مبانی نظری توجه
دانشمندان مختلف «توجه» را به شیوههای متفاوتی تعریف کردهاند. بنابراین به سختی میتوانید تعریفی پیدا کنید که همهٔ صاحبنظران آن را قبول داشته باشند.
توجه به معنای پردازش اطلاعات تعریف می شود که این پردازش یا داخلی (حافظه و دانش) یا خارجی (حوادث و مناظر بینایی) عنوان می گردد (وان دی ، هِسکِز ، گیلِن ، 1997). پاشلر (1998) فراخنای توجه را چنین تعریف می کند که: فراخنای توجه یک واقعیت است که از طریق آن برخی محرک های دریافتی را بیش از سایرین پردازش می کنیم (قابلیت انتخاب) این کار را به صورت خود به خودی یا آگاهانه انتخاب کرده و به تلاش برای پردازش این محرک ها یا فعالیت های خاص ادامه می دهیم(اسکول، 2001).
توجه مفهومی است که در روانشناسی شناختی مورد بررسی قرار گرفته و به نحوه پردازش فعالانه اطلاعات خاص در محیط خود به منظور تمرکز روی موارد خاص و مرتبط است.
وود (2000) توجه را به صورت توانایی فرد برای پردازش محرک های روانی مثل تفکر و حافظه و محرک های خارجی مثل صدا و نور تعریف می کند. مکانیسم توجه مسئول انتخاب بهترین محرک برای پردازش و پردازش بهتر و تلاش مداوم برای انجام موفقیت آمیز آن است (زیمورا و اِنکا ،1998).
دو محقق مطرح در این حوزه، یعنی پیلین و کاستلر، کوشیدهاند تعریفی ارائه کنند که تا حد امکان با دیدگاههای مختلف همخوان باشد. تعریف آنها – با جابهجا کردن کلمات – به این شکل است که ، « وقتی درگیر فعالیتی با یک هدف مشخص هستیم، و مغزتان از میان همهٔ اطلاعات در دسترس ، پردازش اطلاعاتی را که به آن هدف مربوط هستند در اولویت قرار میدهد، میگوییم به آن فعالیت (یا هدف آن فعالیت) «توجه کردهایم.» ».
به عنوان مثال، فرض کنید در حال دیدن فیلم هستید. همزمان با پخش فیلم، دیگران هم با شما حرف میزنند. سر و صداهایی هم از اطراف میآید. شاید کسی هم جلوی چشمتان حرکت کند. گوشهٔ ذهنتان هم نگرانی کارهای فردایتان را دارید. اما مغزتان این فیلم را مهمتر از هر موضوع دیگر میبیند و چیزهایی را که به فیلم مربوط است (صدا، تصویر، داستان و …) پردازش میکند. در این حالت میتوان گفت شما در حال «توجه» به فیلم هستید.
توانایی فرد برای توجه کردن و سازماندهی آن یک فرآیند تکامل مرکزی است ( دایل ، 1999)، که نقش اساسی در دستیابی به انجام موفقیت آمیز امور دارد.
توجه فرآیند شناختی است که از طریق آن افراد می توانند اطلاعاتی را که از محیط به دست می آید فیلتر کنند، برخی را پردازش کنند و برخی دیگر را نادیده بگیرند.
هنگام توجه به یک چیز، به جای تمرکز بر محرک های دیگر، از آنها صرف نظر میکنیم. این به نوبه خود نشان می دهد که چگونه ادراک برای نظریه توجه کلیدی است. ادراک را می توان به عنوان یک عامل وابستگی برای توجه کلی در نظر گرفت. ادراک به فرآیندی اطلاق می شود که از طریق آن افراد از محرک های موجود در محیط مانند اشیا، افراد یا رویدادها آگاه می شوند. با این حال، مفاهیم انتزاعی نیز قابل درک هستند.
روانشناسی شناختی تلاش زیادی برای تبیین رابطه بین توجه کلی و ادراک کرده است. اشیایی که به آنها توجه نمی شود، قابل درک نیستند. با این حال، بدون درک اولیه از یک شی، توجه به آن غیرممکن به نظر می رسد.
توجه کلی به ما کمک می کند در مدرسه یاد بگیریم، در محل کار پیشرفت کنیم و روابط موفقی ایجاد کنیم، اما وقتی به خطر بیفتد، هر نوع دستاوردی بسیار چالش برانگیزتر می شود. ممکن است به نظر برسد که برخی افراد به طور طبیعی کنترل بیشتری بر تمرکز خود دارند، اما توانایی اکثر افراد برای توجه بسته به موقعیت، تعداد حواسپرتیهایی که با آنها مواجه میشوند، و اینکه آیا آنها از کمک محرکهایی مانند کافئین یا ریتالین استفاده میکنند، متفاوت است. و افراد دیگر – به ویژه آنهایی که ADHD یا سایر اختلالات مربوط به سلامت روان دارند – ممکن است برای توجه کردن ،حتی زمانی که اهمیت بالایی برای ما دارد، مشکل داشته باشند.
توجه به توانايي ذهني اشاره دارد كه اطلاعات خاصي از ميان اطلاعات ديگر انتخاب و به پردازش بيشتر آن پرداخته مي شود. توجه به دو نوع تقسيم مي شود. توجه انتخابي و توجه غيرانتخابي در توجه انتخابي هدف مشخصي جست و جو مي شود با انگيختگي و هوشياري بيشتر فرد همراه است. در توجه انتخابي، ما چيزهايي را انتخاب مي كنيم كه با انتظارات و توقعات ما هماهنگي داشته باشد. از طرف ديگر محرك هايي در خارج وجود دارند كه توجه ما را به خودشان جلب مي كنند.
اينگونه محرك هاي خارجي با انتظارات و توقعات ما مطابقت ندارد و معمولاً غيره منتظره اتفاق مي افتد و واكنش «آن چيست» را در ما بوجود مي آروند. به اين نوع توجه ، توجه غيرانتخابي گفته مي شود.
محرك هايي كه تازه ، غيرمنتظره ، تعجب برانگير باشند، توجه غيرانتخابي ما را بيشتر جلب مي كنند و معمولاً بهتر نيز برآورده مي شوند.
توجه غيرانتخابي به طور خود به خودي صورت مي گيرد و محرك هاي محيطي موجبات آن را فراهم مي آورند. محرك هايي كه داراي ويژه گي تازگي، غيرمنتظره تعجب آور پيچيده باشند. توجه ما را بيشتر و زودتر به خود جلب مي كنند. بايد در نظر داشت كه توجه چه از نوع انتخابي و چه از نوع غيرانتخابي آن، هميشه با غفلت ناديده انگاشتن (عدم توجه) به چيزهاي ديگر همراه است . يعني انتخاب و توجه به محركي خاص به هزينه هاي عدم انتخاب و عدم توجه به محرك هاي ديگر صورت مي پذيرد بطور مثال او در مكالمات مهماني ها كه در آن افراد متعددي به طور همزمان با هم صحبت مي كنند مثال خوبي براي نشان دادن پديده ي توجه و غفلت (عدم توجه مي باشد) در مطالعات ديگري نشان داده شده است وقتي پيام هاي گوناگوني به طور همزمان به دو گويش وارد شوند، شنونده قادر است كه در هر زمان به يك پيام توجه خاص داشته باشد. مثلاً اگر در سه رقم 6-9-4 را به يك گوش و سه رقم 2-5-8 را به گوش ديگر به طور جداگانه ولي به طور همزمان ارائه دهيم، يادآوري فرد از اين ارقام به صورت 496852 خواهد بود و نه به صورت 489562 يعني، توجه ابتدا به اطلاعات يك گوش و سپس به اطلاعات گوش ديگر جلب مي شود. بنابراين ، توجه به محدود كردن پردازش اطلاعات مربوط مي شود. اين بدان معناست كه ظرفيت شناختي ما با محدوديت روبروست نظريه ي معروفي كه در اين زمينه وجود دارد آن است كه در سيستم شناختي ما يك صافي وجود دارد كه به اطلاعات خاصي در هر زمان معين اجازه ي عبور مي دهد. اين صافي كه از آن به گلوگاه شناختي تعبير م شود، مي تواند در همان مراحل اوليه از پردازش اطلاعات ديگر جلوگيري كند.
يعني تنها اطلاعات معين اجازه ي عبور دريافت مي كنند. د رحالي كه اطلاعات ديگر در همان مراحل ابتدايي از ورود به سيستم شنختي ما محروم مي شوند. محل صافي و گلوگاه شناختي مي تواند در مراحل بالاتر سيستم شناختي در نظر گرفته شود. يعني اطلاعات توجه ناشده، به همراه اطلاعات توجه شده، وارد سيستم شناختي ما مي شوند و تا مراحلي مورد پذيرش قرار مي گيرند ولي در مراحل بالاتري از ادامه ي پردازش اطلاعات باز مي مانند. اين تعبير دوم بيشتر با يافته هاي تحقيقي جديد سازگار است.
همه اطلاعات ورودي به سيستم شناختي ما، چه آن هايي كه مورد توجه ما واقع شده اند و چه آنهايي كه مورد عدم توجه ما واقع شده اند، مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرند ولي اين اطلاعات بر حسب اهميتي كه دارند و يا ارتباطي كه با موقعيت ها و شرايط خاص پيدا مي كنند در بخش هوشيار و ذهن ما حضور مي يابند. در اين ديدگاه، گلوگاه شناختي در قسمت پاياني سيستم پردازش اطلاعات وجود دارد.
توجه به «توجه» و مفاهیم وابسته به آن در دنیای روانشناسی اتفاق تازهای نیست. حداقل از سال ۱۸۹۰ و زمانی که ویلیام جیمز در کتاب اصول روانشناسی خود توجه را تعریف کرد و فصلی را به آن اختصاص داد، این اصطلاح در متون جدی به کار میرفته است .
بسیاری از ما احساس میکنیم که به اندازهٔ گذشته نمیتوانیم روی یک موضوع متمرکز شویم و حواسمان به سرعت پرت میشود. حتی یک کلیپ دو یا سه دقیقهای را هم به زحمت نگاه میکنیم و مدام آن را پسوپیش میکنیم شاید در زمان کوتاهتری پیام آن را دریافت کنیم.
حتی اگر بخواهیم در حد چند دقیقه هم روی کاری متمرکز شویم، صدای نوتیفیکیشن لپتاپ و موبایل حواسمان را پرت میکند. اینها هم که نباشد، عادت به شبکههای اجتماعی بسیاری از ما را وسوسه میکند که در میانهٔ کارها اینستاگرام یا توییتر را چک کنیم.
تاریخچهای از مطالعات توجه
در زمان ویلیام جیمز،عمومی ترین روشی که جهت مطالعه توجه بکار برده میشد،درون نگری بود.با این حال،اوایل سال 1858 فرانسیس دانترز برای بررسی توجه گاه شمار ذهنی را به کار برد که این گاه شمار حوزههای عمدهای از کندو کاوهای فکری مولفانی مانند زیگموند فروید را دربرمی گیرد.یک بحث عمده ،در این دوره این موضوع میباشد که آیا امکان اینکه که در یک لحظه به دو چیز توجه شود وجود دارد یا نه(توجه تقسیم شده).والتر بنجامین این تجربه را به عنوان : ادارک در حالتی از حواس پرتی توصیف نمود.این عدم توافقات فقط از طریق آزمایشات قابل حل بود.
از سال 1950تاکنون: در سال 1950 پژوهش روانشناسان در خصوص علاقه شان به توجه زمانی که معرفت شناسی غالب به مثبت گرایی تغییر یافت در طی آنچه که به عنوان انقلاب شناختی بازنگری شد.درانقلاب شناختی ،فرایندهای شناختی غیرقابل مشاهده مانن توجه به عنوان ابزار مشروع مطالعه علمی پذیرفته شدند.
تحقیقات امروزی در توجه با پژوهش کالین چری دانشمند بریتانیایی که به مساله مهمانی کوکتل ؛ علاقمند شد،یعنی ،چگونه در زمانی که چند نفر در یک زمان صحبت میکنند ما میتوانیم فقط یک مکالمه را پیگیری کنیم؟ آغاز گردید.همچنین چری مطالعاتی را انجام داد که در آن یک پیام شنیداری باید تعقیب مشد: مثل تکرار با صدای بلند و همزمان یک پیام شنیداری دیگر به گوش دیگر پخش میشد،به نظر میرسید از پیام دوم یا توجه نشده،اطلاعات بسیار کمی را میتوان استخراج کرد.
با تحلیل مشکل مهمانی کاکتیل توسط کالین چری، تحلیل شد.در مهمانی کاکتیل چگونه افراد در گفتگو، برخی صحبتها را گوش میکنند و بقیه را نادیده میگیرند تمرکز دارد.این مشکل در آن زمان توجه متمرکز نام دارد که مخالف آن توجه تقسیم شده نام دارد.چری تعدادی آزمایش را اجرا نمود که به عنوان گوش دادن دوگوشی شناخته شده بود و توسط دونالد برودبنت و دیگران گسترش یافت.
در آزمایش دیگری،آزمودنیهای بایستی هدفونهایی را برای گوش دادن به دو سری لغات از گوشهای متفاوت به صورت توجه انتخابی به یک سری از لغات به کار میبردند.بعد از انجام تکلیف،آزمونگرها سوالاتی را درباره محتوای توجه نشده از آزمودنی پرسیدند. آزمایشات توسط گری و ودربرن و بعداً انا تریسمن با اشاره به مشکلات مختلف در مدل اولیه برودبنت و درنهایت به مدل دویچ نورمن در سال 1960 منجر شده است.گری و ودربرن ، از نوعی تکلیف دوگانه استفاده کردند که در آن احتمال داشت عبارت “چه کسی 6 آنجا” به یک گوش ارائه شود و عبارت”4 میرود 1″ به گوش دیگر.معنای آنها نظم و ترتیب گزارش را رقم میزد یعنی چه کسی آنجا میرود.این واقعیت که انتخاب میتواند بر اساس معنای اطلاعات ارائه شده باشد،با نظریه فیلتر یا صافی برادبنت مغایرت دارد.
انا تریسمن ، نظریه بانفوذ خود به نام نظریه تلفیق ویژگی را توسعه داد.مطابق با این الگو،توجه ویژگیهای متفاوت یک شی را مانند رنگ و شکل را به کل تجربه شده هشیارانه آن شی متصل میکند.هرچند، این الگو با انتقادهای بسیاری روبرو است .
