نظریه های روانشناسی تانیا لومبروزو
خانم تانیا لومبروزو ( Tania Lombrozo ) فارغالتحصیل رشته روانشناسی از دانشگاه هاروارد است.
او که هنوز دههی چهارم زندگی خود را به پایان نرسانده از دانشمندان و محققان ارزشمند در حوزهی روانشناسی شناختی محسوب میشود.
لومبروزو که اکنون در سمت دانشیار در دپارتمان روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا، برکلی مشغول به کار است، همزمان مدیریت لابراتوار مفاهیم و شناخت ( Concepts and Cognition Lab ) دانشگاه برکلی را نیز بر عهده دارد.
دستاوردهای تحقیقاتی لومبروزو بسیار متنوع و گسترده بوده و مروری بر رزومهی او هم نشان میدهد که تعدادی از جوایزش، به خاطر دستاوردهای ارزشمند در نخستین سالهای فعالیت حرفهای به او اعطا شده است.
دستاوردهایی که عموماً از مطالعات و تحقیقات دانشمندان مسنتر و کلاسیکتر روانشناسی انتظار میروند.
او علاوه بر روانشناسی، در حوزهی فلسفه هم دستاوردهای ارزشمندی دارد و با دانشکده فلسفه دانشگاه برکلی در حوزهی فلسفه تجربه گرا ( Experimental Philosophy ) همکاری میکند.
تانیا لومبروسو دکتری ، روانشناس شناختی و استادیار روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا ، برکلی است و آزمایشگاه مفاهیم عمومی و فرآیند شناخت را اداره می کند.
هر یک از اینها از کدام سیاره آمدهاند؟
این تمرین توسط تانیا لامبروزو، استاد و محقق حوزه یادگیری در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی طراحی شده و ما قصد داریم از آن، به عنوان مقدمهای برای درسهای بعدی مهارت یادگیری استفاده کنیم.
تا زمانی که تمرین خودتان را حل نکنید، پاسخهایی که سایر دوستانتان به این تمرین دادهاند برای شما نمایش داده نخواهد شد.
بخش اول تمرین: دقیقاً توضیحی را که برای دوست فضانوردتان ارسال خواهید کرد در اینجا بنویسید.
بخش دوم تمرین: برای دوستان خود، توضیح دهید که هنگام مواجهه با این مسئله، دقیقاً چگونه فکر کردید و به پاسخ رسیدید.
توهم عقلانیت فن آوری
امروزه رسانههای اینترنتی و دیجیتالی این تصور را به وجود آوردهاند که دانش نامحدود به راحتی در دسترس ما قرار دارد؛ اما این رسانهها با تنبل کردن ما، فضایی برای رشد نادانی به وجود آوردهاند. تانیا لومبروزو ، استاد روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، در مورد این که چگونه فنآوری توهم عقلانیت ما را دامن میزند توضیح میدهد. او توضیح میدهد روشی که ما با آن در مورد یک موضوع کسب اطلاع میکنیم نقش مهمی در فهم ما دارد. ما هرچه راحتتر تصویر یا جملهای را به یاد آوریم، بیشتر فکر میکنیم که در یادگیری آن موفق بودهایم، و بنابراین از فرایندهای شناختیِ پرزحمت پرهیز میکنیم. برای مثال، معماهای استدلالی که با حروف نأمانوس ارائه میشوند، بیشتر شخص را تشویق میکنند که برای حل آنها تلاش کند. اما این رویکرد خلاف طراحیهای روشن برنامکها (اَپها) و وبسایتهایی است که صفحات گوشی همراه ما را پر کردهاند. در آنجا روند بازپردازی اطلاعات در مغز ما به شکل فریبندهای نرم و روان است.
تعامل کودک با کامپیوتر
تانیا لومبروزو و الیزابت بوناویتز روانشناسان دانشگاه برکلی نیز آزمایشی را انجام دادند که نشان میداد بچهها وقتی با شواهد خاصی روبهرو میشوند دیگر به سادگی آنچه را که به آنها گفته میشود دنبال نمیکنند. در دانشگاه MIT و دانشگاه برکلی آزمایشی انجام شد که در آن یک اسباببازی در مقابل کودکان پیش دبستانی روشن میشد و در اطراف میچرخید. به بچهها گفته شده بود که یک مکعب قرمز رنگ اسباببازی را روشن کرده و مکعب سبز رنگ باعث چرخش آن میشود. مکعب آبی رنگ نیز میتواند هر دو کار را با هم انجام دهد. سادهترین راه این بود که فکر کنیم بچهها مکعب آبیرنگ را به عنوان عنصر فعالکننده اسباببازی که میتواند همزمان آنرا روشن کند و بچرخاند انتخاب خواهند کرد اما وقتی بچهها دیدند تعداد مکعبهای آبی در مقایسه با مکعبهای قرمز و سبز بسیار کمتر است، به جای مکعب آبی، مکعبهای قرمز و سبز را انتخاب کردند که با ترکیب آنها میشد نخست اسباب بازی را روشن کرد و سپس چرخاند، که پاسخ درستی بود.
به بیان دیگر، تا وقتی که بچهها شواهدی مبنی بر وجود گزینههای جایگزین را نمیدیدند آنچه را که به سادگی به آنها گفته میشد دریافت میکردند اما وقتی متوجه سرنخ جدیدی میشدند به دنبال ایدههای نو میرفتند. کامپیوترها نیز میتوانند مثل کودکان چنین رفتاری را از خود بروز دهند و احتمالهای جدید در رابطههای علت و معلولی را نیز بررسیکنند. پژوهشگران برکلی میگویند، یافتههای خود از چنین آزمایشهایی را به کار خواهند بست تا کامپیوترها را باهوشتر و آنها را همانند انسانها با محیط سازگارتر کنند.
تفکر و استدلال
مقاله لومبروزو "توضیح و استنباط رباینده" در کتاب مرجع آکسفورد به نام تفکر و استدلال منتشر شد.
لومبروزو معتقد است : « در غیاب تعریفی ، اولین قدم برای صحت این است که توضیح را به عنوان محصول فرایند توضیح جدا کنید (همچنین ببینید: چین پارکر و بردنر ، 2010). به عنوان یک محصول ، توضیح یک عبارت یا قضاوت زبانی است که به درخواست صریح یا ضمنی برای توضیح پاسخ می دهد. به عنوان یک فرایند ، توضیح یک فعالیت شناختی با هدف ایجاد یک یا چند توضیح در مورد "محصولات" است ، اما برای پذیرفته شدن نیازی به موفقیت ندارد » .
به بیان ساده ، ما می توانیم توضیح را به عنوان دو چیز متفاوت در نظر بگیریم: آنچه شما فکر می کنید (روند)و آنچه را که به اشتراک می گذارید (تولید - محصول)... از نظر عملکردها ، توضیحات به ما کمک می کند تا محیط خود را بشناسیم و با تغییرات آن سازگار شویم.
لومبروزو در ادامه می نویسد: « اگرچه کارکردهای بسیار دیگری برای توضیح ارائه شده است ، فیلسوفان و روانشناسان تأکید می کنند که ارزش توضیحات این است که آنها از نوع یادگیری که از رفتار سازگارانه پشتیبانی می کند ، پشتیبانی می کنند. به عنوان مثال ، Craik (1943) توضیح را به عنوان "نوعی گیرنده با فاصله زمانی که به ارگانیسم ها اجازه می دهد تا با شرایطی که به زودی نمایان می شوند ، سازگار کند" توصیف کرد. حیدر (1958) پیشنهاد کرد که ما وقایع را توضیح دهیم تا آنها را با فرایندهای کلی تر مرتبط سازیم و این به ما امکان می دهد "به محیطی پایدار دست یابیم و بتوانیم آن را کنترل کنیم". به عبارت دیگر ، توضیحات امکان پیش بینی و کنترل بهتر آینده را ممکن می سازد. گوپنیک (2000) مقایسه ای تحریک آمیز از توضیح ارگاسم ارائه می دهد و نشان می دهد که رضایت پدیدارشناختی از توضیحات انگیزه ذاتی ما برای مشارکت در نظریه پردازی است ، زیرا ارگاسم انگیزه ای برای تولید مثل است ».
به گفته لومبروسو : « با توجه به ارتباط تنگاتنگ بین تبیین و درک ، جای تعجب نیست که توضیحات نقش مهمی در فرایند یادگیری ایفا کند. حداقل سه روش وجود دارد که توضیحات بر یادگیری تأثیر می گذارد. اول ، دلیلی وجود دارد که نیاز به توضیح دارد ، یعنی عاملی که دانش ما را از محیط محدود می کند. به عنوان مثال ، هنگامی که برای اولین بار با فیل ملاقات می کنید ، احتمالاً تعجب خواهید کرد که چرا تنه دارد ، اما بعید است که بپرسید چرا به چهار پا نیاز دارد. دوم ، فرآیندهای مربوط به ارزیابی توضیحات می تواند بر این واقعیت تأثیر بگذارد́ ما از آنها یاد می گیریم ، چه در دوره آموزش و چه در شرایط زندگی روزمره. ثالثاً ، فرآیند ایجاد توضیح برای خود یا دیگران می تواند بر درک خود توضیح دهنده و توانایی او برای گسترش توضیحات در زمینه های جدید تأثیر بگذارد » .
لومبروزو : « ممکن است متناقض به نظر برسد ، اما ایجاد توضیحات می تواند یک مکانیسم یادگیری موثرتر از به دست آوردن آنها باشد. این پدیده در یادگیری همسالان نشان داده شده است ، جایی که مربیان اغلب بیشتر از مربیان سود می برند (به عنوان مثال: هوپر ، 1992 ؛ روسکو و چی ، 2008 ؛ راس و کازینز ، 1995). فایده ارائه توضیحات (برای خود یا دیگران) در یادگیری به عنوان اثر خود توضیحی شناخته می شود (چی ، باسوک ، لوئیس ، ریمان و گلسر ، 1989 ؛ چی ، دی لیو ، چیو و لاوانچر ، 1994) و پیدا شده است. در افراد در هر سنی از کودکان پیش دبستانی تا بزرگسالان ، در حالی که طیف وسیعی از مطالب آموزشی و آموزشی را مطالعه می کنید (نگاه کنید به: Fonseca & Chi، 2010). در یک آزمایش معمولی ، از یک گروه از شرکت کنندگان خواسته شد که هنگام مطالعه یک متن یا حل مسئله ای ، مانند مسئله ریاضی ، توضیحی برای خود ارائه دهند. این شرکت کنندگان با یک یا چند گروه کنترل مقایسه شدند که مطالب یکسانی را مطالعه کردند اما وظیفه تدوین توضیحی را نداشتند ، وظایف جایگزینی داشتند (مانند با صدای بلند فکر کردن) ، یا مطالب را در یک دوره زمانی مطالعه کردند. نتایج نشان می دهد که شرکت کنندگانی که توضیحات را ارائه کرده اند در آزمون کنترل عملکرد بهتری نسبت به همتایان خود داشته اند ، و مزیت اصلی این است که آنها به راحتی می توانند با وظایفی که نیاز به فراتر از مطالب ارائه شده دارند کنار بیایند » .
تدوین توضیحات به ما در درک بهتر این ایده کمک می کند. این نکته مهمی است که هنگام خواندن بقیه این کتاب باید به آن توجه کنید. هدف اصلی ما این است که به افراد کمک کنیم هنگام کاوش در ایده جدیدی اعتماد به نفس داشته باشند. در حالی که این یک اولویت است ، همچنین به یاد داشته باشید که ما توضیح دهندگان تأثیر مثبتی بر خودمان داریم: ما درک خود را از موضوع بهبود می بخشیم.