نظریه جرم شناسی انریکو فری
انریکو فری ( Enrico Ferri ) متولد 25 فوریه 1856 و متوفای 12 آوریل 1929 ، جرمشناس، سوسیالیست ایتالیایی و شاگرد چزاره لومبروزو ( سزار لومبروزو ) بنیانگذار مکتب جرم شناسی ایتالیا بود . در حالی که لومبروزو در مورد عوامل فیزیولوژیکی ادعایی که مجرمان را برانگیخت تحقیق می کرد، فری جنبه های اجتماعی و اقتصادی را بررسی می کرد. او سردبیر روزنامه سوسیالیستی آوانتی بود! و در سال 1884 کتاب جامعه شناسی جنایی او را منتشر کرد. بعدها، کار او به عنوان مبنایی برای قانون جزایی آرژانتین در سال 1921 قرار گرفت. اگرچه در ابتدا بنیتو موسولینی دیکتاتور ایتالیایی آن را رد کرد، فری بعداً یکی ازحامیان خارجی اصلی موسولینی و حزب فاشیست ملی او شد.
فرّی دوست و هممکتب لمبروزو، نتایج مطالعات خود را بیشتر در قالب جامعهشناختی مطرح کرد و آنها را در کتاب «افقهای نوین حقوق کیفری و جرمشناسی» (١٨٨١) منعکس کرد. این کتاب در چاپ بعدی عنوان «جامعهشناسی جنائی» را پیدا کرد و موجب ایجاد علم جامعهشناسی جنائی شد.
فری در سال 1856 در لمباردی به دنیا آمد، و ابتدا به عنوان یک سخنران و سپس به عنوان استاد حقوق کیفری ، که مدتی را به عنوان شاگرد چزاره لومبروسو گذرانده بود، کار کرد. در حالی که لومبروزو در مورد جرمشناسی انسانشناختی تحقیق میکرد ، فری بیشتر بر تأثیرات اجتماعی و اقتصادی بر میزان جرم و جنایت متمرکز بود.
آنریکو فری بنیانگذار "جامعه شناسی جنایی" و شاید برجسته ترین نماینده مکتب ایتالیایی جرم شناسی پس از مرگ لمبروزو در 1874 وارد دانشگاه بلونا شد و در زمره شاگردان پیترو الرو وارد شد. الرو استاد حقوق جزا بود، که عمیقا به مطالعات جامعه شناختی و سیاسی علاقهمند بود. علاقه فری به کار در حوزه مطالعات و آمار جنایی از او ناشی شده است. در سال 1878 در سن 21 سالگی او نخستین کار خود "تئوری مسئولیت اخلاقی و نفی اراده آزاد" را منتشر ساخت. در طول سال های 9-1878 در پاریس مطالعه کرد و مطالعات جنایی در فرانسه از 1826 الی 1878 را نگاشت، یک اثر در زمینه آمار جنایی که توسط دانشمندان فرانسوی بلافاصله معتبر شناخته شد.
تحقیقات فری منجر به این شد که او نظریههایی را مطرح کند که بر خلاف مجازات مجرمان پس از وقوع جنایت، روشهای پیشگیری از جرم را به عنوان ستون اصلی اجرای قانون میدانند. او بنیانگذار مکتب پوزیتیویستی شد و در مقابل پوزیتیویسم بیولوژیکی لومبروزو در مورد پوزیتیویسم روانشناختی و اجتماعی تحقیق کرد.
فری که در آن زمان یک رادیکال بود، در سال 1886 به عضویت پارلمان ایتالیا انتخاب شد. در سال 1893، او به حزب سوسیالیست ایتالیا پیوست و روزنامه روزانه آنها، آوانتی را ویرایش کرد . در سالهای 1900 و 1904 در کنگره علیه نقش وزرای سوسیالیست در دولتهای بورژوازی سخن گفت.
فری در طول جنگ جهانی اول طرفدار بی طرفی ایتالیا بود و در سال 1921 دوباره به عنوان معاون حزب سوسیالیست انتخاب شد. در ایتالیا پس از جنگ، او از حامیان رژیم فاشیستی موسولینی شد. فری در سال 1929 درگذشت .
فری بارها توسط سیپیو سیگله ( Scipio Sighele ) به عنوان همکار و دوست معاصر در کتاب اولیه سیگله "جمعیت جنایتکار" در مورد روانشناسی توده ذکر شده است . هر دو جامعه شناس در مورد تأثیر جمعیت بر اعضای آن جمعیت کمابیش دیدگاه مشابهی داشتند. این ایده اساسی توسط گابریل تارد و گوستاو لو بون نیز توصیف شد .
انریکوفری شاگرد لومبرزو کسی بود که رساله دکترای خود را درباره جبریت پدیده مجرمانه نوشته است اما برخلاف لومبرزو که جرم را پدیده زیستی و روانی می دانست ، افریکوفری جرم را پدیده ای زیستی ، روانی و اجتماعی می دانست و بر همین مبنا طبقه بندی دو گانه لومبرزو از مجرمین را ( مجرم مادرزاد / مختل المشاعر ) را به طبقه بندی پنج گانه ای توسعه داد و( مجرمین احساساتی / اتفاقی / به عادت ) را به آنها اضافه نمود . اینها کسانی هستند که گرایش آنها به سمت جرم معلول شرایط محیطی است .
انريكوفري كه ازبنيانگذاران مكتب تحققي بود در كتاب خود تحت عنوان «افقهاي نوين حقوق كيفري» (۱۸۸۸ م) خواستار تجديد نظر در حقوق كيفري و توجه به نحوة مبارزه با بزهكاري شد.
تاثیر پذیری از لمبروزو
در 1879 او بازگشت و به "تورین" وارد شد و شاگرد "لمبروزو" شد. به واسطه نفوذ الرو او به استادی حقوق کیفری در دانشگاه "بلونیا" در سال 1880 منصوب شد. فری خود را به عنوان یک معلم نوظهور به اثبات رساند از نخستین جلسات سخنرانیش ازدحام می شود و محبوبیتش بین دانشجویان خیلی گسترده بود. در سال 1882 دعوت به کرسی مشابه در دانشگاه "سیینا" را پذیرفت اینجا او در سال 1884 نخستین ویراست از "آدمکشی" را کامل کرد که در آن برای نخستین بار طبقه معروفش از جرم را ارائه کرد. در همان سال او اولین ویراست از "جامعه شناسی جنایی" خود را منتشر کرد.
در مه 1886 به عنوان نماینده پارلمان ایتالیا به وسیله حزب سوسیالیست انتخاب شد. در یک مقطع از زمان شغلش به عنوان معلم به واسطه فعالیتهای سیاسی قطع گردید، اما علی رغم این فعالیت ها او کارش را به عنوان یک نویسنده در مسیر حقوق و جرم شناسی ادامه داد. در سال 1889 به دانشگاه پیزا برای کرسی "فرانسیسکو کاررا" که رهبر مکتب کلاسیک حقوق کیفری در ایتالیا بود دعوت شد. با این حال فعالیت سیاسی فری ادامه یافت و در سال 1893 به اخراج او از کرسی استادی منجر شد به رغم سنت غیرقابل جابه جا بودن اساتید عادی! در سال 1896 فری بنیان گذاشت و سردبیر روزنامه سوسیالیستی "آوانته" شد. درهمان زمان در شهر رم به طور خصوصی فعالیت حقوقی داشت. در طول بیشتر این مدت فری رهبر حزبش در پارلمان ایتالیا بود، جایی که به عنوان خطیبی بسیار پرقدرت و توانا شناخته شده بود درخلال این مدت به خاطرتواناییش در کار خصوصی حقوقی هم شهرت زیادی به دست آورد. در سال 1904 او استاد حقوق کیفری در دانشگاه "رویال رم" شد کرسی که خودش در آن زمان ایجاد کرد علاوه بر کارهایی که سابقا مذکور آمد فری کارهای دیگری در مسیر پیگیری جرم شناسی منتشر کرده است.
نخستین چاپ ایتالیایی "جامعه شناسی جنایی" در 1884 پدید آمد اما مشتمل بر 160 صفحه بود در حالی که چاپ پنجم در 1900 مشتمل بر هزار صفحه بود یک ترجمه که توسط آقای "موریسون" ویرایش شد در سال 1897 در انگلستان عرضه شد. از این رو این ترجمه حاوی بخشی از نسخه کار اصلی بوده و نکات فراوانی را که در چاپ های قدیمی تر از متن اصلی هم بود، حذف کرده بود. ترجمه حاضر از چاپ (ویراست) 1905 فرانسوی اثر به وجود آمده (آخرین چاپ) که توسط خود مولف اصلاح شد.
سهم متمایز فری در علم جرم شناسی تاکید و اصرار او بر اینکه جرم عمدتاً یک "پدیده اجتماعی" است بود، اگر چه منحصراً این گونه تفسیر نمی شود. مطلوب او این بود که عناصر فیزیکی و انسان شناختی را با عناصر اجتماعی در پدیده جرم آشتی دهد. در این زمینه او بسیار موفق بود. جامعه شناسی کیفری او دورهای از هر دو علم جرم شناسی و جامعه شناسی مشخص کرد. فری طرفدار دکترین "جبرگرایی اجتماعی" درباره تلقی از جرم است ولی او این دکترین را چه به لحاظ اجتماعی و چه حقوقی، چنان تفسیر می کند که از بسیاری از عناصر مورد ایراد این نظریه احتراز میشود.
باورهای سیاسی
فری اغلب بین سوسیالیسم و داروینیسم مقایسه می کرد و آثار خاصی از ارنست هکل را که تضادهای بین این دو مکتب فکری را برجسته می کرد، مورد مناقشه قرار می داد. فری در عوض استدلال کرد که داروینیسم اصول علمی کلیدی خود را برای سوسیالیسم فراهم کرده است.
فری دین و علم را با هم نسبت معکوس می دید. بنابراین با افزایش قدرت یکی، دیگری کاهش یافت. فری مشاهده کرد که همانطور که داروینیسم طبق کلیسا ضربه مخربی به دین و منشأ جهان وارد کرد ، سوسیالیسم در مقایسه با آن افزایش یافت. بنابراین، فری استدلال کرد که سوسیالیسم بسط داروینیسم و نظریه تکامل است.
