نظریه شخصیت جنایی مونه ریدر
یکی دیگر از نظریات جرم شناسی پویا، تئوری شخصیت جنایی ... است. ژان پیناول جرم شناس فرانسوی تحت تأثیر افکار دانشمند دیگری بنام « دوگرف » در خصوص چگونگی فعلیت یافتن اندیشه مجرمانه، نظریه گرا ارائه نمود که البته در ارائه این تز از عقاید دانشمندان دیگری همچون « شلدون » و « مونه ریدر » استفاده کرده است. تا قبل از 1920 میلادی در خصوص علت شناسی جرم روان شناسان مطالعات اندکی را انجام داده بودند. به جز آقای مونه ریدر که افکار ایشان الهام بخش آقایان دوگرف و پیناول بود، شخص دیگری در خصوص روانشناسی جنایی مطالعه چشمگیری انجام نداده است. اصولاً واژه شخصیت در علم روانشناسی بسیار بکار میرود اساس رشته ای از روانشناسی به نام « تفاوت های فرد» است. در ارائه معنای واحدی از شخصیت روانشناسان دارای اتفاق نظر نیستند و حتی دانشمندی به نام « آلفرد » در سال 1937 بیش از 50 معنای متفاوت برای شخصیت برشمرده است. اجمالاً میتوان گفت شخصیت عبارت است از تماسیت جسمی روانی و اساساً شخصیت هر انسان معرف وجود یک سری صفات پایدار در وجود اوست که موجب متمایز شدن او از دیگران می شود. درعلم جرم شناسی ، شاخه ای از این علم یعنی روانشناسی جنایی به این سمت هدایت شده است که علل ارتکاب جرم را در خصوصیات روحی و روانی بزهکار جویا می شود.پیرامون شخصیت و نقش آن جرم ممکن است این سؤال پیش آید که آیا شخصیت مجرمانه وجود دارد؟ آیا شخصیت یک جنایتکار یا شخصیت انسان ها متعارف متفاوت دارد؟ آیا شخصیت هر انسان در از قوه به فعل در آمدن اندیشه مجرمانه مؤثر است؟ چه عاملی باعث میشود بعنوان مثال در یک منازعه که ده نفر در آن شرکت دارند فقط یک نفر با چاقو به شکم دیگری می زند؟ آیا این امر ناشی از خصوصیات شخصیتی اوست؟ روانشناسان جنایی در پاسخ به این سؤالات ، نظریات متفاوتی ابراز نموده اند.
صفات عمومی شخصیت جنایی ( مؤلفه های شخصیت جنایی ) از دیدگاه مونه ریه
برای آنکه اندیشه های مجرمانه از قوه به عمل درآید آقای مونه ریدر چهار شرط لازم دانسته است:
1- شرط اخلاقی
2- شرط کیفری
3- شرط مادی
4- شرط عاطفی
منظور ایشان آن است که جرم زمانی اتفاق می افتد که شرایط چهارگانه فوق همگی موجود باشد.منظور ایشان از شرط اخلاقی این است که ترس از الصاق بر حسب مجرم ، سارق، قاتل، مانعی بر راه ارتکاب جرم نباشد.یعنی عیب و ننگ و خفت ناشی از ارتکاب جرم برای مرتکب بی اهمیت باشد.یعنی به راحتی بپذیرد که او را سارق و کلاهبردار بنامند.شرط دیگری که برای از قوه به عمل درآمدن اندیشه مجرمانه لازم است این است که انسان زمانی مرتکب عمل مجرمانه می شود که ترس از کیفر و مجازات نداشته باشد یعنی دور نمای اعمال مجازات بر خود را پیش بینی نکرده و یا در صورت پیش بینی از این موضوع هراسی نداشته و بیمناک نباشد.
شرط دیگری که از نظر آقای مونه ریدر برای گذار از اندیشه به عمل مجرمانه ضروری است، مهیا بودن امکانات مادی و فیزیکی برای ارتکاب جرم است و ایشان می گوید جرم زمانی واقع می شود که : موانع مادی مانند قفل و زنجیر، دیوارهای مرتفع، قدرت بدن قربانی، دفاع شروع ایشان ، مقاومت پلیس، کارگر واقع نشود و دوم امکانات مادی لازم و ضروری در اختیار مباشر باشد.
شرط دیگری از نظر ایشان برای گذار از اندیشه به عمل مجرمانه لازم و ضروری است، مرگ عواطف و احساسات بشری در دل مجرم است که در نتیجه آن ترحم، این رأفت و نوع دوستی از مرتکب بیرون می رود و به جای آن شقاوت و قصاوت قلب جایگزین می گردد و در نتیجه اینها ( وجود شرایط چهارگانه )گریه و زاری و التماس مبنی علیه در جرم قتل عمدی و یا تجاوز به عنف در دل مباشر کارگر واقع نشده و جرم واقع شود از نظر این دانشمند بزرگ برای گذار از اندیشه مجرمانه به فعل مجرمانه اجتماع این شرایط همگی لازم است. ( صفات مذکور بیشتر در شخصیت جنایی بزهکار راستین وجود دارد و ممکن است در سایر مجرمین وجود نداشته است ).
پیتادل گفته است نخستین کسی که در فرایند گذار از اندیشه به عمل مجرمانه را بررسی کرده است آقای مونه ریدر است. پینادل اعتقاد داشت که صفات چهارگانه مذکور در نظریه آقای مونه ریدر هسته مرکزی شخصیت جنایی هستند.
اخافه ناپذیری از نظر پیناول موجب مهیا شدن شرط اخلاقی مونه ریدر می شود.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .