبح زدایی یعنی این که فرد ممکن است دلایل خوبی براي ارتکاب جرم براي خـود داشـته باشـد، مثلاً نجات یک شرکت تجاري و زندگی کارکنان آن و یا موجه جلوه دادن یک جرم بـا اشاره به نیازهاي اعضاي خانواده . نمونۀ دیگر قبح زدایی زمانی اسـت کـه مـردم عـادي مشاهده کنند پادا شهاي آنچنانی به برخی مدیران بخش دولتی پرداخـت مـی شـود، در این صورت آنها ممکن است از تقلب در پرداخت مالیات خود چنـدان احـساس گنـاه نکنند و خود را محق بدانند.

در جوامع امروز که اشباع رسانه اي را تجربه میکنند، خـواه نـاخواه قـبح زدایـی از جرایم اقتصادي نیز به وفور دیده می شود. انتشار اخبار رسوایی هاي اقتصادي یا مالی در بخش دولتی و خصوصی در قالب اختلاس، ارتشا، فساد بانکی و نظایر این ها به فرایند قبحزدایی از چنین رفتارهاي مجرمانه اي دامن می زند .

در بحث از فرصت ارتکاب جرم نیز کلمن معتقد است براي آن که جرمی به وقوع بپیوندد، یک وضعیت یا فرصت لازم است . وضعیتها و فرصتهـایی از ایـن نـوع بـه نحوة سازمان دهی زندگی کاري و تجاري مربوط می شود. عملکرد نظام هاي نظارتی هم نقش مهمی در پدید آمدن یا نیامدن این فرصت ها ایفا می کنند. مـثلاً در جوامـع غربـی پدیدة فرار از مالیات را می توان با سطح فرصت هاي موجود براي طفره رفتن از پرداخت مالیات تبیین کرد . وقتی چنین فرصت هایی به دلیل اعمال تدابیر لازم کاهش یابد، میـزان فرار از مالیات هم کاهش می یابد . کلمن با توجه به وجود فرهنـگ رقـابتی در جامعـۀ مدرن، استدلال می کند که روند جرم در حوزة تخلفات و جرای م اقتصادي عمدتاً نتیجـۀ پیدایش فرصت هاي جذاب براي ارتکاب جرم اسـت تـا تفـاوت بـین افـراد در سـطح انگیزش (Coleman, 2001).

از نظر کلمن انگیزه هاي ارتکـاب جرایم اقتصادي، دو دسته هستند . یکی مقابله با بحران و دیگري مغتنم شمردن فرصت . این بحران می تواند از هر نوعی باشد چه بحران هایی که یک فرد یا اعضاي خانواده اش را تهدید می کند و چه بحرانهایی که موجودیت یک شرکت تجاري را تهدید مـی کنـد .

کلمن با توجه به وجود فرهنگ رقابتی در جامعۀ مدرن، اسـتدلال مـی کنـد کـه روند جرم در حوزة تخلفات و جرایم اقتصادي عمدتاً نتیجۀ پیدایش فرصت هاي جذاب براي ارتکاب جرم است تا تفاوت بین افراد در سطح انگیزش (2001, Coleman ).