روبرت وارتز، در موسسه ملی سلامت شروع به ثبت سیگنالهای الکتریکی مغز مسلمانهایی که برای انجام تکالیف توجهی آموزش دیده بودند ،نمود.این آزمایشها برای اولین بار همبستگی مستقیم عصبی فرایندهای ذهنی را نشان داد
در سال 1990 روان شناسان، توموگرافی با نشر پوزیترون و تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی را برای تصویربرداری از مغز در تکالیف توجهی بکار گرفتند.به دلیل هزینه نسبتاً بالای تجهیزات که عموما فقط در بیمارستانها قابل دسترس بود،روان شناسان به دنبال همکاری با عصب شناسان بودند.پیشتازان مطالعات تصویربرداری مغزی در توجه انتخابی روان شناسی به نام میشل پوسنرو عصب شناسی به نام مارکوس ریچل بودند.با توسعه نوآوریهای تکنولوژی، دانشمندان علوم عصب به پژوهشهایی که الگوهای پیچیده تجربی را با این روشهای تصویربرداری مغزی جدید برای روانشناسی شناختی ترکیب میکند،علاقه مند شدند.اگرچه روشهای قدیمی تر مانند الکترو آنسفاگرافی مدتهای مدیدی است که جهت بررسی فعالیت مغز تحت توجه انتخابی توسط زیست روان شناسان شناختی ،بکار برده میشود،اما توانایی روشهای جدیدتر برای اندازه گیری واقعی و مکان یابی فعالیت در مغز علاقه جدیدی را بوسیله جامعه گسترده پژوهشگران ایجاد نمود.
در روانشناسی شناختی حداقل دو الگویی که چگونگی عملیات توجه بینایی را توصیف میکند،وجود دارد.به طور کلی،توجه بینایی به عنوان یک عملیات دو مرحلهای در نظر گرفته شده است.در مرحله اول،توجه بیش از توزیع یکنواخت صحنههای خارجی بینایی و پردازش اطلاعات ،به صورت موازی انجام میشود.در مرحله دوم،توجه به یک منطقه خاص از صحنههای بینایی متمرکز میشود و پردازش در حد سریال میباشد.
منابع مختلف توجه :
1- وجوه درونداد و برونداد (مانند بینایی، شنوایی و نیز اندام ها)
2- مراحل پردازش اطلاعات (مانند ادراک، رمزگذاری حافظه، برونداد پاسخ)
3- رمزهای پردازش اطلاعات (مانند رمزهای کلامی، رمزهای فضایی)
وقتی دو تکلیف که به صورت همزمان اجرا می شوند به منابع توجهی مشترکی نیاز داشته باشند اجرا تضعیف می شود.
نظریه های توجه
الف- نظریه های منابع محدود توجه (ظرفیت ثابت)
این نظریات عامل زمان را محدود کننده اصلی توجه می دانند و معتقدند ظرفیت ادراکی و توجهی ما در یک زمان معین مشخص و محدود است. این نظریات به نظریات صافی (فیلتر) نیز مشهورند.
زیرا در مسیر پردازش اطلاعات قائل به تنگ راه (Bottleneck) هستند. این نظریات با توجه به مکان تنگ راه و صافی با هم تفاوت دارند. تا قبل از صافی پردازش موازی و بعد از آن متوالی انجام می شود.
ب- نظریه های ظرفیت انعطاف پذیر توجه
برخلاف نظریه های صافی که توجه را تک کانالانی و دارای ظرفیت محدود و معین می دانند که بصورت موازی قبل از صافی و متوالی بعد از صافی انجام می شود. نظریه های ظرفیت انعطاف پذیر توجه، معتقدند که ظرفیت توجهی، انعطاف پذیر بوده و بصورت موازی تا آستانه پردازشی دستگاههای پردازشگر، انجام می شود.
اما اینکه ظرفیت انعطاف پذیر توجه چه ماهیتی دارد دو نظر ارایه شده است:
1- نظریه های جایگاه مرکزی منابع :
این نظریات قائل به یک ظرفیت مرکزی توجه هستند که با توجه به نیازهای تکلیف و سطح انگیختگی دارای ظرفیت متغیری است و نیازهای توجهی تکالیف مختلف درون این جایگاه مرکزی قرار می گیرد و تخصیص منابع توجه در آنجا روی می دهد. در این باره کانمن مدلی را ارائه داده است:
مدل کانمن به ظرفیت توجه با مداخله عوامل مختلف قابل تغییر است.
2- نظریه های چند منبعی توجه
تئوری فعال سازی
این نظریه که به عنوان نظریه برانگیختگی نیز شناخته می شود، پیشنهاد می کند که برای انجام صحیح یک تکلیف، باید تداوم خاصی از محرک ها وجود داشته باشد. به عنوان مثال به یک نگهبان فکر کنید. اگر نگهبان در اطراف حرکت کند و دور بزند، راحت تر از اینکه تمام روز را در همان نقطه بنشیند، متمرکز می شود.
نظریه انتظار
این نظریه به ما می گوید که یک فرد هوشیار که توجه را حفظ می کند، اگر واقعاً انتظار داشته باشد که اتفاقی بیفتد، می تواند مدت بیشتری آن را حفظ کند. برای مثال، اگر نگهبان انتظار داشته باشد که کسی از کارخانه دستبرد بزند، مدت بیشتری توجه آنها را حفظ خواهد کرد.
