ساختار دين از ديدگاه انديشمندان غربی
در ميان نظريه پردازان روانشناسي دين كه با ديدگاهی ساختاري به تبيـين مؤلفـه هـا و سـازه هـاي تشـكيل دهنـده سـاختار ديـن پرداخته اند، مي توان از نظريات پترسون (1377) ، آلستون و همكاران (1376) ، كينـگ (بـه نقـل از خرمشـاهي، 1372) و اسـتارك و گلاك (به نقل از انوري 1373) نام برد. از ديد پترسون و همكاران (1991) ، زماني امكان تدوين تعريف هاي علمي از دين وجود دارد كه بتوانيم صفات مربوط به ساختار عمومي اديان را برشماريم (ص 3) .
از ديدگاه پترسون و همكاران ( ترجمة نراقي و سلطاني، 1377) ، به طور كلي دين مجموعه اي از اعتقادهـا، احساسـات و اعمـال فردي يا جمعي است كه حول مفهوم حقيقت غايي يا امر مقدس سامان يافته است. اين حقيقت غايي را مي تـوان بـر حسـب تفـاوت اديان با يكديگر، واحد يا متكثر، متشخص يا نامتشخص، الوهي يا غيرالوهي و مانند آن تلقي كرد.
اسمارت (به نقل از پترسون و همكاران، 1991) ، شش بعد را ذكر مي كند و معتقد است كـه ايـن ابعـاد در تمـام اديـان واقعـي وجود دارند. وجوه شش گانة او عبارتند از: "شعائر ( the ritual ) ، اسطوره شناسي ( my thological ) ، تعاليم ( doctrinal ) ، اخلاق ( ethical ) ، بعد اجتماعي و بعد تجربي ( experimental ) "(ص3) .
آلستون (1376) نيز مشخصات اساسي و اختصاصي دين را شامل موارد زير می داند:
الف) اعتقاد به موجودات فوق طبيعي (خدايان)؛
ب) تفكيك ميان اشياي مقدس و غيرمقدس؛
ج) اعمال و مناسكي كه بر امور مقدس تكيه دارند؛
د) قانون اخلاقي كه اعتقاد به مصوب بودن آن از ناحيه خدايان وجود دارد؛
هـ) احساسات با مشخصة ديني ( مانند خشيت، احساس راز و رمز، احساس گناه و پرستش ) كـه در محضـر امـور مقدسـه و در ضمن مراسم خاص سر درمي آورند؛
و) دعا و ديگر صور ارتباط با خدايان؛
ز) جهان بيني و تصوير عام از جهان به عنوان يك كل و موقعيت فرد در آن؛
ح) نظامي كم و بيش كامل در مورد چگونگي حيات فرد كه بر جهان بيني مبتني است؛
ط) يك گروه اجتماعي كه امور مذكور آنان را به هم پيوسته است.
آلستون مي افزايد: در تعريف دين مي توانيم بگوييم وقتي اين مشخصه ها به اندازه كافي وجود داشته باشد، ما دينداريم.
از ديدگاه كينگ ( به نقل از خرمشاهي، 1372 ) ، ويژگي ها و ساختار حيات دينی عبارتند از:
الف) سنت گرايي : در اديان مختلف، سخن از بازگشت به سنت اصيل و اولية آن دين است، براي مثال پروتستان ها درصـدد بازگشـت به مسيحيت اصيل و زدودن پيرايه هاي كاتوليك رومي و احياگران اسلام در پي بازگشت به سنت ناب قرآنی اند.
ب) اسطوره و نماد : زبان دين سرشار از تمثيل ها ، استعارات، اشعار، شعائر ( اعمال ويـژه ) و حتـي سـكوت اسـت. سـنت هـاي ديـن سرشار از اسطوره و آكنده از نماد است. توجه به آنها، گرايش به درون سازي و استفاده از آنها نشانة گـرايش بـه پرسـتش مقدسـات است.
ج) مفاهيم رستگاري : همه اديان اساساً وسايلی براي نيل به رستگاری در مراتب سطوح مختلف اند. رستگاري در دين ناظر بر رضـاي كلي، مطلق و گاه استعلايی نيازهای انسانی است.
د) مكان ها و اشياي مقدس : حضور در مناطق و محل هاي خاصي كه توسط حد و مرزهای طبيعی ، آيينی و روانی از مكانهـای عـادي جدا شده اند، مانند صحن ها و حرم ها، كليساها، مساجد، كنيسه ها، معابد و مشاهد مشرفه جلـوه هـاي مرئـي انقطـاع دينـی از جهـان پيرامون است. انجام اعمال خاص و توجه به اشيا و يادگاری های متبرك و مقدس در اين مكـان هـا، از مشخصـه هـاي گـرايش بـه معنويت در افراد است.
هـ) اعمال مقدس ( شعائر ) : انواع و اقسام شعائر ديني شامل وعظ، خطابه، سرود، مناجات، تعظيم و زانو زدن، تقديم هدايا و قربـاني و رقص و سماع است. ويژگي هاي شعائر عبارتند از : نظم ( الگوهاي آييني با اعمال استانداردشده كه گاه دقيق و پيچيده است )، كاربرد لغات، اعمال و اوراد خاص، كه داراي بعد باطني و عمقي و به طور معمول نظر روحاني و همراه با احساس انس، آرامش و همـدلي اجرا مي شود.
و) نوشته هاي مقدس : در جوامع باسواد، آثار مكتوب مقدس برجايمانده از مؤسسان دين به عنوان شـرح حقيقـت و بيـان راه و رسـم درست كه بايد پيشه مؤمنان و سالكان قرار گيرد، اهميت ديني متنابهي دارد.
ز) جامعة مقدس : هر ديني كه ساختار جمعي يا اجتماعي دارد و افراد آن را به طور عام مؤمنان و معتقدان بـه ديـن و بـه طـور خـاص روحانيان، كاهنان و مجريان شعائر در مشاهد مشرفه تشكيل مي دهند كه به نحوي از ديگران متمايزند.
ح) تجربة مقدس : مقصود تجارب و احوالي است كه در حوزة دين طيف حالات عرفاني به هم پيوسته اي از احساس خشوع و خشـيت در مشاهد مشرفه تا مسرت، اعتقاد قطعي به استجابت دعا و آمرزش گناهان و ادراك فضاي وحياني و تجارب خاص انبيا و اوليا را شامل مي شود.
گلاك و استارك (به نقل از انوري، 1373) با مشاهدة اين موضوع كه مطالعات تجربي مربوط به دين به نتايج متناقضـي منتهـي مي شود و هر محققي به سليقة خود دين را تعريف مي كند، با مروري بر نتايج اين پژوهش ها، ويژگي هاي متفـاوتي را بـراي دينـداري برگزيده اند. آنها اين ويژگي ها را حول پنج بعد جمع كرده و مفهوم عملياتي مجزايي از دين ساختند. اين ابعاد پنجگانه براساس نوشـتة اين دو محقق در كتاب " پارسايي آمريكايي : ماهيت تعهدات مذهبي " تدوين شده است :
1. بعد اعتقادي يا باورهاي ديني ( religious beliefs ) : نوعي ادراك فردي برخاسته از معرفت ديني كه به فرد بينش خاصي در زمينة حقانيت اصول دينـي ارائه مي دهد. در واقع، بعد اعتقادي عبارت است از: باورهايي كه انتظار مي رود پيروان آن دين به آنها اعتقاد داشته باشند.
2. اعمال ديني ( religious practices ) : كه به دو دسته تقسيم مي شوند:
الف) شعائر يا مناسك ( rituals ) : آداب و رسوم تدوين شده كه در ميان معتقدان به دين رفتارهاي نمونه اي به حساب مي آينـد. مناسـك بـه طـور كامل مراسمي اند كه هر دين از پيروان خود انتظار دارد آنها را بجا آورند.
ب) پرستش و دعا ( devotion ) : اعمال فردي و خصوصي كه فرد آنها را بـا رضـايت خـاطر بـدون اجبـار انجـام مـي دهـد، زيـرا اينهـا اعمـالي غيررسمي اند.
3. بعد تجربي دين ( religious experience ) : موقعيت هاي برتر ايجادشده اي كه فرد در آنها خود را روياروي و مواجه با شعور برتر احساس مي كند.
4. دانش ديني ( religious knowledge ) : شامل حداقل آگاهي فرد مؤمن از دين مورد قبول خود اوست، زيرا شناخت اصول و فروع دين و سنت ها ، تاريخ و ديگر امور ديني در كمترين سطح ممكن لازم است تا فرد را به عمل ديني بكشاند .
5. پيامدها : اين بعد بر رفتار روزمره و غيرديني افراد ناظر است. حضور و وجود انديشه و حسي خداگرايانه در مـتن زنـدگي كـه در رفتار غيرديني فرد استحكام مي يابد و به زندگي او رنگ و بوي ديني مي دهد، از نتايج و پيامدهاي دينداري است.
بسياري از روانشناسان و جامعه شناسان پژوهشگر دين، ديدگاه چندبعدي را در اعتقادهاي دينـي تأييـد مـي كننـد. وون هوگـل ( 1908؛ به نقل از وولف، 1991 ) سه جزء مهم را در مذهبي بودن تشخيص مي دهد:
الف) جزء سنتي يا تاريخي ( traditional or historical ) ، كه اغلب به حواس، جسم ذهني و حافظه بستگي دارد و در دوران كودكي ايجاد مي شود؛
ب) عقلاني يا نظامدار ( rational or systematic ) كه به همراه ايجاد توانمندي براي تفكـر و انديشه، توانمندي مباحثه و ايجاد تفكر انتزاعي بهوجود ميآيد و دربردارندة ويژگـيهـاي منطقـي و كلامـي اسـت؛
ج) شـهودي و ارادی ( intuitive & volitional ) كه نمايانگر پختگي تجربيات دروني و اعمال بيروني است.
پرات ( 1920؛ به نقل از وولف، 1991 ) ، طبقه بندي ديگري مانند طبقه بندي مذكور را تـرجيح مـي دهـد، هـر چنـد او دو جنبـة تشكيل دهنده از جزء سوم الگوي " وون هوگل " را از هم متمايز مي سازد و در الگوي چهار عنصري پيشنهادي خود آن را « جنبه هـاي ويژة دين » مي نامد. به اين ترتيب مؤلفه هاي دينداري در الگوي پرات عبارتند از: سنتي، عقلاني، عرفاني ، عملي و اخلاقـي.
گـلاك (1962؛ به نقل از وولف، 1991) تقسيم بندي ديگري از مؤلفه هاي دينداري ارائـه مـي دهـد. الگـوي گـلاك شـامل پـنج جـزء اسـت: عبادتي ( dovotional ) ، منطقي و عقلي ( logicul & rational ) ، ايدئولوژيكي ( ideology ) ، تجربي ( empirical ) و احساسي و پيامد و آثار ( consequential ) (در زندگي). درحاليكه اجزاي تجربي و پيامـدهاي گلاك ارتباط نزديكي با جزء عرفاني و عملي پرات دارد، به نظر مي آيد كه اجزاي مناسكي، ايدئولوژيكي و الگـوي او اجزايـي جديـد هستند.
مؤلفه هاي دينداري گلاك (1962) به اختصار در زير توضيح داده مي شود:
- بعد تجربي : افراد ديني، به دانش مستقيمي از واقعيت نهايي خواهند رسيد يا همان دين را تجربه خواهند كرد؛
- بعد ايدئولوژيك : فرد ديني به باورهاي خاصي پايبند است؛
- بعد تشريفاتي (آييني) : افراد ديني، اعمال ديني خاصي دارند؛
- بعد عقلاني : فرد ديني از اصول اساسي ايمان و كتاب مقدس خود آگاه است؛
- بعد پيامدي : اين بعد شامل اعمال و نگرش هايي است كه افراد در نتيجة دينشان بايد اتخاذ كنند.
حضور اين اجزا گوياي گسترش بيشتر اين الگو نسبت به الگوي وون هوگل است (جدول زیر ). هر چند گلاك بـر ايـن بـاور است كه پنج مؤلفة الگوي او مستقل از يكديگرند، ولي داده هاي آماري بايست صحت اين مدعا را تأييد كند ( وولف، 1991) .
وون هوگل | گلاك | پرات |
1. سنتي (تاريخي) 2. منطقي (كلامي) 3. شهودي و ارادي | 1. مناسكي 2. منطقي و عقلي 3. ايدئولوژيكي 4. تجربي (احساسي) 5. پيامدي و اثري (اثر در زندگي) | 1. عرفاني 2. سنتي 3. منطقي (داشتن اطلاعات) 4. عملي (اخلاقي) |
فالكنر ( Foulkner ) و ديونگ ( Dejong ) مؤلفه هاي پيشنهادي در الگوي گلاك را تعريف عملياتي كردند. آنها پنج مقياس تهيه كردند كه در هـر كـدام چهار يا پنج سؤال گنجانده شده و در مجموع شامل 23 سؤال بود. آنها در تهية اين مقيـاس هـا از روشـي موسـوم بـه تنظـيم مقيـاس تراكمي استفاده كردند كه اولين بار گاتمن ( Gutman ) آن را ابداع كرد ( نونالي ، 1978 ) . بنابر روش گاتمن، مـواد آزمـون بـر حسـب دشـواري، پيچيدگي يا ارزش وزني مرتب مي شوند، به نحوي كه از نظر معنايي و رفتاري، موافقت با تأييد يك ماده، موافقت بـا همـة مـاده هـاي كم وزن تر را ايجاب مي كند.
فالكنر و ديونگ در مطالعات خود، همبستگي بين پنج مقياس مبتني بر مؤلفه هاي پنجگانة الگوي گلاك را، از 0/58 ( بين مقياس ايدئولوژي و مقياس عقلاني ) تا 0/36 ( بين مقياس هاي تجربي و پيامدي ) به دست آوردند. آزمودني هـا از لحـاظ جنسـيت، پيونـدهاي مذهبي يا عضويت والدينشان در كليسا بررسي شدند. اين پژوهشگران دريافتند كه همبستگي بين مقياس هاي ايدئولوژي و تجربي در پسران بيشتر از دختران است ( 0/60 در مقابل 0/39 ) . همچنين دانشجويان يهودي كمترين همبستگي را بين مقياس مناسكي و پيامـدي نشان دادند. به علاوه، در حدود نيمي از 10 همبستگي به دست آمده براي دانشجوياني كه والدينشان عضو كليسا نبودنـد، معنـادار نبـود. هر چند بيشتر همبستگي هاي دروني براي كل گروه دانشجويان ( مشتمل بر 375 نفر ) معنادار بود، همبستگي مقياس ها به اندازهاي كـم بود كه نمي توان از روي آنها چندبعدي بودن اعتقادهاي مذهبي را تأييد كرد.
پژوهش هاي فالكنر و ديونگ براي اندازه گيري ابعاد پنجگانه را مي توان موردي پيچيده در اين حيطة تحقيقاتي بـه حسـاب آورد. استارك و گلاك (1968) با مختصري تعديل، ابعاد ارائه شدة گلاك را تعريف عملياتي كردند و آن را به صورت مقياس درآوردنـد. در اين مقياس مواد تازه اي نسبت به آنچه پيشتر ارائه شده بود، گردآوري شده است.
اين پژوهشگران دريافتند از آنجا كه التزام ايدئولوژيكي ، يا مقياس بنيادين، همبستگي زيادي با ديگر مقياس ها دارد، بنـابراين در ميان پنج مقياس مورد بررسي بهترين محسوب مي شود.
علاوه بر اين ابعاد، مي توان مجموعه اي از طبقه بندي هاي روانشناختي منطقي را براي فهم دين ايجاد كرد. يكي از اين روشها، جداكردن امور فردي از امور بين فردي است. اگرچه تمركز اين روش در مقايسه با الگوي گلاك ضعيف تر است، ولي جزييات اعمال ديني مفيدي ارائه مي كند. با وجود اينكه دين هر كس منحصر به فرد است، بايد در نظر داشت فرد بخشي از جامعه است. دين را مي توان در هر يك از اين دو حوزه به بخش هاي كوچكتر تقسيم كرد. برخي از تقسيمات اعمال ديني عبارتند از:
فردي | بين فردي |
دعا | عبادت با ديگران |
خواندن كتاب مقدس | شركت در گروه ها و اجتماعات |
مراقبه | دريافت و ارائة حمايت اجتماعي |
توجه به تعريف دين با پيشفرض هاي فلسفي، روانشناختي و جامعه شناختي، اغلب برگرفته از فلسفة ديـن، روانشناسـي ديـن و جامعه شناسي دين است. همچنين نظريه پردازي ها و پژوهش هاي غربي در زمينة ساختار و كنش دين كه تاكنون مطرح شد، اغلـب بـر تعاريف و ويژگي هاي دين مسيحيت استوار بوده است ( هانت و كينگ، 1971) .