نظریه نوپیاژه ای رشد مایکل کامنز
مایکل لمپورت کامنز ( Michael Lamport Commons ) متولد 1939 ، یک دانشمند رفتارگرای نظری و یک دانشمند سیستم های پیچیده است. او مدل پیچیدگی سلسله مراتبی را توسعه داد .
مایکل لمپورت کامنز در سال 1939 در لس آنجلس به دنیا آمد و در هالیوود بزرگ شد . کامنز دارای دو مدرک کارشناسی از دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس (UCLA) است، یکی در ریاضیات و دیگری در روانشناسی . او کارشناسی ارشد و M.Phil. و در سال 1973 دکترای خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد . در حال حاضر، او استادیار بالینی، گروه روانپزشکی در مرکز پزشکی Beth Israel Deaconess (بیمارستان آموزشی دانشکده پزشکی هاروارد ) و مدیر مؤسسه Dare، کمبریج، ماساچوست است.
علاقه پژوهشی او تحلیل کمی واقعیت روانشناختی است که در طول عمر رشد می کند . او با فرانسیس آسبری ریچاردز، ادوارد ترودو و الکساندر پکر، مدل پیچیدگی سلسله مراتبی ، یک مدل روانشناسی ریاضی را توسعه داد.
او یکی از بنیانگذاران انجمن تحلیل های کمی رفتار ، انجمن تحقیقات رشد بزرگسالان ، انجمن اروپایی تحقیقات رشد بزرگسالان ، انجمن تحقیقات تروریسم، و گروه مورد علاقه ویژه تحلیل رفتار رشدی در انجمن تحلیل بین المللی رفتار است.
او عضو هیئت مدیره مجله تحلیل رفتار آنلاین است. او سردبیر قبلی مجله بولتن توسعه رفتار و مجله تحلیل آنلاین رفتار است. او ویراستار ارشد تجزیه و تحلیل کمی رفتار ، جلدهای 1 تا 11 و چهار جلد در زمینه رشد بزرگسالان از جمله فراتر از عملیات رسمی: رشد شناختی در اواخر نوجوانی و بزرگسالان و رویکردهای بالینی به رشد بزرگسالان، و همچنین ویراستار وابسته برای یک شماره ویژه بود. مجله تحلیل تجربی رفتار در مورد ماهیت تقویت . او سردبیر مشاور سری توسعه اخلاقی است.
مدل پیچیدگی سلسله مراتبی ( Model of hierarchical complexity )
مدل پیچیدگی سلسله مراتبی (MHC) که توسط کامنز ایجاد شده است، راهی برای اندازه گیری پیچیدگی یک رفتار است. MHC از اصول ریاضی برای تعیین کمیت ویژگی های رفتاری استفاده می کند و افراد را به مراحلی بر اساس وظایفی که به درستی انجام شده اند، اختصاص می دهد. این می تواند به صورت بین فرهنگی، در گونه های مختلف و حتی برای رایانه ها مورد استفاده قرار گیرد و به ما امکان می دهد رفتار را به طور دقیق و با شرایط همه یا هیچ رفتار کنیم. MHC کاربردهای مفید زیادی دارد، مانند درمان، مداخلات، توسعه سازمان ها و غیره.
مدل پیچیدگی سلسله مراتبی ( MHC ) چارچوبی برای امتیازدهی به میزان پیچیده بودن یک رفتار ، مانند استدلال کلامی یا سایر وظایف شناختی است. ترتیب پیچیدگی سلسله مراتبی یک کار را بر اساس اصول ریاضی نحوه سازماندهی اطلاعات از نظر علم اطلاعات کمیت می کند . این مدل توسط مایکل کامنز و فرانسیس ریچاردز ( Francis Richards ) در اوایل دهه 1980 توسعه یافت.
مایکل کامونز نظریه توسعه پیاژه را ساده و تقویت کرد و یک روش استاندارد برای بررسی الگوی جهانی توسعه ارائه کرد که مدل پیچیدگی سلسله مراتبی (MHC) نامیده شد. این مدل یک مقیاس واحد از دشواری وظایف استنباط شده را در سراسر حوزه ها ارزیابی می کند.
