توماس ال. گریفیتس ( تام گریفیث ، Tom Griffith ) دانشمند و محقق اهل استرالیا و استاد فناوری اطلاعات ، هوشیاری و فرهنگ هنری آر لوس در دانشگاه پرینستون است .

گریفیث در لندن به دنیا آمد اما در هشت سالگی با خانواده اش به پرث ( پرت ) استرالیا نقل مکان کرد. گریفیث مدرک کارشناسی خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه استرالیای غربی دریافت کرد .

او برای تحصیلات تکمیلی روانشناسی به دانشگاه استنفورد درخواست داد و امیدوار بود که با دیوید روملهارت یا راجر شپرد روی مدل های ریاضی شناخت انسان کار کند ، بدون اینکه متوجه شود هر دو به تازگی بازنشسته شده اند. در عوض، جاشوا تننبام ، که روی علوم شناختی بیزی کار می کرد، مشاور پایان نامه او شد. کار او با تننباوم از آمار بیزی و همچنین اصول هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی و برای کشف موضوعاتی در روانشناسی شناختی مانند یادگیری، حافظه و طبقه بندی استفاده کرد.

هنگامی که تننبام استنفورد را به مقصد MIT ترک کرد، گریفیث او را همراهی کرد و در آنجا دانشجوی تبادل شد. گریفیث مدرک کارشناسی ارشد خود را در روانشناسی و آمار از دانشگاه استنفورد و همچنین مدرک دکترای روانشناسی در سال 2005 از دانشگاه استانفورد با موضوع « علل ، تصادفات و نظریه ها » دریافت کرد.

پس از تدریس مختصر در دانشگاه براون ، در سال 2006 به عنوان استادیار در بخش روانشناسی و برنامه علوم شناختی به برکلی نقل مکان کرد. در سال 2010، او دانشیار و مدیر موسسه علوم شناختی و مغز برکلی شد . او در سال 2015 استاد تمام برکلی شد.

در سال 2018، گریفیث توسط پرینستون به عنوان یک انتصاب مشترک توسط دپارتمان علوم کامپیوتر و دپارتمان روانشناسی استخدام شد. در پرینستون، او هنری آر. لوس، استاد فناوری اطلاعات، آگاهی و فرهنگ است.

گریفیث در صفحه وب خود در پرینستون توضیح می‌دهد که تحقیقاتش ارتباط بین حل مسئله انسانی و روش‌های مرتبط در محاسبات و منطق را بررسی می‌کند: «افراد هر روز مسائل چالش‌برانگیز محاسباتی را حل می‌کنند، درباره رویدادهای آینده پیش‌بینی می‌کنند، روابط علّی جدید را یاد می‌گیرند، یا کشف می‌کنند که چگونه اشیا باید چگونه باید. تحقیق من چگونگی امکان پذیر بودن این کار را بررسی می کند، ابتدا ماهیت مشکلات محاسباتی اساسی را شناسایی می کند، و سپس بررسی می کند که آیا می توانیم جنبه های رفتار انسان را به عنوان نتیجه تقریبی راه حل های بهینه برای آن مشکلات توضیح دهیم.

او تصمیم گیری انسانی و ارتباط آن با روش های حل مسئله در محاسبات را مطالعه می کند. کتاب او با برایان کریستین، « الگوریتم‌هایی برای زندگی توسط: علم کامپیوتر تصمیمات انسانی » ، توسط بررسی فناوری MIT به عنوان یکی از «بهترین کتاب‌های سال 2016» معرفی شد .

در سال 2016 ، گریفیتس و دوست و همکارش برایان کریستین کتاب Algorithms to Live By را منتشر کردند ، کتابی که نشان می دهد چگونه درک الگوریتم های استفاده شده توسط رایانه ها می تواند به تصمیم گیری انسان (و بالعکس) کمک کند. این کتاب به عنوان یکی از "بهترین کتاب های علمی 2016" از Amazon.com نامگذاری شد و در فهرست "کتابهای مغزی 2016 که باید بخوانید" و همچنین "بهترین کتابهای 2016" از MIT Technology Review قرار گرفت.

تام گریفیث سرپرست آزمایشگاه علوم شناخت محاسباتی دانشگاه برکلی می‌گوید، بچه‌های کم سن و سال می‌توانند مسائلی را که هنوز برای کامپیوترها دشوار است حل کنند. از جمله این‌که می‌توانند زبان‌ها را یاد بگیرند و روابط علت و معلولی را درک کنند. او امیدوار است که حتی با اندکی شبیه‌تر کردن کامپیوترها به کودکان بتوان آن‌ها را باهوش‌تر کرد. کامپیوترهایی که براساس هوش شناختی کودکان طراحی شده‌باشند می‌توانند هوشمندانه‌تر و پاسخگوتر از پیش با انسان‌ها تعامل داشته باشند و در نتیجه می‌توانند روزی در نقش آموزگاران کامپیوتری یا روبات‌های پاسخگوی تلفن ظاهر شوند و البته این همه ماجرا نیست.

به گفته گریفیث، کامپیوتر باید بتواند روابط علت و معلولی را هم تشخیص دهد و به عنوان مثال تشخیص دهد آن روزی که قهوه کمتری نوشیده‌اید سرعت کار شما کمتر شده‌است. این یک رابطه ساده بین میزان نوشیدن قهوه و میزان کارایی فرد در محیط کارش است اما روابط پیچیده‌تری هم وجود دارند؛ برای نمونه، کشف این‌که کدام ژن‌ها استعداد بروز بیماری‌ها را افزایش می‌دهند.

گریفیث با استفاده از روش آماری تئوری احتمال Bayesian ۲ قصد دارد محاسبه‌هایی را که کودکان هنگام یادگیری در مدل‌های محاسباتی‌شان به کار می‌بندند، تفسیر کند. روانشناسان، دانشمندان علوم کامپیوتر و فیلسوفانی که روی این پروژه کار می‌کنند مرکزی را در دست تأسیس دارند که با آغاز به‌کار آن می‌توان پژوهش‌ها درباره هوش و شناخت کودکان کم سن و سال را به صورت متمرکزتری دنبال کرد .

گروهی از محققان این دانشگاه پیشنهاد جالب‌‌توجهی دارند و آن این‌که والدین و معلمان، استفاده از ابزارها و تاکتیک‌های رایج در آموزش کودکان مثل فلش‌کارت‌ها، بازی‌های کامپیوتری آموزشی و از بر کردن مطالب را کنار بگذارند و به جای آن بچه‌ها را آزاد بگذارند تا برای یادگیری، از شیوه کشف و بررسی بهره ببرند.

تام گریفیث (Tom Griffiths) پژوهشگری برجسته در زمینه‌ی شناخت رایانشی‌ست. او در خلاصه کتاب صوتی سه روش برای تصمیم گیری بهتر به شیوه‌ی کامپیوتری (3 Ways to Make Better Decisions by Thinking Like a Computer) که در واقع نسخه‌ی دوبله‌شده‌ی یکی از سخنرانی‌های تدِ اوست، این پرسش جالب توجه را مطرح نموده که آیا کامپیوتر، یا آنچه عموماً «هوش مصنوعی» خوانده می‌شود، می‌تواند به انسان در اتخاذ تصمیماتش در طول زندگی کمک کند؟ پاسخ گریفیث به این سوال، «آری» است.

او در این تدتاک شنیدنی، با زبانی ساده و بدون استفاده از اصطلاحات تخصصیِ حوزه‌ی مورد بحث، نشان می‌دهد که رایانه‌ها نه تنها می‌توانند به ما در تصمیم‌گیری کمک کنند، بلکه چه بسا بتوانند بهتر از ما و حتی روزی، به جای ما فکر کنند و دست به انتخاب بزنند. البته تام گریفیث، خود به خوبی از حساسیت موضوعی که بدان پرداخته آگاه است. او می‌داند که پذیرش گفته‌هایش برای بسیاری از افراد دشوار می‌نماید؛ با وجود این، نهایت تلاش خود را می‌کند تا با اتکا به منطق و داده‌های تجربی، ادعای خود را اثبات کند؛ ادعایی که به باور بسیاری، در صورت پذیرفته شدن، می‌تواند شکل زیست آدمیان را به کل دگرگون سازد.

نقش رایانه در زندگی جمعی و شخصی انسان‌ها، اصلی‌ترین موضوع مورد علاقه‌ی تام گریفیث در پژوهش‌هایش است.

گریفیث با بزرگ شدن از برنامه نویسی کامپیوتری و بازی های نقش آفرینی آنلاین لذت می برد . در دوازده سالگی، او شروع به شمشیربازی کرد، که به گفته او شامل "مشکلات محاسباتی جالب" ، تبدیل شدن به "شمشیرباز مشتاق"است . او روشی را برای شکستن حرکات پیچیده شمشیربازی به حرکات ساده‌تر ابداع کرد که می‌توانستند به ترتیب انجام شوند، اما پس از آن که می‌گوید، "من ریاضیات را به هم زدم و یک شمشیر بلند مچ دست راستم را شکست."

سه روش برای تصمیم گیری بهتر به شیوه‌ی کامپیوتری

اگر فقط یه شهر تو دنیا باشه که پیدا کردن جا واسه اجاره یا خرید توش سخت باشه، اون سیدنیه. اگه اخیراً سعی کرده باشین خونه‌ای اینجا پیدا کنین، با این مشکل آشنا شدین. اگه هر بار به خونه‌هایی که آگهی می‌شن برین، یک سری اطلاعات در مورد اون خونه‌ها و به طور کلی بازار به دست میارین. با هر بار بیرون اومدن از خونه‌ها هم، این ریسک که ممکنه بهترین خونه رو از دست داده باشین به جون می‌خرین. پس از کجا باید بدونین که‌ چه زمانی باید از نگاه کردن به پیشنهاد دادن تغییر موضع بدین؟ خب این مشکلیه که خیلی ظالمانه‌اس و تقریباً باهاش هم آشنایی داریم و ممکنه شگفت‌زده بشین اگه بفهمین که راه‌حلش خیلی آسونه. اون هم سی و هفت درصده. اگه بخواین شانس پیدا کردن بهترین خونه رو به حداکثر برسونین، باید سی و هفت درصد از چیزی که تو بازار هست رو ببینین. بعد هم یه پیشنهاد واسه خونه‌ی بعدی که دیدین و از بقیه‌ی خونه‌ها بهتر بوده ارائه بدین. مثلاً اگریه ماهه که دنبال خونه هستین، سی و هفت درصد از این یه ماه، یعنی یازده روز رو واسه این کار در نظر بگیرین. بعد از اون دیگه آماده‌ی معامله‌این. این رو می‌دونیم که تلاش برای پیدا کردنِ جایی واسه زندگی، یه نمونه از مسئله‌ی توقفِ بهینه‌اس. این مشکل طبقه‌ای از مشکلاتیه که شدیداً ریاضیدان‌ها و دانشمند‌های علوم کامپیوتر در حال مطالعه‌اش هستن. من یه پژوهشگر در زمینه‌ی شناخت رایانشی هستم. زمانم را صرف تلاش واسه فهمیدنِ این قضیه‌‌ می‌کنم که چطور ذهن انسان‌ها کار می‌کند، از موفقیت‌های بزرگ گرفته تا شکست‌های ناامید‌کننده. واسه این کار به ساختار رایانشیِ مشکلات روزمره‌ی زندگی فکر می‌کنم و راه‌حل‌های ایده‌آل رو با مشکلات مقایسه می‌کنم. این کار یه عارضه‌ی جانبی با خودش به همرا داره، باید می‌دیدم که چطور علوم کامپیوتر می‌تونه بر ساده‌ کردنِ تصمیم‌گیری انسان‌ها تأثیر بذاره. من علاقه‌ی شخصی‌ای به این مورد دارم. فکرش رو بکنین، تو شهر "پِرت"، یعنی استرالیای غربی، من یه بچه شدیداً متفکر بار اومده بودم. همیشه سعی کردم طوری رفتار کنم که فکر می‌کردم منطقیه، با کلی استدلال پشت هر تصمیمی که می‌گرفتم. سعی می‌کردم ببینم بهترین کارِ ممکن چیه. اما این روش رو نمیشه به مشکلاتی که تو بزرگسالی باهاشون مواجه می‌شیم تعمیم داد. حتی یک‌بار سعی کردم از نامزدم جدا شم، چون وقتی سعی کردم ترجیحات هر دو نفرمون رو در نظر بگیریم و بعد بهترین راه حل رو پیدا کنم، تنها راه حلی که به ذهنم رسید جدا شدن بود.

وقتی می‌خواین تصمیم بگیرین به کدوم رستوران برید، اولین سوالی که باید بپرسید اینه: «چقدر دیگه می‌خواین بیرون از خونه و توی شهر باشین؟» اگه قراره فقط یه کم اونجا بمونین، پس بهتره از وقتتون استفاده کنید. چون فرصتی برای جمع‌آوری اطلاعات ندارین. بهتره جایی برین که می‌دونین خوبه. اما اگه بیشتر می‌مونین، پس کاوش کنید و بگردین دنبال یه جای خوب. چیز جدیدی رو امتحان کنین. چون اون اطلاعاتی که جمع می‌کنین، باعث تصمیم‌گیری بهتر در آینده می‌شه.

ارزش اطلاعاتتون بالا می‌ره و فرصت‌های بیستری برای استفاده کردن از اون اطلاعات به دست میارین. این اصل، هم به ما و هم به ساختار زندگی انسان‌ها یه بینش می‌ده. بچه‌ها به منطقی بودن شهره نیستن. همیشه چیزهای جدیدو امتحان می‌کنن...

الگوریتم هایی برای زندگی / دستورالعمل هایی برای زندگی / محاسبات تصمیم گیری انسانی ( Algorithms to Live By )

کتاب Algorithms to Live By (2006) توسط برایان کریستین و تام گریفیث (Brian Christian & Tom Griffiths) دست به معرفی انواع الگوریتم‌ها زده و نحوه صحیحِ استفاده از آن‌ها در زندگی را با مثال‌هایی بسیار ملموس، به نمایش گذاشته‌اند.

کاوشی در مورد اینکه چگونه الگوریتم‌های کامپیوتری می‌توانند در حل مشکلات رایج در زندگی روزمرۀ ما مفید باشند. کتاب الگوریتم‌هایی برای زندگی، به ما نشان می‌دهد که چگونه همه‌روزه در زندگی شخصی خود از الگوریتم‌ها استفاده می‌کنیم، بی آنکه خودمان از وجود آن‌ها باخبر باشیم. این کتاب به معرفی الگوریتم‌هایی برای حل مشکلات موجود در تصمیم‌گیری‌های روزانه و شفاف‌سازی ذهن انسان می‌پردازد.

این کتاب می‌تواند برای افرادی که با علم کامپیوتر آشنایی اولیه دارند و آنهایی که می‌خواهند مشکلات شخصی را از طریق روش‌های منطقی حل کنند بسیار مفید است.

ممکن است مشکلاتی منحصر به فرد برای انسان به نظر برسند، اما اینطور نیستند: کامپیوترها نیز با همین محدودیت ها روبرو هستند، بنابراین دانشمندان کامپیوتر چندین دهه است که به نوبه ی خود با چنین مسائلی دست و پنجه نرم می کنند. و راه حل هایی که آنها پیدا کرده اند چیزهای زیادی برای آموزش به ما دارند. در یک اثر فوق العاده، برایان کریستین و دانشمند شناختی تام گریفیس نشان می دهند که چگونه الگوریتم های مورد استفاده در رایانه ها می توانند سوالات کاملا انسانی را نیز حل کنند. آنها توضیح می دهند که چگونه احساسات بهتری داشته باشیم و چه موقع کارها را به شانس واگذار کنیم، چگونه با انتخاب های قاطع برخورد کنیم و چگونه بهترین ارتباط را با دیگران برقرار کنیم. از یافتن همسر تا یافتن جای پارک، از سازماندهی صندوق ورودی تا درک عملکرد حافظه، الگوریتم های زندگی از طریق حکمت علوم کامپیوتر به استراتژی هایی برای زندگی انسان تبدیل می شود.

چه کاری را باید به انجام براسنیم و چه کاری را ناتمام رها کنیم؟ چقدر بی نظمی را بپذیریم؟ کدام تعادل از چیزهای جدید و آشنا بیشترین رضایت را دارد؟ اینها ممکن است مانند معضلات منحصر به فرد انسانی به نظر برسند، اما اینطور نیست. کامپیوترها نیز مانند ما با فضا و زمان محدودی مواجه هستند، بنابراین دانشمندان کامپیوتر چندین دهه است که با مشکلات مشابه دست و پنجه نرم می‌کنند. و راه حل هایی که پیدا کرده اند چیزهای زیادی برای آموزش به ما دارند.

برایان کریستین و تام گریفیث در یک کار بین رشته‌ای خیره‌کننده نشان می‌دهند که چگونه الگوریتم‌های توسعه‌یافته برای کامپیوترها، سوالات بسیار انسانی را نیز حل می‌کنند. آنها توضیح می‌دهند که چگونه می‌توان حس بهتری داشت و چه زمانی کارها را به شانس واگذار کرد، چگونه با انتخاب‌های طاقت‌فرسا کنار آمد و چگونه با دیگران ارتباط برقرار کرد.

این کتابِ فوق‌العاده هیجان‌انگیز و سرگرم‌کننده، الگوریتم‌هایی برای حل مشکلات موجود درتصمیم‌گیری‌های روزانه و شفاف‌سازی ذهن انسان، بیان می‌کند. اگر برای مرتب کردن وسایل میز یا دفتر کارِ خود دچار مشکل هستید، یا از آن دسته از افرادی هستید که یک پیام را آن‌قدر برای دوستشان ارسال می‌کنند تا او را وادار به جواب دادن، نمایند؛ بهتر است کتابِ الگوریتم‌هایی برای زندگی، را مطالعه کنید تا دریابید که چه الگوریتم‌هایی برای سبک زندگیِ شما یا مشکلاتی که با آن سر‌و‌کار دارید، مناسب است.

اگر به گوشی هوشمند یا تبلتِ خود، نگاهی دقیق‌تر بیندازید؛ ممکن است سوالاتی این چنینی در ذهنِ شما شکل گیرد:

  • این وسیله، چگونه «فکر» می‌کند؟
  • از کجا «می‌داند» که چطور باید حجم وسیعی از داده‌های موجود را پردازش کرده و آن‌ها را به صورت آنچه که در حال‌حاضر می‌خوانید یا گوش می‌دهید، ارائه دهد؟

می‌توان اینطور تصور کرد که وجود یک سری دستورالعمل‌های خاص و به عبارت دیگر یک الگوریتم، این وسیله را در این زمینه توانمند می‌سازد.

اما با مطالعه کتاب الگوریتم‌هایی برای زندگی، متوجه خواهید شد که دستورالعمل‌ها و الگوریتم‌ها، فقط به کامپیوتر‌ها اختصاص نداشته و نقش قابل توجهی در افکار، احساسات و تصمیم‌های منطقی‌ انسان‌ها نیز، ایفا می‌کنند. قسمت جالب آن است که اگر الگوریتم‌های مورد استفاده در زندگی شخصی، قادر به حل یک مساله پیچیده نباشند، می‌توان از الگوریتم‌های کامپیوتری ساده و در عین حال قدرتمند برای حل آن مشکل راهنمایی گرفت.

کتاب Algorithms to Live By، خرد علم کامپیوتر را به استراتژی‌هایی برای زندگی انسان تبدیل می‌کند.