الگوها و نظریه های رفتار اطلاع یابی
جستجوی اطلاعات یک کار اساسی انسان است که برای بقای او حیاتی است . همانگونه که مارکیونی نی (1995 ) اظهار می دارد زندگی ایجاب میکند که برنامه ریزی کنیم و دست به عمل بزنیم و برای انجام این کارها به الگوهای ذهنی معقول ( درک ) از جهان نیازمندیم. برای خلق چنین الگوهای ذهنی به اطلاعات نیاز هست. یعنی، هر آن چه که دارای توان بالقوه برای تغییر حالت ذهنی است . از دیدگاه مارکیونی نی «اطلاع یابی فرایندی است که توسط خود زندگی هدایت می شود » ( لارج ،1382، 35 ).
به منظور جستجو برای هر نوع اطلاعات لازم است گام هایی چند برداشته شود که آنها را نوعا فرایند جستجو می نامند. صرف نظر از اینکه جستجوگر اطلاعات مبتدی است یا با تجربه، واسطه اطلاعاتی است یا کاربر نهایی، جوان است یا مسن، متخصص موضوعی است یا تازه کار و غیره، فرایند جستجو یکی است. مارکیونی نی (1993 ) جستجوی اطلاعات را به عنوان فعالیتی مشکل گشا توصیف می کند که به جستجوگر، مساله، نظام جستجو و نتایج بستگی دارد. این فعالیت شامل تعامل در میان تعدادی فرایند فرعی است : تشخیص مساله، تعریف مساله، انتخاب نظام جستجو، مفهوم سازی پرسش، قاعده بندی پرسش، اجرای پرسش، امتحان نتایج و چنانچه ایجاب نماید تکرار برخی یا تمام این فرایندهای فرعی ( لارج ، 1382، 40 ).
کریکلاس ( 1983 ) اظهار می دارد : اطلاع یابی هنگامی آغاز می شود که فرد در می یابد کیفیت دانش موجود کمتر از میزان لازم مساله ( یا مشکل ) می باشد. فرایند هنگامی پایان می پذیرد که دیگر دریافت موجود نباشد.
اطلاع یابی
از نظر مارچیونینی (Marchionini, 1995) اطلاع یابی روندی است که در آن بشر هدفمندانه برای تغییر موقعیت دانش در تلاش است. وی ویژگی اطلاعیابی را در حل مشکل میداند. اطلاعیابی فرآیندی است که از نیاز اطلاعاتی آغاز شده و طی مراحلی اسناد و منابع اطلاعاتی با استفاده از استراتژی معین مورد جستجو قرار گرفته، اطلاعات موردنیاز پس از استخراج بازبینی و بررسی شده و در نهایت اطلاعات موردنظر بازیابی میشوند و به حل مسئله منجر خواهد شد. همچنین اطلاعیابی الگوریتمی است مرحله به مرحله که مسیری را از بیان درخواست به سمت دریافت پاسخ طی میکند و در این میان میانجیهای کاوش با تجزیه، تحلیل، تصفیه، توسعه، تبدیل و ترجمه دروندادها و نتایج در بهنتیجه رسیدن کاوش سهم مؤثری دارند (در: ادهمی، 1383؛ نویدی، 1386).
مطالعه رفتار کاوشگران در فرایند اطلاعیابی و در تعامل با محیطهای اطلاعاتی را رفتار اطلاعیابی میگویند. در رفتار اطلاعیابی چگونگی جستجو، جمعآوری و بازیابی اطلاعات در محیطهای اطلاعاتی گوناگون و رفتارهای کاربران در تعامل با نظامهای بازیابی اطلاعات مورد بررسی قرار میگیرد. رفتار اطلاعیابی در حوزه علوم مختلف از جمله کتابداری و اطلاعرسانی، روانشناسی و ارتباطات مورد بررسی قرار میگیرد (در: نویدی، 1386).
هدف رفتارهای اطلاعیابی، رسیدن به جوابهایی برای اینگونه پرسشهاست:
- شخص برای یافتن نیازهای اطلاعاتی خود چه میکند؟
- چگونه منابع اطلاعاتی را انتخاب و آنها را جستجو میکند؟
- چگونه به آن دسترسی می یابد؟
- چه عواملی بر این رفتار وی تأثیر می گذارد؟ (طلاچی، 1375، ص 44).
کریکلاس (Krikelas, 1983) اقدام فردی را که برای شناسایی پیامی در پیوند با نیازی ادراکشده صورت میپذیرد، رفتار اطلاعیابی میداند.
تيلور(Talor, 1985) رفتار اطلاعيابي را عبارت از مجموعه فرايندهايي ميداند كه در نهايت به اطلاعات سودمند منجر ميشوند (در: نوروزی چاکلی، 1385، ص 157).
در دایرهالمعارف کتابداری و اطلاعرسانی، نیز رفتار اطلاعیابی چنین تعریف شده است:
به الگوهای پیچیده رفتار و فعل و انفعالهای متقابل انسان هنگام جستوجوی هر نوع اطلاعات، رفتار اطلاعیابی اطلاق میشود. این اصطلاح به شیوههای گوناگون برای اشاره به هر بستری به کار میرود که در آن، اطلاعات جستوجو میگردد و تمام شکلهای اطلاعیابی را دربرمیگیرد. جزء «اطلاعیابی» این اصطلاح ممکن است، بیش از آن که به طور ضمنی میزان فعالیت مثبتی را برساند، از فعالیتی حکایت کند که توسط مطالعات فردی یا گروهی نتیجه نداده باشد. درحالیکه اصطلاح خنثای «گردآوری اطلاعات» ممکن است توصیفی عینیتر از اطلاعیابی» ارائه دهد. جزء «رفتار» در این اصطلاح نیز ممکن است به سبب معنای ضمنی «رفتارگرایی» کمی مبهم جلوه کند.
تمایز میان چند مفهوم
ویلسون (Wilson, 2000) چهار نوع رفتار -رفتار اطلاعاتی، رفتار اطلاعجویی، رفتار اطلاعیابی و رفتار استفاده از اطلاعات- را از یکدیگر متمایز میکند.
رفتار اطلاعاتی عبارتست از کل رفتار انسان در ارتباط با منابع و مجراهای اطلاعاتی شامل اطلاعیابی فعال و غیرفعال و کاربرد اطلاعات. از این رو، رفتار اطلاعاتی شامل ارتباط رودررو با دیگران، و نیز دریافت منفعلانه اطلاعات مثل تماشای آگهیهای تلویزیونی بدون قصد انجام کاری با اطلاعات خاص است.
رفتار اطلاعجویی عبارت است از جستجوی هدفمند اطلاعات به منظور ارضای هدفی خاص در جریان جستجو، فرد ممکن است با نظامهای اطلاعرسانی دستی (مانند روزنامه یا کتابخانه) یا با نظامهای مبتنی بر رایانه (وب جهانگستر) در تعامل باشد.
رفتار اطلاعیابی سطح جزئیتر رفتار بهکار گرفته شده از سوی جستجوگر در تعامل با نظامهای اطلاعرسانی است. رفتار اطلاعیابی شامل تمام تعاملهای با نظام، خواه در سطح تعامل انسان با رایانه (مثل استفاده از موشواره و انتخاب پیوندها)، خواه در سطح انتزاعی است (مثل اتخاذ یک راهبرد جستجوی بولی یا تعیین معیارهایی برای تصمیمگیری در مورد اینکه کدامیک از دو کتابی که از مکانهای همجوار قفسه یک کتابخانه انتخاب شده، سودمندتر است) که اعمال ذهنی ، نظیر قضاوت در مورد ربط دادهها یا اطلاعات بازیابیشده را نیز شامل میشود.
رفتار استفاده از اطلاعات متشکل از اعمال فیزیکی و ذهنی مبتنی بر اطلاعات راه یافته به درون پایگاه معرفتی شخص است. بنابراین شامل اعمال فیزیکی مانند علامتگذاری بخشهایی از یک متن برای نشان دادن اهمیت آنها و نیز اعمال ذهنی مثل مقایسه اطلاعات جدید با دانش موجود است (در: نوکاریزی، محسن و داورپناه، محمدرضا، 1385).
سابقه تاریخی مفهوم رفتار اطلاعیابی
خاستگاه این مفهوم، مربوط به حوزه مطالعه استفادهکنندگان است و تاریخچه آن در مفهوم عام، به نخستین مطالعات مربوط به ارتباطات علمی و استفاده از اطلاعات بازمیگردد. کاربرد آن نیز متناسب با پیشترفتهای این حوزه تغیر یافته است. نخستین اشارهها به رفتار اطلاعیابی مربوط به استفاده دانشمندان از مجراهای رسمی و غیررسمی ارتباطات بوده که جنبه کمّی داشته است. به مرور زمان تحولی به سمت مطالعات نظری و کاربرد فنون کیفی و یا تحقیقات «چندروشی» پدید آمد و بدین ترتیب، معنای صریح و دلالت ضمنی این اصطلاح براساس این پیشرفتها، سیر تکاملی پیمود.
پس از جنگ جهانی دوم و با افزایش اطلاعات علمی و فنی در زمینههای گوناگون، بحث رفتار اطلاعیابی برای اولین بار در کنفرانس اطلاعات علمی انجمن سلطنتی انگلستان در سال 1948 مطرح شد. در این کنفرانس، مطالعاتی درباره نحوه استفاده کاربران از اطلاعات ارائه و آغازگر رویکردی جدید در مطالعه رفتار اطلاعیابی انسان شد. ده سال بعد، در سال 1958، کنفرانس بینالمللی اطلاعات علمی در واشنگتن، مطالعات رفتار اطلاعیابی را پیگیری کرد. پیش از ظهور رایانه برای ذخیره و بازیابی اطلاعات و در فاصله دهه 1940 تا 1960 محور اصلی بر استفاده از اطلاعات متمرکز شده بود. پس از این دوره به نیازهای اطلاعاتی نیز پرداخته شد. اولین پژوهش در این زمینه در سال 1972- 1973 در بالتیمور امریکا انجام گرفت که موضوعات آن درباره نیازهای اطلاعاتی جامعه شهری، چگونگی تأمین آنها و امکان تأمین این نیازها از سوی سازمانها بود. به نظرمیرسد برای اولین بار پالمر در اواخر دهه 1980 به رفتار اطلاعاتی گروهی از دانشمندان میپردازد. نتایج پژوهش وی نشان داد که رشته تخصصی، سازمان یا محیط شغلی و شخصیت، بر رفتار اطلاعیابی مؤثر است (Wilson, 2000, p. 49- 51).
در اواسط دهه 1980، در پاسخ به ابراز نیاز به تمرکز بیشتر بر کاربران به جای نظام، حوزه رفتار اطلاعیابی تغییر عمدهای را هم در مفهومآفرینی و هم در طراحی پژوهشها تجربه کرد. اکثر مطالعات حوزه استفاده و کاربران با بهکارگیری کاملتر در مطالعه رفتار اطلاعیابی به بررسی رفتار اطلاعیابی تغییر شکل داد. مشخصه این امر، تغییری در ماهیت جمعآوری دادهها از بررسی گروههای بزرگ از طریق پرسشنامه یا مصاحبه ساختیافته به مطالعه گروههای کوچک از طریق مشاهده و مصاحبههای ساختنیافته بود. همچنین، مشخصه مهم دیگر آن تحول در ماهیت رویکرد تحلیل، بهویژه با تلاش آشکار برای تولید الگوهای اطلاعیابی افراد یا گروهها بود. یکی از بهترین نمونههای این نوع رویکرد تحلیلی را میتوان در آثار تأثیرگذار دیوید الیس یافت (Meho & Tibbo, 2003, p. 570).
پس از این زمان بتدریج الگوهای رفتار اطلاعیابی ظاهر میشود و صاحبنظران متعدد هر یک الگوهای خود را در این زمینه بر مبنای رویکردهای مختلف ارائه میکنند.
الگوها و نظریه های رفتار اطلاع یابی
انسانها ممکن است روزانه با سؤالات و پدیده های مبهم زیادی روبرو شوند که برای کشف آنها و دستیابی به پاسخ برای این سؤالات، به اطلاعات نیاز دارند. در واقع برای به دست آوردن اطلاعات نیاز به اطلاعیابی وجود دارد. اطلاعیابی نیز فرایندی است که طی آن فرد از سمت مجهولات و نادانسته ها به سمت دانش و آگاهی حرکت می کند. اما در عصر حاضر، با حجم عظیم اطلاعات و در واقع با پدیده انفجار اطلاعات مواجه هستیم بنابراین، دانستن این نکته حائز اهمیت است که افرادی که از این اطلاعات عظیم بهره خواهند گرفت در توانایی پرداختن به اطلاعات دچار محدودیت هستند و در واقع، آنها نیاز به اطلاعات زیاد ندارند، بلکه اطلاعات مناسب و دقیقتر می خواهند (روس، 1379). به عبارت دیگر، تنها دسترسی به اطلاعات ملاک نیست بلکه در این عصر، دسترسی داشتن به اطلاعات متناسب با نیاز اطلاعاتی مطرح می باشد.
