تئوری عمل منطقی که توسط آجزن ( آیزن ) و فیشبین ، در سال 1975 مطرح شده است، در اصل ریشه در رشته روانشناسی اجتماعی دارد و شاید یکی از مهمترین و مؤثرترین تئوری های استفاده شده برای توضیح رفتار انسانی باشد. آنها در این تئوری مطرح کرده اند که پیوند بین باورهای فردی و اجتماعی مرتبط با یک رفتار خاص، تمایل شخص به انجام یا عدم انجام رفتار مورد نظر را تعیین می کند. در واقع این تئوری رابطه بین باورها، نگرش ها، هنجارها، تمایلات و رفتارهای فرد را با در نظر گرفتن دو فرض زیر مشخص می کند:

  • انسان موجودی منطقی است که توانایی پردازش و استفاده از اطلاعات را دارد.
  • انسان از پردازش اطلاعات برای رسیدن به یک تصمیم منطقی استفاده می کند.

طبق این تئوری، رفتار فرد به وسیله تمایل وی به انجام آن تعیین می شود که آن نیز به نوبه خود به وسیله نگرش های فرد و هنجارهای ذهنی اش نسبت به رفتار تعیین می شود.

عناصر اصلی این تئوری به شرح زیر می باشند:

  • باورهای رفتاری ، مجموعه ای از اعتقادات شخصی درباره انواع رفتارهایی است که در کل مطلوبند و به شخص برای تصمیم گیری درباره اینکه یک رفتار خاص مطلوب است یا خیر، کمک می کند. باورهای رفتاری به شدت روی نگرش فرد درباره مطلوبیت هر رفتار خاصی اثر می گذارند. این باورها، پیش شرط و زمینه نگرش به رفتارهای خاص می باشند.
  • نگرش ها ، باورهایی هستند که فرد در طول زندگیش شکل می دهد که شامل موارد زیر می شود:
  • باورهای شکل گرفته به وسیله تجربیات مستقیم
  • باورهای شکل گرفته به وسیله اطلاعات خارجی
  • باورهایی که فرد خودش ایجاد کرده است.

اما این باورها نمی توانند روی نگرش نسبت به رفتار تأثیر بگذارند و تعداد کمی از آنها روی نگرش اثر دارند که باورهای برجسته نامیده می شوند و تعیین کننده بی واسطه نگرش می باشند. بنابراین نگرش نسبت به رفتار، باورهای منحصر به فرد شخص است، درباره اینکه نتیجه عملش مثبت یا منفی خواهد بود. در واقع احساس مثبت یا منفی فرد در مورد انجام رفتار است.

  • باورهای هنجاری ، مجموعه ای از باورهای ایجاد شده براساس اعتقادات گروه های با اهمیت در زندگی شخص ؛ گروه های مرجع ، مانند: دوستان، همکاران و مافوق ها در مورد مطلوبیت انجام رفتار می باشد. باورهای هنجاری نیز تأثیر شدیدی روی هنجارهای ذهنی دارد.
  • هنجارهای فردی ، به فشار اجتماعی حاصل از انجام و یا عدم انجام یک رفتار خاص اطلاق می شود. به عبارت دیگر این جزء هنجاری، به اثری که محیط اجتماعی ممکن است بر رفتار شخص داشته باشد، مرتبط می باشد و به ادراک و باور شخص درباره اینکه افراد یا گروهای معین و مهم مانند همکاران، دوستان و خانواده، انجام رفتار را تأیید می کنند یا خیر، اشاره دارد.
  • تمایل ، فرآیندآگاهانه تصمیم گیری درباره درگیر شدن در رفتار است.
  • رفتار واقعی، به اجرا و ادامه رفتار مطلوب اطلاق می شود.

فیشبین اشاره می کند که متغیرهای دیگری نیز خارج از مدل وجود دارند که ممکن است بر تمایلات فرد تأثیر بگذارند، اما فرض می شود که این متغیرها تنها در چارچوبی که می تواند نگرش ها یا هنجارهای فردی را تحت تأثیر قرار دهند، می توانند تمایلات را مورد تأثیر قرار دهند.همه این مؤلفه ها، نقش کلیدی در تعیین تمایل فرد و عمل تصمیم گیری فرد برای درگیر شدن در رفتار ایفا می کنند. اگرچه برای در گیر شدن در یک رفتار ضرورتاً به معنی انجام کامل رفتار نمی باشد، اما تحقیقات متعددی از رابطه قوی بین تمایل وانجام واقعی رفتارحمایت می کنند.تئوری عمل منطقی بیشتر بر روی رفتارهای فردی و اجتماعی یک رفتار تمرکز دارد، به عبارتی دیگر، رفتار، نگرش و هنجارهای فرد را مورد بررسی قرار می دهد. این تئوری با متغیر هنجار ذهنی در مدل این تحقیق همسویی دارد.

تعریف ساده تئوری عمل منطقی به این شکل مطرح میشود که رفتار یک شخص بستگی به نگرش وی به یک رفتار خاص و چگونگی نظر سایر افراد نسبت به آن رفتار دارد ( دیدگاه سایر افراد مهم جامعه ). هر دوی اینها عواملی هستند که قصد رفتاری یک شخص را و اینکه آیا فرد رفتاری را انجام بدهد یا انجام ندهد، تعیین میکند .

تئوری رفتار برنامه ریزی شده

تئوری رفتار برنامه ریزی توسط آجزن به عنوان مدل توسعه داده شده تئوری عمل منطقی و برای وضعیت هایی که افراد کنترل کاملی روی رفتارشان ندارند، مطرح شده است. در واقع آجزن تئوری عمل منطقی را با اضافه کردن سازه ادراک از کنترل رفتاری برای در نظر گرفتن ادراکات فردی از موجود بودن دانش، منابع، شرایط تسهیلی و فرصت های انجام رفتار، توسعه و بسط داده است. اضافه کردن سازه ادراک از کنترل رفتاری، قدرت پیشگویی تئوری را، به خصوص در وضعیت هایی که فرد معتقد است که کنترل کاملی بر روی تواناییش در انجام رفتار ندارد، بالا می برد. بنابراین در این تئوری، تمایل رفتاری توسط سه عامل تعیین می شود: نگرش، هنجارهای ذهنی و ادراک از کنترل رفتاری که هر عامل به وسیله تعدادی از باورها و ارزیابی های مرتبط ایجاد شده است. در تئوری رفتار برنامه ریزی، خود رفتار تابعی از تمایل رفتاری و ادراک از کنترل رفتاری می باشد.

عناصر اصلی این تئوری به شرح زیر می باشد:

  • باورهای رفتاری اشاره دارند به احتمال ذهنی فرد به اینکه رفتار مورد نظر موجب پیامد خاصی می شود و ارزیابی ها، ارزیابی از بازده مرتبط با آن نتایج اند.
  • نگرش به اینکه چطور فرد، رفتاری را مطلوب یا نامطلوب، مشاهده می کند، اشاره دارد.
  • باورهای هنجاری، به ادراکات فرد از این که گروه های مرجع، رفتار را چگونه می بینند، مربوط است و ارزیابی ها معمولا به عنوان انگیزش فرد به مطابقت با این گروه های مرجع بیان شده اند.
  • هنجار ذهنی، تأثیر محیط اجتماعی را ارزیابی می کند و به عنوان ادراک فرد در مورد اینکه اغلب افرادی که برای فرد مهمند، افکار مشابهی با فرد دارند، اشاره دارد.
  • باورهای کنترلی، به ادراکات فرد درباره دارا بودن مهارت ها، منابع و فرصت های لازم برای انجام موفق فعالیت اطلاق می شود. ارزیابی ها عموماً به تسهیلات موجود اشاره دارد و اهمیت هر مهارت، منبع یا فرصتی را برای موفق بودن عمل، نشان می دهد.
  • ادراک از کنترل رفتاری، به ادراکات فرد از وجود یا کمبود منابع و فرصت های لازم برای انجام رفتار اشاره دارد. ادراک از کنترل رفتاری به صورت ادراک از محدودیت های داخلی و خارجی در انجام رفتار مفهومی شده است و روی تمایل رفتاری و نیز رفتار واقعی تأثیر دارد.

تئوری رفتار برنامه‌ریزی شده مبتنی بر تئوری رفتار منطقی می‌باشد. در نظریه رفتار منطقی، دو عامل تعیین‌کننده مهم قصد رفتاری وجود دارد: نگرش شخصی فرد نسبت به رفتار و هنجارهای ذهنی تاثیرگذار بر فرد. این تحقیق بر پایه تئوری رفتار برنامه ریزی بیان شده است. در کنار عوامل دیگر در تئوری رفتار برنامه ریزی شده، عامل دیگری مطرح است که به آن کنترل درک شده گفته می شود که با متغیر محیط خارجی هم جهت می باشد.

تئوری عمل منطقی (TRA) نشان می‌دهد چگونه باورهای هنجاری و پیامدهای رفتاری منجر به شکل‌گیری نگرش یا انجام رفتاری ویژه در فرد می‌شود. براساس این نظریه افراد به‌صورتی عقلایی پیرامون ماهیت و پیامدهای رفتار اندیشه کرده و اقدام به عملی خاص می‌کنند.

تئوری عمل منطقی برگردان پارسی Theory of reasoned action است که به فرم کوتاه TRA نمایش داده می‌شود. این نظریه به پیش‌بینی نیت رفتاری افراد در یک زمان و یک مکان ویژه پیرامون یک پدیده براساس باورهای وی می‌پردازد. این نظریه توسط فیشبین و آیزن به سال ۱۹۷۵ مطرح گردید. بعدها آیزن به سال ۱۹۹۱ این نظریه را گسترش داد و با عنوان «تئوری رفتار برنامه‌ریزی شده» یا Theory of Planned Behavior نیز شناخته می‌شود.

براساس تئوری TRA تمایل به یک رفتار براساس نگرش و هنجارهای ذهنی فرد پیرامون آن رفتار تعیین می‌شود. این تئوری عمل منطقی یکی از نخستین نظریه‌هایی است که برای توجیه استفاده از کامپیوتر و رفتار پذیرش تکنولوژی جدید استفاده شد. نگرش از باورهای عمیق فرد به نتایج رفتار و ارزیابی از نتایج ناشی می‌شود. هنجارهای ذهنی فرد نیز از باورهای ذهنی وی به انتظارات ادراک‌شده از یک گروه مرجع و انگیزه و تمایل به انطباق با این باورها و انتظارات شکل می‌گیرد. از آنجا که TRA یک نظریه زیربنایی و پایه در مدیریت است در این مقاله به تشریح آن پرداخته شده است.

پیدایش تئوری عمل منطقی فیش بین و آیزن

در سال 1964 رامی ( Ramey ) اظهار داشته که « ما در جستجوی چیزهایی هستیم که طلب می کنیم و احتمالاً برای ما و دیگران لذت بخش هستند و فعالیتهـای مـا در جهتـی است که رسیدن و به دست آوردن آنها را ممکن میسازد» .

فرضیه اصلی در تئوری انتظار ارزش «اصل نیل به حداکثر» است. به طور رسـمی پاسکال در سال 1969 اعلام کرد، ارزش مورد انتظار برای یک عمـل خـاص جمـع جبری پیامدهای بالقوه یا نتایج آنها و ارزشهای هـر پیامـد و ترتیـب و تـوالی آنهـا می باشد. تئوریهای انتظار ارزش به دنبـال توصـیف اینکـه: چگونـه مـردم تصـمیم می گیرند؟ نمی باشـند، بلکـه ایـن تئـوری روشـی بـرای تعریـف عملـی و ارزیـابی سیستماتیک اجزای تصمیمگیری برای انجام رفتار خاص ارایه میدهد. این تئوریهـا تاریخچـه ای طـولانی در روانشناسـی داشـته و در مقالـه هـای پژوهشـی در زمینـه یادگیری، شکل گیری نگرش ها و تصمیمگیری، رهبـری، انگیـزه شخصـیت، قـدرت اجتماعی به دفعات به کار گرفته شده است.

قاعده تصمیم گیری یا اصل «نیل به حداکثر» به ما میگوید کـه مـردم در انتخـاب رفتار معتقدند که رفتار باید حداکثر پیامدهای خوب و حداقل پیامدهای بـد را بـرای آنها داشته باشد. تئوری های انتظار ارزش فقط در مواردی که رفتار مورد کنتـرل فـرد است، استفاده می شوند. رفتارهای اجباری و اضطراری در موقعیت هایی کـه انتخـاب برای فرد محدود است، در قلمرو بحث این تئوریها نیست .

تئوری انتظار ارزش در واقع قضاوت خود شخص است، نسـبت بـه رفتـاری کـه قصد انجام آن را دارد و پس از قضاوت در مورد رفتـار تصـمیمگیـری مـینمایـد و تئوری عمل منطقی در واقع کاربرد تئوری انتظار ارزش است.

تئوری عمل منطقی در سال 1967 معرفی شد و در طی اوایـل دهـه 1970 مـورد تجدید نظر قرار گرفت و به وسیله آجزن و فیش بین وسعه یافـت. ایـن تئـوری از سال 1980 در مطالعه رفتار انسان و توسعه مداخلات متناسـب مـورد اسـتفاده قـرار گرفت. در سال 1988 ،به دلیل نتایجی که آجزن و فیشبین در طـی تحقیقاتشـان در استفاده از مدل عمل منطقی تشخیص داده بودند تئوری رفتار برنامه ریـزی شـده، بـه مدل موجود «عمل منطقی» اضافه شد.

توسعه تئوری عمل منطقی و رفتار برنامهریزی شده، ابتـدا در زمینـه روانشناسـی اجتماعی شروع شد. از سالهای 1862 روانشناسان شروع بـه توسـعه تئـوری هـایی کردند که چگونگی تأثیر نگرش بر رفتار را نشان دهند. روانشناسان اجتماعی مطالعـه بر روی نگرشها و رفتارها را بین سالهای 1918 تا 1962 ادامـه دادنـد و مشـاهده کردند که تئوریهای جدیدی مطرح می گردد. از زمانی که روانشناسان توجه به واژه « نگرش» را شروع کردند، تأکید آنها باعث رشد این تئـوری در قـرن نـوزدهم شـد. تئوری آنها بیان میکرد که «نگرشها میتوانند اعمال انسان را شرح دهند». توماس و زنانیکی اولین روانشناسانی بودند که به نگرش به عنوان فرآیندهای روانی فـرد کـه تعیین کننده پاسخهای واقعی و بالقوه فرد است توجه کردند و ایـن زمـانی بـود کـه دانشمندان اجتماعی شروع به توجه به نگرش به عنوان یک پـیشبینـی کننـده رفتـار کردند. این عقاید تا اوایل دهه 1960 ،یعنی زمانی که بسیاری از دانشمندان اجتماعی شروع به مرور نگرشها و پیشبینی کنندههای رفتار کردنـد، تقریبـاً دسـت نخـورده باقی ماند.

نظریه عمل منطقی (TRA) توسط توسط آیسک آیزن ( Icek ajzen ) و مارتین فیشبین ( Martin fishbein ) به سال ۱۹۷۵ مطرح شد. آنها در کتاب خود با عنوان «باور، نیت، نگرش و رفتار» مفهوم تئوری عمل منطقی را پایه‌گذاری کردند. تحقیقات در زمینه ارائه مدلی برای پذیرش فناوری به تئوری عمل منطقی (TRA) قابل ردیابی است. نخستین بار فیشبین و اجزن به سال ۱۹۷۵ مدلی را ارائه کردند که به تئوری عمل منطقی موسوم است. براساس این مدل می‌توان انگیزه‌های رفتاری را در زمینه‌های مختلف شناسائی کرد.

بعدها دیویس از این نظریه در ارائه مدل پذیرش فناوری استفاده کرد و ونکاتش نیز با توسعه آن مدل UTAUT را ارائه کرد. در واقع دیویس، باگوزی و ونکاتش کوشش کردند با این نظریه به پیش‌بینی پذیرش فناوری‌های جدید نزد مشتریان بپردازند.

دانشمندان ذیل در درک روابط بین نگرشها و رفتارها تأثیر گذار بودند :

- در اوایل 1929 ،تورستون روش هایی را برای اندازهگیری نگرشها بـا اسـتفاده از معیارهای فاصلهای ارایه داد. به دنبال معیار تورستون، معیار مشهور و اختصاصیتر لیکرت مورد استفاده قرار گرفت.

− در سال 1935 ،گوردن آلپورت این تئوری را که « رابطه بین نگـرش – رفتـار، یک رابطه یک بعدی نیست» ارایه نمود و نگرشها به عنوان سیستمهای پیچیـده ای که ساخته عقاید، احساسات و تمایلات رفتاری شخص نسبت بـه موضـوع هسـتند، مورد بررسی قرار گرفتند.

− در سال 1944 ،لوئیز گاتمن، معیاری تحلیلی به منظور سـنجش عقایـد دربـاره یک موضوع را ارایه داد.

− دوب ( Doob ) در 1947 ،عقیده تورستون را دربـاره اینکـه نگـرش بـه طـور مسـتقیم مربوط به رفتار نیست بلکه میتواند چیزهایی درباره الگوی رفتار به مـا ارایـه دهـد، پذیرفت.

− در سال 1950 ،این نقطه نظر که نگرش چند بعدی اسـت، عمـومی و همگـانی شد.

− رزنبرگ و هاولند در 1960 ،این تئوری را ارایه نمودنـد کـه نگـرش یـک فـرد نسبت به یک موضوع، برگرفته از عاطفه (احساس)، شناخت و رفتار است.

− در سال 1969 ،ویکر بررسی وسیعی را بر روی موضوع انجام داد و تعیین کـرد که « به طور قابل ملاحظهای این احتمال وجود دارد که نگرشهـا بـدون ارتبـاط بـا رفتارهای کلی باشند و یا حداقل ارتباطی جزیی با آنها داشته باشند، در حالی کـه بـه طور نزدیک در ارتباط با اعمال هستند».

به عنوان نتیجه ای از این پیشرفت ها، فیشبین و آجزن تلاش کردنـد کـه راه هـای پیشبینی رفتارها و نتایج را جستجو نمایند. آنها فرض کردند که افراد معمولاً کـاملاً منطقی بوده و به طور سیستماتیک از اطلاعاتی که در دسترسشـان قـرار مـیگیـرد، استفاده میکنند. آنها کاربردهای رفتار را قبل از اینکه تصمیم بگیرند که رفتـار ارایـه شده را به کار بگیرند و یا نه مورد بررسی قـرار مـیدهنـد .

بعـد از مـرور همـه مطالعات، آنها فرضیه ای را که میتوانست رفتـار و نگـرشهـا را درک و پـیشبینـی نماید، ارایه دادند. چارچوب آنها که به عنوان تئوری عمل منطقی شناخته شـده، بـه قصدهای رفتاری بیش از نگرشها به عنوان پیشبینی کنندههای اصلی رفتـار توجـه دارد.

همانطور که تئوری عمل منطقی در علم اجتماعی جـای گرفـت، آجـزن و سـایر محققین تشخیص دادند که این تئوری کامل نیست و محدودیتهـای بسـیاری دارد. یکی از بزرگترین محدودیتها در مورد افرادی بود که فکر میکردند قدرت کمی بر روی رفتارها و نگرشهایشان دارند. برای متعادل کردن این مشاهدات آجزن عنصـر سومی را به تئوری اولیه اضافه کرد. این عنصر مفهومی از کنترل رفتاری درک شده است. افزودن این عنصر منجر به ایجاد تئوری جدیدتری تحت عنوان « تئوری رفتار برنامهریزی شده » گردید .

هدف تئوری

1 -پیشبینی و درک تأثیرات انگیزشی بر رفتار که تحت کنترل ارادی فرد نیست؛

2 -شناسایی اینکه چگونه و کجا استراتژی های اصلی برای تغییر رفتار به کار گرفته شود؛

3 -توصیف و شرح واقعی هر رفتار انسانی مانند اینکه چگونه شخص یک ماشین جدید میخرد، برعلیه یک کاندیدای معین رأی می دهد، از کار غیبت می کند.

ابعاد تئوری عمل منطقی

ابعاد اصلی تئوری عمل منطقی عبارتند از:

  • باورها
  • نگرش
  • نیت رفتار

فیشبین و ایزن معتقدند باورها سنگ بنای مدل تئوری رفتار منطقی است و از آن با عنوان Building Block ساختار مفهومی خود یاد می‌کنند. براساس مشاهدات مستقیم یا اطلاعات بدست آمده از منابع دیگر و یا فرایندهای استنباطی مختلف، یک فرد باورهایی پیرامون یکی پدیده خاص را شکل می‌دهد. به این ترتیب فرد باورهایی پیرامون خودش، اطرافیانش، سازمان‌ها و هر پدیده دیگری را شکل می‌دهد. این باورها است که در نهایت نگرش، نیت رفتاری و انجام یک رفتار خاص را شکل می‌دهد. فیشبین و آجزن معتقدند مجموعه باورهای فرد پایگاه اطلاعاتی او در زمینه اخذ هر تصمیمی می‌باشد.

معادل واژه Attitude در فارسی، نگرش، ایستار، طرز رفتار، طرز تلقّى، پنداشت، طرز تفکر بر اساس مفروضات پیشین و مانند آن‌ها ترجمه شده است. در اصطلاح، تعاریف بسیاری در مدیریت و روان شناسی از نگرش شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود: نگرش یا طرز تلقی عبارت از آمادگی برای واکنش ویژه نسبت به یک فرد، شیء، فکر یا وضعیت است. نگرش مجموعه‌ای از اعتقادات، عواطف و نیات رفتاری نسبت به یک شیء، شخص یا واقعه است.

به عبارتی تمایل نسبتاً پایدار به شخصی، چیزی یا رویدادی است که در احساس و رفتار نمایان می‌شود. نگرش ارزیابی یا برآوردی است که به صورت مطلوب یا نامطلوب درباره شی یا فرد یا رویدادی صورت می‌گیرد. نگرش بازتابی از شیوه احساس فرد نسبت به یک چیز یا یک فرد است. مثلا هنگامی که می‌گوییم «کارم را دوست دارم» نگرش خود را درباره کار ابراز می‌نماییم.

جایگاه نگرش در تئوری عمل منطقی

نگرش یا Attitude یعنی ارزیابی عمومی شما از یک رفتار یا یک واقعیت یا یک چیز. مثلا نگرش شما نسبت به پول دادن به متکدیان خیابانی ممکن است این باشد که شما این عمل را عملی با ارزش بدانید و یا دیگری ممکن است این عمل را عملی بی ارزش بداند. ولی سوال این است که چه چیزی این نگرش‌ها را شکل می‌دهد و می‌سازد؟ چطور شده است که یک نفر نگرش منفی نسبت به یک عمل دارد و فرد دیگری نگرش مثبت به آن عمل دارد؟

پاسخ این است: باور (Belief). یعنی این باورهای ما هستند که باعث شکل‌گیری نگرش ما نسبت به یک موضوع می‌گردند. اگر شما مثلا باور داشته باشید که پول دادن به متکدیان باعث زشت شدن چهره شهر می‌شود، این باور می‌تواند در ایجاد نگرش منفی در شمانسبت به پول دادن به متکدیان موثر باشد. برعکس، اگر شما باور داشته باشید که پول دادن به متکدیان باعث حل مشکل یک عده بدبخت می‌شود، بنابراین این باور ممکن است باعث ایجاد نگرش مثبت در شمانسبت به پول دادن به متکدیان بشود.

از نظر تئوریک، کسی که بیشتر از همه به ارتباطات بین باورها و نگرش‌ها پرداخته است، آیزن و خالق تئوری مشهور رفتار برنامه‌ریزی شده است. در این تئوری یک متغیر وابسته داریم به نام تصمیم یا Intention، که این متغیر خود باعث بروز رفتار یا Behavior می‌شود. هر کس برای اینکه به کاری مبادرت ورزد لازم است که ابتدا تصمیم به انجام آن کار بگیرد. خود این متغیر تصمیم، در تئوری رفتار برنامه‌ریزی شده یک متغیر وابسته یا Outcome Variable است که براساس شکل فوق از باورها و نگرش‌های افراد ناشی می‌شود.

نظر دیگر متخصصان

طبق نظر دونالد و کوپر اینطور عنوان میشود که براساس بررسیهای موجود توان و قدرت پیشبینی رفتار در این مدل بیشتر مربوط به نگرش نسبت به یک رفتار خاص است و نتیجهگیری کردهاند که اساساً نگرش در مقایسه با نرمهای اجتماعی بیشترین تأثیر را در کنترل رفتار دارد .

گلانز معتقد است اگر شخص درک کند که نتیجه انجام یک رفتار مثبت است، او یک نگرش مثبت نسبت به انجام رفتار خواهد داشت. خلاف این مسأله نیز وقتی صدق میکند که تصور شود، رفتار نتیجه منفی دارد. از طرف دیگر اگر سایرین انجام رفتار را مثبت بدانند و فرد برای برآوردن انتظارات سایرین انگیزه داشته باشد، یک هنجار ذهنی مثبت مورد انتظار است. اگر نزدیکان فرد تلقی منفی از رفتار داشته باشند و فرد بخواهد انتظارات این افراد را برآورده سازد، احتمالاً یک هنجار ذهنی منفی برای فرد تجربه میشود.

نگرشها و هنجارهای ذهنی با معیارهایی نظر لیکرت میتواند مورد اندازه گیری قرار گیرد. با استفاده از عبارات و واژههایی مانند: تمایل / عدم تمایل، خوب / بد، موافق/ مخالف. قصد انجام یک رفتار، بستگی به نتیجه نگرشهای فرد و هنجارهای ذهنی او دارد. یک نتیجه مثبت، قصد رفتاری را نشان میدهد.

تئوری عمل منطقی در مورد رفتارهایی که تحت کنترل ارادی فرد هستند، بیشترین موفقیت را دارد. اگر رفتارها کاملاً تحت کنترل ارادی فرد نباشند، اگرچه ممکن است به میزان بالایی به وسیله نگرشهای فرد و هنجارهای ذهنی او برانگیخته شده باشد، با مداخله شرایط محیطی ممکن است، واقعاً انجام رفتار میسر نشود. تئوری رفتار برنامهریزی شده براساس پیشبینی رفتارهایی که افراد کنترل ارادی کاملی بر آن ندارند، توسعه یافته است.