او در اواخر عمر خود به یکی از حامیان اصلی بنیتو موسولینی تبدیل شد. او فاشیسم را بیانگر آرمانهای سوسیالیستی دانست که فاشیسم «تأیید دولت در برابر فردگرایی لیبرال» است.
فری در سال ۱۸۸۶ به نمایندگی در پارلمان ایتالیا انتخاب شد. در سال ۱۸۹۳ به حزب سوسیالیست ایتالیا پیوست و سردبیری نشریه رسمی این حزب آوانته را برعهده داشت. آثار او منبع اصلی تنظیم قانون مجازات آرژانتین در سال ۱۹۲۱ بود.
پایه های اندیشه فری
1. اعتقاد به تثلیث علمی (مارکس، داروین و اسپنسر)
فری درباره سوسیالیزم و علم تجربی مدرن به ما می گوید که «مارکس، داروین و اسپنسر را تکمیل می کند و آنها با یکدیگر تثلیث علمی بزرگ قرن نوزدهم را تشکیل می دهند». به بیان دیگر جامعه شناسی فری همان جامعه شناسی اسپنسر و مارکس است که اندکی به وسیله دکترین های زیست شناختی داروین تعدیل شده است.
2. نفی دکترین اراده آزاد
حال نقطه نظر اسپنسر و مارکس در جامعه شناسی، ماتریالیستی و مکانیکی است، گرچه نظر آنها همیشه نمی تواند به طور استوار یا مداوم درمان عملی برای مشکلات اجتماعی باشد. نقطه نظر فری نیز نوعی وحدت ماتریالیستی و مکانیکی است گرچه او به طور مداوم در ارائه درمان عملی برای مساله جرم چنین نیست. بنابراین او احساس می کند مجبور است در گام نخست حقیقت دکترین اراده آزاد را انکار کند.
3. طرح مسئولیت اجتماعی به جای مسئولیت اخلاقی
به عنوان یک نتیجه انکار دکترین اراده آزاد فری جایی برای دکترین مسئولیت اخلاقی در معنای دقیقش نمی یابد اما تلاش می کند که دکترینش درباره مسئولیت اجتماعی را جایگزین مسئولیت اخلاقی کند. از این رو یکی از مهمترین نتایج نظری این است که روانشناسی فری، روانشناسی اجتماعی سازی انگلیسی را که در طول قرن نوزدهم نظریه غالب بود، منفعل می کند. براساس چنین دکترینی از ماهیت انسان، فرد اساسا عروسک خیمه شب بازی قدرت های محیط و وراثت جسمی است و جای کوچکی برای ایجاد کنش توسط ذهن فرد وجود دارد.
در تمام مطالب بالا فری یک پیرو ثابت قدم نظریات جامعه شناختی است که در «اصول نخستین» اسپنسر به طور ضمنی بیان شده است. در واقع در قدیمترین دوره پیشرفتش تقریبا به طور کامل تحت تاثیر جامعه شناسی اسپنسر بود. اما در دوره بعدی او دچار تغییر به برنامه عملی سوسیالیزم مارکسی شد. در حالی که فلسفه اجتماعی مارکس، به همان اندازه فلسفه اجتماعی اسپنسر مادی است، از دومی متفاوت است در اینکه بر نقش عمده ای که فاکتورهای اقتصادی در تکامل اجتماعی بازی می کنند، تاکید می کند. در حالی که اسپنسر تاکید خاصتری بر فاکتورهای فیزیکی و زیست شناختی داشت.
4. ابداع جامعه شناسی کیفری
جامعه شناسی کیفری می تواند به عنوان یک کاربرد ویژه از جامعه شناسی عمومی برای مشکل جرم و رفتار مجرمانه تلقی شود. از سوی دیگر جامعه شناسی –منشائش، توسعه اش، ساختارش و کارکردش- یک علم تجربی ترکیبی یا عمومی از کل زندگی جامعه انسانی است. از این رو جامعه شناسی جنایی بسیار نزدیک شده به اینکه کل جرم شناسی چه در عرصه های تئوریک و چه عرصه های عملی آن باشد، تا بدان حد که دومی ارائه یک دیدگاه ترکیبی از مساله جرم و درمان امر جنایی را به عنوان یک کلیت هدف قرار می دهد. این بدان معناست که مولف ما پرفسور فری، آشکارا اصطلاح جامعه شناسی کیفری (به عنوان نام اثر حاضر)را می فهمد.
به طور کلی می توان گفت که در میان نویسندگان معاصر شاید هیچ کس نتوانسته به آرمان جامعه شناسی در برخورد با مشکل جرم به اندازه فری نزدیک شود!