MHC مدلی از مراحل رشد که در آن فرد در حین انجام یک کار انجام می دهد. 16 مرتبه پیچیدگی سلسله مراتبی و مراحل مربوط به آنها را مشخص می کند. این مدل به جای نسبت دادن تغییرات رفتاری در طول سن یک فرد به توسعه ساختارهای ذهنی یا طرحواره، فرض میکند که توالی وظایف رفتارهای تکلیفی سلسله مراتبی را تشکیل میدهند که به طور فزایندهای پیچیده میشوند. MHC وظیفه را از عملکرد جدا می کند. عملکرد شرکت کننده در یک وظیفه با مرتبه معین پیچیدگی سلسله مراتبی نشان دهنده مرحله توسعه است. از آنجا که وظایف پیچیدهتر سلسله مراتبی باید تکمیل و تمرین شود تا بتوان وظایف پیچیدهتر را به دست آورد، این امر به دلیل تغییرات رشدی است که برای مثال در عملکرد افراد از وظایف پیچیدهتر از نظر سلسله مراتبی مشاهده میشود.
مدل پیچیدگی سلسله مراتبی (MHC) یک نظریه رسمی و یک چارچوب روانشناسی ریاضی برای تعیین میزان پیچیده بودن یک رفتار است. که توسط مایکل لمپورت کامنز و همکارانش توسعه یافته است، ترتیب پیچیدگی سلسله مراتبی یک کار را بر اساس اصول ریاضی نحوه سازماندهی اطلاعات، از نظر علم اطلاعات ، کمیت می کند . پیشرو آن مدل مرحله عمومی بود.
رفتارهایی که ممکن است امتیازدهی شوند شامل رفتارهای افراد منفرد یا گروههای اجتماعی آنها (به عنوان مثال، سازمانها، دولتها، جوامع)، حیوانات یا ماشینها است. این امکان به ثمر رساندن پیچیدگی سلسله مراتبی انجام کار در هر حوزه را می دهد. بر اساس مفاهیم بسیار ساده است که اقدامات وظیفه مرتبه بالاتر:
- بر حسب موارد پایین بعدی (ایجاد سلسله مراتب) تعریف می شوند.
- اقدامات پایین تر بعدی را سازماندهی کنید.
- اقدامات پایین تر را به روشی غیر خودسرانه سازماندهی کنید (متمایز کردن آنها از زنجیره های ساده رفتار).
بین فرهنگی و بین گونه ای معتبر است. دلیل کاربرد آن در بین فرهنگی این است که امتیازدهی بر اساس پیچیدگی ریاضی سازمان سلسله مراتبی اطلاعات است. امتیازدهی به محتوای اطلاعات (مثلاً آنچه انجام می شود، گفته می شود، نوشته می شود یا تجزیه و تحلیل می شود) بستگی ندارد، بلکه به نحوه سازماندهی اطلاعات بستگی دارد.
این مدل 16 مرتبه پیچیدگی سلسله مراتبی و مراحل مربوط به آنها را مشخص می کند . این با پیشنهادات قبلی در مورد مرحله رشد که برای انسان اعمال می شود متفاوت است.
به جای نسبت دادن تغییرات رفتاری در سنین فرد به توسعه ساختارهای ذهنی یا طرحواره، این مدل فرض می کند که توالی وظایف رفتارهای وظیفه سلسله مراتبی را تشکیل می دهند که به طور فزاینده ای پیچیده می شوند. از آنجایی که کارهای پیچیده تری باید تکمیل و تمرین شوند تا بتوان کارهای پیچیده تر را به دست آورد، این به دلیل تغییرات رشدی است که برای مثال در انجام تکالیف پیچیده افراد مشاهده می شود. (مثلاً، تا زمانی که نمایش عددی اعداد یاد نگرفته، شخص نمی تواند حسابی انجام دهد. تا زمانی که جمع یاد نگیرد، شخص نمی تواند مجموع اعداد را به صورت عملیاتی ضرب کند).
سازندگان MHC ادعا میکنند که تئوریهای قبلی مرحله، محرک و پاسخ را در ارزیابی مرحله، صرفاً با امتیاز دادن به پاسخها و نادیده گرفتن کار یا محرک، مخدوش کردهاند. MHC وظیفه یا محرک را از عملکرد جدا می کند. عملکرد شرکت کننده در یک کار با پیچیدگی معین نشان دهنده مرحله پیچیدگی رشد است.
