سندرم فرزند میانی یا نشانگان فرزند میانی ( Middle child syndrome ) احساس به حاشیه رانده شدن فرزند میانی را گویند ( آن فرزندی که یک برادر یا خواهر بزرگتر و یک برادر یا خواهر کوچکتر از خود دارد ). دیدگاهی فرگشتی این پدیده را اینگونه تبیین می‌کند که والدین سرمایه‌گذاری بیشتری بر روی فرزندان اول و آخر می‌کنند و لذا فرزند میانی کمتر به عنوان کودک مورد توجه قرار می‌گیرد. همچنین اثرات ناشی از ترتیب تولد می‌تواند ریشه‌های زیستی مرتبط با تعداد زایمان‌های مادر نیز داشته باشد. از این رو فرزندان میانی اجتماعی‌تر می‌شوند و کمتر بر خانواده متمرکز باقی می‌مانند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند فرزندان میانی نمره‌های بالاتری در مهارت‌های شخصیتی‌ای که ارتباط با ناخویشاوندان را تسهیل می‌کند مانند برونگرایی و وفق‌پذیری، بدست می‌آورند. در مجموع پدیده موسوم به سندروم فرزند میانی به عنوان یک اختلال بالینی حقیقی شناخته نمی‌شود؛ و پژوهشگران بر این باورند که این فرزندان رفته رفته با محیط و جایگاهشان وفق می‌یابند.

فرزند دوم خانواده بودن ویژگی دارد که ممکن است باعث سندرم فرزند میانی شود.شناخت علائم این سندم به شما برای تشخیص سندم فرزند میانی در فرزندتان کمک می کند.

سندروم فرزند میانی مربوط به شرایطی است که در آن بچه وسط و بچه دوم به شدت تحت تاثیر حضور خواهر و برادرش است و در این شرایط ممکن است که خانواده تمام توجه خود را به کوچک ترین فرزند و تمام مسئولیت ها را به بزرگ ترین فرزند بدهند و فرزند وسط ک مترین توجه و کم ترین مسئولیت را داشته باشد. زمانی که بچه ها بین دو فرزند یا چند فرزند دیگر قرار می گیرند، معمولاً احساس نادیده گرفته شدن دارند و از این موضوع رنج می برند.

همه بچه های وسط به این سندروم مبتلا نمی شوند. اگر چه طرز رفتار والدین با بچه اول بسیار اهمیت دارد و تاثیرش را روی بچه دوم می گذارد. در محیط خانه ای که پدر و مادر به نیاز های همه فرزندان به شکل یکسان گوش دهند، قطعا چنین سندرومی اتفاق نمیافتد.

بچه وسط یا فرزند دوم ممکن است در صورت ابتلا به این سندرم چنین علائمی از خودش نشان دهد که با بررسی آن ها می توانید وضعیت او را بهتر درک کنند.

سندروم فرزند میانی سندرومی است که به احساس به حاشیه رانده شدن فرزند وسط اطلاق می شود. به این صورت که، والدین فردی که یک برادر یا خواهر بزرگ تر و یک برادر یا خواهر کوچکتر از خود دارد، بیشترِ توجه و سرمایه گذاری خود را روی فرزندان اول و آخر می گذارند و لذا فرزند میانی کمتر به عنوان کودک مورد توجه قرار می‌ گیرد.

همچنین سندروم بچه (فرزند) میانی به حالتی گفته می‌شود که فرزند میانی خانواده به دلیل عدم دریافت توجه کافی(از نگاه خود، چه به درست و یا چه به غلط)، برای جلب توجه و بر طرف کردن نیاز های عاطفی خود رفتار های متفاوت، متضاد و یا حتی در مواردی عصیان گونه از خود نشان می‌دهد.برای مثال اگر برادر بزرگتر، فردی منظم و مرتب باشد، فرزند میانی برای جلب توجه بیشتر خلاف برادر خود رفتار خواهد کرد.رفتار بزرگسالان حتی در مواردی تا جایی پیش خواهد رفت که فرزند میانی در واقعیت نیز توجه کمتری دریافت خواهد کرد و در بعضی موارد حتی با وی به عنوان یک کودک نگاه نخواهد شد.

فرزندان میانی غالبا علاقه دارند تا از رقیبان توجه خود(خواهر و یا برادر کوچک تر و بزرگتر) پیشی بگیرند به همین دلیل معمولا در یک دو ماراتون بی پایان به سر می‌برند.این کودکان به علت این رقابت ها، شکست و برد های زیادی را تجربه می کنند که موجب ساخته شدن یک شخصیت قوی برای آنهاست.از طرفی این فرزندان به علت همین جنگ همیشگی که شاید همیشه باعث برد آنها نشود، در معرض افسردگی قرار دارند.

در سال 1964، آلفرد آدلر در نظریه خود ، او ادعا می کند که اگرچه ممکن است کودکان در همان خانواده به دنیا بیایند، اما ترتیب تولد آنها تا حد زیادی بر رشد روانی آنها تأثیر می گذارد.

طبق تئوری تولد آدلر، کودک بسته به ترتیب تولد ممکن است چندین ویژگی شخصیتی داشته باشد. مثلا:

فرزند اول خودکامه تر است و احساس می کند همه قدرت برای اوست به دلیل انتظارات بالا اغلب توسط والدین بوجود آمده است.

فرزند آخر مانند یک کودک لوس است و هرگز نمی تواند بالاتر از خواهر و برادر دیگر باشد.

فرزند وسط به دلیل قرار گرفتن بین بزرگ و کوچک خانواده به حاشیه رانده می شود

این نظریه راه را برای نگاه عمیق تر به اینکه چگونه ترتیب تولد بر رشد روانشناختی کسی تأثیر می گذارد ، هموار کرد. با این حال ، نظریه آدلر فقط یک تئوری بود و تحقیقات از آن زمان نتایج متضاد در مورد تأثیر نظم تولد را نشان داده است.

برخی کارشناسان معتقدند سندرم خواندن تجربیاتی که فرزندان وسط خانواده در طی بزرگ شدن شان از سر می گذرانند، اشتباه است. آن ها شاید احساس کنند مورد غفلت واقع شده و کم اهمیت شمرده شده اند، اما در اغلب موارد، وقتی به بلوغ و پختگی می رسند این افکار را کنار می گذارند.

حسادت و عزت نفس پایین

فرزند وسط یا بچه های دوم معمولا اعتماد به نفس پایینی نسبت به بچه بزرگ تر دارند و معمولاً با چالش بیشتری با آن مواجه هستید و شاید بدون فکر قبلی به فرزند دوم بگویید که بخواهد از فرزند بزرگتر یاد بگیرد.

این مقایسه باعث ایجاد حسادت می شود و شرایط را برای فرزند دوم سخت می کند. پس سعی کنید که تحت هیچ شرایطی فرزندان تان را با دیگری مقایسه نکنید که در غیر این صورت تنفر و حسادت بین آن ها ایجاد می شود. علاوه بر اینکه عزت نفس آن ها کاهش پیدا خواهد کرد.

بی هدفی

فرزندان وسط معمولاً مسیر زندگی را گم می کنند، زیرا توجه بیشتر روی فرزند بزرگ و فرزند کوچک است. در نتیجه آن ها سردرگم هستند و بیشتر به رفتار های اطرافیانشان توجه می کنند. این کمبود تمرکز باعث می شود که هدف مشخص نداشته باشند و مهارت های اجتماعی در آن ها افت کند.

ویژگی های سندروم بچه وسط

در این وضعیت، علائم و در واقع ویژگی ها به شما در شناخت این مورد کمک خواهند کرد، ویژگی هایی شامل:

1- فریاد برای دریافت محبت

فرزند وسط شما شاید خیلی مانند فرزند اول به عشق و محبت تان پاسخ ندهد. شاید فکر کنید که فرزند کوچک بیشتر به محبت نیاز دارد اما اشتباه می کنید. فرزند وسط معمولاً از عشقی که به او می دهید رضایت ندارد و همیشه باید برای دریافت محبت فریاد بزند. پس سعی کنید که هر روز به اندازه حداقل ۱۰ دقیقه با هرکدام از فرزندان تان خلوت کنید و حرف های او را بشنوید.

2- می خواهد توجه شما را جلب کند

فرزند وسط اگر به این سندروم دچار شود، معمولاً خیلی زیاد سوال می پرسد. به خاطر هر چیزی از شما کمک می گیرد و کارها را خودش انجام نمی دهد و خیلی وابسته است و می خواهد تحت هر شرایطی توجه شما را به خودش جلب کند.

3- از مقایسه متنفر است

هنگامی که فرزندان تان را با یکدیگر مقایسه می کنید، یعنی که بزرگترین اشتباه را مرتکب شده اید و سعی کنید که از انجام این کار بپرهیزید. فرزند دوم معمولاً در معرض آسیب روانی بیشتری است و اگر نادیده گرفته شود، شرایط بسیار بدتر خواهد شد، زیرا شما به انگیزه های او توجه نمی کنید و دستاوردهای او را نمی بینید و در نتیجه بی انگیزه می شود و زمانی که شروع به مقایسه می کنید، حال او را بدتر می کنید.

4- درونگرا یا برونگرا

عزت نفس پایین ممکن است بخشی از مشکلات مربوط به کمبود توجه از سمت والدین باشد. معمولاً این کودکان اعتماد به نفس پایین تری دارند و خجالتی هستند و از اجتماع دوری می کنند و مدام درگیر کلافگی، بی قراری و اضطراب هستند.

5- رقابت ناسالم بین خواهر و برادر

رقابت ناسالم بین خواهر و برادر یک تجربه طبیعی است. زمانی این اتفاق می افتد که والدین به اندازه کافی و مساوی به فرزندانشان توجه نداشته باشند و این احساسات منفی مدام بین خواهر و برادر ایجاد شود و آن ها بخواهند که مدام بر دیگری برتری پیدا کنند.

6- محرک های سندروم بچه وسط

در این بین ممکن است بعضی از رفتار ها باعث تحریک این سندروم باشد و باعث می شود که فرزند ما بیشتر آسیب ببیند که در این قسمت این محرک ها را به شما معرفی می کنیم.

7- بحران هویت

اگر فرزند شما احساس کند توجهی که به او دارید، به اندازه کافی نیست و او تصور کند که هویتش مشکل دارد، قطعاً این مسئله وضعیت را بدتر می کند.

8- حمایت نکردن خانواده

اگر فرزند به اندازه کافی از طرف خانواده حمایت نشود، قطعاً سندروم او شدت خواهد گرفت و احساس می کند که روز به روز توجه کم تری دریافت می کند و همین موضوع شرایط را برای او سخت تر خواهد کرد.

تاثیرات منفی سندروم فرزند میانی بر بزرگسالی

سندروم بچه میانی تاثیرات مخربی نیز بر شخصیت افراد در بزرگسالی آنها خواهد داشت که در این بخش، به بخشی از آنها در زیر اشاره می کنم:

- فرزند میانی، اعتماد به نفس کمتری دارد : این فرزندان به دلیل دریافت حس توجه کمتر در دوران رشد خود، اعتماد به نفس لازم برای خیلی از امور را نخواهند داشت.

- فرزند میانی، اغراق می کند : این فرزندان برای جلب توجه دیگران گاها در توصیفات و اعمال خود اغراق های بعضا عجیبی می‌کند.

- فرزند میانی، احساسات خود را سرکوب می کند : فرند میانی به دلیل اینکه خود را کم می‌شمارد، احساست قلبی خودرا بروز نمی دهد.

- فرزند میانی، ضد اجتماع است : اگر شما هم یک فرزند میانی باشید، احتمالا درونگرا هستید و علاقه ای به در جمع بودن ندارید.

- فرزند میانی، رفتار های توجه طلبانه از خود نشان می دهد : این دسته از کودکان برای به دست آوردن توجه از دیگران، رفتار های افراطی برای جلب توجه از خود نشان می‌دهند.برای مثال، معمولا آنها اطلاعات عمومی زیادی ذخیره میکنند که بتوانند در موارد مختلف از آنها جهت جذب توجه استفاده کنند.

- فرزند میانی، سخت اعتماد می کند : بچه های میانی به دلیل اینکه برادر و خواهد کوچکتر و بزرگتر خود را در بیشتر مواقع رقیب خود می‌پندارند، روحیه اعتماد کردن و صمیمی شدن در آنها کمتر دیده می‌شود.آنها معمولا دوستان کمی دارند و یا به دوستان خود اعتماد نمی‌کنند.

- فرزند میانی، ممکن است دچار افسردگی شود : این فرزندان به دلیل احساسات ناخوشایندی که تجربه می‌کنند، احتمال بیشتری وجود دارد که دچار افسردگی شوند.

- فرزند میانی، به دوستان خود، بیشتر از خانواده نزدیک می شوند : این فرزندان به دلیل حس سرخوردگی و عدم توجهی که از دیگران دریافت می‌کنند، تمایل بیشتری به کمک خواستن از دوستان خود نسبت به خانواده خود دارند.

- فرزند میانی، ممکن است پنهان کاری کنند : این فرزندان برای نشان دادن برتری خود، ضعف ها و یا شکست های خود را پنهان می کنند تا کوچکترین خدشه ای به میزان توجه دریافتی آنها وارد نشود.

تاثیرات مثبت سندروم فرزند میانی بر بزرگسالی

- فرزندان میانی بودن همیشه بد نیست.اگر شما هم یک فرزند میانی باشید، احتمالا حداقل یکی از حالات زیر در شما مشهود خواهد بود

- فرزند میانی، مغرور نیست : فرزند های میانی در حقیقت سومین عضو از خانواده جهت دریافت توجه هستند، لذا کمتر دچار غرور هستند.

- فرزند میانی، حلال مشکلات است : فرزند های میانی، معمولا حلال مشکلات بین اعضای خانواده و یا دوستان و همکاران خود هستند، زیرا روش آنها برای کسب توجه در کودکی مذاکره بوده است.

- فرزند میانی، منصف است : فرزند های میانی، به دلیل برخورد هایی که با او در دوران کودکی شده به خوبی طعم بی انصافی را درک میکند و معملا تبدیل به افرادی منصف در بزرگسالی می‌شوند.

- فرزند میانی، خلاق است : فرزند های میانی، به دلیل دریافت توجه کمتر از والدین خود، خلاقیت و نو آوری بیشتری از خود نشان می‌دهند تا میزان دریافت توجه خود را بیشتر کنند.

- فرزند میانی، مستقل است : فرزند میانی به دلیل دریافت حس توجه نا کافی و احاساس ناخواسته بودن، سعی می کند که وابستگی به خانواده نداشته باشد، البته این بدان معنا نیست که این فرزندان به خانواده وفاداری ندارند.

- فرزند میانی، شنونده قابلی است : برای حل مشکلات همیشه باید شنونده خوبی بود، این فرزندان نیز به دلیل میانجی گربودنشان شنونده های خوبی نیز هستند.

دونالد دبلیو ریچاردسون

دونالد دبلیو ریچاردسون، مدیر کلینیک در مرکز مشاوره North Shore، در کتاب تولد و شما، ادعا می کند که کودکان میانی ممکن است در مورد هویتشان دچار اشتباه شوند و به همین دلیل بین خواهر و برادرهای بزرگتر و کوچکتر از خودشان گرفتار شوند. این مسئله از تماشای خواهر و برادرهای آنها ناشی می شود.

اولین مسئولیت شما به عنوان والدین در جلوگیری از مشکلات فرزند میانی ، درک روش منحصر به فرد زندگی هر کودک در جهان است. به عنوان مثال، یک کودک ممکن است کودکی برونگرا باشد که خود را به خوبی بیان می کند، در حالی که کودکان درون گرا از تعاملات اجتماعی دوری می کنند. گوش دادن دقیق به شما کمک می کند که بدانید چگونه به تک تک فرزندان نزدیک شوید.