نظریه نوسازی سالمندی کوگیل و هوامر
فرضیه های نظریهی تبادلات اجتماعی زیربنای نظریه نوسازی ( Modernization Theory ) است، نظریه ای که بر اساس آن، سالمند، در جوامع سنتی بهتر از جوامع شهری و صنعتی موقعیت دارد. طبق این نظریه اگر سالمند در جوامع پیش صنعتی و سنتی وضعیت بهتری دارد، به این علت است که او در طول سالها،شناخت و مقداری قدرت کسب کرده است. با این همه طبق نظریه نوسازی، صنعتی شدن، اهمیت این شناخت و قدرت را کاهش می دهد. برخی شاخصها، فرضیه های نظریه نوسازی را تایید می کند. اما همه جوامع مدرن به سالمندان پایگاه کمتری نمی دهند. به عنوان مثال، کشور ژاپن استثنا است. در این کشور، ارزش های خانوادگی و احترام به اجداد، در تعیین شیوهی رفتار با بزرگسالان، بیشتر از عوامل اقتصادی اهمیت دارد .
براساس نظریه مکتب نوسازی، در جوامع توسعهیافته و نیز در میان افراد برخوردار از سطوح بالای اقتصادی و اجتماعی هر جامعه، زمینهها و انگیزههای بالاتری برای مشارکت در ابعاد اجتماعی و سیاسی وجود دارد.
بر پایه نظریه نوسازی (کوگیل و هوامز، 1972) علت عمده این موضوع که افراد مسن قدرت و نفوذشان را در جامعه از دست می دهند، به این بر می گردد که آن ها نیروهای موازی صنعتی شدن و نوسازی هستند. با مدرن شدن جوامع، منزلت افراد مسن کاهش می یابد و آنها به احتمال زیاد، طرد اجتماعی را تجربه می کنند. قبل از صنعتی شدن، هنجارهای اجتماعی قدرتمندی وجود داشت که نسل جوان را ملزم می ساخت که از افراد مسن تر مراقبت کنند. اکنون، به موازات صنعتی شدن جوامع، خانواده هسته ای جایگزین خانواده گسترده شده است. جوامع تا حد زیادی فردگرا شده و هنجارهای مربوط به مراقبت از افراد مسن، تغییر کرده است. در یک جامعه صنعتی فردگرا، مراقبت از یک فامیل مسن به عنوان یک الزام داوطلبانه در نظر گرفته می شود و می تواند بدون ترس ناشی از سرزنش اجتماعی، نادیده گرفته شود.
استدلال اصلی نظریه نوسازی این است که مادام که خانواده گسترده، خانواده معیار باشد کما اینکه در اقتصاد های ماقبل صنعتی چنین بوده، افراد مسن از یک جایگاه و نقش کاملاً مشخص و تعریف شده در جامعه، برخوردار هستند. با مدرن شدن جوامع، افراد مسن قادر نیستند که دیگر در بیرون از خانه کار کنند، لذا شانس کمتری برای بازدهی اقتصادی دارند و به عنوان یک سربار در نظر گرفته می شوند. این مدل را می توان هم در مورد جهان توسعه یافته و هم در مورد جهان در حال توسعه، به کار برد. این بیانگر آن است که با مسن شدن افراد، آن ها ترک می شوند و قسمت اعظم حمایت خانوادگی شان را از دست می دهند، چون سودمندی اقتصادی ندارند.
به طور کلی طبق این نظریه با مدرن شدن جوامع، منزلت افراد مسن کاهش می یابد و آن ها به احتمال زیاد طرد اجتماعی را تجربه می کنند.
ﮐﻮﮔﯿﻞ دوﻧﺎﻟﺪ ( Cowgill Donald ) (1986) ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻣﺪرﻧﯿﺰاﺳﯿﻮن را ﺑﺮاي ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪي ﺑـﻪ ﮐـﺎرﺑﺮده است . ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻧﻮﺳﺎزي از ﻃﺮﯾﻖ ﺗﻐﯿﯿﺮ در ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮاده و ﺗﻐﯿﯿﺮ از ﯾـﮏ ﺧـﺎﻧﻮاده ﻋﻤـﻮدي ﮔﺴﺘﺮده ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺴﺘﻪ ای کوچک تر و تضعیف خویشاوندی منعکس می شود . به موازات گذار جمعیت شناختی و صنعتی شدن ، پایگاه سالمندان به طور قابل توجهی کاهش می یابد .
ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ دوﻧﺎﻟﺪ (1986) ﺑـﺎ ﭘﯿﺸـﺮﻓﺖ در ﻓﻨـﺎوري ﻫـﺎي ﺑﻬﺪاﺷـﺘﯽ، رﺷﺪ و ﺗﻮﻟﯿﺪ اﻗﺘﺼﺎدي، ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژي، ﺷﻬﺮﻧﺸـﯿﻨﯽ، ﺑﻬﺒـﻮد ﺳـﻮاد و ﺳـﻄﺢ ﺗﺤﺼـﯿﻼت، نقش های اجتماعی و پایگاه اجتماعی سالمندان رو به زوال می رود . در نتیجه شهرنشینی و نوسازی ، رقابت شغلی بین افراد سالمند جامعه و بزرگسالان جوان شکل خواهد گرفت .
درﻧﺘﯿﺠﻪ، اﻓﺮاد ﻣﺴﻦ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ داﺷﺘﻦ ﺗﺤﺼﯿﻼت ﮐﻤﺘﺮ ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻪ ﺗﺮك ﺑﺎزار ﮐﺎر ﻣﯽ ﺷـﻮﻧﺪ ﮐـﻪ درﻧﻬﺎﯾﺖ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﻫﺶ درآﻣﺪ، ﭘﺮﺳﺘﯿﮋ و ﭘﺎﯾﮕﺎه اﻗﺘﺼﺎدي - اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ آﻧﺎن ﻣﯽ شود .