راجر ویلیام براون ( Roger Brown ) متولد 14 آوریل 1925 در دیترویت میشیگان و متوفای 11 دسامبر 1997 در 72 سالگی در کمبریج ماساچوست ، آمریکایی روانشناس که به خاطر کار در روانشناسی اجتماعی و در رشد زبان کودکان شهرت داشت .

راجر براون در دیترویت ، یکی از چهار برادر متولد شد. خانواده وی ، مانند بسیاری دیگر ، به شدت تحت تأثیر افسردگی قرار گرفتند. وی در مدارس دولتی دیترویت تحصیل کرد و تحصیلات کارشناسی خود را در دانشگاه میشیگان آغاز کرد ، اما جنگ جهانی دوم تحصیلات وی را قطع کرد. وی در سال اول تحصیل خود به نیروی دریایی پیوست و در برنامه V-12 پذیرفت که شامل آموزش ماموریت در دانشگاه کلمبیا بود و به عنوان یک نشان در نیروی دریایی ایالات متحده خدمت می کرد. در مدت حضور خود در نیروی دریایی به روانشناسی علاقه مند شد. وی با کمک GI BIll تحصیلات دانشگاهی خود را پس از جنگ به پایان رساند.

براون در سال 1948 مدرک کارشناسی روانشناسی و در سال 1952 دکترای خود را از دانشگاه میشیگان دریافت کرد. . وی کار خود را از سال 1952 به عنوان مربی و سپس استادیار روانشناسی در دانشگاه هاروارد آغاز کرد . در سال 1957 وی هاروارد را برای استادیاری در دانشگاه MIT ترک کرد ، و در سال 1960 استاد كامل روانشناسی شد. در سال 1962 ، وی به عنوان استاد كامل به هاروارد بازگشت و از سال 1967 تا 1970 به عنوان رئیس گروه روابط اجتماعی خدمت كرد. وی از سال 1974 تا زمان بازنشستگی در سال 1994 عنوان استاد روانشناسی جان لیندسلی را به یاد ویلیام جیمز داشت.

براون در دانشگاه هاروارد از 1952 تا 1957 و از 1962 تا 1994 و در موسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) از سال 1957 تا 1962 کار کرده است . کتاب های علمی وی شامل این موارد است Words and Things: مقدمه ای بر زبان (1958), روانشناسی اجتماعی (1965), روانشناسی (1970), یک زبان اول: مراحل اولیه (1973) ، و روانشناسی اجتماعی: چاپ دوم (1985) وی نویسنده مقالات متعدد ژورنال و فصل های کتاب است.

وی مشاور دکترا یا مربی پس از دکتری بسیاری از محققان در زمینه رشد زبان کودک و روانشناسی ، از جمله ژان برکو گلیسون , سوزان اروین-تریپ ، کامیل هانلون ، دن اسلوبین , اورسولا بلوگی ، کورتنی کازدن ، ریچارد اف کرومر ، دیوید مک نیل , اریک لنبرگ ، کالین فریزر ، النور روز (هیدر) , ملیسا بوئرمن , استیون پینکر ، کنجی هاکوتا ، جیل دو ویلیر ، و پیتر دو ویلیر بوده است . او مروری بر روانشناسی عمومی نظرسنجی ، که در سال 2002 منتشر شد ، براون را به عنوان 34مین روانشناس پرمصرف قرن 20 رتبه بندی کرد.

گیلمن و براون بیش از 40 سال با هم شریک زندگی تا زمان مرگ گیلمن بر اثر سرطان ریه در 1989 بودند . گرایش جنسی براون و رابطه او با گیلمن برای نزدیکترین دوستانش شناخته شده بود و وی از سال 1985 در هیئت تحریریه ژورنال همجنس گرایی خدمت می کرد ، اما او تا سال 1989 حضور عمومی پیدا نکرد. براون زندگی شخصی خود را با گیلمن و پس از مرگ گیلمن در خاطرات خود شرح داد. براون در سال 1997 درگذشت ، و در کنار گیلمان در قبرستان Mount Auburn در کمبریج ، ماساچوست دفن شده است. آگهی ترحیم او در شناخت ، نوشته شده توسط دوستش استیون پینکر ، می گوید که "سالهای آخر براون نیز با کاهش سلامتی همراه بود. او مبتلا به سرطان پروستات ، صرع ، آرتروز ، سلولیت ، تنگی نخاع شد (که باعث شد راه رفتن یا ایستادن برای او سخت است) ، و بیماری قلبی ". همچنین می گوید که براون "خودکشی خود را برای جلوگیری از یک زندگی با درد بیشتر و کاهش جسمی برنامه ریزی کرده است."

مطالعات روانشناسی زبان براون

چامسکی نشان داده است که قواعد تغییر جمله ها، بسیار پیچیده هستند و بنابراین تسلط یافتن آرام و عادی کودکان بر این زمینه بسیار قابل توجه است. چامسکی خود کودکان را تنها به طور غیر رسمی مورد مشاهده قرار داده است. ولی می توانیم قابلیت های زبان شناسی کودکان را با برخی یافته های راجر براون که چامسکی الهام بخش او بوده است، نشان دهیم. براون بدون ایجاد مزاحمت برای کودکان، سخنان خود به خود تعدادی کودک را طی چند سال ضبط کرد و ضمن کسب اطلاعات مختلف، دریافت که کودکان، چگونه با سوالات تاکیدی، جمله می سازند. (( اون نمیدونه چه کار انجان بده، می دونه ؟)) به سوال های تاکیدی که در پایان هر جمله می آید Tag می گویند.

پژوهش انجام شده به وسیله براون و هان لون نشان می دهد که کودکان بهنجار، در یادگیری زبان بر مبنای شرطی کردن والدین، دشواری های زیادی دارند، زیرا والدین معلمان ضعیفی در آموزش زبان محسوب می شوند. ولی این پژوهشگران با شگفتی دریافتند که والدین به ندرت سخنان غیر گرامری کودکان را تصحیح می کنند و در مقابل، بر درست یا نا درست بودن حرف کودکانشان تاکید می کنند.

شاید نه تایید والدین، بلکه شکل دیگری از بازخورد باشد که موجب تقویت اثر بخش می شود. شاید کودکان یاد می گیرند تا به نحو فزاینده ای از دستور زبان صحیح استفاده کنند، زیرا والدین می توانند به نحو صحیحی آن را بفهمند و پاسخ دهند.

در اواخر دهه 1950 ، براون و سپس شاگردش ژان برکو گلیسون اولین مطالعات تجربی را در این زمینه رشد زبان کودکان انجام دادند . در اواخر دهه 1960 ، براون و چندین همکار جوان ، از جمله اورسولا بلوگی ، کالین فریزر و ریچارد اف کرومر ، یک مطالعه مهم در زمینه رشد زبانی کودکان « زبان اولی : مراحل اولیه » انجام دادند ، . این کتاب در مورد توسعه زبان سه کودک انگلیسی زبان طی چندین سال شرح داده و تجزیه و تحلیل عمیق مراحل اولیه تحصیل زبان اول را ارائه داده است. این تجزیه و تحلیل از پنج مرحله رشد زبان ، تعیین شده توسط ساختارهای استفاده شده و با میانگین طول بیان (MLU) ، امروز نیز در این زمینه مورد استفاده قرار می گیرد.

از دیگر کارهای مهم براون می توان به مقاله سال 1976 وی درباره "خاطرات فلشبلب ( Flashbulb ) "، در مورد خاطرات مردم از آنچه که آنها انجام می دادند زمانی که آنها در مورد حوادث مهم سانحه آمیز مانند ترور JFK شنیدند. وسعت منافع وی در مقالاتی است که در کتاب 1970 چاپ شده است روانشناسی، که شامل کار با دیوید مک نیل در "نوک زبان ایالت "، مطالعه ای با آلبرت گیلمن در مورد عوامل اجتماعی دخیل در انتخاب ضمایر شخص دوم در مقابل مودب (tu ، vous) به زبانهایی مانند فرانسه و اسپانیایی ، و مروری بر رمان لولیتا توسط همکار هاروارد ولادیمیر نابوکوف می باشد .

تحقیقات اولیه در مورد زبان کودکان ] در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 ، براون و دانش آموز او در آن زمان ، ژان برکو گلیسون ، اولین مطالعات تجربی در مورد رشد زبان کودکان. مطالعه منتشر شده توسط براون و گلیسون در سال 1960 "انجمن واژه ها و اکتساب دستور زبان" تلاش می کند پاسخ دهد که آیا تمایل تدریجی کودکان به ایجاد ارتباط کلمات بر اساس بخش های گفتاری ، شاهدی برای بلوغ مغز انسان برای درک نحو است. زبان انگلیسی. این آزمایش مشخص کرد که کودکان پاسخهای ناهمگن بخشهای گفتاری (کلمات مرتبط با مضمون) به کلمات تحریک شده تولید می کنند و بزرگسالان تمایل به تولید قسمتهای همگن پاسخهای گفتاری (از نظر نحوی) با همان دستورالعمل ها دارند. برای روشن کردن این مشاهده ، براون همچنین "آزمون استفاده" را انجام داد که در آن از کلمات مزخرف در زمینه های دستوری خاص استفاده می کرد و از آزمودنی ها می خواست معنی این کلمات را درک کنند. كودكان كوچكتر به شكل مشابه آزمون تداعی كلمات پاسخ می دادند و كلمات مزخرف را به صورت موضوعی فرض می كردند ، در حالی كه بزرگسالان مجدداً مفاهیم دستوری را برای مفهوم كلمه بیان می كردند. وی نتیجه گرفت که بر اساس افزایش نرخ پاسخهای همگن بخشهای گفتار کودکان با افزایش سن ، همراه با پاسخهایی که آنها به "آزمون استفاده" می دهند ، دو روشی است که کودکان می توانند برای درک قدری از نحو انگلیسی مشاهده کنند. بنابراین ، با حمایت از نظریه ای مبنی بر اینکه فراگیری زبان یک فرآیند بلوغ است.

جبرگرایی زبانی و بخشی از گفتار (1957) در سال 1957 ، براون تلاش کرد تا دریابد که زبان چگونه ادراک و اندیشه پیرامون فرد را تشکیل می دهد. به طور خاص ، او نگاهی انتقادی به چگونگی ایجاد معانی ما در بخشهایی از گفتار (به عنوان مثال ، افعال نامگذاری کنشها و اسامی که مواد را نام می برند) را در شناخت بین مردم ایجاد می کند. براون بر تعریف معنایی یک اسم تمرکز کرد ، که به عنوان یک شخص ، مکان یا چیز شناخته می شود. مشکلی که وی شناسایی کرد این است که معنای قطعی چیزی وجود ندارد ، از این رو ، براون توضیح داد که اسامی ممکن است کلید درک چگونگی تأثیر بخشهای گفتار بر شناخت باشد. وی این فرضیه را مطرح كرد كه اسامی برخلاف افعال دارای ویژگیهای معنایی هستند و گویندگان هنگام یادگیری انگلیسی این ناسازگاریهای معنایی را انتخاب می كنند. برای آزمودن فرضیه ، ارزیابی اسامی و افعال مورد استفاده توسط کودکانی که بزرگسالان انگلیسی و انگلیسی زبان را به کار می گرفتند ، برای شناسایی اینکه آیا اسامی و افعال مورد استفاده تفاوت معنایی واضحی دارند یا خیر ، به پایان رسید. این معاینه نشان داد که استفاده از اسم و فعل در کودک دارای تمایز معنایی واضحی در مقابل بزرگسالان است. با این نتیجه ، براون همچنین این سedال را مطرح كرد كه آیا كودكان از معانی معنای متمایز خود آگاهی دارند یا خیر. این سوال از طریق آزمون پاسخ داده شد. یک آزمایش ارتباط تصویری که روی کودکان انجام شد ، نشان داد که آنها از بخشی از گفتار یک کلمه (اعم از اینکه یک کلمه اسم باشد ، صفت و غیره) به عنوان اشاره ای به تعریف کلمه استفاده می کنند. در واقع ، كودكان در واقع در هنگام درگیر كردن با بخشهایی از گفتار ، از پیامدهای معنایی آگاهی دارند. براون نتیجه گرفت که تمایزهای معنایی بخشهای گفتار بر شناخت تأثیر می گذارد و ممکن است زبانهای مختلف و قسمتهای مربوط به گفتار آنها تعیین کننده عملکردهای مختلف شناختی برای کسانی باشد که از زبانهای گفته شده استفاده می کنند.

اصل فرکانس-اختصار (1958) در "چگونه چیزی را صدا می کنند؟" مقاله ، براون در مورد چگونگی نامهای مختلف اشیا نوشت ، اما اغلب یک نام مشترک دارند. وی اصل اختصار فرکانس را مطرح کرد ، که بر اساس آن نظریه می دهد که کودکان از کلماتی استفاده می کنند که طول آنها کوتاه تر است زیرا کلمات کوتاه تر برای اشیا در زبان انگلیسی رایج است - به عنوان مثال ، از سگ به عنوان "سگ" و نه "حیوان" یاد می شود . وی در مورد اصل اختصار فرکانس و چگونگی نقض آن توضیحاتی ارائه داد (به عنوان مثال ، با اشاره به آناناس "آناناس" و نه "میوه"). وی همچنین استدلال كرد كه كودكان با افزایش سن از نامگذاری مشخص به طبقه بندی انتزاعی تر می روند.

ضمایر قدرت و همبستگی (1960) در سال 1960 ، براون و آلبرت گیلمن برای دستیابی به شناخت عمیق تر از ضمیر "شما" در پنج زبان. این پنج زبان مورد مطالعه شامل ایتالیایی ، آلمانی ، اسپانیایی ، انگلیسی و فرانسه است. این پرسشنامه سناریویی را به شرکت کنندگان ارائه می دهد که در آن هنگام مکالمه با افراد دیگر که از طبقه اجتماعی ، خانواده و سن مختلف هستند ، باید ضمیر مناسب را انتخاب کنند. نتایج نشان می دهد که شرکت کنندگان بین ضمایر مختلف جابجا می شوند تا به بهترین وجه از کسانی که با آنها صحبت می کنند تعریف کند. براون و گیلمن این نظریه را مطرح کردند که دو سبک مختلف "شما" وجود دارد ، یکی برای نشان دادن پویایی قدرت ، و دیگری برای نشان دادن پویایی همبستگی. آنها ضمیر همبستگی را "T" ، و ضمیر قدرت "V" را برای ایجاد شفافیت و درک نامیدند. استفاده متنوع از T و V برای ایجاد روابط مختلف بین افراد در مکالمه بر اساس عواملی مانند سن ، طبقه اجتماعی ، شباهت ، آشنایی ، احترام و ابراز خلق و خو استفاده می شود.

نکته پدیده زبان (1966) برای آزمایش تجربی نکته زبان ، براون و دیوید مک نیل مطالعه ای انجام دادند که در آن از شرکت کنندگان خواستند لیستی از کلمات و تعاریف را جستجو کنند و سپس تعریف یکی از کلمات را گوش دهند در لیست. از افرادی که در حالت "نوک زبان" هستند ، خواسته شد تا نمودار ارزیابی کلمات مرتبط را که می توانند ارائه دهند ، پر کنند. براون و مک نیل توانستند دو نوع یادآوری را شناسایی کنند: انتزاعی و جزئی که شرکت کنندگان هنگام تلاش برای به خاطر آوردن کلمات مورد نظر به نمایش می گذارند. یادآوری انتزاعی به تعداد هجاهای کلمه مورد نظر یا محل هجاهای تأکید شده در کلمه متکی است در حالی که یادآوری جزئی به تعداد حروف کلمه مورد نظر متکی است.

کودک برای یادگیری نام اشیاء مفهوم کلمات را یاد می گیرد مثلاً به کاج ، افراد ، چنار ، سپیدار و ... درخت می گوید ، به این دلیل مفهوم درخت را به همه اینها اطلاق می کند که نشانگر حد معینی از کلی سازی نام اشیاء است مثلا به همه انواع درخت نمی گوید گیاه و از طرف دیگر نام هر درخت را به طور جداگانه هم بکار نمی برد و نام درخت برای همه انواع درخت برمیگزیند . این گونه نام بردن اشیاء عملی تر است زیرا لازم نسیت کودک فرق بین اعضاء یک گونه را بداند ، تا جایی که به او مربوط می شود هر دو مثل هم هستند ( انجلین ، 1977 ؛ براون 1958 ) .

نظریه رشد نحوی زبان

رشد نحوی شامل روش هایی است که تکواژهای مختلف در جمله ها مرتب می شوند یا ترکیب می شوند. تکواژها ، که واحدهای اساسی معنی در زبان هستند، زمانی که کودکان یاد می گیرند جملات ساده بسازند و سخنرانان دقیق تری می شوند، اضافه می شوند. تکواژها می توانند کل کلمات (مانند "خوشحال") یا قسمت هایی از کلمات باشند که معنای کلمات را تغییر می دهند (" un" happy).

راجر براون ( .Brown, R) یک مدل مرحله ای را پیشنهاد کرد که انواع مختلف ساختارهای مورفولوژیکی را که به زبان انگلیسی توسعه یافته اند و محدوده سنی که معمولاً در آن به دست می آیند، توصیف می کند.

براون در سال ۱۹۷۳ شمایی از رشد نحو را توصیف نمود و ۵ مرحله از رشد را شناسایی نمود. براون این مراحل رشد را با مطالعه سه کودک بدست آورد. او متوجه شد که مایلستونهای رشدی این کودکان بسیار متفاوت از یکدیگر است او از طریق استفاده از تعداد مورفم ها در هرگفته یا میانگین طول گفته آنرا حل نمود. براون برای آنکه بتواند آنها را با یکدیگر مقایسه نماید رشد نحویشان را در ارتباط با میانگین طول گفته بجای سن تقویمی شان توصیف نمود. براون زمانی که هرسه کودک در مراحل بالا تبحر یافته و نظم در گفتار آنها ظاهر شد، هر مرحله را ازهم جدا نمود.

در جملات کودکان هر چند بعضی از کلمات حذف شده است اما قواعد ساده دستور زبان و تربیت فاعل مفعول و فعل رعایت شده است . ( براون 1973 ) .

اولین قسمت از جمله که کودکان معمولاً بکار می برند گزاره است ( مثل کلمه بشین در جمله پارسا بشین روی صندلی )وقتی این گفته گسترده می شود نهاد به آن اضافه می شود ( مثل کلمه پارسا در جمله قبل ) و بعد قید صندلی اضافه می شود ( به جای روی صندلی از صندلی استفاده می کند ) و سپس کلمه روی صندلی کامل می شود ( براون 1973 ).

این توالی در تمام کودکان با زبانهای مختلف یکسان است .(براون 1973 ).

مرحله اول ( از 15 تا 30 ماهگی ) : قوانین معنا شناختی و روابط نحوی میانگین طول گفته ۰/ ۱ الی ۰/ ۲

کودکان شروع به استفاده از گفتار تلگرافی می کنند، که دو ترکیب کلمه هستند، برای مثال "پوشک مرطوب". براون (1973) مشاهده کرد که 75 درصد از گفته های دو کلمه ای کودکان را می توان در وجود 11 رابطه معنایی خلاصه کرد :

  • نام: "خانه بزرگ"
  • عامل اکشن: "بابا ضربه زد"
  • اکشن-ابژه: 'به توپ ضربه بزنید'
  • عامل - شی: "توپ بابا"
  • اسمی: "آن توپ"
  • نمایشی: "آنجا توپ"
  • تکرار: "توپ بیشتر"
  • عدم وجود: "توپ تمام شده"
  • دارایی: "صندلی بابا"
  • Entity + Locative: 'جدول کتاب'
  • Action + Locative: 'go store'

براون در سال ۱۹۷۳ با بررسی گفتار کودکان مشاهده نمود که گفتار این کودکان کوتاه و ساده است ، جملات حاوی واژگان ضروری برای انتقال اطلاعات(اسم، فعل، صفت) است که این مرحله را گفتار تلگرافی نیز می گویند . مشخصه های زبان بزرگسال نیز در این گفتار مشاهده نمی شود.

مرحله دوم ( در حدود 28 تا 36 ماهگی ) : مورفم های گرامری و مدولشن معنا میانگین طول گفته ۰/ ۲ تا ۵/ ۲

کودکان شروع به تولید جملات ساده، معمولاً 3 کلمه ای می کنند. این جملات ساده از قواعد نحوی پیروی می کنند و به تدریج با ادامه رشد اصلاح می شوند. پیشرفت‌های ریخت‌شناختی که در این محدوده سنی مشاهده می‌شود شامل استفاده از پیش‌رونده فعلی ( پایان‌های -ing )، حروف اضافه "in" و "on" و جمع‌های منظم ( پایان -s ) است.

مرحله سوم ( در حدود 36 تا 42 ماهگی ) : شکل گیری ( modalities ) جملات ساده میانگین طول گفته ۵/ ۲ تا ۲۵/ ۳

کودکان به افزودن تکواژها ادامه می دهند و به تدریج ساختارهای دستوری پیچیده ای تولید می کنند. تکواژهایی که در این سن اضافه می‌شوند عبارتند از زمان گذشته نامنظم، مالکیت ('s) و استفاده از فعل «بودن» ( I is , I am و غیره).

مرحله چهارم ( کودکان حدود 40 تا 46 ماهه ) : جا دادن ( Embedding ) میانگین طول گفته ۲۵/ ۳ تا ۷۵/ ۳

همچنان به دانش مورفولوژیکی خود می افزایند. این محدوده با استفاده از مقالات ( a یا the )، زمان گذشته منظم ( پایان -ed )، و گفتار سوم شخص منظم ( او آن را دوست دارد ) مرتبط است.

مرحله پنجم ( کودکان حدود 42 تا 52 ماه به بالا ) : هماهنگی ( coordination ) میانگین طول گفته ۷۵/ ۳ تا ۰/ ۴ +

ساختارهای دستوری پیچیده را اصلاح می کنند و استفاده از تکواژها را برای انتقال ایده های پیچیده تر افزایش می دهند. کودکان در این مرحله از گفتار سوم شخص نامنظم، فعل «بودن» به عنوان فعل کمکی (او نمی خندید) و در اشکال انقباضی آن (این است ، اوست و غیره) استفاده می کنند.

مطالعات حافظه براون

براون همچنین نقش مهمی در مطالعه حافظه داشت ، تحقیقاتی که با جیمز کولیک انجام شد در مورد حافظه زنده از آنچه مردم در لحظات با اهمیت تاریخی انجام می دادند قابل توجه بود ایجاد اصطلاح حافظه لامپ.

حافظه زنده یا حافظه لامپ

خاطرات لامپ یا خاطرات زنده آنها به خاطره دقیق ، شدید و مداوم شرایطی اشاره می کنند که شرایط بسیار مهمی را در زندگی ما احاطه کرده اند. این واقعه به خودی خود به خاطر سپرده می شود و آنچه که ما در لحظه دقیق وقوع یا اطلاع از آن انجام می دادیم.

احساس شخصی که این خاطرات را دارد برابر است با تصور داشتن چیزی شبیه به یک عکس یا یک قطعه فیلم که همیشه در حافظه در دسترس است ، کاملاً واضح و بدون احتمال خطا.

اینها عموماً رویدادهایی هستند که از اهمیت تاریخی زیادی برخوردار هستند.. به عنوان مثال نمونه هایی از این موارد در افرادی که دقیقاً لحظه رسیدن انسان به ماه ، ترور کندی یا مارتین لوتر کینگ ، سقوط دیوار برلین یا حملات اخیر علیه برج های دوقلو را به خاطر می آورند.

  • شاید برایتان جالب باشد: "3 نوع حافظه حسی: نمادین ، ​​اکوئیک و لفظی"

به طور کلی ، وقتی می خواهیم چیزی را به یاد بیاوریم لازم است که همان اطلاعات بارها و بارها تکرار شود یا که برای تولید رد پای حافظه با دانش دیگر مرتبط است که اجازه می دهد بعدا آنها را به یاد بیاورید. اتصالات عصبی که با یادگیری تحریک می شوند ، باید تقویت شوند. اگر هرگز از آنها استفاده نشده یا استفاده شود ، بدن ما در نظر خواهد گرفت که اطلاعات مربوط یا مفید نیستند و در نهایت آنها را فراموش می کنند.

اما بسیاری از خاطرات بدون نیاز به تکرار و تکرار آنها بسیار ماندگارتر نگهداری می شوند. این به دلیل نقش احساسات است. شناخته شده است که وقتی یک رویداد احساس شدیدی را بیدار می کند ، ردی از حافظه ایجاد می کند که بسیار قدرتمندتر و ماندگارتر از رویدادهای بدون اهمیت عاطفی است. به عنوان مثال ، اولین بوسه یا تولد کودک.

این مورد مربوط به حوادثی است که خاطرات لامپ ایجاد می کند ، دلیل اصلی یادآوری این لحظات و شرایطی که آنها را احاطه کرده است به همین روش فعال مانند احساس فعال سازی عاطفی است: ما با یک اتفاق غیر منتظره روبرو هستیم که ما را متعجب می کند درجه بزرگ پس از غافلگیری ، ما اهمیت این رویداد را پردازش می کنیم و این ، همراه با واکنش احساسی ناشی از تأیید چنین ارتباطی ، منجر به ایجاد یک حافظه قوی از آنچه اتفاق افتاده و شرایطی که آن را احاطه کرده است می شود.

اما باید در نظر گرفته شود که وقایع خود تنها در صورتی ثبت می شوند که برای شخصی که آنها را به یاد می آورد مهم باشند یا احساس کنند که با آنچه اتفاق افتاده یا افراد مرتبط با آن شناسایی شده اند. به عنوان مثال ، خاطره آنچه در زمان ترور مارتین لوتر کینگ انجام می شد ، برای افراد آفریقایی-آمریکایی که تأثیرات تفکیک نژادی را در ایالات متحده تجربه کرده اند ، نسبت به جمعیت قفقاز عموماً قویتر است.