رفتاری که فرد در مسیر دستیابی به پاسخ سؤالات و نیز کشف دانسته های جدید از خود نشان میدهد بیانگر رفتار اطلاع یابی آن فرد می باشد. تاکنون پژوهش های زیادی در زمینه بررسی الگوها و رفتارهای اطلاعاتی افراد صورت گرفته است. این پژوهشها، گوياي اين واقعيت است كه جستجوگران تحت تأثير عوامل مختلف، از شيوهها و روشهاي گوناگون براي كسب اطلاعات بهره ميجويند و رفتارهاي اطلاعيابي متفاوتي را از خود بروز ميدهند. بنابراين، با شناخت صحيح و كنترل اين عوامل ميتوان رفتارهاي اطلاعيابي جستجوگران را تا حد بسيار زيادي به مسيرهايي مشخص و هدفمند هدايت كرد. در واقع الگوهای اطلاع یابی به روشی ساده روابط، قضایای نظری و فرایندهای مربوط به شناسایی و پاسخگویی به نیازهای اطلاعاتی را ارائه می کنند.
همزمان با گسترش مطالعات حوزه رفتار اطلاع یابی، ارائه الگوهای رفتار اطلاع یابی کاربران در حوزه مورد علاقه محققان مختلف قرار گرفت. این محققان امیدوار بودند با ارائه این الگوها، از یک سو اطلاعاتی را در اختیار طراحان نظام های ذخیره و بازیابی قرار دهند تا از طریق رفتار کاربران به نیازهای آنها پاسخ دهند و از طرف دیگر فعالان حوزه آموزش، مراجعان را در تدوین برنامه های آموزش مهارت های اطلاع یابی کمک رسان باشند.
استفاده از الگوهای رفتار اطلاع یابی به پژوهشگران کمک می کند که چگونه تصمیم بگیرند و روی چه نکاتی در جستجوهای خود توجه بیشتری کنند. تا کنون الگوهای رفتاری متفاوتی از سوی صاحب نظران ارائه شده است، اما باتوجه به اینکه الگوی اطلاع یابی الیس یکی از الگوهای مورد استفاده در حوزه وب بوده است و یا در محیط های مجازی به کاربرده شده است.
الگوی ریس و ساراسویچ اولین بار ریس و ساراسویچ در اوایل دهه 1960 اولین الگوی فرآیند اطلاع یابی را پیشنهاد کردند. آنها در الگوی پیشنهادی خود بر ماهیت متحول مشکل اطلاعاتی تأکید ویژه ای داشته اند. دو مرحله مشخص در این الگو وجود دارد: مرحله نخست، یعنی انجام پرسش، که هر دو شخص درخواست کننده و جستجوگر را درگیر می کند. مرحله دوم، یعنی پاسخ دهی به پرسش، که توسط جستجوگر و بر پایه اطلاعات به دست آمده از متقاضی انجام می گیرد.
در نهایت، پاسخ بستگی به موفقیت در انجام پرسش دارد. الگوی ریس و ساراسویچ میان ربط و مناسبت تمایز قائل است، بدان معنا که اولی یعنی «ربط» عبارت است از نتایج حاصل از تطبیق نیازهای اطلاعاتی بیان شده در پرسش با کل اطلاعات بازیابی شده ولی دومی یعنی «مناسبت» به مفهوم تطبیق نتایج بازیابی شده و مشکل حقیقی اطلاعات با یکدیگر است. بنابراین، نتیجه حاصل واضح و روشن نیست. به همین دلیل، الگوی ارائه شده میان مشکل اطلاعاتی، نیاز اطلاعات، پرسش و تقاضا تمایز قائل است. ساراسویچ پنج عنصر اساسی را در کار اطلاع یابی مشخص می کند. این عناصر عبارتند از: 1. مشکل یا مسئله، 2. وضعیت یا معلومات شخصی، 3. قصد، 4 . پرسش و 5. درخواست ( پائو ، 1379).
الگوی ریس و ساراسویچ
اولین بار ریس و ساراسویچ ، در اوایل دهه 1960 اولین الگوی فرآیند اطلاع یابی را پیشنهاد کردند. آنها در الگوی پیشنهادی خود بر ماهیت متحول مشکل اطلاعاتی تأکید ویژه ای داشته اند.
دو مرحله مشخص در این الگو وجود دارد:
مرحله نخست، یعنی انجام پرسش، که هر دو شخص درخواست کننده و جستجوگر را درگیر می کند.
مرحله دوم، یعنی پاسخ دهی به پرسش، که توسط جستجوگر و بر پایه اطلاعات به دست آمده از متقاضی انجام می گیرد. در نهایت، پاسخ بستگی به موفقیت در انجام پرسش دارد. الگوی ریس و ساراسویچ میان ربط و مناسبت تمایز قائل است، بدان معنا که اولی یعنی «ربط» عبارت است از نتایج حاصل از تطبیق نیازهای اطلاعاتی بیان شده در پرسش با کل اطلاعات بازیابی شده ولی دومی یعنی «مناسبت» به مفهوم تطبیق نتایج بازیابی شده و مشکل حقیقی اطلاعات با یکدیگر است. بنابراین، نتیجه حاصل واضح و روشن نیست. به همین دلیل، الگوی ارائه شده میان مشکل اطلاعاتی، نیاز اطلاعات، پرسش و تقاضا تمایز قائل است. ساراسویچ پنج عنصر اساسی را در کار اطلاع یابی مشخص می کند. این عناصر عبارتند از:
- مشکل یا مسئله،
- وضعیت یا معلومات شخصی
- قصد
- پرسش
- درخواست .
نظریه رفتار اطلاع يابي ويلسون
ویلسون ( Wilson ) ، فرآیند اطلاعیابی را اولین بار در سال 1983 به عنوان یک الگوی حل مسئله برای پژوهش ها بهکار برد. وی، پس از بررسي رفتارهاي اطلاعيابي متخصصان بازاريابي، علوم اجتماعي و روانشناسي، الگویی را براي رفتار اطلاعيابي ارائه داد كه بهخوبي نقش عوامل روانشناختي را در رفتار جستجوگران نشان ميدهد. وي در الگوی خود اذعان ميدارد كه عوامل روانشناختي، جمعيتشناسي، محيطي و منبعمدار بر رفتار اطلاعيابي تأثير ميگذارند و در بسياري از موارد آن را تغيير ميدهند. در این الگو، جستجو و استفاده از اطلاعات با مراحل مختلف فرآیند حل مسئله هدفنما در ارتباط است. مراحل حل مسئله عبارتند از:
- شناسایی مسئله،
- تعریف مسئله،
- حل مسئله و (در صورت نیاز) بیان راه حل آن.
با وجود گستردگي اين الگو، ويلسون اظهار ميدارد كه الگوی پيشنهادي او تنها قادر است نمونههاي كوچكي از عوامل تأثيرگذار بر رفتار اطلاعيابي فرد را نشان دهد. الگوی ويلسون به توصيف آنچه در زمينة رفتار اطلاعيابي، عامل ميزان احاطه شخص ناميده ميشود، ميپردازد. وي در همين زمينه اظهار ميدارد كه شخص پس از اتخاذ تصميم به جستجوي اطلاعات، با كمك انگيزه، جستجويي را به اجرا درميآورد و به دليل احساس نيازي كه به فايقآمدن بر مسئله دارد، شخصاً گذار از مانعهاي مشخصي را كه در مسير بازيابي اطلاعات او قرار دارد، تجربه ميكند. ويلسون، معتقد است كه خود شخص صلاحيت لازم را براي تصميمگيريهاي نهايي جستجوي اطلاعات و تشخيص اطلاعات مرتبط از غيرمرتبط دارد و ممكن است بر اساس موقعيت، موضوع يا انگيزههاي خاص، روشهايي را كه براي جستجوهايش برميگزيند، با ديگري متفاوت باشد .
ويلسون، از عامل خودمحوري بهعنوان مؤثرترين عامل در رفتار اطلاعيابي نام ميبرد و در همين خصوص اظهار ميدارد كه بين باور يا احساس فرد درباره خود و تسلط فرد بر موقعيتهاي مختلف، ارتباط مستقيم وجود دارد. او معتقد است احساس قوي خودمحوري براي بهرهگيري از يك منبع اطلاعاتي، به استفاده گستردهتر و دقيقتر از آن منبع منجر ميشود. اگر شخص از توان خود در بهرهگيري از منبع ترديد داشته باشد، حتي در صورتي كه اين منبع حاوي مرتبطترين اطلاعات نيز باشد، بازهم استفاده درستي از آن بهعمل نخواهد آمد. در هر موقعيتي، انتخاب و استفاده از منبع تحت تأثير عوامل گوناگوني همچون ميزان زمان و تلاشي كه صرف دستيابي به منبع و تعامل براي اطلاعيابي از آن ميشود، قرار دارد .او در الگوی جهانی خود رفتار اطلاعیابی را هم شامل رفتار جستجوی فعال و هم غیرفعال میداند یعنی در عمل جستجوی فعال ذهن را برای اطلاعات مثلا تماشای تلویزیون و دریافت اطلاعاتی از برنامه های آن بدون قصد و اراده قبلی جزء رفتار اطلاعیابی میداند همانطور که توجه غیرفعال (یعنی بدون قصد قبلی) و جستجوی مداوم را در این ردیف قرار می دهد.
او در مدل جهانی خود رفتار اطلاعیابی را هم شامل رفتار جستجوی فعال و هم غیرفعال میداند یعنی در عمل جستجوی فعال ذهن را برای اطلاعات (مثلا تماشای تلویزیون و دریافت اطلاعاتی از برنامههای آن بدون قصد و اراده قبلی) جزء رفتار اطلاعیابی میداند همانطور که توجه غیرفعال (یعنی بدون قصد قبلی) و جستجوی مداوم را در این ردیف قرار میدهد.
الگوی رفتار اطلاعاتی ویلسون شامل مؤلفههای زیر است:
- زمینه نیاز اطلاعاتی
- متغیرهای مداخلهگر
- رفتار اطلاعیابی (فعال یا غیرفعال)
- پردازش و استفاده از اطلاعات
این مؤلفه ها در حقیقت همان عناصر تشکیلدهنده رفتار اطلاعاتی هستند. این الگو چرخه فعالیتهای اطلاعاتی را از ایجاد نیاز تا مرحله استفاده از اطلاعات نشان میدهد و متغیرهای مداخلهگر زیادی را دربرمیگیرد که تأثیر شگرفی بر رفتار اطلاعاتی دارد و ساختکارهایی که آن را فعال میکند. اکنون به توضیح هر یک از مؤلفه های موجود در مدل جهانی او و عناصر وابسته به آنها میپردازیم:
زمينه نياز اطلاعاتي
ویلسون (2004) به سه گروه نیازهای انسانی که روانشناسان نیز به آن تأکید دارند اشاره میکند:
1. نیازهای فیزیولوژیکی یا جسمانی : مثل نیاز به غذا، آب، سرپناه و ...؛
2. نیازهای حسی یا عاطفی : مثل نیاز به فضیلت، تسلط و ...؛
3. نیازهای شناختی : مثل نیاز به برنامهریزی، یادگیری یک مهارت و ... . این گروهبندی نشان میدهد که نیازهای فردی در ارتباط با هم و درونی هستند و هر کدام سبب بروز نیازهای دیگر است (در: عینی، 1384، ص 113). به نظر ويلسون، نيازهاي اطلاعاتي از جمله نيازهاي ثانويه است كه برگرفته از نيازهاي اوليه رواني، شناختي و عاطفي است. پيدايش نيازي خاص متأثر از زمينهاي است كه ممكن است اين زمينه خود شخص، يا نقشي كه در كار و زندگي ايفا ميكند، يا محيط (اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فناورانه و مانند آن) باشد. عناصر اين زمينه درهم پيچيدهاند. ويژگيهاي شخصي بر انتخاب، و سلسلهمراتب نيازهاي اطلاعاتي بر قدرت آنها تأثير ميگذارد. اما علت بسياري از نيازهاي شناختي در خارج از شخص است. آنها به جهت توالي نقشهايي كه فرد ايفا ميكند، بهوجود ميآيند يا از شرايط محيطي ناشي ميشوند. اما نيازهاي اطلاعاتي گروههاي مختلف (مثلاً مهندسان، پزشكان، داروسازان و ...) با هم متفاوت است و در داخل هر گروه نيز با توجه به تحولات محيطي و نقشهاي گروهي افراد متفاوتي هستند.
متغيرهاي مداخلهگر
نكته ديگري كه در مدل جهاني ويلسون مطرح است اينكه او تمام متغيرهاي مداخلهگر را برشمرده و آنها را در اين مدل ترسيم كرده است. عوامل رواني ممكن است بهعنوان يك متغير مداخلهگر بر رفتار اطلاعيابي تأثير بگذارد. همانطوركه متغيرهاي مداخلهگر ديگر (جمعيتشناختي، محيطي، نقشوابسته يا بينفردي) همين تأثير را ميتوانند بگذارند.
ويلسون به عوامل تعيينكننده رفتار اطلاعاتي زيادي اشاره ميكند. اين عوامل مثل عوامل تأثيرگذار بر پيدايش نياز اطلاعاتي، ميتواند ماهيت شخصي، نقش وابسته، يا محيطي داشته باشند.
از جمله متغيرهاي روانشناختي ميتوان به ديدگاه فرد نسبت به زندگي و نظام ارزشها، جهتگيري سياسي، دانش، سبكيادگيري، متغيرهاي عاطفي، نگرش او نسبت به ابداع، رفتارهاي كليشهاي، اولويتها، پيشداوريها، خود ادراكي (ارزشيابي از دانش و مهارتهاي خويش)، علايق و دانش موضوعي، وظيفه، نظام اطلاعاتي، يا نظام جستجو اشارهكرد. متغيرهاي جمعيتشناختي شامل جنس، سن، منزلت اجتماعي و اقتصادي، تحصيلات و تجربيات شغلي و مانند آن است. دراين مدل، متغيرهاي روانشناختي و جمعيتشناختي از يكديگر جدا شدهاند.