نظریههای مرحله قبلی برای کامنز و ریچاردز رضایتبخش نبودند، زیرا نظریهها وجود مراحل را بیش از توصیف تغییرات متوالی در رفتار انسان نشان نمیدادند. این باعث شد که آنها فهرستی از دو مفهومی را ایجاد کنند که احساس می کردند یک نظریه رشد موفق باید به آن بپردازد. دو ایده ای که آنها می خواستند مطالعه کنند عبارت بودند از: (1) پیچیدگی سلسله مراتبی تکلیفی که باید حل شود و (2) روانشناسی، جامعه شناسی، و انسان شناسی اجرای وظیفه (و توسعه عملکرد).
وظایف فرعی و اقدامات فرعی
در یک مرتبه پیچیدگی سلسله مراتبی، یک شخص باید قبل از اضافه کردن حساب کند (فرعی 1). توجه داشته باشید که این فقط نیاز به یک اقدام قبلی دارد. آنها باید قبل از ضرب (فرعی 3) (فرعی 2) را جمع کنند. نظم ملموس پیچیدگی سلسله مراتبی مستلزم این است که دو مرتبه جمع اولیه و ضرب مرتبه اولیه مانند ضرب طولانی یا توزیعی هماهنگ شوند. علاوه بر این، تئوری های قبلی مرحله، محرک و پاسخ را در ارزیابی مرحله به سادگی با نمره دادن به پاسخ ها و نادیده گرفتن تکلیف یا محرک مخدوش کرده اند.
در MHC، سه اصل برای یک ترتیب وجود دارد تا وظیفه مرتبه بالاتر، وظیفه مرتبه پایین بعدی را هماهنگ کند. بدیهیات قوانینی هستند که برای تعیین اینکه چگونه MHC اقدامات را برای تشکیل یک سلسله مراتب ترتیب می دهد دنبال می شوند. این بدیهیات عبارتند از:
- بر حسب وظایف در مرتبه پایینتر بعدی اقدام وظیفه پیچیدگی سلسله مراتبی تعریف شده است.
- تعریف شده به عنوان عمل وظیفه مرتبه بالاتر که دو یا چند کنش کمتر پیچیده را سازماندهی می کند. یعنی عمل پیچیده تر روشی را مشخص می کند که در آن اقدامات پیچیده تر ترکیب می شوند.
- تعریف شده به عنوان اقدامات درجه پایین تر وظیفه باید به صورت غیر خودسرانه انجام شود.
این بدیهیات این امکان را برای کاربرد مدل فراهم می کند تا نیازهای دنیای واقعی، از جمله تجربی و تحلیلی را برآورده کند. سازماندهی خودسرانه از اقدامات پیچیدگی درجه پایین، که در نظریه پیاژه امکان پذیر است، علیرغم ساختار تعریف سلسله مراتبی، همبستگی های عملکردی روابط متقابل وظایف فرمول بندی های پیچیدگی دیفرانسیل را بد تعریف می کند. علاوه بر این، این مدل با سایر نظریههای نئوپیاژه در مورد رشد شناختی سازگار است. بر اساس این نظریه ها، پیشرفت به مراحل یا سطوح بالاتر رشد شناختی ناشی از افزایش کارایی پردازش و ظرفیت حافظه کاری است. به این معنی که مراحل مرتبه بالاتر تقاضاهای فزایندهای را برای این عملکردهای پردازش اطلاعات ایجاد میکنند.
پیچیدگی عمودی وظایف انجام شده
یکی از پایه های اصلی برای این نظریه توسعه، تجزیه و تحلیل وظیفه است . مطالعه وظایف ایده آل، از جمله نمونه سازی آنها در دنیای واقعی، اساس شاخه ای از کنترل محرک به نام سایکوفیزیک بوده است. وظایف بهعنوان توالیهای احتمالی تعریف میشوند که هر کدام محرکهایی را ارائه میکنند و هر یک به رفتار یا دنبالهای از رفتارها نیاز دارند که باید به شیوهای غیر خودسرانه رخ دهند. پیچیدگی رفتارهای لازم برای تکمیل یک کار را می توان با استفاده از تعاریف پیچیدگی افقی و پیچیدگی عمودی که در زیر توضیح داده شده است، مشخص کرد. رفتار با توجه به پیچیدگی تحلیلی شناخته شده کار مورد بررسی قرار می گیرد.
