نظریه های کمک خواهی تحصیلی
پدیده کمک خـواهی دارای نمـودهای بسـیاری است. دانـش آموزی که در حل مسأله خاصی مشکـل دارد، ممکن است از معلم یا همکلاسی خود، یک سرنخ بخواهد. راننده ای که راه را گم کرده ممکن اسـت مسیـرها را بپرسد. شخصی که درد دارد، ممکـن اسـت از پزشک کمک بخواهـد. اینهـا نمـونه های اصلـی کمک خواهی هستند. در این مورد 1) فرد مشکل یا نیازی دارد. 2) مشکل او طوری است که ممکن است اگر دیگران وقت بگذارند و تلاش و کمک کنند، کاهش یابد یا حل شود. 3) فرد نیازمند به طریق مستقیم ازشخص دیگری کمک می گیرد
به آسانی می توان به دلایل کمک خواهی یک شخص نیازمند پی برد. آشکار است که کمک گرفتن می تواند احتمال حل مشکل فرد را افزایش دهـد. همچـنین می تواند فایده دیگـری نیز داشته باشد. به عنوان مثال، در فرآیند کمک خواهی، فرد ممکن است با اشخاص جالـب و خویشـاوند دیدار و تعـامل داشـته باشد
علیرغم نمونه های اصلی کمک خواهی، بسیاری از کمک خواهی ها بین فردی نیستند. به عنوان مثال، در آیـنده اشخاص بیشـتر از رایـانـه های خود کمک خواهند گرفت. همچنین بسیاری از کمک خواهی ها غیرمستقیم هستند تا مستقیم. ( دیپالا و همکاران، 1983، ص 3 و4 )
به نظرمی رسد که افراد نیازمند اغلب کمک نمی خواهند، اغلب آن نوع کمکی را ترجیح می دهند که بتوانند خودشان کارهای خود را اداره کنند.حتّی هنگامی که ازاشخاص دیگری تقاضای کمک می شود،
این درخواست به صورت غیرمستقیم صورت می گیرد. بنابراین علاوه بر فواید قابل ملاحظه ای که ممکن است برای درخواسـت کننده کمک داشته باشد، زیان های مهـمی نیز ممکن است دربر داشته باشد از جمله احساس خجالـت، ترس از رد کردن و نپذیـرفتن، عدم تمایـل فـرد برای آشکار کردن ناکارآمدی های خود، احساس تحمیل از سوی کمک کننده و تمایل فرد جهت رسیدن به موفقیت به صورت کاملاً مستقل (دیپالا و همکاران، 1983، ص 4 )
نگرش فرد نسبت به کمک خواهی همواره می تواند به صورت یک نگرش دوسوگرایانه تلقی شود
دو سوگرایی می تواند روان شناخـتی یا جامعه شناسـی باشـد. دوسوگـرایی روان شناختی به ناهمسایی های احساسات، باورها وتمایلات رفتاری افراد اشاره می کند. برعکس، دوسوگرایی جامعه شناسی به ناهمسانی در ساختار مربوط است. (دیپالا و همکاران، 1983، ص 5 )
با توجه به حالـت ها و بافت هایی که کمک خواهی در آن صورت می گیرد، می توان این پدیده را از دیدگاه های مختلف بررسی کرد. بر این اساس رشـته های مختـلف، کمک خواهی را از چشـم اندازهای متفاوتی بررسی می کنند. به عـنوان مثال، در حوزه ی روانشناسی تحولی، کمک خواهی اغـلب به عـنوان یکی از مجمـوعه ی رفتارهای دلبسـتگی بررسـی می شـود و از ایـن دیدگاه رفـتار کمک خواهی تابعی از وابستگی یا رفتار انطباقی است. ( دیپالا و همکاران، 1983، ص 6 )
ــ نظریه های کمک خواهی تحصیلی
درباره ی کمک خواهی تحصیلی چندین نظریه وجود دارد که در اینجا به آنها اشاره می شود
ــ نظریه حرمت خود در کمک خواهی
بررسی های متعددی نشان داده اند که شکست، خود دانش آموزان را کاهش داده، برعکس موفقیت آن را افزایـش می دهـد. مطابـق نظریه حرمـت خود جونز(1973) دانـش آموزانـی کـه بـه خاطـر شکسـت تحصیلی برداشت ضعیفی از حرمت خود دارند، به منظور کسب موفقیت و افزایش حرمت خود جستجوی کمک می کنند. به عبارت دیگر، دانش آموزان دارای عـملکرد ضعـیف تمایل زیادی به بهـبود تصور خود دارند. با وجود این سایـر نظریه های حرمت خود بیان می کنند که عـمل کمک خواهی نشان دهنده حقارت بوده و بنابراین حرمت خود را تهـدید می کـند ( فیشر، ندلر، ویتچرـ الگنا، 1982؛ گولدنر، 1960؛ نقل از ایفر، 1983، ص 166 )
تسلروشوارتز(1972)،«فرضیه ثبات» را مطرح کردند. برطبق این فرضیه افرادی که کمک می خواهند، درحقیقت حقارت خود را می پذیرند و بنابراین برداشت آنان از حرمت خودشان در معرض خطرقرار می گیرد. فرضیه آسیب پذیری نیز بیانگر آن است که افراد دارای حرمت خود بالا، تمایل بیشتری به اجتناب از کمک خواهی دارند. بطور خلاصه، یک دیدگاه بیانگر این است کـه کمک خواهی، حرمت خودرا افزایش می دهد، برعکس دیدگاه دیگر بیان می کند که کمک خواهی برداشت فرد از حرمت خودش را کاهش می دهد
ــ نظریه اسنادی در کمک خواهی
نظریه اسنادی بیانگر این است که افراد تحلیل دقیقی از علل عملکرد خود به عمل می آورند تـا بـه راهبردهای پیشـرفـت موجود در این زمینه دسترسـی یابنـد. مطابق نظریه اسـنادی پیشـرفت ونیر(1979)،
افراد عـلل اعـمال خود را در چهار بعد اساسی منبع عـلیت، ثبات، کـنترل پذیری و کلـیت جستجو می کنند
پیامدهای پیشرفت به عوامل ویژه ای ازقبیل توانایی، تلاش، دشواری تکالیف و شانس نسبت داده می شوند( ایفر، 1983، ص 167 )
ونیر(1979؛ نقل از ایمز، 1983) پژوهـش های متعـددی را بازنگـری کرده و به این نتـیجه دست یافته است که این اسنادها مربوط به رفتارهای پیشرفت خاصی هستند. به عنوان مثال، فردی که معتقد است به خاطر توانایی کم شکست خورده است، درمقایسه با فردی که شکست خود را به تلاش کم نسبت می دهداحتمالاً در موقعیت های بعدی احساس اطمینان کمتری خواهد داشت. همچنین فردی که شکست خود را به فـقدان تلاش نسـبت می دهد، در آینده ممکـن است جهـت رسیدن به موفقـیت به اِعمال وسیله ای متعددی از قبیل کمک خواهی روی آورد
ــ نظریه ارزش خود در کمک خواهی
نظریه ارزش خود، تا حدودی ترکیبی از نظریه های اسنادی و حرمت خود است وممکن است راه حلی بـرای مـباحثه موجود بین دیدگاه های ارائه شده از سوی جونز، وتسلر و شوارتز عـرضه کند. نظریه ارزش خود رفتارپیشرفت مبتنی براین فرضیه است که بطورکلی توانایی درموقعیت های پیشرفت باارزش است وافراد موفقیت وشکست خود را به عواملی نسبت می دهند که مفهوم خودتوانایی مثبت آنها حفظ شود
وقتی فرض می شود تکـلیف مهارت هایی را می سنجد که برای تصور خود مهم هستند، نسـبت به موقعی که فرض می شود، تکلیف بی اهمیتی است، افراد ممکن است تمایل بیشتری به حفظ برداشتت خود داشته باشد( نیکولز، 1975؛ نقل از ایفر، 1983). در حقـیقـت تسلـر و شوارتز(1972) نشان دادندافرادیکه میزان کمک خواهی آنها کمتـر بـود، حرمـت خود بالایی داشـتند. این امر منجر به این باور شده بود که کمک خواهی نشان دهنده فقدان هوش طبیعی و سلامت روانی کلی پایین است
مدل های فرآیند کمک خواهی
رفتار کمک خواهی ازچشم اندازهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی این پدیده از این چشم اندازها باعث ارائه مدل های مختلفی از کمک خواهی توسط نظریه پردازان مختلف گردیده است
مدل های کمک خواهی به تبیین فرآیندهایی می پردازند که ممکن است دریک تعامل کمک خواهی ، کمک دهی وجود داشـته باشند. بسـیاری از ایـن مدل ها از نظریا ت موجود در کمک خواهی گرفـته شـده اند کـه فرآیند کمک خواهی را با توجه به آنها تبیین می کنند. در زیر به طور اختیار به این مدل ها اشاره می شود
ــ مدل دارلی و لاتـانه
دارلی و لاتانه (1970؛ نقل از گروس و مدک مالن، 1983)، براساس یافته های تحقیقی که در آن دخالت تماشاگران در موقعـیت های ویژه مورد بررسی قرار می گرفـت، مدل ساده ای را ارائه کردند. این مدل فرآیند تصمیم گیری درباره ی ارائه یا عدم ارائه کمک از سوی کمک کننده را به صورتی که در ذهن او ممکن است باشد و همچنین فرآیند ذهنی کمک گیرنده قبل از کمک خواهی را بررسی می کند
ــ مدل اسنادی کمک خواهی
در این مدل، کمک خواهی به عنوان یک رفتار پیشرفت تلقی می شود که نیازمند جستجو و استفاده از راهبردی جهت کسب موفقیت است. در این زمینه کمک خواهی به عنوان یک راهبر حل مسأله در نظر گرفته می شود که از سوی فردی که هدف وی رسیدن به برخی اهداف است، بکار می رود
مطابق نظر ونیر (1979)، تلاش جهت درک و فهم به عنوان یک (منبع عمل) درنظرگرفته می شود که رفتار کمک خواهی را تحت تأثیر قرار می دهد. این تلاش منجر می شود که دانش آموزان ازخود بپرسند « چرا در امتحان قبول یا مردود شدم؟ » در درون ساختار شناختی انگیزشی مدل ایمز، تصمـیم به کمک خواهی تابعی از مجموعه باورها و ادراکات به هم پیوسته زیر است
1) ادراک ناکافی بودن عملکرد در گذشته یا احتمالاً در آینده ناکافی خواهد بود
2) تبیین یا اسناد علّی برای کاهش عملکرد
3) باور به اینکه عمل کمک خواهی احتمال موقیت را افزایش خواهد داد.(ایمز، 1983)
در این مدل افـراد در زمـینه پیشـرفـت پردازشگران منطقی اطلاعات هستند. لازم به ذکر است این مدل ازنظریه های حرمت خود، اسنادی و خود ارزشی مشتق شده است
ــ مدل تصمیم به کمک خواهی
مدل تصمیم به کمک خواهی، اقتباس و بسط یافته از مدل زنجیره ای خطی خود سودمندی پیلیاوین (1972) بوده وهمچنین شامل برخی از جنبه های مدل شالمن، روزن و گروس (1976) می باشد. این مدل از فعالیت ها و نقاط تصمیم گیری تشکیل شده و دارای دو شکل کلی ومختصر است. فعالیت های گوناگون و نقاط تصمیم گیری موجود در شکل مختصر را می توان در سه مرحله کلی قرار داد. این مراحل عبارتند
از : درک مشکل، تصمیم به کمک خواهی و عملی کردن راهبردها. این مراحل کاملاً مشابه مدل دارلی لانته است.(گروس، 1982)
ــ مدل ارزش ـ باور در کمک خواهی
مدل ارزش ـ باور، در واقع دیدگاه یکپارچه شده کمک خواهی از چشم انداز اسنادی و ارزش خود است. این مدل برنقش اولویت های ارزشی که مرتبط با پیشرفت هستند،به عنوان تعیین کننده های تفکرات و رفتارهای مرتبط با پیشرفت آتی تأکید می کند.( ایمز، 1983، ص 168)
مدل اسنادی ارزش ـ باور که در شکل 2-2 ارائه شده، نشان می دهد که افراد و عـوامل موقعیـتی،هردو درتعیین اینکه چه ارزشی دریک زمینه خاص پیشرفت مناسب است، سهیم هستند، ارزش فراخوانده شده بر ادراک نتیجه پیشـرفت، واکنش های شناختی و عاطفی به این اسـنادها و تصمـیم گیری نهایی جهت انتخاب کمک خواهی از میان چندین عمل وسیله ای موجود، تأثیر می گذارد
شیوه های کمک خواهی
دانش آموزان جهت دستیابی به اهداف با استفاده از کمک خواهی، از شیوه های مختلفی بهره می گیرند. این شیـوه ها از یکدیگر متمایز بوده وبا دلایل مختلف افراد، بـرای اجـتناب از کمک خواهی رابطه دارند. بطور کلی سه شیوه مختلف در کمک خواهی وجود دارد که عبارتند از
ــ شیوه کمک خواهی پنهانی ـ اجتنابی
دانش آموزانی که اجتناب از کمک گرفـتن را مانعی برای پوشاندن عـدم لیاقت ادراک می کنند، به هنگام مواجهه بامشکلات تحصیلی درواقع ازکمک خواهی اجتناب خواهند کرد،زیرا آنها چنین درخواست هایی را به عنوان دلیلی بر کمبود توانایی فرض می کنند. باوجود این، عدم جستجوی کمک نیز مسأله ساز است، زیرا عـدم موفقیت در تکالیف درسی نیز نشانگـر توانایی پایین است. می توان گفـت که چنین دانش آموزانی به هنگام رویارویی با این وضعـیت دشوار، با آشکار کردن نابسـندگی از طریق عـدم موفـقـیت و آشکار کردن ناکارآمدی یا اقدام به کمک خواهی، با پذیرفتن یک شیوه پنهانی ـ اجتنابی دچار وسوسه می شوند. بنابراین آنها ممکن است پنهانی کمک بخواهند. به عنوان مثال با نوشتن جواب ها ازروی همکلاسی یا از کتاب درسی(باتلر، 1998)
ــ شیوه کمک خواهی خود مختار
باتلر (1998)، کمک خواهی خود مختار را برای اشاره به آن نوع رفتار کمک خواهی بکار مـی برد که :
الف)هنگامی شروع می شود که دانش آموز زمانی را برای تلاش جهت حل مسأله به تنهایی سپری کرده باشد. ب) بر تقاضای سرنخ ها که راهبردها را روشن می سازد دلالت کند نه بر درخواست پاسخ ها
ج) منجر به بهـبود توانایی فرد برای حـل مسائل بعـدی بطور مستقـل می شود. بنابراین دانش آموزانی کـه اجتناب از کمک خواهی را برحسب کوشش برای تبحر یابی مستقل تعبیر و تفسیر می کنند، وقتی خودشان نتوانند مسأله ای را حل کنند، از چنین کمک خواهی استفاده خواهند کرد
این تحلیل نشان می دهد که میزان پاسخ دهی دانش آموزان بـه مشکـل از طریق اجـتناب آشکار از کمک خواستن وتقلب پنهانی یا با کمک خواهی مستقل به میزان تعبیروتفسیر آنان ازکمک خواهی برحسب علاقه آنان به پوشاندن کمبود توانایی از یک سو یا علاقه به مستقل باقی ماندن ازسوی دیگر بستگی خواهد داشت ( باتلر، 1998)
ــ شیوه اجرایی کمک خواهی
برخی ازافراد اغلب حتّی هنگامی که نیازندارند کمک می خواهند وبه جای تقاضای سرنخ، جوابهارا می خواهند و بطور کلی به جای اینکه تلاش کنند بـه تنهایی مسأله را حل کنند، ترجیح می دهند دیگران مسأله را برای آنها حل کنند. این شیوه بیشتر در بررسی های تجربی ظاهـر می شود که در آن بررسی ها، به کودکان روش صریح بـرای درخواست پاسخ ها داده می شود، امـّّا این امـر بندرت در کلاس های درس صورت می گیرد. معلمان ممکن است درخواست های کمک را نادیده بگیرند یا بـه آنها جواب ندهند و اگر به این درخواست هاهم توجه کنند، بندرت پاسخ را برای آنهاارائه می کنند(به عنوان مثال، نلسون ـ لی گالو گ لور ـ اسکیب، 1985)( باتلر، 1998)
این شـیوه مـشابه شیوه ای است که ندلر(1997) آن را به عـنوان « بـیش کاربرد وابـسـته کـمک » توصیف کرده است که براساس آن افراد ترجیح می دهند دیگران مسأله رابرای آنها حل کنند(باتلر،1998)
تغـییرات تحولی در رفتار کمک خواهی
در طی دوره ابتدایی، کودکان بزرگـتر در مقایسه با کودکان کوچکـتر به طور فعالانه در یادگـیری خودشان درگـیرند. درحقـیقـت بسـیاری از بررسی ها، افزایـش تحولی در فراوانی کمک خواهی تحـصیلی کودکان از معلمان، والدین و همسالان گزارش کرده اند. ( نیومن و گلدین، 1990)
در مورد افـزایش تحولی در رفتار کمک خواهی تبیینات متعـددی وجود دارد. به عـنوان مـثا ل، بـا افزایش سن، کودکان آگاهی زیادی ازنیاز به کمک در موقعیت های حل مسأله(مارکمن، 1987)، علاقه به ارزشیابی عملکرد ( فری و روبل، 1985)، آگاهی زیادی از قواعد و شیوه های سخنرانی کلاسی (موریندرشیمر،1990)،آگاهی زیادی ازویژگی های کمک کنندگان مؤثر(بارنه وهمکاران،1982؛ نلسون لیگال و گامرمن، 1984) و استفاده از راهبردها برای جلب کمک( لادوادن، 1979) از خودشان میدهند(نیومن و گلدین، 1990)
الگوهای تـفاوت های فـردی مربوط به کمک خواهی در طی دوره ابتدایی تا دوره متوسطه تـفاوت پیدا مـی کنند. اثر واسطه ای نگرش ها بر تمایلات کودکان به کمک خواهی ممکن است به ویژه درکودکان بزرگتر شدیدتر باشد و اثر واسطه ای نگرش منفی در مقایسه با نگرش مثبت، ممکن است به خاطر مقایسه گروه همسالان و انطباق با همسالان و افزایش در نگرش های منفی به یادگیری و پیشرفـت در مدرسه، بـه خصوص در دوره راهنمایی و متوسطه شدید باشد ( نیومن، 1990)
تفاوت های جنسیتی در رفتار کمک خواهی
به نظر می رسد، تفاوت های جنسیتی درکمک خواهی در زمینه های مختلفی دربین بزرگسالان ازتصورات قالبی نقـش های جـنـسـیـتی مردان و زنان ( یعنی به ترتیب، پیشرفت به صورت مستقل در مقابل وابستگی و مشارکت ) تبعیت می کنند. بدین معنی که به طور کلی زنان بیشتر از مردان کمک می خواهند.( گروس مک مالن، 1983). با وجود این تفاوت های جـنـسـیـتی در محیط مدرسه در بین کودکان آشکار نیست. برخی از پژوهش ها نشان داده اند که پـسـران بیـشـتر از دخـتران در کودکستان و کلاس اوّل سؤال می پرسند که این تفاوت درآخر دوره راهنمایی از بین می رود ( گود و همکاران؛ نقل از نیمومن و گلدین، 1990). اکسلز و بلومنفلد (1985)، دریافتند که دخـتران بیـشـتر از پـسران در کلاس های ریاضیات دوره متوسط سؤال می پرسند.سایرپژوهشگران اشاره کرده اند که تفاوت های جنسیتی درفراوانی سؤال پرسیدن،به نوع کمک مورد درخواسـت بـسـتگی دارد ( نلسـون ـ لی گال و لگوراسکـیب، 1985؛ وب وکندرسکی، 1985) ( نقل از نیومن و گلدین، 1990)