نقش جنسی

سکسولوژیست جان مانی تفاوت واژه‌شناختی میان جنس زیستی و جنسیت بعنوان نقش را ابداع نمود.

نقش جنسیتی ( Gender role ) یک نقش اجتماعی، شامل طیفی از رفتارها و نگرش‌هایی است که به‌طور کلی برای یک فرد بر اساس جنسیت آن فرد قابل قبول، مناسب یا مطلوب تلقی می‌شود. نقش‌های جنسیتی معمولاً بر مفاهیم مردانگی و زنانگی متمرکز می‌شوند .

نقش های جنسیتی ، انتظارات و ویژگی هایی است که فرد براساس آن به عنوان جنسیت مردانه یا زنانه رفتارها و باورهای خود را شکل می دهد ( برن استین ).

نقش‌های جنسیتی بر طیف وسیعی از رفتارهای انسانی تأثیر می‌گذارد، اغلب شامل لباسی که فرد برای پوشیدن انتخاب می‌کند، حرفه‌ای که فرد دنبال می‌کند، روابط شخصی که فرد وارد می‌شود و نحوه رفتار آنها در این روابط. به‌طور سنتی زنان را در حوزه «خصوصی» نگه می‌دارند. و مردان در حوزه «عمومی».

از آنجا که نقش های جنسیتی تابع بافت و شرایط اجتماعی هستند ، با گذر زمان و تغییر جامع ، دچار دگرگونی می شوند ( خمسه ای ، 1385). در واقع دیگر ، بزرگسالی در ازدواج و تشکیل خانواده تعریف نمی شود و نقش های جنسیتی یک زن خانه دار و مرد شاغل ایده آل تبدیل به برابری های جنسیتی شده است که تاکید بر شباهت زن و مرد به جای تفاوت آن ها دارد ( چرلین و والترز ، 1981).

دوگانه جنسیتی

دوگانه زن و مرد از ابتدایي ترین دوتایي هاي بشري است که هم از جنبه زیستي آن و هم در سير تفکر بشر، همواره مورد توجه بوده است. آنچه فراتر از زن و مرد بودن مطرح است، تعریف زنانگي و مردانگي است .

جوامع پدرسالار یا مادرسالار رشد زنانگي و مردانگي متفاوتي را به وجود مي آورند ( چودورو، 1989 ).

زنانگي، آن چه متعلق به زنان است و مردانگي آنچه متعلق به مردان است تعریف مي شود و افراد صرفا بر اساس مرد یا زن بودن فيزیولوژیك تفکيك مي شوند ( کارلون، جانسون، اسکات، 2014 ؛ آرچر، دویتو ویليلس، 2015؛ به نقل از سيمون، واگنر و کيليون، 2016).

در این تصویر ردپاي فلسفه اي عميق از نگاهي قالبي و دوتایي به زن و مرد را ميبينم که با انتسابات خاص، تعاریف مشخصي را حاکم بر هویت جنسي مي نماید که نه فقط زنان بلکه مردان نيز در آن گير افتاده اند؛ حتي اگر بر اساس نگاههاي فمنيستي فرض کنيم نهایتاً برد از آنِ مردان باشد بازهم خود مردان همچنان در قالب باید جاگير شوند که اضطراب هر بيرونزدگي از این چارچوب، فشار زیادي را براي آنها نيز به همراه خواهد داشت. همانطور که زن وقتي قرار است از خانه بيرون رود همانند کسي که از مرزهایي تخطي کرده است تا حد زیادي گيج و حيران است، مرد نيز وقتي به خانه مي آید حضور مبهم و سرگرداني دارد. این سرگرداني مردانه را به وضوح زماني ميبينيم که مردان وارد دوره بازنشستگي خود مي شوند. آنها وقتي به خانه بر مي گردند مانند همان زنِ بيرون رفته از خانه گيج و ناتوان مي شوند و بودني نامطمئن، پرتردید و پرخشمي دارند؛ حتي ممکن است تا مدتها بر سر اینکه در این قلمروي خصوصي جایگاه آنها کجاست، جدالي درگيرد.

اصطلاح زنانه (Female) و مردانه (Male)، تنها زمانی که موضوع کاملاً مربوط به جنسیت زیست‌شناختی باشد مورد استفاده قرار می‌گیرد. عبارات زنان (Women) و مردان (Men): زمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد که برای استناد به انسان‌ها بوده و هم زیست‌شناسی و هم فرهنگ مدّ نظر باشد.

قطبی سازی جنسیتی ( Gender polarization )

جنسیت باینری ( gender binary ) یا صفر و یک گرایی جنسیت ( gender binarism ) به تقسیم جنس و جنسیت به دو گروه مرد یا زن یا مردانه و زنانه می‌گویند. این تقسیم‌بندی یک نوع تابو یا مرز اجتماعی است که باعث می‌شود افراد نقش‌های جنسیتی را با هم مخلوط نکنند یا رفتارهایی خارج از کلیشه‌های مرد و زن بودن انجام ندهند.

این اصطلاح بیان‌کننده این است که اجتماع فرد را بر اساس نقش جنسیتی، هویت جنسیتی و صفت‌ها و ویژگی‌ها به دو گروه زن یا مرد تقسیم می‌کنند. تفکر عمومی این است که جنس و جنسیت فرد همانی است که با آن متولد شده‌است.

نگاه قطبی سازی جنسیتی بر این باور است که ، رفتارها و صفاتی که برای مردها هستند برای زنان مناسب نیستند و برعکس .

قطبی سازی جنسیتی ، دو نگاه را بیان می کند که یکی اینکه ، آن چیزهایی که برای مردان متناسب هستند فقط برای آنها مناسبند و هیچ ردیف مشترکی برای هر دو وجود ندارد . و دیگری اینکه هر کسی که از این ردیف ها انحرافی نشان دهد را به عنوان بیمار ، غیر طبیعی ، غیر اخلاقی و نابهنجار توصیف می کند ( اسکات ، 2011).

برابری جنسیتی

برابریِ جنسیتی بدان معنا است که زن و مرد حقوق و وظایف یکسان دارند، و همه از فرصت‌های مساوی در جامعه برخوردار هستند. همچنین مربوط به عدالت و تقسیم مسئولیت‌ها است؛ هم در جامعه و هم در خانواده. اگر جنسیت مانع از آن شود که ما بتوانیم نقاط قوت و ضعف فرد را ببینیم، این امر می‌تواند به تبعیض و فرصت‌های محدود برای فرد منجر شود. همچنین برابری جنسیتی به باوری گفته می‌شود که هدفش عموماً حذف نابرابری‌های جنسیتی، تبعیض جنسیتی، نقش جنسیتی، مردسالاری، زن‌سالاری و جنسیت‌گرایی است.

اورسون (2006) معتقد است که در جوامع تساوی طلبانه نیز کلیشه های جنسیتی وجود دارد و ویژگی های فرهنگی جوامع عامل موثری در جهت کار کمتر زنان در خانه است .

مردانگی

مردانگی یا مرد بودن ( Virility ) به مجموعه‌ای از ویژگی‌ها، رفتارها و نقش‌هایی گفته می‌شود که عموما مرتبط با پسران و مردان است. مفهوم مردانگی از هر دو گروه عوامل تعریف شده توسط جامعه و عوامل زیست شناختی، ساخته شده است. به این ترتیب مردانگی از تشریح آناتومی جنس مرد متمایز می‌شود و هردو جنس زن و مرد می‌توانند رفتارها و صفات مردانه را از خود بروز دهند. افرادی که هر دو گروه صفات مردانه و زنانه را نشان می‌دهند، آندروژن نامیده می‌شوند. صفاتی که به طور سنتی مردانه خوانده می‌شوند شامل شجاعت، استقلال و همچنین ابراز وجود است، اگر چه صفات منتسب به مردانگی به مکان و گفتمان بستگی دارند و تحت تاثیر عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی با هم فرق می‌کنند. در بعضی از فرهنگ‌های غیرانگلیسی‌زبان، مفاهیم یا اشیای بی‌جان نیز مردانه یا زنانه در نظر گرفته می‌شوند.

کلیشه‌های سنتی مردان به عنوان از نظر اجتماعی مسلط، همراه با ویژگی‌های مرتبط مانند زن ستیزی و همجنس گراهراسی، به دلیل ترویج خشونت ، از جمله تجاوز جنسی و خشونت خانگی توسط آنها، می‌تواند افراطی تلقی شود. معاشرت پسران در جوامع مردسالار اغلب خشونت را عادی می‌کند، مانند جمله ای که در مورد قلدری و پرخاشگری گفته می‌شود «پسرها پسر خواهند بود» (مثل پسرها رفتار می‌کنند).

