نظریه تیپ های شخصیت ارنست هوتون
ارنست آلبرت هوتن ( Earnest Albert Hooton ) متولد ۲۰ نوامبر ۱۸۸۷ در کلمنسویلِ ویسکانسین و متوفای ۳ مهٔ ۱۹۵۴ در کمبریجِ ماساچوست، مردمشناس جسمانی آمریکایی بود. آوازهٔ او بیشتر از برای طبقهبندیهای نژادیاش و نوشتن کتابهایی عامهپسند چون برآمدن از بوزینه بود. او عضو کمیتهای بود که مطالعاتشان بر روی آناتومی بدن سیاهان تمرکز داشت.
هوتن برای آن که ویژگیهای جسمانی مردمان را اثرگذار بر بزهکاری یا درستکاری آنان میدانست مورد نکوهش قرار گرفتهاست. با این همه او پاکدامنی را ویژگی یک نژاد ویژه نمیدانست و باور داشت که در همهٔ گروههای نژادی چنین ویژگیای یافت میشود.
هوتون در دانشگاه لارنس در اپلتون، ویسکانسین تحصیل کرد . پس از اخذ مدرک لیسانس خود در آنجا در سال 1907، بورسیه رودز را به دانشگاه آکسفورد برد ، که برای ادامه تحصیل در ایالات متحده آن را به تعویق انداخت. او تحصیلات تکمیلی خود را در رشته کلاسیک در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون دنبال کرد و در سال 1908 مدرک کارشناسی ارشد و دکتری گرفت. در سال 1911 در "مرحله پیش از هلنیستی تکامل هنر ادبی در رم" و سپس به انگلستان ادامه داد. او بورس تحصیلی کلاسیک در آکسفورد را جالب نمی دانست، اما به سرعت به مردم شناسی علاقه مند شد که با RR Marett مطالعه کرد.در سال 1912 دیپلم گرفت. در پایان دوران اقامت خود در انگلستان، به استخدام دانشگاه هاروارد درآمد و تا زمان مرگش در سال 1954 در آنجا تدریس کرد. در این مدت او همچنین متصدی رشته جسم شناسی در موزه باستان شناسی و قوم شناسی پی بادی در همان نزدیکی بود. .
هوتون به دلیل ترکیب توجه دقیق به جزئیات علمی همراه با یک سبک شخصی صریح و شوخ مشهور بود. هنری شاپیرو به یاد میآورد که سخنرانیهای او «ترکیب از ترکیبی عجیب و غیرقابل پیشبینی از توجه دقیق به وظیفهاش برای ارائه حقایق ضروری... و بیشکیبایی لذتبخش نسبت به محدودیتهای این نقش بود که به نظر میرسید با ورود به غیررسمی به آن واکنش نشان میداد. ، بحث های گمانه زنانه و کاملاً سرگرم کننده و جذب کننده در مورد موضوع مورد نظر." در نتیجه هوتون تعداد زیادی از دانشجویان را جذب کرد و هاروارد را به عنوان مرکزی برای انسان شناسی فیزیکی در ایالات متحده تاسیس کرد.
بسیاری از پروژه های تحقیقاتی هوتون مرهون آموزش او در انسان شناسی فیزیکی در زمانی بود که این رشته بیشتر شامل آناتومی بود و بر تغییرات فیزیولوژیکی بین افراد متمرکز بود. برای مثال، " مطالعه فانی هاروارد " شامل اندازه گیری پهنای باسن و طول باسن تا زانو به منظور طراحی صندلی های راحت تر برای راه آهن پنسیلوانیا بود. مطالعه مشابهی در مورد شکل محدود کننده برجک های توپ در هواپیمای B-17 Flying Fortress در ایجاد یک انسان شناسی فیزیکی کاربردی بالغ در ایالات متحده تعیین کننده بود.
انسان شناس و محقق و نویسنده آمریکائی نشان داد که جنایتکار در وزن بدن،طول اندام،پهنای شانه ها، فراخی سینه و ظرفیت جمجمه از غیر جنایتکاران کمتر و پائین تر است وبه عکس جنایتکاران دارای بینی پهن تر، گوش های کوتاهتر، چشمانی خیلی روشن یا خیلی تیره هستند.بدن آن ها،به استثنای سر، کم مو و رنگ موی سرشان خرمایی است.
ملاحظات هوتن احیای نظزیه لومبروزوست. هوتن هم می گویداین نتایج را بر اساس تحقیقات آماری به دست آورده ام.وی در طی 12 سال ،با کار توان فرسا ،اجزای بدن 13837 نفر زندانی و 3203 نفر ناکرده بزه را اندازه گیری کرد و دریافت که بزهکاران به زیبائی افراد ناکرده بزه نیستند و میانگین قد و وزن افراد ناکرده بزه از میانگین قدووزن افراد بزهکار بالاتر است همچنین بزهکاران در مقایسه با افراد ناکرده بزه از تناسب کمتری برخوردارند. از نظر سیما شناسی ضایعات نامطبوع و زننده در میان آنان خیلی فراوان است.
هوتن در تحقیقات خود فقط به این نتیجه اکتفا نکرد که بگوید تبهکاران از نظر بدنی دچار حقارت هستند بلکه سعی کرد تصاویری از تیپ های مختلف بر اساس فعالیت جنائی آن ها طراحی کند.
بنابر طبقه بندی هوتن،آدم کشان در گروهی قرار می گیرند که بلندبالا و تنومند هستند. دارای سینه ای فراخ و فکی به شکل مربع می باشند ولی به عکس اشخاصی که با سبق تصمیم و نقشه حساب شده دست به آدمکشی می زنند افرادی بلندبالا و باریک اندام هستند.قسمت اعظم دزدان و راهزنان معمولا کوتاه قد وباریک اندام،دزدان ناموس افرادی کوتاه قد و تنومند هستند.
هوتن در کتاب ((انسان شناسی جنائی)) از نظر سیما شناسی افراد آدمی را بر حسب قد و تنومندی طبقه بندی کرده است. از یک سو آدمیان را به کوتاه قد،میانه بالا (متوسط القامه)،بلند قد یا (بلندبالا)و از سوی دیگر به باریک،متوسط و تنومند تقسیم کرده است. با ترکیب دو به دوی این دو طبقه(کوتاه باریک- کوتاه و متوسط- کوتاه و تنومند ...)کلیه افراد انسانی را به نه دسته تقسیم می نماید.
نظریه هوتن آنچنان قاطعیت ندارد که بتوان بدان وسیله تشخیص داد فردی تبهکار است یا بیگناه. او هم در معرض همان انتقادی است که متوجه لومبروزو گردید.
نابرابری نژادی
او از آناتومی مقایسهای برای تقسیم بشریت به نژادها استفاده کرد - در مورد هوتون، این شامل توصیف ویژگیهای مورفولوژیکی «نژادهای اولیه» مختلف و «زیرگروههای» مختلف بود. در سال 1926، انجمن آمریکایی انسان شناسی فیزیکی و شورای تحقیقات ملی کمیته ای در مورد سیاه پوستان تشکیل دادند که بر آناتومی سیاه پوستان تمرکز داشت. از جمله کسانی که به کمیته سیاهپوستان منصوب شدند آلش هردلیچکا ، ارنست هوتون و اصلاح طلب چارلز داونپورت بودند.
در سال 1927، کمیته مقایسه نوزادان آفریقایی با میمونهای جوان را تأیید کرد. ده سال بعد، این گروه یافتههایی را در مجله آمریکایی انسانشناسی فیزیکی منتشر کرد تا «ثابت کند که نژاد سیاهپوست از نظر فیلوژنتیکی رویکردی نزدیکتر به انسان اولیه نسبت به نژاد سفید است». شاید بیش از هر دانشمندی در زمان خود، هوتون بیشتر برای ایجاد کلیشه های نژادی در مورد ورزشکاری سیاه پوستان و تبهکاری سیاه پوستان از چارچوب انسان شناختی انجام داد. هوتون یکی از اولین محققانی بود که نظریه های خود را در معرض ارزیابی ریاضی بسیار دقیق قرار داد و همچنین آشکارا اهمیت استثناها و همپوشانی در سیستم خود را پذیرفت.
برابری طلبی نژادی
از سوی دیگر، هوتون اظهار داشت که هیچ مبنای علمی وجود ندارد که عملکرد بالاتر انسان را بر اساس تنوع انسانی مرتبط کند. "...هر نوع نژادی طیف وسیعی از احمق ها و جنایتکاران تا نابغه ها و دولتمردان را در بر می گیرد. هیچ نوع نژادی اکثریت افراد را از هر دو طرف مقیاس تولید نمی کند. در حالی که ممکن است توانایی ها و ناتوانی های نژادی خاصی وجود داشته باشد، اینها هنوز نشان داده نشده اند. هیچ انحصار نژادی در فضایل انسانی یا رذایل وجود ندارد.»
نارسائی هاي جسمی به معناي خاص
تحقیقات در زمینه نارسائی هاي آنتروپولوژیک و مرفولوژیک براي شناسایی ارتباط بین نابسامانی هاي بدنی و جرم بسیارند.. ابتدا اشاره کنیم به تحقیقات پرفسور « ارنست هوتن » که در 17076 مورد انجام شده است. این تحقیقات که در مورد 13873 مجرم و 3203 غیر مجرم از میان نژادهاي مختلفی که در ایالات متحده زندگی ي کنند و در شهرهاي مختلف به عمل آمده، نشان داده اند که علائم نارسائی فیزیکی در بین مجرمین زیاد است. همین محقق مقارن تحقیق اول به تحقیقی دیگر دست زده است که مبنی بر مطالعه انسان شناسی، قوم شناسی،جامعه شناسی و قضایی است. و نشان می دهد که مجرمین از نظر وزن و قد نسبت به سایرین کمترند.
« شلدون » نیز این مسئله را تایید می کند. هوتن انسان شناس و نویسنده آمریکائی نشان داد که جنایتکار در وزن و بدن، طول اندام، پهناي شانه ها و فراخی سینه و ظرفیت جمجمه از غیر جنایتکاران کمتر و پایینتر است و به عکس جنایتکاران داراي بینی پهن تر و گوش هاي کوتاه تر چشمانی خیلی روشن یا خیلی تیره هستند. بدن آنها، به استثناي سر کم مو و رنگ موي سرشان خرمایی است.به اعتقاد نگارنده ملاحظات « هوتن » احیاي نظر به لومبروزوست. هوتن نتایجش را بر اساس تحقیقات آماري به دست آورده است وي در طی 12 سال کار توان فرسا، اجزاي بدن 13837 نفر زندانی و 3203 نفر ناکرده بزه را اندازهگیري کرد و دریافت که بزهکاران به زیبایی افراد ناکرده بزه نیستند و میانگین قد و وزن افراد ناکرده بزه از میانگین قد و وزن افراد بزهکار بالاتر است. همچنین بزهکاران در مقایسه با افراد ناکرده بزه از شانس کمتري برخوردارند. از نظر سیما شناسی ضایعات نامطبوع و زننده در میان آنان خیلی فراوان است. هوتن نیز در معرض همان انتقادي است که متوجه لومبروزو بوده است « وروانک » انسان شناس معروف بلژیکی و پیشگام بزرگ جرم شناس بالینی نیز معتقد بود که میانگین قد تبهکاران از میانگین قد افراد به هنجار تجاوز می کند ولی افراد خیلی کوتاه قد و همچنین افراد خیلی بلند قد در میان افراد بزهکاران خیلی بیشتر از افراد به هنجار وجود دارد.
« دوگرف » تحقیق « وروك » را ذکر می کند که قد متوسط مجرمین از حد عادي بلندتر است ( این همان نتیجه اي است که « لومبروزو » نیز گرفته است ) قدهاي خیلی بلند یا خیلی کوتاه ذر بین مجرمین زیاد است. خود «دوگرف» نیز معتقد است بر اینکه نارسائیهاي متوسط قد در بین مجرمین یک مفهوم زیستی عام و آنها را در بین گروهاي نارسایان قرار می دهد ( الطافی ، 1372:100 ). در مورد فاصله بین دو دست، « لاکاسانی »، « مارو »، « فرّي »، « تارنوسکی » و « وروك » و دیگران تحقیقاتی انجام داده اند و دکتر « پري یر » آنها را ذکرکرده نشان می دهد که در اغلب مجرمین فاصله دو دست بیشتر از قد است. دکتر « پري یر » نیز نشان می دهد که تعداد افرادي که فاصله دو دست آنها کوچکتر از قدشان می باشد بسیار نادرند و در 89 %موارد این فاصله طولانی تر از قد است.
تقسیم بندی بارون و ویلا
بارون و ویلا با بررسی طول قد و حجم بدن ، انسان ها را به دو طبقه قد بلند ها و قد کوتاه ها تقسیم کردند .
مکتب ایتالیایی و یولا و پیروان او کوشیدند با توجیه فیزیولوژیک، تحقیقات کالبد شناسی را روشن سازند و از این رو بر حسب اعمال غدد بسته که در شکل ظاهري افراد موثر واقع می شود به مطالعه تیپ هاي موروفولوژیک پرداخته اند.
طرز عمل فوق العاده یا غیر کافی این غدهها در شکل ظاهري و اندام شخص و هم چنین در مزاج و روحیه او موثر واقع می شود.
بنابراین بلندي قد با کوتاهی قد و نیرومندي با ضعف اراده اشخاص معلول ترشحات غدههاي بسته، خاصه غده هاي هیپوفیز و تیروئید به این شرح می باشد (کی نیا، 1388،520).
تقسیم بندی هوتن
جرم شناس هوتون ( HOOTON ) در داخل تقسیم بندی به شرح بلند قد و کوتاه قد برد ، وی همچنین بلند قد و کوتاه قد را به دو دسته تنومند و باریک به شرح ذیل تقسیم کرد:
1- بلند قد تنومند : جرم شاخصی که انجام می دهند، " آدم کشی بدون قصد قبلی "
2- بلند قد باریک : جرم شاخصی که انجام می دهند، " آدم کشی با قصد و برنامه قبلی "
3- کوتاه قد تنومند : جرم شاخصی که انجام می دهند، " ارتکاب به جرائمی مثل دزدی ، آدم کشی ، تجاوز و مسائل ناموسی "
4- کوتاه قد باریک : جرم شاخصی که انجام می دهند، " دزدی و تمایل به راهزنی "
از منظر شخصیت و رفتاری می توان گفت :
- بلند قدهاي استنبک : کسانی هستند که غده هاي هیپوفیز و تیروئید آنها فعالیت مخصوص دارند افرادي بدبین هستند و زود متغیر می شوند.
- بلند قدهاي استتیک : کسانی هستند که غده تیروئید و غده هیپوفیز آنها فعالیت مرتبی ندارند ولی غدد جنسی و فوق کلیوي فعالی دارند و افرادي ثابت قدم هستند.
- کوتاه قد آسنتیک : کسانی هستند که به طور کلی غده هاي بسته آنها خاصه تیروئید خوب کار نمی کند. (کی نیا، 1388،520).
بنا به عقیده « نیکلاپند » اشخاص کوتاه قد آستنیک به ندرت در میان تبهکاران پیدا می شوند و به عکس کوتاه قدهاي آسنتیک قسمت عمده متجاوزان، دزدان ، دزدان ناموس و ... را تشکیل می دهند.
- شخصیت بلندبالاي آسنتیک : در میان تبهکاران و به ویژه در میان دزدان و قاچاقچیان فراوان دیده می شود.
- بلند بالاي آستتیک : به ندرت یافت می شوند اما همان تعداد کم، دست به خیانت زده اعمال خشونت آمیز، قتل بر اثر شهوت، جنایت بر اثر تعصب و ... از آنها سر می زند. تحقیقات دوشیزه براسون در روي 240 نفر جنایتکار فقط قسمت اخیر تحقیقات وروانک را تایید کرده است.
تحقیقات همین خانم نشان می دهد که بازه 11 درصد از تبهکاران ده سانتیمتر از طول قدشان طویل تر است و حال آنکه تحقیقات وروانک نشان می داد که طول بازه 25 % بزهکاران 9 تا 10 درصد سانتی متر از طول قدشان درازتر است.
« دي تولیو » اثر مهم وي تولیو « انسان شناسی جنائی » است. به اعتقاد او « سرشت تبهکاري، یک عامل اساسی مخصوص تبهکاري است ولی البته تمام تبهکاران از جمله بزهکاران اتفاقی اجباراً به این تیپ تعلق ندارند البته افرادي که به این تیپ تعلق دارند جداً مستعد تبهکاري هستند و اگر مرتکب جرم هستند باید آنان را تبهکار خطرناك دانست » . ریشه هاي سرشت تبهکاري بنا به گفته خود دي تولیو اصولاً داخلی است : « جرم زائی پدیدهاي است که به طور کلی به جریانات بیولوژیک، بیوشیمیک، هورمونی، عصبی و روانی مربوط است که گاهی نقش عامل آماده کننده و گاهی نقش عامل تعیین کننده را ایفا می کند.» جنایتکارانی که بر اثر « سرشت تبهکارانه » خود مرتکب جرم می شوند از شخصیت پسیکو پاتیک هستند » (کی نیا، 526 ، 1388 ).
با اینکه دي تولیو بر عامل جرم زائی زیستی تاکید فراوانی دارند، در کتاب انسان شناسی جنایی بزه را پدیده ایی بیلوژي نمی شناسد بلکه به جهات و علل روانی و اجتماعی بزه نیز توجه دارد. به اعتقاد نگارنده اختلاف اساسی بین مفهوم سرشت تبهکارانه دي تولیو و مفهوم لومبوزوئی وجود دارد آنقد آشکار است که درك آن نیازي به اطلاعات علمی در سطح خیلی بالا ندارد آنچه در نظریه دي تولیو حائز اهمیت است مفهوم آستانه است و مقصود این است که هر فرد انسانی می تواند واکنش هاي مجرمانه را از خود بروز دهد منتهی شدت واکنش افراد در برابر یک محرك همیشه به یک اندازه نیست و براي بعضی بسیار خفیف و براي بعضی بسیار شدید خواهد بود. مسلم است که این دو قطب درجات مختلفی وجود دارد.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .