در اواخر دهه 1990، روانپزشک ایتالیایی جیووانی فاوا در جستجوی رویکرد روان درمانی بود که قادر به بهبود میزان برگشت پذیری در افرادی است که افسردگی و اختلالات اضطرابی را تجربه می کنند.

اگرچه رویكردهایی مانند رفتار درمانی شناختی موفقیت بالایی را در درمان موثر این بیماری ها نشان داده است، اما به نظر می رسد این روش ها در مقابله با برگشت و عود چنین اختلالاتی كارآیی كمتری دارند.

بهزیستی درمانی به عنوان پاسخی برای پر کردن این خلا در روانشناسی بالینی پدیدار شد.

بهزیستی درمانی به عنوان یک استراتژی درمانی برای افزایش بهزیستی روانشناختی در نظر گرفته شد. به گفته فاوا، قبل از توسعه مدل چند بعدی بهزیستی روانشناختی کارول رایف، تمایل به تصور بهزیستی به عنوان نبود آشفتگی یا بیماری وجود داشت. در نتیجه، روش های درمانی عمدتا در کاهش علائم موثر هستند.

با این حال، تحقیقات نشان داد که تعداد زیادی از بیماران مبتلا به اضطراب و اختلالات خلقی پس از اتمام درمان های سنتی خود علائمی را تجربه کردند. این روش درمانی نوین راهی برای رفع این شکاف، با هدف به حداقل رساندن علائم باقیمانده و افزایش بهزیستی روانشناختی ارائه داد.

بهزیستی درمانی به عنوان یک روش روان درمانی کوتاه مدت بر اساس شش بعد بهزیستی روانشناختی تعریف می شود:

  • پذیرش خود
  • خودمختاری
  • تسلط بر محیط
  • رشد شخصی
  • پذیرش خود
  • خودمختاری
  • تسلط بر محیط
  • رشد شخصی
  • هدف در زندگی
  • روابط مثبت

با استفاده از ترکیبی از تعاملات بین فرد و درمانگر، یک زورنال سازمان یافته و تمرین، این رویکرد بر مشاهده فردی در هر بعد از بهزیستی روانشناختی تأکید دارد.

این شش بعد به طور نظری در مقاله اصلی رایف در سال 1989 تعریف شده است، فاوا و روئینی در مقاله خود پیاده سازی سطوح بهینه و ناقص را ارائه می دهند.

1- تسلط بر محیط

تسلط بر محیط به عنوان توانایی انتخاب یا توسعه محیط هایی که با مهارت ها، استعدادها و شرایط فرد مطابقت داشته، و دارای احساس تبحر و تسلط باشد، تعریف می شود.

در صورت نقص، ممکن است افراد احساس کنند که فاقد احساس کنترل هستند و قادر به دنبال کردن فرصت هایی در محیط خود نیستند، که در نتیجه منجر به احساس پشیمانی و نشخوار ذهنی می شود. سطح مفرط در این حوزه را می توان این طور تعریف کرد که شخصی به دنبال چالش های پیچیده یا دشوار است، و نمی تواند از اوقات خود لذت ببرد.

2- رشد شخصی

رشد شخصی به معنای توانایی پیشرفت و رشد به عنوان یک شخص با توجه به پتانسیل خود فرد است. ضعف در این بعد می تواند در مشکلات مربوط به انتقال تجربیات موفق از گذشته، یا زمینه خاصی برای استفاده از آن ها در آینده یا یک سناریوی متفاوت منعکس شود.

سطوح بالای ناسالم در این بعد با تعیین اهداف غیرواقعی و انتظارات زیادی که با واقعیت فرد در تضاد هست، نشان داده می شود.

3- هدف در زندگی

هدف در زندگی فقط به این شکل شناخته می شود: برداشت فرد از داشتن هدف و معنی در زندگی و تجربه احساس مسیریابی و انتخاب راه بهتر. کمبودها در این بعد به عنوان نداشتن هدف و جهت گیری همراه با کاهش ارزش نقش فرد در زندگی خود و دیگران بیان می شود.

در این بعد، عدم رضایت مستمر از عملکرد خود به دلیل ایجاد انتظارات غیرواقعی و عدم مسئولیت پذیری در قبال شکست ها، نشان دهنده سطح ناسالم از این بعد از بهزیستی درمانی است.

4- خودمختاری

خودمختاری را می توان توانایی مستقل بودن و تمرکز بر ایجاد انگیزه و تنظیم رفتار دانست. سطح پایین خودمختاری را می توان به عنوان رفتارهای مطلوب، پنهان ساختن ترجیحات شخصی و اولویت قرار دادن نیازهای دیگران نسبت به نیازهای خود در نظر گرفت.

سطح بالایی از خودمختاری را می توان به شکل نبود توانایی در کار با دیگران و یادگیری از آن ها، عدم جستجوی حمایت یا ایجاد روابط مثبت بیان کرد.

5- پذیرش خود

پذیرش خود را می توان داشتن نگرش مثبت نسبت به خود و پذیرش ویژگی های مثبت و منفی خود دانست.

عدم پذیرش خود را می توان در افرادی مشاهده کرد که انتظارات غیرواقعی و استانداردهای فوق العاده بالایی برای خود دارند، و تمایلات و رفتارهای کمال گرایانه ای دارند. این عدم رضایت هر بخش از بهزیستی را بی اثر می کند.

پذیرش بیش از حد خود می تواند در مواقعی مشاهده شود که فرد در به عهده گرفتن مسئولیت اشتباهات خود مشکل داشته باشد و دیگران را سرزنش کند.

6- روابط مثبت

رابطه مثبت با دیگران به عنوان توانایی برقراری روابط گرم، دلسوزانه، مطمئن و رضایت بخش با افراد دیگر و توانایی تجربه همدلی و تقابل تعریف شده است.

نقصان در این بعد ممکن است مربوط به باورهای عمیق تصور شده در مورد خود و دیگران باشد که مانع اعتماد و صمیمیت می شود. روابط مفرط مثبت ممکن است به شکل گذشتن از نیازهای شخصی خود برای دیگران، احساس بی ارزشی و بخشش بیش از حد باشد.

پروتکل بهزیستی درمانی رویینی و فاوا

مطابق نظر چیارا رویینی و جیووانی آندریا فاوا ( Giovanni Andrea Fava & Chiara Ruini ) در سال 2004 ، و فاوا و رویینی در سال 2009 ، بهزیستی‌ درمانی ، یک پروتکل روان‌درمانی کوتاه‌مدّت است که هشت جلسه به طول می‌انجامد (هر چند که امکان افزایش جلسات به ده تا دوازده جلسه هم وجود دارد) و هر هفته، یک جلسه برگزار می‌شود. مدّت هر جلسه، بین سی تا پنجاه دقیقه است. بهزیستی‌روانی، درمانی فنّی است که بر خود‌مشاهده‌گری ( خودنگری ، self ـ observation ) و استفاده از یک روزنگار (برنامه روزانه) دارای ساخت (با ساختار) و نیز تعامل بین درمانجو و درمانگر تأکید می‌ورزد.

واژه بهزیستی، به جنبه‌ای از سلامت روانی گفته می‌شود که آگاهی کامل از تمامیت و یکپارچگی در تمام جنبه‌های فرد را در برگرفته و سبب رضایت درونی و نسبتاً پایدار در توالی زندگی فرد می‌شود.

بر اساس نظر فاوا و همکاران، بهزیستی‌درمانی، راهبرد درمانی با ساختار، ره‌نمودی ( Directive ) ، مسئله‌محور و مبتنی بر یک الگوی آموزشی است. در جلسات اوّلیه به شناسایی دوره‌‌های بهزیستی‌روانی و توجّه به شرایط رخداد آنها پرداخته می‌شود. در این جلسات، به درمانجویان تکالیفی داده می‌شود و از آنان درخواست می‌گردد تا بر روی مقیاس‌هایی، میزان بهزیستی روانی خود را از صفر تا صد درجه‌بندی کنند.

در جلسات میانی، عمدتاً افکار و باور‌های مرتبط با بهزیستی روانی شناسایی می‌شوند و بویژه آن بخش از حوزه‌‌های بهزیستی روانی که تحت تأثیر افکار غیرمنطقی یا خودکار ناکارآمد قرار نگرفته‌اند، معیّن می‌شوند. سپس درمانگر به آموزش‌ خودنگری و خودپایی ( self ـ monitoring ) می‌پردازد و بسته به توانایی‌ها و ظرفیت‌‌های شناسایی شده درما‌نجو، راهبردهایی را در این باره به او آموزش می‌دهد.

در جلسات پایانی، درمانگر با توجّه به خودپایی‌‌های صورت گرفته در باره دوره‌‌های شادکامی، کمبودهای خاص هر یک از ابعاد شش‌گانه موردنظر (در تعریف ریف) را تعیین و سپس جهت رفع آنها آموزش‌هایی را ارائه می‌کند. برای نمونه، در صورتی که نگرش‌‌های درمانجو در بُعد رشد شخصی با کاستی‌هایی همراه باشد، درمانگر به او توضیح می‌دهد که رشد شخصی شامل گشودگی نسبت به تجربه‌‌های نو و توجّه به خود در جهت توسعه بخشیدن به خویشتن در طی زمان است و در این دو حیطه، آموزش‌ها و تکالیفی به درمانجو داده می‌شود.

بهزیستی درمانی، هم بر روی جمعیت های بالینی و هم بر روی جمعیت‌های غیربالینی به کار گرفته شده است و تمام نشان دهنده آثار مثبت این رویکرد درمانی است.