اگر چه تاریخ مکتوب حدودا به پنج هزار سال پیش بر می گردد ، اما فقط اطلاعات محدودی درباره رفتار جنسی و نگرش های جنسی در جوامع مختلف گذشته تا هزار سال قبل از میلاد وجود دارد . واضح است که زنای با محارم بصورت تابو برجسته تاکنون مطرح است و زنان بعنوان دارایی با ارزش های جنسی و تولید مثل مطرح بوده اند . مردان برای داشتن شریک های جنسی متعدد آزاد بودند ، فحشا گسترده بود و رابطه جنسی بعنوان یک حقیقت ساده و بدیهی در زندگی پذیرفته شده بود ( مسترز و جانسون ، 1995).

در طول تاریخ، انسان، حداقل، به منظور بقاء نسل، ملزم و نیازمند به نزدیکی و آمیزش جنسی بوده است. در اعصار گذشته، بشر به جای آن که اطلاعات در مورد احساسات، تمایلات و رفتارهای جنسی خود را از علم و دانش به دست آورد، تنها از تخیل، خرافه، ادبیات و نصایح مذهبی تحریف شده الهی و غیر الهی بهره می­ گرفت (اوحدی، ۱۳۸۴).

نوشته­ های تاریخی نشان می­ دهد که در آن دوره بسیاری از ارتباطات جنسی فاقد عشق، احترام، آرامش و امنیت بودند زیرا در واقع ازدواج، ارتباط واقعه­ای غیر رمانتیک بود که با هدف مبادله اموال و سهیم شدن در املاک و زمین یکدیگر و اتصال دو گروه یا قبیله صورت می­گرفت و جذابیت و میل جنسی صرف به عنوان یک انگیزه برای ازدواج در بین مردم باستان از اهمیت کمی برخوردار بود (عشقی، ۱۳۸۵).

در واقع تمایلات جنسی همواره کانون کنجکاوی، علاقه و تحلیل بشر بوده است. ترسیم رفتارهای جنسی از دوران نقاشی‌های غارنشینان ماقبل تاریخ گرفته تا تصاویر و نقاشی های تشریحی داوینچی و سایت های هرزه نگاری پر بازدید موجود در زمان حال همواره وجود داشته است.

کاماساترا که همزمان با سنت آگوستین می زیست ، اعترافات خود را ثبت کرده و از آن به عنوان راهنمای امور جنسی هند تعبیر می شود . در چین باستان و ژاپن هم چنین راهنماهایی فراوان بودند که از تمایلات جنسی و گوناگون آن تجلیل شده است ( ورن بولاگ ، 1994).

سنت های مسیحی در مورد امور جنسی طی قرن های دوازدهم و سیزدهم زمانی که کلیسا در قرون وسطی در راس قدرت در اروپا بود بشدت پایدار بودند . امور جنسی فقط با هدف تولید مثل و زایش مورد قبول بود .

با این حال بین سیاست های سران کلیسا و شیوه های واقعی دوگانگی وجود داشت ، خانه های مذهبی ، خود اغلب سرچشمه مسائل جنسی بودند . در این عصر تاریخی ، شیوه نوینی از زندگی در میان طبقات بالای اجتماع بوجود آمد که حاصل جدایی شدید از آموزه های دینی بود . این شیوه جدید « عشق باوقار » نامیده می شد . عشق خالص بصورت نامشروط همراه با وسوسه نیز دیده می شد و گاهی این مفهوم توسط عشاق امتحان می شد . بدین صورت که کاملا عریان در بستر هم می خوابیدند تا با خودداری از رابطه جنسی عشق سرشار خود را ثابت کنند . بدیهی است که چنین عشق باوقاری که هیچگاه به وصال نرسیده است تنها در داستان ها و اشعار تصویر شده است .

تنها مدت کوتاهی پس از ظهور « عشق باوقار » ، « کمربند عفت » مطرح شد . این وسیله به مردها اجازه می داد همسرانشان را همچون دارایی هایشان قفل کنند . هر چند ممکن است آنها واقعا برای جلوگیری از تجاوز طراحی شده بودند اما بعنوان وسیله ای برای حفظ « دارایی » هم استفاده می شدند . کمربند دوره قرون وسطی اغلب از جنس فلز ساخته می شد که در میان پاهای زن از جلو تا عقب کشیده می شد . این کمربند دارای دو سوراخ کوچک و سخت و محکم بود که دفع را ممکن می ساخت اما از نفوذ و دخول بطور موثری جلوگیری می کرد .

با تولد دوباره انسان گرایی و هنر و فراگیر شدن آن در اروپا طی قرن 16 و 18 محدودیت های جنسی کمتر شد ، همانطور که طرفداری از عشق باوقار کاهش یافت . با اصطلاحات پروتستانی توسط مارتین لوتر ، جان کالوین و بقیه انجام شد از نگرش هایی با بار منفی کمتر نسبت به امور جسی در مقابل کلیسای کاتولیک حمایت شد . بعنوان مثال لوتر که در مسائل جنسی خود بشدت آزادی خواه بود ، معتقد بود رابطه جنسی ذاتا گناه آلود نیست و همچنین پاکدامنی و تجرد نشانه های تقوا و زهد نیست . در همین اروپا درگیر اپیدمی وسیعی از سفلیس بود که منجر به محدودیت در آزادی جنسی می شد ( مسترز و جانسون ، 1995).

مفهوم مدرن « رفتار جنسی » بیانگر یک دیدگاه علمی از جهان و فعالیت بشر می باشد . این اصطلاح در دوران باستان و قرون وسطی ناشناخته بود ، و حتی امروز هم در جوامع « ما قبل مدرن » ناشناخته می باشد .

اصطلاح « رفتار جنسی » تا دوران مدرن در هیچ زبانی یافت نمی شود . در هیچ کجای انجیل یا قرآن استفاده نشده ، و برای نویسندگان کلاسیک غرب از هومر گرفته تا دانته ، شکسپیر ، سروانتس ، ولتر ، و گوته ناشناخته بوده است . در حقیقت حتی خود کلمه « جنسی » ( سکسوال ) که امروزه صدها سال قدمت دارد هم به تدریج معانی و مفاهیم متفاوت امروزی خود را به دست آورده است . این لغت در ابتدا ، بر عمل یا احساس دلالت نمی کرده ، بلکه صرفا بر وضعیت نر و ماده بودن دلالت داشته است .

البته ما می دانیم که در زمان های کهن و قرن های میانه ، دهها و شاید صدها واژه و لغت برای اندام های جنسی زن و مرد و برای عمل آمیزش جنسی ، در بین مردم رواج داشته اند . ما این را هم می دانیم که مردمان قدیم درباره باروری و تولید « از گوشت و خون خود » صحبت می کردند . آنها معنی بوسیدن ، در آغوش گرفتن و نوازش کردن را می فهمیدند و با لذت نفس ، تحریک جنسی و هیجان ناشی از آنها آشنا بودند . آنها با افتخار از عشق و شوق ، شیفتگی و تمنا ، شور و شرر ، محبت و دلدادگی ، دلباختگی ، کوپید و زهره ( ونوس ) حرف می زده اند .

بعضی از زنان و مردان از « زبان کثیف » ، یا تصاویر برهنه ، مجسمه ها ، یا تماشا کردن و دید زدن ، لذت می برده اند . برخی عاشق نمایش بدن های برهنه خود یا مشاهده برهنگی دیگران بوده اند . دیگرانی هم در پی سرکوب « شهوت » خود بوده اند و با نفرت ، از خواهش تن ، هرزگی ، نفس پرستی ، یا اغوا شدن توسط شیطان صحبت می کردند . این دسته ، عفت ، حیا ، پاکدامنی ، عصمت و باکرگی را ارج می نمادند و در عین حال ، خواهش های نفسانی و گناه در برابر خداوند و طبیعت را محکوم می کردند . با این همه ، با نگاهی دقیق تر معلوم می شود که اجداد ما همه ی این چیزها را با یک واژه ساده توصیفی ، و از جهت اخلاقی بی طرف ، تحت عنوان « رفتار جنسی » جمع بندی نکرده بودند .

قبل از اینکه صفت جنسی ( سکسوال ) زاده شود ، می بایست اسم « جنس » (sex) وارد فرهنگ لغت شود . در زبان انگلیسی ، این امر همزمان با ترجمه انجیل از لاتین توسط جان وی کلیف ( john wycliffe ) و تیم او در سال 1382 اتفاق افتاد . در این ترجمه ، نوح برای کشتی خود ، از هر حیوان دو نوع را انتخاب می کند . جنس نر و جنس ماده ( سفر پیدایش باب 6 آیه 19 ) . کلمه سکس از واژهٔ لاتین « Sexus » ساخته شده‌است . گمان می‌رود که واژه «Sexus» هم‌خانوادهٔ واژه « Secāre » به معنی « تقسیم کردن » بوده که واژهٔ امروزی « Section » از آن برگرفته شده‌است. در اینجا کلمه جنس به سادگی چیزی در مایه نوع ، تیپ ، دسته ، نژاد و یا گونه بود . در واقع ، حتی تا مدتها در قرن 18 میلادی ، این واژه به همان حالتی مورد استفاده قرار می گرفت که واژگان فرقه و دسته ، به عبارتی مثل اشاره به گروهی از پیروان یک دسته ، یک گروه مذهبی ، یک بخش ، فرقه و یا یک شیوه تفکر بود .

در قرن 18 صفت جنسی مفهوم گسترده تری یافت و دلالت بر روند تولید مثل را هم شامل گردید . این امر تا حدودی نتیجه پیشرفت علمی بود . برای مثال در سال 1735 گیاه شناس سوئدی کارول ون لینه ( car von linne ) آنچه که او Merhodus Sexualis می نامید ، را تهیه کرد که عبارت بود از متد یا سیستم طبقه بندی جنسی که طبق آن گیاهان براساس کاراکتر یا شماره های ساختاری تولید مثل خود دسته بندی شدند . این روش ، که اکنون منسوخ شده ، بر متخصصان و حتی مردم عوام آن زمان تاثیر زیادی برجای نهاد ولی یک نوع مخالفت عجیبی هم در برابر آن قد علم نمود . یعنی ، سیستم لینه مورد حمله شدید تعدادی از رهبران مذهبی قرار گرفت که متوجه شده بودند که این سیستم امکان همزیستی مشترک یک مادگی با چندین ساقه ( پرچم ) نرینگی در یک گل واحد را مطرح می کند . این امر ، بی نزاکتی آشکاری بود و افترا به خداوند که غیر ممکن بود چنین فسادی را خلق کند . و به این خاطر ، از معلمان بیولوژی درخواست گردید که از چنین امری با دانش آموزان جوان خود حرفی زنند .

مخالفت با « روش طبقه بندی جنسی لینه » تا حدودی قابل فهم بود . اخلاق گرایان بسیاری بر این تصور بودند که لینه و دیگر دانشمندان در پی « سکسوالیزه » کردن طبیعت ، یا به عبارتی ، نسبت دادن یک هدف شهوانی به رویش هر برگ چمنی در طبیعت بود .

هر چند که این اتهام منصفانه نبود ، ولی به هر حال برداشت عوام را منعکس می کرد . با پیشرفت سریع تحقیقات بیولوژی و پزشکی ، عرصه ای هرچه بیشتری از زندگی بی محابا مورد تحقیق و کالبد شکافی قرار گرفته و رفتارها باهم مورد مقایسه قرار گرفته اند ، و رابطه هایی که در گذشته حتی حس هم نشده بودند برملا شدند . به محض آنکه مردم گلهای رز و نرگس ها را به عنوان موجوداتی جنسی در نظر گرفتند ، کل سکس مفهومی فراگیر یافت و ابعاد کاملا تازه ای به خود گرفت . سکس ناگهان عمومیت یافت ، و این درک و فهم ، به نوبه خود خواه ناخواه بر اذهان قابل تحریک جوانان تاثیر بدی داشت . اما ، طنز این است که ، بعدها ، خود اخلاق گرایان از مزایای چنین منظری سود جستند و تولید مثل انسان ها را با صحبت از « گلها ، پرندگان و زنبوران » برای کودکان خود توضیح دادند .

جنجال حول « روش جنسی » لینه دال بر آن داشت که مفهوم بسته قبلی sex گسترش یافته بود . حالا دیگر جنس نه تنها شامل مذکر و مونث می شد ، بلکه روند تولید مثل و انواع واکنش های فیزیکی و روانی وابسته به آن را هم در بر می گرفت .

به این ترتیب در خلال 10 سال بعد از آن ، تعدادی مفاهیم تازه و کاملا ویژه ابداع شدند و سریعا جذب اغلب زبان های اروپایی گردیدند . زبان انگلیسی ، مثل هر زبان دیگری ، این روند عمومی را منعکس می کند . برای مثال ، دیگشنری انگلیسی آکسفورد لیست واژه های زیادی را همراه با تاریخ اولین کاربرد آنها ردیف کرده است :

sexual intercourse - مقاربت جنسی - 1799

sexual function - کارکرد جنسی - 1803

sexual organs - اعضا و اندام های جنسی - 1828

sexual sesire - میل و شهوت جنسی - 1836

sexual instinct - غریزه جنسی - 1861

sexual impulse - تکانه و هوس جنسی - 1863

sexual act - رفتار و عمل جنسی - 1888

sexual immorality - بی اخلاقی و فساد جنسی - 1911

جالب توجه آنکه بسیاری از این اصطلاحات جدید به محض کاربردی شدن شروع به گسترش معنی و مفهوم کردند . برای مثال ، در ابتدا ، از « اندام های جنسی » صرفا اندام های مذکر و مونث ( یعنی اندام های آناتومیکی متمایز کننده هر جنس ) مدنظر بود . این برداشت بعدا ، با گذر زمان ، اندام های جنسی با لذت اروتیکی ( اندام هایی که در فعالیت لذتبخش جنسی به کار می روند ) را هم شامل گردید . در نتیجه ، بلافاصله به هر رفتاری که به تحریک این اندام ها منجر می شد ، به عنوان یک رفتار « سکسوال / جنسی » نگریسته می شد .

شکی نیست که تغییرات تدریجی در مفهوم « سکس » ، تحول در تصوری که مردم از خود را منعکس می کرد . چون به هر حال ، از اواخر قرن های میانه ، سبک زندگی در اروپا دچار تحولات پر شتاب و ژرفی شده بود . گذار از فئودالیسم به اقتصاد کاپتالیستی ، رشد تجارب و پیشرفت تکنولوژی باعث شکل گیری رفتارها ، عادات و ارزش های تازه ای گردید . طبقه متوسط شهری یا بورژوازی در حال ظهور ، خود را به شکل بی سابقه ای با میزان بالاتری از نظم ، انضباط ، کنترل و انکار نفس بی سابقه ای تربیت نمود . بهره وری ، وقت شناسی ، تولید ، و سود ، به عنوان ارزش های ایده آل جدید ، معرفی شدند . به بدن انسان ، به عنوان ماشینی که می بایست به اعلی ترین درجه ممکن از نظم و سوددهی کار کند ، نگریسته شد ، و توقع بر این بود که این « ماشین » هم ، در عملکرد جنسی خود عملگرا و مقرون به صرفه باشد . بنابر این ، تکانه های جنسی برانگیخته و امیالی که در استفاده « بهینه » از اندام های جنسی ، ایجاد اخلال می کردند ، به شدت سرکوب شدند . در نتیجه ، همین سرکوب ، انقیاد ، مقهور سازی ، و ترس از بدن ، نظرها را به طور فزاینده ای متوجه کیفیت « جنسی » آن نمود .

در اوائل قرن 19 ضمیر اسمی « جنسیت » ( سکسوالیتی ) در بحث های علمی ظاهر شد . البته این لغت هم ، باز در ابتدا ، فقط به کیفیت مذکر یا مونث بودن اشاره داشت . ولی در عرض چند دهه ، برای مشخص کردن اشتغال به موضوعی جنسی به کار گرفته شد ، و در آخر هم معنای برخوردار بودن از قدرت جنسی یا دارا بودن توانایی احساسات اروتیکی را به خود گرفت . حالا دیگر « جنسیت » ( سکسوالیتی ) معنایی فراتر از دلالت بر مذکر یا مونث بودن داشت ، و لزوما همیشه بر مقاربت زن و مرد یا تولید مثل هم دلالت نداشت ، بلکه از آن فراتر رفت و حتی استمناء انفرادی ( بدون دخالت دیگری ) هم یک رفتار جنسی تلقی گردید ، و از آن به عنوان تجلی جنسیت فرد برداشت می شد . یک چنین تحولی در تصور ادراکی ، در ترجمه انگلیسی یک کتاب مهم ایتالیایی در آن زمان ، نمایش داده شده است . مطالعات مونتگازا حول عادات جسی خارجیان ( Gli amori degli uomini ) با عنوان « روابط جنسی نوع بشر » ( The sexual relation of mankind ) ترجمه شد . به کار بردن « روابط جنسی » ( Sexual Relation ) به جای « عشق » ( amori ) ، در این ترجمه ، بیانگر پیروز شدن تحقیقات مدرن جنسی بر رهیافت های سنتی به موضوع می باشد . به عبارتی دیگر ، ars amatoria ( هنر عشق ) ، به نفع Scientia sexualis ( علم سکس ) کنار گذاشته شد . « عشق » ، مرموز ، و اغلب گریزان ، خیلی گنگ ، شاعرانه و احساسی تلقی شد و می بایست با سلاح علم با آن رو به رو شد . در عوض « سکس » بیشتر فنی ، بی طرف و موضوعی کمتر مبهم است که ، با ذهن باز و بدون ابهام می توان به بررسی و تجزیه و تحلیل آن دست زد . بنابر این « عشق » خود را برای فلسفه بافی وانهاد ، « روابط جنسی » قابلیت مقیاسی و طبقه بندی شدن داشت .

در اواخر قرن 19 میلادی ، جنسیت مونث و مذکر ، و تظاهر ابعاد پرشمار آن موضوع و هدف پژوهش های علمی قرار گرفت . در واقع ، مردم « سکس » را در همه جا می دیدند . اما در عین حال ، با محدودیت واژه ها و اصطلاحات جهت بیان عواطف ، هوس ها و احساسات شهوانی خود مواجه شدند . تنوع خارق العاده در زبان انگلیسی ، فرانسوی ، اسپانیایی ، ایتالیایی و آلمانی برای اندام های جنسی ، عملکرد بدنی ، و عشق ورزی ، به مرور با واژه ها و استعاراتی شرم آگین و تعداد معدودی لغات ناقص یونانی و لاتین جایگزین شده بود . چون ، واژه ها و اصطلاحات گسترده بومی و محلی به بهانه رکیک ، مبتذل و « کثیف » بودن مورد بی مهری قرار گرفته و کنار گذاشته شده بودند .

وقتی « فون کرافت - ابینگ » ( von kraft-ebing ) مطالعات خود « psychopathia sexualis » را به زبان مادری اش ، آلمانی ، منتشر کرد ، زبان « عامه پسند » آنچنان فقیر ، و جامعه به حدی حساس شده بود ، که کسی قادر نبود در ملاء عام ، در مورد موضوع « سکس » حرفی به میان آورد . نه تنها خود عنوان کتاب ، بلکه حتی بسیاری از عبارات و بخش های صریح کتاب هم به زبان لاتیت نوشته شدند تا مبادا خواننده معمولی آنها را بفهمد و به رگ غیریتش بر بخورد .

آنگاه که همه کلمات « کثیف » ممنوع شده بودند ، چند اصطلاح « قابل قبول » باقی مانده ، باید آنچنان کش و قوس داده می شدند تا کل علم معانی لغات را پوشش دهند . در همین رابطه ، مثلا کلمه « جنسی » ( سکسوال ) با پر کردن خلاء ترمینولوژی به وجود آمده ، پیوسته معانی تازه ای به خود می گرفت . اروپپائیان و آمریکائیان مدرن ، هنگام صحبت درباره بسیاری از پدیده های کاملا مجزا و بی ربط ، جز به کار گیری کلمه مفرد « سکسوال » چاره دیگری نداشتند . چنین کاربردی ، به نوبه خود ، بر ذهن و درک مردم جامعه تاثیرگذار بود . مردم دیگر به این عادت کردند که در هر نوع رفتاری ، که پیش از این « پاک » و از جهت جنسی بی مورد می نمود ، انواع و اقسام تاثیرات ریشه و دلائل جنسی بیایند . به عبارت دیگر ، مردان و زنان ، رفتار و نگرشی حساس و به شدت حشری در قبال همدیگر در پیش گرفتند .

با شروع قرن 20 ، امور جنسی بعنوان مقوله ای عینی بیشتر از قبل مورد پژوهش و توجه قرار گرفت .

در اوائل قرن 20 ، و تحت تاثیر رشد فزاینده تفکر روانکاوانه ، مفهوم سکسوالیتی هر چه فراگیرتر شد . طوری که نه تنها بر تولید مثل و لذت جویی شهوانی ، بلکه همچنین بر نیاز به عشق و احساس کمال فردی هم دلالت می کرد ، از جمله به خود نفس « شور زندگی » . در واقع ، فروید و پیروانش آموختند که عنصر و جوهری از جنسیت را تقریبا در همه فعالیت های بشری بیابند و بعدا آن را به عنوان مظهر غریزه ای اولیه ، تجلی یک « نیروی » پایه ای و قدرتمند ، توصیف کردند.

بر همگان آشکار است که بسیاری از مردمان به اصطلاح بدوی از بازشناسی عنصر جنسی در شرایط خاصی که برای مشاهده کننده مدرن غربی چیزی جز « سکس » نیست ، باز می مانند . چنین چیزی حتی ممکن است که در مورد مردمانی صدق کند که برای خشنودی جنسی جایگاه ویژه ای قائل اند . آنها کلا متوجه انواع متفاوت نشانه ها ، علائم و دلالت های ممکن « متمدنانه » آن نمی شوند . می توان همین را به کودکان در زمانه خودمان که به فعالیت های « جنسی » می پردازند ، هم تعمیم داد . بسیاری از این فعالیت ها برای آنها به هیچ وجه « جنسی » محسوب نمی شوند ، بلکه در واقع ، برداشت های بزرگسالان را به مرور و اغلب بر خلاف میل خود جذب می کنند .

فلسفه رفتار جنسی

فلاسفه در شاخه‌ای از فلسفه به‌نام « فلسفه سکس » به بررسی آمیزش جنسی و موضوعات مربوط به آن از دیدگاه مفهومی، اخلاقی، متافیزیکی، و هنجاری می‌پردازند. ارزش‌گذاری اخلاقی بر روی رابطهٔ جنسی به نگاه فرد به ماهیت برانگیختگی و امیال جنسی در انسان بستگی دارد. در این زمینه فلاسفه به دو دستهٔ عمدهٔ خوشبین‌ها و بدبین‌ها تقسیم می‌شوند. فلاسفهٔ بدبین برانگیختگی جنسی و انجام عملی بر اساس آن را در حد کرامت و شأن انسان نمی‌بینند. فلاسفهٔ خوشبین آمیزش جنسی را مکانیزمی در نظر می‌گیرند که به صورت طبیعی و از روی شادی پیوندی جنسی و غیرجنسی میان دو نفر برقرار می‌کند.

فلسفه سکس که به بررسی فلسفی آمیزش جنسی و موضوعات مربوط می‌پردازد به فلسفه مفهومی سکسوالیته، فلسفه متافیزیکی سکسوالیته و فلسفه هنجاری سکسوالیته تقسیم‌بندی می‌شود.

1- فلسفهٔ مفهومی

فلسفهٔ مفهومی سکس به موضوعات «میل جنسی»، «فعالیت جنسی» و «لذت جنسی» می‌پردازد. چه چیزی باعث به وجود آمدن احساسات جنسی می‌شود؟ درگیر شدن ارگان‌های جنسی لزومی ندارد زیرا بخش‌های دیگر بدن نیز می‌توانند لذت جنسی بدهند. یک عمل جنسی دقیقاً چه چیزی است؟ لمس بازوی یک شخص ممکن است رفتاری دوستانه، تجاوز، یا فعالیتی مربوط به آمیزش جنسی باشد؛ و خواص فیزیکی به تنهایی امکان‌ها را از هم تمیز نمی‌دهد. ارتباط مفهومی بین لذت جنسی و فعالیت جنسی چیست؟ به‌نظر می‌آید که نه «قصد ایجاد لذت جنسی» و نه «خود تجربه لذت جنسی» ملزوماتی برای اینکه ماهیت یک عمل را جنسی در نظر بگیریم نیستند. بجز سؤالات مفهومی در مورد اینکه «چه چیزی یک عمل را جنسی می‌کند»، سؤال دیگر این است که چگونه اعمال خاص جنسی را تعریف کنیم؟ مثلاً چه نوعی از آمیزش جنسی «تجاوز» محسوب می‌شود؟ از نظر مفهومی آیا تفاوتی بین «مجبور کردن یک نفر با نیروی فیزیکی به آمیزش جنسی» یا «پول دادن به شخص برای انجام آمیزش جنسی» هست؟ و اگر هست این تفاوت‌های مفهومی دقیقاً چه هستند؟

2- فلسفهٔ متافیزیکی

این شاخه از فلسفه مسائل مربوط به آمیزش جنسی را از دیدگاه هستی‌شناسی و شناخت‌شناسی مورد بحث قرار می‌دهد: جایگاه سکس در ذات انسان چیست؟ روابط بین سکسوالیته، احساسات، و ادراک چیست؟ معنی سکسوالیته برای یک شخص، یک گونه، یا کل کیهان چیست؟ آمیزش جنسی دربارهٔ چیست؟ این دیدگاه که میل جنسی غریزه‌ای هدایت شده توسط هورمون‌ها است که توسط یک خدا یا به وسیلهٔ طبیعت در ما قرار داده شده تا در خدمت بقای گونه‌ها باشد، با دیدگاه دیگر که آمیزش جنسی جنبه روحانی بسیار برجسته‌ای داشته باشد، لزوماً متناقض نیست. اما دیدگاه دیگر این است که آمیزش جنسی تفاوت چندانی با خوردن، نفس کشیدن، و ادرار کردن ندارد؛ اما شاید (علاوه بر این) رفتار جنسی تا حدی مشخص‌کننده شخصیت اخلاقی شخص نیز باشد.

3- فلسفهٔ هنجاری

فلسفهٔ هنجاری سکسوالیته به بررسی سؤالاتی در مورد اخلاقیات جنسی می‌پردازد. در چه شرایطی انجام آمیزش جنسی، فعالیت جنسی، یا تجربه لذت جنسی از نظر اخلاقی مجاز است؟ انجام آن با چه کسی مجاز است؟ با چه بخش‌هایی از بدن؟ به چه مدت؟ این شاخه از فلسفه همچنین به سؤالات حقوقی، اجتماعی و سیاسی مربوط نیز می‌پردازد. آیا جامعه باید مردمش را به سمت ازدواج، خانواده و دور شدن از همجنس‌گرایی سوق دهد؟ آیا قوانینی در ممنوعیت فاحشگی و همجنس‌گرایی باید وضع شود؟ این سؤالات جنبه اخلاقی دارند. اما این شاخه فلسفه به سؤالات غیر مرتبط به اخلاق نیز می‌پردازد: آمیزش جنسی خوب چیست؟ آمیزش جنسی خوب تأثیری در زندگی خوب دارد؟

مطالعه رفتار جنسی در روانشناسی

به طور کلی رفتار جنسی از دیدگاه علوم مختلف نظیر پزشکی، زیست شناسی، روان شناسی، مردم شناسی و جامعه شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. روان شناسان و روان پزشکان فعالیت خود را در جهت مطالعه علمی مسائل جنسی از اواخر ۱۸۸۰ شروع کردند. در همان زمان مطالعه علمی رفتار جنسی نیز آغاز شد. اولین اثری که در این زمینه به چاپ رسید، کتاب «آسیب­های روانی جنسی» تألیف ریچادر فن کرافت- ابینگ (۱۹۶۵- ۱۸۸۶) بود. پس از او می­توان به هاولاک الیس و زیگموند فروید اشاره کرد که نتایج بررسی­های خود را در مورد رفتار جنسی در اوایل سده بیستم منتشر کردند (اوحدی، ۱۳۸۴).

الیس یک پزشک انگلیسی، روان شناس و نویسنده بود که نتایج بررسی­های خود را در کتاب «روان شناسی رفتار جنسی» در ۷ جلد میان سال­های ۱۸۹۷ و ۱۹۲۸ منتشر کرد. پس از او، فروید در سال ۱۹۰۵ کتاب خود را تحت عنوان « سه رساله درباره تمایل جنسی » انتشار داد.

او در این کتاب به مطالعه رشد روانی- جنسی انسان از کودکی تا بلوغ پرداخت و همچنین انحراف­ها و اختلال­های جنسی را مورد بررسی قرار داد. با رشد و پیشرفت علوم رفتاری، سرانجام اسکوفیلد در سال ۱۹۶۵، فهرست ۳۳ تحقیق انجام شده را در خلال ۵۰ سال گذشته منتشر کرد (کجباف، ۱۳۷۸).

کینزی رفتاری جنسی را به عنوان رفتاری که به اوج لذت جنسی منجر می­شود می­ داند، لیکن چنین تعریفی نیز کامل و خالی از نقص نمی­­ باشد. هاید در کتاب «ادارک تمایلات جنسی بشر» رفتار جنسی را چنین تعریف می ­نماید: «رفتاری که برانگیختگی جنسی ایجاد نموده و احتمال رسیدن به اوج لذت جنسی را افزایش می­دهد» (ذوالفقاری، ۱۳۸۵).

در عصر ویکتوریای انگلستان، زنی به نام موشر بررسی خود را درباره میل جنسی زنان آغاز کرد. بعد از موشر، مگنوس هیرس فیلد به مطالعه علمی رفتار جنسی بشر پرداخت. هیرس فیلد آلمانی است که نتایج بسیاری از تحقیقات وی توسط نازیها از بین رفت. وی اولین موسسه بررسی رفتار جنسی را بنیاد نهاد و آن را در سطح وسیعی گسترش داد. او همچنین اولین مجله بررسی رفتارهای جنسی را منتشر نمود و در جهت مشاوره خانوادگی و راهنمایی درمشکلات جنسی، به یاری بیماران پرداخت (اوحدی، ۱۳۸۴).

نگرش دینی به رفتار جنسی

برای بسیاری از جوامع باستانی و سنتی، روابط جنسی دارای معانی برجسته مذهبی بوده‌است. عموماً برای این موضوع از تمثیل «حاصلخیزی یا باروری» که در سطح انسان‌ها یا در سطح کیهانی نمایان می‌شده‌است استفاده می‌شده‌است. این تمثیل‌ها با مفاهیم خاص مذهبی مانند دوجنسی بودن خدایان یا استقرار مجدد نهادهای اجتماعی، نظم اخلاقی و وضعیت زیبایی که پیش از خلقت جهان وجود داشته پیوند می‌خورد.

مشخص نیست که آیا قدیمی‌ترین جامعهٔ یک‌جانشین کشاورز (که حدود ۷۰۰۰ سال قبل از میلاد در ناحیه مدیترانه به وجود آمدند)، از ارتباط علیت و معلولی بین «آمیزش جنسی» و «حامله شدن» آگاه بوده‌اند یا خیر، ولی به نظر می‌آید که آمیزش جنسی به عنوان بخشی از نظام باروری طبیعت نگریسته می‌شده زیرا تطبیقی بین زن و «زمین مزرعه»، بین مرد و «شخم»، و بین آمیزش جنسی و «عمل شخم‌زدن» در این فرهنگ‌ها دیده می‌شود. از اقوام گذشته داستان‌های آفرینش زیادی که صحبت از خلق کیهان به دلیل آمیزش جنسی موجودات نخستین یا خودارضایی یک موجود نخستین می‌کنند، به دست رسیده‌است. همچنین رابطهٔ جنسی بین خدایان و انسان‌های مؤنث موضوعی است که در فرهنگ‌های مختلف بسیار به چشم می‌خورد.

در مذاهب و فرهنگ‌های مختلف نگرش‌های متفاوتی نسبت به آمیزش جنسی دیده می‌شود. یک رویکرد آن را «مثبت» و «طبیعی» قلمداد کرده و مراسم مذهبی خاصی نیز برای آن پیشنهاد می‌دهد، و یک رویکرد دیگر نگاهی «منفی» نسبت به آمیزش جنسی دارد. به‌عنوان مثال قرآن آمیزش جنسی را شیطانی یا لزوماً موجب دلبستگی به دنیا در نظر نمی‌گیرد اگرچه نگاه شهوانی نسبت به زنان را مثالی از شیفتگی به لذت‌های دنیا می‌داند. این نظر اشاره به آیه ۱۴ سوره ۳ قرآن دارد.

در قرن پانزدهم میلادی، مسیحیان عقیده داشتند که احتلام (انزال در خواب)، خوابی شیطانی و ناشی از آمیزش با ارواح است. نگرش یهودیان به رفتار و تمایلات جنسی انسان، از باب تولید مثل، بقاء نسل و تقسیم ارث بوده است. دین یهود، توصیه اکید به ازدواج پسران در سن ۱۳ تا ۱۸ سالگی و دختران درسن ۱۲ سالگی نموده است و برای زنان- خارج از شمول و محدوده ازدواج- هیچ گونه دارائی و پشتوانه مالی قائل نگشته است و اصولاً اعمال جنسی زنان را گناه آلود و ناپاک معرفی کرده، در همان حال با دیدگاههای متناقض و نگرشی متضاد، زنان را به سبب امکان پذیر نمودن مشروع و پسندیده تمایلات جنسی، قابل لطف و ترحم فرض نموده است (کجباف، ۱۳۷۸).

در آیین مسیحیت نیز نسبت به زن، نگرشی متناقض و دیدگاهی متعارض وجود دارد . در عین حال که زنان را به رهبانیت و تارک دنیا گشتن، دعوت و تشویق نموده، آنها را دلفریب و جذاب دانسته که با مردان، روابط جنسی (نا مشروع) پیدا می ­کنند، در همان حال به مردان سفارش می­کنند که شهوت جنسی خود را سرکوب نمایند و به کلیسا روی آورند. بدیهی است، ترغیب به پرهیز و دوری از این نیاز فطری و غریزه عینی- حتی در چهارچوب امر مقدس و الهی چون ازدواج- خود، سبب پدید آمدن و تشدید تعارضات و عقده­های روحی روانی شده، با به وجود آوردن اختلالات و انحرافات بسیار جنسی- روانی، انسان را از ارتقاء به درجات بالای سلامت روانی باز می­دارد (اوحدی، ۱۳۸۴).

با ظهور اسلام، دیدگاه مبتنی بر وحی آسمانی، نسبت به تمایلات جنسی انسان به طور کلی دگرگون شد. در نظام خانواده و چهارچوب ازدواج، ارضاء غریزه فطری و الهی جنسی، نه تنها مجاز، بلکه مستحب و گاه، واجب شمرده شده و به زن و مرد هر دو، اجازه و امکان تمتع و تفرح از این غریزه فطری و الهی و ارضاء این نیاز عینی و واقعی- به دو شکل ازدواج دائم و موقت- داده شده است، که به بهترین نحو، انسان را از تعارضات اساسی و عقده ­های پایدار زمینه ساز بیماری ها و اختلالات روانی، ایمن و مصون نگاه داشته، سلامت فرد و جامعه را تضمین می­ نماید (اسلامی نسب، ۱۳۷۶).

در نگاه‌های مذهبی به آمیزش جنسی چندگونگی دیده می‌شود. یک نحوه برخورد آن را «مثبت» و «طبیعی» قلمداد کرده و مراسم مذهبی خاصی نیز برای آن پیشنهاد می‌دهد، و یک نحوه برخورد دیگر نگاهی «منفی» نسبت به آمیزش جنسی دارد که خود را در زاهدان، مرتاضان یا تکنیک‌های کنترل جنسی‌ای که به عنوان مثال در میان تائوئیست‌های چین باستان رایج بود، نشان می‌دهد. برخی مذاهب مانند هندوها و سنت الماس‌راه بودایی‌ها به آمیزش جنسی به عنوان راهی برای پیشرفت‌های روحانی می‌نگرند.

رابطه جنسی در فرهنگ های مختلف

فرهنگ‌های مختلف از طریق مؤسسات اجتماعی و چهارچوب‌های هنجاری به موضوع میل جنسی پاسخ داده و آن را کنترل می‌کنند. این چهارچوب‌ها بازتاب‌دهنده دیدگاه‌ها و ارزش‌های فرهنگی در مورد اهداف، عملکرد، ماهیت سکسوالیته هستند. این دیدگاه‌ها و ارزش‌های فرهنگی از طریق تأکید یا به حداقل‌رسانی جنبه‌هایی مانند لذت، نزدیکی، تولید مثل، وظایف والدین، ساختارهای خانوادگی، اقتصادی و مراتب اجتماعی بروز پیدا می‌کند. به عنوان مثال در کشورهای غربی امروزی تأکید بیشتری روی شخص، آزادی، تساوی گرایی و ارضای شخصی شده که بازتاب دهنده دیدگاه‌های دوره فراروشنگری است، در حالی که در برخی از کشورهای آسیایی تأکید روی هویت اجتماعی، سلسله مراتب اجتماعی، مسئولیت اجتماعی افراد و وابستگی‌های اجتماعی است.

البته در فرهنگ‌های مختلف نکات مشابهی هم به چشم می‌خورد: مثلاً تمامی فرهنگ‌ها بر تقسیم‌بندی انسان‌ها به زن و مرد، تولید ساختارهایی اجتماعی برای قانونمندکردن آمیزش جنسی، و ایجاد فضایی برای رشد فرزندان توافق دارند. به عقیده هیتر لوی، از نکات مشترک دیگر این است که تمامی فرهنگ‌هایی که مکتوبات مفصلی از آن‌ها برجای مانده مرتبه پایینتری به زنان در مقایسه با مردان واگذار کرده و زنان را تحت سلطه مردان قرار می‌دهند. به‌گفتهٔ هیتر لوی کنترل جنسی زنان توسط مردان به دلایل تولید مثلی یا اقتصادی، اجتماعی است و اگر چه میزان آن از فرهنگ تا فرهنگ فرق می‌کند ولی حتی در فرهنگ غربی مدرن نیز به عنوان حقیقتی باقی مانده‌است.

در اکثر دوران تاریخ و ماقبل تاریخ به زمین نه تنها به عنوان یک دنیای زنده بلکه به عنوان یک موجود جنسی که با خودش از طریق اجزای مختلفش عشق‌بازی می‌کند، نگریسته می‌شد؛ که جذب شدن مرغ مگس‌خوار توسط گل‌های کوهستانی؛ شکافته شدن صخره‌ای سخت توسط آب روان نمونه‌هایی از آن به‌شمار می‌رفتند. رابطهٔ جنسی متضادها را در یک جا جمع کرده و باعث می‌شود که یک کل یکپارچه را تشکیل دهند. به عقیده محقق هاردین این نحوه نگاه صمیمانه با طبیعت و با قوای جنسی فردی با گذشت زمان تغییر کرده چنانچه امروزه رابطهٔ جنسی پر زرق و برق و تجاری و بیگانه‌تر نسبت به طبیعت شده‌است که دلایل آن قوت گرفتن مذاهبی در قرون وسطی بود که امیال جنسی را سرکوب می‌کردند؛ حرکت از جوامع کشاورز به جوامع شهرنشین، و ظهور پدیده واقعیت مجازی مانند ویدئوهای شهوانی، و غیره است.

برخی بوم‌شناسان فمینیست بحران محیط زیست را به آنچه نگاه مردسالارانه و یکتاپرستانه ادیان ابراهیمی و تصورات جنسیتی این ادیان می‌خوانند، نسبت می‌دهند.

اسطوره‌های جنسی

فرهنگ‌های مختلف در مورد آمیزش جنسی اسطوره‌های مختلفی را تبیین کرده‌اند. بحث در مورد اسطوره‌های جنسی نیازمند تعریف کردن «اسطوره» است. نزد اسطوره شناسان، تعریف «اسطوره» در معنای خاص آن، داستانی است که عموماً شخصیت‌های الهی یا شگفت‌انگیز در آن‌ها رفتاری که از جهاتی شبیه رفتار انسان‌ها است، نشان می‌دهند. «اسطوره» در معنای عام آن، به سیستم تفکری اشاره دارد که یک گروه خاص از مردمان آن را به عنوان حقیقت پذیرفته و دیدگاه‌های مخالف آن را مردود می‌دانند، در حالی که مردمان فرهنگ‌های دیگر ممکن است آن را به عنوان خرافات رد کنند.

در معنای عام آن، اسطوره‌های جنسی در تمامی جامعه‌ها وجود داشته و کارکردهایی مانند معنی دار کردن تجربیات جنسی شخصی، پاسخ به سؤالات بنیادین، و ارتباط دادن شخص با طرح کلی تر دنیا دارد. هنگام مواجهه با حس شدید جنسی، مردمان فرهنگ‌های مختلف ممکن است از تأثیر الهه آفرودیته یا میزان سطح هورمونها جهت فهم و معنی بخشی به آن استفاده کنند. همچنین مواجه شدن به این واقعیت که بین رشد کردن و آب رفتن ماه در آسمان با عادت ماهانه یا بارداری زنان ارتباط وجود دارد شگفت‌انگیز بوده‌است.

بسیاری از فرهنگ‌های قدیمی جهت توضیح و فهم تجربیات خود از خدایان به عنوان نماینده‌های نیروهای طبیعی استفاده می‌جستند و با آن‌ها رابطه برقرار می‌کردند. به عنوان مثال با درک اینکه غذای آن‌ها از زمین خارج می‌شود، جهت ترغیب زمین به باروری «الهه زمین» را می‌پرستیدند و عموماً در مراسم مربوط آداب آمیزش جنسی نیز بجا می‌آوردند. به‌گفتهٔ سارا دنین این نحوه برخورد نمادین و شاعرانه با طبیعت، بسیار متفاوت از اسطوره دنیای امروزی (در معنای عام آن) که روش علمی را تنها راه معتبر پرسیدن سؤال و یافتن پاسخ می‌داند، است.

داستان‌های خلقت زیادی صحبت از خلق کیهان به دلیل آمیزش جنسی موجودات نخستین یا استمنای یک موجود نخستین می‌کنند. یک کیهانشناسی رایج در مصر باستان خلقت را ناشی از رابطه جنسی خدای نخستین با دست خودش توصیف می‌کند.

رابطه جنسی بین خدایان و زنان نوع بشر موضوعی است که در فرهنگ‌های مختلف بسیار به چشم می‌خورد. در برخی از فرهنگ‌ها، این واقعه افسانه‌ای در مراسمی مکرراً مطرح می‌شود و باور بر این است که این مراسم «قدرت» های روحانی‌ای را از یک الاهه به انسان منتقل می‌کند. در مراسمی با نام «رابطه جنسی با بوفالو» که میان شاین‌ها مرسوم است زنانی که ازدواج کرده‌اند با پیران قبیله رابطه جنسی برقرار می‌کنند تا این «قدرت» روحانی را به شوهران خود منتقل کنند. این مراسم در استمرار داستانی که در آن یک زن با روح بزرگ (که احتمالاً به شکل یک بوفالو ظاهر شده بود) رابطه جنسی برقرار کرد، مؤثر است. مراسم قربانی کردن اسب در ایرلند و هند نیز به داستان مشابهی از رابطه جنسی بین یک خدا و یک موجود فانی اشاره دارد.