حوزه روان شناسی مثبت در سطح موضوعی دربارة تجارب ذهنی مثبت از جمله بهزیستی ( well-being ) ، رضایت ( satisfaction ) و خشنودي ( contentment ) ( در کذشته )، امید ( hope ) و خوش بینی ( optimism ) (براي آینده) و شیفتگی ( flow ) و شادمانی ( happiness ) (در حال) است. در سطح فردي در مورد صفات فردي مثبت از جمله توانایی براي محبت کردن ( the capacity for love and vocation ) ، شجاعت مهارت هاي بی نفردي ( interpersonal skill ) ، درك
زیبای یشناختی ( aesthetic sensibility ) ، پشتکار، بخشش، خلاقیت، آینده نگري ( future-mindedness ) ، معنویت و خرد و دانش می باشد و در سطح گروهی درباره فضائل اخلاقی اجتماعی مانند مسئولیت ( responsibility ) ، تربیت ( nurturance ) ، نوع دوستی ( altruism ) ، عدالت اجتماعی ( civility ) ، اعتدال ( moderation ) و میانه روي، تحمل و بردباري ( tolerance ) و اخلاق کار ( work ethic ) است (سلیگمن و سیکزنت میهالی، 2000 ).

دو دهه گذشته جهان شاهد بروز، ظهور و گسترش روان شناسی مثبت بوده است و هدف از آن توجه به نقاط قوت و توانمندي هاي انسان به جاي توجه به نقاط ضعف و مسائل و مشکلات روانی اوست. با گذشت دو دهه بعد از آن این شاخه از روان شناسی، شاهد بروز و ظهور نظریه ها، پدیده ها و مفاهیم مختلف و تازه اي بوده است. فضائل اخلاقی یک از مهمترین این مفاهیم است. مفهومی که ممکن است روان شناسی از آن غفلت کرده باشد، ولی به طور قطع مذهب و فلسفه از آن غفلت نکرده و در اعصار مختلف و در میان فرهنگ ها همگرایی شگفت انگیزي در مورد فضائل و قابلیت ها وجود دارد (سلیگمن، 1389 ).

رویکرد روانشناسی مثبت توان علمی روان شناسی را از درمان و بهبودي بیماري روانی به سمت شناسایی و پرورش ویژگی هاي مثبت و امتیازات افراد جهت داده است ( داك ورث ( .Duckworth, A. L ) ، استن ( .Steen, T. A ) و سلیگمن، 2005 ). با شکل گیري روان شناسی علمی، فضائل اخلاقی به صورت تجربی بررسی شده و بیشتر از همه روان شناسان مثبتگرا به این مهم توجه کرده است. روان شناسان مثبتگرا سه معیار براي تمییز فضایل اخلاقی در نظر گرفته اند که اولا تقریبا در همه فرهنگها با ارزش تلقی شوند؛ ثانیاً به خودي خود با ارزش باشند نه به عنوان وسیله اي براي تحقق اهداف دیگر و ثالثاً انعطا فپذیر باشند. پس از تعیین این معیارها به بررسی فضائل پرداختند و همگرایی زیادي در مورد فضائل و قابلیت ها در میان فرهنگ هاي مختلف مشاهده کردند و عنوان کردند که در میان سنت هاي معتبر فرهنگی، مذهبی و فلسفی با وجود اختلاف در جزئیات (سلیگمن، 1389 ).

فضائل اخلاقی از سوي فلاسفه و شخصیت هاي مذهبی در قرون متمادي پیشنهاد شده است؛ چنان که ارسطو خوب زندگی کردن را در شادکامی، نیکی کردن و خوب بودن در زندگی می دانست ( هفرون ، 2011 ) و رهیافت شادکامی در زندگی که سلیگمن ارائه می دهد، به مفهوم « اودایمونیا » از ارسطو شباهت بسیار دارد (سلیگمن و سیکزنت میهالی ، 2000 ، ص 55 ). اودایمونیا هدف نهایی و اساسی زندگی انسان می باشد که همان امید و شکوفایی است ( لوپز ، 2009 ، ص 352 ).

آنچه که در روانشناسی مثبت گرا درباره فضائل گفته می شود؛ در واقع، همان دیدگاه ارسطوست. این نگاه به انسان، همانند نگاه ارسطویی است که خوب زندگی کردن را در شادکامی، نیکی کردن و خوب بودن در زندگی می دانست (هفرون، 2011 ).

روان شناسان مثبت گررا هدف نهایی و اساسی زندگی انسان را امید و شکوفایی می دانند ( لوپز ،2009).

پیترسون، سلیگمن و همکاران آنها در پروژه « ارزشها در عمل » ( Values in Action ) پس از مطالعه و بررسی متون مختلف مربوط به دیدگاه هاي فلسفی و مذاهب و فرهنگ هاي مختلف، شش فضیلت اصلی را مشخص و آنها را « شش مهم » ( High six ) نام گذاري کردند.

پکاتری دالسگارد ( Dahlsgaard ) ، کریستوفر پیترسون ( Peterson ) و مارتین سلیگمن ( Seligman ) (2005؛ نقل از نیکسون، 2014) شش فضیلت اخلاقی مشترك ذیل را از بررسی آیینهاي کنفوسیوس ( Confucianism ) ، تائویسم ( Taoism ) ، بودیسم ( Buddhism ) ، هندوئیسم ( Hinduism ) ، فلسفۀ آتن ( Athenian Philosophy ) ، مسیحیت ( Christianity ) ، یهود ( Judaism ) و اسلام ( Islam ) به دست آورده اند:

1- شجاعت ( Courage ) ( دلاوري، ایستادگی، صحت و صداقت )

تعریف شجاعت، تنها به فعالیت هاي شگفت آور محدود نمی شود ( فینفیگلد ،1999 ). شجاعت هم جنبه درونی و هم جنبه بیرونی دارد ؛ یعنی شجاع ت تنها از فعالیت هاي قابل مشاهده تشکیل نشده است، بلکه شامل تصمیم ها، انگیزه ها، هیجان ها و شناخت هایی است که منجر به این فعالیت می شوند. بنابراین هر چند بیشتر مثال هایی که مطرح شده است؛ شامل نوع فیزیکی و جنگ و مبارزه است، اما همه جنبه هاي شجاعت باید در نظر گرفته شود. هرچند منظور از شجاعت بیشتر دلیري فیزیکی است، ولی شجاعت، صداقت و پشتکار را هم شامل می شود. هر فعالیت مشتاقانه براي تسلط بر چیزي که به علت اموري مثل امنیت، آسایش و راحتی، به سادگی می توان از آن چشم پوشی کرد. منظور، انجام دادن آن چیزي است که درست است حتی زمانی که فرد ممکن است در برابر این عمل چیزهاي زیادي را از دست بدهد ( پیترسون و سلیگمن،2004).

زیر مجموعه هاي شجاعت عبارتند از: رشادت ( Bravery ) ؛ استقامت و پشتکار ( Perseverance ) ؛ یکپارچگی ( Honesty ) (صداقت و اصالت)؛ شور و نشاط ( Zest ) و سرزندگی.

2- عدالت ( Justice ) ( انصاف، رهبري، شهروندي و کار گروهی )

فضیلت اصلی عدالت در کل به آنچه زندگی را قابل قبول می کند، اشاره می کند. معناي آشکار آن شاید تساوي همگانی باشد، اما براي همگان روشن است که زندگی منطبق بر قوانین نیست و اینکه « برخی موجودات بیشتر از سایرین برابرند » ، از این روست که اجراي اصولی تر عدالت ضرورت دارد، به گونه اي که قوانین انصاف را عادلانه سازند ( راولز ، 2001).

در جوامع صنعتی غرب، عدالت معمولاً به معناي مساوات ترجمه می شود ؛ یعنی این باور که پاداش ها باید براساس همکاري یا شایستگی تقسیم شوند ( والستر ، ولستر و برشاید ،1978 )، اما این مفهوم خاص از عدالت ، یک مفهوم جهانی نیست.

فرهنگ هاي اشتراکی هنگام گرفتن تصمیم بر مبناي انصاف، مفاهیم برابري یا نیاز را ترجیح می دهند (برمن و برمن ، 2002 ). بنابراین، مصداق هاي عدالت آنهایی هستند که در اصل مدنی باشند مانند انصاف، رهبري، شهروندي و کار گروهی (پیترسون و سلیگمن، 2004).

زیر مجموعه هاي عدالت عبارتند از: شهروندي ( citizenship ) ( مسئولیت اجتماعی، کار گروهی و وظیفه شناسی )؛ انصاف ( Fairness ) ، داد و دهش؛ رهبري ( Leadership ).

3- انسانیت ( Humanity ) ( عشق و مهرورزي )

فضیلت انسانیت در روان شناسی با عنوان رفتارهاي نوع دوستانه یا جامعه پسند تعبیر می شود. بسیاري از انواع موجودات به نظر می رسد به شیوه هایی رفتار می کنند که بیانگر نوع دوستی است؛ در حالی که بحث هایی در این مورد وجود دارد که رفتارهاي نوعدوستانه به دلیل حفاظت خانواده، تبادل اجتماعی و تعهد به هنجارهاي اجتماعی است؛ اما گروهی از نظریه پردازان اشاره کرده اند که انسانها گاهی اوقات نوع دوستی را زمانی نشان میدهند که امکان هرگونه پیامد سودمندي بسیار غیرمحتمل است و به نظر می رسد که همدلی و همدردي زیربناي چنین رفتارهاي قابل ستایشی است (پیترسون و سلیگمن، 2004 ).

صرف نظر از دلایل واقعی نوع دوستی و رفتارهاي جامعه پسند بین انسان ها، این حقیقت باقی میماند که انسان ها این توانایی را دارند و حتی گاهی آرزو دارند که در فعالیت هاي مرتبط با گذشت، مهربانی یا خیرخواهی مشارکت کنند، فعالیت هایی که براساس توافق ارزشمند به شمار می آیند و موجب ارتقاي معنوي افراد می شود که شاهد این فعالیت ها هستند ( فردریکسون ،2001).

زیر مجموعه هاي انسانیت عبارتند از: عشق ( Love ) ؛ مهربانی و شفقت ( Kindness ) ( نوعدوستی، مراقبت، دوست داشتن دیگران و خیرخواهی )؛ هوش اجتماعی ( Social Intelligence ) ( هوش عاطفی، هوش شخصی ).

4- اعتدال و میانه روی ( Temperance ) ( ایثار ، گذشت، فروتنی، احتیاط و کنترل خود )

هنگامی که خویشت نداري به زبان روا نشناسی ترجمه میشود، تبدیل به خودکارآمدي ( Self-efficacy ) یا خودتنظیمی ( Self-regulation ) می شود، یعنی توانایی براي بازبینی و مدیریت هیجان ها، انگیزه ها و رفتار فرد در غیاب کمک بیرونی ( بندورا ، 1997 ). نبود این توانمندي به ، انواعی از مشکلات شدید فردي و اجتماعی منجر می شود. هرچند، همه شواهد نشان میدهد که افراط و زیاده روي بد و ناسالم است، اما بدین معنا نیست هر خویشتن داري خوب است. با توجه به جنبه خوب آن، باومیستر و الکساین (2000) اظهار داشتند: « داشتن توانمندي شخصیتی به معناي داشتن توانایی براي چیزي است که درست و پسندیده و پرهیز از آنچه نادرست و ناپسند است، می باشد. بنابراین ، خویشتن داري نوعی از خودگذشتگی است که درنهایت براي خود فرد و دیگران سودمند است، احتیاط ( دوراندیشی ) و تواضع مه مترین موارد از این فضیلت هستند.

زیر مجموعه هاي ورع و خویشتنداري عبارتند از: عفو و بخشش ( Forgiveness ) ؛ تواضع و فروتنی ( Humility ) ؛ دوراندیشی ( Prudence ) و حزم (عاقبت اندیشی)؛ تنظیم خویشتن ( Self-Regulation ) (خودنظم بخشی و کنترل خود و کف نفس).

5- خردورزي ( Wisdom ) ( توانایی هاي شناخت مانند خلاقیت، کنجکاوي، قضاوت و روشن بینی)

کرامر (2000) یادآور شد که : « خرد، شامل دانش وسیع و عمیق درباره شرایط زندگی و امور انسانی و قضاوت متفکرانه درباره کاربرد این دانش است ». براساس پژوهش هاي مؤسسه ماکس پلانک برلین، خرد : « قضاوت و توصیه خوب درباره مسائل مهم، اما نامعلوم زندگی است » ( بالستر و اسمیت ، 1990 ).

اریکسون (1959) عقیده دارد که خرد پیامد گذار موفقیت آمیز از آخرین مرحله روانی اجتماعی بزرگسالی ( تمامیت فردي در برابر ناامیدي ) است. بنابراین، این فضیلت به عنوان دانشی معرفی می شود که براي به دست آوردن آن به سختی تقلا و تلاش و سپس از آن براي به دست آوردن چیزهاي پسندیده و نیکو استفاده می شود. خرد نوعی هوش ناب و اصیل است که در حضور آن هی چکس رنجیده و دلخور نیست و همه سپاسگذارند. توانمندي هایی که خرد را نشان می دهد، آنهایی هستند که شامل فراگیري و استفاده از دانش در امور انسانی باشند مانند: خلاقیت، کنجکاوي، قضاوت و آیند هنگري ( پیترسون و سلیگمن،
2004).

زیرمجموعه هاي حکمت و خردمندي عبارتند از: خلاقیت ( Creativity ) ؛ کنجکاوي ( Curiosity ) ( نو جویی، علاقه و گشودگی نسبت به تجربه )؛ وسعت نظر ( سعه صدر ، Judgment )؛ عشق به یادگیري ( Love of Learning ) و خردورز ( Perspective ) .

6- شفافیت یا تعالی ( Transparency ) (نقاط قوت مانند سپاسگزاري وامید و معنویت که باعث به وجود آمدن ارتباطات با دنیایی بزرگتر می شوند ).

براساس نظر کانت ( 1871 ، به نقل از گویر و وود ، 1997 )، تعالی آن است که فراتر از دانش انسانی است و به معناي وسیع، به عنوان پیوند با چیزي برتر در نظر گرفته می شود، یعنی باور به اینکه معنا یا هدفی برتر از ما وجود دارد. به بیان دیگر، تعالی متضاد پوچ گرایی ( nihilism ) است، یعنی مخالف اینکه زندگی هیچ معنایی ندارد. مذهب و معنویت، نمونه هایی از مفهوم تعالی هستند؛ در حالی که مذهب برخلاف معنویت، ارتباط با اصول نظري را بیان میکند، این دو به اعمال و باورهایی اشاره دارند که تقدس و احترامی را مدنظر دارند که با واژه هایی مانند وجود آسمانی، قدرت برتر، یا حقیقت نهایی بیان می شود (جرج ، لارسون ، کویینگ و مک گالوك ، 2000 ). عقیده بر این است که آنچه متعالی است باید مقدس باشد، اما لزو ماً نباید آسمانی باشد. بنابراین تعالی میتواند کمی یا چیزي زمینی باشد که الهام بخش احترام، امید و قدردانی است.

زیر مجموعه هاي تعالی عبارتند از: اقرار به جمال و برتري ( Appreciation of Beauty and Excellence ) ؛ شکرگذاري ( Gratitude ) ؛ امید ( Hope ) ، مزاح و شوخ طبعی ( Humor ) ؛ معنویت ( Spirituality ) ( مذهبی بودن، عقیده و ایمان داشتن و هدف داشتن در زندگی ).