زنانگی

زنانگی ( Femininity ) به مجموعه ای از ویژگی ها ، رفتارها و نقش ها است که به طور کلی با زنان و دختران مرتبط است، گفته می شود. گرچه زنانگی از نظر اجتماعی ساخته شده است. تحقیقات نشان می دهد برخی رفتارهایی که زنانه تلقی می شوند از نظر زیست شناختی تحت تأثیر قرار می گیرند. اینکه زنانگی تا چه حد از نظر زیست شناختی یا اجتماعی تأثیر می پذیرد قابل بحث است. این از تعریف جنسیت بیولوژیکی زن متمایز است ، زیرا هم مردان و هم زنان می توانند صفات زنانه را نشان دهند.
صفاتی که به عنوان زنانه ذکر می شوند شامل ملایمت ، همدلی ، فروتنی و حساسیت است اگرچه صفات مرتبط با زنانگی در جوامع و افراد متفاوت است و تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی قرار دارند .

از نظر انجمن روانشناسی آمریکا زنانگی ، داشتن رفتارهای نقش اجتماعی که فرض بر این است که مشخصه یک دختر یا زن است، برخلاف زنانگی که به طور ژنتیکی تعیین می شود.

مفهوم زنانگی بر اساس ساختا‌‌ر‌‌اجتماعی جامعه شکل می‌گیرد. این مفهوم چالش‌بر‌انگیز است و از قاعده تغییر درگذر زمان مستثنی نیست. مفهوم‌زنانگی به معنای تفسیر اصول و چارچوب هویت زن، تحت تأثیر پیشرفت تکنولوژی و تبادل افکار بوده است و در دوره‌های تاریخی شکل ‌دیگری به خود گرفته است. مفهوم زنانگی بر اساس ساختا‌‌ر‌‌اجتماعی جامعه شکل می‌گیرد. این مفهوم چالش‌بر‌انگیز است و از قاعده تغییر درگذر زمان مستثنی نیست. مفهوم‌زنانگی به معنای تفسیر اصول و چارچوب هویت زن، تحت تأثیر پیشرفت تکنولوژی و تبادل افکار بوده است و در دوره‌های تاریخی شکل ‌دیگری به خود گرفته است.

زنانه سازی

زنانه‌سازی ( Feminization ) در جامعه‌شناسی به معنی سوق دادن نقش‌های جنسیتی در اجتماع به سمت تمرکز بر زنانگی و همچنین ورود زنان به کارها و حرفه‌هایی که زمانی تحت سلطه مردان بوده نیز می‌باشد.

زنانه شدن نیروی کار در انجمن‌های امروزی از این جهت گریزناپذیر است که زنان نیمی از نیروی کار را تشکیل می‌دهند و همچنین از آن‌ها به‌عنوان یک نیروی سودآور بالقوه رونمایی می‌شود. افزایش معلمان زن و همچنین افزایش دانش‌آموزان زن در تحصیلات عالی و برنامه‌های آموزشی که برای روند یادگیری زنان مناسب‌تر می‌باشند نمونه ای از زنانه‌سازی در آموزش است.

نقش جنسی و فرهنگ

ویژگی‌های مربوط به این انتظارات جنسیتی ممکن است در بین فرهنگ‌ها متفاوت باشد، در حالی که ویژگی‌های دیگر ممکن است در طیف وسیعی از فرهنگ‌ها مشترک باشد. چه بسا مردمان پذشته ، از زنانگی و مردانگی برداشتی مغایر با برداشت امروزی ما داشته اند . این مفاهیم حتی امروز هم ، ممکن است در همه بخش های جهان به یک معنا نباشند .

جنس یک مسئله بیولوژیکی و جنسیت اغلب توسط فرهنگ شکل داده می شود .

الگوهای زنانه و مردانه بر اساس هر فرهنگی و هر زمانی متغیر است. جنسيت ، موضوعي است که بسيار به فرهنگ وابسته است. الگوهاي زنانه یا مردانه، جهانشمول نيستند و به زباني دیگر زنانگي و مردانگي بر اساس هر فرهنگي و هر زماني متغير است ( استتز و برک، 2000)؛ سيمون دوبووار (1380) مي گوید: "یك زن، زن به دنيا نمي آید بلکه ساخته مي شود"؛ یعني جنسيت به طور تاریخي در حوزه هاي اجتماعي و فرهنگي توليد مي شود ( اسکات، 2011 ).

نقش های جنسیتی بم

بم (191) چهار نوع نقش جنسیتی را تعریف می کند :

اول ، نقش مردانگی که دارای ویژگی هایی مانند استقلال ، رهبری و سلطه گری است .

دوم ، نقش زنانگی که ویژگی هایی مانند حساس ، مهربان و ملایم بودن را دارا است .

سوم ، نقش دوجنسیتی که در آن ویژگی های زنانه و هم ویژگی های مردانه وجود دارد .

چهارم ، نقش جنسیتی نامتمایز که در آن ویژگی هایی مانند قابل اعتماد بودن و وظیفه شناسی وجود دارد که مخصوص به جنسیت خاصی نیستند ( احمدی و همکاران ، 2014).

زیگموند فروید

فروید به عنوان بنيانگذار روانکاوي معتقد بود اصولا تنها یك جنسيت وجود دارد، و آن مردانگی است . دختر حسرت اندام جنسی پسر را می خورد و زن دوست دارد خود را شبیه مرد نشان دهد .

گیل کافمن

«گیل کافمن» با استفاده از داده‌های ایالات متحده و تمرکز بر نقش‌های جنسیتی در خانواده اظهار کرد که مردان با نگرش برابری‌طلبانه تمایل بیشتری به داشتن فرزند دارند، در حالی که در میان زنان برعکس است.

مورین مورداک

مورین مورداک متولد سال 1945 در آمریکاست. او روانکاو خانواده، عکاس و استاد دانشگاه است و در کشورهای مختلف تدریس می‌کند. مورداک با آثار معروفش از جمله همین کتاب "ژرفای زن بودن"، "دختر بابا" و دیگر آثارش به عنوان نویسنده‌ای بین‌المللی شناخته می‌شود. اغلب کتاب‌ها او در حوزه زنان و براساس تئوری‌های روان‌شناسی تحلیلی پروفسور یونگ است. مورداک در کتاب‌هایش به شکلی کاملا موثر و کاربردی مواردی را را برای برطرف کردن حس نارضایتی در زنان و حرکت به سمت زنانه زیستن و لذت بردن از زندگی زنانه را به تصویر می‌کشد.

مورین مورداک حدود 20 سال پیش به یکی از پیچیده‌ترین ابعاد انسان (بعد زنانه) پرداخت و با بهره‌گیری از تئوری روان‌شناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ به این پرسش پاسخ داد که چرا زنان موفق با وجود موفقیت‌های اجتماعی فراوان احساس رضایت نمی‌کنند؟

مورداک معتقد است، زنانگی سفر بر روی آب‌های بی‌نقشه است. ولی نکته قابل تامل این است که او با استفاده از تجربیاتش به عنوان یک مادر، هنرمند، درمانگر و همچنین استفاده از اسطوره‌ها یا افسانه‌ها، خواننده را به سفر قهرمانانه می‌برد. برای این سفر مکان و زمان خاصی تعریف نشده است ولی به ما نشان می‌دهد که چگونه زنان می‌توانند بخش‌های گم‌شده یا شکسته خود را به دست آورند.

زن باید شهامت روبرو شدن با تاریکی خود را داشته باشد. زنان از طریق تمرین مراقبه، نقاشی، ورزش، شعر، بازی، رابطه و... این فضاهای تاریک درون خود را روشن می‌سازند و التیام بخش جراحت‌های عمیق طبیعت‌شان در سطوح مختلف شخصی، فرهنگی و معنوی خواهند بود.

مرداک معتقد است که زنان سال‌هاست نقش خود را فراموش کرده‌اند و سعی می‌کنند منش مردانه داشته باشند. نویسنده پیروی این راه و روش را به چالش می‌کشد و به عنوان نمونه شرح می‌دهد اگر زنان وارد تجارت یا صنعت می‌شوند به این معنا نیست که زنانگی خود را نفی کنند و راه و رسم مردانه در پیش بگیرند بلکه با وجود این‌که آن‌ها در جامعه موفقیت‌های بی‌شماری بدست آورده‌اند ولی سیاست حاکم بر جوامع این است که بعضی مناصب یا رویدادها مردانه هستند و یا قوانین آن توسط مردان تعریف شده‌اند و زنان باید بی‌چون و چرا آن را قبول کنند. شاید این چالشی‌ست که زنان را به بازگشت به اصل خود ترغیب می‌کند.

لارش تره گورد

لارش تره گورد تاریخدان سوئدی در رابطه فرد گرایی و برابری جنسیتی معتقد است که خانواده ها نقش زیادی در ایجاد فرهنگ برابری میان دختران و پسران دارند . او عقیده دارد که با توجه به اینکه فردگرایی پایه فرهنگ امروزی و تربیت کودکان در کشورهای اروپای شمالی است ، و جنبش لیبرالی و آزادی خواهی سوئدی در دهه 70 به فردیت افراد بیشتر از جنسیت آنها تاکید داشته ، اینها باعث شده اند که زنان پا به پای مردان در این جنبش حضور داشته اند و در پیشرفت اقتصادی و فرهنگ خود شریک بوده اند .