ويلسون ويژگيهاي منابع مثل اشاعه، تناسب و پايايي اطلاعات را از عوامل محيطي جدا ميكند. از نظر او، ارزش متغيرهاي مداخلهگر تعيينكننده «قوّت» يا «مانع» است. مثلاً دانش كم از منابع اطلاعاتي موجود مانع رفتار اطلاعاتي و دانش زياد تقويتكننده آن است.
ساختكارهاي فعالساز رفتار اطلاعيابي
ويلسون، بين «زمينة شخص» و تصميم به اطلاعيابي مفهوم، ساختكار فعالسازي را قرار ميدهد. او بهدرستي اشاره ميكند كه هر نياز اطلاعاتي انگيزه فعاليتهاي اطلاعيابي را ايجاد نميكند. وي براي يافتن عامل ايجاد انگيزه اطلاعيابي پاسخ را در روانشناسي و نيز ضرورت پرداختن به بقيه علوم جستجو ميكند. به نظر او، يكي از ساختكارهاي فعالسازي را ميتوان با نظريه فشار/ مقابله تشريح كرد. طبق اين نظريه، هر نياز، انسان را به اطلاعيابي وادار نميكند. بهطور مثال، اگر فرد متقاعد شود دانش موجودش براي درك موقعيت و تصميمگيري كافي است،اقدام به اطلاعيابي نميكند. اگر بر اين باور نباشد، فشار ناشي از خطر اشتباه، تجاوز به هنجارهاي اجتماعي و مشروع، مسئوليت اقتصادي و پاسخ ندادن به توقعات، به وجود ميآيد. هر چه اين فشار بيشتر باشد، انگيزه بيشتري براي اطلاعيابي ايجاد ميشود، تا جايي كه اين فشار فعاليتها را از كار بيندازد.
عامل ديگر فعالسازي، ضرورت مقابله با موقعيت و حل مسئله است. تمايل به پاداش ممكن است اين احساس نياز را ايجاد كند؛ حتي اگر اين پاداش فقط موجب آسودگي خاطر ناشي از زايل شدن احساس عدم اطمينان شود. در نظريه خطر/ پاداش چگونگي اطلاعيابي افراد در برخي موقعيتها و علت استفاده افزونتر از برخي منابع، تشريح ميشود.
يك محرك مهم رفتار اطلاعيابي نيز درك «خوداثربخشي» است. توقع اثربخشي، برآورد توان شخص از اجراي موفقيتآميز است. اين امر، بر تصميمگيري انجام فعاليتهاي ضروري اثر ميگذارد و تعيين ميكند آيا شخص اساساً براي مقابله با موقعيت تلاش ميكند.
مرحله كسب اطلاع
ويلسون از بين حالتهاي كسب اطلاع، توجه غيرفعال، جستجوي غيرفعال، جستجوي فعال و جستجوي مداوم را متمايز ميسازد. توجه غيرفعال يعني جذب غيرفعال اطلاعات از محيط (تلويزيون، راديو) بدون قصد اطلاعيابي. اين رفتار اطلاعاتي هدفمند نيست، هرچند روشي مهم در جذب اطلاعات است. حالت دوم زماني ظاهر ميشود كه يك رفتار خاص، به فراهمآوري اطلاعاتي منجر ميشود كه اتفاقاً به فرد مربوط است. حالت سوم وقتي رخ ميدهد كه فرد فعالانه به دنبال اطلاعات ميگردد. حالت چهارم يعني جستجوي هميشگي اطلاعات براي روزآمدسازي يا گسترش حوزة اطلاعاتي.
مرحله پردازش و استفاده از اطلاعات
اطلاعات كسبشده كاربر، پردازش و جزء دانش او ميشود و بهطورمستقيم يا غيرمستقيم مورد استفاده قرار ميگيرد تا بر محيط اثر بگذارد و در نتيجه نيازهاي اطلاعاتي جديدي ايجاد كند. فعاليتهاي اطلاعاتي ذهني و عيني چرخهاي را بهوجود ميآورد كه در آن عناصر خاص زمينه، تعيينكننده رفتار شخص در كليه مراحل ميگردد و اطلاعات به دست آمده عنصر جديد يك نظام پويا ميشود (Niedzwiedzka, 2003, p. 5- 9).
كل رفتار اطلاعيابي فرد به هر شكل كه صورت گيرد (فعال يا غيرفعال) باعث پردازش و استفاده از اطلاعات ميشود كه هدف اصلي از جستجو همين است. اما اين پردازش و استفاده با توجه به زمينه نياز اطلاعاتي، ممكن است تغيير كند. يعني در زمينههاي مختلف و با توجه به نيازهاي حاصل در آن زمينهها، نوع پردازش و استفاده متفاوت خواهد بود.
مدل ويلسون، در فرايند پژوهش، چارچوب خوبي براي تفكر درباره فرايند كسب اطلاعات در اختيار قرار ميدهد و ميتوان آن را روشنتر و يكدستتر ساخت. اما پژوهشهاي انجام شده در زمينه اين مدل، علاوه بر بيان نكات مثبت آن، به برخي از كاستيهاي آن نيز اشاره كردهاند كه در اينجا ديدگاههاي نيژويژكا (Niedzwiedzka, 2003) درباره نقاط ضعف اين مدل به اختصار بيان ميشود:
• ويلسون مرحله پيدايش نياز اطلاعاتي و تصميم به اطلاعيابي را از يكديگر تفكيك ميكند، اما اين مسئله در نمودار او منعكس نشده است. هرچند به نظر مهم ميرسند، اما هر نيازي به اطلاعيابي منجر نميشود و براي تصميمگيري، به محرك ديگري غير از احساس نياز است.
• او در نمودار، «زمينه» را از متغيرهاي مداخلهگر جدا ميكند. نيازي به اين كار نيست. اين متغيرها زمينة رفتار اطلاعاتي را شكل ميدهند. آنها ماهيت متفاوت محيطي، نقش وابسته و شخصي دارند.
• ويژگيهاي منابع اطلاعاتي به عنوان يك طبقه جداگانه از متغيرهاي مداخلهگر درنظر گرفته ميشود؛ حال آنكه اين منبع عنصر محيط اطلاعاتي (بافت) است، بنابراين ميتوان آنها را در رده كلي متغيرهاي محيطي گنجاند.
• شكل ترسيمي نمودار، قيودي را ايجاد ميكند و حاكي است كه متغيرهاي مداخلهگر فقط در مرحله كسب اطلاعات بركاربر اثر ميگذارند، حال آنكه تأثير هر نوع متغيري را ميتوان در همه مراحل پيدايش نياز، تصميمگيري، پردازش و استفاده ازاطلاعات تصور كرد..
• همين مسئله در مورد ساختكارهاي فعالسازي نيز صادق است. آنها نهتنها در مرحله تصميم به اطلاعيابي بلكه در تمام مراحل كسب اطلاعات، حضور دارند.
• بهتر است از ساختكارهاي فعالسازي خاصي مانند «فشار»، ادراك خطر»، «انتظار پاداش»، سطح محسوس «خود اثربخشي» نه نظريه هريك از آنها نام برده شود.
• در نمودار ويلسون رابطه سببي(پيكانها) بين ساختكارهاي فعالسازي و متغيرهاي مداخلهگر ترسيم شدهاند كه ميتواند گمراهكننده باشد چون اين ساختكارها، پديدههاي روانشناختي و جامعهشناختي كلي هستند نه يك عنصر مستقل از زمينه.
• كاربرد مدل ويلسون به موقعيتي محدود شده كه كاربر شخصاً به اطلاعيابي ميپردازد. افزون براين، وي در مدل سال 1981، راهبردهاي كسب اطلاعاتي را ترسيم و آنها را مسيرهاي اطلاعيابي ناميد، اما در مدل جديد اينها نيز وجود ندارد.
بهطور كلي بايد گفت، اين مدل روابط بين مفاهيم كاربر، نياز، كاربردها، و رفتار كاربر را نشان ميدهد، اما پيچيدگي فرايند پژوهش را تعريف نميكند. اطلاعيابي فرايندي بازگشتي است، ولي در اين مدل فرايندي خطي نشان داده ميشود و درآن جستجوگر از يك مرحله به مرحله بعد ميرود. اين مدل حاكي از آن است كه هرگاه نياز اطلاعاتي با يافتن اطلاعات ارضا شد، جستجو تمام ميشود. همچنين، به نظر ميرسد اين مدل فضا را براي تعريف مجدد نياز اوليه در پرتو اطلاعات يافت شده، ميسر نميسازد. از اين گذشته، اطلاعات بايد مناسب نياز اوليه باشند، درغيراين صورت كاربردي ندارند ( نياز را برآورده نميكند). اين مدل باعث نميشود كاربر به هنگام وارد شدن در فرايند اطلاعيابي رشد كند و فراگيرد وخيلي شبيه كتابخانه سنتي است؛ چون تنها بر مهارتهاي مربوط به منابع، مانند مكانيابي، دسترسي و استفاده از منابع، تأكيد ميكند. در آن، مهارتهاي مربوط به كتابخانه از ساير مهارتهاي لازم براي استفاده از اطلاعات، مثل تفكر انتقادي و تحليل، جدا ميشود (در: نوکاریزی و داورپناه، 1385).
الگوی اطلاع یابی الیس
الیس الگوهای رفتار اطلاعیابی دانشگاهی را بررسی کرده است. او به جای «مراحل » اطلاعیابی ترجیحاً اصطلاح «ویژگی » را به کار میبرد (یارولین و ویلسون، 2003) و معتقد است که هر یک از جستجوگران با توجه به تجربیات، دانش، نیاز اطلاعاتی و سطح توقعات خود در هر یک از این مراحل با سطح متفاوتی از دقت و توجه عمل می کند و در نهایت این جستجوگر است که بر اساس نیاز خاص خود به انتخاب و گردآوری اطلاعات دست می زند و با استناد به همین اصل، الگویی را برای رفتار اطلاع یابی جستجوگران پیشنهاد می کند. با وجود این، وی اذعان می دارد که این الگو بیشتر در محیطهایی بسته همچون پایگاههای اطلاعاتی که عمدتاً از ابزارهای ویژه ای همچون واژگان کنترلشده استفاده می کنند، قابلاجرا است (نوروزی چاکلی، 1385).
الیس ابتدا به شناسایی ویژگیهای مشترک رفتار اطلاعیابی پژوهشگران در علوم اجتماعی پرداخت و الگویی با 6 ویژگی عمومی عرضه کرد. سپس با مطالعه رفتار پژوهشگران دانشگاهی حوزه علوم، این الگو را مورد پالایش قرار داد و ردهها یا ردههای فرعی "تعدیل یا اصطلاح " و" پایان یا ختم "، وارسی و به آن اضافه شد (الیس، کاکس و هال ، 1993) از نظر وی، هر الگوی خاص را میتوان بر حسب ویژگیهای این الگو توصیف کرد.
الیس( 1989)، الیس و دیگران ( 1993 ) و الیس و هوگان ( 1997 ) مدل کلی رفتارهای اطلاع یابی را بر اساس مطالعات الگوهای اطلاع یابی دانشمندان علوم اجتماعی، فیزیک دانها و شیمی دانها ، مهندسان و محققان علوم در شرکت های صنعتی را پیشنهاد می دهند. این مدل شش گروه از فعالیت های اطلاع یابی مانند: شروع (Starting) ، زنجیره (Chaining )، تورق( Browsing)، فرق گذاری( Differentiating)، بازبینی( Monitoring)، و استخراج ( Extracting)را توصیف می کند.
ویژگیهای این الگو به شرح زیر است:
1. آغاز یا شروع : شامل فعالیتهای اولیه جستجوی اطلاعات نظیر شناسایی منابعی که ممکن است به عنوان نقطه شروع چرخه پژوهش بهشمار آید. این منابع ممکن است همکاران، دوستان و افراد برجسته، مرور پیشینه ها، فهرست های پیوسته، نمایه نامه ها و چکیده نامه ها باشد؛ اما برخی از پژوهشگران بر مبنای اطلاعات شخصی خویش کار را آغاز می کنند.
شروع شامل فعالیت هایی است که از ابتدای جستجو برای شناسایی منابع مورد علاقه انجام می پذیرد. شناسایی منابع اغلب منابع مشابهی که اطلاعات مرتبط با موضوع را ارائه می دهند را در بر می گیرد.
در این مرحله، پژوهشگر به ندرت به کتابخانه مراجعه میکند، بلکه بیشتر به شناسایی و جایابی منابع اطلاعاتی می پردازد.
2. پیوندیابی یا زنجیره : منظور ردیابی منابع معتبر مورد استناد در پانویسها یا ارجاعات منابع و به بیان دیگر شبکه استنادی میان منابع است. پیوندیابی اغلب به منظور شناسایی منابع جدید اطلاعاتی یا نیازهای اطلاعاتی جدید و ارضای این نیازها مورد استفاده قرار میگیرد و معمولاً از طریق دنبال کردن ارجاعات بهدست آمده از مطالعه و تماسهای شخصی به انجام میرسد.
تصمیم به پیگیری استنادها، به عواملی نظیر ربط موضوعی آنها، اهمیتشان در پژوهش موردنظر، شهرت یا هویت پدیدآورنده، تازگی، شهرت ناشر، هزینه، بسامد استنادها و زمان لازم برای مکانیابی اطلاعات و منابع بستگی دارد.
سایر عوامل مؤثر در این زمینه عبارتند از: غریزه، ماهیت استناد، توصیه همکاران، منتقدان و ویراستاران. در کار پژوهش، پس از شناسایی اولیه چند منبع عمده، معمولاً پژوهشگر منابع و ارجاعات آنها را دنبال میکند تا از آن طریق به منابع بیشتری در حوزه موردنظر دست یابد. بههمین منظور منابع ردیف دومی نیز تهیه شده است که مهمترین آنها نمایهنامههای استنادی علوم و علوم اجتماعی است. این منابع، استنادهایی به منابع معتبر ارائه میدهند و از پراستفاده ترین منابع ردیف دوم به شمار میآیند. پیگیری ارجاعات منابع، هم در محیط دستی و هم در محیط ماشینی میسر است؛ ولی در محیطهای ماشینی این کار بسیار سادهتر و سریع شکل می گیرد.
زنجیره فعالیت پیگیری سر نخ های جدید از منابع اولیه می باشد . زنجیره می تواند پیش رونده یا بازگشت باشد. زنجیره بازگشت هنگامی روی می دهد که نکات یا ارجاعات منبع اولیه پیگیری می شوند. زنجیره پیشرونده منابع دیگری که منبع اولیه یا مدرک را ارجاع مید هد را شناسایی و پیگیری می کند. زنجیره پیشرونده کمتر مورد استفاده قرار می گیرد.
3. تورق (مرور): این کار نوعی جستجوی نیمه هدایت شده یا نیمه ساخت یافته است. تورق منابع ردیف اول و دوم به عنوان یک فعالیت مهم اطلاعیابی تلقی میشود که تمام پژوهشگران در مقطعی از پژوهش وارد آن می شوند.
تورق رسیدن به منابع و مدارک است و فعالیت جستجوی نیمه مستقیم در حوزه جستجوی بالقوه است. تورق از طریق مشاهده فهرست مندرجات، فهرست عنوان ها، سر عنوان های موضوعی، نام افراد و سازمان ها، چکیده ها و خلاصه ها و غیره انجام می پذیرد. یا به عبارتی تورق بررسی محتویات منابع شناسایی شده برای یافتن مطالب مورد نظر است .
دو نوع تورق عمده شناسایی شده است: 1) ملاحظه شمارههای تازه منتشر شده مجلات و فهرست مطالب کتابهای مربوط 2) بررسی فهرست های پیوسته، نمایهنامهها، منابع وب و ارجاعات منابع بازیابی شده و یا خواندن آنها .این مرحله نیز یکی از مراحلی است که تمامی افرادی که درگیر فعالیت پژوهشی هستند و نیازهای اطلاعاتی دارند وارد آن میشوند.
البته چون حجم این اطلاعات چنان زیاد است که احتمالاً کمتر کسی بهتنهایی میتواند از عهده بررسی آنها برآید، برخی از پژوهشگران به خاطر محدودیتهای زمانی و مالی و همچنین سایر محدودیتها زحمت این کار را به دوستان، همکاران و دانشجویان خود واگذار میکنند و از آن طریق از تازه ترین اطلاعات مطلع می شوند.
4. تمایزیابی یا فرق گذاری : شامل استفاده از تفاوتهای مشهود در منابع اطلاعاتی به عنوان راهی برای پالایش میزان اطلاعات بهدست آمده است. منظور از تمایزیابی، فعالیتهایی است که به هنگام ارزشیابی اطلاعات، براساس کیفیت، ماهیت، اهمیت نسبی و سودمندی آن بهعنوان روش پالایش میزان و ماهیت اطلاعات به دست آمده، مبنای قضاوت جستجوگر قرار می گیرد.
فرق گذاری انتخاب منابع با توجه به تفاوت بین ماهیت و کیفیت اطلاعات ارائه شده است.
5. نظارت یا بازبینی : عبارت است از روزآمد نگهداشتن اطلاعات خود از طریق جستجوی آگاهیرسانی جاری در حوزه مورد پژوهش. به بیانی دیگر، آگاهی از پیشرفتهای یک حوزه با پیگیری منظم مآخذ خاص (یعنی مجلههای هسته، روزنامهها، کنفرانسها، مجلههای عمومی، کتابها و فهرستها) است.
ویژگی نظارت، انجام فعالیتهای آگاهی بخش از توسعه پژوهش ها در موضوع موردعلاقه از طریق پیگیری و تعامل با منابع خاص است. برای حفظ روزآمدی، هم از منابع رسمی و هم از منابع غیررسمی استفاده می شود. منابع رسمی مثل مجلهها، مجموعه مقالههای کنفرانسها، مقالههای روزنامهها، نقدهای کتاب، آگهیها و فهرستهای ناشران، گروههای بحث و منابع وب، منابع غیررسمی شامل تعاملهای شخصی با همکاران، دوستان و دانشجویان یا مبادلات شخصی از طریق پست الکترونیکی است.
بازبینی پیگیری منظم منابع خاص، با تمرکز بر تعداد کمی از آنچه که در منابع هسته مشاهده می شوند.
6. استخراج : شامل شناسایی منابع اطلاعاتی مربوط است. در واقع بررسی دقیق و گزینشی منابع اطلاعاتی و شناسایی مطالب مرتبط را در برمیگیرد و شامل فعالیتهای انجام شده در منابع مستقیم (شامل کتابها، مقالهها و مجلهها) و منابع غیرمستقیم (شامل کتابشناسیها، نمایهنامهها، چکیدهنامهها و فهرستهای پیوسته) می باشد.
استخراج فعالیت نظامند اقدام از طریق منبع یا منابع خاص مطابق شناخت مواد مورد علاقه می باشد . استخراج امکان دارد از طریق مشاهده مستقیم منبع یا مشاهده غیر مستقیم از طریق کتابشناسی ها ، نمایه ها یا پایگاه های اطلاعاتی پیوسته انجام پذیرد.
7. تأیید : بعنی بررسی صحت اطلاعات. ویژگی وارسی انجام فعالیتهای مربوط به بررسی درستی اطلاعات پیدا شده است چون ممکن است اطلاعات جنبه سیاسی داشته یا از مآخذ سیاسی و از گروههای نژادی، مذهبی و قومی بهدست آمده باشد که در آن صورت احتمال انحراف یا سوگیری در آن زیاد است. پس باید از درستی و دقت اطلاعات به طور کامل اطمینان یافت و بعد آن را بهکار بست. برای اطمینان از درستی و صحت اطلاعات، میتوان از دوستان و همکاران سؤال کرد و با بررسی منابع رسمی و کسب اطلاعات از منابع متفاوت و مقایسه آنها با همدیگر، به میزان صحت آن پی برد (Meho & Tibbo, 2003, p. 578- 581)
الگوی اطلاع یابی بتیس ( Bates )
مارسیا جی بتیس (2002) در چهارمین کنفرانس بینالمللی نیازهای اطلاعاتی، الگویی از روش های اطلاعیابی را ارائه نمود که در اینجا مورد بررسی قرار می گیرد. انسان قادر است مقدار زیادی دانش در زندگی کسب کند و همچنین قابلیت سازگاری با شرایط مختلف محیطی و اجتماعی را دارد.
انسانها بسیار اجتماعی هستند و بسیاری از آموخته ها و تجاربشان را از تعاملات اجتماعی بهدست میآورند. برای بسیاری از افراد در بیشتر موارد، رفتارهای اطلاعیابی شامل جذب و استفاده از دانش و اطلاعاتی است که در زندگی روزمره با آن برخورد میکنند و ٨٠ درصد از دانش خود را از آگاهیهای ساده از جامعه و محیط طبیعی به دست میآورند.
این الگو بیان کننده روش های اطلاع یابی است و جزئیات آن به شرح زیر است:
- مستقیم یا غیر مستقیم: منظور از مستقیم و یا غیرمستقیم در نمودار این است که آیا شخص اطلاعات خاصی را مورد جستجو قرار داده، یا به صورت تصادفی تحت تأثیر اطلاعات قرار گرفته است.
- فعال یا منفعل : اگر شخص برای گردآوری اطلاعات و حل مسئله خود به طور فعالانه عمل کند، اطلاعیابی فعال صورت گرفته ولی اگر شخص بدون تلاش و فعالیت و بدون انجام جستجو به اطلاعات دست یابد، اطلاعیابی منفعل صورت گرفته است.
بنابراین چهار حالت برای اطلاعیابی میتوان در نظر گرفت:
- جستجوکردن: هنگامی که شخص میداند که به چه اطلاعاتی نیاز دارد، به صورت مستقیم و فعالانه به جستجوی اطلاعات میپردازد.
- مشاهده یا نظارت: در این روش ما اطلاعات مورد علاقه و پرسشهایمان را در ذهن حفظ میکنیم ولی نیاز مبرمی به تلاش فعال برای گردآوری اطلاعات احساس نمی کنیم، هنگامی که اطلاعاتی در آن خصوص به ما میرسد آن اطلاعات را جذب میکنیم. بنابراین این روشی مستقیم و منفعل است.
- مرور و یا تورق :این روش متمم و مکملیافته روش مشاهده میباشد و به صورت غیرمستقیم و فعال است. در این روش ما نیاز اطلاعاتی خاصی نداریم ولی به طور فعالانه خود را در جریان اطلاعات جدید قرار میدهیم و عامل اساسی انجام این رفتار حس کنجکاوی است.
- آگاه شدن: هنگامی که شخص نمیداند که به دنبال چه اطلاعاتی است و از نیاز اطلاعاتی خود باخبر نیست، به صورت غیرفعال و غیرمستقیم به جذب و گردآوری اطلاعات محیط میپردازد به این روش آگاه شدن می گویند.
اگر آگاه شدن ٨٠ درصد از دانش ما را تشکیل دهد، جستجوی مستقیم یک درصد و بقیه دانش از راه مرور و مشاهده به دست میآید. مطالعات نشان میدهد که مردم اصولی را به کار میبرند که با کمترین تلاش به اطلاعات مورد نیاز خود دست یابند و بهدلیل پیچیده بودن نظامهای اطلاعاتی، مردم به روشهای انفعالی و غیرمستقیم کسب اطلاعات خو گرفته اند.
بنابراین در بررسی رفتار اطلاعیابی، اشخاص به دو روش کلی زیر عمل میکنند. 1. جذب منفعل از روشهای مشاهده و آگاه شدن 2. نمونهگیری و گزینش از طریق مرور و بررسی و جستجوی فعال (نویدی، 1386).
الگوی اطلاع یابی ایزنبرگ و برکویتز ( مدل شش مهارت بزرگ (Big Six Skills Model ))
ایزنبرگ و برکویتز، این الگو را به عنوان رویکردی کلی به مسئله گشایی اطلاعاتی، شامل شش گام یا مرحله منطقی ارائه کرده اند. ترتیب مرحله ها با کاوش تغییر می کند، اما گذر از هر مرحله برای حل یک مسئله اطلاعاتی لازم است:
1- تعریف مسئله ( تعریف وظیفه ( Task definition )) : جستجوگر نیازمند به تعریف مسئله از دیدگاه اطلاعاتی است. او قبل از به کارگیری راهبردهای جستجوی اطلاعات به تعریف ملزومات اجرایی، نوع نیازهای اطلاعاتی و مسائلی از این قبیل نیاز دارد. ایزنبرگ و برکویتز اشاره می کنند که بیشتر مردم زمان کمی به تعریف موضوعات خود اختصاص میدهند. آنها یکسره به راهبردهای جستجوی اطلاعات و نه تشخیص نوع نیاز اطلاعاتی می پردازند. با تعریف و فهم مسئله اطلاعاتی، جستجوگران به طور مطلوبی به سمت راه حل ها حرکت می کنند.
به تعریف مساله از دیدگاه اطلاعاتی نیاز دارد. پیش از آغاز استراتژی های جستجوی اطلاعات به تعریف چه نیازهایی باید برآورده شوند و چه اطلاعاتی باید گردآوری گردد نیاز هست. ایزنبرگ و برکووایتز معتقدند که بیشتر مردم زمان خیلی کمی را به تعریف موضوع اختصاص می دهند. آنان سریعاً وارد مرحله استراتژی های جستجو ( مرحله 2 ) می شوند. واضح است که تعریف و درک مساله اطلاعات موجب حرکت موثر در جهت حل آن می گردد . این مرحله مراحل شروع و انتخاب کالتو را در بر می گیرد.
2- راهبردهای جستجوی اطلاعات ( شیوه اطلاع یابی ) : از زمانی که جوینده، مسئله اطلاعاتی را به خوبی تعریف کرد باید در مورد مناسب ترین منابع اطلاعاتی تصمیم بگیرد. راهبردهای اطلاع یابی شامل تصمیم گیری هایی است و در عصر اطلاعات، پرسشی که جستجوگران باید پاسخگو باشند این است که بهترین راهبردهای یافتن اطلاعات چیست و نه اینکه بپرسند آیا می توان اطلاعاتی درباره این موضوع یافت؟ در هنگام ملاحظه راهبردهای جستجوی اطلاعات باید قواعد مختلفی در گزینش منابع اطلاعاتی مانند دقت، صحت، سادگی استفاده، موجود بودن، جامعیت و اعتبار را در نظر داشت.
شیوه های اطلاع یابی تصمیم گیری را در بر می گیرد . اینکه بهترین شیوه ها برای یافتن اطلاعات کدام هستند؟ و چه منابعی برای یافتن اطلاعات مناسب ترین هستند ؟ همانند مدل پبشنهادی ویلسون و کریکلاس منابع اطلاعاتی شامل منابع انسانی ، منابع اطلاعات و دیگر منابع را در برمی گیرد. هنگام انتخاب منابع اطلاعاتی ضوابط گوناگون مانند صحت ، اعتبار ، استفاده آسان، دسترسی، قابل درک بودن را باید در نظر گرفت.
3- مکان یابی ( جایابی ) و دستیابی ( Access & Location ) : مکان یابی و دستیابی در راهبردهای جستجو اطلاعات مندرج هستند. این مهارت ها شامل استفاده از ابزارهای دسترسی (بانک های کتابشناختی و نمایه های چاپی)، ترتیب مواد در کتابخانه ها، بخش های کتاب و راهبردهایی برای کاوش در فهرست های پیوسته است. در برنامه های آموزشی سنتی کتابداری در دانشگاه ها، بر مهارت مکان یابی و دست یابی تأکید شده است. این برنامه ها مهارت های خاص مورد نیاز برای استفاده از ابزارهای دسترسی را آموزش می دهند. مشکل آموزش مهارت های خاص این است که دانشجویان فهم درستی از چگونگی انتقال این مهارت ها در وضعیت های جدید ندارند.
جایابی و دستیابی اجرای شیوه اطلاع یابی است. این مهارت ها استفاده ابزارهای دستیابی ( پایگاه های اطلاعاتی کتابشناختی و نمایه های چاپی ) ، تنظیم مواد در کتابخانه ها ، بخش های یک کتاب ، شیوه های جستجوی پیوسته فهرست را در بر می گیرند.
4- کاربرد اطلاعات یا استفاده اطلاعات (Use of information) : با یافتن اطلاعات مورد نیاز، جستجوگران می توانند مهارت های جدیدی را برای استفاده از اطلاعات به کار گیرند. این مهارت ها شامل: تعامل، گفت و گو، خواندن، گوش دادن، مرور، پرسش کردن و بازتاب اطلاعات است. جستجوگران نباز به این دارند که درباره ارزش اطلاعات تصمیم گرفته و اطلاعات لازم را استخراج کنند.
برای استفاده اطلاعات به مهارتهایی نیاز است. این مهارت ها شامل اثر متقابل (Intracting )، مکالمه، مطالعه، شنیدن، دیدن، پرسیدن و انعکاس در اطلاعات (Refelecting on the information) است.
5- ترکیب: ترکیب، کاربرد اطلاعات یافته شده برای مسئله تعریف شده است. ترکیب شامل ساختاردهی مجدد و بازبندی اطلاعات به شکل های جدید و متفاوت است. گاهی ترکیب اطلاعات واضح است، مانند ارتباط دادن اجزای یک چرخه. برای موارد دیگر مثل نوشتن مقاله، ترکیب، جزء اصلی کاوش است و شامل ترکیب اطلاعات، استخراج جزئیات برجسته، سازماندهی مجدد و واکاوی اطلاعات است. به این معنی ترکیب عبارتست از تبدیل اطلاعات یافته شده به دانش.
ترکیب بازسازی(Restructuring ) و بسته بندی مجدد اطلاعات(Repacaging ) به شکل متفاوت و جدید را در بر می گیرد. ترکیب اطلاعات را به دانش تبدیل می کند.
6- ارزیابی (ٍEvaluation ) : ارزیابی، آزمودن فرآیند مسئله گشایی اطلاعاتی است و تعیین کننده مطلوبیت و کارایی فرآیند است. ارزیابی تعیین می کند که آیا اطلاعات یافته شده با مسئله تعریف شده سنخیت دارد؟ در این مرحله پرسش های خاصی مطرح می شود نظیر مسئله اطلاعاتی برطرف شد؟ آیا نیاز رفع شده؟ آیا وضعیت بهبود یافت؟ اگر جواب منفی باشد فرآیند دوباره آغاز می شود.
ارزیابی آزمون و تعیین اطلاعات فرایند حل مساله است. ارزیابی تاثیر و کارآمدی فرایند را تعیین می کند.
الگوی اطلاع یابی مهو و تیبو
مهو و تیبو (2003) معتقدند رفتارهای مربوط به دسترسی به اطلاعات مورد نیاز که در مراحل «آغاز»، «پیوندیابی»، «مرور»، «زیرنظرگیری» و «شبکهسازی» ظاهرمیگردند، از عمدهترین فعالیتهای اطلاعیابی است که باید به عنوان یک مقوله مجزا به مدل الیس اضافه گردد.
مهو و تيبو ، طي پژوهشي، براساس الگوی اليس رفتار اطلاعيابي دانشمندان علوم اجتماعي در وب را مدلسازي كردند. دراين پژوهش، الگوی اليس تأييد شد و علاوه بر ويژگيهاي مطرح در این الگو، سه ويژگي دیگر به ویژگیهای فرايند اطلاعيابي اضافه گردید كه عبارتند از: دسترسي ، شبكهسازي و مديريت اطلاعات. هرچند همه اين ويژگيهاي جديد، فعاليتهاي جستجو و گردآوري اطلاعات نيستند، اما وظايفي هستند كه نقش چشمگيري در افزايش بازيابي اطلاعات و تسهيل پژوهشها دارند.
مشكلات دسترسي به اطلاعات مورد نياز، مانع استفاده از آن است. عدم دسترسي ميتواند ناشي از نبود منابع در محل استفاده و يا ناشي از محدوديتهاي اعمال شده از سوي دولتها در استفاده از برخي اطلاعات باشد. آنها معتقدند رفتارهاي مربوط به دسترسي به اطلاعات مورد نياز كه در مراحل «آغاز»، «پيونديابي»، «مرور»، «نظارت» و «شبكهسازي» ظاهرميگردند، از عمدهترين فعاليتهاي اطلاعيابي است كه بايد به عنوان يك مقوله مجزا به الگوی اليس اضافه گردد. چون فعاليتهاي جستجو يعني (آغاز، پيونديابي، مرور، نظارت، تمايز، استخراج و شبكهسازي) الزاماً با منابع اوليه يا مستقيم شروع نميشوند.
مديريت اطلاعات نيز ديگر فعاليت اطلاعيابي است كه در الگوی اليس ردهاي براي آن درنظر گرفته نشدهاست. درعينحال، اهميت و تأثيرش بر دسترسي، و بر رفتار اطلاعيابي در چندين پژوهش بررسي شده است. منظور از مديريت در اينجا بايگاني، آرشيو و سازماندهي اطلاعات جمعآوري شده و استفاده شدهاست. هرچند اين فعاليتها نقطه مقابل فعاليتهاي جستجو و گردآوري اطلاعات است، اما نقش مهمي در افزايش بازيابي اطلاعات دارد.
فعاليتهاي شناسايي شده در اين پژوهش نظير الگوی اليس بهطور كامل يا همواره پشت سرهم نيست. پژوهشگران براساس نيازهاي آني يا زنجيرهايشان، از مرحلهاي به مرحله ديگر گذر ميكنند. اما به طوركلي، فعاليت هاي اطلاعيابي دانشمندان علوم اجتماعي را ميتوان به چهار مرحله عمده ذيل تقسيم كرد:
- مرحله جستجو: این مرحله را ميتوان به عنوان دورهاي در نظرگرفت كه شناسايي مواد مرتبط يا بالقوه مرتبط در آن آغاز ميشود و شامل فعاليتهاي گردآوري اطلاعات با استفاده از ابزارهاي متداول (فهرستهاي پيوسته و نمايهنامهها و كليدواژهها)، گفتگو با افراد و نيز منابعي مانند ناشران، كتابفروشان و سازمان هاي دولتي است.
- مرحله دسترسي: این مرحله را ميتوان به عنوان پلي بين مرحله جستجو و پردازش تعريف كرد، بهويژه وقتي منابع غيرمستقيم (مثل فهرستهاي پيوسته، نمايهنامهها، چكيدهنامهها و كتابشناسيها) مورد استفاده قرارگيرند.
- مرحله پردازش: وقتي است كه تركيب و تحليل اطلاعات گردآوري شده صورت ميگيرد. همچنين نگارش محصول نهايي، در مرحله پردازش شكل ميگيرد.
- مرحله خاتمه: پايان چرخه پژوهش يك طرح را نمايش ميدهد. هرچند در اين پژوهش اين مرحله تشريح نشده، اما پايان طرح زماني است كه تمام سؤالهاي مصاحبه به سوي بحث كل چرخه پژوهش يعني چگونگي و محل يافتن اطلاعات به هنگام نگارش كتاب يا مقالهاي براي مجله هدايت شود.
در مرحله جستجو، پژوهشگران ممكن است از فعاليتهاي جستجوي آغاز، پيونديابي، مرور، نظارت، تمايز، استخراج و شبكهسازي استفاده كنند. در مرحله دسترسي، پژوهشگران با توجه به اينكه به مرحله پردازش بروند يا به مرحله جستجو بازگردند، در فعاليتهاي تصميمگيري وارد ميشوند. اين تصميمگيري براساس موفقيت يا عدم موفقيت در كسب مواد لازم و يا دسترسي به انواع منابع اطلاعاتي متنوع (موضوعات، مواد آرشيوي، اسناد دولتي) استوار است. در مرحله پردازش، پژوهشگران ممكن است از فعاليتهاي پيونديابي، استخراج، تمايزيابي، تأييد و مديريت اطلاعات بهرهگيرند. در اين مرحله نيز، آنها وارد فعاليتهاي تركيب و تحليل اطلاعات جمعآوري شده و نگارش محصول نهايي ميشوند.همچنين هنگاميكه چرخه پژوهش در مرحله جستجو آغاز ميشود، پژوهشگران ممكن است با توجه به انواع اطلاعات ابتدايي مورد استفاده، تا مرحله دسترسي يا پردازش يا هردو مرحله پيش بروند. فقط در صورت استفاده از منابع مستقيم يا تمام متن (كتاب و مقالات مجلات)، پژوهشگر ميتواند از مرحله دسترسي گذركند و مستقيماً به مرحله پردازش برود. از اين گذشته، درصورت نبودن منابع مستقيم، پژوهشگران ممكن است اطلاعات جديد را جستجو كنند (از مرحله دسترسي به مرحله جستجو برگردند) يا با همان اطلاعات بهدست آمده كار را ادامه دهند. در اين صورت، آنها به اطلاعات دست دوم اعتماد ميكنند. در مرحله پردازش هم ممكن است نيازهاي جديد عارض شود كه پژوهشگران را مجبور سازد به مرحله جستجو برگردند .
الگوی اطلاع یابی بلکین
الگوي بلكين (Belkin, 1984) ، بر اين فرضيه استوار است كه نياز به اطلاعات نتيجه ناهمگوني در وضعيت علمي يك فرد است، چون افراد نميتوانند آنچه را كه نميدانند يا جايش خالي است به آساني بيان كنند. سؤالهايي كه طبق درخواست آنها به نظامهاي اطلاعاتي ارجاع ميشود، نميتواند گوياي نيازهاي اطلاعاتي واقعيشان باشد. براي حل اين مشكل، بلكين توجه خود را بر عبارت بيان مسئله متمركز ميكند ـ يعني عبارتي كه افراد براي توصيف چگونگي پيدايش نياز اطلاعاتي از آن استفاده ميكنند. در اينجا، بلكين زمينه و عناصر موقعيتي نياز اطلاعاتي را در نظر داشته، و در اين نكته با دروين هم عقيده بوده است كه پي بردن به موقعيت كاربر، كليد حل معماست و پيبردن به «فاصله» (آنچه بلكين ناهمگوني مينامد) حايز اهميت بسيار است. بلكين براي فهميدن اينكه كاربر چگونه مسئله خود را بيان ميكند، از رويكرد شناختي سود ميبرد.
آنچه بلكين به آن توجه دارد نشاندادن مسئله كاربر در نظام پيوند ميان لغات است. در اين مدل، زمينه يا موقعيت همانگونه كه در عبارت مرتبط به بيان مسئله منعكس ميگردد، به سلسلهاي از كلمات و شاخهها تبديل شدهاست. در اين شبكه، فراواني بسامد هر كلمه مبين نزديكي آن با موضوع موردنظر است. عوامل و تحركات خارجي تصوير ذهني را تغيير ميدهند و اين تصاوير ذهني به نوبه خود در وقايع دنياي خارج تأثير ميگذارد (در: موريس، 1375، ص 77- 78).
در اين الگو، زمينه يا موقعيت همانگونه كه در عبارت مرتبط به بيان مسئله منعكس ميگردد، به سلسلهاي از كلمات و شاخهها تبديل شدهاست. در اين شبكه، فراواني هر كلمه مبين نزديكي آن با موضوع موردنظر است. عوامل و تحركات خارجي تصوير ذهني را تغيير ميدهند و اين تصاوير ذهني به نوبه خود در وقايع دنياي خارج تأثير ميگذارد. در اين الگو، دانش ادراك شده فرد برمبناي تصاوير ذهني دريافت شده از عالم واقع شكل ميگيرد. فرد برمبناي دانش خود افكار و انديشههاي درونياش را منتقل ميكند. آنگاه كه اين دانش دروني وجهي بيروني مييابد، به اطلاعات تبديل ميشود و براساس مسايل مختلف زباني در قالب متني جاي ميگيرد. از آن سو نيز تصاوير ذهني از جهان خارج جذب ساخت ذهني كاربر ميشود و دانش او را پايهريزي ميكند .
نظریه چن و هرنون
در مطالعه اي که چن و هرنون در سال ١٩٨٢ در مورد جستجوي اطلاعات اهالي نيوانگلند به عمل آوردند به اين نتيجه رسيدند که در زندگي روزمره، هر فرد به طور مداوم با مشكلات و مسائلي روبرو ميشود که بسياري از اين مشكلات با گردآوري اطلاعات حل ميشوند ولي اين نياز واقعي اطلاعاتي به ندرت به صورت "خواسته" اظهار ميشود حتي هنگامي که از خواسته اطلاعاتي خود آگاه باشند، هر کسي آن را به "تقاضا" مبدل نميکند . در بيشتر مواقع اين امر ناشي از ناتواني درخواستکننده در شناسايي منبع يا کانال مناسب اطلاعاتي و يا اينكه چه نوع فراهمکنندگان اطلاعاتي وجود دارد و يا چگونه ميتوان به آنها نزديك شد، میباشد . وقتي از مخاطبين چن و هرنون سئوال شد به کدام فراهمکنندگان اطلاعات مراجعه کردهاند، جواب دادند:
دوست، همسایه، فامیل 57% روزنامه، مجله، کتاب 45%
فروشگاه، شرکت 45% همکار 43%
حرفهمند 41% تلویزیون، رادیو 21%
نمایندگی دولتی 27% کتابخانه 17%
خدمات اجتماعی 13% راهنمای تلفن 16%
رهبر مذهبی 10% سایر 3%
بنابراين ميتوان نتيجه گرفت که اشخاص تمايل به جذب اطلاعات بهصورت منفعل و يا از روش نمونهگيري و انتخاب دارند، وقتي که اين اشخاص با ساختار پيچيده نظامهاي ردهبندي، محيطهاي الكترونيكي و ابردادهاي مواجه ميشوند نياز به کاوشگران ماهري دارند که مهارتهاي جستجو براي استفاده کارآمد از نظامهاي هوشمند را داشته باشند و در کسب اطلاعات به آنها ياري رسانند . در اين ميان کتابداران و اطلاعرسانان بايد مهارتهاي اطلاعيابي را فرا گرفته و از سواد اطلاعاتي برخوردار باشند تا بتوانند نياز اطلاعاتي آنها را بهخوبي برطرف نمايند (در: نویدی، 1386).
الگوی اطلاع یابی چو ، دتلور و ترنبال
چو، دتلور و ترنبال (2000) برای جستجوی اطلاعات در وب الگوی جامع تری ارائه کرده اند. آنها وب جهانی را به عنوان یک نظام اطلاعاتی فرامتن موجود از طریق شبکه های بی شمار مجسم می کنند.
آنها می گویند فرد می تواند حرکت در وب را از یک یا چند صفحه مطلوب آغاز کند (جستجوی آغازین)؛ پیوندهای فرامتنی را برای رسیدن به منابع اطلاعاتی مرتبط ـ هم به سمت عقب و هم جلوـ پی بگیرد (پیوندیابی)؛ صفحات وب منابع منتخب را به طور اجمالی بررسی کند (مرور)؛ منابع مفید را برای ارجاع یا بازدیدهای آتی نشانه گذاری کند (تمایز)؛ از طریق خدمات وابسته به پست الکترونیک از اطلاعات و پیشرفتهای جدید آگاه شود (نظارت)؛ و از میان منابع معرفیشده، یک منبع یا پایگاه را در یک موضوع خاص جستجو کند (استخراج). اما به نظر آنها، تنها ویژگیهای الگوی الیس نمی تواند پاسخگوی کامل جستجو در وب باشد.
بدین منظور، مراحل الگوی الیس را با حالتهای بررسی اجمالی اگولار ترکیب و الگویی جدید عرضه کرده اند .
1. بررسی هدایت نشده: در این حالت، انتظار می رود نمونه های زیادی از مرحله آغاز (هنگامی که جویندگان کار را در سراصفحه های پیش گزیده، صفحه یا پایگاه مطلوب مثل پایگاه های خبری یا روزنامه، شروع میکنند) و پیوندیابی (توجه به مطالب مورد علاقه (اغلب تصادفی) و پیگیری پیوندهای فرامتنی) مشاهده شود. پیوندیابی اغلب درطی بررسی هدایتنشده اتفاق می افتد. پیوندیابی به صورت بازگشتی (به عقب) امکان پذیراست، چون موتورهای جستجو شاید صفحات دیگری را مکان یابی کنند که کاربر را به پایگاه کنونی ارجاع دهد.
2. بررسی مشروط: دراین حالت، انتظار می رود فعالیتهای مرور، تمایز و نظارت رایج باشد. این تمایز را بررسی کننده به هنگام انتخاب پایگاهها یا صفحه وب مرتبط اعمال می کند. پایگاهها ممکن است براساس بازدیدهای شخصی پیشین یا توصیه های دیگران از یکدیگر متمایز شوند. اغلب پایگاه های متمایز شده نشانه گذاری می شوند. بررسی کنندگان به هنگام بازدید از پایگاههای متمایزشده، محتوا را با ملاحظه فهرست مطالب، نقشه های سایت یا سیاهه مقولات و رده ها مرور می کنند. کاربران ممکن است با مراجعه منظم به پایگاههای متمایز شده یا با خلاصه برداری از محتوای آنها، بر این پایگاهها نظارت داشته باشند.
3. جستجوی غیررسمی: دراین حالت، انتظار می رود تمایز، استخراج و نظارت ویژگیهای غالب باشد. به علاوه، با توجه به شناخت کاربر از ربط، کیفیت، پیوستگی و ... جستجوی غیررسمی احتمالاً از شمار اندکی از صفحات وب متمایز شده، صورت پذیرد. استخراج نسبتاً غیررسمی است؛ بدین معنا که جستجوی اطلاعات باید در پایگاه(های) منتخب متمرکز شود.
اگر فرد کانالهای روزآمدسازی یا عاملان نرم افزاری ایجادکند که اطلاعات را براساس کلیدواژه ها یا سرعنوانهای موضوعی بیابد، ویژگی نظارت فعال تر می شود. 1. جستجوی رسمی: دراین مرحله، انتظار می رود عملیات استخراج همراه با فعالیت تکمیلی نظارت رخ دهد.
درجستجوی فعال، از موتورهای جستجویی استفاده می شود که وب را به طور نسبتاً جامع زیر پوشش قرار می دهند و مجموعه ای از امکانات جستجوی قدرتمند را فراهم می آورند. فرد برای استفاده از تمام اطلاعات، زمان بیشتری را به جستجو اختصاص می دهد تا قابلیتهای جستجوی پیچیده را فرا گیرد.
جستجوی رسمی ممکن است دو مرحله ای باشد:
2- جستجوی چند پایگاهی: برای شناسایی مآخذ مهم - جستجوی درون پایگاهی: استخراج احتمالاً با فعالیت نظارت تقویت می شود نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که افراد استفاده کننده از وب به عنوان بخشی از کارشان وارد چهار حالت اطلاع یابی می شوند. هر حالت از طریق نیازهای اطلاعاتی، دامنه و تلاش اطلاع یابی و هدف استفاده از اطلاعات، از هم متمایز می شود.
الگوی رفتار اطلاع یابی مارچیونینی
الگوی فرآیند اطلاع یابی مارچیونینی بر اساس مطالعات و پژوهش های وی استوار است و در آن توجه ویژه ای به محیط های الکترونیکی شده است. تشخیص مراحل مختلف فرآیند، نوع و میزان تعامل بین مراحل؛ و زنجیر ارتباطی بین هر یک از مراحل با تأکید بر ویژگی های محیط های جدید الکترونیکی است.
مارچیونینی سعی کرده است رفتار جستجوگر در ارتباط با پیشینه شناختی خود و سامانه اطلاعات را در بستری الکترونیکی مورد ارزیابی و دقت نظر قرار داده و در الگویی نمایان سازد. میزان نمایش الگوریتم ها و زنجیرهای جستجو در سامانه به راهبردهایی که جستجوگر به کار می برد و چگونگی تعامل عوامل و سازه های جستجوی اطلاعات بستگی دارد.
فرآیند جستجوی اطلاعات از مجموعه ای از ریزفرآیندها تشکیل شده است. جستجوی اطلاعات با شناخت و پذیرش مسئله شروع شده و تا رفع و یا انصراف از رفع آن ادامه می یابد. در این الگو سه نوع ارتباط بین ریزفرآیندها وجود دارد:
1. خطوط ارتباطی برجسته که به معنی ارتباط مفروض بیشتر و قوی تر از یک ریز فرآیند با دیگری است؛
2. خطوط تیره که، احتمال ارتباط بالایی را نمایش می دهد؛
3. خطوط باریک، که ارتباط کم را نمایش می دهد.
این ریزفرآیندها ممکن است به همان صورت پیوسته متصل به هم باشند. اما بهتر است آنها را کارکردها یا مجموعه فعالیت هایی بدانیم که ممکن است در هر زمان ارتباط متناوب یا پیوسته داشته و به ترتیب فعال باشند. البته می توان برخی از ریزفرآیندها را باهم ادغام کرد.
ترتیب مراحل مختلف فرآیند اطلاع یابی، یک زنجیره تعریف شده و نوعی پیش بینی از چگونگی مرور و کاوش تحلیلی به دست می دهد. تعداد تعاملات در واحد زمان به اندازه ناخالص تعامل مربوط می شود. مراحل این الگو عبارتند از:
1. شناخت و پذیرش یک مسئله اطلاعاتی ؛ 2. تعریف و درک مسئله ؛ 3. گزینش سامانه کاوش ؛ 4. فرمول بندی پرسش ؛ 5. اجرای جستجو ؛ 6. ارزیابی نتایج ؛ 7. استخراج اطلاعات و 8. تأمل، تکرار و توقف (مارچیونینی، 1997).
الگوی فرآیند جستجوی کولثائو
کولثائو (1991) در مطالعه خود در یک مرحله دو ماهه، مراحل مختلف فرایند رفتار اطلاع یابی را در بین دانشجویان مورد بررسی قرار داد و سپس فرایندهای انفرادی رفتار اطلاع یابی آنها را مشخص کرد و در نهایت با توجه به یافته های خود، الگویی را ارائه داد.
هدف اصلی این مطالعه، نشان دادن این اصل بود که طراحی نظامهای اطلاع رسانی و تعامل بین انسان و ماشین باید بر مبنای مفهوم مدل سازی کاربر، تصفیه اطلاعات و هدایت اجتماعی صورت پذیرد.
کولثاو ( Kuhlthau ) در مطالعه های خود نشان داد عواملی همچون نامعین بودن، اغتشاش، خوش بینی، ناکامی، آسودگی و رضایتمندی می تواند بر رفتار اطلاع یابی جستجوگران تأثیر بگذارد. وی، با اشاره به جنبه های انگیزشی و شناختی اشخاص، نکته های مهمی را در خصوص عوامل مؤثر بر رفتار اطلاع یابی بر دانش پیشین اضافه می کند.
وی تردیدی را که جستجوگر پیش از اطلاع یابی و در حین اطلاع یابی در خود احساس می کند، به عنوان یکی از مؤثرترین عوامل رفتار اطلاع یابی او معرفی می کند. وی از این تردید به عنوان محرک اصلی و اساسی در اطلاع یابی نام می برد و چنین تحلیل می کند، در زمانی که جستجوگر با موقعیتهای خاصی روبرو می شود و از درک صحیح مسئله یا اطلاعات عاجز می ماند، دچار این تردید می شود و به منظور کاهش آن، اطلاع یابی و جستجو را آغاز می کند و معمولاً این احساس تردید و عدم امنیتی را که در آغاز با خود داشت، تا پایان جستجو و دستیابی به یقین با خود به همراه دارد.
بنابراین، در نظریه کولثائو «اصل عدم اطمینان» جایگاهی ویژه دارد. این اصل که مبین نوعی وضعیت شناختی و عاطفی است، همراه با اولین مراحل فرایند تحقیق و هنگامی مطرح می شود که دانشجویان در مورد موضوع تحقیق خود مطمئن نیستند و یا در فهمشان از موضوع نقص یا کاستی وجود دارد. کولثائو عقیده دارد که افراد در جریان کسب اطلاعات بیشتر به دنبال معنا هستند تا یافتن پاسخ.
تدوین فرضیه، اساسی ترین نقطه در فرایند تحقیق است. شرایط عاطفی، تحت نفوذ وحدت و تکرر اطلاعاتی که در جریان تحقیق با آن مواجه می شویم، قرار دارد. شرایط عاطفی می توانند با مراحل خاصی از تحقیق پیوند داشته باشند؛ و سرانجام درگیری شخصی با فرایند تحقیق موجب افزایش احساسات مثبت می شود.
برای کولثائو، وضعیت انفعالی کاربر در طول تحقیق نکته اصلی است. طی چند تحقیق که سالها به طول انجامید، از مشاهده و بررسی دانشجویان، کولثائو توانست مراحلی را تعریف کند که رویهمرفته بیانگر تحقیق است. وی این مراحل را با وضعیت عاطفی و رفتاری هر یک مرتبط می سازد (موریس، 1375).
هر چند كولثاو در مطالعههايش بر نقش عواملي همچون اغتشاش ذهني، خوشبيني، ناكامي، احساس آرامش و رضايتمندي در رفتار اطلاعيابي كاربران كه به عنوان مهمترين مؤلفههاي جنبههاي فردي رفتار آنها محسوب ميشود تأكيد دارد، اما به نتيجههاي ارزشمندي در خصوص نقش جنبههاي اجتماعي رفتارهاي اطلاعيابي و اين كه چطور با جمعبندي ويژگيهاي مربوط به جنبههاي اجتماعي ميتوان مدل و زمينههاي مشتركي را براي رفتار اطلاعيابي جستجوگران ترسيم كرد نيز دست يافت.
بر همين اساس، كولثاو در خصوص روند اطلاعيابي كاربران، شش نظريه ارائه داد و به عنوان مقدمه اذعان داشت كه فرايند جستجوي اطلاعات به درك درست ساختار و معنا وابسته است و كاربر با اين درك، از ترديد و ابهام به يقين ميرسد. وي به عنوان دومين عامل، بر شكلدهي و به قاعده درآوردن ايده يا ديدگاهي كه در روند تحقيق به كار ميرود تأكيد دارد. در اين مرحله، بسياري از كاربران براي به قاعده درآوردن و شكلدهي فرايند جستجوي خود اقدامي همزمان انجام نميدهند. همچنين وي سومين عامل را منحصر به فرد بودن اطلاعات ميداند و بيان ميدارد كه اطلاعات ممكن است منحصر به فرد بوده و يك اطلاعات براي اشخاصي كه نيازهاي اطلاعاتي مشابهي نيز دارند داراي ارزشهاي متفاوتي باشد. وي در اين خصوص نيز اذعان ميدارد كه البته كاربران در بسياري از موارد از اين مسئله كه كدام اطلاعات مرتبط و كدام غيرمرتبط است آگاهي دارند و بههمين دليل نيز اين عامل در سنجش ميزان ربط اطلاعات به دست آمده، بهعنوان يكي از مهمترين معيارها بهشمار ميرود.
چهارمين عاملي را كه كولثاو معرفي ميكند، رفتار كاربر در شرايط خاص است. اين كه رويكردهاي كاربر نسبت به پژوهشهاي در دست انجام چگونه است و اين كه هر جستجويي تحت تأثير چه شرايط خاص، رفتار و رويكردهايي صورت ميپذيرد، بهعنوان بخشي از مواردي كه تحت تأثير اين عوامل قرار دارند، بهشمار ميرود. برخي از كاربران در شرايط خاص به كشف اطلاعات و يافتههاي جديد و گسترده تمايل دارند، در حالي كه كاربراني ديگر نتيجههايي كه آنها را به پايان كار نزديكتر كند، ترجيح ميدهند. بنابراين، شرايط هر يك از كاربران در روند تحقيق به طور دائم رو به تغيير است.
پنجمين عامل، بر گزينش و انتخابهاي كاربر تأكيد دارد. بدين ترتيب، كاربر در روند تحقيق و براساس پيشبينيها يا انتظارهايي كه از منابع، اطلاعات و استراتژيها دارد، مجموعه انتخابهايي را صورت ميدهد كه عمدتاً واحد و شخصياند.
آخرين عاملي كه كولثاو معرفي ميكند، ميزان علاقه كاربر و سطح هدفمندي او در روند تحقيق است.
پژوهش كولثاو از اين نظر كه ملاحظات عاطفي را در فرايند جستجو مورد توجه قرار ميدهد، منحصر به فرد است. در پژوهش وي، به چگونگي احساس جستجوگر در مراحل مختلف فرايند جستجوي اطلاعات و نيز آنچه جستجوگر به آن ميانديشد و عمل ميكند، پرداخته ميشود. فرايند پژوهش او چندين مرحله دارد كه ويژگي هركدام احساسات، تفكر و كنشهاي خاصي است. كنشها را ميتوان به منزله همزماني با تغييرات در جستجو مورد توجه قرار داد و افكار نيز استدلالهاي موقعيت و برهان هستند. همچنین، اهميت این مدل در بيان اين نكته است كه كاربر، شركتكننده فعال در فرايند جستجوي اطلاعات است. دانش كاربر در تعامل با اطلاعات رشد ميكند. مهمتر اينكه فرايندهاي شناختي در اطلاعيابي دخيل هستند. در طول اين فرايند، دانشجويان درگير راهبردهاي شناختي نظير كنكاش، تأمل، پيشبيني، مشاوره، مطالعه، گزينش، شناسايي، تعريف و تأييد هستند. اما به نظر نميرسد اين مدل دستكاري در اطلاعات يعني تحليل، تلخيص، سازماندهي، تركيب و ارزشيابي، اطلاعات يافت شده را نيز شامل شود. تبديل اطلاعات به دانش در اين مدل مورد توجه قرار نگرفته است. به هرحال، در اين مدل تأكيد ميشود كه همگام با پيشرفت جستجوي اطلاعات، احساسات عاطفي نظير دلواپسي، نبود اطمينان، سردرگمي، اضطراب، پيشبيني، ترديد، خوشبيني و اعتماد، ايفاي نقش ميكنند (در: نوکاریزی و داورپناه، 1385).
مدل فرایند اطلاع یابی مارکیونی نی
مارکیونی نی (1995 ) مدلی را که با محیط های الکترونیکی تطابق دارد پیشنهاد می دهد. این مدل ترکیبی از هشت فرایند فرعی می باشد که بصورت موازی پیشرفت می کنند.
1. تشخیص و قبول مساله اطلاعاتی
2. تعریف و درک مساله
3. انتخاب نظام جستجو
4. فرمول بندی پرسش
5. اجرای جستجو
6. آزمون نتایج
7. استخراج اطلاعات
8. انعکاس/ تکرار/توقف
نظریه تیلور
تيلور (Taylor, 1985) روش مقدار اضافه شده را براي جستجوي اطلاعات ارائه کرده و مسئلة كاربر را در مركز توجه خود قرار داده و مدلي را بر همين اساس طراحي نموده است. اين مدل بر درك نظام از نياز مصرفكننده و ميزان اطلاعاتي كه كاربر از نظام اطلاعاتي دريافت ميكند و همچنين بر چگونگي تأثير اطلاعات دريافت شده بر تصميمگيري كاربران، استوار است (در: ادهمی، 1383، ص 34).
وی در مقاله کلاسیک خود راجع به «مذاکره در باب سؤال» به توصیف چهار مرحله در ساخت سؤالاتی که منبعث از نیاز است میپردازد. این مراحل با شروع یک مسئله غیرقابل بیان آغاز شده و با سؤال آماده قابل استفاده در سیستم ختم میشود. رویکرد تیلور تا اینجا یک رویکرد شناختی است و فرایندی که توصیف میکند بهوضوح قابل تفهیم است. نوع مسئلهای که موضوع تحقیق است، مهمترین عامل محیطی است که تیلور بر آن تأکید میکند. از آنجا که دانشمندان و معلمان معمولاً مسائل متفاوتی را موضوع تحقیق قرار میدهند، وی با تجزیه و تحلیل شرایط حرفهای خاص به مطالعه کاربرد اطلاعات دست میزند. وی، محیط کاربرد اطلاعات را کلید فهم مشابهتها و اختلافات در رفتار اطلاعجویی و استفاده از اطلاعات در گروههای خاص میبیند و با مطالعه نحوه جستوجو و کاربرد اطلاعات گروههای متمایز است که فی المثل، در تعریف این گروهها از اطلاعات و در برداشت آنها از آنچه حل یک مسئله را ممکن میسازد اختلافاتی مشاهده میکند (در: موریس، 1375، ص 78- 79).
تیلور ( 1962 ) چهار سطح نیازهای اطلاعاتی را تعریف کرده است : درونی، آگاهی، رسمی و توافقی. در سطح درونی کاربر نیاز به اطلاعات را تشخیص می دهد، لیکن این ممکن است چیزی بیش از یک نوع نارضایتی مبهم نباشد. در سطح آگاهی ، جستجوگر می تواند نیاز را مشخص کند لیکن فقط از طریق شرحی مبهم و نامربوط، در سطح رسمی نیاز را می توان به روشنی در یک شرح منطقی و بدون ابهام بیان کرد. سرانجام این که در سطح توافقی، مساله را می توان به صورت یک شرح رسمی در قالب مورد قبول نظام جستجو دوباره طرح ریزی کرد ( لارج، 1382، 41 ).
نظریه الگوی معنایابی دروین
دروین (1972) به توسعه الگویی بر پایه نیاز کاربر پرداخت که آن را «ایجاد احساس» نامید. روش او بر رفتاری که فرد در تجربه های روزانه خود با استفاده از تحلیل طیف وسیعی از فعالیتهای پیچیده بشری به انجام می رساند، متمرکز گردیده است (ادهمی، 1383). الگو دروین، رویکردی شناختی در جستجوی اطلاعات است.
در این الگو، اطلاعات چیزی است که فرایندهای داخلی شناختی در آن دخالت دارند. اما تفهیم فقط یک امر ذهنی نیست بدین معنی که عواطف یا احساسات نیز بر پاسخ شناختی افراد به اطلاعات تأثیر می گذارند. روشن است، عواطف یا احساسات درفهم مفهوم نیاز بسیار مؤثرند.
بنابراین دروین، بهطور خاص برجنبه های عاطفی فرایندهای شناختی تأکید نمی کند، اما این موضوع را می توان از رویکرد وی دریافت و بهگونه ای که الگو وی را پیچیده و غنی می سازد، به بسط آن پرداخت. این الگو به نوعی بیانگر تلاش ذهنی اطلاع جو برای پرکردن شکاف موجود در ذهن خود می باشد. در این الگو، اهمیت مصرف کننده اطلاعات مرکزیت می یابد و اطلاعات به «هرآنچه فرد آگاهی بخش می شمارد» تبدیل می شود.
الگو تفهیمی، اطلاعات را ذهنی، مبتنی بر موقعیت، کلی گرا، و شناختی می بیند، اما این الگو، بر فهمیدن اطلاعات در زمینه های شخصی و چگونگی شکل گیری نیازهای اطلاعاتی و راههای رفع این نیازها تأکید دارد. مصرف کننده اطلاعات نیز، نهتنها یک دریافت کننده منفعل اطلاعات از محیط خارج تلقی نمی شود، بلکه در مرکز یک فرایند تغییر فعال و مداوم قرار دارد. در این فرایند، اطلاعات موجب تغییرات ادراکی در کاربر شده و این تغییرات خود موجب دگرگونی در برداشت کاربر از اطلاعات می شود.
در روش دروین، هنگام مطالعه نیازهای اطلاعاتی از استعاره «موقعیت ـ فاصله ـ فایده» استفاده می شود. وی اظهار می کند که تمام نیازهای اطلاعاتی، از انقطاع یا «فاصله ای» که در دانش پدید می آید، ناشی می شود.
این فاصله در یک «موقعیت» خاص به وجود می آید و افراد کوشش دارند با استفاده از تاکتیکهای مختلف، این فواصل را برطرف کنند. آنچه ایشان را به روی پل می رساند «فواید» یا «کمکها» خوانده می شود. دروین معتقد است حالت نظام مندی در رفتار افراد وجود دارد که باید آن را در خویگرفتن با فرایندها یافت.
نیازهای افراد نظام مند بوده و عاری از بی نظمی است. این خصیصه نظام مندی نیازها، باید بهعنوان یک فرایند، و نه یک وضعیت ثابت، تلقی شود. نیازهای اطلاعاتی هنگامی می توانند موردتوجه قرارگیرند که بتوانیم به فرایندی پی ببریم که هرفرد به هنگام مواجه شدن با یک «فاصله» برای پرکردن آن، و برای حصول چیزی (به ویژه دانش جدید) که از این تجربه به دست می آورد، در آن وارد می شود (موریس، 1375).
نظریه کالتو ( کالئو )
کالتو (1993) معتقد است همانطور که روند جستجوي اطلاعات پيش ميرود، احساس اوليه در مورد غيرمحرز بودن از بين ميرود و اعتماد افزايش مي يابد . اگر شخص بر موضوعي متمرکز شود، هدفمندتر میشود و مراحل تحقيق او خوب پيش ميرود و احساس رضايت بيشتري مي کند.
کالتو مراحل تحقيق را به شش پايه تقسيم ميکند: مقدماتي، انتخاب، کشف، شكلبندي (فرمولبندي)، جمعآوري و ارائه .
کاربر در مرحله مقدماتي، ابتدا نياز براي اطلاعات بيشتر را احساس ميکند و احساس غيرمحرز بودن و عدم قطعيت در اين مرحله در کاربر وجود دارد.. طي مرحله انتخاب، کاربر محدوده موضوعي را معلوم ميکند و احساس غيرمحرز بودن جاي خود را به آمادگي برای تحقيق ميدهد. افكار در انتخاب بهترين معيار علاقه شخصي است. در روند کشف، کاربر دانستههاي خود را افزايش ميدهد . البته در اين مرحله احساس سردرگمي در کاربر افزايش ميیابد. در مرحله شكل بندي (فرموله کردن)، کاربر بر موضوع اصلي متمرکز ميشود، احساس غيرمحرز بودن کاهش ميیابد و اطمينان افزايش مييابد.
در مرحله جمع آوري، کاربر با سيستمهاي اطلاعاتي تعامل دارد، اطمينان افزايش میيابد و علاقه به پروژه عميق ميشود .کاربر مستقيماً به جستجوي اطلاعات مربوط و خاص ميپردازد . در پايان مسئله حل مي شود، تحقيق کامل ميگردد و احساس رضايت براي کاربر بهوجود ميآيد.
وی، در این زمینه، شش گروه از نظريات را ارائه مي دهد:
اول، جستجوي اطلاعات روندي است از فهم ساختار و معني. در اين مورد کاربر از غيرمحرز بودن و ابهام به اعتماد ميرسد .
دوم، متمرکز بر شكل گيري يا فرمولبندي کردن ايده يا نقطه نظري است که در روند تحقيق به کار ميرود. متأسفانه بسياري از کاربران اين شكلگيري را با هم انجام نمیدهند و اطلاعات را بدون شكل دهي (فرموله کردن) اوليه جمعآوري ميکنند.
سوم، اطلاعات ممكن است منحصر به فرد باشد . کاربر در اين مورد از قبل آگاهي دارد و ميداند کدام اطلاعات مرتبط است و کدام مرتبط نيست. البته اطلاعات پراکنده و زياد به خستگي منجر ميشود.
چهارم، ميزان احتمالات در تحقيق تحت تأثير حالت کاربر با رفتار او نسبت به کار تحقيقي ميباشد . يک کاربر در حالت خاص به کار اکتشافي و گسترده تمايل دارد. در حاليکه کاربري ديگر نتيجهاي را ترجيح ميدهد که وی را به پايان کار نزديك ميکند. حالت يك کاربر در روند تحقيق تغيير ميکند.
پنجم، در روند تحقيق مجموعهای از انتخابهاي واحد و شخصي براساس پيشبينيهاي او يا انتظاراتش از منابع، اطلاعات و استراتژيها شکل میگيرد.
سرانجام، علاقه کاربر و سطح هدفمندي او در روند تحقيق افزايش مي يابد . علاقه در مراحل بعدي بالاتر است و کاربر در يك تحقيق فهم کافي از موضوع دارد تا با هشياري درگير آن شود (در: ادهمی، 1383، ص 32-33).
کالثو ( 1992 ) استراتژی را چنین تعریف می کند « شیوه بکار رفته برای یافتن اطلاعات یا عمل از طریق مراحل فرایند جستجو ». گاهی رفتار اطلاع یابی فقط یک استراتژی را در بر می گیرد مانند استفاده از کتابخانه دانشگاه، و زمانی مستلزم استفاده از چندین شیوه با انواع منابع اطلاعاتی می باشد. این مدل فرایند جستجوی پیچیده را تعریف نمی کند. اطلاع یابی یک مدل منحنی است، اما مدل اشاره شده خطی است، جستجوگر از یک مرحله به مرحله بعدی حرکت می کند. اگر چه این مدل تاکید می کند که یافتن اطلاعات فرایندی است، جنبه های تحلیل، ترکیب و ارزیابی مهم نیستند. مدل توصیف شده خیلی شبیه ساختار کتابخانه های سنتی است که بر مهارت های وابسته به منابع مانند جایابی، دسترسی، و استفاده از منابع متمرکز می باشد.
کالثو (1992 ) مدل فرایند جستجوی اطلاعات را که از الگوهای عمومی مطالعات طولی وی درباره رفتارهای اطلاع یابی دانش آموزان دبیرستانی بوجود آمده بود را توسعه داد. مدل او توسعه استدلال هایی درباره موضوع تحقیق، احساس همبستگی با فرایند جستجو و عمل جستجو و استفاده منابع را در برمی گیرد. این مدل سه ناحیه محرک ( احساس ) ، انگیزه ( افکار ) و فیزیکی ( اعمال و شیوه ها ) را بهم پیوند می دهد. این نواحی در هر یک از مراحل فرایند جستجوی ذیل مشترک هستند.
مرحله 1 : شروع
مرحله ای که شخص ابتدا تشخیص می دهد که به اطلاعات برای کامل نمودن حل مساله نیاز دارد.
مرحله 2 : انتخاب
این مرحله شناخت و انتخاب موضوع کلی جهت بررسی است.
مرحله 3 : کشف ( شناسایی )
این مرحله شامل بررسی اطلاعات درباره موضوع کلی مطابق شرح تفصیلی مورد نظر فرد می باشد، بنحوی که کانونی را برای موضوع فراهم نماید. این مرحله جمع آوری اطلاعات کلی برای موضوع ، ترجیحاً اطلاعات تخصصی یا مرتبط را در بر می گیرد.
مرحله 4 : فرمول بندی
کاربر از اطلاعات جمع آوری شده در مرحله کشف ( شناسایی)، تمرکز فکری بر موضوع را بر اساس اطلاعات یافته شده شکل می دهد. تمرکز واضح کاربر را برای حرکت به مرحله بعدی آماده می کند.
مرحله 5 : گردآوری
کاربر و سیستم های اطلاعاتی ( مانند کتابداران ، خبرگان ، دوستان و غیره ) بطور موثر و کارآمد بر روی یکدیگر اثر متقابل می گذارند.
مرحله 6 : خاتمه جستجو
این مرحله وظیفه کامل نمودن جستجو و فراهم نمودن مدرک نوشته شده می باشد.
مدل کالثو دارای اهمیت است و بر کاربر بعنوان یک مشارکت کننده فعال در فرایند جستجوی اطلاعات اشاره می کند. دانش دانشجویان متقابلاً با اطلاعات رشد می کند . مهمتر این که فرایندهای انگیزشی در اطلاع یابی مورد بحث قرار می گیرند. بطور کلی دانشجو در استراتژی های انگیزشی مانند آشفتگی فکری، اندیشیدن، پیشگویی، مشاوره، مطالعه، انتخاب، شناخت، تعریف، و تایید مشارکت می کند. به هرحال، مدل کالتو تجزیه، تلخیص، سازماندهی، ترکیب، و ارزیابی اطلاعات را درنظر نمی گیرد. تبدیل داده و اطلاعات به دانش را فرض نمی کند. این مدل احساسات موثر مانند درک، تردید، اغتشاش، اضطراب، پیش بینی، شک، خوش بینی، و اعتماد متقابل برای جستجوی اطلاعات را برجسته می کند ( هایدن ، 2004، 2 ).
نظریه کول و همکاران وی
کولين کول و همكارانش (Coll & etal, 1988) در مورد سازگاري مردم با محيطهاي جديد جستجو مطالعهاي انجام دادند. در اين مطالعه، از ٥٠ کاوشگر، با تجارب متفاوت خواسته شد هر يك دو جستجو در موضوع تخصيصيافته انجام دهند. مراحل کار به شرح زير بود:
4. پر کردن پرسشنامه توسط کاوشگران
5. استخراج اطلاعات در مورد تجارب گذشته جستجو از طريق پرسشنامه
6. مصاحبه قبل از جستجو با کاوشگران براي بهدست آوردن اطلاعاتي در مورد رفتار اطلاعيابي آنها
7. برگزاري کلاس فشرده در مورد کاربرد نظامهاي بازيابي جديد
8. انجام جستجوي آزمايشي
9. ارزشيابي جستجو
10. مصاحبه نهايي بهمنظور کسب اطلاعات در مورد رفتار اطلاعيابي آنها
بر اساس بررسي پرسشنامهها و مصاحبهها، استراتژيهاي جستجویی که کاوشگران بهکار ميگرفتند طبقهبندي شد:
• استراتژي کليدواژهها: تعيين کليدواژه، تعيين مترادفات، تعيين کلمات کنترلشده، تعيين عبارات جستجو
• استراتژي پايگاه اطلاعاتي: فهم و شناخت پايگاه اطلاعاتي
• استراتژيهاي تعاملي: تعامل با مدارك، تعامل با تزاروسها، ميزان بازخورد
• استراتژيهاي جستجو: جستجوي بولي، محدودیابي، تحليل جنبهها، اعم به اخص، جستجوي خاص، فرمولبندي سؤال، جستجوي تعاملي مكرر
پس از اتمام جستجوي کاوشگران، سه مدل سازگاري با خصوصيات نظامهاي جديد به دست آمد:
• سازگار کردن ابزارهاي جديد در روش هاي قديمي: اين گروه از کاوشگران کمترين استفاده را از خصوصيات محيط جديد نموده و رفتارهاي جستجوي عادي را در محيط هاي جديد پيش گرفتند و سعي در استفاده از استراتژي فرمولبندي سؤالات، ساختاربندي جستجوي بولي و ارزيابي شخصي نتايج پرداختند.
• ترکيب مدل نظامها و استراتژيهاي جستجوي جديد و قديم: اين گروه هم تا حدود کمي از ويژگيهاي نظام جديد استفاده نمودند و سعي در ترکیب استراتژيهاي جستجوي دو نظام داشتند. اين کاوشگران با استفاده از استراتژيهاي فرمولبندي قديمي بههمراه فنون گسترش اتوماتيك سؤال از طريق بروندادهاي مرتبط پرداختند.
• استفاده کارآمد از ويژگيهاي نظام جديد: اين گروه از کاوشگران توانايي تعامل با نظام جديد را داشتند و توانستند رفتارهاي اطلاعيابي قديمي خود را مطابق با محيط جديد تغيير دهند و به شكل موثر از ويژگيهاي نظام جديد استفاده کنند.
استراتژيهاي گروه اول و دوم موفقيتآميز نميباشد زيرا که اين استراتژيها توسط نظام جديد مورد تاييد قرار نميگيرد و همچنين ويژگيهاي نظام جديد بهطور ناکارآمد مورد استفاده قرار ميگيرد.
بر اساس مشاهدات، مشخص شد که بيشتر کاوشگراني که تجربه کار با استراتژي جستجوي بولي را داشتند، اين استراتژي را با استراتژيهاي تعاملي بهخوبي ترکيب نمودند و در استفاده از ويژگيهاي نظام جديد مشاهده شد که همه کاوشگران بازخوردهاي مرتبط خودکار و بروندادهاي رتبهبندي شده را مورد استفاده قرار دادند. همچنین، اشخاص با تجربههاي متفاوت در استفاده از نظامهاي بازيابي اطلاعات- بدون تجربه از ويژگيهاي نظام جديد- کمترين آموزش قادر بودند بهطور کارآمد، ويژگيهاي نظام جديد را به کار گيرند.
نظریه بتس
رفتار اطلاع يابي افراد در حالت پيوسته، برخي مسائل و شرايط منحصر به فرد را نمايان ميکند. بتس (Bates, 1989)جستجوي اطلاعات درحالت پيوسته را به دانهچيني ماکيان تشبيه نمود. جستجوگران در يك فضاي اطلاعاتي از يك منبع به منبعی ديگر رفته و استراتژي جستجوي خود را سريع تغيير ميدهند . در مدل دانهچينيِ بتس، جستجو و مرور، به نظر فعاليتهايي نيستند که منحصراً در تقابل با يكديگر باشند، بلكه مكمل يكديگر خواهند بود. نتيجه مهم تحقيقات وي، مفهوم جديدي است که جستجو به خود گرفته است و در اين مدل بيان ميشود هنگامي که فردي به دنبال اطلاعات بهخصوصي ميگردد، نياز اطلاعاتي وي ميتواند براساس چيزهايي که در هنگام جستجو ميآموزد تغيير يابد. بنابراين، اطلاعيابي پيوسته ميتواند بهصورت يك مذاکره و گفتگو بين جستجوکننده و سيستم ديده شود. بر اين اساس به هنگام دستيابي به اطلاعات، قابليت انعطاف سيستم و قابليت کنترل کاربر بر روي آن بسيار مهم است .همچنین، استفادهکنندهها بايد بهطور طبيعي قادر باشند کنش و واکنشهاي هوشمندانه با سيستم داشته باشند تا بتوانند به تكتك نيازهاي خود دست يابند.
نظریه پیرولی و کارد
مشابه مدل دانهچینی، پیرولی و کارد (Pirully & Card, 1995) يك تئوري براي يافتن اطلاعات ارائه نمودند. اين روش با تحليل تكنيك دستيابي به اطلاعات که در نحوه عملكرد انسان نهفته است به دست آمده است. اين تئوري مستقيماً بر اساس يافتن تئوريهاي زيستشناسي و انسانشناسي استوار بوده که انسان را بهصورت يك موجودِ داراي قابليت سازگاري با شرايط معرفي مينمايد.
در اين تئوري موازنه ايجاد شده بين مقادير اطلاعات مفيد و ميزان فعاليت انجام شده جهت پيدا کردن آنها مورد تحليل قرار ميگيرد. توجه به اين نكته مهم است که کاوش اطلاعات در اينجا به مفهوم جستجوي بیهدف نيست، بلكه به استراتژيهاي گوناگوني اطلاق ميشود که جستجوگران در جهت کسب اطلاعات اتخاذ ميکنند و اين استراتژيها به چگونگي ايجاد سازگاري کاوشگر در محيط و بر پايه وضعيت موجود برميگردد. در نتيجه در طراحي واقعي و درست يك سيستم اطلاعرساني در حد جهاني، نه تنها بايد به ايجاد سهولت در يافتن اطلاعات و گردآوري آن توجه نمايند، بلكه بايستي به چگونگي بهينه کردن وقت جستجوگران نيز توجه کنند.
به منظور کارآمدی و مؤثر بودن کاوش اطلاعات، جستجوگران بايد بدانند که در محيط وب وارد چه مكاني شدهاند و بهچه دليل وارد شدهاند . طراحي يك سيستم گفتگو براي کاربران مسيري را ايجاد خواهد کرد که آنها ميتوانند با استفاده از آن به طرف مقصد خويش حرکت نمايند (در: ادهمی، 1383، ص 35).