به همین ترتیب، اگر انتظارات پایین باشد، متمرکز ماندن دشوارتر است. در نتیجه، وقتی دانش آموزی انتظار ندارد که معلم در طول کلاس چیز جالبی بگوید، توجه کردن برای او بسیار دشوار خواهد بود.
نظریه عادت گرایی
این نظریه استدلال می کند که اگر به چیزی عادت کنید، علاقه و توجه خود را به آن از دست خواهید داد. به عبارت دیگر، در نتیجه تکرار منظم سیگنالهای نامربوط، تمرکز خود را از دست خواهید داد.
مدل بالینی سلسه مراتبی سلبرگ و متیو
توجه به صورت علمی به طور عمده در سه حس بینایی،شنوایی و لامسه بررسی شده است(گروم ،2009؛کندل و همکاران،2000). یکی از مدل هایی که در تقسیم بندی انواع توجه بسیار به کار می رود مدل بالینی سلسه مراتبی سلبرگ و متیو (1989) است.
پنج گونه متفاوت از توجه در این مدل توصیف شده اند که بخش های زیر را شامل می شود:
1- توجه متمرکز : این نوع از توجه،توانایی پاسخدهی مستقیم و دقیق به محرک های مشخص و ویژه بینایی،شنوایی یا لامسه است.
2- توجه مداوم : این نوع توجه،بیانگر توانایی ادامه دادن پاسخ رفتاری پایدار و ثابت در طی فعالیت پیوسته و مکرر است.
توجه مداوم، توانایی تمرکز روی تکلیف یا کار ویژه برای مدت زمان تقریبا طولانی و بدون حواس پرتی است. توجه مداوم همان چیزی است که احتمالا از کلماتی مانند "توجه"، "تمرکز"، "مواظبت" متوجه شدید. گوش دادن به یک سخنرانی، خواندن یک کتاب، بازی کردن ویدئویی، یا تعمیر یک اتومبیل مثال هایی هستند که نیاز به توجه مداوم دارد.
نگه داشتن این نوع توجه به مدت زمان نسبتا طولانی و بدون حواس پرتی می تواند چالش انگیز باشد. بنابراین، سطح توجه مداوم تان غالبا متغیر است. شما ممکن است بطور خیلی خوب تمرکز داشته باشید و بعد از یک حواس پرتی کوتاه دوباره توجه تان را جلب کنید.
بنابراین، یک جنبه مهم از توجه مداوم، توانایی برای تمرکز مجدد بعد از حواس پرتی است.
3- توجه انتخابی : این سطح از توجه به ظرفیت نگهداری و ابقاء یک مجموعه رفتاری یا شناختی در مواجهه با محرک های حواس پرتی یا رقیب اشاره دارد.بنابراین، این بخش اندیشه« رهایی از حواس پرتی» را در خود جای می دهد.
توجه انتخابی توانایی انتخاب از میان عوامل یا محرک هایی است که در محیط وجود دارد و تنها روی آنچه می خواهید تمرکز می کنید. هر روزه بطور مداوم در معرض تعدادی از محرکات یا عوامل محیطی هستید، اما مغزتان بطور طبیعی با انتخاب جنبۀ مخصوصی از یک عامل روی آن تمرکز می کند.
توجه انتخابی اساسا به شما اجازه می دهد تا قادر باشید آنچه که می خواهید به آن توجه کنید را انتخاب کنید. برای مثال زمانی که مجبور هستید در یک جمعیت زیاد و شلوغ مطالعه کنید.
البته توجه انتخابی، تنها توجه نکردن به عوامل بیرونی نیست، بلکه باید به عوامل درونی مانند افکار غیر مرتبط نیز بی توجه باشید.
4- توجه تناوبی : این گونه از توجه به ظرفیت انعطاف پذیری روانی معطوف است که به فرد اجازه می دهد تمرکز توجه خود را در بین تکالیفی تغییر دهد که نیازهای شناختی متفاوتی دارند.
توجه متناوب توانایی انعطاف پذیری ذهنی است که به شما اجازه می دهد توجه تان را میان دو چیز یا تکلیفی که الزامات شناختی متفاوتی دارند تغییر دهید.
شما احتمالا از توجه متناوب در همۀ زمان ها استفاده می کنید. شما باید مداوما توجه تان را از یک چیز به چیز دیگر تغییر دهید. برای مثال زمانی که شما موارد یک دستوالعمل را می خوانید و بعد انجام می دهید.
5- توجه تقسیم شده : این گونه از توجه بالاترین سطح توجه است و به توانایی پاسخدهی همزمان به تکالیف چندگانه یا خواسته های کاری چندگانه اشاره دارد.
توجه تقسیم شده توانایی فرایند تقسیم توجه میان دو چیز در یک زمان واحد است. و این توجه در زمانی که مجبور به چند کار همزمان هستید رخ می دهد. برای مثال زمانی که یک منشی هنگام چک کردن ایمیل های خود، به مشتری ها از طریق تلفن هم جواب می دهد.
برای مثال، هنگام رانندگی تقریباً بهطور مستمر از تمام مؤلفههاي فرعی توجه استفاده میکنیم. ما باید بهاندازه کافی نسبت به محیط و رفتوآمدها هشيار و گوشبهزنگ باشیم (برانگيختگي)، بتوانیم توجه خود را بر روی محرک های موجود در جاده متمرکز کنیم (توجه متمرکز)، برای مدت طولانی توجه خود را در جاده حفظ كنيم (توجه پایدار)، مراقب باشیم حواسمان به محرکهای نامربوط، مثلاً مناظر جالب کنار جاده پرت نشود (توجه انتخابی)، بتوانیم توجهمان را از یک جهت جاده به جهت دیگر، به رصد کردن آینه، و ناهمواریهای جاده تغییر دهیم (توجه متناوب)، و قادر به انجام تمام اقدامات لازم برای رانندگی، مانند استفاده از پدال، چرخاندن فرمان، و تعویض دنده نيز باشيم (توجه تقسیم شده).
جداي از تقسيم بندي توجه ، به توجه انتخابي و غيرانتخابي كه براساس نوع رابطه ي بين شناخت انسان و تكليف (محرك) مي باشد، مي توان توجه را بر اساس تعداد تكليف ها (محرك ها) از محيط مورد بررسي قرار داد. توجه تقسيم بندي شده به مواردي گفته مي شود كه در آن دو كار (يا چند كار) را با هم انجام دهيم در حالي كه توجه متمركز به زماني گفته مي شود كه تمركز ما به انجام يك كار باشد.
توجه تقسيم شده یعنی زماني كه ما دو كار را در يك زمان انجام مي دهيم. چه اتفاقي مي افتد؟ آيا توجه ما مي تواند بين دو كار به خوبي تقسيم شود به نحوي كه هر دو كار را به خوبي بتوان انجام داد؟
مهمترین ویژگی در توجه،انتخابی بودن محرک های مورد توجه است.مفهوم« ظرفیت محدود »مفهوم مرکزی برای درک توجه انتخابی است به این معنا که مغز در هر لحظه فقط می تواند به موارد محدودی توجه کند و باید به نفع پاره ای موارد و محرک ها از توجه به سایر موارد صرف نظر کند (دنس و پیتز امیالیو ،1999).
یک صفحه بینایی شامل چندین شی و عنصر است و توجه نقشی ویژه در یافتن و شناسایی یک شی در میان بقیه را ایفا می کند.مشخص شده است که عملکرد بینایی به میزان زیادی، بدون در نظر گرفتن سطح پردازش شناختی درگیر در تکلیف موجود،تحت تاثیر توجه است(سنت کلر تامپسن و همکاران،2010) در بین نظام های دریافت دروندادهای محیطی نظام بینایی در کنارنظام شنوایی اهمیتی ویژه دارد.
تخمین زده می شود که بیش از 80% پردازش اطلاعات مغز،از طریق پردازش بینایی است.در رویکردهای عصب روانشناختی انسان را موجودی سمعی- بصری تلقی کرده و سایر حواس مکمل محسوب می شوند (کینگزلی ،2000). مفهوم چسب توجهی تریسمن توضیحی برای نقش محوری توجه بینایی در فرایندهای توجهی در افراد سالم تام به این امر بستگی دارد که چه میزان از منابع توجه بطور عام و توجه انتخابی بینایی به طور خاص به شکلی موثر به آن تکلیف اختصاص داده شده است (سنت کلر تامپسن و همکاران،2010).
توجه بینایی انتخابی به توانایی تمرکز به شکل گزینشی بر مکان خاصی از میدان بینایی گفته می شود و از لحاظ عصبی تاثیرات این گونه توجه بر فعالیت های نورونی به بهترین شکل خود در منطقه V4 بینایی در مغز دیده می شود،جایی که مشخص شده است تبدیلات در آن برای این ساختارهای زیربنایی پردازشی بسیار پر اهمیت است (پاستوخوف و همکاران، 2009).
عوامل مؤثر در توجه تقسيم شده :
1 – تشابه دو تكليف :
در فعاليت هاي روزمره، هر چقدر كه دو تكليف به هم شبيه تر باشند، انجام همزمان آن دو تكليف دشوارتر است. فعاليت هاي غيرمشابهي نظير رانندگي و حرف زدن يا مطالعه كردن و گوش كردن به موسيقي مي تواند به طور همزمان با يكديگر انجام شوند. ولي فعاليت هايي كه با يكديگر تشابه داشته باشند مانند دو تكليف شنوايي (گوش كردن به موسيقي و شنيدن مكالمه ي ديگران) يا دو تكليف بينايي (مانند مطالعه ي كتاب و تماشاي تلويزيون) با دشواري بيشتر صورت مي پذيرد.
2 – تمرين و مهارت :
هر چقدر كه فرد تمرين و مهارت بيشتري در انجام دو تكليف مورد نظر داشته باشد، انجام آن دو تكليف به طور همزمان آسانتر است هر چقدر كه تمرين و مهارت كمتري وجود داشته باشد تكاليف دشوارتر صورت مي پذيرد، مثلاً كسي كه در رانندگي تمرين و مهارت كافي ندارد دشواري بيشتري در صحبت كردن با ديگران و شنيدن موسيقي به طور همزمان دارد.
آزمايشها به خوبي نشان داده اند كه ظرفيت شناختي انسان قابل توسعه و گسترش است و كارهاي دشوار را مي توان با تمرين به طور همزمان انجام داد. تمرين به انسان اين امكان را مي دهد كه راهبرهاي جديدي را براي انجام تكاليف بياموزد و تداخل درانجام تكاليف را كاهش دهد. هر چقدر كه تمرين بيشتري صورت بگيرد، منابع توجه مورد نياز براي آن تكاليف كمتر خواهد شد.
3 – دشواري تكليف :
هر قدر كه دو تكليف دشوارتر باشند. انجام همزمان آن در تكليف با يكديگر دشوارتر است. البته در اينكه كدام تكليف دشوار است، تعريف درستي وجود ندارد. ممكن است تكليفي براي فرد دشوار ولي همان تكليف براي فرد ديگر آسان باشد. لذا دشواري تكاليف نزد افراد امري نسبي است و از فردي به فرد ديگر و با توجه به مهارت، دانش و انگيزش فرد متفاوت است. در عين حال بايد در نظر داشت كه دشواري در يك تكليف لزوماً پردازش تكليف ديگر را با دشواري رو به رو نمي سازد. مثلاً اگر در تكليف خواندن و شنيدن را با هم داشته باشيم، خاموش كردن چراغ ها اگر چه تكليف خواندن را دشوار مي سازد ولي آسيبي به تكليف شنيدن نمي رساند.
4 – نوع پردازش :
گفته شد كه توجه هم مي تواند انتخابي و هم غير انتخابي باشد. توجه انتخابي توجهي است كه فرد بر آن كنترل دارد. در حالي كه توجه غيرانتخابي از كنترل فرد خارج است و به صورت خود به خودي صورت مي پذيرد. در حالي كه پردازش مربوط به توجه انتخابي كند و آهسته است. پردازش توجه غيرانتخابي تند و سريع است.
پردازش هاي انتخابي و كنترل شده، ظرفيت شناختي ما را كاهش مي دهد و انجام تكاليف ديگر را دشوارتر مي سازد در حالي كه پردازش هاي غيرانتخابي و خودكار اين ظرفيت را كاهش نمي دهد و انجام تكاليف ديگر را به طور همزمان براي ما دشوار نمي سازد. پردازش هاي دو بار تكرار شده پردازش هاي انتخابي و كنترل شده قال اجتناب اند و مي توان آن ها را متوقف ساخت، در حالي كه پردازش هاي غيرانتخابي و خودكار غيرقابل اجتناب هستند. وقتي محركي در محيط ارائه مي گردد و ندارد توجه ما را ناگزير به خود جلب مي كند.
پردازش هاي انتخابي و كنترل شده قابل انعطاف و قابل تغييرند و مي توان آنها را در موقعيت هاي گوناگون بكار برد. ولي پردازش هاي غيرانتخابي و خودكار غيرقابل انعطاف اند و زماني كه يادگيري مي شوند، دشوار مي توان به اصلاح و تغيير آنها دست زد.
بنابراين مي توان گفت زماني كه پردازش هاي خودكار به كار برده مي شوند. مي توان توجه را در بين چندين منبع اطلاعاتي تقسيم نمود و از ظرفيت شناختي بيشتر استفاده نمود. ولي در پردازش كنترل شده بايد به برخي اطلاعات توجه خود را متمركز نموده در حالي كه برخي اطلاعات ديگر را مي توان مورد توجه قرار نداد. دو تكليف را زماني مي توان به طور موفقيت آميز جدا كرد كه حداقل يكي از تكاليف، پردازش خودكار را در بر داشته باشد ولي دو تكليفي كه هر دو به پردازش كنترل شده نياز داشته باشند نمي توانند به طور موفقيت آميزي با يكديگر تركيب شوند.
انواع توجه از نظر فرآیند
از نظر فرایند هم میتوان توجه را دستهبندی کرد. یک شکل سادهٔ تقسیمبندی به صورت زیر است:
- توجه پایدار (Sustained Attention) : توانایی تمرکز روی یک کار خاص برای مدت زمان مستمر بدون اینکه حواس پرت شود . توجه پایدار هنگامی مورد استفاده قرار می گیرد که شما نیاز به تمرکز بر روی یک کار یا فعالیت خاص برای مدت زمان طولانی داشته باشید ( بازی کردن یک بازی کامپیوتری ) .
- توجه انتخابی (Selective Attention) : توانایی انتخاب از بین عوامل یا محرک ها است . یعنی فرد می تواند از بین محرک های موجود به موردی که می خواهد توجه کند بدون اینکه محرک های دیگر حواسش را پرت کند .
- توجه متناوب (Alternating Attention) : توانایی جابجایی تمرکز بین وظایفی است که نیازهای شناختی مختلفی دارند .
- توجه تقسیم شده (Divided Attention) : توانایی پردازش دو یا چند پاسخ یا واکنش به طور همزمان به دو یا چند خواسته متفاوت است . توجه تقسیم شده اغلب به عنوان چند وظیفه ای گفته می شود .
توجه پایدار
توجه پایدار در طول بسیاری از فعالیت های روزانه که به هشیاری نیاز دارند نقش می بندد. برای اینکه هوشیاری موثر باشد، باید توجه خود را حفظ کنید، که نیاز به سطح خاصی از انگیزش دارد. توجه پایدار همچنین در فرآیندهای مرتبط با یادگیری نقشی مهم ایفا میکند. دانشآموزان در یک کلاس باید تلاش زیادی کنند تا به آنچه معلم میگوید توجه کنند. گاهی اوقات، توجه پایدار با توجه انتخابی اشتباه گرفته می شود. به عبارت دیگر، هنگام توجه پایدار نه تنها باید توجه داشته باشید، بلکه باید روی یک چیز خاص متمرکز بمانید در حالی که سایر عوامل حواس پرتی را فیلتر می کنید. هنگامی که مکانیسمها و فرآیندهایی را فعال میکنید که بدنتان میتواند در طول دورههای نسبتا طولانی نسبت به محرکهای خاص متمرکز بماند و هوشیار بماند، توجه پایدار مطرح میشود.
توجه پایدار عبارت است از «توانایی هدایت و تمرکز فعالیت ذهن بر روی محرک های خاص». برای تکمیل هر فعالیت شناختی برنامه ریزی شده، هر عمل متوالی یا هر فکری باید از توجه پایدار استفاده کرد. به عنوان مثال عمل خواندن همین مقاله یا روزنامه. فرد باید بتواند به اندازه کافی روی فعالیت خواندن تمرکز کند تا کار را کامل کند. مشکلات زمانی رخ می دهند که حواس پرتی ایجاد می شود. حواس پرتی می تواند باعث وقفه و در نتیجه تداخل در توجه پایدار شود.
تحقیقات نشان می دهند که 3 مرحله برای توجه پایدار وجود دارد که عبارتند از: جلب توجه، حفظ توجه و رهاسازی توجه.
توجه مداوم برای روانشناسان مهم است زیرا “نیاز اساسی برای پردازش اطلاعات است.” بنابراین توجه پایدار برای رشد شناختی مهم است. هنگامی که فردی در حفظ توجه مشکل دارد، اغلب با ناتوانی در انطباق با خواسته های محیطی یا اصلاح رفتار (از جمله مهار رفتار نامناسب) مواجه می شود.
همانطور که می توانید تصور کنید، انواع مختلفی از توجه وجود دارد که توسط مدارهای مغزی جداگانه کنترل می شوند. توجه پایدار تنها یکی از انواع توجه کلی است که اکثر ما به صورت روزانه از آن استفاده می کنیم. اما توجه پایدار دقیقا چیست؟ به طور معمول، می گوییم که توجه پایدار ما را قادر می سازد تا تمرکز توجه خود را بر روی یک محرک برای مدت زمان کافی حفظ کنیم، حتی اگر خستگی افزایش یابد یا عوامل حواس پرتی وجود داشته باشند. به عبارت دیگر، این نوع توجه به تداوم و پایداری اشاره دارد. از دیدگاه نظری تر، توجه پایدار معمولاً به دو دسته هوشیاری تقسیم می شود که ما را قادر می سازد محرکی را هنگام ظاهر شدن تشخیص دهیم و تمرکز که به ما امکان می دهد توجه خود را روی آن محرک متمرکز کنیم.
برخی از فعالیت هایی که مستلزم استفاده از توجه مداوم هستند شامل مطالعه، رانندگی یا انجام فعالیت های روزمره زندگی می شوند. در حالت اول، مطالعه مستلزم این است که در کلاس توجه داشته باشیم یا در مدت طولانی کتاب بخوانیم. در هنگام رانندگی نیز همین اتفاق می افتد: برای رسیدن به مقصد باید به جاده توجه کنیم.
بازه زمانی توجه
«بازه زمانی توجه» یا «Attention Span» اصطلاحی است که در سالهای اخیر آن را بسیار بیشتر از قبل میخوانیم و میشنویم.
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین موجهای خبری که دربارهٔ کاهش بازهٔ زمانی توجه منتشر شد، به سال ۲۰۱۵ بازمیگردد. در آن زمان دپارتمان شناخت مشتری در شعبهٔ کانادای شرکت مایکروسافت گزارشی با عنوان بازههای توجه (Attention Spans) منتشر کرد و در آن به کاهش بازه زمانی توجه پرداخت.
تعریف بازه زمانی توجه : « مدت زمانی که میتوانیم توجه خود را عامدانه و آگاهانه به فعالیت یا موضوعی که مد نظرمان است معطوف کنیم. یا به زبان ساده: مدت زمانی که میتوانیم ذهن خود را روی یک فعالیت مشخص متمرکز کنیم و حواسمان به موضوعی دیگر پرت نشود ».