بی. اف. اسکينر به سبب مشارکتي که در بررسي رفتار حيواني داشته است، زبانزد است. کتاب « رفتار گفتاری » ، محصول مطالعه‌ي رفتار زباني است که بيش از بيست سال ادامه داشته است. تقريرهاي قديمي تر اين کتاب در سطحي نسبتاً وسيع دست به دست منتشر شده‌اند و در ادبيات روان‌شناسانه، ارجاعات نسبتاً زيادي به ايده‌هاي اساسي آن وجود دارد.
مسئله‌اي که اين کتاب به آن مي‌پردازد، عرضه‌ي يک «تحليل کارکردي» از رفتار گفتاري است. مقصود اسکينر از تحليل کارکردي، شناسايي متغيرهايي است که اين رفتار را کنترل مي‌کنند و مشخص کردن اينکه آنها در تعين بخشيدن به يک پاسخ گفتاري خاص، چگونه با هم همکاري مي‌کنند. علاوه بر اين، متغيرهاي کنترل کننده بايد به طور کامل براساس مفاهيمي از قبيل محرک، تقويت و محروميت که معناي نسبتاً روشني در آزمايش حيوان يافته‌اند، توصيف شود؛ به عبارت ديگر، هدف اين کتاب فراهم کردن شيوه‌اي براي پيش بيني و کنترل رفتار گفتاري از طريق مشاهده و دستکاري محيط فيزيکي گوينده و استفاده درست از آن است.
اسکينر احساس مي‌کند که پيشرفت‌هاي اخير در مطالعات آزمايشگاهي رفتار حيواني، اين امکان را به ما مي‌دهد که با نوعي خوش بيني خاص به مسئله‌ي يادشده روي آوريم، زيرا «فرايندها و روابط اساسي‌اي که مشخصه‌هاي اختصاصي رفتار گفتاري را به آن مي‌بخشند، امروزه نسبتاً به خوبي فهم شده‌اند... نتايج [اين کارهاي آزمايشگاهي] به نحو شگفت انگيزي از محدوديت به نوع [حيوان مورد آزمايش] آزاد بوده است. کارهاي اخير نشان داده است که روش‌ها مي‌توانند بدون اصلاحات جدي به رفتار انسان تعميم يابند.» (ص 30)
مهم اين است که به روشني دريابيم دقيقاً چه چيزي در برنامه و ادعاهاي اسکينر وجود دارد که آنها را چنين چشمگير و جالب توجه نشان مي‌دهد. اين نکته در ابتدا اين واقعيت نيست که او تحليل کارکردي را به عنوان مسئله‌ي خود در نظر گرفته است يا اينکه خود را به مطالعه‌ي مشاهده‌پذيرها؛ يعني روابط ورودي - خروجي، محدود کرده است. آنچه اين چنين شگفت آور است، قيود خاصي است که وي بر طريقه‌ي مطالعه‌ي مشاهده پذيرهاي رفتاري اعمال مي‌کند و فراتر از همه، ماهيت به ويژه ساده‌ي کارکرد است که طبق ادعاي او، عليت رفتار را توصيف مي‌کند. به طور طبيعي انتظار مي‌رود پيش بيني رفتار يک اندامواره (يا ماشين) پيچيده، علاوه بر اطلاعاتي درباره‌ي تحريک بيروني، شناخت ساختار دروني اندام واره باشد؛ يعني راه‌هايي که اندام واره براساس آنها، اطلاعات ورودي را پردازش مي‌کند و رفتار خويش را سامان مي‌دهد. اين مشخصه‌هاي اندامواره، به طور کلي فراورده‌اي مرکب از ساختار درون زاد، روند بلوغي که به صورت ژنتيکي تعين مي‌يابد و تجربه‌هاي گذشته هستند. تا وقتي که شواهد عصب فيزيولوژيک مستقل در دسترس نباشد، روشن است که استنتاج‌هاي مربوط به ساختار اندام واره بر مشاهده پذيرهاي رفتاري و رويدادهاي بيروني مبتني خواهد بود. با وجود اين، ارزيابي اهميت نسبي عوامل بيروني و ساختار دروني در تعين رفتار تأثير مهمي بر تداوم تحقيق مربوط به رفتار زباني (يا هر رفتار ديگر) و بر انواع قياس‌هاي برآمده از مطالعات مربوط به رفتار حيواني که مرتبط يا الهام بخش دانسته مي‌شوند، خواهد داشت.
مطلب را به صورتي متفاوت در نظر بگيريد. کسي که با مسئله تحليل عليت رفتار درگير مي‌شود (در صورت فقدان شواهد مستقل عصب فيزيولوژيک) خود را با تنها داده‌ي در دسترسي (يعني گزارش ورودي‌هاي داده شده به اندام واره و پاسخ فعلي آنها) مشغول خواهد کرد و خواهد کوشيد به توصيف کارکردي که پاسخ را بر مبناي تاريخچه‌ي ورودي‌ها مشخص مي‌سازد، بپردازد. اين کار چيزي بيش از تعريف مسئله نيست. اگر کسي اصالت مسئله را بپذيرد، هيچ امکاني براي استدلال [مخالف] در اينجا باقي نخواهد ماند، گرچه اسکينر اين تعريف از مسئله را به گونه‌اي به دست داده و از آن دفاع کرده است که گويي آموزه‌اي است که ديگر پژوهندگان آن را نفي مي‌کنند. تفاوت ميان کساني که اهميت «نقش اختصاصي اندام واره» را در يادگيري و عملکرد مي‌پذيرند و آنها که اين مساهمت را انکار مي‌کنند، به خصوصيات و پيچيدگي خاص اين کارکرد و انواع مشاهدات و پژوهش‌هايي که براي دستيابي به تشخيص دقيق آن ضروري است، مربوط مي‌شود. اگر مساهمت اندام واره پيچيده است، تنها اميد براي پيش بيني رفتار حتي به شکلي خام از طريق يک برنامه‌ي پژوهشي کاملاً غيرمستقيم خواهد بود که با مطالعه‌ي خصوصيات تفصيلي خود رفتار و قابليت‌هاي خاصي از اندام واره که در رفتار دخالت دارند، آغاز مي‌شود.
آموزه‌ي اسکينر اين است که عوامل بيروني - از جمله، تحريک فعلي و تاريخچه‌ي تقويت (به خصوص فراواني ، ترتيب و مضايقه‌ي محرک‌هاي تقويت کننده) - اهميت فوق العاده‌اي دارند و اينکه اصول عامي که در مطالعات آزمايشگاهي اين پديده‌ها کشف مي‌شوند، مبنايي را براي فهم پيچيدگي‌هاي رفتار گفتاري فراهم مي‌کنند. او ادعايش را قاطعانه و بارها بيان مي‌کند تا اثبات کند که نقش گوينده کاملاً پيش پاافتاده و ابتدايي است و پيش بيني دقيق رفتار گفتاري تنها متضمن مشخص کردن تعداد اندکي از عوامل بيروني است که او آنها را از طريق آزمايش با اندام واره‌هاي پست‌تر، مجزا ساخته است.
با اين حال، مطالعه‌ي دقيق اين کتاب (و مطالعه‌ي دقيق پژوهش‌هايي که اين کتاب از آنها برآمده است) نشان مي‌دهد اين ادعاهاي حيرت انگيز به هيچ وجه موجه نيستند. علاوه بر اين، چنين مطالعه‌اي نشان مي‌دهد بصيرتهايي که در آزمايشگاه‌هاي مدافعان نظريه‌ي تقويت حاصل شده‌اند، گرچه کاملاً اصيل هستند، تنها به شکلي بسيار سطحي و خام مي‌توانند در مورد رفتار پيچيده‌ي انسان به کار روند و اينکه کوشش‌هاي نظريه پردازانه در بحث درباره‌ي رفتار زباني بر مبناي اصطلاحات اين نظريه از ملاحظه‌ي عواملي که داراي اهميتي بنيادين هستند و بدون شک پذيراي مطالعه‌ي علمي‌اند، گرچه خصوصيات خاص آنها در حال حاضر نمي‌توانند به طور دقيق صورت بندي شود، غفلت مي‌کنند. از آنجا که اثر اسکينر وسيع‌ترين کوشش براي گنجاندن رفتار انساني همراه با قواي ذهني بالاتر در درون نوعي از طرح رفتارگرايانه است که هم بسياري از زبانشناسان و فيلسوفان و هم روان‌شناسان را به خود جذب کرده است، بررسي مستند و تفصيلي آن داراي جذابيت مستقل است. ميزان شکست اين کوشش در جهت تبيين رفتار گفتاري به عنوان نوعي معيار براي ميزان اهميت عواملي که از آنها غفلت شده است، عمل مي‌کند و به اين نکته اشاره دارد که شناخت ما از اين پديده‌ي فوق العاده پيچيده، واقعاً چقدر اندک است.

اسکینر، رفتارشناس و روان‌شناس، نخستین نظریه‌پردازی بود که یک نظریه کامل در باب اکتساب زبان در کتابش « رفتار گفتاری » ( اسکینر، 1957 ) آورد. نظریه یادگیری او ارتباط نزدیکی به نظریه رفتار زبانی‌اش داشت. او معتقد است رفتار زبانی بشر که همان سخنوری و پاسخ به سخنوری دیگران است با دو عامل تعیین می‌شود: نخست ویژگی‌های محیطی‌ای که گوینده با آنها در ارتباط است و دوم تاریخچه نیروهای امدادی که گوینده داشته است ( به عنوان مثال تشویق / تنبیه کردن و یا امتناع از تشویق / تنبیه گوینده در پاسخ به رفتارهای زبانی گوینده در گذشته ).

اسکینر درحالی‌که معتقد است ذهنی دانستن سخنگویی غیرعلمی است بر این تأکید می‌کند که دانستن یک زبان واقعاً رسیدن به یک نظم رفتاری است. انسان از آرایش کلمات در این راستا که پاسخی مناسب برای گفته‌های دیگران داشته باشد استفاده می‌کند. به عنوان مثال وقتی انسان در اثر باز بودن در دچار سرما و لرزش می‌شود ( با زبانی که آموخته است مثلا انگلیسی یا فارسی ) کلمات را این گونه در کنار هم می چیند: " لطفا در را ببند " و انسانی که این را می شنود ( به زبانی که آموخته است ) در پاسخ می‌گوید: " باشه " و در ادامه این پاسخ در را می‌بندد.

اسکینر با داشتن این اعتقاد که دانستن یک زبان داشتن یک نظم رفتاری است بر این باور است برای یادگیری زبان باید این نظم را به دست آورد. او این اتفاق را حاصل روندی که « شرطی شدن کنشگر » می‌نامد، می‌داند. کنش‌گران رفتارگرانی هستند که نسبت به قوانین حاکم بر شرایط محیطی نا آگاهند. آنها نسبت به پاسخهای موجود در محیط که در حکم انگیزاننده هستند پاسخی دارند. به عنوان مثال وقتی شئ خارجی به چشم نزدیک می‌شود یا در آن فرو می‌رود چشم شروع به پلک زدن می‌کند. برخی از سر و صداهای کودکان نیز در حکم کنش گر عمل می‌کنند.

اسکینر اکثر رفتارهای گفتاری انسان را کنش‌گر می‌داند. انسانها در ارتباط با انگیزنده ها شرطی می‌شوند. در شرطی شدن رفتار مورد بحث به پاسخی منجر می‌شود که بیشتر یا کمتر از سوی مسائل محیطی تقویت شده است. این تقویت معمولاً با تشویق یا تنبیه کردن و یا ممانعت از تشویق یا تنبیه به عنوان پاسخی به سوژه به دست می‌آید.

طبق گفته اسکینر کودک وقتی زبان می‌آموزد که کنش‌گرهای گفتاری او تحت کنترل شرایط محیطی در آیند تا این شرایط به مثتبه تعلیم دهنده کودک عمل کرده و آنچه را که باید به او بیاموزد. به کودکان پاداش داده می شود ( به عنوان مثال با تشویق والدین ) و یا تنبیه می‌شوند ( مثلاً با عدم دریافت و درک سخن شان در جمع )، به مرور پیشرفت می کنند و به گروههای بزرگتر ملحق می‌شوند و در جوامع بزرگ تر به برقراری ارتباط با اعضاء همت می‌کنند.

علاوه بر این اسکینر معتقد است که « درک » سخن دیگران به شکلی به کودک آموخته می‌شود که کودک می‌داند در قبال سخن دیگران باید چه عکس‌العملی از خود نشان دهد. مثلاً وقتی کودک می شنود: « در را ببند » می‌داند که باید چه پاسخی برای این سخن داشته باشد.

اسکینر معتقد است که رفتار کلامی را می توان در چارچوب نظریه تقویت تبیین کرد. بنابراین هرگونه بیانی اگر تقویت شود، تکرار می گردد. اسکینر پاسخ های کلامی را بر حسب چگونگی رابطه شان با تقویت طبقه بندی کرده است .

اسکینر رفتارهای کلامی در چارچوب زبان را نیز به نوعی تحت تاثیر برنامه های تقویت توضیح داده که دسته بندی از این رفتارها بر اساس نوع کار انجام شدنی برای دریافت تقویت شامل: خواست ( طرح درخواست، تقویت و یادگیری ) ، نامیدن ( تقویت در پی انطباق با تایید دیگران ) ، رفتار پژواکی‌ ( پیش‌نیاز رفتارهای کلامی پیچیده و تقویت در پی تقلید ) و رفتار خود‌سنجی ( توصیف پاسخ ها، بیان روابط و تدارک چارچوب دستوری برای مکالمه ) می باشد.

۱- خواست

واژه خواست از این واقعیت سرچشمه می گیرد که درخواستی مطرح می شود. وقتی که درخواست برآورده شد، خواست (بیان) تقویت می شود و بار دیگر که نیاز به وجود می آید شخص احتمالا همان خواست را تکرار می کند.

گوش بده، نگاه کن، بگو بله و … رفتار شنونده را مشخص می کنند؛ اما وقتی که

یک شخص گرسنه صدا می زند نان!، او تقویت نهایی را مشخص می کند. غالبا هم رفتار شنونده و هم تقویت نهایی مشخص می شوند. خواست نمکر را به من بده! هم یک عمل (به من بده) و هم یک تقویت نهایی(نمک) را مشخص می کند.

۲- نامیدن

نامیدن عبارت است از اسم گذاری اشیا یا رویدادها در محیط به طور مقتضی و تقویت این رفتار از سوی سایر افرادی که انطباق بین محیط و رفتار کلامی را مورد تایید قرار می دهند به دست می آید.

این نوع کنشگر را می توان با مثال زیر روشن کرد. زمانی که یک نوع ماهی یا تصویر آن، فرصتی فراهم می آورد که دانش آموز در درس جانور شناسی با گفتن نام آن تقویت بشود.

۳- رفتار پژواکی

رفتار پژواکی یک رفتار کلامی است که وقتی پاسخ کلامی شخص دیگری عینا و کلمه به کلمه تکرار می شود تقویت می گردد. رفتار پژواکی اغلب پیش نیاز رفتارهای کلامی پیچیده تر است.

برای نمونه ابتدا کودک باید کلمه ای را تقلید کند تا اینکه بعد بتواند یاد بگیرد که چگونه آن کلمه به کلمه های دیگر یا رویدادهای دیگر مرتبط است. بنابراین، تکرار آنچه کس دیگری گفته است تقویت می شود و وقتی که پاسخ آموخته شد به گوینده اجازه می دهد تا روابط کلامی پیچیده تری را بیاموزد.

۴- رفتار خودسنجی

نقش اصلی رفتار خودسنجی توصیف پاسخ ها، بیان روابط و تدارک یک چهارچوب دستوری برای رفتار کلامی است. اصطلاح خود سنجی برای نشان دادن رفتاری که مبتنی بر سایر رفتارهای کلامی یا وابسته به آنهاست به کار می رود.

شدید ترین انتقاد از تبیین اسکینر درباره رفتار کلامی توسط نوآم چامسکی (۱۹۵۹) انجام گرفته است. چامسکی می گوید زبان پیچیده تر از آن است که از سوی کودک آموخته شود. او می گوید آشکار است که شرطی سازی کنشگر، پیچیدگی توانایی های زبان ما را تبیین نمی کند. تبیین چامسکی از ایجاد زبان این است که ساختار مغز ما به گونه ای است که زبان را ایجاد می کند. بنا به ادعای چامسکی، ساختار دستوری زیر ساخت تمامی زبان های آدمیان یک ساختار مغزی زیربنایی را نشان می دهد. ظاهرا چامسکی و اسکینر همان مشاجره طبیعت-تربیت را که نخستین بار افلاطون و ارسطو مطرح کردند، دنبال می کنند.

به رغم وجود رويكرد اثبات گرايانة جزمي در تفكر اسكينردرباره رفتار كلامي ( Verbal Behavior ) در سال 1957 طرحي بلندپروازانه براي وارد كردن زبان به چهارچوب رفتاري طرح ريزي كرد.

اسکینر بیان می کند رفتارهای نسبتاً ساده تحت کنترل محرک های کلامی قرار می گیرند (به عنوان مثال کودک می آموزد بپرد یا کتاب را باز کند)، بعد از اینکه تعداد زیادی از پاسخ ها تحت چنین کنترل کلامی قرار گرفتند توالی محرکهای کلامی می تواند تنوع تقریباً نامحدودی از پاسخ های پیچیده را برانگیزد.

تئوری درمان رفتار کلامی

در درمان رفتار کلامی ، کلمات به وسیله عملکردشان و نه فقط بر اساس صدایشان تعریف می گردند.اسکینر،کتاب رفتار کلامی را برای شرح دادن تحلیل کاربردی زبان در سال 1957منتشر ساخت.درمان رفتار کلامی براین ایده پایه ریزی شده که زبان یک نوع یادگیری رفتاری است. در سال 1970 از تئوری اسکینر برای درمان کودکان با ناتوانی های رشدی استفاده گردید و مورد پسند محققان و درمانگرانی مانند جک مایکل، وینسنت کاربون، مارک ساند برگ و جیمز پارتینگتون قرار گرفت. در برخی برداشتها رفتار کلامی بعنوان هرگونه رفتاری که تحت تاثیر یا معلول رفتار های اشخاص دیگر است تعریف می شود . ساندبرگ عنوان می کند که از سال 2001 رویکرد درمان رفتار کلامی مورد مطالعه قرار گرفته و نتایج آن نشان دهنده موثر بودن این رویکرد بر کودکان می باشد.

تئوری درمان رفتار کلامی هم برای تحلیل ارتباط مناسب و هم نامناسب مورد استفاده است. بیشتر افراد اُتیستیک برای ارتباط برقرار کردن در تلاش هستند ولی رفتار کلامی آنها نامناسب است. بعنوان مثال یک کودک مبتلا به اتیسم ممکن است برای بدست آوردن یک عروسک در عوض اینکه درخواست کلامی مبنی بر « لطفاً عروسک رو به من بدهید » داشته باشد، جیغ بزند و یا برای ارتباط یا بازی با دیگرکودکان به جای درخواست یا نشان دادن نیت خود شروع به نیشگون گرفتن کند. به همین دلیل یکی از اهداف تحلیلگر رفتاری در استفاده از درمان رفتار کلامی این است که رفتار های کلامی مناسب را با نامناسب تعویض کند.به اعتقاد اسکینر،گفتن و شنیدن، پاسخهایی هستند كه مانند هر پاسخ دیگری متاثر از تقویت اند؛ بنا بر این، هر گونه بیانی اگر تقویت شود تكرار می گردد. اسكینر پاسخ های كلامی را برحسب چگونگی رابطه آنها با فرایند تقویت، یعنی برحسب اینكه چه كاری انجام می گیرد تا تقویت دریافت شود،طبقه بندی كرده است. این طبقه بندی به طور خلاصه عبارتست از :

  1. درخواست ( خواستن ) :تلاشی برای درخواست یا بدست آوردن برخی چیزها است. برای مثال وقتی کودک می گوید « اسباب بازی » ، این یک درخواست برای بدست آوردن است. یا به عبارت دیگر برآورده شدن درخواست مطرح شده در یك رابطه كلامی، سبب تقویت درخواست(بیان)می شود و بار دیگری كه نیاز به وجود بیاید شخص مبتلا به اتیسم احتمالاً همان درخواست را تكرار می كند.
  2. پژواک : اشاره دارد به تقلید صوتی. برای مثال وقتی کودک می شنود « سلام باب » او نیز می گوید سلام باب و تقویت کننده دریافت می کند. به شکل دیگر وقتی پاسخ كلامی شخص دیگری عینا و كلمه به كلمه تكرار شود تقویت می گردد. رفتار پژواكی پیش نیاز رفتار كلامی پیچیده است.
  3. نامیدن ( شناخت ) : تلاشی برای نامیدن یا برچسب زدن به برخی چیزها است. برای مثال وقتی کودک درحال اشاره کردن به اسباب بازی نام آن را نیز بیان می کند و یا با گفتن جمله بازی می خوام به ای پد برچسب می زند. در این کارکرد کودک پس از گفتن نام آی پد با دست نیز آن را لمس می کند و سپس می تواند با آی پد کار کند.
  4. داخل کلامی ( رفتار خود سنجی ) : اشاره دارد به زبان، تعامل و محاوره.این بخش به کودک اجازه مطرح کردن برخی چیزها که موجود نیست را می دهد. برای مثال وقتی کودک بلافاصله جمله « من بازی میکنم با.. » را با کلمه « اسباب بازی » تمام می کند. این همچنین شامل واکنش به سوال چه کسی؟چرا؟ چه موقع؟ کجا؟ نیز می گردد. در زمانی که کودک روی ترامبولین در حال بالا پریدن است از کودک می خواهیم به کنار ترامبولین بیاید و این جمله را بیان می کنیم « من دارم …. » و کودک در پاسخ این جمله را تکمیل می کند که « من دارم بالا و پایین می پرم » این کار ممکن از چندین بار تکرار شود.پس از این می توان جملات کامل تری را با کودک کار نمود مانند « من دارم بالا و پایین می پرم روی … » و کودک پاسخ می دهد « من دارم بالا و پایین می پرم روی ترامبولین » .

درمان رفتار کلامی با خواستن یا نیاز به عنوان پایه ای ترین ملزومه زبانی آغاز می گردد. برای مثال فردی اُتیستیک که یاد می گیرد بگوید کلوچه می تواند یک تکه کلوچه دریافت نماید. بلافاصله بعد اینکه کودک نیازش بر طرف گردید درمانگر با تکرارکلمه و ارائه دادن موضوع درخواست شده شروع به تقویت در کودک اُتیستیک می نماید. سپس درمانگر کلمه را دوباره در زمینه های مشابه نیز استفاده می کند.نکته بسیار مهم این است که کودک اُتیستیک لازم نیست کلمه واقعی یا کامل را برای دریافت موضوع مورد علاقه شان بیان بکنند. در شروع کردن ،آنها بسادگی نیازشان را با علامت دادن با هر معنی نشان می دهند.اشاره کردن به موضوع مورد درخواست یک شروع خیلی خوب است. این فرایند به کودک مبتلا به اتیسم در فهم این مطلب که ارتباط برقرار نمودن نتایج خوبی برایش مهیا می نماید، کمک می کند. و سپس درمانگر بر مبنای این فهم و یادگیری ارتباطات را به سمت گفتگو یا علائمی از کلمه واقعی سوق می دهد.
نکته مهم : درمان رفتار کلامی ، یاگیری با خطای کمتر را در دستور کار خود دارد(که البته این دستور العمل اولیه در رویکرد تحلیل رفتار کاربردی یا aba نیز هست).به همینمنظور درمانگر برانگیزانده فوری و بیدرنگ را برای کمک به بهبود ارتباطات کودک مبتلا به اتیسم ارائه می کند. برای مثال کودکی که کلوچه می خواهد درمانگر می تواند کوچه را درمقابل صورت کودک بگیرد و برای برانگیختن واکنش کودک بگوید کلوچه. سپس درمانگر کلوچه را بالا نگه می دارد و برای برانگیختن واکنش کودک برای گفتن کلوچه حرف « ک » را می گوید. پس از آن درمانگر ممکن است یک کلوچه را در خط دید کودک نگه دارد و فقط منتظر درخواست کودک گردد. هدف نهایی در این مثال این است که کودک اُتیستیک بدون هیچگونه بر انگیزاننده ای وقتی او کلوچه می خواهد نام آن را بگوید.

در یک جلسه درمان رفتار کلامی معمولی درمانگر یک سری از سوالات که ترکیبی از درخواستهای آسان و سخت است از کودک می پرسد(تعمیم محرک). این کار فراوانی موفقیت ها را افزایش و ناکامی ها را کاهش می دهد. به طور ایده ال درمانگر دستور العمل ها و موقعیتها را به شیوه هایی که قابل فهم باشد و منافع کودک را نیز تامین نماید تغییر می دهد (تحلیل موقیت از دشوار به ساده). اکثر این برنامه ها شامل حداقل یک تا سه ساعت کاردرهفته می گردد.برنامه های بسیار فشرده تر می تواند شامل ساعتهای بیشتری نیز باشد. علاوه بر این، درمانگران پدر و مادر و دیگر مراقبان را برای استفاده از اصول رفتاردرمانی کلامی، در طول زندگی روزانه دانش آموز آموزش می دهند .
پینکر عنوان می کند که وقتی کودکی درخواست خود و یا اشکال دیگر از رفتار کلامی را بطور طبیعی و بدون پرسش کلامی یا تلاشی برای دیگران بیان می کند، گفتار او به عنوان خود انگیخته شناخته می گردد. و درصورتی به آن خود انگیخته گفته می شودکه پدیدار شدن آن بدون هیچ منبعی در محیط کودک باشد . این خود انگیختگی اغلب به عنوان یک حلقه گم شده در کودکان مبتلا به اتیسم ویا افراد دارای تاخیر زبانی دیده می شود. به همین منظور می توان از این رویکرد برای کودکان اُتیستیک استفاده نمود و کودکان را به سمت رفتار های خود انگیخته رهنمون ساخت.
پژوهشها پیشنهاد می کند که درمان رفتار کلامی می تواند هم به کودکان کوچکتر برای آغازیادگیری کلام و هم به افراد مبتلا به اتیسم بزرگتر با تاخیر کلامی کمک کند. این رویکرد همچنین به بسیاری کودکان و بزرگسالان برای استفاده از حمایتهای دیداری یا اشکال دیگر از مساعدتهای ارتباطی کمک می کند.