5. آشتی دهنده مکتب جرم شناسی ایتالیایی و واقعیات انکارناپذیر جرم شناسی
توجه فری به جامعه شناسی بدان معنا نیست که او یکی از اعضای مکتب ایتالیایی جرم شناسی تلقی نمی شود. برای مطمئن شدن در برخی جهات او جدا از سایر اعضای این مکتب قرار می گیرد زیرا نگاهش به مساله جرم ترکیبی تر و فراگیر تر است. مکتب ایتالیایی جرم شناسی، که می تواند به وسیله روش تبیین، معرفی شود، عموما بر فاکتورهای زیست شناختی در جرم تاکید دارد. بر این اساس آنها تاکید زیادی بر مطالعات انسان شناختی از مجرم و تاکید ویژه ای بر دکترین مجرم بالفطره بطوری که یک تیپ آناتومیک روشن را شکل می دهد، دارند.
فری تا چه حد بر این دکترین های تیپیکال صحه می گذارد ما باید بررسی کنیم. کفایت می کند که در این جا گفته شود که او به عنوان یک شاگرد لمبروزو آماده است که ببیند آن حقایقی که در این نظریات وجود دارد. بر این اساس فری متمایز است به عنوان یک مدافع مکتب ایتالیایی و به عنوان آشتی دهنده نظریات آنها با واقعیت های ظاهرا متعارض در عرصه جرم شناسی.
6. ابداع نگاه ترکیبی به علت جرم
فری یک نگاه ترکیبی به مساله جرم که به حق باید جامعه شناختی خوانده شود، به ما ارائه می دهد. ممکن است تئوری او را به اختصار این گونه بیان کرد که او جرم را ناشی از ناهنجاری اجتماعی و بیولوژیک می یافت که حداقل در بخشی حقیقتا توسط نیروهای فرا اجتماعی[16] تولید میشود.
دکترین فری اساسا از به رسمیت شناختن سه مجموعه متفاوت از عناصر جرم تشکیل میشود: یعنی آنهایی که مربوط به محیط جغرافیایی یا فیزیکی هستند، آنهایی که مربوط به اساس شخصیت افراد هستند و آنهایی که به محیط اجتماعی ربط دارند. فری این سه عنصر متفاوت را انسانشناختی ( anthropological ) ، فیزیکی یا زمینی ( physical ) و اجتماعی ( social ) نامید.
1. فاکتورهای انسان شناختی، جنسیت، سن، نژاد، طبیعت ارگانیکی و جسمی را شامل می شود، به خصوص ناهنجاریهای فردی، خواه جسمی باشد یا روحی، اکتسابی باشد یا وراثتی...
2. فاکتورهای زمینی عبارتند از اقلیم، دما، حاصلخیزی خاک، شرایط هواشناسی و جوی باشد و غیره.
3. فاکتورهای اجتماعی عبارتند از وضعیت اقتصادی و اجتماعی، شغل، رتبه اجتماعی، تراکم جمعیت، مهاجرت، افکار عمومی، آداب و رسوم و دین، شرایط صنعتی، حکومت، آموزش و غیره.
در یک کلام، فری دریافت که جرم محصول عملی همه نیروهای کیهان است، گرچه این نیروها خود را به نسبت های مختلف در جرایم و مجرمین متفاوت نشان می دهند.
او به عنوان شاگرد مکتب لمبروزو، برای تاثیر فاکتورهای آنتروپولژیک اعتبار عمدهای قائل شد که علیالخصوص در مجرم بالفطره مشهود است.
به عنوان یک نویسنده مکتب سوسیالیست او به جلب توجه به تاثیر فاکتورهای اقتصادی و اجتماعی اعتبار داد؛ علیالخصوص در مورد مجرمانه اتفاقی و به عادت مشهود است؛ در حالی که آماردانی چون کِتله به تاثیر فاکتورهای زمین یا فیزیکی مانند اقلیم که علیالخصوص در جرایم عشقی دیده می شود، توجه میداد.
مسئله جرم
پیدایش جوامع و ارتکاب جنایت از آغاز با یکدیگر همراه بوده اند، به طوری که امروزه مسئله کجروی و بزه کاری و جنایت به صورت یکی از حادترین مسائل اجتماعی جوامع مختلف در آمده است. فری یک نگاه ترکیبی به مساله جرم که به حق باید جامعه شناختی خوانده شود، به ما ارائه می دهد. ممکن است تئوری او را به اختصار این گونه بیان کرد که او جرم را ناشی از ناهنجاری اجتماعی و بیولوژیک می یافت که حداقل در بخشی حقیقتا توسط نیروهای فرا اجتماعی تولید می شود.
هرچند تاثیر محیط از چشم لومبروزو دور نبوده ولی در حقیقت انریکو فری توجه کامل به آن کرده است. در این تاثیر، محیط فیزیکی همچون آب و هوا و فصول و شرایط شهرها، محیط خانوادگی مانند موقعیت و روابط والدین، محیط اجتماعی نظیر محل زندگی و محیط اقتصادی مثل بیکاری و فقر نقش فراوان دارند.
دکترین فری اساسا از به رسمیت شناختن سه مجموعه متفاوت از عناصر جرم تشکیل می شود: یعنی آنهایی که مربوط به محیط جغرافیایی یا فیزیکی هستند، آنهایی که مربوط به اساس شخصیت افراد هستند و آنهایی که به محیط اجتماعی ربط دارند. فری این سه عنصر متفاوت را انسانشناختی فیزیکی یا زمینی و اجتماعی نامید.
از نظر ایشان در واقع جرم محصولی است از اختلاط و ترکیب عوامل درونی مانند عوارض ناشی از اختلالات دماغی و ساختمان بدنی و ژنتیکی و روانی چون صرع، جنون، حالات نوروز و عوامل ناشی از سن و غیره و همچنین عوامل بیرونی شامل عوارض نامساعد محیط طبیعی، آب و هوا، منطقه، خانواده، مدرسه، محل کار، معاشرین و وضع بد اقتصادی و اجتماعی بزهکار. به عقیده این عده، بزهکاری محصول و نتیجه جبری این دو دسته از عوامل نامساعد است و اراده انسان در ارتکاب جرم هیچگونه نقشی ندارد، یعنی برخلاف نظر مکتب کلاسیک حقوق جزا، اختیار، احساس و اندیشه انسان در بزهکاری دخالتی ندارد.
نظریه جرم شناسی
انریکو فری در کتاب ِ خود، یعنی جامعه شناسی ِ جنایی، با صراحت ِ لهجه ای تحسین برانگیز میراث ِ اکثر ِ قریب به اتفاق ِ فلاسفه ی پیش از خود را به چالش می کشد و با بیان ِ شیوایی چنین می نویسد: "انسان از جایگاه ِ والایی که برای خود ساخته بود پایین آمد و به ذره ای نامریی در اقیانوس ِ بزرگ ِ زندگی بدل گردید، انسان باید خواسته یا ناخواسته بپذیرد که تابع ِ قوانین ِ جاودانی ِ طبیعت و زندگی است."
انریکوفری شاگرد لومبرزو کسی بود که رساله دکترای خود را درباره جبریت پدیده مجرمانه نوشته است اما برخلاف لومبرزو که جرم را پدیده زیستی و روانی می دانست ، افریکوفری جرم را پدیده ای زیستی ، روانی و اجتماعی می دانست و بر همین مبنا طبقه بندی دو گانه لومبرزو از مجرمین را ( مجرم مادرزاد / مختل المشاعر ) را به طبقه بندی پنج گانه ای توسعه داد و( مجرمین احساساتی / اتفاقی / به عادت ) را به آنها اضافه نمود . اینها کسانی هستند که گرایش آنها به سمت جرم معلول شرایط محیطی است .
در حقیقت تولد علم جرم شناسی(جرم شناسی علمی)با انتشار افکار سه دانشمند بزرگ یعنی سزار لمبروزو، آنریکو فری و گارو فالو بوده است.این سه دانشمند بزرگ به سه تفنگدار علم جرم شناسی شهرت یافته اند.
فری تأکید لومبروزو بر ویژگیهای بیولوژیکی مجرمان را به چالش کشید. در عوض، او بر مطالعه ویژگیهای روانشناختی تمرکز کرد، که به اعتقاد او عامل ایجاد جرم در یک فرد است. این ویژگیها عبارت بود از زبان عامیانه ، خط ، نمادهای مخفیانه، ادبیات و هنر و همچنین بی احساسی اخلاقی و «عدم انزجار از ایده و اجرای جرم، قبل از ارتکاب آن و عدم پشیمانی پس از ارتکاب آن ».
وی بر تأثیر عوامل اجتماعی و محیطی بر وقوع جرم تأکید داشت و کتاب جامعهشناسی جنایی را در سال ۱۸۸۴ نوشت. فری در این کتاب پدیده مجرمانه را ترکیبی از عوامل درونی و برونی، و فردی و اجتماعی توصیف کرده و نشان داد که تغییرات محیطی مانند قحطی، سیل، انقلابها و ... همواره تغییراتی را در میزان شیوع جرایم مختلف موجب میشوند.
فری استدلال کرد که احساساتی مانند مذهب ، عشق ، شرافت و وفاداری به رفتار مجرمانه کمک نمیکند، زیرا این ایدهها بسیار پیچیدهتر از آن هستند که تأثیر قطعی بر حس اخلاقی اولیه فرد داشته باشند، که فری معتقد بود رفتار مجرمانه از آن نشات میگیرد. فری استدلال کرد که احساسات دیگر، مانند نفرت ، کینه توزی ، و غرور تأثیر بیشتری دارند زیرا کنترل بیشتری بر حس اخلاقی افراد دارند.
فری نظریه خود را با تعریف روانشناسی جنایی به عنوان "مقاومت ناقص در برابر تمایلات و وسوسه های مجرمانه، به دلیل آن تکانشگری نامتعادل که مشخصه کودکان و وحشی ها است" خلاصه کرد.
انریکوفری در سال 1881 کتابی تحت عنوان افق های نوین کیفری نوشت که در سال 1885 تحت عنوان جامعه شناسی جنایی تجدید چاپ شد . واضع اصطلاح جامعه شناسی جنایی انریکوفری بود . انریکوفری در تحقیقات خود پیرامون عوامل جرم زا از شیوه تحقیقات کتله تبعیت نموده است ایشان دو قانون حاکم بر چگونگی وقوع و ارتکاب جرم در جامعه را کشف نمود .
1 ـ قانون اشباع جنایی
2 ـ قانون فوق اشباع جنایی
وی عقیده داشت همانطور که در علم شیمی فعل و انفعالات در مقدار معین صورت میگیرد، در جرم نیز همین نظر قابل تعمیم میباشد. یعنی در یک گروه معین، همواره شاهد وقوع ارتکاب میزان معینی از جرم و انحراف هستیم. بنابراین، ثابت بودن شرایط محیط1 با مقدار معینی از جرم برابری دارد. حال آنکه چنانچه همان جامعه به لحاظ عوامل طبیعی دچار نابسامانی شود و دیگر روند طبیعی خود را طی نکند، موجب افزایش میزان جرم و نرخ بزهکاری میگردد. از این گونه موارد میتوان به جنگ، انقلاب، قحطی، هجوم آوارگان و ... اشاره کرد.
وی می گفت : اگر جامعه همانند یک ظرف یا پیمانه نگریسته شود در هر دوره زمانی خاص ظرفیت و تحمل وقوع تعداد خاص جرم را دارد . وی می گفت که :
همانگونه که در لیوان یا ظرف می توان مقدار معینی از یک ماده خاصی مانند نمک قرار داد و پس از تکمیل ظرفیت پیمانه اضافه کردن مقدار دیگری از ماده ی مذکور ، در پیمانه ممکن نمی باشد ، هر جامعه هم ظرفیت جنایی خاصی را دارد و در هر جامعه احتمال وقوع میزان معینی جرم وجود دارد .
ایشان می گفت که اگر بر پیمانه ای که نمک ریخته شود مقداری آب اضافه کنیم نمک ته نشین می شود و پیمانه ظرفیت جدیدی برای ریختن مقداری نمک پیدا می کند . در این فرض ممکن است که مقدار جدید نمک اضافه شود اما با اضافه شدن ، مقدار نمک . ظرف به حد فوق اشباع می رسد و گنجایش اضافه نمودن ماده مذکور را ندارد . ایشان جامعه را نیز به همین ترتیب مقایسه می نمود و معتقد بود که هر جامعه تاب تحمل وقوع تعداد محدودی جرم را دارد و پس از وقوع آن میزان موجود از جرایم جامعه از نظر جنایی اشباع می شود وقتی جامعه به حد اشباع جنایی رسید و اصطلاحاً ظرفیت جنایی جامعه کامل شد جامعه خود به خود جرم را کنترل می کند اما اگر عوامل بازدارنده تضعیف شده یا محو و خنثی شوند و یا جامعه با بحران مواجه شود ، مثلاً با کشور خارجی وارد جنگ شود و یا در نتیجه تورم و یا قحطی به رکود اقتصادی برسد و یا در نتیجه پیشرفت تکنولوژی به شکوفایی اقتصادی نایل شود در چنین شرایطی و سایر شرایط مشابه جامعه تحمل وقوع تعداد دیگری از جرم را پیدا می کند و اصطلاحاً ظرفیت جنایی جامعه بالا می رود اما این ظرفیت جنایی نیز آستانه ای دارد و وقتی که به حد معینی رسید جرم فزونی نمی یابد و در صورت افزایش جامعه متلاشی می شود ( و دیگر جامعه ای وجود نخواهد داشت ) .
جامعه شناسی جرم
اگر چه واضع اصطلاح جامعه شناسی انریکوفری است که در سال 1885 میلادی کتابی تحت این عنوان منتشر کرد اما ایشان پایه گذار این علم نیست . اگر جه در خصوص اینکه چه کسی پایه گذار این علم اختلاف است اما غالب جرم شناسان و جامعه شناسان معتقدند که کتله بلژیکی و میشل گری فرانسوی تحقیقاتی را پیرامون آب و هوا و اقلیم ( در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی ) در خصوص وقوع جرایم انجام داده اند ، این دو فرد اولین کسانی بودند که در خصوص تأثیر محیط در وقوع جرم مبادرت به مطالعه علمی از طریق مطالعات میدانی ، مشاهده و استفاده از آمار جنایی نموده اند ـ البته کتله نقش بیشتری داشت ـ آنان با مطالعه ی آمار جرایم در طول پنج سال در فرانسه و مطالعه پیرامون پراکندگی و توزیع جرایم در نقشه جغرافیایی این کشور تلاش نمودند تا تأثیر آب و هوا و محل زندگی را بر نوع و میزان جرایم بسنجند . آنان نسخه تحقیقات خود را در یک اطلس جنایی ( نقشه جنایی ) ارائه کردند .
کتله اولین کسی بود که بنیاد جامعه شناسی جنایی را گذاشت . اما وی به پدر جامعه شناسی شهرت نیافت بلکه « انریکوفری » به این نام شهرت یافت .
فری معتقد بود اصلاح فرد برای جلوگیری از تکرار جرم کافی نیست و نیاز به اصلاح جامعه است این رویکرد بعدها تحت عنوان جامعه شناسی جنایی مطرح گردید. علمی که به بررسی علل جامعه محور در وقوع جرم می پردازد . ضرورت شناخت عوامل اجتماعی موثر در وقوع جرم تا جایی است که می تواند ما را درجهت پیشگیری وبهبود شرایط اجتماعی سوق دهد .
طبقه بندی بزهکاری فری
بنا به نظر فرّی بزهکاری را به دو بخش تقسیم می کنند:
1ـ بزهکاری خشونتآمیز که علیه اشخاص صورت می گیرد
2ـ بزهکاری نیرنگآمیز که بیشتر علیه اموال صورت می گیرد.
جرائمی که افکار عمومی را تحت تاثیر قرار میدهند، جرائم خشونتآمیز نامیده می شوند و عمدتاً رسانهها و مقامات مسئول، به لحاظ وجود احساس ناامنی به مبارزه با جرائم خشونتآمیز تمایل دارند. در حالی که اگر چه جرائم فتنهانگیز از نظر میزان خسارت به افراد و جامعه بسیار خطرناکتر از جرائم خشونتآمیز هستند، ولی چون بسیار آرام و بدون هیچ عمل خشونتآمیزی به وقوع میپیوندند، افکار عمومی را تحت تاثیر قرار نمیدهند و این نوع بزهکاری موجب ناامنی نمیشود. در این جاست که جرمشناسان به مسئولان جنائی و کارگزاری سیاست جنائی تذکر میدهند که جرائمی چون کلاهبرداری، تقلبات مالیاتی، ارتشا و ...... بسیار خطرناکتر هستند و به ساختار مالی و اقتصادی جامعه ضرر می زنند.
بنابراین، تفاوت جرمشناسان با افکار عمومی در این است که آنها با دیدن یک قتل بلافاصله برافروخته نمیشوند و به بیان ناامنی نمیپردازند، بلکه در کنار آن، جرائم آرام را نیز مورد بررسی قرار میدهند.
طیقه بندی مجرمین انریکو فری
انریکو فری نظریه لومبروزو را با طبقهبندی عمومی بزهکاران توسعه داد طبق نظریه او بزهکاران به ۵ دسته تقسیم میشوند:
1. مجرمین مادرزاد یا بالفطره
مجرمین مادرزادی کسانی هستند که یا «وحشی و خشن» یا «حیلهگر و تنبل» هستند. این بزهکاران برای ارتکاب جرم متولد شده و میل ضد اجتماعی بودن آنان ناشی از اثرات اجتناب ناپذیر تاثیرات ارثی است که نسل به نسل به آنان منتقل شده است.
از نظر مکتب تحققی، مجرمین مادرزادی کوچکاندام و پر مو هستند و پیشانی کوتاه، جمجمه کوچک، لبان نازک، فک بزرگ، گوشهای دراز، ریش کم و صورت رنگ پریده دارند. همچنین حساسیت ندارند، کمتر احساس درد میکنند و بدنشان خالکوبی شده است...
از دیدگاه مکتب تحققی این مجرمین از نظر روانی دچار بیتفاوتی اخلاقیاند و هرگز از آنچه انجام دادهاند احساس پشیمانی و ندامت نمیکنند و قابل تربیت نیستند. لمبروزو معتقد به طرد ایشان از طریق اعدام بود و انریکو فری پیشنهاد میکرد در حبس دائم نگهداری شوند.
2. مجرمین دیوانه یا مختل المشاعر
بعضی از مجرمین تحت تاثیر جنون به ارتکاب جرم دست میزنند. این افراد خوبی و بدی اعمال خود را تشخیص نمیدهند و به اندازه مجرم بالفطره برای جامعه خطرناک هستند. به نظر مکتب تحققی این افراد را باید در آسایشگاههای مخصوص نگهداری کرد.
3. مجرمین به عادت
این دسته از مجرمین با اینکه خوی ارتکاب جرم نزد آنها مادرزادی نیست اما به انگیزه عادی مرتکب جرم میشوند. این قبیل مجرمین تحت تاثیر عوامل و شرایط جرمزای محیط از قبیل بیکاری، معاشرت با افراد ناباب و تاثیر سوء زندان و غیره، پس از محکومیت و تحمل کیفر مجددا به طرف بزهکاری کشیده میشوند و به صورت بزهکاران اعتیادی درآمده، معمولا مدت زیادی از عمر خود را در زندان میگذرانند. در زندان مؤدب و با انضباط بوده و از مقررات تبعیت میکنند.
4. مجرمین اتفاقی
مجرمین اتفاقی بزهکارانی هستند که اصولا تمایلی به ارتکاب بزه نداشته و اگر مرتکب جرمی شوند، ناشی از تحت تاثیر قرار گرفتن عوامل و مقتضیاتی است که آنان را وادار به ارتکاب جرم میکند. ارتکاب بزه اتفاقی این قبیل مجرمین، برخلاف مجرمین بالفطره یا به عادت غالبا ناشی از عدم پیشبینی حوادث و وقایع میباشد.
بنابراین قابل اصلاح بوده و برای تربیت آنها باید در مورد ارتکاب جرایم کماهمیت، به جزای نقدی و در مورد جرایم مهم، به مجازات کار در کارگاههای صنعتی و کشاورزی محکوم گردند.
5. مجرمین هیجانی یا احساساتی
از نظر مکتب تحققی، بزهکاران هیجانی افراد شرافتمند و احساساتی هستند و برای ارتکاب جرم آمادگی قبلی ندارند، اما در پارهای اوقات ممکن است تحت تاثیر حساسیت فطری و عصبی خود مرتکب جرمی شوند ولی بلافاصله از عمل خود پشیمان میشوند. از نظر مکتب تحققی این قبیل بزهکاران را نباید به سختی مجازات کرد بلکه در پارهای اوقات همان ندامت و پشیمانی آنها کافی است و در جرایم کم اهمیت، پرداخت خسارت یا جزای نقدی و در جرایم مهم تبعید آنها را پیشنهاد میکند.
همانطور که مشاهده شد، مجرمین بالفطره و دیوانه به علت بعضی عوامل جسمانی و داخلی دست به ارتکاب جرم میزنند، درحالیکه عامل مؤثر در بزهکاری سه گروه دیگر شرایط و موقعیت اجتماعی است.
مجازات مجرمان
انریکو فری که نظراتش را به شکلی واقع گرایانه تر، علمی تر و منطقی تر از لومبروزو بیان کرد: " [اعمال ِ انسان] همواره محصول ِ ارگانیسم ِ فیزیولوژیکی و روانی او و فضای فیزیکی و اجتماعی که او در آن زاده شده و زندگی می کند است."1 جمله ی اخیر به خوبی کنه ی نظرات ِ فری را برای ما روشن می سازد؛ از نظرگاه ِ او، جرم شناس همانند ِ یک پزشک می بایست نه به بیماری بلکه به فرد ِ بیمار (و در این جا مجرم) توجه نماید چرا که بزهکار تحت ِ عواملی که از کنترل ِ او خارج بوده مرتکب ِ بزه شده است. شاید چنین به نظر رسد که بر اساس ِ جبرگرایی که فری نیز بدان معتقد بود، وی مجازات ِ مجرمان را نهی می کرد اما، اگرچه او در لفظ ترجیح می داد که مفهوم ِ مجازات را برای همیشه از میان ببرد اما در عمل، اقداماتی که به عنوان ِ ضمانت های اقدامات ِ پیشگیرانه و "دفاع ِ اجتماعی" مطرح می ساخت، چیزی جز همان مجازات نبود. حتی می توان ادعا کرد که برخی از راه حل های پیشنهادی ِ فری و یا گاروفالو برای ضمانت ِ اجرای اقدامات ِ پیشگیرانه و اقدامات ِ فردی، بسیار از مجازات های همسان سنگین تر و به عبارت درست تر، ناعادلانه تر بوده اند.
"جایگزین های کیفری" برای نخستین بار و به شکلی علمی توسط ِ انریکو فری مطرح شد .
پیشگیری از جرم
با تولد و ظهور جرم شناسی انسان شناسی جنایی و خصوصاً انتشار کتاب « افق های نوین کیفری » انریکوفری در سال 1880 میلادی . ایشان اولین بار به مفهوم پیشگیری از جرم اشاره کرد . در نظر انریکوفری پیشگیری از جرم ، خارج از نظام کیفری باید صورت گیرد .
انریکوفری اگر چه معتقد به جبرگرایی بود اما اعتقاد داشت که سه دسته از مجرمین یعنی مجرمین به عادت ، مجرمین اتفاقی هیجانی و مجرمین احساساتی یا هیجانی یا عشقی ( حالا نمی دانم چرا گفته اند عشقی ، اما به معنای عشقی متداول نیست . ) ، به دلیل وجود بسترهای اجتماعی جرم زا مرتکب جرم می شوند یعنی با شناخت تأثیر عوامل اجتماعی در وقوع جرم یقیناً می توان با خنثی سازی علت ( عوامل اجتماعی جرم زا ) زمینه ظهور جرم را از بین برد . انریکوفری برای پیشگیری از جرم دو نوع تدبیر و یا چاره اندیشی پیش بینی کرده بود .
انواع تدابیر پیشگیری از نظر انریکوفری
1-دسته اول : تدابیر دفاع فردی . تدایسر دفاع فردی در مور افراد دارای حالت خطرناک به منظور پیشگیری از تکرار جرم پیش بینی می شد.
2-دسته دوم : تدابیر دفاع اجتماعی . می خواهیم به اولین جرقه یا بارقه تدابیر پیشگیرانه که موجب به وجود آمدن جرمشناسی پیشگیرنده شده ، اشاره نمائیم که بسیار اهمیت دارد . تدابیر دفاع اجتماعی از نظر انریکوفری اعمال برخی تدابیرمحیطی از نظر اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، صنعتی ، بافت اجتماعی شهر و شهرسازی و غیراینهاست . جرم شناسی پیش گیرانه به عنوان یکی از شاخه های جرم شناسی مفهوم مضیق جرم شناسی پیشگیری است . اگر پیش گیری از جرم با اتکاء بر پیش گیری کیفری و غیرکیفری انجام شود ، این مفهوم موسع پیش گیری است . اما اگر پیش گیری از جرم را بخواهیم به طرق غیرکیفری تأمین کنیم ، این مفهوم مضیق جرم شناسی پیش گیری است و آنچه در این قسمت مدنظر ما هست مفهوم مضیق پیش گیری است .
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .