درک اصوات گفتاري در دوره جنینی
در خصوص ميزان شنوايي کودکان در دوره جنيني تحقيقات زيادي انجام گرفته است. تا همين اواخر، تصور بر اين بود که طنين گفتار مادر تحت تاثير اصوات قوي ضربان قلب و ديگر اندامهاي بدن او قرار دارد. اما حال ثابت شده است که جنين نيز ميتواند اصوات خارجي همچون صداي مادر، را بشنود. در اواخر حاملگي مادر، جنين ميتواند اصوات آشنا را بشناسد و حتي داستاني را كه مادرش قبل از تولد برايش خوانده را تشخيص دهد. اين اظهار نظر در تحقيقي که ديکاسپر و اسپنس درسال 1986 انجام دادند به اثبات رسيده است.
در تحقيق ديکاسپر و اسپنس دوازده زن حامله مورد آزمايش قرار گرفتند و از آنها خواسته شد که متن مشخصي از داستان « گربه در کلاه » را دوبار در روز و در شش هفته آخر حاملگي براي جنين شان بخوانند. به اين ترتيب، قبل از تولد نوزاد سه ساعت و نيم داستان برايش خوانده ميشد. دو يا سه روز پس از تولد نوزادان را با پستانکي که براي ثبت شدت مکيدن طراحي شده بود مورد آزمايش قرار دادند. نوزادان ابتدا به مدت دو دقيقه اين پستانک را مکيدند تا محققان بتوانند ميزان معيني را براي شدت مکيدن معمولي آنها به دست آورند. سپس قسمتي از داستان گربه در کلاه و داستان ديگري که قبلا گوش نکرده بودند،توسط يك ضبط و صوت براي آنها پخش شد. نوسانات حاصل از سرعت مکيدن نوزادان يک ضبط صوت را روشن و خاموش ميکرد. نوزاداني که متن آشنايي را ميشنيدند سرعت مکيدنشان را طوري تغيير ميدادند که بتوانند صداي نوار رابشنوند. ولي نوزاداني که متن نا آشنايي را ميشنيدند تغييري در سرعت مکيدن خود نمي دادند. انجام يك آزمايش ديگر با صداي مادر و صداي يک زن ديگر نيز چنين نتيجه اي به بار آورد. اين نتايج نشان ميدهند که تجارب شنيداري پيش از تولد در نوزادان وجود دارد.
در تحقيق ديگري که توسط دي کاسپر، ليکانوت، بوشنل، گرينر و ماگياس (1994) انجام شد، واکنش چندين جنين در رحم مادر مورد بررسي قرار گرفت.در اين تحقيق گروهي از زنان فرانسوي زبان که سي و پنجمين هفته حاملگي خود را ميگذراندند آهنگي را سه بار بطور متوالي و هر روز به مدت ده دقيقه در طي چهار هفته براي جنين خود خواندند. نيمي از اين مادران ترانه اي به نام «پولت» و بقيه آنها آهنگ «گراپود کوچولو»را ميخواندند. پس از چهار هفته، نوار همان دو ترانه که با صداي فرد ديگري خوانده شده بود براي جنين از طريق بلندگويي که در بيست سانتي متري بالاي شکم مادر و همسطح سر جنين قرار داشت پخش شد. براي اطمينان از اينکه جنين تحت تاثير واکنشهاي مادر نسبت به آهنگ قرار نميگيرد، مادران ازطريق هدفون ترانه را گوش ميدادند.
در اين تحقيق واکنش جنين نسبت به دو ترانه با ثبت ضربان قلب وي و مقايسه آن با ضربان استاندارد ارزيابي شد. نتايج اختلاف فاحشي راميان ضربان قلب جنين هنگام شنيدن ترانه آشنا و ناآشنانشان ميداد . هنگام شنيدن ترانه اي که مادر براي جنين خوانده بود ضربان قلب او تندتر ميزد.ولي هنگامي که ترانه نا آشنا براي جنين پخش ميشد تغيير عمده اي در ضربان قلب او ايجاد نميشد . اين يافته نشان ميدهد که جنين ميتواند ترانه اي را که قبلا مادربرايش خوانده تشخيص دهد.
نوزادان همچنين نسبت به اصوات آشنا تمايل بيشتري از خود نشان ميدهند. آنها چند روز پس از تولد اصوات انسان را از صداهاي ديگر تشخيص ميدهند و اگر يک پستانک در دهانشان بگذاريم با شنيدن صداي يك انسان آن را ميمکند ولي با شنيدن صداي آهنگ يا اصوات ديگر آن را نخواهند مکيد. اين رجحان اصوات به مرور زمان خاص تر شده و در چهار هفتگي نوزاد صداي مادرش را به صداها ي ديگر ترجيح ميدهد.
نوزادان همچنين خيلي زود با زباني که اطرافيان صحبت ميکنند ارتباط برقرار کرده و توجهي به زبانهاي ديگر نشان نميدهند. ماهلر، جاشيک، داهين ، دوپو و ناتزي (1994) نشان دادند که نوزادان چهار روزه فرانسوي ميتوانند زبان فرانسه را از زبان روسي تشخيص داده و آن را به زبان ديگر ترجيح دهند. ت
حقيقي که اخيرا توسط کريستف و مورتون (1998) انجام شده نشان ميدهد که نوزادان در هفته هاي اول زندگي، نسبت به آهنگين يا غيرآهنگين بودن اصوات توجه نشان ميدهند که همين توانائي پايه گذار تشخيص زبانهاي مختلف در کودک ميشود.در تحقيقي ديگر مشخص شده است كه نوزادان دو ماهه انگليسي ميتوانند بين دو زبان انگليسي و ژاپني که از نظر وزن و آهنگ کاملا با هم تفاوت دارند تمايز قائل شوند . ولي بين زبان انگليسي و هلندي که ساختار عروضي مشابهي دارند چنين تمايزي را تشخيص نميدهند. ساختار عروضي يکي از مفاهيم بسيار مهم شناخت زبان ميباشد که با رشد کودک اهميت آن بيشتر شده و كودكان با درك آن خواهند توانست با خصوصيات زبان مادري خود بتدريجآشنا شود. جاشيک، کاتلر و ردانز (1993) نشان دادند که نوزادان نه ماهه انگليسي ترجيح ميدهند به کلماتي گوش دهند که سيلاب آنها مشابه سيلابهاي موجود در زبان انگليسي باشد.
تمام اين يافته ها نشان ميدهند که نوزادان قادر به درک اصوات ميباشند. در تحقيقي که توسط برتونچيني ، بيجلجاک ، مک آدامز ، پيرتز و ماهلر (1989) انجام شد، مشخص شد که اصوات گفتاري غالبا در يكي از نيمکره هاي مغز پردازش ميشوند.در يک آزمايش استماع دوگانه كه بر روي نوزادان کمتر از چهار روزه انجام شد آنها اصواتي را همزمان توسط هر دو گوش ميشنيدند. نتايج آزمايش نشان ميداد كه نوزادان بيشتر به سمت اصواتي توجه نشان ميدادند که توسط گوش راستشان ميشنيدند اما نسبت به نتهاي موسيقي واکنش برعکسي نشان ميدادند. اين مطلب نشان ميدهد که نوزادان در بدو تولد براي پردازش اصوات گفتاري بيشتر از نيمکره راست مغز خود استفاده ميکنند.
توانايي زود هنگام درک صحبت ديكران با تشخيص اصوات گفتاري يا واجها خود را نشان ميدهد. واج به کوچکترين واحد گفتاري در هر زبان گفته ميشود که ميتوان با آن کلمات را از يکديگر تشخيص داد. در تحقيقي كه با استفاده از تکنيک مکيدن استفاده صورت كرفت، ايماس و همکارانش به کودکان يک تا چهارماهه تک آواي /pa/ را ارائه کردند. در ابتدا کودکان سرعت مکيدن خود را زيادتر کردند تا بتوانند آواي جديد را بشنوند. سپس با عادت کردن به صداي مزبور سرعت مکيدن آنها به حالت اول برگشت. و زماني كه نوزادان کاملا به آواي /pa/ عادت کردند آواي جديدي بري آنها پخش شد. براي نيمي از کودکان آواي جديد يک واجك متفاوت داشت .مانند /ba/ . وبراي بقيه نوزادان آواي جديد فقط از نظر آواشناسي متفاوت بود ولي از نظر واجكها فرقي نميكرد. وقتي کودکان گروه اول آواي /ba/ را شنيدند سرعت مکيدن خود را افزايش دادند زيرا که ميخواستند بفهمند كه آواي جديد چيست .اما گروه دوم تغييري در سرعت مکيدن خود ندادند زيرا که آواي شنيده شده برايشان آشنا بود. اين مطلب نشان ميدهد که نوزادان دقيقا مانندافراد بزرگسال آواي جديد را مشابه آواي قبلي درک ميکنند. تحقيقات ديگري براي اثبات اين مطلب که نوزادان يک ماهه يا کمتر ميتوانند فونم ها را بر اساس تفاوتهاي آوايي آنها تشخيص دهند انجام گرفته است. براي مثال، ايماس (1974) براي سه حرف /t/, /p/,/k/ کنتراست (تقابل) ايجاد کرد و ميلر و ايماس فونم هايي را که داراي تلفظ متفاوت بودند را با يكديگر مقايسه کردند. (مانند /d/ , /n/ , /l/ ). همچنين تره هاب[10] (1976) نشان داد که نوزادان ميتوانند بين يك جفت صدا مانند /a/ , /i/ يا /i/,/u/ تمايز قائل شوند.
اين شواهد آزمايشي منجر به اين نتيجه گيري ميشود که نوزادان توانايي و پتانسيل واج شناسي يا شناسايي اصوات را دارند. هر چند كه بزرگسالان اين توانايي را ندارند. بزرگسالان ميتوانند فونم هاي زبان مادري خود را تشخيص دهند اما قادر نيستند هنگام گوش دادن به آواها و فونم هاي زبان ديگر بين آنها فرقي بگذارند. هر چه تفاوت بين واحدهاي گفتاري در زبان جديد و زبان مادري بيشتر باشد اين مشكل تشديد ميگردد.
حرکات پیش زبانی
در طول سال اول زندگی ، نوزادان قادر به برقراری ارتباط با زبان نیستند. در عوض ، نوزادان با حرکات حرکات ارتباط برقرار می کند. این پدیده به عنوان حرکات پیش از زبانی مجاز می شود ، که روش های غیرکلامی ارتباط نوزادان است که همچنین دارای برنامه همراه با این ژست است. نمونه هایی از این موارد می توانند به یک شی ، کشیدن پیراهن یکی از والدین برای جلب توجه والدین باشند ، و غیره.
هاردینگ در 1983 معیارهای مهمی را که همراه با رفتار حرکات قبل از زبان و قصد آنها برای برقراری ارتباط است ، ابداع کرد. سه معیار اصلی وجود دارد که همراه با یک حرکت پیش از زبانی است: انتظار ، استقبال ، و در نهایت ، توسعه برنامه های جایگزین. این فرایند مشخصاً در حدود 8 ماهگی اتفاق افتاده است ، جایی که یک سناریوی مناسب ممکن است این باشد که کودک پیراهن یکی دیگر از والدین شما را بکشد تا مشاهده کنید والدی بماند که پس از آن کودک مشخص می شود ، باعث می شود کودک به چیزی اشاره کند میل. این دو معیار اول را توصیف می کند. برنامه تدوین برنامه های جایگزین ممکن است در صورتی اتفاق بیفتد که والدین اینگونه است که کودک می خواهد تصدیق نکند ، ممکن است کودک شما را به سرگرم کند تا شما را بخواهید قبل از اجرای آن کند.