الیزابت بارت از دیگر نظریه‌ پردازان حوزه خانواده است که به تقسیم نقش زن و شوهر در روابط زناشویی و زندگی خانوادگی در قالب نظریه «شبکه خانواده» توجه می‌ کند. بات نظریه خود را در کتاب «خانواده و شبکه‌ ی اجتماعی»، با ترکیب دو مفهوم اساسی، جدایی نقش‌ های خانوادگی و اتصال شبکه اجتماعی خانواده، تبیین می‌ کند. 

او از دیگر نظریه‌پردازان حوزه خانواده است که به تقسیم نقش زن و شوهر در روابط زناشویی و زندگی خانوادگی در قالب نظریه «شبکه خانواده» توجه می‌کند. او عنوان می کند که درجه تفکیک نقش های زن و شوهر با میزان تراکم شبکه ای همبسته اند. یعنی هرچه ارتباط زن یا شوهر با شبکه های خویشاوندان و دوستان و... نزدیک تر و متراکم تر باشد، رابطه ی زن و شوهر تفکیک شده تر و بیشتر تابع سلسله مراتب است. در عکس این حالت زن و مرد نقش های کمترتفکیک شده و عادلانه تری دارندو در انجام وظایف خانگی همراه یکدیگر خواهند بود. مثلاً در روستاها (جوامع دهقانی)، شبکه خویشی متراکم تر و در نتیجه نقش ها مجزاتر و منفک تر بودند.بنابراین، بات نظریه خود را در کتاب «خانواده و شبکه‌ی اجتماعی»، با ترکیب دو مفهوم اساسی، جدایی نقش‌های خانوادگی و اتصال شبکه اجتماعی خانواده، تبیین می‌کند.

منظور بات از اتصال شبکه، اندازه آشنایی و دیدار میان اشخاصی است که اعضای خانواده با آن‌ها به صورت مستقل آشنا هستند. شبکه متراکم یا متصل برای توصیف شبکه‌ای به کار می‌رود که در آن میان واحدهای تشکیل‌دهنده، روابط بسیاری وجود دارد و عبارت شبکه پراکنده برای توضیح شبکه‌ای که روابط کمی میان واحدهای تشکیل‌دهنده وجود دارد استفاده می‌شود. بات بر اساس بررسی‌های خود به این نتیجه رسید که خانواده‌هایی که میزان بالایی از جدایی و تفکیک روابط نقشی زن و شوهر را داشتند، به یک شبکه متراکم روابط متصل بودند و بسیاری از دوستان، همسایگان و خویشاوندان یکدیگر را می شناختند و در مقابل در خانواده‌هایی که روابط نقشی نسبتاً مشترکی میان زن و شوهر وجود داشت، شبکه روابط پراکنده‌ای داشتند و تعداد کمی از خویشاوندان، همسایگان و دوستان آن‌ها یکدیگر را می‌شناختند. بر اساس این بررسی‌ها، فرضیه اصلی بات این بود که میزان جدایی نقش‌های خانوادگی با میزان اتصال کل شبکه خانواده ارتباط مستقیم دارد و شبکه‌های متراکم به میزان بیشتری جدایی نقش‌های زن و شوهر را دارند. در نتیجه خانواده‌هایی که شبکه متراکم دارند، تقسیم نقش در آن‌ها تفکیکی و جنسیتی و خانواده‌هایی که شبکه پراکنده دارند، تقسیم نقش در آن‌ها اشتراکی است.
وی معتقد بود که «تقسیم سنتی» نقش الزاماً در همه جا و در میان تمام خانواده‌ها وجود ندارد. او روابط این گروه از خانواده‌ها را «مناسبات تفکیکی نقش‌های زناشویی» می‌نامد و روابط گروه دیگری از خانواده‌ها که شامل روابط و فعالیت‌هایی است که زن و شوهر با یکدیگر به صورت مشترک انجام می‌دهند «مناسبات مربوط به نقش‌های مشترک» می‌نامد.
«مناسبات تفکیکی نقش‌های زناشویی» روابطی هستند که در آن زن و شوهر قائل به تفاوت واضحی در وظایف خود هستند و آن‌ها را جدا و میان خود تقسیم کرده و علایق و فعالیت‌های جداگانه دارند. او سپس این فرض را مطرح می‌کند که درجه جدایی نقش‌های زن و شوهر مستقیماً با تبعیت از اندازه متصل بودن شبکه اجتماعی خانواده تفاوت می‌کند. در صورتی که زن و شوهر هریک به شبکه متراکم تعلق داشته باشند و پس از ازدواج نیز این شبکه‌ها حفظ گردند، رابطه خانوادگی ناشی از ازدواج آن دو به این شبکه روابط اضافه می‌شود. زیرا هریک از زوج‌ها دوستان و آشنایانی دارند که می‌توانند در خارج از خانواده به آن‌ها کمک کنند. اما اگر شبکه اجتماعی پراکنده باشد، افراد در شبکه یکدیگر را نمی‌شناسند. بنابراین، وفاق اجتماعی و هم‌یاری اعضا به احتمال تنوع و گوناگونی در هنجارهای درون شبکه کمتر خواهد شد. به این ترتیب، زن و شوهری که از کمک و حمایت محیط دوستان خارج از منزل بهره‌مند نمی‌شوند، مجبورند به کمک‌های متقابل به یکدیگر و حتی به قبول نقش‌های سنتی یکدیگر گردن نهند. بات با توجه به روابط اجتماعی خانواده، مشخص کرد که روابط کلیه خانواده‌ها با جامعه، مانند یک «شبکه» است؛ یعنی هر خانواده با تعدادی از افراد در سطح جامعه در تماس است و این نوع تماس شبکه‌ای دو گونه است: «متصل» و «پراکنده». در صورتی که در یک خانواده پس از ازدواج، بین دوستان و آشنایان زن و شوهر معاشرت صورت گیرد، در این حالت شبکه روابط متصل است. اما اگر این معاشرت صورت نگیرد، شبکه روابط پراکنده می‌شود. به این صورت که اگر شبکه روابط اجتماعی پراکنده باشد، تقسیم نقش‌های مدرن و زندگی آن‌ها از نوع مشارکتی خواهد بود.
بنابراین می توان گفت؛ خانواده و خویشاوندی از دیرباز مورد توجه متفکران و اندیشمندان علوم انسانی و اجتماعی بوده است. روابط خانوادگی با معنای وسیع عاطفی و پراحساسش از اوان تاریخ بشریت برای اعضای جامعه امری روشن و مفهوم بوده است. تا قبل از رشد سرسام آور فرد‌گرایی در غرب خانواده جزء اولین نهادهایی بوده است که فرد در آن رشد می‌کرده و بزرگ می‌شده است. در حقیقت جامعه از نظر متفکران، تشکیل شده از خانواده‌ها بوده است. اگر به آراء و اندیشه‌های متفکران انسان شناسی نظری بیفکنیم، در جای جای نظریاتشان موضوع خانواده، ازدواج، عروسی، قوانین خانوادگی به نحو بارزی برجسته می‌نماید. اولین انسان شناسانی که روی موضوع خانواده تحقیق انجام داده‌اند حقوقدانانی بوده‌اند که خانواده را مجموعه‌ای از حقوق و روابط حقوقی می‌دانستند.
در حقیقت دلبستگی این طیف از انسان شناسان به موضوع خانواده شناخت پیشینة جامعه خود یعنی غرب بوده است. آن ها معتقد بودند که غرب تکامل یافته جوامع به اصطلاح «بدوی» است. همچنین آن ها حیطه مطالعات انسان شناسی را جوامع غیر اروپایی می‌دانستند. اینان دیدگاهی کاملاً تطوری و تکاملی را در حیطه انسان شناسی و کلاً علوم اجتماعی دنبال می‌کردند.هر کدام از این متفکران دورانی را برای تکامل خانواده تشریح کرده‌اند.

تقسیم نقش در خانواده

از مشهورترین تحقیقات کلاسیک جامعه‌شناسی خانواده، تحقیق الیزابت بات در مورد تقسیم نقش در خانواده است وی با بررسی 20 خانواده انگلیسی کتاب خانواده و شبکه اجتماعی را منتشر کرد. در این بررسی وی به وجود دو الگوی تقسیم نقش خانواده‌ها مورد مطالعه پی برد. الگوی اول خانواده‌هایی هستند که زن و شوهر هر یک به تنهایی و بدون کمک دیگری وظایف خود را انجام می‌دادند. الگوی دوم کاملاً متفاوت است و زن و شوهر در اکثر فعالیت‌ها به صورت مشترک با یکدیگر همکاری داشتند. بر این اساس دیده شد که اگر زن و شوهر کمک و پشتیبانی گروه‌های دیگر (شبکه خویشاوندی) را به دست آورند، وظایف هریک به کمک افراد هم‌جنس دیگر خود از گروه‌های خارج از خانواده، وابسته خواهد شد. اما اگر این کمک‌ها و پشتیبانی‌ها نباشد زن و شوهر به یکدیگر وابستگی متقابل می‌یابند (بات، 1373: 7- 254).

بات بر اساس بررسی‌های خود به این نتیجه رسید که خانواده‌هایی که میزان بالایی از جدایی و تفکیک روابط نقشی زن و شوهر را داشتند، به یک شبکه متراکم روابط متصل بودند و بسیاری از دوستان، همسایگان و خویشاوندان یکدیگر را می­شناختند و در مقابل در خانواده‌هایی که روابط نقشی نسبتاً مشترکی میان زن و شوهر وجود داشت، شبکه روابط پراکنده‌ای داشتند و تعداد کمی از خویشاوندان، همسایگان و دوستان آن‌ها یکدیگر را می‌شناختند. مناسبات «تفکیکی نقش‌های زناشویی» روابطی هستند که در آن زن و شوهر قائل به تفاوت واضحی در وظایف خود هستند و آن‌ها را جدا و میان خود تقسیم کرده و علایق و فعالیت‌های جداگانه دارند (بات، 1373: 254). 

نظریه شبکه

نام الیزابت بات با نظریه شبکه همراه است، نظریه‌ای که در کتاب او خانواده و شبکه اجتماعی تکمیل شده و درجه تفکیک نقش‌های زن و شوهر را با میزان تراکم شبکه‌ای همبسته می‌داند که زوجین بیرون از خانه برای خود حفظ می‌کنند. بات این نکته را در قالب فشارهای فرهنگی تبیین می‌کند. هنگامی‌که اشخاصی که با یک فرد آشنا هستند دارای اندرکنشی فشرده با هم هستند – یعنی وقتی که شبکه متراکم وجود دارد – اعضای شبکه به نوعی وفاق مشترک در مورد هنجارها دست می‌یابند و برای تبعیت از آن‌ها، به اعمال فشار اجتماعی غیر رسمی دست می‌زنند. این اشخاص دارای ارتباطات متعدد با یکدیگر هستند و به همیاری متقابل گرایش دارند (سگالن، 1380: 255-254).  

به اعتقاد الیزابت بات، روابط اجتماعی کلیه خانواده‌ها در جامعه حالت «شبکه» دارد؛ یعنی هر خانواده با تعدادی از افراد جامعه در تماس است؛ اما شبکه روابط بعضی از خانواده‌ها شبکه متصل است و شبکه روابط بعضی دیگر از خانواده‌ها شبکه پراکنده است و چگونگی تقسیم نقش‌های خانوادگی به نوع شبکه اجتماعی خانواده بستگی دارد خانواده‌هایی که تقسیم نقش آن‏ها سنتی است شبکه روابط اجتماعی آن‏ها متصل است؛ یعنی دوستان، آشنایان و همسایگان این خانواده یکدیگر را می‌شناسند و بدون ارتباط با خانواده مورد نظر با یکدیگر روابط اجتماعی دارند اما زن و شوهری که به صورت مشارکتی با یکدیگر زندگی می‌کنند، دارای شبکه اجتماعی پراکنده هستند؛ یعنی دوستان و آشنایان آن‏ها یکدیگر را چندان نمی‏شناسند (بات، 1373: 253-259).

به اعتقاد بات، تقسیم نقش‌ها در درون خانواده بیش از آن که یک پدیده طبیعی یا ضروری برای انسجام خانواده است به رابطه زوج‌ها با محیط اجتماعی‌شان و نوع شبکه اجتماعی خانواده (متصل یا پراکنده) بستگی دارد. اگر زوجین کمک و پشتیبانی گروه‌های دیگر را به دست آورند وظایف هر یک به کمک افراد هم جنس دیگر خود از گروه‌های خارج از خانواده وابسته خواهد شد اما اگر این کمک‌ها و پشتیبانی‌ها نباشد زن و شوهر به یکدیگر وابستگی متقابل می‌یابند که به انسجام واقعی خانواده می‌انجامد (بات، 13730: 255).

یکی از چهره‌های مهم نظریه شبکه، الیزابت بات، درجه تفکیک نقش‌های زن وشوهر را با میزان تراکم شبکه‌ای همبسته می‌داند که زوجین بیرون از خانه برای خود حفظ می‌کنند. هر چه ارتباط ایشان با شبکه‌های خویشاوندی، دوستان و همسایگان نزدیک‌تر و هرچه این شبکه‌ها متراکم‌تر باشند، رابطه زن و شوهر به عنوان زوج زناشویی تفکیک شده‌تر بوده و بیشتر تابع سلسله مراتب است. عکس قضیه نیز مصداق دارد، هر چه شبکه‌ها کم تراکم‌تر باشند، نقش‌های مردانه و زنانه کمتر نشانگر جدایی و تفکیک هستند. بات این نکته را درقالب فشارهای فرهنگی تبیین می‌کند (سگالن، 1380: 254).

درصورتی‌که زن و شوهر هر یک به شبکه متراکم تعلق داشته باشند و پس از ازدواج نیز این شبکه‌ها حفظ گردند، رابطه خانوادگی ناشی از ازدواج آن دو به این شبکه روابط اضافه می‌شود. زیرا هریک از زوج‌ها دوستان و آشنایانی دارند که می‌توانند در خارج از خانواده به آن‌ها کمک کنند. اما اگر شبکه اجتماعی پراکنده باشد، افراد در شبکه یکدیگر را نمی‌شناسند. بنابراین، وفاق اجتماعی و همیاری اعضا به‌احتمال تنوع و گوناگونی در هنجارهای درون شبکه کمتر خواهد شد. بات با توجه به روابط اجتماعی خانواده، مشخص کرد که روابط کلیه خانواده‌ها با جامعه، مانند یک «شبکه» است؛ یعنی هر خانواده با تعدادی از افراد در سطح جامعه در تماس است و این نوع تماس شبکه‌ای دو گونه است: «متصل» و «پراکنده». درصورتی‌که در یک خانواده پس از ازدواج، بین دوستان و آشنایان زن و شوهر معاشرت صورت گیرد، در این حالت شبکه روابط متصل است. اما اگر این معاشرت صورت نگیرد، شبکه روابط پراکنده می‌شود (اعزازی، 1387: 123).

منظور بارت از اتصال شبکه، اندازه آشنایی و دیدار میان اشخاصی است که اعضای خانواده با آنها به صورت مستقل آشنا هستند. شبکه متراکم یا متصل برای توصیف شبکه‌ ای به کار می‌ رود که در آن میان واحد های تشکیل‌ دهنده، روابط بسیاری وجود دارد و عبارت شبکه پراکنده برای توضیح شبکه‌ ای که روابط کمی میان واحدهای تشکیل‌ دهنده وجود دارد استفاده می‌ شود. بات بر اساس بررسی‌ های خود به این نتیجه رسید که خانواده‌ هایی که میزان بالایی از جدایی و تفکیک روابط نقشی زن و شوهر را داشتند، به یک شبکه متراکم روابط متصل بودند و بسیاری از دوستان، همسایگان و خویشاوندان یکدیگر را می‌ شناختند و در مقابل در خانواده‌ هایی که روابط نقشی نسبتاً مشترکی میان زن و شوهر وجود داشت، شبکه روابط پراکنده‌ ای داشتند و تعداد کمی از خویشاوندان، همسایگان و دوستان آنها یکدیگر را می‌ شناختند. بر اساس این بررسی‌ ها، فرضیه اصلی بارت این بود که میزان جدایی نقش‌ های خانوادگی با میزان اتصال کل شبکه خانواده ارتباط مستقیم دارد و شبکه‌ های متراکم به میزان بیشتری جدایی نقش‌ های زن و شوهر را دارند. در نتیجه خانواده‌ هایی که شبکه متراکم دارند، تقسیم نقش در آنها تفکیکی و جنسیتی و خانواده‌ هایی که شبکه پراکنده دارند، تقسیم نقش در آنها اشتراکی است.

وی معتقد بود که «تقسیم سنتی» نقش الزاماً در همه جا و در میان تمام خانواده‌ ها وجود ندارد. او روابط این گروه از خانواده‌ ها را «مناسبات تفکیکی نقش‌ های زناشویی» می‌ نامد و روابط گروه دیگری از خانواده‌ ها که شامل روابط و فعالیت‌ هایی است که زن و شوهر با یکدیگر به صورت مشترک انجام می‌ دهند «مناسبات مربوط به نقش‌ های مشترک» می‌ نامد.

«مناسبات تفکیکی نقش‌ های زناشویی» روابطی هستند که در آن زن و شوهر قائل به تفاوت واضحی در وظایف خود هستند و آنها را جدا و میان خود تقسیم کرده و علایق و فعالیت‌ های جداگانه دارند. او سپس این فرض را مطرح می‌ کند که درجه جدایی نقش‌ های زن و شوهر مستقیماً با تبعیت از اندازه متصل بودن شبکه اجتماعی خانواده تفاوت می‌ کند. در صورتی که زن و شوهر هریک به شبکه متراکم تعلق داشته باشند و پس از ازدواج نیز این شبکه‌ ها حفظ گردند، رابطه خانوادگی ناشی از ازدواج آن دو به این شبکه روابط اضافه می‌ شود. زیرا هریک از زوج‌ ها دوستان و آشنایانی دارند که می‌ توانند در خارج از خانواده به آنها کمک کنند. اما اگر شبکه اجتماعی پراکنده باشد، افراد در شبکه یکدیگر را نمی‌‌ شناسند. بنابراین، وفاق اجتماعی و همیاری اعضا به احتمال تنوع و گوناگونی در هنجارهای درون شبکه کمتر خواهد شد. به این ترتیب، زن و شوهری که از کمک و حمایت محیط دوستان خارج از منزل بهره‌مند نمی‌‌ شوند، مجبورند به کمک‌ های متقابل به یکدیگر و حتی به قبول نقش‌ های سنتی یکدیگر گردن نهند. بات با توجه به روابط اجتماعی خانواده، مشخص کرد که روابط کلیه خانواده‌ ها با جامعه، مانند یک «شبکه» است؛ یعنی هر خانواده با تعدادی از افراد در سطح جامعه در تماس است و این نوع تماس شبکه‌ای دو گونه است:«متصل» و «پراکنده». در صورتی که در یک خانواده پس از ازدواج، بین دوستان و آشنایان زن و شوهر معاشرت صورت گیرد، در این حالت شبکه روابط متصل است. اما اگر این معاشرت صورت نگیرد، شبکه روابط پراکنده می‌ شود. به این صورت که اگر شبکه روابط اجتماعی پراکنده باشد، تقسیم نقش‌ های مدرن و زندگی آنها از نوع مشارکتی خواهد بود.