مبانی نظری خجالت ، انزوا طلبی و کمرویی
اصولاً خجالت یا کمرویی یک عاطفه اجتماعی است. آثار و علائم این حالت بیشتر در جمع افراد است که در شخص ظاهر می شود. این حالت از احساس خود کم بینی سرچشمه می گیرد و در برخی موارد آنقدر شدت می یابد که تمامی شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار می دهد به طوریکه چنین فردی از انجام اعمال روزمره در زندگی اجتماعی باز می ماند و بسیاری از موقعیت ها و فرصتهای اجتماعی خود را به سادگی از دست می دهد، چنین فردی از حضور در اجتماع دچار ناراحتی های گوناگونی می شود که در وضعیت جسمانی او نیز اثر می گذارد و موضوع عدم قاطعیت و کمرویی چون تأثیر شدیدی بر عملکرد و کارایی اجتماعی فرد می گذارد توسط محققین به صورت گسترده مورد بررسی قرار گرفته است. منظم ترین کارها در این زمینه توسط رفتارگراها انجام شده که با استفاده از اصول تقویت و پاداش سعی در از بین بردن این مسأله داشته اند.
كريس.ال.كلينكه معتقد است که كمرويي يعني دستپاچه شدن در مقابل افراد و احساس ناراحتي كردن در حضور ديگران است .
طبق نظر متخصصان، کمرویی یکی از جدی ترین مسایل کودکان و نوجوانان می باشد که از همان دوران اولیه رشد قابل مشاهده است و می تواند به ایجاد مشکلات در زمینه های مختلف سلامت روانی از قبیل کاهش اعتماد به نفس، عزت نفس و خودپنداره پایین، احساس کم ارزشی، احساس گناه، اضطراب، مشکلات ارتباطی، افسردگی، ضعف مهارت های اجتماعی، مسایل تحصیلی، حالت عصبی، مسایل روان پزشکی و…منجر گردد.
کمرویی یک هیجان پنهان و نادیده گرفته شده است که در زندگی بسیاری از افراد آشفتگی و هرج و مرج را بروز داده است. بررسی های انجام شده نشان می دهد که بیش از ۵۰ درصد مردم در زندگی شان شکل های مختلف کمرویی را در درجات متفاوت تجربه می کنند.
هرچند یک کودک کمرو ممکن است به ظاهر هیچ گونه ناراحتی برای معلمان و والدین ایجاد نکند، ولی به سبب رنج ناشی از احساس ناامنی و بی کفایتی از ناشادترین کودکان خواهد بود که پیوسته به دنیای درون خود پناه می برد. بنابراین با توجه به پیامد های جبران ناپذیر کمرویی در زمینه های مختلف رشدی، و از آن رو که می تواند به عنوان یک عامل بازدارنده در رشد و گسترش ظرفیت ها، استعدادها و توانمندی های افراد تأثیرگذار باشد، بایدآن را به عنوان یک مسأله میان فردی ناسالم در رفتار کودکان و بزرگسالان مورد توجه قرار داد.
هرکس دودل بودن یا خجالتی بودن را در موقعیت های جدید اجتماعی احساس کرده است. با وجود این، گاهی اوقات کمرویی ممکن است از طریق تداخل در حداکثر رشد اجتماعی کودکان و نوجوانان، یادگیری شان را نیز محدود کند. کمرویی اگر به عنوان یکی از خصایص رشدی شکل بگیرد، چنین کودکان و نوجوانانی احتمالا آسیب پذیر خواهند بود. همسالان ممکن است آنها را طرد کنند و آن ها شانس کمی برای رشد مهارت های اجتماعی خود داشته باشند. در کودکانی که کمرویی به طور مفرط به سنین نوجوانی و بزرگسالی گسترش می یابد،آن ها خودشان را منزوی تر توصیف می کنند و دوستان کمی دارند و روابطشان با افراد جنس مخالف کمتر از همسالان آنها است.
کمرویی یک مشکل بی سر و صدا است و بر اساس نگرش عمومی می توان آن را یک بیماری اجتماعی نامید که با توجه به شرایط اجتماعی به نظر می رسد که در خلال سال های آینده به خاطر گسترش پدیده هایی مانند انزوا، رقابت و تنهایی افزایش خواهد یافت.اگر هر چه زودتر این بیماری درمان نشود فرزندان و نوادگان ما زندانیان کمرویی خویش خواهند گردید.
کمرویی به عنوان نوعی از نگرانی و بازداری رفتاری و هیجانی در حضور دیگران توصیف شده است ( گارسیا،۱۹۹۱). افراد کمرو وقتی در معرض دیگران قرار می گیرند احساس کمرویی می کنند و نگران ارزیابی و قضاوت دیگران هستند و لذا بازداری رفتاری دارند ( هندرسون،۲۰۰۲). از طرف دیگر آنها اغلب در موقعیت های اجتماعی تنها هستند و در برقراری تماس چشمی با دیگران مشکل دارند ( باس، ۱۹۸۶وهندرسون،۲۰۰۲).
کمرویی به احساس ناراحتی و بازداری در موقعیت های اجتماعی اشاره دارد. کودکان و نوجوانان کمرو، هنگام حضور در جمع، فقدان ابتکار اجتماعی و آرامش سکون و خودآگاهی شدیدی را آشکار می کنند ( گودینو و لو ،۲۰۱۰). از طرفی کمرویی تجربه مخربی برای بخش قابل توجهی از جمعیت است و می تواند به عنوان تمرکز بیش از حد بر خود، اشتغال ذهنی زیاد در مورد احساسات، تفکرات و واکنش های فیزیکی تعریف شود ( سندرس ، چستر ، ۲۰۰۸). همچنین افراد کمرو، احساس ناشی بودن، نگرانی، تنش و ناراحتی به هنگام مواجهه با افراد غریبه را تجربه می کنند ( چیک و باس ، ۱۹۸۱).
علاوه بر این، نتایج مطالعات طولی حاکی از آن است که کمرویی و بازداری، پیش زمینه اختلال های اضطرابی و افسردگی بعدی است ( بیدرمن ، ۱۹۹۳، هیرشفلد-بکر ، ۲۰۰۷، رزنبام، ۱۹۹۳، رابین و بورگس ، ۲۰۰۱). افراد کمرو ترجیح می دهند که سخنی نگویند و سکوت کنند تا این که خطر طرد شدن و عدم تایید توسط دیگران را متحمل شوند. لذا آن ها از حضور در موقعیت های اجتماعی بیمناک و نگران هستند که توسط دیگران به چه شکلی دیده می شوند. محققان بیان کرده اند که آن ها از پنج موقعیت اجتماعی بیمناک اند: منابع قدرت، مواجهه با جنس مخالف، مکالمه با غریبه ها، مرکز توجه قرار گرفتن در یک جمع کوچک، مورد ارزیابی قرار گرفتن در موقعیت های مختلف مانند مصاحبه کار ( چیک و استال، ۱۹۸۶، هندرسون و زیمباردو، ۱۹۹۸).
در واقع می توان گفت کمرویی یکی دیگر از ویژگی های شخصیتی است که به شدت تحت تاثیر روابط انسان با اجتماع و اطرافیان قرار دارد.به طور کلی کمرویی یک سازه روانشناختی و در عین حال یک عارضه اجتماعی است که در جمع بروز می کند و فرد از مواجهه شدن با افراد ناآشنا و ارتباط اجتماعی گریزان است ( افروز،۱۳۸۵).
اگرچه افراد کمرو در ظاهر بسیار آرام هستند اما در واقع ناآرامی،آشفتگی و اشتغال ذهنی زیادی را در مورد این که چطور توسط دیگران دیده می شوند را تجربه می کنند ( سندرس، چستر، ۲۰۰۸). کودکان و نوجوانان کمرو بیشتر احتمال دارد که تنهایی، نارضایتی اجتماعی، ادراک منفی از خود، اضطراب و افسردگی را گزارش کنند ( فوردهام ، استیونسون هایند ، ۱۹۹۹، ماسی، ۲۰۰۳، رابین، ۱۹۹۵).
در مطالعه ای که به بررسی ارتباط بین کمرویی و نشانه های بیماری در کودکان کمرو و غیر کمرو پرداخته است، به مدت چهار هفته، والدین، شکایت های جسمانی فرزندانشان و مشاهدات خود را ثبت کردند. بچه های کمرو بیشتر روزها از ناخوشی خود شکایت می کردند و والدین آنها نشانه های ناخوشی بیشتری را در آنها در مقایسه با کودکان غیر کمرو مشاهده کردند. از جمله آشفتگی های معده ای-روده ای بیشتر. تلویحات چندی در مورد این نتایج ارایه شده است. از جمله: احتمال آستانه انگیختگی پایین در محورهای هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال کودکان کمرو که در نتیجه خودشان و والدینشان در مورد نشانه های بیماری حساس تر هستند ( چونگ و اوانس، ۲۰۰۲).
کمرویی متضمن نگرانی بیش از حد در رابطه با ارایه خود در موقعیت های اجتماعی می باشد. نظریه ارایه خود مبتنی بر این مفروضه است که افراد در موقعیت های اجتماعی، در تلاش اند تا تصاویر خود و اطلاعات مربوط به هویت شان را کنترل کنند ( فیلیپس و پیتمن ،۲۰۰۷). کمرویی، بازداری و کناره گیری اجتماعی، به کم گویی و خاموشی افراد به درگیر شدن در تعاملات اجتماعی اشاره دارد ( رابین، ۲۰۰۱).
از طرفی کمرویی یک امر معمول و رایج هیجانی است که کمتر شناخته شده است. هر فردی تردید، دودلی و یا کمرویی را در موقعیت های اجتماعی جدید تجربه می کند. با وجود این گاهی اوقات ممکن است کمرویی در رشد اجتماعی مطلوب کودک و نوجوان تداخل ایجاد و یادگیری آنها را محدود کند. کمرویی یک احساس مهم و همگانی است که ممکن است گسترش یافته و توسط افراد به عنوان مکانیزم سازگاری برای کنار آمدن با تحریک اجتماعی جدید مورد استفاده قرار گیرد. کمرویی می تواند به سبب کاهش ارتباط چشمی و فیزیکی متقابل و توداری و ساکت بودن، از طریق مشاهده مورد تشخیص قرار نگیرد. گفتار فرد کمرو اغلب نرم، ملایم و همراه با لرزش و تردید است ( اسنهالاتا و مارتی، ۲۰۰۳).
کمرویی یک توجه غیر عادی و مضطربانه به خویشتن در یک موقعیت اجتماعی است که در نتیجه آن فرد دچار نوعی تنش روانی-عضلانی شده،شرایط عاطفی و شناختی اش متاثر می گردد و زمینه بروز رفتارهای خام،ناسنجیده و واکنش های نامناسب در وی فراهم می شود. به دیگر سخن پدیده کمرویی به یک مشکل روانی اجتماعی و آزاردهنده شخصی مربوط می شود که به صورت یک ناتوانی یا معلولیت ظاهر می گردد.
کم رویی یک ویژگی شخصیتی است. افرادی که این ویژگی را داشته و به آن مبتلا باشند، اغلب هنگام برخورد با دیگر انسانها و در ارتباط عادی با آنها، با مشکلاتی مثل نگرانی، تنش، احساس بد و… روبرو میشوند. حتی در صورتی که فرد بسیار کمرو یا خجالتی باشد، ممکن است در ارتباطاتش به علائم فیزیکی مثل سرخ شدن صورت، عرق کردن، تپش قلب و سوزش معده برخورد کند!
کمرویی احساس ترس یا ناراحتی است که توسط افراد دیگر به خصوص در موقعیت های جدید یا در میان غریبه ها ایجاد می شود. خجالت یک احساس ناخوشایند خودآگاه است – در وقع ترس از آنچه برخی افراد معتقدند دیگران راجب آنها چه فکری می کنند. این ترس می تواند توانایی فرد را برای انجام یا گفتن آنچه می خواهد مهار کند. همچنین می تواند از شکل گیری روابط سالم جلوگیری کند. کمرویی اغلب با عزت نفس پایین هم مرتبط است. همچنین ممکن است یکی از دلایل اضطراب اجتماعی باشد.
از نظر متخصصان بهداشت و سلامت روان، کمرويی و انزواطلبي در حکم يک اختلال رفتاری، از جدی ترين مشکلات کودکان و نوجوانان است .
«کمرويی» توجهی غير عادی و مضطربانه به خويشتن در موقعيت های اجتماعی است که به دنبال آن، فرد دچار نوعی تنش روانی – عضلاتی مي شود و شرايط عاطفی و شناختی او تحت تأثير قرار میگيرد و موجب بروز رفتارهای خام و واکنش های نامناسب میگردد. (رشد آموزش ابتدايی -1381 – ص75)
کمرويی وافعی کيست؟
کمرويی واقعی شخصی است که فرصت های خجالت کشيدن بيشتر از ديگران در اختيار او قرار میگيرد تا به جايی که آشکارا میتوان گفت تمام روز خود را با اين عارضه میگذراند. او در اين حالت اگر بخواهد دست به ساده ترين کارها بزند و يا آسان ترين برخورد و رابطه را ايجاد نمايديا مثلاً تصميم بگيرد به چنان وضع اسفناکی میافتد که هيچ کس جز خود او نمیتواند آن را توصيف نمايد. چون در آن موقع در او عدم اعتماد به نفس ايجاد میشود و حالات هيجانی در او ظاهر میگردد. (مثل لکنت زبان و غيره) (ژان شارتيه، 1373 – ص 78)
افراد کمرو علایم زیر را تجربه می کنند؛
در سطح فیزیولوژیک؛ به صورت تپش قلب، خشکی دهان، لرزیدن، عرق کردن، احساس ضعف، سرگیجه و دل پیچه
در سطح عاطفی؛ دست پاچگی و خودآگاهی رنج آور، خجالت. عزت نفس پائین، نگرانی. افسردگی، اضطراب، تنهایی
در سطح رفتاری؛ بازداری و رخوت، نگاه خیره، بازداری از موقعیتهای ترس آور، صحبت با صدای آهسته
در سطح شناختی؛ افکار منفی در مورد خود و دیگران، ترس از ارزیابی منفی، ترس از دست دادن کنترل موقعیتهایی که ایجاد کمرویی می کنند؛
نظریه صفات
افراد اغلب اوقات میتواند در ریشه یابی کمرویی ردپای تاثیر وراثت را بیابند. هیچ واقعیتی مسلمتر از این نیست که کمرویی در خانوادهها پخش میشود. این یک دیدگاه بدبینانه است که گناه کمرویی و هر رفتار دیگری را به گردن ژنهای والدین میاندازند. یک نظریه کاملتر از طرف "ریموند کتل Raymond Cattell" ارائه شد و او رفتار و شخصیت انسان را ناشی از مجموعهای از صفات میداند. یکی از صفات شخصیتی «عامل H» (هاش) است.
عامل «H» مرکب از دو ویژگی است:
ویژگی اول مربوط به افرادی است که خصوصیت آنها خشن بودن و شجاع بودن در مقابل مشکلات زندگی مقاومت کردن است. این افراد به صورت«H+» (هاش مثبت) علامت گذاری میشوند.
ویژگی دوم مربوط به افرادی است که آمادگی بالایی نسبت به پذیرش تهدید از خود نشان میدهند و آنها از اجتماع کناره گیری میکنند. این گروه را با نام «H-» (هاش منفی) علامت گذاری میشوند. طبق نظریه صفات «کتل» افراد «-H» همان افراد کمرو هستند.
نظریه یاد گیری (رفتارگرایی)
رفتارگرایان معتقدند «خوب یا بد» ما چیزی هستیم که یاد گرفتهایم. در واقع انسان به طریقی رفتار میکند که پاداش مثبت داشته باشد و اعمالی را که نتایج منفی دارند را متوقف کرد. و از آن اجتناب میکند. رفتار گرایان ادعا میکنند که میتوانند از یک انسان بد ، فرشته بسارند و یا یک فرد دارای صفت «-» را به یک فرد «H+» تبدیل کنند، آنهم از طریق یادگیری و روشهای آن. رفتار گرایان جدید کمرویی را یک واکنش ناشی از هراس نسبت به وقایع اجتماعی قلمداد میکنند. این یادگیری ممکن است محصول یکی از موارد زیر باشد:
-- داشتن تجربه منفی در گذشته از روابط با مردم در موقعیتهای مشخص ، خواه از طریق تماس مستقیم یا مشاهده بلایی که بر سر دیگران آمده است.
-- عدم فراگیری مهارتهای صحیح اجتماعی
-- تصور منفی از رفتار خود داشتن و مداوم نگران عملکرد خود بودن
-- یادگیری این مطلب که بخاطر عدم لیاقت فردی به خود ارزش قائل نشود.
«من کمرو هستم» ،
«من بیارزش هستم» ،
«من نمی توانم آن کار را انجام دهم» ،
«من مادرم را میخواهم»
بدین ترتیب اگر کمرویی از یادگیری راههای نادرست عمل کردن در حضور دیگران پدید میآید، پس اگر فردی با استفاده از راههای درست تشویق شود، کمرویی باید کنار برود. در این دیدگاه رفتار فرد کمرو باعث بروز کمرویی میشود.
نظريه روان تحليل گري
فرويد، يكي از نظريه پردازان روان تحليل گري است كه نظريه او به نوعي با جنبه هاي مختلف كمرويي ارتباط دارد. در اين نظريه نقش كمرويي در ارتباط با بازداري از اهميت زيادي برخورداراست.فرويد،بازداري رامبين محدودشدگي كنش وري من دانسته است. بدين معنا كه من در سطح ساختاري دچار مشكل نيست، بلكه كنش وري آن دچار مشكل شده است .وجود بازداري مستلزم تمايزيافتگي من از دنياي بيروني و حضور جدي از فعاليت است. فرويد معتقد است كه گاهي رخدادها واقعا تهديد كننده نيستند، بلكه سمبل و نمادهايي از تعارض حل نشدني آني كه سركوب شده اند هستند. بعنوان مثال چون در سنين 4 و 5 سالگي كودك امنيت خود را در وجود مادر مي بيند، جدايي سريع و ناگهاني از مادر و عدم امنيت، به اعتماد به نفس او لطمه زده و در نهايت كمرويي را در او تقويت مي كند.
در دیدگاه روانکاوی، فروید ضمن بررسی مراحل شکلگیری شخصیت انسان از فعلپذیری و حالت انفعالی داشتن که در افراد کمرو و بدون قاطعیت زیاد دیده میشود بحث کردهاست. وی اعتقاد داشت اگر در مرحلهی دهانی ارضاء بیش از حد یا ناکامی شدیدی پیش آید فرد در بزرگسالی دو منش خواهد داشت یکی منش اتکایی که سعی میکند همیشه دیگران را راضی نگه دارد، از خود ارادهای ندارد واحساس حقارت میکند و دیگری منش پرخاشگری که بعد در اثر آن فردی سلطه جو و فحاش میشود.
در جای دیگر کمرویی و اضطراب اجتماعی را نوعی اضطراب اخلاقی میداند که در آن فرد میترسد احساس، فکر و یا عملی که مورد پسند اخلاق اجتماع و بخصوص خانواده نیست را انجام دهد.
فرويد در نظريه خود كمرويي را مرتبط با بازداري مي داند و بازداري را مبين «محدودشدگي كنش در من» دانسته است. اين بدان معناست كه «من» در سطح ساختاري دچار مشكل نيست بلكه فقط كنش وري لان دچار اختلالي است. زماني كه فرد يك موقعيت جديد قرار مي گيرد بازداري بيشتري دارد و در مراحل مختلف زندگي و در سنين مختلف به اشكال متفاوت ظهور مي كند.
و همچنين مطابق با نظريات روان تحليلگري فرويد معتقد است كه گاهي رخدادها واقعاً تهديد كننده نيستند بلكه سمبول و نمادهايي از تعارضهاي حل نشده آني كه سركوب شده اند، هستند به طور مثال چون در سنين 4 يا 5 سالگي با مرحله اديپ كودك امنيت خود را در وجود مادر مي بيند، جدايي ناگهاني و سريع كودك از مادر و عدم امنيت به اعتماد به نفس او لطمه زده و در نهايت كمرويي را در او ايجاد مي نمايد.
نظريه اريكسون
براساس اين نظريه كمرويي ممكن است كه ناشي از ناتواني فرد در حل بحران باشد. در مرحله دوم كه حدود سنين 1 تا 3 سال است، مرحله”خود مختاري در برابر شرم و ترديد” ناميده مي شود، كودكان براي اولين بار مي توانند از مقداري حق انتخاب برخوردار شوند تا نيروي اراده برانگيخته شده را تجربه كنند. هنگامي كه والدين مانع از تلاش كودك براي بهره مند شدن از اراده خود انگيخته مي شوند،كودك احساس ترديد نسبت به خود و احساس شرم در برخورد با ديگران را پرورش مي دهد و ترديد در برابر صلاحيت و عدم كفايت،ممكن است منجر به كمرويي شود. در تطبيق با نظريه اريكسون، باس و آسكو ، عقيده دارند كه شروع كمرويي بر مبناي خودآگاهي در سنين 5 سالگي است كه كودك واكنش هاي ناشي از كمرويي را از خود نشان مي دهد.
اریکسون در تقسیم مراحل رشد دوانی – اجتماعی معتقد است فرد در دومین مرحله رشد با دو موضوع روبرو می شود: خودکفایی در برابر شرم و تردید، احساس کنترل شدید یا از دست دادن کنترل می تواند پایه گذار احساس شرم و تردید در کودک گردد که تأثیر آن در تمام زندگی پایدار می ماند.
نظريه اسنادي زيمباردو
زيمباردو ، معتقد است كه افراد كمرو از نظر كلامي و غير كلامي كمتر ابراز وجود مي كنند.كمرويي اين افراد خودآگاه است و از همين مساله زجر مي كشند و افكار منفي آنها منجر به بروز واكنش هاي متقابل اجتماهي در مورد ديگران مي شود.آنها خود را شخصي نامناسب و نالايق مي پندارند و توانايي خود را در برخورد با موقعيت هاي اجتماعي ناچيز مي دانند.حتي زماني كه مي دانند توانايي برخورد مناسب و مؤثر را دارند از انجام آن سرباز مي زنند.آنها با تنبه خود به خاطر شكستشان نسبت به موقعيت هاي اجتماعي به طور معكوس واكنش نشان مي دهند،بدين معني كه شكست را به كارهاي غيرقابل كنترل نسبت مي دهند كه اين شيوه انتساب منجر به بروز كمرويي و خجالت آنها در برخي شرايط مي شود.
زيمباردو (1996) بيان مي كند كه « كمرويي يك نوع توجه افراطي به خود، اشتغال ذهني افكار، احساسات و واكنشهاي فيزيكي خود است كه مي تواند حداقل شامل يك ناراحتي اجتماعي ضعيف تا يك ترس اجتماعي بازدارنده و شديد باشد ».
زیمباردو و هندرسون (۱۹۹۶) کمرویی را اینگونه تعریف می کنند: کمرویی یک توجه افراطی به خود، اشتغال ذهنی افکار،احساسات و واکنش های فیزیکی خود است که می تواند حداقل شامل یک ناراحتی اجتماعی ضعیف تا یک ترس اجتماعی بازدارنده و شدید باشد.
كرويي يك واكنش ناشي از ترس نسبت به وقايع اجتماعي است كه محصول يكي از موارد زير مي باشد، دارا بودن تجربه اي منفي در گذشته از برخورد با مردم در موقعيتهاي مشخص خواه از طريق تماس مستقيم يا مشاهده بلايي كه بر سر ديگران آمده است. عدم فراگيري مهارتهاي اجتماعي. انتظار عملكرد ناشايست داشتن، از اين رو مداوماً نگران عملكرد خود بودن به جهت ارزيابي منفي از طرف ديگران. همچنين مهاجرتها و عوامل نژادي و فرهنگي . از دست دادن هويت (زيمباردو 97)
او معتقد است كه افراد مبتلا به كمرويي از موقعيتهاي اجتماعي بهره نمي برند و از نظر كلامي و غيركلامي كمتر ابراز وجود مي كنند. كمرويي اين افراد خودآگاه است و همين امر برايشان رنج آور است و در واكنشهاي متقابل اجتماعي افكار منفي را در مورد خود و ديگران ابراز مي دارند خود را به صورت فردي بازداشته، نامناسب و نالايق مي پندارند. توانايي خود را در برخورد با موقعيتهاي اجتماعي ناچيز مي شمارند. حتي زماني كه مي دانند توانايي آن را دارند كه به گونه اي مثمرثمر باشند، از انجام آن سر باز مي زنند و از سوي ديگر موقعيتهاي اجتماعي با تنبيه خود به خاطر شكستشان به طور معكوس نشان مي دهند، يعني شكست را به كارهاي غيرقابل كنترل نسبت مي دهند اين شيوه انتساب باعث مي شود كه در برخي شرايط دچار خجالت گردند.
كمرویی یك پدیده پیچیده و مركب ذهنی، روانی و اجتماعی است كه به دلایل بیشمار در طول دوران رشد به تدریج پدیدار میشود و با دارو برطرف نمی شود . كمرویی اساساً رفتاری اكتسابی و آموخته شده است و برای درمان و برطرف كردن آن باید یاد گیری زدایی صورت گیرد و رفتار تازه و مطلوب اجتماعی در فرد فراگیر شود. اگر در مورد رفتار غیراجتماعی این قبیل جوانان چارهای اندیشیده نشود فرد دچار استرسهای شدید شده و احتمالاً خطرناكترین و حادترین وضع را برای ابتلا به بیماریهای شدید روانی مانند اسكیزوفرنی و یا افسردگی خواهد داشت (زیمباردو و رادل،2001).
كمرویی یك مشكل فردی بی سر و صداست و چنان شایع گشته كه می توان آن را یك بیماری اجتماعی نامید؛ زیرا كمرویی موجب اضطراب اجتماعی، هراس اجتماعی، عدم اعتماد به نفس، نداشتن مهارتهای اجتماعی و عدم سازگاری با جمع میشود(زیمباردو، 2000).كمرویی یك ناتوانی و معلولیت فراگیر اجتماعی است. در هر جامعه درصد قابل توجهی از كودكان، نوجوانان و بزرگسالان با این اختلال رفتاری و بازدارندة رشد شخصیت اجتماعی مواجهند. در بسیاری از مواقع، كمرویی، اصلیترین مانع شكوفایی قابلیتها، خلاقیتها و ایفای مسئولیتها است (افروز، 1381 ).
زیمباردو(1977) بر این باورند كه كمرویی یك توجه افراطی به خود، اشتغال ذهنی به افكار، احساسات و واكنشهای جسمانی خود است كه میتواند حداقل شامل یك ناراحتی اجتماعی ضعیف تا یك ترس اجتماعی بازدارنده و شدید باشد . زیمباردو (2000) بر این باور است كه كمرویی احتیاط مفرط در روابط بین فردی است. به ویژه افراد كمرو از ابراز وجود میهراسند، دربارة شیوة واكنش دیگران به خود بس یار حساسند و به سرعت دستپاچه میشوند و نشانه های جسمانی اضطراب مانند بالا رفتن ضربان قلب، سرخ شدن چهره و ناراحتی معده را تجربه می كنند.
زيمباردو (1977) بيان كرده است كه فرزندان ارشد و تك فرزندان زمينه كمرو شدن را دارا هستند و اين اظهار با نظريه هاي كمرويي كه بر انگيزه به جا گذاشتن اثري مثبت بر ديگران به همراه فقدان اعتماد به توانايي انجام آن تاكيد دارد هماهنگ است (ليري و كووالسكي ، 1995).
كمرويي مقولهاي ناروشن است، هر چه نزديكتر به آن بنگريم، تنوع بيشتري در آن مشاهده ميكنيم. فرهنگ لغت انگليسي آكسفورد ميگويد كه اولين استفاده ثبت شده از اين لغت در يك شعر آتلگوماكون بوده است كه حدود هزار سال بعد از ميلاد مسيح سروده شده است. كه در آن شعر معني اين لغت «به سهولت ترسانده شده» بوده است «كمرو بودن» نشانگر صفت فردي است كه «به خاطر ترسويي» احتياط كاري و بياطميناني نزديك شدن به او مشكل است. فرد كمرو «هشيارانه از مواجهه با افراد يا چيزهايي مشخص يا انجام كاري همراه آنان بيزار است، به طور محسوسي ترسو است.» ممكن است فرد كمرو «كنارهگير يا بياعتماد باشد» يا از خمير ماية ديگري باشد دو شخصيتي پرشانگيز بياعتماد و مشكوك» فرهنگ لغت و بستر كمرويي را به عنوان «ناراحت بودن در حضور ديگران» تعريف ميكند (زيمباردو،به نقل از پارسا ،1376).
جامعهشناسان و برخي روانشناسان كودك معتقدند كه كمرويي را ميبايد از نقطه نظر برنامهريزي اجتماعي – شرايطي از اجتماع كه موجب كمرو شدن برخي افراد ميگردد – درك كرد. روانشناسان اجتماعي ميگويد كه كمرويي بيش از هر چيز يا بر چسب متواضعانة «كمرو» آغاز ميشود. «من كمرو هستم زيرا خودم را كمرو ميخوانم يا افراد ديگر مرا چنين ميبينند.» يقيناً اين پنج ديدگاه تمام احتمالات موجود را در بر نميگيرند مثلاً نويسندهاي فرضية غريبي دارد و معتقد است كه مردم به دليل آنكه تمايل نامحدودي به ثروتمند بودن دارد كمرو هستند (به نقل از زيمباردو ترجمه پارسا،1376).
نظريه شناختي آرنولد باس
آرنولد باس ،كمرويي را به دو نوع كمرويي ترسناك و كمرويي خودآگاه تقسيم مي كند. كمرويي ترسناك كه گاهي اضطراب از بيگانه ناميده مي شود در طول اولين سال زندگي آغاز مي گردد. واكنش هاي كمرويي ترسناك در كودكان و نوجوانان طبيعي رو به كاهش است، زيرا براي سازگار شدن با تهديدهاي بالقوه مفاهيم مناسبي را در ذهن خود رشد مي دهند.كمرويي ترسناك به دليل ويژگي هاي وراثتي است و در كودكاني كه با طبيعت بالاي ترس متولد مي شوند وجود ترس هاي مكرر را بيشتر مي كند. اين شكل كمرويي تا سن 3 تا 4 سال و قبل از اينكه كودكان بتوانند ديدگاه ديگران را درك كنند ادامه مي يابد. كمرويي خودآگاه با خود همچنين موضوع اجتماعي سروكار دارد. احساس اجتماعي در سن 4 تا 5 سالگي گسترش مي يابد و كودكان داراي خود اجتماعي مي شوند. ريشه كمرويي خودآگاه در شيوه تفكر افراد در مورد خود، بي كفايت دانستن خود و احساس نارضايتي از تعاملاتشان با ديگران است. چيك و كارنتير،در مورد نظريه باس معتقدند كه رشد كمرويي خودآگاه، يك واكنش شناختي است كه در نتيجه خودآگاهي و توجه بيش از حد به خود به وجود مي آيد.كمرويي بزرگسالان ناشي از خودآگاهي تجربه شده در دوران كودكي و اوايل نوجواني است.
باس (1980) بيان مي دارد كه كمرويي، شكلي از اضطراب اجتماعي است كه همراه خجالت و پريشاني در مقابل جمع ظاهر مي شود.
از طرف دیگر آنها اغلب در موقعیت های اجتماعی تنها هستند و در برقراری تماس چشمی با دیگران مشکل دارند (باس، ۱۹۸۶وهندرسون،۲۰۰۲). همچنین افراد کمرو، احساس ناشی بودن، نگرانی، تنش و ناراحتی به هنگام مواجهه با افراد غریبه را تجربه می کنند (چیک و باس ، ۱۹۸۱).
به نظر باس كمرويي از لحاظ كيفي دو نوع متفاوت است؛ كمرويي ترسناك و كمرويي خودآگاهي؛ كمرويي ترسناك در طول اولين سال زندگي شروع مي شود كه گاهي اضطراب از بيگانه است كه مخصوص كودكان است و با بزرگ شدن از بين مي رود و فقط تا سن 3 و 4 سالگي ادامه مي يابد. كمرويي خودآگاهي؛ يك واكنش شناختي است كه از خودآگاهي كه حاصل توجه بيش از حد به خود است نارضايتي از برقراري ارتباط با ديگران، با جنبه هايي از زندگي بين افراد كمرو گره خورده است كه باعث عزت نفس پائين و نگرش ضعيف مي گردد.
نظریه دلبستگی جان بالبی
جان بالبی معتقد است كه رفتار داراي دو واكنش است. كنش حمايتي و رفتاري كه به كودك فرصت مي دهد تا از مادرش فعاليت لازم براي ادامه حيات بياموزد و كنش اجتماعي شدن كه در چرخه زندگي از مادر به نزديكان و سپس به گروه هاي وسيع تري تعميم مييابد. و كساني كه بطور دلهره آميزي دلبسته شده اند، شباهت زيادي به قالب هاي توصيف شده از افراد كمرو دارند، و كمرويي پيامد و جلوه اي افراط آميز از دلبستگي را به همراه دارد كه فقدان تعامل اجتماعي بر آن دامن مي زند.
نظریه آلفرد آدلر
با توجه به نظرية آدلر، فرد كمرو فردي است كه تصور ادراك ناقصي از خود دارد و مبناي آن احساس حقارت حل نشدهاي است كه فرد نسبت به خويشتن دارد بنابراين فرد شيوه زندگي معيوبي را براي خود انتخاب مي كند و با انتخاب اين سبك زندگي، موجب ايجاد ترس از برقراري ارتباط عاطفي و اجتماعي با ديگران و خودكم بيني و عدم كفايت در او مي گردد.
نظریه کارل هورنای
با انسان به وسيله نياز به ايمني و محبت برانگيخته ميشود، در وجود هر انساني نيروهاي بالقوه و و استعدادهاي خاصي نهفته است كه اگر شرايط و فرصا مناسب برايش براهم شود، اين نيروها تحت تأثير محبت، گرمي و حمايت آزادي نسبي و كمك رشد مي يابد و شرايط ناهنجاري از قبيل تحقير، اجحاف ايراد و انتقاد و بهانه جويي هاي بي مورد و شرايط ناامن اضطراب و كمرويي را رشد ميدهد چنانكه بچه هاي كمرو به دليل ترس از تعامل، از ارتباط با ديگران پرهيز مي كنند و تنها بودن را ترجيح مي دهند.
نظریه آیزنگ
آيزنگ كمرويي را به دو دسته تقسيم مي كند كمرويي دروني شده و كمرويي عصبي او در مبحث كمرويي دروني شده به افرادي اشاره مي نمايد كه از لحاظ اجتماعي در حد پائيني خستند و تنهايي را ترجيح مي دهند ولي در كمرويي عصبي، بحث از كساني است كه در تعامل با ديگران دچار اضطراب مي شوند و افرادي هستند كه اگر هم تمايل و نياز به اجتماعي شدن داشته باشند در انجام آن بيكفايت هستند.
نظریه جروم کاگان
نیاز به استفاده از ابزارهای عینی برای اندازهگیری خلق و خو به وسیله روانشناس تحولی نگر جروم کاگان تشخیص داده شد. کاگان با الهام از نظر گالن در این مورد که هر یک از ما خلق و خوی را به ارث میبریم که بر اساس ساختار بدنی ماست، درصدد استفاده از ابزارهایی عینی و آزمایشگاهی برای اندازه گیری رفتار و عملکرد زیستی برآمد تا پدیدار شدن خلق و خو را در کودکی مطالعه کند.
او بر اساس مطالعات قبلی صدها کودک، تحت تاثیر دو نیمرخ رفتاری مشخص در خلق و خو قرار گرفت که آنها را کم رویی و گشاده رویی تعریف کرد. کودک در خود فرو رفته و کم رو در مقایسه با کودک گشادرو، در مواجهه با افراد غریبه یا رویدادهای ناآشنا با بازداری، ناراحتی و اجتناب، واکنش نشان می دهد و برای راحت بودن در موقعیت های جدید به زمان بیشتری نیاز دارد و ترس ها و هراس های غیر معمول بیشتری از خود بروز میدهد. این کودک با ترس و احتیاط رفتار میکند، واکنش اولیه او به موقعیت های جدید با سکوت همراه است، به والدین پناه می برد و یا فرار کرده و پنهان می شود.
براساس يافته هاي جروم كاگان، نانسي اسنايدمن و همكارانشان در دانشگاه هاروارد، تفاوت هاي فيزيولوژيكي ميان نوزادان كمرو و غير كمرو از همان اوايل رشد از دو ماهگي به بعد قابل مشاهده است.
اگر كودكي در دوره نوزادي كمرويي را به صورت ترس از خطرها و موقعيت هاي جديد، اجتناب از برخورد چشمي نشان دهد، احتمالا آن را به ارث برده است. كمرويي كه بعدا در دوران كودكي ظاهر مي شود، احتمالا شناخت يا عوامل محيطي پايه آن را تشكيل مي دهد. تعداد ديگري از شرايط محيطي كه با كمرويي همراه اند عبارت اند از: طرد و سورفتار محركات انگيزشي شده يا مدرسه جديد، اعمال استبداد والديني، ضربه خانوادگي، انتقاد يا تمسخر يا دچار ناتواني شدن.
تعدادي از كودكان، به كمرويي گرايش دارند و در مقايسه با كودكان ديگر، در موقعيت هاي جديد اجتماعي واكنش از خود نشان مي دهند. اين قبيل كودكان ممكن است كمرويي را فقط در انواع معيني از برخوردهاي اجتماعي نشان دهند. محققان هردو عامل طبيعت و سرشت و پرورش را در تفاوت هاي افراد در كمرويي دخيل مي دادند .
دیوید چهار ماهه با دیدن خرس عروسکی پلاستیکی سرخ و نارنجی که دو وجب بالای سرش دور ریسمان میچرخید، نخست با ترس اخم کرد؛ سپس از چهرهاش خوانده شد که دل خوشی از این وضع ندارد؛ فریاد کشید و کمرش را تا کرد و دست و پا زد. نو بودن و بی اطمینانی که زندگی را برای بسیاری جالب میسازد به روشنی برای دیوید دردناک بود. گر چه زندگی زمینیاش تازه آغاز شده بود، ولی روان شناسی که شاهد واکنش درونی او بود از آنچه در پیش داشت مطمئن بود. احتمال دارد دیوید در بزرگی دچار کمرویی مزاحمی شود از آن قبیل که تن به جراحی دندان بدهد ولی حاضر به گفتگو با بیگانه نباشد. جروم کاگان روانشناس او میگوید:« نگرانم هنگامی که اوضاع مطابق میلش نباشد دلهره دامنگیرش گردد؛ کسی نخواهد شد که جرئت سرمایه گذاری در بانک یا خلبانی هواپیمای جنگی یا هر کاری که احتمال خطر و بی اطمینانی در آن است داشته باشد. دوستان نزدیک خواهد داشت ولی شمع محفل نخواهد شد».
کاگان در آزمایشگاه خود در دانشگاه هاروارد (آمریکا) رفتار دیوید و صدها کودک دیگر را در برابر صداهای ناهنجار و بوهای ناجور و اسباب بازیهای عجیب و لباسهای غیر عادی در ویدیو ضبط کرده است. در نتیجه، او و سایر روانشناسان معتقد شدهاند تخم کمرویی مفرط و احتیاط، از همان تولد کاشته میشود و احتمالاً درون ژنهاست. کودکانی مانند دیوید، به چند دلیل آشکار غیر عادی هستند. دستگاه اعصابشان آسان تحریک میشود و «دور بر میدارد». حتی در دو هفتگی قلبشان در خواب تندتر از نوزادان دیگر میزند. در نه ماهگی الگوی امواج درون مغزشان آشکارا متفاوت است. هنگامی که با موقعیت تازهای روبهرو شوند، احتمال زیادی هست که فشار خونشان بالا رود و مردمکشان گشاد شود و تارهای صوتیشان گرفتگی پیدا کند. مستعد تب علوفهاند. اغلب حتی ظاهر متفاوت دارند. آنها که خیلی خجولند، احتمال دارد صورتشان لاغر و اندامشان باریک و چشمشان آبی باشد. دانشمندان گمان می کنند با دقت به رفتار نوجوانان و طرز کار بدن آنها، میتوانند کسانی را که مستعد کمرویی و سربه زیری در بلوغ و جوانی هستند جدا کنند، گرچه همه اینان به آن سرنوشت دچار نخواهند شد. ناتان فاکس روانشناس دانشگاه مریلند (امریکا) میگوید: «ما گمان داریم میتوان به گذشته نگریست و و الگوهای رفتاری را که بازتاب منشأ خوی خجالتیاند برگزید. همچنین گمان میکنیم بتوان به اثر متقابل الگوهای خلقی یاد شده و فعالیت مخ پیبرد.»
کاگان که پیشتاز این زمینه است آن را استعداد فطری «کمرویی خلقی» مینامد. همه کمرویان این استعداد را ندارند. برای مثال، این گروه شامل نوجوانانی نمیشود که با بزرگ شدن و معمولاً پس از چهار سالگی و در پی رویدادی نامطلوب سر به زیر میشوند؛ اینان گوشه گیر و خانهنشین میشوند، بازی دسته جمعی نمیکنند، در حضور غریبهها ساکت میمانند ولی از چیزهای دیگر هراس غیر عادی ندارند. ولی نوجوانان کمروی خلقی، در هر موقعیت نامأنوس محتاطاند و در خود فرو میروند. شلا چس روانشناس کودکان در دانشگاه نیویورک میگوید:« واکنش این کودکان در برخورد با هر خوراک تازه، هر بیگانه، هرجای جدید، هربوی تازه، گریز است. اگر خوراک ناشناختهای به آنها دهید پس میزنند و اگر به جای تازهای بروند پشت کسی که آنها را برده پنهان میشوند.»
این نوجوانان در سال دوم زندگی کمرویند؛ در برخورد با بیگانه به مادر میچسبند، اسباببازی صدا دار دوست ندارند، از هر چیز غیرعادی مانند خانه ناشناس یا مهد کودک تازه بیزارند؛ اگر از پدر و مادر جدا شوند امکان دارد آرام نگیرند. با بزرگ شدن، اغلب در جمع کودکان دیگر گوشه گیر و آرامند. بسیاری از آنان در هراس از لولو یا دزدیده شدن و خورده شدن توسط جانوران هستند. با وجود این، استعداد فطری به معنی در خود رفتن حتمی در بزرگی نیست. بسیاری یاد میگیرند با وضع خود درافتند و حتی برآن غلبه کنند. گرچه هرگز سر دسته گروه نخواهند شد، ترسوی چاپلوس هم نخواهند بود. کاگان میگوید در هشت سالگی هنوز حدود 10 درصد کودکان بهشدت خویشتن گرا هستند و در بیست سالگی تنها حدود 5 درصد. او میکوید این بدان معنی نیست که خوی شان تغییر کرده باشد، بلکه صرفا نشان میدهد رفتار ظاهری کمرویی را از دست دادهاند. به نظر میرسد سر به زیری فراوان، خانوادگی باشد ولی کارشناسان گمان میکنند این ویژگی زیر فرمان چندین ژن است و الگوهای وراثتی آن بسیار پیچیدهاند. از این رو برادران ترسو ممکن است خواهران اجتماعی داشته باشند. رابرت پلومین، روانشناس دانشگاه پنسیلوانیا (امریکا) که کمرویی دوقلوها را بررسی میکند، میگوید:« بررسیها حاکی از آنند که کمرویی، ارث پذیرترین جزء شخصیت است».
او برآورد میکند که احتمالاً 50 درصد کمرویی ارثی است، در حالی که نیم دیگر امکان دارد حاصل عاملهایی چون تجربههای کودکی و حتی اثر هورمونهای مادری بر رویان درون زهدان باشد. گرچه طرز کار دقیق این ژنها هنوز شناخته نیست، کارشناسان دنبال اثر نفوذ آنها درون مغز در ایجاد کمرویی میگردند. کاگان یقین دارد که هسته بادامی (امیگدالا) درون مخ جای این اثر است. این هسته لوزی شکل، دستگاه عصبی سمپاتیک خودکار را تنظیم میکند که در میان وظیفههای گوناگون، باعث عرق کردن و تندی قلب و خشک شدن دهان و همه نشانههای دیگر ترس میشود. کاگان میگوید: «فرضیه من چنین است: آنچه این کودکان به ارث میبرند شیمی مخ است که باعث تحریک پذیری فراوان هسته لوزی شکل میشود که هنگامی که رویداد ناآشنایی رخ میدهد، مانند ترموستات (اسباب تنظیم دما) بسیار حساسی تخلیه میشود. بررسیهای تازه موجهای مغز، سرنخ دیگری به دست دادهاند. فاکس پی برده است که در نه ماهگی بچههای فوقالعاده حساس در نیمه راست ناحیه پیشانی مغز فعالیت بیشتری نسبت به طرف چپ این ناحیه مخ نشان میدهند. بررسیها حاکی از آنند کسانی که نیمه چپشان فعالتر است تمایل به گردش و تفریح دارند و آنان که طرف راست مغز پیشانیشان فعال است مستعد گریز از موقعیتهای جدیدند.
جروم کاگان، دریافت که کودکی که برای رسیدن به یک شیء ناآشنا و یا صحبت با یک فرد غریبه در ۲۱ ماهگی تردید داشت، احتمالا در سن ۱۲ سالگی نیز کودکی خجالتی و ترسو خواهد بود.
اما او همچنین دریافت که تنها درصد کمی از کودکان به طور کامل خجالتی یا اجتماعی هستند. گیلبرت می گوید: سایر شواهد نشان میدهند که حدود ۱۵ درصد مردم با یک شخصیت مهار شده متولد میشوند، اما نزدیک به ۵۰ درصد از آمریکاییها میپذیرند که در یک یا چند حوزه خاص، خجالتی هستند.
دیدگاه روان شناسی اجتماعی
1- موقعیتهای اجتماعی
فردی که در چنگال نیروهای اجتماعی گرفتار شده است ممکن است به سادگی مبدل به فردی کمرو گردد. زیرا به سادگی نمیتوان به افراد دیگر دسترسی داشت. در جوامع امروزی موقعیتهای اجتماعی کمی جهت مشاهده روابط گرم ، بخشنده و مشترک در میان اعضا خانواده یا دوستان و همسایگان وجود دارد. همچنین فرصت برای «تمرین مکالمه ، یادگیری نحوه دریافت واکنش از دیگران ، مذاکره کردن و تعریف کردن و تعریف شنیدن از دیگران» بسیار کم و برای افراد منزوی (کمرو) دور از دسترس است.
2- تمایل به بهترین بودن
میزان اهمیتی که برای اثبات ارزشمند بودن از نظر «موقعیت مادی ، کسب مقام و پیشرفتها» قائل میشویم بشدت توسط کودکان احساس میشود، برای اینکه مورد علاقه باشند، پذیرفته شوند و به آنها (ارزش) داده شود بایستی پاسخهای مطلوب را ارائه دهند. این تاکید بیش از اندازه بر رقابت و پیشرفت فردی در شیوع پدیده کمرویی مؤثر است. در واقع وقتی ارتباط ما با دوستان ما مطلقا «سودگرایانه» است. پس طبیعی است نگران آن باشیم که مبادا چیزی که ارائه میدهیم (رفتار) به قدر کافی خوب نباشد. زیرا در غیر این صورت کنار گذاشته خواهیم شد.
3- بر چسب های اجتماعی
احتمال دارد عنوان و بر چسب کمرویی قبل از اینکه واقعا کمرو باشیم، پدید آمده باشد. در واقع ما پی در پی بر روی افراد دیگر و حتی شخص خودمان از طریق تجربیاتمان برچسب میزنیم. برچستها خلاصه مناست و ساده شدهای از تجربیات پیچیدهای میباشد: «او متزلزل است، او دروغگو است، من رک هستم، من کمرو هستم و … »
اما درک این مطلب مهم است که در بسیاری مواقع یک عنوان و بر چسب بر پایه اطلاعات کم یا مبهمی شکل گرفته است. آنها به واسطه برخی پیش داوریهای فردی شکل میگیرند. علاوه بر آن اطلاعاتی که توسط آنها منتقل میشود معمولاً از صافی عینک ذهنی فرد برچسب زننده میگیرند. (اطلاعات ذهنی هستند و عینی)
تامهو برانیه
"برانیه کم روئی را نوعی بیماری روانی تلقی می کند که ابتدا در ضمیر باطن ریشه می دواند و مزمن می شود و سرانجام جسم او را نیز از تحرک می اندازد . "
ریموند دوسن لوران
لوران در جمع بندی ابعاد کم رو می نویسد : شخص در این حالت فاقد جرئت است ، فرد کم رو تحت تأثیر خلع روانی قرار گرفته است . کم روئی ، قربانیان خود را در تمامی فعالیتشان فلج می کند .
کم روئی یک ناتوانی و معلولیت فراگیر اجتماعی است . در بساری از مواقع کم روئی « اصلی ترین مانع شکوفایی قابلیت ها ، خلاقیت ها و ایفای مسئولیت ها است » .
آندره هوزه
از نظر آندره هوزه کمرویی عبارتند از : « رنج بردن از احساس زیردستی و احساس ناتوانی برای زندگی و دفاع از خویش، رنج بردن از کمرویی والدین و عدم رسیدگی به وضع اطفال خود، ترس از بیماریها و حوادث و بازیهای خشن، جاه طلبی و خودپسندی والدین، مهلت ندادن به کودک جهت ابراز وجود و نیز منع والدین از شرکت در کارهای گروهی و بازهای گروهی با همسالان و همکلاسهای خود است.»
آلن راس
نظر پروفسور آلن.ا.راس: « اختلال رفتار کمرویی، گوشه گیری در کودکان با نشانه های زیر همراه است: از نظر وی اینگونه کودکان در موقعیتهای متعدد از ارتباط اجتماعی پرهیز می کنند و دوستانی محدود و علایقی محدود دارند. کودکان منزوی در مقابل انتقاد بسیار حساس بوده و در مقابل شکست به آسانی روحیه خود را می بازند بسیار غصه می خورند فاقد شور و علاقه هستند و در مقابل وظایف مختلف عکس العمل و برداشتی کاملاً غمگین و بی حال دارند.»
نظرات ارائه شده از دیدگاه دانشمندان اسلام و اندیشمندان غرب در مورد کمرویی
از نظر حمیدالشمس العمالی: « کمرویی معادل ترس از قضاوت دیگران نسبت به خود است به نظر نامبرده علل کمرویی عبارتند از : عیبجویی، تمسخر ، تحقیر، داشتن نقص عضو، بی بهره بودن از زیبایی» .
از نظر حسین آزاد: « برخلاف واکنش دلواپسی بیش از اندازه که کودک برای برقراری احترام خود از را خویش خارج می شود تا کار دیگران را انجام دهد، در واکنش کناره گیری ( خجالت و کمرویی) شخص از طریق جدا ساختن خود از تماسهای اجتماعی به این مقصود نائل می آید» .
ایرج پورباقر : « به نظر ایشان علل کمروئی عبارتند از : کمبود محبت، تنبیهات بی مورد والدین و ضربه های روانی در دوره کودکی»
از نظر فرید: قسمت اعظم کمرویی و خجالت بستگی دارد به کشمکشهای سختی که در خصوص امیال جنسی و کنجکاوی شهوی در کودکی گریبانگیر آدمی شده است. اینان در کودکی مجبور به احتیاط و خودداری و سر نگهداری بوده اند که در بزرگی خجالت زنده و کمرو می شوند.»
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .