نظریه روانشناسی خشونت ریچارد فلسون
ریچارد فلسون ( Richard Felson ) ، متولد 10 اکتبر 1950 ، در سینسیناتی ، استاد جرم ، حقوق و عدالت و جامعه شناسی در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا است . وی همچنین استاد کمکی جامعه شناسی در دانشگاه ایالتی نیویورک در ایالت آلبانی است .
تحقیق درباره پرخاشگری و اقدامات اجباری
در سال 1994 ، فلسون کتاب جنجالی "خشونت ، پرخاشگری و اقدامات قهرآمیز: چشم انداز تعاملی-اجتماعی" را با همکاری جیمز تدسکی نوشت . این کتاب این نظریه را به چالش کشید که تجاوز جرمی بود که انگیزه آن حمله به سلطه بر قربانی بود. فلسون و تدسکی استدلال کردند که ارضا جنسی انگیزه تجاوزگران به عنف است.
این کتاب با انتقاد گسترده محافل دانشگاهی روبرو شد. رابرت پرنتکی مدیر بالینی موسسه فیلادلفیا ، جوزف جی. پیترز ، استدلال کرد که در موارد کمی تحقق جنسیت انگیزه است. اما انگیزه اصلی سلطه قربانی بود. فلسون اظهار داشت كه به اعتقاد او تجاوز جنايت وحشتناكي است و اين انگيزه اقدامات مجرم را بهانه نمي كند.
بیشتر تحقیقات فلسون مربوط به جنبه های دیگر خشونت است. وی برای مثال نقش الکل و مواد مخدر ، نقش اسلحه و تفاوت نژادی و منطقه ای را مطالعه کرده است.
در سال 2012 ، فلسون برای سخنرانی سالانه بروس میهیو در دانشگاه کارولینای جنوبی انتخاب شد. سخنرانی وی با عنوان "حمله جنسی به عنوان جرمی علیه نوجوانان" است.
خشونت و بزهکاری
ریچارد فلسون و همکارانش در تحقیقی تحت عنوان "خرده فرهنگ خشونت و بزهکاری: فرد در مقابل اثر زمینه ای مدرسه در سال 1994 ،با استفاده از داده های مربوط به پسران جوان در 87 دبیرستان به تجزیه و تحلیل جامعی می پردازند. تجزیه و تحلیل داده های این تحقیق نشان می دهد که خشونت و بزهکاری پسران با ارزش های شایع و مورد قبول در دبیرستان، مرتبط است و از ارزش های خود آنها مستقل می باشد. به این معنا که در مدارسی که خشونت در سطح باالیی قرار دارد، به نظر می رسد که پسران با اعمال خشونت قصد دارند تا شهرت خود را در میان گروه همسالان در مدرسه حفظ کنند. بر اساس یافته های مقاله فلسون و همکارانش این ایده را مطرح می کنند که پسران در برخی از این مدارس خشونت را به علت درونی کردن ارزش های مدرسه تحمل می کنند. آنها معتقد هستند که این ارزشها منعکس کننده یک فرهنگ خشونت می باشند که اثرات قابل توجهی بر سطح خشونت بین فردی در بین پسران دبیرستانی دارند.
خشونت علیه زنان
ریچارد فلسون این فرض را که خشونت علیه زنان متفاوت از خشونت علیه مردان است به چالش می کشد. انگیزه های مشابه تقریباً در همه خشونت ها ، صرف نظر از جنسیت ، نقش دارند که شامل به دست آوردن کنترل یا مجازات و ارتقا یا دفاع از خود است .
فلسون در مورد خشونت شریک زندگی صمیمی و همچنین تجاوز جنسی در کتاب خود "خشونت و بررسی مجدد جنسیت" نوشته است. در این کتاب او استدلال می کند که فرد درک بهتری از خشونت علیه زنان با مقایسه آن با خشونت علیه مردان پیدا می کند .
ریچارد فلسون در یکی از مقالاتش سوال جالبی را مطرح میسازد؛ اینکه آیا دلیل خشونت بر زنان به علت زن بودنشان است یا اینکه چون نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند، و به عبارتی رقیب مردان در میزان تعدادشان محسوب میشوند؟ زنان در بخشهای مختلفی سرکوب میشوند و این سرکوبها ادامه دارد، چون مردان میدانند که زنان زیادی توانایی گزارش این سرکوبها به فضای بیرون از خانواده را ندارند. از طرف دیگر زنان زیادی حتی نمیدانند آنچه بر آنها میگذرد، سرکوب خودشان و خواستههایشان است. مثال ساده سرکوب زنان در فضای خانواده در سادهترین شکل ممکن برای زنان گذشت و صبوری تعریف شده است. زن در برابر خواست همسر یا پدر به اصطلاح با گذشت از اولویتهای خودش به سلطه مرد در کانون خانواده کمک میکند. ما از این نوع سرکوب میتوانیم چنین تبیین کنیم که زنان اغلب مورد سرکوب در فضای خانواده و جامعه قرار میگیرند، چون عموماً در برابر مردان به عنوان قشر و طبقه فقیر (از نظر مالی) به شمار میآیند. مردان از آنجا که استقلال مالی دارند، بازار کار و صنعت در اختیارشان است، بازار بورس و سهام، تجارت و سرمایههای کلان را در اختیار دارند، به عنوان طبقه مرفه و ثروتمند به خود اجازه میدهند که زنان را از تمامی امتیازات فوق محروم سازند و با سرکوب توانمندیهایشان آنان را به انقیاد خود درآورند.
تحلیل سرزنش
مسـئله اصلـی در مقالـۀ ریچارد فلسـون ، « تحلیـل سـرزنش ؛ تبیین رفتـار گروه های تحـت حمایـت » ، ایـن اسـت کـه در نتیجـه ایدئولـوژی ، جامعه شناسـان از مطالعه برخی مسـائل دلسـرد شـده اند و اگـر جرئـت مطالعـه آن هـا در مسـیری خـاص را پیـدا کنند، کارشـان بـه مجازات کشـیده می شـود.
فلســون « تحلیـل سـرزنش » را از « تحلیل علّی » متمایز می کند . تحلیل سرزنش به این مربـوط اسـت کـه چه طـور سـرزنش را بـین گروه هـای محروم و زیان دیده تقسیم کنـم کـه او آن را گـروه « تحت حمایت » می نامـد.
بنابرایـن برخـی از فمینیسـت ها می خواهنـد بـه خاطـر همۀ شـرایط نامسـاعد و تبعیض هـایی کـه زنـان تجربـه کرده انـد، تقصیـر را گـردن مـردان یـا « طبقـۀ سـرمایه دار » بیندازنـد. فلسـون امـا تحلیـل سـرزنش را بـه عنـوان بخشی از موضوعـات مـورد بحـث ایدئولوژیکـی می بینـد کـه هیـچ جـایگاه قانـونی در علـوم اجتماعـی ندارنـد. از سـوی دیگـر، تحلیلگـران روش علّی می کوشــند بــا اســتفاده از شــواهد تجربی ، علــل چندگانــه ای را از آنهــا بیــرون بکشــند کــه منجـر بـه محـروم شـدن گروهـی خـاص شـده اسـت. جامعه شناسـان تنها در صـورتی می تواننـد ایـن گروه هـای « تحت حمایـت » یـا آنچـه را کـه دیگـران « قربـانی » نامیده انـد، مـورد مطالعـه قـرار دهنـد ، کـه پاسخهایشـان بـه پرسـش عـلّی از نظـر سـیاسی مـورد قبـول باشـد. در غیـر ایـن صـورت، آنهـا بـه تبعیـض جنسی، سـتیز بـا همجنسگـرایی یـا حـی نژادپرستی مهتـم میشـوند، چـون قربانیـان را بـه خاطـر وضـع نامساعدشـان سـرزنش می کننـد.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .