نظریه روانشناسی لری رایان اسکوایر
لری رایان اسکوایر ( Larry Squire ) متولد 4 مه 1941 ، استاد روانپزشکی و متخصص علوم اعصاب و روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو ، و دانشمند ارشد شغلی تحقیقاتی در مرکز پزشکی امور جانبازان، سن دیگو است. او محقق برجسته پایه های عصبی حافظه است که با استفاده از مدل های حیوانی و بیماران انسانی مبتلا به اختلال حافظه مطالعه می کند.
اسکوایر مدرک لیسانس خود را از کالج اوبرلین دریافت کرد و با سلست مک کالو در مقطع دکترا در مؤسسه فناوری ماساچوست ، جایی که زیر نظر پیتر شیلر و هانس لوکاس تیبر تحصیل کرد . او متعاقباً یک فلوشیپ فوق دکترا را در کالج پزشکی آلبرت انیشتین به پایان رساند .
در سالهای 1993-1994، اسکوایر به عنوان رئیس انجمن علوم اعصاب خدمت کرد. او از سال 1993 عضو منتخب آکادمی ملی علوم است، و از سال 2009 تا 2012 در شورای حاکم خدمت کرده است. او همچنین به عضویت آکادمی علوم و هنر آمریکا ، انجمن فلسفی از سال 1996، و آکادمی ملی پزشکی (موسسه پزشکی سابق) از سال 2000 انتخاب شده است .
اسکوایر موقعیتی را به عنوان عضو هیئت علمی در دانشگاه کالیفرنیا سن دیگو پذیرفت و از آن زمان تاکنون در آنجا باقی مانده است. کتاب های چاپی او شامل بیش از 480 مقاله تحقیقاتی و دو کتاب است: حافظه و مغز (Oxford Press, 1987) و Memory: From Mind to Molecules با اریک کندل (Roberts & Co., 2nd Ed, 2009). او همچنین ویراستار ارشد کتاب درسی، علوم اعصاب بنیادی است که اکنون در نسخه چهارم آن منتشر شده است و سردبیر کتاب تاریخچه علوم اعصاب در اتوبیوگرافی (اکنون در هشت جلد) است.
عملکرد حافظه
لری اسکوایر آناتومی و فنوتیپ اختلال حافظه انسان را روشن کرد، اجزای تشریحی سیستم حافظه لوب گیجگاهی میانی (با استوارت زولا) را شناسایی کرد، در تمایز بیولوژیکی بین حافظه اظهاری و غیراعلامی پیشگام شد، سیستم های حافظه آگاهانه و ناخودآگاه مغز پستانداران را بررسی کرد. ، و به ایجاد حساب استاندارد تثبیت حافظه کمک کرد.
دکتر کریستین اسمیت و دکتر لری اسکوئر، از دانشگاه کالیفرنیا، یافتهاند که حافظهی توصیفی، حقایق و رویدادها را بر اساس اطلاعات آگاهانهای که قبلا یادگرفته شده به یاد میآورد. یافتهها نشان میدهند که چگونه هیپوکامپ در پردازش موثر بوده و همچنین اطلاعات آگاهانه در افراد مواجه با آسیب به هیپوکامپ در خطر قرار دارند. اسمیت بیان کرد:"بررسیهای ما نشان میدهد که آگاهی یک ویژگی کلیدی برای حافظهی توصیفی است".
به گفتهی اسکوئر:"مشکل اصلی در فهم حافظه و بررسی اختلالات حافظه، بحث طبقه بندی است. در اینجا کدام نوع حافظه وجود دارد، ویژگیهای هرکدام چیست و کدام سیستمهای مغزی برای هرکدام اهمیت دارد؟"
اسمیت و اسکوئر ازپنج نفر با حافظهی تضعیف شده در اثر آسیب به لوب تمپورال میانی استفاده کردند. بیماران با میانگین سنی ۶۳ سال، دارای فراموشی به دلایل مختلف بودند. دو نفر پس از اوردوز در اثر مصرف الکل در نتیجه نقص سیستم تنفسی فراموشی گرفته بودند، یک نفر در اثر ایسکمی، یک نفر در اثر التهاب بافت عصبی و نفر آخر هم بدون دلیل مشخص. اسکن مغزی نشان داد که در این افراد حجم هیپوکامپ کمتر از حالت طبیعی میباشد. در ضمن در این تحقیق از ۶ فرد سالم برای گروه کنترل استفاده شد.
حافظهی شرکت کنندگان بوسیلهی آزمایشی به نام "اثر دستکاری" بررسی شد. در این روش به آنها تصویری نشان داده میشد که برای آنها آشنا بود و البته این تصویر یا بدون تغییر نشان داده میشد یا تغییری در آن اعمال میشد. بر اساس این روش، آزمایش شوندگان زمان بیشتری را برای تشخیص تصویر تغییر داده شده نسبت به تصویر بدون تغییر صرف میکردند. اما نتایج نشان داد که این "اثر دستکاری" تنها هنگامی که شرکت کنندگان بدانند که تصویری دستکاری شده، رخ میدهد.
در فاز آزمایش ۲۴ عکس ، هرکدام در ۵ ثانیه برای افراد پخش میشد. پس از استراحتی کوتاه، دوباره تصاویر برای افراد پخش میشد. پس از استراحت، دوباره تصاویر برای افراد پخش میشد، با این تفاوت که ۱۲ تای آنها دستکاری شده بودند و۱۲ تای آنها دست نخورده باقی ماندند. تغییرات به این صورت بودند که یا چیزی به تصویر اضافه میشد یا حذف میشد. برای مثال در تصویری که کامیونی در جلوی فروشگاهی قرار داشت، کارگری در جلوی آن بود که در عکس بعدی حذف شد.
در جلسه ی بعدی این پروسه با ۲۴ عکس دیگر تکرار شد. حین آزمایش، افراد بوسیله ی ردیاب چشمی مورد بررسی قرار میگرفتند تا به طور دقیق مشخص شود شرکت کنندگان به کجای تصویر نگاه میکنند.
درطی مرحلهی سوم به آنها گفته میشد تا به دنبال تغییر احتمالی بگردند. سپس از آنها پرسیده میشد که آیا هر عکس دستکاری شده یا بدون تغییر است و اینکه تا چه حد از جواب خود اطمینان دارند. در نهایت تصویر دستکاری شده دوباره برای آنها نمایش داده شده و از آنها درخواست میشد تا بگویند چه چیزی تغییر کرده و در کجای تصویر رخ داده است.
نتایج نشان داد افرادی که در ناحیهی لوب تمپورال میانی آسیب دیدهاند، شدیدا در تشخیص تصویر تغییریافته به مشکل برمی خوردند. به طورمشخص در گروه کنترل، شرکت کنندگان به طور میانگین نمرهی ۵/۱۶را از ۲۴ در تصاویر تغییریافته و ۵/۲۰ از ۲۴ را در تصاویر بدون تغییر کسب کردند. افراد گروه آزمایش تنها ۴/۸ تغییر و ۴/۱۸ تصویر تکراری را تشخیص دادند. همچنین گروه کنترل درصد اطمینان بیشتری در پاسخهای صحیح نسبت به غلط داشتند در حالی که این آمار در گروه آزمایش یکسان بود. در گروه آزمایش تنها در ۸/۱۰ تصاویر دستکاری شده توانستند تصویر دستکاری شده را پیدا، تغییر را مشخص و محل آن را تعیین کنند در حالی که این آمار در گروه کنترل ۴/۶۰ درصد بود.
متوجه شدن هر سه ویژگی را در این تست "دانش استوار" مینامند. در هر دو گروه کنترل و آزمایش براساس نتایج ردیابی چشم چشمها تنها زمانی که فرد دارای این "دانش استوار" بود، روی محل تغییر میرفت. این نشان میدهد که براساس اظهارات اسمیت و اسکوئر، "اثر دستکاری" بر اساس عملکرد حافظهی آگاهانه است. این حرکت چشمها نشان میدهد که اطلاعات آگاهانه بعد مهمی از حافظهی توصیفی بوده و هیپوکامپ پشتیبانی این جمع آوری اطلاعات را برعهده دارد.
اسمیت بیان داشت:"یافتههای ما نشان میدهند که آگاهی از گذشته، ویژگیای حیاتی و استوار مربوط به حافظهی مرتبط با هیپوکامپ است".
در آخر اسکوئر میگوید:"اینکه حافظه چگونه کار میکند میتواند به پزشکان در مواجه با بیماران دارای اختلالات حافظه کمک کند. پژوهشگران اغلب میگویند مادامی که شما ندانید یک ماشین چگونه کار میکند، نمیتوانید آن را تعمیر کنید. هرچقدر که ما بیشتر در مورد حافظه یاد میگیریم، گامی رو به جلو در جهت تشخیص، پیشگیری و درمان بیماریها و اختلالات حافظه برمیداریم".
ویکستد به همراه لری اسکوایر و سایر همکارانش، عملکرد مغزی 20 بیمار صرعی را که تحت مانیتورینگ داخل جمجمهای قرار گرفتند، بررسی کردند.آنها عملکرد یک نورون منفرد را در حالی که افراد مورد تحقیق رشته ای از کلمات را که تعدادی از آنها تکرار میشدند، به صورت پیوسته میخواندند ثبت کردند. از آنها خواسته شد بیان کنند که آیا واژه موردنظر جدید است یا قدیمی.
عملکرد عصبی قوی در مورد واژه هایی که تکرار میشدند در هیپوکمپ به چشم میخورد، که مشابه آن در مورد واژه های جدید دیده نمیشد، که شواهدی از فعالیت مرتبط با حافظه رویدادی را نشان میداد.
ویکستد ، اسکوایر و سایر همکارانش ، دریافتند که حافظه های رویدادی افراد به وسیله فعالیت قویِ قسمت کوچکی از (کمتر از 2.5 درصد ) نورونهای هیپوکمپ که معمولا با قسمتهای دیگر اشتراکی ندارند، کدگذاری و بیان میشوند.