ادوارد فرانسیس داینر ( Edward Francis Diener ) ؛ متولد ۲۵ ژوئیه ۱۹۴۶ در گلندل کالیفرنیا در مزرعه ای در دره سن خوآکین و متوفای ۲۷ آوریل ۲۰۲۱ در سالت لیک سیتی یوتا در 74 سالگی ، روانشناس ، استاد و نویسنده آمریکایی بود. داینر استاد روانشناسی در دانشگاه یوتا و دانشگاه ویرجینیا بود و جوزف آر اسمایلی استاد برجسته در دانشگاه ایلینوی و همچنین دانشمند ارشد سازمان گالوپ بود . او به دلیل تحقیقات خود در سی سال گذشته در مورد شادی ، از جمله کار بر روی خلق و خو و تأثیرات شخصیت بر رفاه ، مشهور است.، نظریه های رفاه ، درآمد و رفاه ، تأثیرات فرهنگی بر رفاه و اندازه گیری رفاه. همانطور که در آوریل 2021 در Google Scholar نشان داده شد ، انتشارات Diener بیش از 257،000 بار مورد استناد قرار گرفته است.

برای تحقیقات بنیادی خود در این زمینه ، داینر به « دکتر خوشبختی » ملقب شد . از جمله محققانی که او با آنها همکاری داشته است می توان به دانیل کانمن و مارتین سلیگمن اشاره کرد .

او در دبیرستان یادبود سن خواکین در فرسنو شرکت کرد و متعاقباً لیسانس خود را در رشته روانشناسی در سال 1968 از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در Fresno دریافت کرد. وی در سال 1974 دکترای خود را در دانشگاه واشنگتن دریافت کرد و 34 سال عضو هیئت علمی دانشگاه ایلینوی بود و در سال 2008 از تدریس فعال بازنشسته شد.

او به عنوان استاد برجسته روانشناسی Joseph R. Smiley در دانشگاه ایلینوی ، صندلی شکلک را در دست داشت . در سال 2010 دکترای افتخاری از دانشگاه آزاد برلین ( Free University of Berlin ) و کالج Eureka دریافت کرد . او برنده جایزه دانشمند برجسته انجمن بین المللی مطالعات کیفیت زندگی و همچنین جایزه جک بلوک برای مشارکت های برجسته در روانشناسی شخصیت شد.

در سال 2015 ، او از سر گرفت و به عنوان استاد روانشناسی در دانشگاه ویرجینیا و یوتا مشغول به کار شد.

کارول ، همسر داینر ، روانشناس قانونی (هم روانشناس بالینی و هم وکیل دادگستری) است ، دخترانش ماریسا و مری بث ، و پسرش ، روبرت ، روانشناس هستند.

در سال 2012 ، انجمن روانشناسان آمریکا جایزه مادام العمر دانشمند برجسته را به داینر اعطا کردند. در سال 2013 ، داینر جایزه مادام العمر ویلیام جیمز را از طرف انجمن علوم روانشناسی دریافت کرد. داینر مجله جدیدی با عنوان Perspectives on Psychological Science تأسیس کرد که به یکی از مجلات تحسین شده و پرخواننده در این زمینه تبدیل شده است. او یکی از سردبیران بنیادی مجله مطالعات شادی بود . داینر دارای بیش از 257،000 نقل قول در Google Scholar (28 آوریل 2021) است. داینر 340 کتاب و مقاله منتشر کرد. وی دارای چندین مقاله بولتن روانشناسی ، چندین مقاله روانشناس آمریکایی ، 12 نشریه در علوم روانشناسی و بیش از 57 نشریه در مجله شخصیت و روانشناسی اجتماعی است. وی سه کتاب تألیف و هفت کتاب دیگر را ویرایش کرد.

با همکاری سازمان نظرسنجی گالوپ ، داینر اولین نظرسنجی جهان را انجام داد که شامل 155 کشور و نماینده 99 درصد از جمعیت جهان بود. دینر بیش از هر دانشمند دیگری ، فقیرترین افراد جهان را مورد مطالعه قرار داد ، از جمله گروه هایی مانند بی خانمان ها و کسانی که در محله های فقیرنشین مانند کلکته زندگی می کردند. در این تحقیق او کشف کرده است که چگونه برخی افراد می توانند در شرایط وخیم به رفاه مثبت برسند ،به عنوان مثال از طریق روابط و معنویت آنها.

اد داینر به رسمیت شناختن مشارکت های علمی خود ، یک کرسی وقفی در دانشگاه خود به نام "جوزف آر اسمایلی" استاد برجسته روانشناسی داشت. وی از طرف انجمن روانشناسی آمریکا و انجمن بین المللی مطالعات کیفیت زندگی ، جایزه دانشمند ممتاز و جایزه روانشناس شخصیت برجسته ("جایزه جک بلوک") را از بخش 8 APA ، انجمن شخصیت و روانشناسی اجتماعی دریافت کرد. داینر چندین دکترای افتخاری به نام خود دارد ، عضو پنج انجمن علمی بوده است و مورد توجه بسیاری از مقالات رسانه ای محبوب ، از نیوزویک گرفته تا وال استریت ژورنال تا ریدرز دایجست بوده است.

در مارس 2017 ،وی از طرف انجمن روانشناسی آمریکا و انجمن بین المللی مطالعات کیفیت زندگی ، جایزه دانشمند ممتاز و جایزه روانشناس شخصیت برجسته ("جایزه جک بلوک") را از بخش 8 APA ، انجمن شخصیت و روانشناسی اجتماعی دریافت کرد. داینر چندین دکترای افتخاری به نام خود دارد ، عضو پنج انجمن علمی بوده است و مورد توجه بسیاری از مقالات رسانه ای محبوب ، از نیوزویک گرفته تا وال استریت ژورنال تا ریدرز دایجست بوده است.

پس از دریافت دکترا از دانشگاه واشنگتن، ۳۴ سال در دانشگاه ایلینویز به تدریس و تحقیق پرداخت. در آن زمان، او پیش‌گام کار بر روی به‌روزیِ ذهنی (subjective well-being) بود، یعنی مطالعه‌یِ شیوه‌هایی که مردم به آن شیوه‌ها زندگیِ خود را ارزیابی می کنند.

داینر، که دارای امتیاز h-index استنادی بسیار بالایی ۱۰۲ است، بیش از ۳۰۰ مقاله و فصل کتاب با داوری مجلات منتشر کرده است. او همچنین نویسنده، هم‌نویسنده یا ویراستار ده‌ها کتاب است. او به عنوان عضو آکادمی هنر و علوم آمریکا انتخاب شد و جایزه دانشمند برجسته را که توسط انجمن روانشناسی آمریکا (APA) اعطا شده بود، در سال ۲۰۱۲ دریافت کرد.

کتاب های برگزیده

  • بهزیستی: مبانی روان‌شناسی لذت‌گرا (راسل سیج، ۱۹۹۹)
  • فرهنگ و بهزیستی ذهنی (Bradford Books/MIT Press, 2000)
  • شادی: باز کردن اسرار ثروت روانشناختی (وایلی-بلکول، ۲۰۰۸)
  • علم بهزیستی (اسپرینگر، ۲۰۰۹)
  • فرهنگ رفاه (اسپرینگر، ۲۰۰۹)
  • ارزیابی رفاه (اسپرینگر، ۲۰۰۹)
  • رفاه و سیاست عمومی (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۹)
  • تفاوت های بین المللی در رفاه (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۱۰)

روانشناسی ایجابی ( روانشناسی مثبت نگر )

و در آستانه هزاره، رویکرد جدیدی در روانشناسی به نام روانشناسی مثبت اعلام موجودیت کرد - بنیانگذاران آن، روانشناسان آمریکایی، اد دینر و مارتین سلیگمن، خواستار تغییر جهت گیری ریشه ای در تحقیقات روانشناختی شدند، که باید بر روی یک فرد کامل، بالغ و مرفه متمرکز شود. به عقیده روانشناسان مثبت اندیش، شرایطی که رفاه روانی چنین فردی را فراهم می کند، قابل مطالعه است. اهمیت عملی این رویکرد را به سختی می توان بیش از حد تخمین زد - به هر حال، موفقیت این نوع تحقیقات باعث می شود شرایط مناسب برای حداکثر تعداد افراد ایجاد شود و در نتیجه در نهایت شادی - اگر نه جهانی، پس واقعاً توده - تضمین شود.

یک تصور رایج در روان‌شناسیِ پیش از جنبش روان‌شناسیِ ایجابی این بود که افراد دارای یک نقطه‌یِ مشخص شادکامی اند و این نقطه تغییر چشم‌گیری نمی کند. اگر این طور است، پس چرا در تلاش برای بهبود آن خود را به زحمت بیندازیم؟ داینر با یافتن این که، در واقع، برخی روی‌دادهای مهم به‌روزی را به طور دائمی تغییر داده‌اند، به تغییرِ این روایت کمک کرد. این نشان میدهد که به کار بستنِ مداخلات (interventions) [ــِ روان‌شناسیِ ایجابی] می تواند تأثیری دیرپا داشته باشد، و راه را برای روان‌شناسان ایجابی هموار کرده است که بر به کار بستنِ تحقیقات‌شان در جهت بهبود وضع انسان تمرکز کنند.

داینر روان‌شناسی مثبت‌گرا را علم مطالعه شکوفایی انسان می‌داند.

شادی

داینر به دنبال این بود که فهم کند که چه چیزی مردم را شادکام می سازد. در این راه چنان بخوبی پیش رفت که به او لقب «دکتر شادکامی» (Dr. Happiness) داده شد. کار او به کشف آن‌چه افرادِ شادکام معمولاً در آنها مشترک اند و همچنین آن‌چه اشخاص را شادکام میکند (و نمیکند) کمک کرده است. میراث او در زمینه‌یِ روان‌شناسی همچنان احساس میشود، چراکه هر دو دخترش (ماریسا و مری بِث) و پسرش (رابرت) نیز روان‌شناس اند.

در مسیر فهم شکوفایی انسان، یکی از اولین پرسشهای اشخاص این است که « چه چیزی اشخاص را شادکام می کند؟ » هر کسی عقایدی در باب این موضوع دارد؛ با این حال، داینر یکی از اولین کسانی بود که شواهد را بررسید. چیزی که او دریافت این است که وقتی که به آن ۱۰ درصد افرادی مینگرید که بالاترین سطوح شادکامی را گزارش می کنند، تنها چیزی که مشترکاً از آن برخوردار اند پیوندهای استوار با دوستان و خانواده، و ابراز تعهد به صرف وقت با آنها است.

بینش های داینر به شادکامی ما را از این‌ که چه چیزی به اشخاص کمک می کند که بهترین حال را داشته باشند آگاه می سازد.

داینر دریافت که آن‌ چه در یک فرهنگ شما را شادکام می کند چه‌بسا ضرورتاً شما را در یک فرهنگ دیگر شادکام نکند.

اد داینر به رویترز هلث در نیویورک گفت، درحالیکه افراد شاد مطمئنا سالم تر و موفق تر از افراد عصبانی یا افسرده هستند اما افراد نسبتا شاد احتمالا نسبت به افراد بسیار شاد پول بیشتری به دست می آورند و عمر طولانی تری دارند.

داینر و گروه وی در مجله "چشم اندازهای علوم روانشناسی" نوشتند از یافته های آنها چنین برمی آید که شاید شادی بسیار زیاد، هدف مطلوبی نباشد و برای رفاه و آرامش روانی به مراتب ارزشمندتر از سطح بالای شادی است.
محققان به منظور بررسی بهترین سطح شادی شش مطالعه مختلف را در زمینه شادی و پیامدهای آن بر زندگی مورد مطالعه قرار دادند.
یک مطالعه نشان داد، افرادی که نسبتا شاد بودند میزان رضایت از زندگی خود را از 10، در رتبه 8 یا 9 اعلام کردند و این افراد در مقایسه با آنهایی که میزان رضایت خود از زندگی را "10" اعلام کرده بودند، پول بیشتری بدست می آوردند.
مطالعه دیگری نشان داد که شادترین دانشجویان، اجتماعی ترین بودند اما میانگین نمرات آنها از هم کلاسی هایشان که اندکی کمتر شاد بودند پایین تر بود.
در چهار مطالعه دیگر که رفاه افراد را چند سال پس از ارزیابی سطح شادی آنها بررسی کرده بود، دیده شد که شادترین افراد، نسبت به افرادی که شادی متوسط داشتند، از تحصیلات کمتر و درآمد کمتری برخوردار بودند.
داینر در یک گفت وگو متذکر شد، در حالیکه در این مطالعه رابطه میان شادی و سلامت بررسی نشده است، اما تحقیق دیگری نشان داده است که طول عمر شادترین افراد به اندازه افرد نسبتا شاد نیست.
وی حدس می زند که افراد به شدت شاد احتمالا کمتر نگرانی های بهداشتی را پیگیری می کنند.
وی گفت، همچنین ممکن است که قرار داشتن در یک وضعیت "برانگیخته" و فوق العاده خوشحال، به سیستم قلبی عروقی شخص آسیب بزند.
داینر گفت، تا آنجا که اطلاعات نشان می دهد، افراد بسیار شاد احتمالا از بخت و اقبال خود در زندگی راضی تر هستند و احتمال کمتری وجود دارد که با تحصیلات و یافتن یک شغل جدید برای تغییر آن تلاش کنند.

داینر ، معروف به دکتر شادی ، یکی از محققان برجسته در زمینه رفاه ذهنی است. رفاه ذهنی (SWB) ، به عنوان داینر و همکاران. تعریف آن این است که مردم چگونه زندگی خود را ارزیابی می کنند - هم در حال حاضر و هم برای دوره های طولانی تری مانند سال گذشته. این ارزیابی ها شامل واکنش های احساسی افراد نسبت به رویدادها ، حالات روحی آنها و قضاوت هایی است که در مورد رضایت از زندگی ، رضایت از زندگی و رضایت از حوزه هایی مانند ازدواج و کار انجام می دهند.

در سال 2002 ، داینر با مارتین سلیگمن مطالعه ای در دانشگاه ایلینوی انجام داد و دریافت که "برجسته ترین ویژگیهای 10٪ از دانش آموزان با بالاترین سطح شادی و کمترین علائم افسردگی ، روابط قوی آنها با دوستان و خانواده است. و تعهد به گذراندن وقت با آنها. " دینر گفته است "برای شادکامی مهم است که روی مهارت های اجتماعی ، روابط نزدیک بین فردی و حمایت اجتماعی کار کنیم."

چقدر ما شادیم؟ بیشتر مردم چه مقدار شادند؟ استاد اد دینر از دانشگاه مینه سوتا در تلاش برای پاسخ به این پرسش اطلاعات ۹۱۶ پژوهش زمینه یابی را در مورد شادمانی، رضایتمندی زندگی و سلامت ذهنی بیش از یک میلیون نفر در ۴۵ ملت سراسر دنیا گردآوری کرد ( مایرز و دينر، ۱۹۹۶).

او همه این داده ها را به مقیاسی از ۵ تا ۱۰ تبدیل کرد که در آن ۱۰ نشانگر شادی خیلی زیاد، ۵ بیان کننده بی تفاوتی و صفر نشانه ناشادی بود. متوسط رتبه بندی شادمانی ۶ است. به این ترتیب او نتیجه گیری کرد که یک فرد معمولی از شادی متوسطی برخوردار است. زمینه یابی های معدودی به میانگین رتبه بندی خنثای ۵ یا میانگین کمتر از ۵ دست یافته اند. این گزارش های مثبت از شادمانی در مورد همه گروه های سنی در هر دو جنس و تمام نژادهای مورد مطالعه به دست آمده است.

البته برخی گروه های اقلیت ناشاد بودند:

به ویژه الکلی های بستری، زندانیان تازه بازداشت شده، درمانجویانی که به تازگی تحت درمان قرار گرفته بودند، و دانشجویانی که زیر ستم سیاسی زندگی می کردند. همچنین در مورد نوسان رتبه بندی شادمانی تفاوت های جنسیتی و سنی وجود داشت (دينر و همکاران، ۱۹۹۹)، زنان و افراد جوان در مقایسه با مردان و افراد مسن، شادمانی و بدبختی بیشتری را گزارش می گردند، نوسانهای جزیی در جنبه های شادمانی در طول حیات یافت می شد.

در پاسخ به سوال چقدر ما شادیم؟ می توان گفت با گذشت سن، رضامندی از زندگی اندکی افزایش می یافت در حالی که عاطفی بودن مثبت تا حدی افت پیدا می کرد. در یک نظر خواهی ملی از آمریکاییان، از هر ده نفر ۳ نفر خود راخیلی شاد، ۱ نفر نه خیلی شاد و ۶ نفر دیگر خود را نسبتا شاد» توصیف کردند.

اد دینر و مارتین سلیگمن از 200 دانش آموز در مورد سطح شادی نظرسنجی کردند. 10٪ از شرکت کنندگان خود را بسیار خوشحال، 10٪ - ناراضی و 80٪ باقیمانده سطح شادی خود را متوسط ​​​​تعریف کردند. دانش‌آموزان بسیار شاد نسبت به دانش‌آموزان دو گروه دیگر رویدادهای مثبت تری را در زندگی خود تجربه نکردند.

مزاج و تأثیرات شخصیتی بر SWB

داینر دریافت که همبستگی بین SWB و برونگرایی و روان رنجوری قوی تر از همبستگی با هر پیش بینی کننده جمعیت شناختی یا شرایط اصلی زندگی است که بدین ترتیب مورد مطالعه قرار گرفته است. یکی از جنبه های تفاوت های فردی در رفاه که تحقیقات او در مورد شخصیت و SWB بر آن متمرکز شده است ، نظریه واکنش پذیری/ پاداش احساسی است. داینر دریافت که دلایلی برای SWB بیشتر در افراد برون گرا فراتر از این واقعیت است که آنها زمان بیشتری را با دیگران می گذرانند ، فرضیه ای که توسط سایر محققان رایج شده است. او دریافت که سیستم پاداش فعال تر در افراد برونگرا تأثیر بیشتری نسبت به جنبه های اجتماعی یا غیر اجتماعی یک موقعیت دارد.

این امر در تحقیقات وی آشکار است که نشان می دهد خوشایند بودن یک عامل مهمتر از جنبه اجتماعی یا غیراجتماعی در تعیین لذت برونگراها است. مطالعات طولی او نشان می دهد که افراد برون گرا خوشحال ترند ، چه به صورت انفرادی زندگی کنند یا با دیگران ، در محیط های شغلی اجتماعی یا غیر اجتماعی کار کنند و در شهرهای بزرگ یا مناطق روستایی زندگی کنند.

مزایای هدف SWB

دینر پیشنهاد کرد که شادی فوایدی فراتر از "احساس خوب" دارد. در مقاله ای که در سال 2011 منتشر شد ، دینر و چان هشت نوع شواهد را بررسی کردند که از رابطه علی از SWB با سلامتی و طول عمر حمایت می کند. پس از بررسی نتایج مطالعات طولی ، متاآنالیز ، آزمایش روی حیوانات ، آزمایشات انسانی و شبه آزمایشات طبیعی ، داینر و چان به این نتیجه رسیدند که شواهد به طور قاطعانه از این استدلال حمایت می کند که SWB بالا باعث سلامتی و طول عمر بهتر می شود (Diener & Chan، 2011).

داینر همچنین مسیرهایی را بیان کرد که شادی از طریق آنها بر سلامتی و طول عمر تأثیر می گذارد. از جمله می توان به تأثیر SWB بر فرآیندهای فیزیولوژیکی نهفته در سلامت و بیماری ها ، بر روی رفتارهای سالم و انجام روابط اجتماعی اشاره کرد. در همین حال ، Diener و همکارانش نشان دادند که SWB بالاتر منجر به درآمد بیشتر ، عملکرد بهتر شغل ، خلاقیت و بهره وری بیشتر می شود. آنها همچنین نشان دادند که شادی باعث کنترل بیشتر بر خود ، رفتارهای بیشتر اجتماعی و روابط اجتماعی با کیفیت بالاتر می شود (DeNeve، Diener، Tay، & Xuereb، 2013). به طور خلاصه ، شادی عملکردی است.

سطح بهینه SWB

با وجود مزایای خوشبختی برای عملکرد ، یک خط از تحقیقات داینر مربوط به این س “ال است "آیا مردم می توانند بیش از حد خوشحال باشند". با استفاده از داده های بزرگ نظرسنجی و داده های طولی ، دینر و همکارانش نشان دادند که شادی بیش از حد می تواند برای درآمد ، تحصیلات و مشارکت سیاسی مضر باشد (Oishi، Diener، & Lucas، 2007).

موفق ترین افراد از نظر این سه متغیر کسانی هستند که شادی متوسط ​​تا بالایی را تجربه می کنند ، اما شادی فوق العاده بالا را ندارند. با این حال ، شادترین افراد از نظر روابط نزدیک و کار داوطلبانه موفق ترند.

محدودیت های سازگاری رفاه و تغییر نقطه تعیین شده

نظریه تطبیق سنتی رفاه نشان می دهد که افراد برای خوشبختی یک نقطه تعیین شده از پیش تعیین شده دارند (بریکمن و کمپبل ، 1971). هر رویداد زندگی ، مثبت یا منفی ، فقط می تواند تأثیرات گذرا بر SWB داشته باشد. تحقیقات داینر این نظریه را به چالش کشید و نشان داد که مردم به طور کامل با همه رویدادها سازگار نیستند. برخی رویدادها یا شرایط قدرتمند می توانند نقاط عاطفی افراد را تغییر دهند (داینر ، لوکاس و اسکولون ، 2006).

به ویژه ، افرادی که همسر یا شغل خود را از دست می دهند ، نمی توانند سالها پس از وقایع به طور کامل بهبود یابند (لوکاس ، کلارک ، جورجلیس ، و داینر ، 2004). این کشف پیامدهای عمیقی دارد. ابتدا ، تفاوت های زیاد SWB بین ملت های سراسر جهان را توضیح می دهد (Diener، Tay، & Oishi، 2013). ثانیاً ، این امکان را نشان می دهد که مداخلات ، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی ، باعث افزایش شادمانی پایدار می شوند. Diener و همکارانش همچنین تفاوت های فردی در سازگاری را کشف کردند. به عنوان مثال ، برخی از افراد به سرعت با لذت ازدواج سازگار می شوند ، در حالی که دیگران تأثیر طولانی مدت بر SWB خود را تجربه می کنند.

درآمد و SWB

با استفاده از داده های طولی بیش از 100 کشور ، دینر و همکارانش نشان دادند که کشورهای ثروتمند به طور کلی از کشورهای فقیر شادتر هستند (Diener، Tay، & Oishi، 2013).

همچنین ، رضایت از زندگی برای اکثر کشورها با ثروتمندتر شدن آنها در طول زمان افزایش می یابد. Diener سه عامل موثر بر رابطه بین درآمد و SWB را مشخص کرد. به عنوان مثال ، افزایش درآمد به احتمال زیاد منجر به SWB بالاتر می شود در صورتی که منجر به خوش بینی بیشتر ، رضایت مالی و رفاه مادی خانوار در بین شهروندان شود. علاوه بر این ، داینر و همکارانش رابطه بین درآمد و عناصر مختلف SWB را بررسی کردند. آنها نشان دادند که درآمد بر ارزیابی افراد از زندگی آنها نسبت به احساسات مثبت یا منفی آنها در طول زمان تأثیر می گذارد (داینر ، کانمن ، توف و آرورا ، 2010). این مطالعه به ضرورت ارزیابی اجزای مختلف SWB به جای درمان شادی به عنوان یک موجود واحد اشاره می کند.

تأثیرات فرهنگ بر SWB

در سالهای اخیر ، دینر مطالعات عمده ای را در زمینه نقش فرهنگ در توضیح تفاوتهای بین المللی SWB انجام داد. یک یافته مهم این است که پیش بینی کننده های SWB ممکن است در فرهنگ های مختلف متفاوت باشد (Tov & Diener، 2007). به عنوان مثال ، ارتباط بین عزت نفس و رضایت از زندگی در فرهنگ فردگرایانه بسیار قوی تر از فرهنگ جمع گرایانه است (Diener & Diener، 1995؛ Oishi، Diener، Lucas، & Suh، 1999).

داینر و همکارانش همچنین یک اثر همخوانی فرهنگی را کشف کردند به گونه ای که اگر ویژگی های آنها با هنجارهای فرهنگی مطابقت داشته باشد مردم شادتر خواهند بود (فولمر و همکاران ، 2010). به عنوان مثال ، افراد مذهبی در ملت ها یا مناطق بسیار مذهبی بسیار خوشحال تر از افراد غیرمذهبی هستند ، اما این تفاوت در ملت ها یا مناطق غیر مذهبی از بین می رود (Diener، Tay، & Myers، 2011).

سرانجام ، دینر تفاوت SWB را در بین کشورهای مرفه بررسی کرد. وی نمرات SWB دانمارک و ایالات متحده را مقایسه کرد و "اثر دانمارکی" را کشف کرد: مردم دانمارک با وجود درآمد مشابه ، به طور کلی از کسانی که در ایالات متحده زندگی می کنند خوشحال تر هستند ، زیرا فقیرترین شهروندان دانمارک از زندگی خود نسبت به فقیرترین مردم رضایت بیشتری دارند. در ایالات متحده (Biswas-Diener، Vitterso، & Diener، 2010).

اندازه گیری SWB

داینر به همراه همکاران خود سه مقیاس را توسعه داد که به دانشمندان در ارزیابی رفاه کمک می کند. مقیاس رضایت از زندگی (SWLS) قضاوت های شناختی جهانی درباره رضایت از زندگی فرد را اندازه گیری می کند (Diener، Emmons، Larsen، & Griffin، 1985).

مقاله اصلی بیش از 7400 بار مورد استناد قرار گرفته است و SWLS به پرکاربردترین مقیاس برای ارزیابی رضایت از زندگی تبدیل شده است. مقیاس تجربه مثبت و منفی (SPANE) فراوانی تجربه انواع احساسات مثبت و منفی را ارزیابی می کند. مقیاس شکوفایی (FS) موفقیت خود را در زمینه های مهم زندگی مانند رابطه ، عزت نفس و خوش بینی اندازه گیری می کند (Diener et al.، 2009).

حساب های ملی SWB

دینر پیشنهاد کرد که ملتها اطلاعات مربوط به بهزیستی ذهنی و روانی شهروندان را برای کمک به بحث سیاستها جمع آوری کنند. در سال 2004 ، داینر مقاله ای م influثر با عنوان فراتر از پول: به سوی اقتصاد رفاه به همراه مارتین سلیگمن نوشت و استدلال کرد که شاخص های رفاه مکمل اقدامات اقتصادی ، آموزشی و سایر اقدامات ملی برای ارائه اطلاعات مهم به سیاست گذاران و رهبران است.

ایده این است که از آنجا که بهزیستی ذهنی تحت تأثیر جنبه های مختلف کیفیت زندگی در جوامع قرار می گیرد ، می توان از اقدامات رفاهی ذهنی برای بررسی اینکه چه کسانی و در چه مناطق از ملت ها در برابر رنج شکوفا شده اند ، استفاده کرد. این یافته که بهزیستی ذهنی برای پیامدهایی مانند سلامتی ، طول عمر ، روابط اجتماعی و بهره وری کار مفید است ، به پیشنهاد نیرو می بخشد. ایده حساب های ملی رفاه با موفقیت روبرو شده است. بریتانیا بر اساس دستور دیوید کامرون ، نخست وزیر ، اقدامات رفاهی را اتخاذ کرد. سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در سال 2013 دستورالعمل هایی را برای حساب های ملی رفاه ذهنی صادر کرد و تعدادی از کشورها در حال حاضر چنین داده هایی را جمع آوری می کنند.

مداخله افزایش برای افزایش رفاه

داینر و همکارانشان برنامه ای را برای ارتقاء رفاه ، یک دوره مهارتهای روانی-اجتماعی 10 هفته ای به نام Enhance ، توسعه دادند. این برنامه شامل انواع مختلفی از مهارت ها است ، به عنوان مثال ، اجتماعی بودن مثبت ، درک ارزشها و نقاط قوت ، خواب و ورزش و کنار آمدن با استرس و رویدادهای دشوار. مطالعات تصادفی کنترل شده با استفاده از دانشجویان کالج ، داوطلبان بزرگسال و سالمندان نشان داده است که افزایش رفاه-به عنوان مثال ، رضایت از زندگی ، عزت نفس ، احساس معنا و اهداف و کاهش احساس مزمن بیماری. همچنین مشخص شده است که روزهای بیماری را کاهش می دهد ، سطح فعالیت بدنی را افزایش می دهد و عملکرد شناختی را افزایش می دهد. برنامه را می توان به چند طریق ارائه داد: توسط وب سایت ، برنامه ، یا به صورت کاغذ و مداد نوشته شده است. ارائه این برنامه آسان است ، نسبتاً ارزان ،فقط نیاز به آموزش کوتاهی برای رهبران برای ارائه آن دارد ، و شامل مهارتهای روانی - اجتماعی متنوعی مانند ذهن آگاهی ، تعاملات اجتماعی مثبت و داشتن خواب آرام و کافی است. Enhance را می توان به صورت فردی یا گروهی (به عنوان مثال ، در باشگاه ها ، خوابگاه ها ، واحدهای تجاری و غیره) استفاده کرد.

نیکوکاری

در سال 2013 ، دینر و همسرش کارول (همچنین روانشناس) پروژه نوبا را راه اندازی کردند. این پروژه با حمایت صندوق آموزش Diener ، هدف آن کاهش هزینه های مالی دانشجویان روانشناسی با ارائه جایگزین های رایگان کتاب های درسی آنلاین بود. داینرز دوستان و همکاران خود (مانند الیزابت لوفتوس ، آپ دیکسترهویس و روی باومایستر ) را برای نوشتن فصل هایی در زمینه تخصص خود به خدمت گرفت و پروژه آنها را در مجموعه ای از کتاب های درسی چند رسانه ای جمع آوری کرد که آزادانه در دسترس و قابل تنظیم توسط مربیان سرانجام ، پروژه شروع به ارائه نسخه های چاپی کتاب های درسی انتخاب شده و سفارشی کرد.

تاثیر ثروت مادی بر شادکامی

دکتر اد داينر از دانشگاه ايلي نويز و پسرش دکتر رابرت بيسواس- داينر از مرکز روان‌شناسي کاربردي در ميلواکي دو تن از خبره‌ترين روان‌شناسان جهان در موضوع شادکامي هستند. آن‌ها تاثيرات ثروت مادّي بر روي شادکامي را مورد مطالعه قرار داده و يافته‌هاي خود را در صد و هفدهمين کنگره سالانه انجمن روان‌شناسي آمريکا ارائه کردند. اد داینر و رابرت بیسواز داینر باهم کتاب « شادی ، ثروت بیکران روانشناختی » را نوشته اند .

دکتر دينر مي‌گويد: «مردم بايد از دام تأکيد بيش از حدس بر روي منابع مادّي بپرهيزند و مجموعه کاملي از منابع را در نظر بگيرند. اين به آن‌ها کمک مي‌کند که با شرايط سخت و دشوار بهتر کنار آيند.» به گفته دکتر دينر «مجموعة کامل منابع» شامل ثروت مادّي و ثروت روان‌شناختي است.
اين روان‌شناسان به مطالعه‌اي استناد کردند که نشان مي‌داد افرادي که گفته‌اند ميزان رضايتشان از زندگي در سطح بالايي قرار دارد، داراي درآمد بيشتري بوده‌اند امّا اين مطالعه، همچنين نشان مي‌دهد که حقوق و درآمد بيشتر به معني اين نيست که آن‌ها احساس شادکامي بيشتري در زندگي روزمره دارند. به عبارت ديگر، درآمد بيشتر به نسبت ساير عوامل، ارتباط مستقيم بيشتري با احساس قوي‌تر شادکامي داشته است.
به گفته دينر اين ممکن است کساني را که براي مدت‌هاي طولاني شنيده‌اند که پول خوشبختي نمي‌آورد، متعجب سازد. او مي‌گويد «پول چيزي است که براي اغلب مردم مطلوبيت زيادي دارد و آن‌ها در بيشتر ساعت‌هاي بيداري خود به دنبال آن هستند. بنابراين، تعجب‌آور است اگر هنگامي که از مردم خواسته مي‌شود زندگيشان را ارزيابي کنند، پول در آوردن بيشتر هيچ اثري نداشته باشد.»
با وجود اين، در بعضي موارد، پول مي‌تواند باعث ناخشنودي و اضطراب گردد.

ميزان رضايت زندگي تحت تأثير حقوق و درآمد است امّا تنها تا حدّ مشخصي. به گفتة دکتر دينر «ما اساساً دو نوع خوشبختي و رونق داريم: اقتصادي و روان‌شناختي. من نمي‌دانم کداميک بهتر از ديگري است. امّا آنچه يافته‌ايم اين است که با وجودي که پول ممکن است قادر باشد زندگي راحت‌تري را براي افراد به ارمغان آورد امّا لزوماً در لحظات لذت‌بخش زندگي که از انجام فعاليت و معاشرت با مردم به دست مي‌آيد نه از کالاهاي مادّي و تجملات، دخالتي ندارد.»
مردم براي افزايش احساس شادکامي خود نياز دارند که با افراد مورد علاقه‌شان وقت بگذرانند و به دنبال تجربيات زندگي که احساس خوشايندي در آن‌ها به وجود مي‌آورند باشند. رضايت زندگي به خريد کالاهاي مادّي يا سرمايه‌گذاري مادّي براي توليد ثروت بيشتر ارتباط ندارد... بلکه به صرف وقت با مردم و انجام فعاليت‌هاي جالب، تفريحي و چالش برانگيز مربوط است.
با وجودي که ثروت مادّي مي‌تواند مردم را خوشحال کند امّا چيزي که در لحظات دشوار زندگي به طور واقعي به درد مي‌خورد، پشتيباني ديگران، شوخ‌طبعي، دعا و يادگيري مهارت‌هاي انطباقي جديد است.

پول کمک مي‌کند امّا نمي‌تواند تمام مشکلات و مصائب زندگي را تسکين بخشد. به گفته دکتر بيسواس دينر «وفق‌پذيري با رويدادهاي خوب و بد، بخشي از ثروت روان‌شناختي ماست زيرا به ما کمک مي‌کند که در زندگي پيش رويم.»
پول مي‌تواند شادکامي به ارمغان آورد ... امّا نمي‌تواند رضايت زندگي را در طولاني مدّت و به صورت پايدار حفظ کند. و گاهي ثروت مادّي به اضطراب و افسردگي مي‌انجامد، به ويژه هنگامي که مسأله خيانت در زناشويي مطرح باشد.

به طور متوسط، آمريكاييها شاد نيستند آنها عصباني و درمانده‌ هستند. آمريكاييها عصباني‌تر و نفرت‌انگيزتر از ديگران به نظر مي‌رسند. شايد هم اين باشد كه آنها مي‌توانند تمامي نعمت‌هاي خداوند را در اطراف خود ببينند (در طبيعت، درتاريخ‌شان و در قوانين‌شان)، اما از اين نعمت‌هاي خداوند در درون خودشان لذت نمي‌برند. تجارت ما در خيابان‌هاي كثيف اين كشور كه در پانزده ساب گذشته هر روز تكرار شده است، ما را به اين باور رسانده است كه: آمريكايي‌ها مفلوك‌ترين، كم تحمل‌ترين و رياكارترين مردم روي زمين هستند. آنها تظاهر مي‌كنند كه همه را دوست دارند، تمام باورها و عقايد را تحمل مي‌كنند؛ ولي در واقع اگر با آنها موافق نباشي، از تو متنفر شده و سعي مي‌كنند تو را بكشند.

در همين كتاب با استناد به تحقيقات معتبر به اين نقطه اشاره شده است كه انسانهاي مذهبي بخصوص در اديان و مذاهبي كه به خداوند، بهشت و جهنم و جهان برتر و جاودانة بعد از مرگ اعتقاد دارند، همچنين داراي مناسك مذهبي خاص بويژه اعمال و مناسك مذهبي جمعي مثل حج مسلمان‌ها هستند به مراتب از شادي بيشتري نسبت به انسان‌هاي غير مذهبي برخوردار هستند.

رابرت بیسواس-داینر می گوید : “خوشبختی برای شما و جهان خوب است .” برای مثال، شادی تأثیر مستقیم و علتی بر سلامتی شما دارد. همچنین باعث می شود در کار بهتر عمل کنید، با دیگران رفتار مثبت تری داشته باشید، تمایل بیشتری به کمک یا داوطلب شدن داشته باشید و پول را به اهداف شایسته اهدا کنید.

رابرت توضیح داد: «در حالی که رویدادهای مهم ممکن است محدوده نقطه تنظیم شما را تغییر دهند، اما برای اکثر مردم، نسبتاً ثابت است. «پس از تجربیات شدید منفی، ما به نقطه تنظیم شادی خود برمی گردیم، که ما را قادر می سازد انعطاف پذیر باشیم . و به همین ترتیب، پس از تجارب بسیار مثبت، سطوح شادی ما تمایل به تطبیق مجدد دارد.

بر اساس تحقیقات اد، رابرت پیشنهاد کرد:

  • از خود بپرسید: “آیا به اندازه کافی خوشحال هستم؟” – به جای هدف داشتن حالتی عالی از شادی، سعی کنید از شادی که در حال حاضر دارید قدردانی کنید. به سؤالات «آیا به اندازه کافی خوشحال هستم؟» فکر کنید. “در کدام زمینه ها احساس رضایت می کنم؟” و “از چه چیزی لذت می برم؟”

ناراحتی در یک زمینه از زندگی لزوماً به این معنا نیست که شما به معنایی جهانی ناراضی هستید. در نظر گرفتن اینکه چقدر در زندگی تان برای قدردانی دارید به جای اینکه چقدر باید تغییر دهید، بسیار قدرتمند است.

  • « پای خوشبختی » که اغلب به آن اشاره می‌شود، نشان می‌دهد که ۵۰ درصد از شادی ما ناشی از نقطه تنظیم ژنتیکی است، ده درصد از شرایط زندگی ما و ۴۰ درصد به فعالیت‌های عمدی ما مربوط می‌شود.

با این حال شادی واقعی پیچیده تر از این است. در حالی که درست است که این عوامل همگی بر شادی ما تأثیر می گذارند، اما آنها دائماً با یکدیگر در تعامل هستند و قابل تفکیک نیستند. ما باید از ساده سازی بیش از حد تحقیقات در مورد شادی محتاط باشیم.

  • ایجاد فضا برای شادی شما – هر یک از ما در مورد شادی خود نیازهای منحصر به فردی داریم. چه کاری می توانید انجام دهید تا فضایی برای خوشبختی در زندگی خود ایجاد کنید؟ آیا هوس ارتباط اجتماعی با دیگران را دارید، اما برنامه مطالعه یا کاری شما این اجازه را نمی دهد؟ انکار چیزی که برای خوشحالی برای رسیدن به آن هدف نیاز دارید، چه تأثیری دارد؟ آیا راهی وجود دارد که بتوانید آنچه را که برای شاد بودن نیاز دارید و در عین حال به هدفتان دست یابید را در خود بگنجانید؟نجاه درصد شادی از یک نقطه ژنتیکی، ده درصد از شرایط زندگی و ۴۰ درصد از فعالیت های عمدی ناشی می شود.

راز خوشبختی چیست؟ یا ممکن است فردی باشید که هوس تنهایی دارد اما خانواده بزرگی دارد. در حالی که ممکن است نتوانید هر روز زمانی را اختصاص دهید، اما این را در اولویت قرار دهید که در اینجا و آنجا زمان کمی برای تنهایی پیدا کنید تا در مواقعی که احساس خستگی می کنید، شما را حفظ کند.

بهزیستی ذهنی

تمرکز اولیه پژوهش داینر در حوزه بهزیستی ذهنی بوده است، که عبارت است از درجه بهزیستی یا شادی که آزمودنی ها به خود نسبت می دهند. به طور خلاصه، یافته اصلی او این است که جنبه عینی زندگی مردم که قوی‌ترین همبستگی را با رفاه ذهنی دارد، پیوندهای اجتماعی است. همه شرایط دیگر زندگی (تحصیلات، وضعیت تاهل، وضعیت مالی و غیره) برابر هستند، افرادی که خود را شادترین گزارش می دهند، افرادی هستند که قوی ترین روابط بین فردی و شبکه های حمایت اجتماعی را دارند.

با این حال، داینر دریافت که با همسان بودن همه عوامل دیگر، برونگراها همچنان تمایل دارند که شادتر از درون گراها باشند، که منجر به این فرضیه می شود که تیپ شخصیتی برونگرا ذاتاً پاداش بیشتری دارد، و شادی را تقویت می کند که منجر به رفتارهای جمعی می شود، نه برعکس. به اختصار، مردم افراد شاد را جذاب می دانند. در کار دیگری، داینر دریافته است که بهزیستی ذهنی اثرات مثبت قابل اندازه گیری بر سلامت و طول عمر دارد.

برعکس، داینر دریافته است که بسیاری از مردم از رویدادهای ویرانگر زندگی برنمی‌گردند و هرگز به سطح رفاه ذهنی قبلی خود باز نمی‌گردند. خبر خوب این است که از آنجایی که به اصطلاح کار داینر همچنین این باور دیرینه را زیر سوال برده است که اکثر مردم نقاط تنظیمی از پیش تعیین شده برای بهزیستی ذهنی دارند که حتی رویدادهای بسیار منفی زندگی (مرگ همسر، از دست دادن شغل) در طول زمان تغییر چندانی نمی کنند.

از آنجایی که به اصطلاح به نظر می رسد نقطه تنظیم برای بهزیستی ذهنی تغییرناپذیر نیست، مداخله درمانی ممکن است به طور بالقوه مفید باشد. سرانجام، در سال‌های اخیر، داینر شروع به بررسی برخی از پیامدهای یافته‌های خود برای سیاست و سیاست‌های عمومی کرده است، به‌ویژه در مقاله پرخواننده‌ای که او با همکاری مارتین سلیگمن نوشت (به زیر مراجعه کنید)، فراتر از پول: به سوی اقتصاد خوب- بودن.

رضایت از مقیاس زندگی نام اد داینر تقریباً مترادف با رفاه و رضایت از زندگی است. مقیاس دینر برای اندازه گیری رضایت از زندگی یکی از مقیاس های رایج در روانشناسی مثبت است.

از دهه ۱۹۸۰ ، کارهای دینر در تحقیق در مورد این موضوعات پیشگام بوده است. وی حتی اصطلاح “بهزیستی ذهنی” یا SWB را ابداع کرد و SWB را بعنوان یک جنبه قابل ارزیابی از ساختار گریز از خوشبختی معرفی کرد.

از دینر ، ما همچنین می دانیم که مردم به طور کلی خوشحال هستند. یک مطالعه پیشگامانه در سال ۱۹۹۶ نشان داد که حدود یک سوم مردم در ایالات متحده می گویند “بسیار خوشحال” هستند و از هر ده نفر فقط یک نفر می گوید “خیلی خوشحال نیست” (دینر و دینر).

کارهای آینده داینر در مورد بهزیستی ذهنی متوسط ​​یا رضایت از زندگی نشان داد که کسانی که ما اغلب آنها را کاندیداهای اصلی افسردگی و ناراحتی می دانیم ، به طرز شگفت آوری خوشحال هستند، این مساله شاید به دلیل استعداد ژنتیکی آن ها نسبت به شاد بودن است.

دینر به این ایده که خوشبختی عمدتا توسط ژنتیک تعیین می شود کمک کرد، او زمانی که متوجه شد شرایط بیرونی بعید است تأثیر زیاد یا طولانی مدت روی خوشبختی فرد داشته باشند (مگر اینکه این یک تغییر بزرگ در زندگی باشد ، مانند اینکه فرد کاملاً از کار بیفتد یا در غیر اینصورت قادر به کار نباشد).

او بر اساس کار گسترده داینر در این زمینه ، چهارعامل برای یک زندگی شاد را شناسایی کرده است:

ثروت روانشناختی چیزی بیشتر از پول و شامل نگرش، اهداف و مشارکت شما در کار است. خوشبختی نه تنها احساس خوبی به همراه دارد ، بلکه برای روابط ، کار و سلامتی نیز مفید است.
تعیین انتظارات واقع بینانه درباره خوشبختی مفید است زیرا هیچ کس همیشه خوشحال نیست!
تفکر نقطه مهم سعادت و خوشبختی است؛ تقویت شناخت خود اگر به طور مناسب انجام شود می تواند خوشبختی ما را تقویت کند.

مقیاس رضایت از زندگی

مقیاس رضایت از زندگی (SWLS) ، ایجاد شده توسط اد دینر، محبوب ترین و پرکاربردترین مقیاس رضایت از زندگی از زمان تأسیس آن در دهه ۱۹۸۰ بوده است و شامل پنج جمله است که پاسخ دهندگان آن مقیاس سوالات را از ۱ (کاملاً مخالفم) تا ۷ (کاملاً موافق) درجه بندی می کنند. این ارزیابی دامنه های مشخصی را که پاسخ دهندگان باید رضایت خود را در مواردی مانند کار یا سلامتی ارزیابی کنند مشخص نمی کند. در عوض، سوالات کلی تری را برای تولید ارزیابی ذهنی از زندگی به طور کلی می پرسد (دینر و پاووت ، ۱۹۹۳).

این ذهنیت در اندازه گیری رضایت از زندگی مهم است زیرا، همانطور که قبلاً اشاره کردیم ، افراد بر اساس متغیرهای مختلف می توانند تفاوت های زیادی داشته باشند.