وظایف ماهیت کمی دارند. یا به درستی تکمیل شده اند یا اصلا تکمیل نشده اند. هیچ حالت میانی ( ترتیوم غیر داتور ) وجود ندارد. به همین دلیل، مدل تمام مراحل را به عنوان P-hard و از نظر عملکردی متمایز توصیف می کند. مرتبه های پیچیدگی سلسله مراتبی مانند اوربیتال های اتمی الکترون در اطراف هسته کوانتیزه می شوند : هر مشکلی دارای مرتبه ای از پیچیدگی سلسله مراتبی است که برای تکمیل صحیح آن لازم است، مشابه با تعیین کننده اسلاتر اتمی. . از آنجایی که وظایف یک مرتبه کمی پیچیدگی سلسله مراتبی به اقداماتی با مرتبه معین پیچیدگی سلسله مراتبی برای انجام آنها نیاز دارند، مرحله انجام وظیفه شرکت کننده معادل ترتیب پیچیدگی کار با موفقیت انجام شده است. بنابراین، ویژگی کمی تکالیف به ویژه در ارزیابی مرحله ای مؤثر است، زیرا نمرات به دست آمده برای مراحل نیز گسسته هستند.
هر کار حاوی انبوهی از وظایف فرعی است. هنگامی که وظایف فرعی توسط شرکت کننده به ترتیب لازم انجام می شود، وظیفه مورد نظر با موفقیت انجام می شود. بنابراین، این مدل ادعا میکند که همه وظایف در برخی از دنبالههای پیکربندیشده وظایف قرار میگیرند و تعیین دقیق ترتیب سلسله مراتبی پیچیدگی کار را ممکن میسازد. پیچیدگی وظایف به دو صورت متفاوت است: یا به صورت افقی (شامل اطلاعات کلاسیک). یا به صورت عمودی (شامل اطلاعات سلسله مراتبی).
مایکل لمپورت کامنز مدل پیچیدگی سلسله مراتبی (MHC) را در دو بعد پیچیدگی افقی و پیچیدگی عمودی پیشنهاد کرد (Commons & Richards, 2003, p. 205).
پیچیدگی افقی
اطلاعات کلاسیک تعداد سوالات "بله-خیر" را که برای انجام یک کار لازم است، توصیف می کند. به عنوان مثال، اگر از شخصی در سراسر اتاق بپرسید که آیا هنگام چرخاندن آن یک پنی به سر میرسد، گفتن "سر" آنها 1 بیت اطلاعات "افقی" را منتقل میکند. اگر 2 پنی وجود داشت، باید حداقل دو سؤال می پرسید، یکی در مورد هر پنی. از این رو، هر سوال 1 بیتی اضافی یک بیت دیگر اضافه می کند. بیایید بگوییم که آنها یک تاپ چهار وجهی داشتند که چهرههای آن به شمارههای 1، 2، 3، و 4 بود. به جای چرخاندن آن، آن را روی تخته پشتی پرتاب کردند . باز هم 2 بیت وجود خواهد داشت. می توان از آنها پرسید که آیا صورت دارای عدد زوج است؟ اگر چنین بود، میتوان پرسید که آیا این یک پیچیدگی افقی 2 است، سپس،
پیچیدگی عمودی
پیچیدگی سلسله مراتبی به تعداد بازگشت هایی اشاره دارد که اقدامات هماهنگ کننده باید روی مجموعه ای از عناصر اولیه انجام دهند. اقدامات در مرتبه بالاتر پیچیدگی سلسله مراتبی:
(الف) بر حسب اقدامات در مرتبه پایین تر پیچیدگی سلسله مراتبی تعریف می شوند.
(ب) اقدامات درجه پایین را سازماندهی و تبدیل می کند .
(ج) سازمانهایی از اقدامات درجه پایینتر تولید میکند که از نظر کیفی جدید هستند و خودسرانه نیستند و نمیتوانند تنها با این اقدامات پایینتر انجام شوند. هنگامی که این شرایط برآورده شد، می گوییم عمل مرتبه بالاتر اقدامات مرتبه پایین بعدی را هماهنگ می کند.
برای نشان دادن اینکه چگونه اقدامات پایینتر به اقدامات پیچیدهتر سلسله مراتبی سازماندهی میشوند، اجازه دهید به یک مثال ساده بپردازیم. تکمیل کل عملیات 3 × (4 + 1) وظیفه ای را تشکیل می دهد که به عمل توزیعی نیاز دارد. این عمل غیر خودسرانه دستور جمع و ضرب را برای هماهنگ کردن آنها می دهد. بنابراین عمل توزیعی یک مرتبه از نظر سلسله مراتبی پیچیده تر از اعمال جمع و ضرب به تنهایی است. این نشان دهنده توالی مناسب منفرد از اقدامات ساده تر است. اگرچه به سادگی نتایج را در یک پاسخ اضافه می کنند، افرادی که می توانند هر دو را انجام دهند، آزادی عمل ذهنی بیشتری نشان می دهند. لایه های اضافی انتزاع را می توان اعمال کرد. بنابراین، ترتیب پیچیدگی کار از طریق تجزیه و تحلیل خواسته های هر کار با تجزیه آن به بخش های تشکیل دهنده آن تعیین می شود.
پیچیدگی سلسله مراتبی یک کار به تعداد عملیات الحاقی که شامل آن است، یعنی تعداد بازگشت هایی که اقدامات هماهنگ کننده باید انجام دهند، اشاره دارد. یک کار مرتبه سه دارای سه عملیات الحاق است. یک وظیفه مرتبه سه بر روی یک یا چند وظیفه از مرتبه عمودی دو و یک وظیفه مرتبه دو بر روی یک یا چند وظیفه از مرتبه عمودی یک (ساده ترین کارها) عمل می کند.
تعریف رسمی مرحله
از آنجایی که کنشها به صورت استقرایی تعریف میشوند، تابع h نیز بهعنوان ترتیب پیچیدگی سلسله مراتبی شناخته میشود. برای هر عمل A ، ما می خواهیم مفهومی از پیچیدگی سلسله مراتبی آن عمل، h(A) را مرتبط کنیم. با توجه به مجموعه ای از اقدامات A و یک شرکت کننده S که A را انجام می دهد، مرحله اجرای S در A بالاترین مرتبه اقدامات در A است که حداقل یک بار با موفقیت انجام شده است، یعنی: مرحله ( S , A ) = max{ h(A) | A ∈ A و Aبا موفقیت توسط S } تکمیل شد. بنابراین، مفهوم مرحله ناپیوسته است و دارای همان شکافهای انتقالی است که مرتبههای پیچیدگی سلسله مراتبی دارند. این مطابق با تعاریف قبلی است.
از آنجا که مراحل MHC بر حسب پیچیدگی سلسله مراتبی وظایف به جای بازنمایی ذهنی (مانند مراحل پیاژه) مفهومسازی میشوند، بالاترین مرحله نشاندهنده اجرای موفقیتآمیز در پیچیدهترین وظایف سلسله مراتبی است تا بلوغ فکری.
مراحل پیچیدگی سلسله مراتبی
جدول زیر توضیحاتی در مورد هر مرحله در MHC ارائه می دهد. (اقتباس از Commons، Crone-Todd و Chen، 2014 )
| مرحله | کاری که آنها انجام می دهند | چگونه این کار را انجام می دهند | نتیجه نهایی |
| 0 - محاسباتی ( calculatory ) | فقط محاسبات دقیق ، بدون تعمیم | برنامه های ساخت بشر 0، 1، نه 2 یا 3 را دستکاری می کنند | حداقل نتیجه انسانی ماشین های سازمان نیافته (به مفهوم تورینگ ) به روشی مشابه با این مرحله عمل می کنند |
| 1- خودکار ( automatic ) | هر بار در یک اقدام "سخت سیمی" شرکت کنید، بدون شرطی کردن پاسخگو | به عنوان یک مکانیسم ساده به یک محرک محیطی پاسخ دهید | موجودات تک سلولی به روشی مشابه با این مرحله به یک محرک پاسخ می دهند |
| 2- حسی یا حرکتی ( sensory-motor ) | تمایز قاطعانه ، تعمیم محرک ها، حرکت | حرکت دادن اندام ها، لب ها، انگشتان پا، چشم ها، آرنج ها، سر؛ مشاهده اشیاء یا حرکت | محرکهای تقویتکننده تبعیضآمیز و شرطی |
| 3- حسی-حرکتی دایره ای ( circular sensory-motor ) | کلاس های مناسب با پایان باز تشکیل دهید | رسیدن، لمس کردن، گرفتن، تکان دادن اشیاء، غرغر کردن دایره ای | کلاس های باز، واج ها، آرشیفونم ها |
| 4- حسی- حرکتی ( sensory-motor ) | مفاهیم را شکل دهید | به محرک های کلاس با موفقیت و غیر تصادفی پاسخ دهید | تکواژها ، مفاهیم |
| 5 - اسمی ( nominal ) | روابط بین مفاهیم را بیابید | از نام ها برای اشیا و سایر گفته ها به عنوان دستورات موفق استفاده کنید | تک کلمات: انزال و تعجب، افعال، اسم، نام اعداد، نام حروف |
| 6- جمله ای ( sentential ) | تقلید و به دست آوردن دنباله. اعمال متوالی کوتاه را دنبال کنید | تعمیم اقدامات وظیفه وابسته به مسابقه. کلمات زنجیره ای | اشکال مختلف ضمایر: فاعل (من)، مفعول (من)، صفت ملکی (من)، ضمیر ملکی (من) و انعکاسی (خودم) برای افراد مختلف (من، تو، او، او، آن، ما، ی» همه ی آنها) |
| 7- پیش عملیاتی ( preoperational ) | کسرهای ساده انجام دهید ؛ لیست اعمال متوالی را دنبال کنید. داستان بگو | رویدادها را تقریباً رویدادها و اشیاء را بشمارید . نقاط را به هم وصل کنید؛ ترکیب اعداد و گزاره های ساده | اتصالات: به عنوان، وقتی، پس، چرا، قبل از. محصولات عملیات ساده |
| 8 - اولیه ( primary ) | استنتاج منطقی ساده و قوانین تجربی شامل توالی زمانی. محاسبات ساده | جمع، تفریق، ضرب، تقسیم، شمارش، اثبات، انجام یک سری کارها به تنهایی | زمانها، مکانها، شمارش کنشها، بازیگران، نتیجهی حسابی، دنبالهای از محاسبه |
| 9- انضمامی ( concrete ) | محاسبات کامل را انجام دهید ، دسته ها را تشکیل دهید ، معاملات را برنامه ریزی کنید | آیا تقسیم طولانی ، تقسیم کوتاه، از قوانین پیچیده اجتماعی پیروی می کند ، قوانین ساده اجتماعی را نادیده می گیرد، دیدگاه دیگران و خود را می گیرد و هماهنگ می کند. | روابط متقابل، رویدادهای اجتماعی، آنچه در میان دیگران اتفاق افتاد، معاملات معقول، تاریخ، جغرافیا |
| 10 - انتزاعی ( abstract ) | متمایز کردن متغیرهایی مانند کلیشه ها . کمی سازی منطقی ; (هیچ، بعضی، همه) | تشکیل متغیرها از کلاسهای محدود. گزاره ها را بسازید و کمی کنید | زمان متغیر، مکان، کنش، کنشگر، حالت، نوع؛ کمیت کننده ها (همه، هیچ، برخی)؛ اظهارات قاطعانه (به عنوان مثال، "ما همه می میریم") |
| 11 - رسمی ( formal ) | استدلال با استفاده از شواهد تجربی یا منطقی ؛ منطق خطی و یک بعدی است | حل مسائل با یک مجهول با استفاده از جبر ، منطق و تجربه | روابط (به عنوان مثال: علیت ) از متغیرها تشکیل می شوند. کلمات: خطی، منطقی، تک بعدی، اگر پس، بنابراین، بنابراین، زیرا; راه حل های علمی صحیح |
| 12 - سیستماتیک ( systematic ) | سیستم ها و ماتریس های چند متغیره بسازید | هماهنگ کردن بیش از یک متغیر به عنوان ورودی؛ روابط را در زمینه ها در نظر بگیرید | رویدادها و مفاهیم واقع در یک زمینه چند متغیره؛ سیستم ها از روابط شکل می گیرند. سیستم ها: حقوقی ، اجتماعی ، شرکتی ، اقتصادی ، ملی |
| 13- فراسیستماتیک ( metasystematic ) | چند سیستم و متاسیستم را از سیستم های متفاوت بسازید | ایجاد متاسیستم ها از سیستم ها. مقایسه سیستم ها و دیدگاه ها؛ ویژگی های نام سیستم ها: به عنوان مثال هم شکل ، هم شکل ، کامل ، سازگار (مانند آزمایش شده توسط اثبات سازگاری ) ، قابل مقایسه | فراسیستم ها و ابرسیستم ها از سیستم های روابط، به عنوان مثال قراردادها و وعده ها شکل می گیرند |
| 14 - پارادایمیک ( paradigmatic ) | جدید را تشکیل دهید . جنبه های "ناقص" یا "ناسازگار" متاسیستم ها را نشان می دهد | متاسیستم ها را سنتز کنید | پارادایم ها از متاسیستم های متعدد شکل می گیرند |
| 15- متقابل پارادایمیک ( cross-paradigmatic ) | پارادایم ها را با هم تطبیق دهید تا زمینه های جدید را تشکیل دهید | زمینه های جدیدی را با تلاقی پارادایم ها شکل دهید، به عنوان مثال زیست شناسی تکاملی + زیست شناسی تکاملی = زیست شناسی تکاملی تکاملی | زمینه های جدید از پارادایم های متعدد شکل می گیرند |
| 16 - فراپارادایمی متقابل (عملی- بازگشتی) ( meta-cross-paradigmatic (performative-recursive) ) | به ویژگی های مختلف عملیات متقابل پارادایمایی فکر کنید | پویایی و محدودیت های تفکر متقابل پارادایمیک را توضیح دهید | پویایی ها و محدودیت های تفکر متقابل پارادایماتیک همانطور که به صورت بازگشتی اجرا می شوند توضیح داده می شوند. |
این مدل دارای 16 مرتبه از پیچیدگی سلسله مراتبی و مراحل مربوط به آنها را مشخص می کند، که بیان می کند که هر یک از مراحل فرعی پیاژه، در واقع، مراحل بسیار سختی هستند. MHC پنج مرحله پسافرمی را به مسیر رشد پیاژه اضافه می کند: مرحله سیستماتیک 12، مرحله فراسیستماتیک 13، مرحله پارادایماتیک 14، مرحله متقابل پارادایم 15، و مرحله فراپارادایمی متقابل 16. ممکن است مرحله پیاژه شکل تلفیقی باشد. همان سیستماتیکصحنه. دنباله به شرح زیر است: (0) محاسباتی، (1) خودکار، (2) حسی و حرکتی، (3) حسی-حرکتی دایره ای، (4) حسی-حرکتی، (5) اسمی، (6) جمله ای، (7) ) پیش عملیاتی، (8) اولیه، (9) انضمامی، (10) انتزاعی، (11) رسمی، و پنج مورد پسارسمی: (12) سیستماتیک، (13) فراسیستماتیک، (14) پارادایماتیک، (15) متقابل پارادایماتیک، و (16) فراپارادایمی متقابل. چهار مرحله اول (0-3) مربوط به مرحله حسی حرکتی پیاژه است که در آن نوزادان و کودکان بسیار خردسال اجرا می کنند. نوجوانان و بزرگسالان می توانند در هر یک از مراحل بعدی اجرا کنند. مراحل 4 تا 5 MHC با مرحله پیش از عملیات پیاژه مطابقت دارد. 6 تا 8 با مرحله عملیاتی مشخص او مطابقت دارد. و 9 تا 11 با مرحله عملیاتی رسمی او مطابقت دارد.
رفتارهای پیچیده تر مدل های سیستمی متعدد را مشخص می کند. چهار مرحله بالاتر در MHC در مدل پیاژه نشان داده نشده است. مراحل بالاتر MHC به طور گسترده بر زمینه رشد مثبت بزرگسالان تأثیر گذاشته است. گفته میشود که برخی از بزرگسالان جایگزینها و دیدگاههایی در مورد عملیات رسمی ایجاد میکنند. آنها از عملیات رسمی در یک سیستم "بالاتر" از عملیات استفاده می کنند. برخی از نظریه پردازان نظم های پیچیده تر وظایف شناختی را « اندیشه پسارسمی » می نامند ، اما نظریه پردازان دیگر استدلال می کنند که این مرتبه های بالاتر را نمی توان دقیقاً به عنوان تفکر پسارسمی برچسب زد.
جردن (2018) استدلال کرد که مدلهای تک بعدی مانند MHC که سطح پیچیدگی برخی رفتارها را اندازهگیری میکند، تنها به یکی از بسیاری از جنبههای رشد بزرگسالان اشاره دارد و متغیرهای دیگری (علاوه بر معیارهای تک بعدی پیچیدگی) برای شرح کامل تر رشد بزرگسالان نیاز است .
مایکل کامنز شواهدی را برای چهار مرحله پسا رسمی در مدل پیچیدگی سلسله مراتبی ارائه کرد : سیستماتیک، فراسیستماتیک، پارادایماتیک و متقابل پارادایماتیک (کامونز و ریچاردز، 2003، ص 206-208؛ الیور، 2004، ص 31). با این حال، بسیاری از نظریه پردازان وجود دارند که از «تفکر پسا رسمی» انتقاد کرده اند، زیرا این مفهوم فاقد تأیید نظری و تجربی است. اصطلاح "تفکر یکپارچه" برای استفاده به جای آن پیشنهاد شده است.
شباهت ها و تفاوت بین مدل کامنز و سایرین
برخی از اشتراکات بین مفاهیم پیاژه و عوام از مرحله و بسیاری چیزهای دیگر وجود دارد که متفاوت هستند. در هر دو، شخص در می یابد:
- اقدامات مرتبه بالاتر بر حسب اقدامات مرتبه پایین تعریف می شوند. این امر ماهیت سلسله مراتبی روابط را تحمیل می کند و باعث می شود که وظایف مرتبه بالاتر شامل موارد پایین تر باشد و مستلزم آن است که اقدامات مرتبه پایین تر به صورت سلسله مراتبی در تعاریف نسبی وظایف مرتبه بالاتر قرار گیرند.
- کنشهای با پیچیدگی بالاتر، آن کنشهای مرتبه پایینتر را سازماندهی میکنند. این باعث می شود آنها قدرتمندتر شوند. کنشهای درجه پایینتر توسط کنشهایی با مرتبه پیچیدگی بالاتر، یعنی وظایف پیچیدهتر سازماندهی میشوند.
What Commons و همکاران اضافه کرده اند شامل:
- اقدامات با مرتبه بالاتر پیچیدگی، اقدامات درجه پایین را به روشی غیر خودسرانه سازماندهی می کند.
- وظیفه و عملکرد از هم جدا شده اند.
- همه وظایف دارای نظمی از پیچیدگی سلسله مراتبی هستند.
- فقط یک توالی از دستورات پیچیدگی سلسله مراتبی وجود دارد.
- از این رو، ساختار کل برای اقدامات وظیفه ایده آل وجود دارد.
- بین نظم های پیچیدگی سلسله مراتبی شکاف هایی وجود دارد.
- مرحله پیچیده ترین کار حل شده از نظر سلسله مراتبی است.
- شکاف هایی در مرحله عملکرد مقیاس بندی شده Rasch وجود دارد.
- مرحله عملکرد، حوزه کاری متفاوت است.
- هیچ ساختاری از کل - decaláge افقی - برای عملکرد وجود ندارد.
- این ناسازگاری در تفکر در مرحله رشد نیست.
- Decaláge حالت عادی و معمولی امور است.
- بین پیش عملیات اولیه و پیش عملیات، «مرحله حکمی» پیشنهادی فیشر بر اساس بیگز و بیگز اضافه شده است.
پنج مرحله بالاتر در MHC در مدل پیاژه نشان داده نشده است. آنها سیستماتیک، فراسیستماتیک، پارادایماتیک، متقابل پارادایماتیک و فراپارادایمی هستند. فقط حدود 20 درصد از افراد در مرحله سیستماتیک 11 بدون پشتیبانی اجرا می کنند. حتی کمتر (1.5٪) از افراد در مراحل بالاتر از مرحله سیستماتیک عمل می کنند. در مراحل فراتر از رسمی، رفتارهای پیچیدهتر مدلهای سیستمی متعدد را مشخص میکنند.
گفته میشود که برخی از بزرگسالان جایگزینها و دیدگاههایی در مورد کنشهای رسمی صحنه میسازند. آنها از کنش های رسمی در یک سیستم "بالاتر" از کنش ها استفاده می کنند و از محدودیت های کنش های مرحله رسمی فراتر می روند. در هر صورت، اینها همه راه هایی هستند که از طریق آنها این نظریه ها برای استدلال و ارائه شواهد همگرا مبنی بر اینکه برخی از بزرگسالان از اشکال استدلالی استفاده می کنند که پیچیده تر از شکلی است که مدل پیاژه با آن پایان یافت. با این حال، این نوآوریهای جدید را نمیتوان دقیقاً بهعنوان تفکر پسارسمی برچسبگذاری کرد .
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .