نظریه جامعه شناسی شهری دیوید هاروی
دیوید هاروی ( David Harvey ) متولد 31 اکتبر 1935 در گلینگهام کنت انگلستان، پرفسور ممتاز جغرافیا و انسان شناسی در مرکز تحصیلی دانشگاه شهری نیویورک است. با راهنمایی یک نظریه پرداز اجتماعی در سطح بین المللی، وی دکترای خود در عرصه ی جغرافیا را از دانشگاه کمبریج در سال 1961 در یافت کرد.
او در میان بالغ بر 20 نویسنده ی سطح عالی انسان شناسی، دارای نفوذ بسیار بالایی است. به علاوه او شناخته شده ترین جغرافی دان دانشگاهی در سطح جهان و نویسنده ی تعداد زیادی کتاب و مقاله است که در توسعه ی دانش جغرافیای مدرن به عنوان یک رشته، بسیار حائز اهمیت هستند. آثار او به گونه ی وسیعی با گستره ی اجتماعی و بحثهای سیاسی قرین شده است. اخیرا او با کمکی که به بر گرداندن کلاس اجتماعی و روشهای مارکسیستی به عنوان ابزار روشی مهم در نقد سرمایه داری جهانی، بخصوص در شکل نئو لیبرالی آن، داشته ، اعتبار یافته است.
هاروی مدرسه ی گرامر گلینگهام برای پسران (Gillingham Grammar School for boys) و کالج St John، کمبریج را برای دوره ی مطالعاتی لیسانس و فوق لیسانس خود، مد نظر قرار داد. کارهای اخیر هاروی به عنوان شروع دکترای وی (on hop production in c. 19th Kent) مطالعات تاریخی بر طبیعت بود که از سنت منطقه ای تاریخی (regional-historical) که همزمان به طور گسترده در کمبریج و انگلستان تدریس می شد، نشأت می گرفت. تحقیقات تاریخی حول و حوش کارهای سابق وی (برای مثال در پاریس) در گردش بودند. در سالهای میانه ی 1960، او گرایش های خود را در زمینه ی علوم اجتماعی دنبال کرد تا روشهای کمی مرتبط با علم فضایی و نظریه ی پوزیتیویستی را به کار بندد. ریشه های این فعالیت به زمانی بر می گردد که او در کمبریج، در دانشکده ای که ریچارد چرلی (Richard Chorley) و پیتر هاگت (Peter Hagget )نیز تحصیل می کردند، حضور داشت.
ماتریالیسم دیالکتیکی (Dialectical materialism) راهنمایی برای اثر بعدی او محدودیت های سرمایه ( 1982))Limits to Capital) که به لحاظ نظری به گونه ی قابل توجهی پیچیده است، می باشد. LTC تحلیل های جغرافیایی رادیکال سرمایه داری را ادامه داده و چندین کتاب در مورد فرآیندهای شهری و زندگی شهری، از آن پیروی کرده اند. موقعیت پست مدرنیته (The condition of post modernity(1989)) هنگامی که او به عنوان پروفسور در آکسفورد مشغول به تدریس بود، نوشته شد و از کتابهای پر فروش به شمار می رفت. استقلال لندن (the London Independent)؛ از این کتاب به عنوان یکی از 50 اثر برجسته غیر تخیلی که از سال 1945 تا کنون منتشر شده، یاد شده است. کتاب حمله ای ماتریالیستی به ایده ها و استدلالهای پست مدرن است با اشاره به اینکه پدیده ی پست مدرن در واقع برآمده از تناقضات درونی خود سرمایه داری است.
عدالت طبیعت و جغرافیای تمایز ( Justice, Nature and the geography of difference (1996) ) بر عدالت محیطی و اجتماعی تأکید می ورزد( اگر چه چشم اندازهای دیالکتیکی آن عصبانیت برخی از سبزها را بر انگیخته است). فضاهای امید ((Space of Hope (2000) موضوعی اتوپیایی و آرزویی دارد در اندیشه ی اینکه یک دنیای جایگزین ممکن است چگونه به نظر برسد. مطالعه ی او در مورد امپراطوری دوم پاریس و و قایع حول و حوش اجتماعات پاریس در "پاریس، پایتخت مدرنیته" (Paris, Capital of modernity)، بی شک استادانه ترین اثر تاریخی- جغرافیایی اوست. حمله ی ارتش آمریکا در سال 2001 به انتقادی سخت از جانب او دامن زد. در کتاب " امپریالیسم جدید" (The New Imperialism (2003)) او اعلام کرد که جنگ در عراق این اجازه را به نو محافظه کاران آمریکایی می دهد که توجهات را از شکستهای سرمایه داری در خانه، منحرف سازند. اثر اخیر وی " خلاصه ای از تاریخ نئولبرالیسم" (A brief History of Neoliberalism) در سال 2005 تئوری و فعالیتهای مختلف نئولیبرالیسم از نیمه ی دهه ی 70 را مورد آزمایش تاریخی قرار می دهد. این اثر اقتصاد سیاسی جهانی نئولیبرالیسم را به عنوان سیستمی که با هزینه ی زیاد منفعتی اندک ایجاد می کند و اینکه این امر نتیجه ای جز باز تولید تمایز طبقاتی ندارد را مورد تفهیم قرار داده، آنچه که او آن را "انباشتگی بوسیله ی سلب مالکیت" (accumulation by dispossession) می نامد.
پس از تولد دخترش دلفینا (Delfina) در ژوئن سال 1990، هاروی در سال 1993 از آکسفورد به جان هاپکینز باز گشت، اما زمان بیشتری را به عنوان سخنران و میهمان و به گونه ی قابل ملاحظه ای به عنوان عصو افتخاری Miliban Fellow مدرسه ی اقتصاد لندن در اواخر1990، در مکانهای دیگر گذراند. او در سال 2001 به دانشگاه شهری نیویورک به عنوان پرفسوری متمایز نقل مکان کرد و حالا در دپارتمان انسان شناسی مستقر است. او بیشترین کار دانشگاهی خود را در Anglo-America، گذراند و اندکی در فرانسه اقامت داشت و یک سری ملاقاتهای خارجی را صورت داد ( اخیرا به عنوان پروفسور مشاور در دانشگاه تانجی ( (Tonji در شانگهای (Shanghai) ). او مشاور تعداد زیادی از دانشجویان دکترا بوده است. چند تن از این دانشجویان همچون نیل اسمیت (Neil Smith)، ریچارد واکر (Richard Walker)، اریک سوئینگدو (Erik swyngdouw)، مایکل جونز (Michael Johns)، مارتین هاجر (Maarten Hojer)، پاتریک باند(Patrick Bond)، ملیسا رایت (Melissa Wright)، و گرک رویترز (Greg Ruiters)، حالا موقعیت های دانشگاهی مهمی را برای خود حفظ کرده اند. دو بخش عمده از زندگی و کار هاروی، تدریس سرمایه ی مارکس، و حمایت او برای فعالیت دانشجویی و اجتماعی و جنبش های کاری بود ( به طور قابل ملاحظه ای در بالتیمور).
واکنش های انتقادی به کار هاروی تقویت شده است. در سالهای اخیر دوستی کمتری میان هاروی و طرفداران جغرافیای کمی و غیر سیاسی، بخصوص برایان بری (Brian Berry) از دانشگاه تگزاس در دالاس، ایجاد شده است. به علاوه اینکه تمایل به افکار مارکس در سالهای اخیر کمتر شده ، تعهد پایدار هاروی به افکار مارکس منجر به ارزیابی مجدد و در برخی موارد عدم پذیرش توسط پژوهشگران چپ گرای جوانتر شده است.
کتابهای هاروی به گونه ای وسیع بخصوص به زبان کره ای، اسپانیایی، ژاپنی و ایتالیایی و همچنین تا اندازه ای به زبان عربی، ترکی، نروژی ، پرتغالی، روسی، آلمانی، چینی، لهستانی و رومانیایی، ترجمه شده است. او درجه ی دکترای افتخاری از Roskilde (دانمارک) بوینس آیرس در آرژانتین، Uppsala در سوئد، دانشگاه Ohio State در آمریکا، دانشگاه Lund در سوئد و دانشگاه Kent در UK را کسب کرده است. در میان دیگر جوائز او مدال طلای Anders Retzius را از انجمن انسانشناسی و جفرافیایی سوئد، مدال Patron را از انجمن جغرافیایی رویال و جایزه ی بین المللی Vautrin Lud در جغرافیا را از فرانسه، دریافت کرده است. در سال 2007 او منتخب آکادمی آمریکایی هنرها و علوم شد.
عدالت اجتماعی و شهر (۱۹۷۳) بیانگر این موضع هاروی است که جغرافیا نمیتواند به عنوان راهکاری در مواجه با فقر شهری و مشکلات مرتبط با آن باقی بماند. بهطور گستردهای به این موضوع استناد شدهاست (بیش از ۱۰۰۰ بار در سال ۲۰۰۵، در یک انتظام جاییکه ۵۰ استناد اندک هستند)، و این یک سهم قابل توجهی را برای نظریه مارکسی فراهم میسازد با این استدلال که سرمایهداری به منظور اطمینان از تکثیر خود فضا را نابود میکند.
ماتریالیسم دیالکتیک کارهای بعدی هاوری، به ویژه محدودیتهای تئوری پیچیده برای سرمایه را(۱۹۸۲)هدایت میکند. افزون برآن LTC، تجزیه و تحلیل جغرافیایی رادیکال سرمایهداری، و چندین کتاب در مورد فرایندهای شهری و زندگی شهری آن را دنبال میکنند. وضعیت پست مدرنیته (۱۹۸۹)، در حالی که استاد در آکسفورد بود نوشته شدهاست که کتاب پرفروشی بود (لندن مستقل آن را به عنوان یکی از پنجاه کاری بیشترین اهمیت را در میان آثار غیر داستانی چاپ شده از سال ۱۹۴۵ دارد نامگذاری شد). که این نقد ماتریالیستی از ایدهها و استدلالهای پست مدرن است، این در واقع نشان دهنده ظهور تناقضات در درون نظام سرمایهداری به خودی خود میباشد. عدالت، طبیعت و جغرافیای تفاوت (۱۹۹۶) بر عدالت اجتماعی و زیستمحیطی تمرکز میکند (هر چند چشمانداز دیالکتیکی آن خشم برخی از سبزها را به خود جذب کردهاست). فضاهای امید (۲۰۰۰) موضوعی آرمانی است و ممکن است مخالفتی با نحوه تفکر سوداگرانه دربارهٔ چگونگی نگاه به جهان بینی جایگزین نداشته باشد.
بهترین کتابهای دیوید هاروی
دیوید هاروی یکی از پژوهشگران مطرح در زمینهی جامعه شناسی و نظریات مارکسیستی است. در این بخش، به بهترین کتابهای دیوید هاروی خواهیم پرداخت:
کتاب مارپیچ سرمایه (The Winding Paths of Capital): این کتاب حاصل گفتوگویی میان دیوید هاروی و جووانی اریگی است. دیوید هاروی از جووانی اریگی، به عنوان یکی از مهمترین اندیشمندان سیستمهای جهان، پرسشهایی را دربارهی افکار و نظریاتش میپرسد. در بخش دوم این کتاب نیز پژوهشی از وزارت دفاع بریتانیا دربارهی آیندهی جهان آورده شده است.
کتاب امپریالیسم نوین (The New Imperialism): در طول تاریخ، امپراتوریهای مختلفی همچون ایران، چین و روم وجود داشتهاند. وجود چنین قدرتهایی پژوهشگران تاریخ را بر آن میدارد تا به تعریف امپراتوری و چگونگی تشکیل آن بپردازند. در این میان، پس از جنگ جهانی دوم، دولت ایالات متحدهی آمریکا به شکل نوینی از امپراتوری تبدیل شد که فهم چگونگی این اتفاق نیاز به بررسیهای دقیق دارد. در این کتاب به این موضوع پرداخته شده است. این کتاب با نام «امپریالیسم جدید» نیز ترجمه شده است.
کتاب فضاهای نولیبرالسازی (Spaces of Neoliberalization): نئولیبرالیسم یکی از مفاهیمی است که امروزه مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و کنشگران سیاسی قرار گرفته. ایدهی اصلی نئولیبرالیسم این است که هر چه بیشتر فضای اجتماعی را برای انباشت سرمایه فراهم کند. به همین دلیل هم در تقابل با سوسیالدموکراسی قرار میگیرد که رفاه و عدالت اجتماعی از مهمترین اصول آن است. دیوید هاروی در این کتاب به بررسی نئولیبرالیسم میپردازد.
کتاب فضاهای امید (Spaces of Hope): در طول تاریخ، جنبشهای مختلفی تلاش کردند تا جوامع عادلانهای بسازند، اما این جنبشها هیچگاه نتوانستند به آرمانهای متعالی خود دست پیدا کنند. دیوید هاروی در این کتاب جنبشهای انقلابی را بررسی میکند و میکوشد تا عدم موفقیت آنها را توضیح دهد.
کتاب بیماری فراگیر در عصر نئولیبرال (Anti-Capitalist Politics in the Time of COVID-19): بیماری کرونا تاریخ را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد و باعث شد که انسانها در بسیاری از مناسبات خود تجدید نظر کنند. یکی از این حوزههایی که ذهن بسیاری از پژوهشگران را به خود مشغول کرد سیاستگذاریهای اقتصادی بود. بیماری کرونا به ما نشان داد که جوامع حاضر تا چه اندازه ضعیف هستند و ممکن است در اثر یک فاجعه دچار فروپاشی بشوند. کتاب بیماری فراگیر در عصر نئولیبرال به این موضوع میپردازد و مقالات اندیشمندان مختلفی را چون دیوید هاروی در بر میگیرد.
کتاب روش و نظریه در علوم اجتماعی: کتاب روش و نظریه در علوم اجتماعی یادداشت 9 اندیشمند را در بر میگیرد که یکی از این اندیشمندان دیوید هاروی است. با خواندن این کتاب متوجه خواهید شد که روششناسی و نظریه نسبت بسیار مهمی با یکدیگر دارند، به گونهای که روششناسی بدون نظریه بیمعنا و نظریه بدون روششناسی غیر قابل استفاده است.
کتابهایی که در اینجا معرفی کردیم از جمله بهترین آثار دیوید هاروی است. دیوید هاروی کتابهای دیگری نیز دارد که از آنها میتوان به «راهنمای سرمایهی مارکس» (A Companion to Marx's Capital) و «مارکس، سرمایه و جنون عقل اقتصادی» (Marx, Capital and the Madness of Economic Reason) اشاره کرد.
نظریه پردازی حوزه جغرافیا
دیوید هاروی به عنوان یک جغرافیدان بسیار برجسته و نظریهپرداز انتقادی شهر به دنبال بنیانگذاری مفاهیم و نظریههای رهاییبخش در جهت دستیابی به یک جغرافیای انسانی راستین است .
دیوید هاروی از نظریه پردازانی است که از حوزه ی جغرافیا به سوی مطالعات شهری کشیده شد. او در آثاری همچون بوم شناسی انسانی (Human Ecology) و تبیین در جغرافیا بیشترین اهمیت را به فضای فیزیکی شهری می داد، اما دیدگاه او با تلاش برای درک مفهوم عمیق فضا به حوزه ی اجتماعی سوق یافت ( فکوهی، 1383: 219).او در امور شهر و شهر گرایی این نظر را دارد که شهر گرایی مجموعه ای از روابط اجتماعی است که منعکس کننده ی روابطی است که در کل در سراسر جامعه برقرار شده است (شکویی، 1371: 124). در شهر نشینی امروزی به گفته ی هاروی فضا دائما تجدید ساخت پیدا می کند ( گیدنز، 1382: 612).
تبیین در جغرافیا (1969) (Explanation in Geography 1969) ، نمونه ای از آثار او در روش شناسی و فلسفه ی جغرافیاست که بخشهای خاصی از فلسفه ی علم به طور کلی را در زمینه ی دانش جغرافیا به کار می برد. اما پس از این فعالیت او متوقف نشد و دغدغه ی تازه ای در موضوع نابرابری اجتماعی و طبیعت سیستم سرمایه داری به خودی خود، آغاز کرد. او هرگز به سمت استدلال هایی که در تبیین جغرافیا ارائه داده بود باز نگشت، اما هنوز با نقد فضای مطلق و استثنا گرایی (exceptionalism) در جغرافیای سنت منطقه ای- تاریخی که او آن را به عنوان برآیند دانش قیاسی پیروان فلسفه ی کانت (Kantian synthetic a priori knowledge) می دید، همراهی می کند. با انتقال از دانشگاه بریستول (Bristol University ) به دانشگاه جان هاپکینز (John Hopkins University) در بالتیمور آمریکا، او تلاش خود را به گونه ای متمرکز در زمینه ی جغرافیای رادیکالی و مارکسیستی که به تازگی تأسیس شده بود، موقعیت داد.
او با رفتن از دانشگاه بریستول به دانشگاه جانز هاپکینز در بالتیمور ایالات متحده آمریکا، خود را در مرکز تازه در حال ظهور از جغرافیای رادیکال و مارکسیستی قرار داد. در آن زمان بیعدالتی، نژادپرستی و استثمار در بالتیمور قابل مشاهده بودند، و فعالیتهای اطراف این مسائل در اوایل دهه ۱۹۷۰ در ساحل شرقی آمریکا، شاید بیشتر از بریتانیا، ملموس بود. مجله آنتیپاد در دانشگاه کلارک شکل گرفت؛ که هاروی یکی از اولین نویسندگان آن بود. انجمن بوستون متشکل از جلسات جغرافیدانان آمریکا در سال ۱۹۷۱ نقطه عطفی بود، که با تلاش هاروی ودیگران رویکرد سنتی هم ردههای آنها را مختل کرد. در سال ۱۹۷۲، در مقاله معروف در زمینه ایجاد محله گتو نشین، او برای ایجاد «نظریه انقلابی»، تئوری «اعتبار از طریق عمل انقلابی» استدلال آورد.
جامعه شناسی شهری
در اوایل دهه 1970 در مقابل بومشناسی شهری دیدگاه نظری جدیدی بهنام اقتصاد سیاسی پدیدار شد. پیدایش این دیدگاه تا حدودی به دلیل وجود نقاط ضعف در مدل بومشناسی شهری و نیز وجود شرایط خاص اجتماعی در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 بود. یعنی دورهای که در آمریکا و اروپا آشوب بود و در نتیجه دیدگاه انتقادی نسبت به جامعه پدیدار شد. در این دوران این فرضیه سنتی که جغرافیا و فنآوری عامل اصلی تعیینکننده شکل زندگی شهریاند مورد نقد قرار گرفت.
نظریههای جدیدتر درباره شهرنشینی بر این نکته پافشاری کردهاند که شهرنشینی فرایند مستقل و خودمختاری نیست بلکه باید در ارتباط با الگوهای عمده تغییر سیاسی و اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. دو تن از برجستهترین صاحبان این نظریهها، دیوید هاروی و مانوئل کاستلز هستند.
دیوید هاروی بر آن است که شهر در نهایت حاصل نوعی نابرابری در توزیع در آمدهاست. شهرها در تحول خود گرایشی ناگزیر به سوی ایجاد خشونت و تعارض درون خود دارند. این تعارض در آن واحد هم به دلیل نابرابری میان اقشار اجتماعی به وجود میآید و هم به دلیل نابرابری میان مناطق مختلف زیستی در اثر توسعه و توزیع نابرابر ثروت در آنها. راه چاره بهعقیده هاروی تنها در ایجاد عدالت اجتماعی در شهرها از طریق تبیین و اجرای برنامههای توسعهای و توزیع عقلانی و منطقی ثروت است.
تحلیل هاروی نشان میدهد که نمیتوان محیط فیزیکی یا ساختمان شده را صرفاً حاصل یک عصر محسوب کرد بلکه به طور دقیقتر نتیجه تلاش گروههای خاص اجتماعی برای سلطه فرهنگی و قدرت سیاسی و اجتماعی است. محیط فیزیکی میدانی برای رقابت و مبارزه است.
تجديد ساخت فضا
هاروي تأکيد مي کند که شهرنشيني يکي از جنبه هاي محيط مخلوق است که در اثر گسترش سرمايه داري صنعتي به وجود آمده است. در جوامع سنتي، شهر و روستا به روشني متمايز شده بودند. در جهان امروزي، صنعت جدايي ميان شهر و روستا را مبهم مي سازد. کشاورزي ماشيني مي شود و صرفاً بر طبق ملاحظات قيمت و سود اداره مي گردد، درست مانند کار صنعتي، و اين فرايند اختلافات در شيوه هاي زندگي اجتماعي ميان مردم شهري و روستايي را کاهش مي دهد.
در شهرنشيني امروزي، به گفته ي هاروي، فضا دايماً تجديد ساخت پيدا مي کند. اين فرايند به وسيله ي مکاني که شرکتهاي بزرگ براي استقرار کارخانه هايشان، مراکز توسعه و تحقيق و غيره انتخاب مي کنند، کنترلهايي که حکومتها هم بر زمين و هم بر توليد صنعتي برقرار مي کنند، و فعاليتهاي سرمايه گذاران خصوصي که به خريد و فروش زمين و خانه مي پردازند، تعيين مي شود. براي مثال، شرکتهاي خصوصي به طور دايم مزاياي نسبي محلهاي جديد را نسبت به محلهاي موجود مي سنجند. هرگاه توليد در يک ناحيه ارزان تر از ناحيه اي ديگر شود، يا هنگامي که شرکت از توليد يک محصول به محصول ديگري تغيير جهت مي دهد، دفاتر شرکت و کارخانه ها در يک محل بسته خواهند شد و در جاي ديگر گشوده مي شوند. به اين ترتيب در يک دوره، هنگامي که مي توان سود قابل ملاحظه اي به دست آورد، ممکن است سيلي از ساختمان سازي اداري در مراکز شهرهاي بزرگ به راه افتد. همين که ساختمانهاي اداري ساخته شدند و ناحيه مرکزي مجدداً توسعه يافت سرمايه گذاران در جستجوي امکان ساختمان سازي سودآور بيشتر در جاي ديگري برمي آيند. اغلب آنچه در يک دوره سودآور است در دوره اي ديگر، که جو مالي تغيير مي کند چنين نخواهد بود.
فعاليتهاي خريداران خانه هاي شخصي از اين که مؤسسات تجاري تا چه اندازه و در کجا، زمين مي خرند، و نيز از نرخهاي وامها و مالياتهايي که به وسيله ي حکومت محلي و مرکزي تعيين گرديده، به شدت تأثير مي پذيرد. براي مثال، بعد از جنگ جهاني دوم توسعه ي حومه هاي شهري در شهرهاي عمده ي آمريکا به شدت گسترش يافت. اين پديده تا اندازه اي به علت تبعيض نژادي و گرايش سفيدپوستان به خروج از نواحي درون شهري بود. اما به عقيده ي هاروي، اين امر فقط به علت تصميمات دولت براي دادن امتيازات مالياتي به خريداران خانه و شرکتهاي ساختماني، و به واسطه ي ايجاد ترتيبات ويژه ي اعتباري به وسيله ي سازمانهاي مالي امکان پذير گرديد. اين سياستها شالوده ي ساختمان سازي و خريد خانه هاي جديد در پيرامون شهرها را فراهم کرده و در عين حال تقاضا براي محصولات صنعتي مانند اتومبيل را افزايش داد. رشد جمعيت و رونق شهرکها و شهرها در جنوب انگلستان از دهه ي 1960 به بعد مستقيماً با انحطاط صنايع قديمي تر در شمال، و حرکت بعدي سرمايه به سوي فرصتهاي جديد صنعتي ارتباط دارد ( Massey, 1984 ).
هاروي و کاستلز هر دو تأکيد مي کنند که شهرها تقريباً به طور کامل محيطهايي مصنوعي هستند که به وسيله ي خودِ ما ساخته شده اند. حتي بيشتر نواحي روستايي نيز از تأثير دخالت انسان و تکنولوژي امروزي مصون نمانده اند، زيرا فعاليت انسان دنياي طبيعت را تغيير شکل داده و دوباره نظم داده است. غذا براي ساکنان محلي توليد نمي شود، بلکه براي بازارهاي ملي و بين المللي توليد مي گردد و در کشاورزي ماشيني شده، استفاده از زمين براي مقاصد خاص تفکيک گرديده و در اشکال فيزيکي نظم يافته است که چندان رابطه اي با ويژگيهاي طبيعي محيط ندارند. کساني که در مزرعه ها و نواحي جدا افتاده ي روستايي زندگي مي کنند از نظر اقتصادي، سياسي و فرهنگي به جامعه ي بزرگتر وابسته اند، هرچند هم که برخي شيوه هاي رفتارشان ممکن است متفاوت با شيوه هاي رفتار شهرنشينان باشد.
نظرات هاروي و کاستلز فراوان مورد بحث قرار گرفته ( Pahl, 1977; Pickvance, 1985, Saunders, 1986 ) و کار آنها در تغيير مسير مطالعات شهري حايز اهميت بوده است. آنها برخلاف رويکرد بوم شناسان نه بر فرايندهاي فضايي " طبيعي "، بلکه بر اين مسأله تأکيد مي کنند که چگونه زمين و محيط مخلوق، نظامهاي اجتماعي و اقتصادي قدرت را منعکس مي سازند. اين امر نشانه ي تأکيد بر امور کاملاً متفاوتي است. با وجود اين انديشه هاي هاروي و کاستلز اغلب به شيوه اي بسيار انتزاعي بيان گرديده اند و همانند مکتب شيکاگو مطالعات پژوهشي گوناگون و فراواني را موجب نشده اند.
از بعضي جهات، نظريات مطرح شده توسط هاروي و کاستلز و نظريات مکتب شيکاگو به گونه ي مفيدي مکمل يکديگرند و ترکيب آنها مي تواند تصوير جامعي از فرايندهاي شهري به دست بدهد. اختلافات ميان نواحي شهري که در بوم شناسي شهري توصيف گرديده واقعاً وجود دارد، همان گونه که غيرشخصي بودن کلي زندگي شهري نيز يک واقعيت است. اما اينها ناپايدارتر از آن هستند که اعضاي مکتب شيکاگو گمان کرده اند و اساساً از عوامل اجتماعي و اقتصادي که توسط هاروي و کاستلز تحليل شده تأثير مي پذيرند. ( Micklin & Choldin, 1984 ).
جان لوگان و هاروي مولوچ رويکردي را مطرح کرده اند که مستقيماً ديدگاههاي مؤلفاني مانند هاروي و کاستلز را با برخي ويژگيهاي ديدگاه بوم شناختي مرتبط مي سازد ( Logan & Molotch, 1987 ).
آنها نظر هاروي و کاستلز را مي پذيرند که ويژگيهاي کلي توسعه اقتصادي، هم در سطح ملي و هم در سطح بين المللي، بر زندگي شهري به شيوه اي کاملاً مستقيم تأثير مي گذارد. اما به عقيده ي آنها اين عوامل اقتصادي فراگير از طريق سازمانهاي محلي، از جمله مؤسسات اقتصادي محلات، بانکها و سازمانهاي دولتي، همراه با فعاليتهاي خريداران منفرد مسکن تأثير خود را بر جاي مي گذارند.
دیوید هاروی ( 1958، مطالعه بالتیمور )
- تمرکز بر تجمع و گردش سرمایه.
- محیط شهری ساخته تخریب و دوباره سازی می شود تا گردش موثرتر سرمایه را اجازه دهد.
- تولید و تجمع بیش از اندازه کالاهای سود آور سبب توسعه شهری می شود.
- ساخت خانه های فردی حومه ای.
- واکنش بازار به تجمع بیش از حد سرمایه مازاد.
- یک راه برای نگهداشت ثبات اجتماعی توسط تامین نیاز ها برای خانه ی شخصی (فردی).
اقتصادی سیاسی فضا
دیوید هاروی تنش میان فضا (وجه جغرافیایی) و فرایندهای اجتماعیای که درون آن رخ می دهد (وجه جامعهشناختی) را محور مباحث خود قرار داده است. نگرش هاروی درخصوص توسعۀ ساختارهای فضاییِ پدیدآورنده و نشاندهندۀ رشد سرمایه داری شهری (به مثابه جایگاه اصلی تولید و مصرف در مدرنیته)، عمیقا از تحلیل فضایی لوفوور تأثیر پذیرفته است.
به باور هاروی، سازماندهی و کنترل شکل و ساختار فضای شهری، عاملی اساسی در پایندگی فرایندهای انباشت سرمایه است. مکانِ اجزاءِ به هم مرتبطِ یک فضای شهری، انعکاسدهندۀ تلاشهایی است که درجهت سامان بخشی موثر فرایندهای تولید و بازتولید کار صورت می گیرد. وی فضای تولیدشده و به ظاهر بی طرفِ مبتنی بر سرمایه داری را به مثابه فضای بازتولید اجتماعی (کار و روابط قدرت) در نظر می گیرد.
در تحلیل فضایی و تاریخی- جغرافیایی هاروی، کارخانه ها و شبکۀ حمل و نقل مواد خام و فراورده های آماده، عرضۀ نیروی کار و خدمات پشتیبانیِ مرتبط با آن، جملگی در شیوۀ تولیدی که به نحوی روزافزون به نظم و سلسله مراتب شهری می گراید، متمرکز و سازماندهی می شوند. وی البته معتقد است صوری که فضا به خود می گیرد، تنها نمایانگر شیوۀ تولید نیست و بر آرمانهای فرهنگی یک جامعۀ معین در زمانی خاص نیز دلالت دارد. از منظری دیگر، وی اعتقاد دارد کشاکش اجتماعی و سیاسی در طول زمان موجب می شود معنا، ارزش و قدرت نهفته در پیکربندی، صور و ساختارهای فضایی تغییر نماید؛ امری که بر دگرگونیهای اجتماعی اثر می نهد.
راه و رسم جهان
تاثیر دیوید هاروی در مقام پژوهشگر و منتقد شهرها و جغرافیای سرمایهداری بلامنازعه است و راه و رسم جهان اثری است که موثرترین مقالات او در آن گردآوری شده است. دیوید هاروی در کتاب «راه و رسم جهان» به مسائلی مانند تعارض طبقاتی و بحرانهای ذاتی سرمایهداری میپردازد.
بسیاری از مقالات که در این کتاب آمدهاند به رسالاتی کلاسیک تبدیل شدهاند و نه فقط پرورش فکری هاروی بلکه فهمی دیالکتیک را نشان میدهند که از زاغههای بالتیمور تا ساختار بنیادی سرمایهداری جهانی شده را به تصویر میکشند. با اینکه پوشش کتاب بسیار گسترده است، همه مقالات دغدغههای محوری را تعقیب میکنند که همواره به آثار او جان میبخشد: گذشته و حال سرمایهداری، تعارض طبقاتی، امپریالیسم، سیتی، تحول اجتماعی اوربان، طبیعت، آزادی، عدالت اجتماعی، جهانی شدن و بحرانهای ذاتی سرمایهداری.
تلفیق یگانهای که هاروی از روش مارکسیستی و فهم جغرافیایی ارائه میکند به او اجازه داده است دریافتهای قدرتمندی را از طیف گستردهای از موضوعات تدارک ببیند. این موضوعات تحلیلهای کلان مقیاس، سازوکار امپریالیسم معاصر، ریشههای ساختاری بحرانهای مالی جهانی، خودروسازی در آکسفورد مدرن و تبیینی از چگونگی احداث کلیسای جامع ساکره کُر در پاریس سالهای پسین سده نوزدهم که پروژه سیاسی طبقه پایه برای زدودن یاد جناح چپ کمون پاریس را پوشش میدهد و در کتاب «راه و رسم جهان» بسان یک اثر سیر پروژه تلاش چندین دههای دیوید هاروی به طور کامل مشخص است.
سرمایهداری در شکلهای کنونیاش با بحرانهایی مواجه بوده است و در این کتاب هاروی بحرانهای سرمایهداری از جهات مختلف بررسی شده است. او در این باره میگوید: بحرانها تبلور واقعی تضادهای بنیادی در فرایند انباشت سرمایهداری هستند. استدلالی که به نظر میرسد مارکس در سرمایه ارائه میکند این است که در سرمایهداری همواره ظرفیت نیل به رشد متوازن وجود دارد، اما این ظرفیت به دلیل غلبه ساختار روابط اجتماعی در جامعه سرمایهداری هرگز محقق نمیشود. این ساختار، سرمایهداران منفرد را به تولید پیامدهای جمعی رهنمون میشود که با منافع طبقاتیشان آشتیناپذیر است و آنها را به اعمال خشونت غیر قابل تحمل به طبقه کارگر وا میدارد که مجبور است نیروهایش را برای مبارزه آشکار طبقاتی فرابخواند.
پیشتر دیدهایم چگونه سرمایهداران به ایجاد وضعیت بیشاانباشت در چرخه اول سرمایه میگرایند و جلوههای مختلف ناشی از آن را کاویدهایم. با اِعمال فشار، فرایند انباشت یا متوقف میشود یا فرصتهای سرمایهگذاری جدید با حرکت سرمایه به سوی مجاری مختلف در چرخههای دوم و سوم به وجود میآید. این حرکت میتواند مانند یک قطره شروع شود و با توجه به ظرفیت افزایش تولید ارزش اضافی از طریق مجاری که پیدا میشوند به سیل تبدیل شود. بحرانها در رابطه با سرمایه پایا و وجوه مصرفی، شکل بحران در ارزشگذاری داراییها به خود میگیرند. بیشاتولید مزمن به ارزش کاهی سرمایه پایا و وجوه مصرفی منجر میشود _ فرآیندی که محیط مصنوع را به همان اندازه کالاهای مصرفی و تولیدی بادوام تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین میتوان شکلگیری بحران را در نقطههای دیگری از نمودار جریان سرمایه - بحران در مخارج اجتماعی (بهداشت، آموزش، سرکوب نظامی و نظایر آن) در تشکیل وجوه مصرفی (مسکن) و در فناوری و علوم - دید.
بحرانها در همه موارد از آنجا نشئت میگیرند که ظرفیت سرمایهگذاری مولد در همه سپهرها بسان بحران در چارچوب ساختارهای مالی و دولتی لحاظ میشوند، در حالی که دولت به دلیل خودمختاری نسبیاش میتواند به منبع مستقل بحران تبدیل شود.
به سوی انقلاب شهری
به اعتقاد هاروی شهر قلمرویی است که مبارزات پادسرمایهدارانه همواره آنجا شکوفا شده است. پیشینه چنین مبارزاتی، از کمون پاریس تا کمون شانگهای، اعتصاب عمومی سیاتل، شورش توکمن و بهار پراگ تا جنبشهای عمومی شهر پایه 1968 (که ما اینک شاهد پژواک مبهم آن در قاهره و مدیسون هستیم) حیرتآور است. اما این تاریخی است که با پیچیدگیهای سیاسی و تاکتیکی عجین شده و بسیارانی را در جبهه چپ به دست گرفتن و کژفهمی توان جنبشهای شهر سوق داده است به نحوی که اغلب آنها این جنبشها را جدای از مبارزه طبقاتی و بالطبع تهی از پتانسیل انقلابی قلمداد میکنند. و وقتی چنین رخدادهایی مانند کمون پاریس منزلت اسطورهای مییابند، نوعا مدعی بزرگترین شورشهای پرولاتریایی در تاریخ جهان و حتی مدعی حق بر شهر، همچنین انقلابی کردن روابط طبقاتی در تولید میشوند.
مبارزه پادسرمایهداری به القای رابطه طبقاتی میان سرمایه و کار در تولید مربوط مربوط است، که به سرمایه امکان میدهد ارزش اضافی را تولید و تصرف کند. هدف نهایی مبارزه پادسرمایهداری در معنای دقیق کلمه القای روابط طبقاتی است. حتی و به ویژه وقتی این مبارزه که همواره به ناچار از مجرای منشورهای نژادی، قومی، جنسی و جنسیت دیده شدهاند، باید سرانجام به امعا و احشای چیزی که نظام سرمایهداری است برسد و تومور سرطانی روابط طبقاتی را از دل آن بیرون میکشد.
هاروی در کتاب راه و رسم جهان در پاسخ به سئوال « آیا رابطه طبقاتی میان کارگر و کارفرما به درستی شکل گرفته است ؟ » می گوید : اگر بگوییم چپ مارکسیستی از مدتها کارگران صنعتی جهان را بسان عامل پیشگام متمایز کرده است تا مبارزه طبقاتی را از طریق دیکتاتوری پرولتاریا به جهانی هدایت کنند که دولت و طبقه رنگ میبازند، میتواند کاریکاتور درستی باشد. حتی ادعا که امور هرگز به این صورت اتفاق نیفتاد نیز کاریکاتور درستی است. مارکس استدلال میکرد که رابطه طبقاتی سلطه باید جای خود را به کنترل کارگران متحد بر فرایندها و پروتکلهای تولید بدهد. از همینجا، پیشینه طولانی دستور کار سیاسی کنترل کارگری، خودکنترلی، تعاونیهای کارگری و مانند اینها نشئت میگیرند. اغلب این گونه تلاشها به رغم کوششها و فداکاریهای اصیل در مواجهه با دشمنیها و سرکوبهای شدید در بلندمدت راه به جایی نبردند.
مارکس در مجلد دوم سرمایه شرح میدهد گردش سرمایه پولی، تولیدی و کالایی است. هیچ یک از این فرایندهای گردش نمیتوانند بدون دیگر سرمایهها وجود یا بقا داشته باشد: آنها با یکدیگر آمیخته هستند و همدیگر را تعیین میکنند. به همین دلیل هیچ یک از آنها نمیتوانند بدون تغییر دیگر فرایندهای گردش متحول شوند.
شمار زیادی از چپها با توجه به این معضل پذیرفتند که مبارزه برای سیطره پرلتاریا بر دستگاه دولتی فقط راهی دیگر به سوی کمونیسم بود. دولت میتوانست عاملی باشد که چرخههای سهگانه سرمایه را کنترل و نهادها، قوا و عاملان طبقاتی را مهار کند که این جریانها را به گونهای مدیریت کردند تا از تداوم رابطه طبقاتی در تولید پشتیبانی کنند.
نظریه انقلابی و ضد انقلابی در جغرافیا و مسئله شکلگیری گتو، جغرافیای انباشت سرمایهدارانه: بازسازی نظریه مارکسی، فرایند شهری در نظام سرمایهداری: چارچوبی برای تحلیل، یادمان و اسطوره: ساخت کلیسای جامع ساکره کر، فشردگی زمان - فضا و شرایط پسامدرن، از مدیریتگرایی به کارآفرینی گرایی:دگرگونی در حکمرانی شهری در سرمایهداری پسین، سرشت محیط: دیالتیک تحول محیطی و اجتماعی، خاص گرایی ستیزهجو و میل به جهانشمولی، امپریالیسم جدید: انباشت از راه سلب مالکیت، ریشههای شهری بحرانهای مالی: بازپسگیزی سیتی برای مبارزه ضد سرمایهداری، سرمایه دگرگونشده و کتابشناسی عناوین مقالات این کتاب است.
عدالت
عدالت اجتماعی در شهر و محیط های شهری به جهت ارتباط مستقیم با تامین نیاز های مردم در شهر بسیار اهمیت دارد و بر میزان کیفیت زندگی شهری و عدالت شهری تاثیر بسزایی دارد یکی از جنبه های عدالت شهر عدالت اجتماعی در شهر است.
دیوید هاروی از جغرافیدانان رادیکال است که به کارگیری عدالت اجتماعی را در تحلیل های جغرافیایی لازم می داند. او اولین جغرافی دانی است که در کتاب خود مفهوم عدالت اجتماعی را در کمک به خیر و صلاح همگانی، تخصیص عادلانه منابع و رفع نیازهای اساسی مردم به کار می گیرد. او با طرح وابستگی میان نابرابری های اجتماعی و ساختارهای فضای جغرافیایی بنیان گذار جغرافیای نو گردید. همچنین با تاکید بر مفهوم عدالت اجتماعی و اقتصاد نظریات جدیدی را در زمینه شهر، فضا، اقتصاد و به طور کلی، اقتصاد سیاسی شهر ارائه کرده است.
دیوید هاروی از مطرح ترین اندیشمندانی است که با تاکید بر مفهوم حق به شهر در نظریاتی چون مازاد اقتصادی، شهر و عدالت اجتماعی و نیز حق حضور در شهر عدالت محور بر لزوم نفی انباشت سرمایه در جوامع سرمایه داری کنونی، شهر را بازتاب آرزوها و نیازهای تمامی ساکنان آن معرفی می کند.
بی عدالتی، نژاد پرستی و استثمار در بالتیمور اموری مشهود بودند، و فلسفه ی عملی که حول و حوش این موضوعات قرار می گرفت، در ابتدای دهه ی 70 در شرقی ترین نقطه ، شاید حتی بیشتر از انگلستان، محسوس بود. هاروی یکی از اولین همراهان مجله ی Antipode که در دانشگاه کلارک (Clark University ) شکل گرفته بود، به شمار می آمد. ملاقاتهای انجمن جغرافی دانان آمریکایی بوستن در سال 1971، نقطه ی تحولی برای هاروی و دیگران در انقطاع از رویکردهای سنتی دیگر همتایانشان بود. در سال 1972، در مقاله ی معروفی در مورد شکل گیری گتوها، او پیشنهادی را برای خلق "نظریه ی انقلابی" (revolutionary theory ) ارائه داد؛ این نظریه از طریق فعالیتهای انقلابی اعتبار یافت.
عدالت اجتماعی و شهر 1973 (Social justice and the city) این دیدگاه هاروی را آشکار ساخته که جغرافیا نتوانست به طور عینی در مواجه با فقر شهری و مشکلات مرتبط با آن، با قی بماند. این نظر به طور وسیعی مورد نقل قول قرار گرفته است ( بالغ بر 1000بار در سال 2005، در رشته ی علمی که 50 نقل قول نادر است)، و این نظر همچنین سهم معنی داری برای نظریه ی مارکسیسم در اظهار اینکه سرمایه داری فضا را در جهت ضمانت تولیدات خود، از بین می برد، ایفا می کند.
مساله عدالت اجتماعی و تحقق شهرهای عدالت محور از مهمترین چالش های پیش روی شهرهای امروز به شمار رفته کهدر این میان تسلط نظام های سرمایه داری و طبقه مرفه جامعه بر مدیریت شهرها نابرابری های اجتماعی را بیش از پیشافزون می سازد. نظریه پردازان گوناگون در رشته های مختلف این مساله را مورد توجه قرار داده و کوشیده اند راهکارهای نظری و عملی را به فراخور ارایه نمایند.
دیوید هاروی از مطرح ترین اندیشمندانی است که با تاکید بر مفهوم حق به شهردر نظریاتی چون مازاد اقتصادی، شهر و عدالت اجتماعی و نیز حق حضور در شهر عدالت محور بر لزوم نفی انباشت سرمایه در جوامع سرمایه داری کنونی، شهر را بازتاب آرزوها و نیازهای تمامی ساکنان آن معرفی میکند. این پژوهش راهبردی-شهری به کمک روش توصیفی- تحلیلی ضمن مروری بر ادبیات موضوع، به بررسی دیدگاه های هاروی در ارتباط با شهرهای عدالت محور پرداخته است. نتایج بیانگر آن است که حق حضور در شهر عدالت محور به زعم هاروی ناشی از کنترل عادلانهبر تولید و کاربرد سرمایه مازاد، دموکراتیزه کردن حق به شهر و ساخت یک جنبش اجتماعی گسترده برای تقویت قدرتآن است.
مفهوم «حق به شهر» از مفاهیم اساسی ادبیات نظری دیوید هاروی، بدان معناست که این شهروندان هستند که تصمیم می گیرند که می خواهند در چگونه شهری زندگی کنند.
حق شهر بهمراتب از آزادیهای فردی برای دسترسی به منابع شهر مهمتر است. این حقی است که ما به کمک آن میتوانیم از طریق تغییر شهر، خود را تغییر دهیم. (کتاب عدالت اجتماعی و شهر)
به باور هاروی،اگر در پی نوع معینی از توزیع درآمد هستیم،باید تصور گروشنی از ساز و کارهایی که سبب نابرابری درآمد در سیستم شهری میشوند داشته باشیم هاروی در تحللهای خود،فرض مارکس و انگلس را در رابطه با اینکه ایدهها و افکار مسلط در یک جامعه ایدهها و افکار طبقه مسلط آن جامعه است وبه وسیله آن طبقه تولید میشود،میپذیرد در حقیقت صرف نمایش قسمتی از نا مردمی انسان به خود او اقدامی ضد انقلابی است،زیرا این کار برای انسانهای رئوف این تصور را پیش میآورد که گویی راه حلی عرضه داشتهایم،در حالی که چنین نیست.این نوع تجربهگرایی بیفایده است:«در حال حاضر اطلاعات متعددی در گزارشها،روزنامهها،کتابها و مقالات موجود است که شواهد کافی به ما عرضه میدارد.کار ما در حقیقت گردآوری این مطالب نیست.کار ما،از طرف دیگر،این نیز نخواهد بود که پروندهها و گزارشهای قطوری از بیعدالتیهایی که در حق ساکنین گتوها روا داشته شده تهیه کنیم و قبل از بازنشسته شدن و استراحت در کنار آتش گرم در پناه آنها خود را پنهان کنیم و به دلسوزی مشغول شویم.چنین کاری نیز ضدانقلابی خواهد بود،زیرا تنها اثر آن جبران گناه است،بدون این که ما را مجبور به روبرو شدن با علل اصلی نماید.هم چنین غرق شدن در احساسات توریستی و زندگی کردن برای مدتی با طبقه فقیر به امید این که به آنها کمکی کرده باشیم نیز نمیتواند راه حلی به حساب آید.این نیز فکری ضد انقلابی است،زیرا کمک به عدهای معدود در یک تابستان پیش از باز شدن مدارس چه کمکی به جامعه میتواند بکند؟اینها راههایی است که نباید رفت.اینها به تمامی ما را به کار اصلیمان منحرف میکنند.»
به عقیده هاروی،کار اصلی ما چیزی جز ساختن آگاهانه و هوشیارانه یک الگوی نظری جدید برای تفکر جغرافیایی،از طریق انتقاد عمیق به«الگوی نظری»فعلی این رشته نیست.
فصل پنجم به « ارزش مصرفی،ارزش مبادلاتی و نظریه نحوه استفاده از اراضی شهری » میپردازد.در این فصل نظریه نحوه استفاده از اراضی شهری،نظریه اقتصاد خرد درباره چگونگی استفاده از اراضی شهری،رانت و تخصیص زمین و رانت مطلق تحلیل میشود.
جغرافیدانان،برنامهریزان و جامعهشناسان به طور معمول کالاها را تنها از نقطه نظر ارزش مصرفی مورد بحث قرار دادهاند و زمانی که در پی بررسیهای عمیقتری بودهاند،کورکورانه از تحلیلهای مارژینالیستی پیروی کرده و از ابزار آن کمک گرفتهاند.ارزش مصرفی اساس بررسیهای سنتی جغرافیدانان و جامعهشناسان در زمینه مسأله استفاده از اراضی،به شمار میآید.ولی این مفهوم در بررسیهای مزبور به نحوی به کار رفته است که گویی در اساس مطالعه نحوه استفاده از اراضی خارج از محدوده اقتصاد سیاسی قرار دارد.برقرار کردن رابطهای دیالکتیکی بین ارزش مصرفی و ارزش مبادلاتی،از یک سو امکان غنیتر ساختن تحلیلهای جغرافیایی و اجتماعی را فراهم میآورد و از سوی دیگر پلی بین دیدگاههای اجتماعی و اقتصادی در مورد مسأله نحوه استفاده از اراضی در شهر ایجاد میکند.مسأله اخیر میتواند هم مورد توجه اقتصاددانان باشد و هم کمکی به تحلیلهای فضایی به حساب آید.به طور کلی ارزش مصرفی به وسیله چیزی که به عنوان نظام یا شیوه زندگی میشناسیم تعیین میشود و تا آن جا که به همین معنا به کار میرود،در خارج از محدوده بررسی اقتصاد سیاسی قرار دارد.بررسی این شیوه زندگی که تعیین کننده ارزش مصرفی اشیای گوناگون است،ضروری به نظر میرسد.
فصل ششم«شهرنشینی و شهر»نام دارد.در این فصل مباحث شیوه تولید و شیوه انتگراسیون اقتصادی،مفهوم مازاد و خاستگاههای شهری،شهرنشینی و گردش فضایی ارزش اضافی، کار مازاد،ارزش اضافی و ماهیت شهرنشینی تحلیل شده است.هم چنین در رابطه با ماهیت عدالت اجتماعی،سه موضوع ماهیت نظریه،ماهیت شهرنشینی و ماهیت فضا تبیین گردیده است.مطالعه شهرنشینی تا حد زیادی میتواند در درک و شناخت روابط اجتماعی در بنیان اقتصادی،جامعه و نیز سیاست و سایر عناصر ایدئولوژیک روساخت به کار آید،اما مانند هر شکل اجتماعی، شهرنشینی نیز میتواند اشکال متنوع بیشماری را در داخل یک شیوه تولید مسلط به خود گیرد؛هنگامی که ممکن است بتوان اشکال مشابهی از آن را نیز در شیوههای تولیدی متفاوت مشاهده کرد.هاروی معتقد است که«بین شهرنشینی و رشد اقتصادی ارتباطی لازم،اما نه کافی وجود دارد.در این حالت شهر فواید خاصی برای منطقه روستایی دارد.»
فصل هفتم استنتاج و تعمق در شش فصل پیشین کتاب است.ویژگی اصلی کتاب تحلیل بودن و متن بسیار سنگین و پیچیده آن است.علاوه بر این مؤلف دربارهء مفاهیمی چون فضا،شهرنشینی، عدالت اجتماعی نظریه و...در ابتدای کتاب برداشتهایی میکند که در پایان این مفاهیم از حیث محتوایی متفاوت جلوه میکنند.
«شهرنشینی دارای ساخت جداگانهای است یعنی میتوان آن را به صورت کلیتی جداگانه با پویایی خاص خود درک کرد.اما این پویایی از طریق کنش متقابل و تضاد بین شهرنشینی به عنوان یک ساخت از یک سو و پویایی درونی جامعه صنعتی از سوی دیگر به نفع اولی(شهرنشینی)و ضرر دومی(جامعه صنعتی)حل شده است.تصور نمیکنم این ادعا به واقعیت نزدیک باشد.جامعه صنعتی و ساختهای آن از جهات مهم و حیاتی بسیاری،هنوز به تسلط خود بر شهرنشینی ادامه میدهند.»
دیوید هاروی در کتاب از حق به شهر تا شهرهای شورشی ، برخلاف مارکسیستهای کلاسیک، معتقد است نزاع طبقاتی صرفا منحصر به کارخانه و کارگران و نبرد میان کارگر و کارفرما نیست و انقلاب علیه نظام سرمایهداری تنها با مبارزات کارگری محقق نمیشود. به اعتقاد هاروی این نزاع شهر را نیز در بر میگیرد، چرا که توسعه سرمایهداری شهرها را به عرصه جذب مازاد سرمایه و انباشت آن بدل کرده و از این مسیر بحرانهایی را پدید آورده است. در چنین زمینه بحرانیِ پدیدآمده به دست نظام سرمایهداریِ پیشرفته است که هاروی این پرسش را پیش میکشد که حق به شهر از آنِ کیست؟ از آنِ سرمایهدارانی که به شیوههای مختلف مشغول چنگاندازی به فضای شهری و تسخیر آن هستند یا مهاجران و بیخانمانها و طبقات فرودست و طردشدهای که به واسطه همین چنگاندازیها به حاشیه و حومه شهر رانده میشوند؟ هاروی بحث خود را با آوردن مصداقهایی از شهرهای مختلف نظیر بمبئی و ژوهانسبورگ و نیویورک و سائوپائولو و ارجاع به وقایعی همچون کمون پاریس، اشغال والاستریت و شورشهای لندن پیش میبرد و این موضوع را مطرح میکند که شهرها چگونه به کانون مقاومت در برابر سرمایهداری بدل میشوند و عرصه مبارزه برای احقاق حق کسانی میشوند که حقی که به شهر دارند از آنها سلب شده است.
دیوید هاروی شاید یکی از مهمترین، و نه تأثیرگذارترین، صاحبنظران ایده حق به شهر است. هاروی را اگر نتوان شاگرد خَلَف لفور نامید اما میتوان گفت که تأثیرپذیری بسیاری از وی داشته است. هاروی دو ایده تولید فضا و حق به شهر لفور را در مطالعات خود بسط میدهد که نتیجه آن شبکهای از کنشهای فضایی (Harvey,2005) و شهر شورشی (Harvey,2012) است.
هاروی در کتاب شهر شورشی و مقاله حق به شهر خود ضمن اذعان این موضوع که حقوق بشر بهعنوان موضوعی مرکزی از ابعاد اخلاقی و سیاسی شده است، روند پیگیری آنرا به چالش میکشد، چرا که این حقوق را فردگرا و مالکیتمحور میداند که برای غلبه بر هژمونی منطق بازار نئولیبرالی و لیبرالی و کنشهای دولتی و قانونی لیبرالی کاری انجام نمیدهد. وی حقوق مالکیت و نرخ سود را عناصری میداند که بر تمام حقهای دیگر سایه افکنده است و از طرف دیگر این زمان تاریخی را فرصتی میبیند که در آن حقوق بشر رویکردی جمعی پیدا کرده است و چنین جنجالهایی برای حقوق جمعی را منجر به نتایج مهمی میداند، مانند حق زنان، کارگران و همجنسبازان.(Harvey, 2012, 2003)
هاروی در اینجا حق به شهر لفور را، که یکی از حقوق جمعی است، منشأ بسیاری از جنبشهای اجتماعی جهان میداند و برای تعریفی موجز برای آن از تعریف شهر رابرت پارک وام میگیرد که شهر جهانی را آفریده بشر میداند که بشر محکوم به زندگی در آن است و بدون داشتن آگاهی از ماهیت کار، خود را بازآفرینی میکند. بنابراین حق به شهر را ”فراتر از آزادی فردی برای دسترسی به منابع شهری و حق تغییر خودمان توسط تغییر شهر است”(Harvey,2003)، میداند. این تعریف را در کتاب شهر شورشی تغییر میدهد و حق به شهر را حق تغییر و بازآفرینی شهر فراتر از خواستههای درونی ما تعریف میکند.(Harvey, 2012) وی این حق را بیش از پیش حقی جمعی میداند و آن را باارزشترین و در عین حال فراموششدهترین حقوق بشر میداند که برای درک آن میبایست چگونگی بازآفرینی بشر در طول تاریخ توسط فرآیند شهریشدن را تشریح کرد. وی روند رشد شگفتآور شهریشدن را در صد سال اخیر به این معنی میداند که ما بارها بدون اینکه بدانیم چرا و چگونه، بازسازی شدهایم و این بازسازی وضع بشر را بدتر کرده است.
هاروی در مقاله و کتاب خود دیدگاهی مارکسی را نسبت به شهر بیان میدارد و آنرا محصول تمرکز جغرافیایی و اجتماعی مازاد تولید میداند و شهریشدن را پدیدهای طبقاتی معرفی مینماید. اینجاست که شهرها از انسان گرفته میشود و وارد چرخههای انباشت سرمایه میشود و گواه این روند مشابهت منحنی رشد سرمایهداری در طول زمان با منحنی رشد شهریشدن جمعیت جهان است. (Harvey, 2012, 2003)
هاروی در اینجا موانعی را بر سر راه سرمایهدار برای گسترش فعالیت سودآور برمیشمرد و نیاز عبور از این موانع را عامل محرک شهریشدن سرمایهداری میداند و از طرفی دیگر این رشد را عاملی برای شکلیافتن ناآرامیهای شهری بیان میکند اما اینبار نه از طریق تنها طبقه کارگر بلکه از طریق طبقه متوسط نظیر فمینیستها در آمریکا و دانشجویان در فرانسه در دهه 70. تحول دیگر رشد شهریشدن که در ابقای سرمایهداری نقش بازی میکند جهانیشدن فرآیند شهری است که رفته رفته این جریان منجر به تغییرات در سبک زندگی شده است. وی استدلال میکند که ”در جهانی که مصرفگرائی، گردشگری و صنایع فرهنگی و دانشپایه تبدیل به جنبههای اساسی اقتصاد سیاسی شدهاند” کالاییشدن کیفیت زندگی از عوارض آن خواهد بود. هاروی در اینجا بهخوبی اقتصاد سیاسی را به زندگی روزمره پیوند میزند و تجربه شهری معاصر را با ”هالهای از آزادی انتخاب در بازار” تعبیر میکند تا ”آرزوی شهریشدن” را برآورده سازد. وی این سبک زندگی را دستآورد ”اخلاقیات نئولیبرالی فردباورانه مالکیتمحور” قلمداد میکند که تنها حاصل آن افزایش انزوای فردی، اضطراب و اختلالات روانی است، در فضائی که وی آنرا یکی از بزرگترین دستآوردهای اجتماعی میداند که در تاریخ بشر برای تحقق خواستههای درونیمان ساخته شده است [شهر]. (Harvey, 2012, 2003)
هاروی در ادامه این انزوا را به شهرها تعمیم میدهد و شهرهای امروز را جدای از یکدیگر، متفرق و مستعد تعارض تصویر میکند که در این شرایط آرمانهای هویت شهری، شهروندی و حس تعلق در آنها مورد تهدید است. هاروی در این شهرهای متفرق احتمال شکلگیری جنبشهای مترقی را در چنین شهری نامحتمل میداند و جدابودن این جنبشها از یکدیگر را عامل مهم این ناکارآمدی معرفی مینماید و برای یافتن مدلی برای ایجاد وحدت میان این جنبشها دوباره نگاه خود را از زندگی روزمره به ساز و کار سرمایه در شهر میکشاند و جذب مازاد را مستلزم خشونت بیان میکند و آنرا به نزاعی طبقاتی نسبت میدهد که مواره طبقه راندهشده در اقتصاد و سیاست بازندگان این نزاع هستند. وی با بیان اینکه جنبشهای اجتماعی شهری برخلاف نظام مالی با یکدیگر پیوند تنگاتنگ ندارند، بدون هیچ بحثی پیوند این جنبشها را اصل قرار میدهد و این پرسش را مطرح میکند که در صورت اتحاد خواسته آنها چه باید باشد؟ و پاسخ آنرا اینگونه بیان میکند: ”کنترل دموراتیک بر تولید و استفاده از مازاد آن.” که همان حقبهشهر است. وی در مقاله خود لزوم دستیابی به این اتحاد را در شکلگیری مبارزهای جهانی میداند که عمدتاً با سرمایه مالی مبارزه میکند و اگرچه سازماندهی آنرا دشوار میداند اما شرایط آنرا فراهم میبیند. وی یک قدم برای وحدتبخشی به این مبارزات را تمرکز در ”لحظات تخریب خلاقانه” میبیند که اقتصاد ثروت انباشت بیمارگونه به اقتصاد سلب مالکیت بازمیگردد و آنجاست که حق به شهر تحقق مییابد. وی این حق را هم بهعنوان شعاری عملی و هم آرمانی سیاسی میبیند که ما را به لفور باز میگرداند که اصرار داشت که انقلاب یا میبایست شهری باشد یا هیچ (Harvey, 2012, 2003).
نگاه هاروی نسبت به حق به شهر نگاهی از مجرای اقتصاد سیاسی شهر است و تحلیلهای وی فضای شهری را به مباحث تقلیلگرای اقتصاد و طبقه سوق میدهد، در حالیکه لفور بهخوبی با نقد زندگی روزمره در فضای سرمایهداری و ارتباط آن با فضای زیستشده در تولید فضا توانست مبارزات طبقاتی را به نزاع جامعه مدنی فارغ از جایگاه طبقاتی از یک طرف و فارغ از نگاهی صرفاً اقتصادی به روابط تأثیرگذار در شهر از طرف دیگر، بکشاند.
به بیان سادهتر حقبهشهرِ لفور ملموستر و دستیافتنیتر از حقبهشهرِ هاروی است که دوباره تنها راه برای زندگی کمدردتر و کمرنجتر را مبارزاتی جهانی علیه نظامهای اقتصادی و مالی موجود میداند. هاروی ارتباطات پیچیده غیر اقتصادی و مالی در شهر امروز را نادیده میگیرد و بدون توجه به تجربیات شهری معاصر دوباره به دنبال بدیلی از طریق مبارزات طبقاتی است، مبارزاتی که به قول مارکس تمام تاریخ بشر بر آن استوار است و خواهد بود. وی لزوم تحقق حق به شهر را اتحاد تمام جنبشهای شهری جهان یبیند و کنشهای پراکنده آنها را بیحاصل قلمداد میکند.
در حالیکه امروزه میبینیم که این جنبشها هر چه قدر هم پراکنده تاکنون تأثیر شایانی در زیست بهتر انسان در شهر داشتهاند و تنها شاید میبایست این جنبشها در بستری فضایی که همانا شهر است متمرکز شوند نه متحد. این است که حق به شهر در معنای لفوری را منعطف میکند از جنبشی برای بیخانمانهای شهری که مستقیماً سیاستهای سرمایهدارانه دولتی را هدف میگیرد تا جنبشی برای حضور همه اقشار مردم در فضاهای عمومی که به دنبال بستری برای تصاحب فضای شهری است. حق به شهر اگر هدف باشد بدون شک فرآیند هم هست. فرآیندی که بهدنبال "آرمانشهری ضروری" است. بنابراین اینطور به نظر میرسد که برای فهم بهتر حقبهشهر میبایست به لفور و چارچوب فکری وی بازگردیم و حقبهشهرِ هاروی را از مجرای آن درک نماییم. در غیر اینصورت ”آرمانشهر ضروری” بنا به ادبیات لفور تبدیل به ” آرمانشهری ایدهآل” خواهد شد که تنها در تفکر ناب میتوان آن را جستجو کرد نه در فضای شهری که به قول هاروی بزرگترین دستآورد بشر برای زندگی بهتر است.