حدود 500 سال قبل ازمیلاد مسیح، هراکلیوس فیلسوف یونانی اظهار داشت: «هیچ کس بیش از یک بار نمی‌تواند در یک رودخانه جاری شنا کند». این نشان می‌دهد از دیر باز «تغییر» با چنین باریک بینی‌هایی مورد توجه بوده است. با این وجود آدمی ثبات را دوست دارد، زیرا در تغییر ترس از ناشناخته‌ها نهفته است. دکارت طبیعت را مادة بی روحی می‌دانست که کل آن را می‌توان با تحلیل اجزایش شناخت. (شناخت استقرایی) از نظر نیوتن طبیعت ماشین خوش رفتاری است که خداوند با قوانین معینی آن را به کار انداخته است که اگر، آن قوانین راپیدا کنیم، قادر خواهیم بود آن را تحت اختیار خود درآوریم. در این چارچوب، تغییرات، قابل پیش‌بینی، قابل محاسبه، قابل برنامه‌ریزی وپیشگیری بوده است. (اعتباریان،1388)

چرخة تغییرات امروزی، بی تردید در گذشته سابقه نداشته است. امروزه دگرگونی سریع‌تر، غیر معمول‌تر و اساسی‌تر از هر زمان دیگری در گذشته است. بخصوص با گسترش روزمره علوم و فنون و تکنولوژی ها ، بشر نیز بالاجبار باید سبک زندگی ، تفکر و رفتارهای خود را با آنها بروز نماید ، در کنار این مقوله ها تسلط روزافزون فضای مجازی و امپراطوری های خبرپراکنی ( خبرگزاری ها ) باعث شده این سرعت بیشتر شده و همینطور جهت دار گردند . 

انعطاف‌پذیری شناختی به عنوان مهارت و توانایی ذهن برای سوئیچ کردن بین دو موضوع مختلف و توانایی فکر کردن در مورد مفاهیم چندگانه به‌طور همزمان توصیف شده‌است. انعطاف‌پذیری شناختی معمولاً به عنوان یکی از کارکردهای اجرایی توصیف می‌شود. دو زیر شاخه انعطاف‌پذیری ادراکی، «تعویض وظیفه» و «انتقال ادارکی» هستند که به ترتیب به اینکه این تغییر در ضمیر ناخودآگاه یا آگاه رخ می‌دهد بستگی دارد.

انعطاف‌پذیری شناختی در طول عمر فرد تغییر می‌کند. علاوه بر این، شرایط خاصی مانند اختلال وسواس اجباری، با کاهش انعطاف‌پذیری شناختی در ارتباط هستند. از آنجا که انعطاف‌پذیری شناختی جزئی لازم و حیاتی در امر یادگیری است هر گونه نقص در این زمینه ممکن است پیامدهای دیگری داشته باشد.

تحقیقات از طریق تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کاربردی یا اف‌ام‌آرآی (fMRI) نشان داده‌است زمانی که فرد درگیر فعالیت‌های انعطاف‌پذیری شناختی می‌شود، مناطق خاصی از مغز فعال می‌شوند. این مناطق شامل قشر پیش‌پیشانی، عقده‌های قاعده‌ای، قشر کمربندی قدامی و قشر جداری خلفی می‌باشد. مطالعات انجام شده در افراد مختلف و سنین مختلف و با نقایص خاص، اطلاعات بیشتری را در مورد اینکه چگونه انعطاف‌پذیری شناختی درون مغز توسعه می‌یابد و تغییر پیدا می‌کند را در اختیار ما قرار می‌دهد.

در دنیای امروز که افراد از طریق رسانه ها و فضای مجازی و اینترنت محرک‌های گوناگونی را دریافت می کنند لازم است که بتوانند با سرعت از یک فکر به فکر دیگر و از یک وظیفه به وظیفه دیگر منتقل شوند. این مهارت می تواند باعث افزایش درک مسائل پیچیده و کارایی بیشتر مغز و درک دیدگاه های جدید باشد. بنابراین سطح انعطاف پذیری شناختی یکی از مهمترین توانایی‌های است که به موفقیت در دنیای امروز کمک می کند. بدون سطح بالای انعطاف پذیری توانایی زندگی در دنیای مدرن را نخواهیم داشت. 

تعریف

در مورد مفهوم انعطاف پذیری شناختی تحقیق های مختلفی انجام شده است اما در حال حاضر اتفاق نظری در مورد چگونگی تعریف این مفهوم یا سنجش آن موجود نیست.

انعطاف‌پذیری شناختی را می‌توان از دیدگاه‌های مختلف مورد بررسی قرار داد. یک تعریف برآمده از تحقیقات در زمینه انعطاف‌پذیری شناختی، تغییر در شیوه تفکر است؛ چه این امر به‌طور خاص براساس ایجاد تغییر در قوانین صورت بگیرد یا به‌طور گسترده براساس نیاز به ایجاد تغییر در باورهای قبلی و رسیدن به افکار جدید رخ دهد. علاوه بر این انعطاف‌پذیری شناختی به اندیشیدن به‌طور همزمان به جنبه‌های مختلف یک موضوع اشاره می‌کند، چه این تفکر پیرامون دو جنبه متفاوت از یک موضوع خاص یا جنبه‌های بسیار متفاوتی از یک موقعیت پیچیده باشد. سایر تعاریف و اجزا مرتبط با انعطاف‌پذیری شناختی شامل انعطاف‌پذیری ذهنی، مجموعه تغییرات ذهنی، انتقال ادراکی، تعویض وظیفه و تغییر مسیر توجه است.

انعطاف‌پذیری شناختی در طول عمر فرد تغییر می‌کند. محققین به‌طور خاص انعطاف‌پذیری شناختی را به عنوان ظرفیت انتقال توجه و تفکر فرد، بین وظایف یا کارکردهای مختلف، به خصوص در واکنش به نیازها و تغییرات ایجاد شده در قوانین توصیف کرده‌اند. برای مثال، هنگام مرتب‌سازی کارت‌ها براساس قوانین خاص، اگر کودکان بتوانند پس از مرتب‌سازی کارت‌ها بر اساس رنگ اشکال روی کارت، آن‌ها را بر اساس نوع اشکال بر روی کارت مرتب کنند از نظر ادراکی انعطاف‌پذیر شناخته می‌شوند.

انعطاف‌پذیری شناختی بیشتر به عنوان توانایی تغییر تفکر فرد از موقعیت‌های قدیمی به موقعیت‌های جدید، غلبه بر پاسخ‌ها یا تفکراتی رایج و همچنین سازگاری و انطباق یافتن با موقعیت‌های جدید توصیف شده‌است. به این ترتیب، اگر فرد در هنگام نیاز قادر به غلبه بر باورها یا عادات قبلی خود باشد از نظر شناختی انعطاف‌پذیر تلقی می‌شود. در نهایت توانایی اندیشیدن به‌طور همزمان به دو جنبه از یک موضوع، جسم، ایده یا موقعیت به انعطاف‌پذیری شناختی بستگی دارد. با توجه به این تعاریف، هنگام مرتب‌سازی کارت‌ها بر اساس قوانین خاص، در صورتی‌که کودکان بتوانند کارت‌ها را به‌طور همزمان بر اساس رنگ اشیاء و نوع اشیاء روی کارت مرتب کنند از نظر شناختی انعطاف‌پذیر در نظر گرفته می‌شوند. به‌طور کلی، انعطاف‌پذیری شناختی به عنوان توانایی داشتن آگاهی، به صورت هم‌زمان از تمام گزینه‌های ممکن و در هر وضعیت خاص تعریف شده‌است.

انعطاف پذیری شناختی توانایی برای ساختن یا بازسازی دانش شخصی به شیوه های گوناگون به منظور پاسخ به نیازهای موقعیتی میباشد. همچنین به توانایی انسان برای سازگاری با استراتژی های فرآیند شناختی جهت مقابله با شرایط جدید و غیر منتظره در محیط اشاره می کند. اسپیرو نظریه پرداز پیشتاز این نظریه است. تاکید اصلی نظریه انعطاف پذیری شناختی بر کسب دانش پیشرفته است. این نظریه بر اساس نظریه سازنده گرایی بنا شده و به کارگیری آن در تعاملات یادگیری می‌تواند در ساختار بندی فعالیت ها به معلمان کمک کند.
انعطاف پذیری شناختی در حوزه های بی ساختار و پیچیده اهمیت زیادی دارد. به منظور حل مشکل آموزش در حوزه های بی ساختار و پیچیده، اسپیرو و همکارانش نظریه انعطاف پذیری شناختی را ارائه کردند که در آن از شکل های چندگانه مدل های تشبیه و تمثیل های متعدد و نمایشهای متعدد اطلاعات حمایت می شود. نظریه انعطاف پذیری شناختی می تواند به یادگیرندگان کمک کند تا درک عمیقی از مفاهیم پیچیده به دست آورند تا بتوانند دانش مفهومی را در حوزه‌های دیگر و در تنوعی از روش های ممکن در یک حوزه فنی به کار ببرند.

در حالت کلی انعطاف پذیری شناختی، به‌عنوان توانایی تغییر تفکر (شناخت) یا مجموعه تفکرات برای تطبیق‌پذیری با موقعیت‌های جدید موردنظر تعریف می‌شود. در علوم اعصاب این اصطلاح را گاهی «تغییر محور توجه»، «انتقال شناختی»، «انعطاف پذیری ذهنی»، «تغییر تمرکز» و «سوییچ‌کردن بین کارهای مختلف» نیز می‌نامند. شاید مفیدترین روش برای توضیح انعطاف پذیری شناختی، استفاده از مثال‌هایی شهودی‌تر است.

فرض کنید که انعطاف پذیری شناختی را به‌منزله تغییر کانال‌های تلویزیونی در نظر می‌گیریم؛ در این مثال، کانال‌های مختلف تلویزیون، مانند جریان فکری و مفاهیم ذهنی و تلویزیون نیز به‌مثابه مغز انسان در نظر گرفته می‌شوند. حال اگر نتوانید کانال‌های تلویزیونی را تغییر دهید و روی یک کانال خاص به‌اصطلاح گیر کرده باشید، باید بگوییم که سطح انعطاف پذیری شناختی بسیار پایینی دارید؛ در این صورت نمی‌توانید جریان فکری یا طرز تفکرتان را تغییر دهید و آموخته‌های خود را به‌روز کنید؛ با وجود این، اگر ریموتی داشته باشید و بتوانید به‌راحتی کانال‌های تلویزیون را خیلی سریع عوض کنید، می‌توانیم بگوییم که از نظر ذهنی، انعطاف پذیری شناختی بالایی دارید.

انعطاف پذیری شناختی، در افراد مختلف می‌تواند درجات متغیری داشته باشد؛ به عبارتی، دو نفر ممکن است از نظر شناختی منعطف به نظر برسند، اما یکی از آنان انعطاف‌پذیرتر از دیگری باشد؛ به‌بیان ساده‌تر، هر دو فرد از نظر ذهنی ممکن است بتوانند طرز تفکر خود را تغییر دهند و اطلاعات فکری خودشان را با تغییرات محیط پیرامون سازگار کنند؛ اما به‌احتمال زیاد یکی از افراد با سرعت بیشتری می‌تواند این کار را انجام دهد.

انعطاف ‌پذیری شناختی از این جهت مفید است که به افراد کمک می‌کند تا با سناریوها و داده‌های جدیدی، از قبیل مسافرت به مکان‌های جدید، مواجهه با مطالبات غیرمنتظره در محل کار، تغییر ناگهانی برنامه در آخرین دقایق و غیره، خودشان را تطبیق دهند. به‌طور کلی، تعاریف فنی و ظریف بسیاری درباره انعطاف پذیری شناختی وجود دارد؛ اما این مهارت به‌بیان ساده‌تر این‌گونه تعریف می‌شود: «توانایی تغییر تفکر فرد برای سازگارکردن خود با محرک‌های جدید».

اصول انعطاف پذیری شناختی

کرسلی برای انعطاف پذیری شناختی اصولی را در نظر گرفته که شامل موارد زیر می شوند: محیط های یادگیری که باید به نمایش محتوا در شکل‌های مختلف پردازند، مواد آموزشی باید از ساده انگاشتن حوزه‌های محتوایی اجتناب کرده و دانش وابسته به زمینه را مورد حمایت قرار دهند، آموزش باید مبتنی بر مطالعه موردی باشد و روی ساخت دانش تاکید شود نه انتقال دانش، منابع دانش باید به هم پیوسته بوده و جدا از هم نباشند. 

چیو نیز معیارهایی را برای انعطاف پذیری شناختی معرفی نموده که به آنها اشاره می شود: محتوا در اشکال مختلف ارائه شود، موقع مواجه شدن با یک مفهوم جدید یادگیرندگان ترغیب شوند تا ارتباط بین این مفاهیم را در موقعیت های پیچیده واقع گرایانه و مناسب کشف کنند، موقع مواجه شدن با یک مفهوم جدید یادگیرندگان ترغیب شوند تا تفسیرهای مختلفی از این مفهوم را که توسط دیگران ارائه شده کشف کنند، یادگیرندگان ترغیب شوند تا جایی که امکان دارد به نقطه نظرات در مورد موضوع بحث شده تنوع بخشند و در طراحی و اجرای برنامه درسی مبتنی بر انعطاف‌پذیری شناسی لازم است به اصل تنوع توجه شود.

نظریه انعطاف پذیری شناختی

نظریه انعطاف پذیری شناختی بر ماهیت یادگیری در جنبه های پیچیده تمرکز می کند. یادگیرنده موفق کسی است که بتواند در پاسخ به خواسته های موقعیتی گوناگون به راحتی دانش را سازماندهی کند و مورد استفاده قرار دهد. یادگیرندگان برای کسب این انعطاف پذیری شناختی بهتر است پیچیدگی کامل مسائل را درک کند و و چندین بار فضای مسئله را مورد بررسی قرار دهند تا ببیند که چگونه تغییر در متغیر ها و اهداف می تواند فضا را عوض کند. اینکه فرد چگونه می تواند این کار را انجام دهد بستگی به شیوه‌های با ابعاد مفهومی متعدد به جای یک بعد واحد و فرایندهایی دارد که بر آن بازنمایی های ذهنی عمل می کند.
انعطاف پذیری شناختی به معنای توانایی ارائه دانش به شکل های متفاوت مفهومی از منظرهای گوناگون و سپس توانایی استفاده آنها بر همان تنوع مفهومی و شکلی به منظور درک یا حل مسائل و ساختن دانش نو است. یادگیرندگان زمانی که به وضوح مشاهده می کنند که چگونه دانش در قالب یک تلفیق مضمونی معتبر درون حوزه های متعدد محتوایی انتقال پیدا می‌کند آن دانش را در حوزه‌های دیگر هم مورد استفاده قرار می‌دهند.

نظریه انعطاف پذیری شناختی بر ماهیت یادگیری در حیطه های پیچیده و بدساختار تمرکز می کند. طبق این نظریه، یادگیرنده موفق(یعنی، انعطاف پذیر شناختی) کسی است که می تواند در پاسخ به خواست های موقعیتی متنوع به راحتی دانش را مجدداً سازماندهی کرده و به کار ببرند. یادگیرندگان برای به دست آوردن این انعطاف پذیری شناختی باید پیچیدگی کامل مسائل را درک کنند و به دفعات فضای مسئله را بررسی کنند تا ببینند که چگونه تغییر در متغیرها و اهداف می تواند فضا را تغییر دهد. این که فرد چگونه می تواند این کار را انجام می دهد تابعی از شیوه بازنمایی دانش(برای مثال، ابعاد مفهومی متعدد به جای یک بعد واحد) و فرایندهایی است که بر آن بازنمایی های ذهنی عمل می کنند(برای مثال، فرایندهای ساخت طرحواره به جای بازیابی کامل طرحواره). (Carvalho ,2005,p 15)

انعطاف پذیری به معنای توانایی ارائۀ دانش به شکل های متعدد مفهومی ، از منظرهای مختلف، و سپس توانایی به کارگیری آن ها مبتن ی بر همان تنوع مفهومی و شکلی به منظور فهمیدن یا حل مسایل و ساختن دانش جدید است . یادگیرندگان زمانی که به صراحت مشاهده می کنند که چگونه دانش در قالب یک تلفیق مضمونی معتبر ، درون حوزه ها ی مختلف محتوایی انتقال می یابد، آن دانش را در حوزه های چندگانه هم به کار می گیرند (قندیلی،1389، ص 115)

در مورد مفهوم انعطاف پذیری شناختی نیز پژوهشهای زیادی صورت گرفته است. اما در حال حاضر اتفاق نظری در مورد چگونگی تعریف این مفهوم یا سنجش آن وجود ندارد. به طور کلی، توانایی تغییر آمایه های شناختی به منظور سازگاری با محرکهای در حال تغییر محیطی، عنصر اصلی در تعریف عملیاتی انعطاف پذیری شناختی است (Dennis,2010,p242). بعضی پژوهشگران انعطاف پذیری شناختی را میزان ارزیابی فرد در مورد قابل کنترل بودن شرایط تعریف کرده اند که این ارزیابی در موقعیتهای مختلف تغییر میکند (Gan,2004,p57;Zong ,2010,p 24)

به طور کلی تئوری انعطاف پذیری شناختی CFT نظریه ساختارگرا  در مورد یادگیری و آموزش است که برای اصلاح مشکلات مربوط به کسب دانش های پیشرفته ( در اینجا تغییر و تحول سازمانی) تلاش می نماید ، یعنی یادگیری یک موضوع فراتر از  مرحله اولیه. بنابراین اهداف کسب دانش پیشرفته باید متفاوت از آموزش مقدماتی باشد. در مرحله مقدماتی هدف این است که یادگیرنده در معرض یک محتوا قرار گیرد بدین منظور که آن را به رسمیت بشتاسد و یا آن را به خاطر بیاورد. در مرحله پیشرفته کسب دانش یادگیری باید عمیق باشد، بدین مفهوم که یادگیرنده باید درک درستی از محتوا، دلیل آن، کاربرد آن در زمینه های گوناگون داشته باشد.

هدف عمده این نظریه کمک به توسعه توانایی یادگیرندگان برای درک موقعیت های مختلف وایجادتوانایی برای سازگاری بادانش جدید است ( گردد، 2001).

تئوری انعطاف پذیری شناختی راند جی. اسپیرو

انعطاف پذیری شناختی ، توانایی برای ساختن یابازسازی دانش شخصی به شیوه های مختلف به منظورپاسخ به نیازهای موقعیتی است ( اسپیرو، 1991 و 1992) ، اسپیرووجنگ، 1990؛ چیووهربست ، 2008) و به توانایی انسان برای سازگاری بااستراتژی های فرایند شناختی جهت مقابله با شرایط جدید وغیرمنتظره درمحیط، اشاره دارد ( کاناس، کویساد، آنتولی و فجاری ، 2003 ، اسپیرو وهمکاران ، 1992 ، به نقل از رضوی، 1390).

این نظریه براساس نظریه سازنده گرایی بناشده وبه کارگیری آن درتعاملات یادگیری می تواند درساختاربندی فعالیت ها به معلمان کمک کند ( اسپیرو، فلتوویچ، جکوبسون و کولسن، 1992).

اسپیرو نظریه پرداز پیشتاز این زمینه بیان میکند که در نظریه انعطاف پذیری شناختی بر موارد زیر تاکید می شود:

– استفاده از موارد مختلف و مثالهای غنی با سطح دشواری بالا

– استفاده از اشکال مختلف بازنمایی دانش و فراهم آوردن مثال در انواع مختلف رسانه ها

– پیوند میان مفاهیم انتزاعی برای انتزاع مفاهیم و استفاده از راهبردهای قابل استفاده برای دیگر مسائل و حالتها (دانشور، ۱۳۸۹، ص ۳۷)

انعطاف پذیری سازمانی

چرخة دگرگونی امروزی، بی تردید در گذشته سابقه نداشته است. امروزه دگرگونی سریع‌تر، غیر معمول‌تر و اساسی‌تر از هر زمان دیگری در گذشته است. برخوردهای تکنولوژیک و فشارهای رقابتی و فرهنگی، گردابی را به وجود آورد ه اند که هر سازمانی را می‌توانند در خود فرو برند. دگرگونی امروزی، دارای ویژگی‌هایی از قبیل تلاطم در بازارها، تلاش سازمان‌ها و کسب و کارهای مختلف در تعریف مجدد خود، تعیین مجدد فعالیت‌ها، شکل‌های یک سازمان برای – جدید سازمانی و منسوخ شدن تفکر مدیریت سنتی است (چمپی،1387: 8).

این که سازمان بتواند با وضعیتی که شرح آن گذشت باقی بماند و زندگی کند ناچار به ایجاد تغییر و دگرگونی در خود است ولی دگرگونی در سازمان هرگز تحقق نمی‌یابد مگر این که صدها یا هزاران نفر از افراد سازمان، علاقمند به همکاری باشند و تا حد امکان به فرآیند دگرگونی کمک کنند. کارکنان، مخصوصاً در صورتی که از وضعیت موجود سازمان خود ناراضی باشند، حاضر به همکاری و از خود گذشتگی و ایثار نیستند مگر به این اعتقاد برسند که دگرگونی‌ها مفیدند. بدون ارتباطات معقول، مقبول و دارای اعتبار فراوان، هرگز نمی‌توان قلب‌های توده‌های کارکنان را تسخیر کرد. همین امر ضرورت دگرگونی فرآیندهای سازمان را با عنایت به مسائل منابع انسانی، بیشتر روشن می‌کند (Hammer,2013: 30)

سیر شتابان تغییرات، سازمان ها را ناگزیر از حرکت در مسیر انعطاف پذیری نموده است. انعطاف پذیری به عنوان توانایی سازمان ها برای سازگاری با تغییرات غیرقابل پیش بینی انعطاف پذیری محیطی تعریف شده است و نیازمند توانایی و قابلیت لازم برای واکنش سریع نسبت به محیط می باشد که تاثیر بسیار زیادی بر عملکرد سازمان ها دارد (اعرابی و دانش پرور، 1385 ، ص 6). مفهوم انعطاف پذیری در سطوح مختلفی نظیر سازمان، مدیریت و سطوح وظیفه ای نظیر مدیریت منابع انسانی قابل تعریف است. مفهوم انعطا ف پذیری منابع انسانی که برگرفته از ادبیات مدیریت منابع انسانی می باشد به ظرفیت مدیریت منابع انسانی، در ارتقای توانایی سازمان برای انطباق اثربخش و به موقع با الزامات متغیر و متنوعی که از ، ناحیه محیط یا درون سازمان تحمیل می شوند، اشاره دارد.

هم چنین، رایت و اسنل (1998) انعطاف پذیری منابع انسانی را به این صورت تعریف نمودند: " میزان بهره مندی منابع انسانی سازمان ها از مهارت ها و الگوهای رفتاری لازم برای اتخاذ بهترین تصمیمات در محیط رقابتی و هم چنین بهره گیری سازمان ها از مناسبترین کارکردهای مدیریت منابع انسانی برای مدیریت بهینه این منابع " گفته می شود. ، اسنل  وجود محیط های پویا و متغیر و اهداف سازمانی متعارض، مستلزم انعطا ف پذیری منابع انسانی است. سانچز (1995) پیشنهاد می­نماید که هر چه طیف کاربردهای انتخابی یک منبع، بیش تر و زمان و هزینه جایگزین نمودن یک منبع با دیگری کمتر باشد ، انعطاف پذیری منابع بیش تر خواهد بود. انعطاف پذیری منابع انسانی به منزله یک خصیصه یا ویژگی درونی سازما نها، دارای سه مولفه به شرح زیر می باشد (عباسی، باباشاهی، افخمی اردکانی، فراهانی، 1392،ص 90).

معمولاً تغییرات سازمانی در هر اندازه‌ای، مقاومت بدنة نیروی انسانی را به دنبال خواهد داشت اما اگر آنها اهداف واقعی تغییر و منافع آن را دریابند، در برابر تغییرات مقاومت کمتری از خود نشان می‌دهند. (جعفری و همکاران، 1387: 29)

بعد شناختی مقاومت در برابر تغییر که بیانگر این است که شناخت، نظام پردازش و ذخیره سازی اطلاعات جذب شده توسط حواس در سیستم عصبی انسانهاست کارکنان با استفاده از طرحواره ها (ساختارهای شناختی که نشانگر دانش سازمان یافته فرد نسبت به یک مفهوم یا یک محرک هستند) رویدادهای سازمانی، مقاومت همچون تغییرات سازمانی را درک و تفسیر می‌کنند مقاومت شناختی در برابر تغییر زمانی ایجاد می‌شود که فرد تحت تأثیر طرحواره های خود، تغییر را به گونه‌ای درک و تفسیر نماید که در قبال اعمال آن، اکراه و عدم تمایل داشته باشد. واتسون 1982 ) ) بر این عقیده است که آنچه اغلب از آن با عنوان مقاومت یاد می‌شود، چیزی جز همین اکراه و بی میلی نیست. آرمناکیس، هریس و بونتانوم (2005) نیز گرچه مقاومت را به صورت رفتاری تعریف کرده‌اند، بر تقدم ساحت شناختی آن بر بعد رفتاری اذعان داشته‌اند.

همچنین بارتلم و لاک (1981) در تفسیری از اثر کچ و فرنچ، مدعی شده‌اند چه بسا مشارکت کارکنان مبتواند در مقاومت آن‌ها در برابر تغییر اثرات شناختی داشته باشد. در مجموع آموزه‌های ادبیات پژوهش درباره مقاومت کارکنان در برابر تغییر، نشان می‌دهند که این پدیده دارای ابعاد رفتاری، هیجانی و شناختی است. ظهور رفتاری آن در قالب نیروهای مقاومت کننده در برابر نیروهای اعمال کننده تغییر است؛ بعد هیجانی آن به ناکامی کارکنان در اثر به هم خوردن وضع موجود، ترس از ضرر احتمالی و آینده‌ای مبهم اشاره دارد؛ و صبغه شناختی آن به نحوه ادراک تغییر توسط کارکنان اشاره دارد، طوری که از اعمال آن اکراه دارند. (هادوی نژاد و همکاران،1388)

بنابراین، ویژگی‌های شخصیتی فرد نگرش شخص تحت تأثیر تغییر سازمانی قرار می‌گیرد.   و مقابله با استرس ناشی از تغییر سازمانی  یک مسئله مهم است که ارزش بررسی دارد. عموم محققان پیشین، نگرش کارمند نسبت به تغییر سازمانی از بینش صفات شخصیتی مطالعات خود را در پنج مدل تبیین کرده‌اند. (Su et al,2012)

در این مطالعه ما این موضوع را با استفاده از صفات شخصیت شناختی یعنی، انعطاف پذیری شناختی، بینش، و خود اندیشی مورد بررسی قرار می‌دهیم. محققان نشان داده‌اند که باز بودن نسبت به تجربه رابطه مثبت با خود اندیشی دارد.(Lyke 2009).

روانرنجوری منفی به بینش مربوط است، وظیفه شناسی مثبت نیز به بینش مربوط می‌باشد. برونگرایی و سازگاری مثبت، هر دو مربوط به انعطاف پذیری شناختی می‌باشد (Su et al,2012).

همچنین رفتار شهروندی سازمانی شامل رفتارهای اختیاری کارکنان است که جزء وظایف رسمی آنها نیست و مستقیماً توسط سیستم رسمی پاداش سازمان در نظر گرفته نمی‌شود، ولی میزان اثر بخشی کلی سازمان را افزایش می‌دهد این رفتارها، شامل رفتارهایی که فرد در جهت انجام نیازمندی‌های نقش و یا شرح شغلی از خود نشان می‌دهد، نیست. مطالعات نشان از آن دارد زمانی که مدیریت ارشد، تغییر را بپذیرد، برای اجرایی شدن تغییر باید علایق کارکنان مانند مدیران پایینی و میانی در نظر گرفته شود و نیاز به تغییر را در آنها متقاعد کرد. بسیاری از موانع تغییر، ریشه در آمادگی پذیرش تحول سازمانی دارند.

از لحاظ روانشناسی این موانع، نظیر موانع مدیریتی، توسط ناامنی و ترس از نتایج منفی برای افراد می‌تواند تشریح شود. این علایق بوسیله مشارکت مستقیم یا مشارکت قانونی، دسته بندی و معرفی می‌شوند (رنگریز و مرادی،1391).

اگر عاملان تغییر در سازمان بهنگام اعمال آن با مقاومت مواجه شوند و به واکنشهای کارکنان توجه نکنند با مخاطره بزرگی روبرو خواهند شد. این مسأله بخصوص زمانی بروز می‌کند که تغییر مستقیماً از بالای سازمان به سطوح پایین‌تر اعمال شود. علی رغم چنین توجه و تنبه نظری به موضوع مقاومت کارکنان در برابر تغییر سازمانی، خلأ پژوهشی با چنین رویکردی همچنان در این حوزه مشهود است (Su et al,2012)

تعریف رسمی مقاومت درمقابل تغییر، هر رفتار یا واکنشی است که نشان دهندۀ،‌ عدم تمایل شخص به ایجاد یا حمایت تغییر مورد نظر باشد. چنین مقاومتی همیشه بد نیست. در واقع بهترین کارگزاران تغییر، عقیده دارند که مقاومت در مقابل تغییر نوعی بازخور است که می توان از آن برای تسهیل اهداف تغییر استفاده کرد. آنها اظهار می‌دارند زمانی که افراد در مقابل تغییر مقاومت می‌کنند از چیز مهمی دفاع می‌کنند، چیزی که به نظر می‌رسد با وقوع تغییر مورد تهدید قرار گیرد. مقاومت در مقابل تغییر اجتناب ناپذیر است. در مدیریت کارآمد یک سلسله دلایل مشترک مقاومت افراد درمقابل تغییر خلاصه شده است ونحوۀ پاسخ گویی به آنها را پیشنهاد می‌کند. مدیران وکارگزاران خوب تغییر، این توصیه ها را درک می‌کنند. آنها مقاومت در مقابل تغییر را پیش بینی می‌کنند و بر ای به حداقل رساندن نتایج نامطلوب آن، گامهایی به موقع، برمی‌دارند.(هندیجانی و همکاران،1389) مقاومت کارکنان در برابر تغییر سازمانی شامل سه بعد مقاومت رفتاری، مقاومت شناختی و مقاومت عاطفی می باشد. و تأثیر متغیرهایی نظیر بینش و خود اثر بخشی کارکنان که از مؤلفه های انعطاف پذیری شناختی است مورد بررسی قرار میگیرد. طبق این نظریه ویژگیهای شخصیتی کارکنان بر مقاومت آنان در برابر تغییر سازمانی تأثیر گذار است.

رفتار شهروندی سازمانی بعنوان متغیر تعدیل کننده در این مدل در نظر گرفته می شود که بر رابطه بین انعطاف پذیری شناختی و مقاومت در برابر تغییر سازمانی تأثیر گذار است

میزان ارزیابی افراد درمورد شرایط قابل کنترل

در کل توانایی تغییر آمایه های شناختی برای سازگاری با محرک‌های در حال تغییر محیطی عنصر مهم در تعریف عملیاتی انعطاف پذیری شناختی است. برخی محققین انعطاف پذیری شناختی را میزان ارزیابی افراد در مورد شرایط قابل کنترل تعریف کردند که این ارزیابی در موقعیت های گوناگون تغییر می کند. به طور کلی نظریه انعطاف پذیری شناختی نظریه ساختارگرا در مورد آموزش و یادگیری می باشد که برای حل مشکلات مربوط به کسب دانش های پیچیده تلاش می‌کند یعنی یادگیری یک موضوع گسترده تر از مرحله اولیه آن. بنابراین اهداف کسب دانش پیشرفته باید از آموزش اولیه و مقدماتی متفاوت باشد.
در مرحله اولیه هدف این است که یادگیرنده در مواجهه یک محتوا قرار بگیرد به این معنا که آن را به رسمیت بشناسد و آن را به خاطر بیاورد. در مرحله پیشرفته کسب دانش یادگیری باید عمیق تر باشد یعنی یادگیرنده بهتر است درک درستی از محتوا و دلایل آن و کاربردش در زمینه های مختلف داشته باشد. اسپیرو به عنوان یک نظریه پرداز شناختی تاکید می‌کند که در نظریه انعطاف پذیری شناختی باید پیوند میان مفاهیم انتزاعی برای انتزاع مفاهیم و استفاده از راهبردهای کاربردی برای دیگر مسائل و حالت های موجود باشد.

فرایند های مغزی دخیل در انعطاف پذیری

تحقیقات از طریق تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کاربردی نشانگر این است که موقعی که فرد درگیر فعالیت های انعطاف پذیری شناختی می گردد مناطق مشخصی از مغز فعال می‌شود. این مناطق شامل عقده های قاعده ای، کمربندی قدامی، قشر جداری خلفی و قشر پیشانی می باشد. مطالعات انجام شده در افرادی با رده های سنی متفاوت و با نقایص خاص اطلاعات بیشتری را در مورد این که چگونه انعطاف پذیری شناختی درون مغز سرش می یابد و تغییر می‌کند را در اختیار پژوهشگران گذاشته است.  انعطاف پذیری شناختی در طول عمر یک فرد متفاوت است.
علاوه بر این شرایط خاصی مانند اختلال شخصیت وسواسی جبری کاهش انعطاف پذیری شناختی را به همراه دارد. از آنجا که انعطاف پذیری شناختی جزء مهم و لازم در امر یادگیری می باشد هرگونه نقص در این زمینه امکان دارد پیامدهای جانبی دیگری هم داشته باشد. انعطاف پذیری شناختی غالباً به عنوان یک کارکردهای اجرایی تعریف می شود. دو زیر شاخه انعطاف پذیری شامل تعویض وظیفه و انتقال ادراکی هستند که به ترتیب این که در ضمیر ناخودآگاه یا آگاه اتفاق می‌افتد بستگی دارد. 

عوامل تأثیرگذار

صرف نظر از تعریف معنایی، محققان به‌طور کلی توافق دارند که انعطاف‌پذیری شناختی بخشی از کارکرد اجرایی و مرتبه بالاتری از درک می‌باشد که در برگیرنده توانایی فردی در کنترل شیوه تفکر است. عملکرد اجرایی شامل جنبه‌های دیگر شناخت از جمله مهار احساسات، حافظه، ثبات هیجانی، برنامه‌ریزی و سازمان است.

انعطاف‌پذیری ادراکی به شدت با تعدادی از این توانایی‌ها، از جمله مهار احساسات، برنامه‌ریزی و حافظه کاری ارتباط دارد؛ بنابراین، هنگامی که یک فرد قادر به مهار جنبه‌های محرک یک موضوع برای دستیابی به تمرکز بر جنبه‌های مهم‌تر (مانند مهار رنگ شی برای تمرکز بر نوع شی) آن است، از نظر شناختی انعطاف‌پذیر می‌باشد. به این معنا که این افراد در برنامه‌ریزی، سازماندهی و بکارگیری استراتژی‌های ویژه حافظه بهتر عمل می‌کنند.

محققان به این نتیجه رسیده‌اند که انعطاف‌پذیری شناختی نیز بخشی از طبقه‌بندی چندگانه است که در اصل توسط ژان پیاژه شرح داده شده‌است. در طبقه‌بندی وظایف چندگانه، شرکت کنندگان (در درجه اول کودکانی که این مهارت در آن‌ها توسعه یافته یا در حال توسعه این مهارت هستند) باید اشیا را به شیوه‌های مختلفی طبقه‌بندی کرده و همزمان به‌طور انعطاف‌پذیر در مورد آنها فکر کنند. به علاوه، برای رسیدن به انعطاف‌پذیری ادراکی، باید بر تمایل به تمرکز تک بعدی بر یک وجه از موضوع که ویژگی خاص کودکان است غلبه کنند. برای مثال هنگامی که کودکان خردسال هستند ممکن است تنها قادر به تمرکز بر یک جنبه از یک شی (به عنوان مثال رنگ شی) باشند و توانایی تمرکز بر روی هر دو جنبه (یعنی رنگ و شکل شی) را نداشته‌باشند. بدین ترتیب، تحقیقات نشان می‌دهد که اگر یک فرد در شیوه تفکر آن‌ها مداخله کند، آن‌ها به‌طور شناختی انعطاف‌پذیر خواهند بود.

تحقیقات نشان داده‌است که انعطاف‌پذیری شناختی با دیگر توانایی‌های شناختی مانند: هوش سیال، شیوایی خواندن و درک مطلب در ارتباط است. هوش سیال، به عنوان توانایی حل مشکلات در موقعیت‌های جدید توصیف می‌شود، وقتی کسی قادر به استدلال سیال است، به احتمال زیاد به‌طور شناختی انعطاف پذیرتر است. علاوه بر این، اثبات شده‌است آن‌هایی که قادر به داشتن انعطاف در قوای ادراکی هستند، قابلیت سوئیچ کردن بین موضوعات مختلف یا به‌طور همزمان فکر کردن در مورد صداها و معانی را دارند، که این امر شیوایی خواندن و توانایی درک مطلب را افزایش می‌دهد. همچنین نشان داده شده‌است که انعطاف‌پذیری شناختی با توانایی‌های فردی برای مقابله با موقعیت‌های خاص در ارتباط است. به عنوان مثال، زمانی که افراد بهتر می‌توانند تفکر خود را از وضعیت به وضعیت تغییر دهند، کم‌تر بر موارد استرس‌زا در این موقعیت‌ها تمرکز خواهند کرد.

به‌طور کلی، محققان در این زمینه بر توسعه انعطاف‌پذیری شناختی بین سنین سه و پنج سال تمرکز دارند. اگر چه، انعطاف‌پذیری شناختی یک مفهوم گسترده‌است که می‌تواند در تمام سنین و موقعیت‌های مختلف مورد مطالعه قرار گیرد؛ بنابراین، طبق تحقیقات، با وظایفی که از ساده تا پیچیده‌تر متغیر است، یک زنجیره رشد وجود دارد که از کودکی تا بزرگسالی گسترش می‌یابد.

ارتباط انعطاف پذیری با توانایی های شناختی دیگر

مثلاً هنگامی که کودکان خردسال می باشند احتمال دارد فقط توانایی تمرکز بر یک جنبه از یک شی را داشته باشد و توانایی تمرکز بر روی هر دو جنبه را نداشته باشند. به این ترتیب تحقیقات نشانگر این است که اگر یک فرد در شیوه تفکر آنها مداخله به عمل بیاورد آن ها به طور انعطاف پذیری خواهند کرد. تحقیقات نشان داده که انعطاف پذیری شناختی با توانایی های شناختی دیگری مانند شیوه خواندن ادراک مطالب، هوش سیال و هوش اکتسابی در ارتباط می باشد. هوش سیال عنوان توانایی حل مسائل در شرایط جدید توصیف می شود. فردی که توانایی استدلال سیال دارد احتمالا به طور شناختی انعطاف پذیرتر است.
ثابت شده که آنهایی که قادر به داشتن انعطاف در قوه ادراک شان هستند توانایی تعویض بین موضوعات مختلف و به طور هم زمان فکر کردن در مورد صداها و معانی را دارند که این امر باعث می شود که درک مطلب و شیوایی خواندن در آن ها بالا برود. همچنین مشخص شده که انعطاف پذیری شناختی با توانایی های فرد برای مواجهه با موقعیت های خاص در ارتباط می باشد. مثلاً وقتی که افراد بهتر می توانند توانایی خود را از یک موقعیت به موقعیت دیگر تغییر دهند کمتر در مواردی که حاکی از استرس است متمرکز خواهند کرد.

محققان در این زمینه بر گسترش انعطاف پذیری شناختی بین سن ۳ تا ۵ سالگی تمرکز کرده اند. انعطاف پذیری شناختی یک مفهوم قابل توسعه است که می‌تواند تمام سنین و موقعیت‌های مختلف را در بر بگیرد. بنابراین طبق تحقیقات با وظایفی که از ساده به پیچیده متغیر هستند یک زنجیره‌ای رشد وجود دارد که از کودکی تا بزرگسالی دامنه آن گسترش پیدا می‌کند.  

مکانیسم‌های عصبی انعطاف ‌پذیری شناختی

محققان برای تعیین مناطق خاص مغز که به انعطاف‌ پذیری شناختی مرتبط هستند، از اسکن fMRI (تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کارکردی) استفاده کردند؛ این اسکن‌ها نشان داده‌اند که مناطق مختلفی برای تسهیل انعطاف‌ پذیری شناختی در مغز افراد فعال می‌شوند. این شبکه‌های مغزی، قشر جلوی ‌پیشانی، غده‌های پایه‌ای، قشر کمربندی قدامی و قشر جداری پشتی در بر می‌گیرند.

لازم است ذکر کنیم که بسته به تست خاصی که برای اندازه‌گیری انعطاف ذهنی افراد استفاده می‌شود،‌ ممکن است مناطق متفاوتی از مغز آنان در جریان تست فعال شوند؛ به‌عبارت دیگر، قسمت‌های خاصی از مغز فرد ممکن است در طول تست استروپ فعال شوند؛ این در حالی است که احتمال دارد که در تست دیگری، همان قسمت‌های مغز فعال نشوند.

در حالت کلی، برخی از تحقیقات ثابت کرده‌اند که قشر خلفی جانبی جلوی ‌پیشانی مغز، مسئولیت تعدیل تداخل‌های مناطق مختلف مغز را بر عهده دارد. اکثر کارشناسان نیز معتقد هستند که قشر جلویی مغز، نیروی محرک انعطاف‌ پذیری شناختی در افراد است؛ به‌علاوه، تحقیقات نشان داده‌اند که مناطق خاص و متفاوتی در قشر جلویی مغز و متناسب با نوع تست انعطاف ‌پذیری شناختی مورد نظر فعال می‌شوند؛ غده‌های پایه‌ای مغز نیز به‌عنوان مناطقی از مغز شناخته شده‌اند که در طول انتخاب پاسخ فعال می‌شوند؛ این در حالی است که قشر جداری پشتی مغز نیز هنگام به‌روزرسانی اطلاعات موجود درباره نحوه انجام یک تست فعال می‌شود.

حال ممکن است تصور کنید که فقط مناطقی از مغز که در بالا ذکر شدند، مسئولیت انعطاف ‌پذیری شناختی فرد را بر عهده دارند؛ در حالی که شواهد نشان داده‌اند که هر نوع آسیب مغزی به هر قسمت از مغز افراد، می‌تواند انعطاف ‌پذیری شناختی آنها را کاهش دهد.

ارتباط سن و انعطاف ‌پذیری شناختی

به‌طور کلی، این‌طور تصور می‌شود که بزرگ‌سالان ۲۵ساله و همچنین افراد مسن‌تر، بیشترین میزان انعطاف ‌پذیری شناختی را دارند؛ به‌عبارت دیگر، مغز انسان تا اواسط دهه ۲۰ از عمرش، به‌طور کامل گسترش می‌یابد؛ اما در طول این مدت، ظرفیت انعطاف شناختی او به حد کمال نمی‌رسد؛ به همین دلیل سطح انعطاف‌ پذیری شناختی در کودکان خردسال نیز به‌خاطر رشد محدود قشر مغزی آنان، به میزان قابل‌توجهی پایین است.

در همین راستا، برای سنجش میزان انعطاف ‌پذیری شناختی در کودکان، تست‌های ضعیف‌تری انجام می‌شوند که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: تست A نه B برای کودکان ۱ سال به بالا، تست مرتب‌سازی چندوجهی کارت‌ها برای کودکان ۵ سال به بالا، تست مرتب‌سازی چند دسته‌ای کارت‌ها برای کودکان ۷ سال به بالا و تست مرتب‌سازی کارت‌های ویسکانسین برای کودکان ۹ تا ۱۱ سال؛ در حالی که برای سنجش میزان انعطاف ‌پذیری شناختی بزرگ‌سالان، از تست استروپ استفاده می‌شود که انجام آن برای کودکان بسیار دشوار است.

انعطاف ‌پذیری شناختی نوجوانان، به‌تدریج توسعه می‌یابد و برخی از شواهد نیز نشان می‌دهند که آنها سریع‌تر از بزرگ‌سالان می‌توانند از جنبه منفی خطاها اطلاعات جدیدی را بیاموزند؛ خطاهایی که به اختلاف بین نتایج مثبتی که می‌گیرند با نتایجی که می‌گیرند، مربوط می‌شوند. توانایی یادگیری سریع نوجوانان از خطاهایشان، به این معنی است که به‌احتمال زیاد آنها در برخی از زمینه‌های خاص، نسبت به بزرگ‌سالان از انعطاف ‌پذیری شناختی بالاتری برخوردار هستند.

این‌طور تصور می‌شود که به‌دنبال اوج رشد مغزی افراد در اواسط دهه بیستم زندگی، انعطاف‌ پذیری شناختی می‌تواند برای مدت طولانی حفظ شود یا حتی بهبود یابد؛ در حالی که سطح انعطاف‌ پذیری شناختی و اختلال در سیستم عصبی افراد (به‌خصوص سلول‌های عصبی مغزی)، در فاصله بین میان‌سالی تا پیری کاهش می‌یابد. به‌طور کلی، میزان انعطاف‌ پذیری شناختی افراد سالمند با احتمال بالاتری نسبت به افراد جوان‌تر یا میان‌سالان، کاهش پیدا می‌کند.

اهمیت حفظ انعطاف ‌پذیری شناختی

انعطاف‌ پذیری شناختی برای انتقال سریع بین افکار مختلف و توجه به موضوعات متفاوت، به‌صورت هم‌زمان بسیار مهم است. کسانی که سطح انعطاف ‌پذیری شناختی در آنان بسیار پایین است، قادر نیستند که از یک مفهوم به مفهوم دیگری در ذهن خود سوییچ کنند و اغلب در قطاری از افکار ثابت، گیر  می‌کنند یا فقط می‌توانند روی یک موضوع تمرکز کنند؛ در حالی که انعطاف‌ پذیری شناختی پایین یا گیرکردن در افکار خاصی شبیه به تماشاکردن فقط یک کانال تلویزیونی یا خواندن فقط یک کتاب در تمام طول عمر است؛ همچنین این دسته از افراد برای سازگارکردن خود با تغییرات و محرک‌های جدید، با مشکلات زیادی مواجه می‌شوند.

را‌هکار مفیدی برای رهایی از چنین وضعیتی این است که بتوانید به‌سرعت جهت تفکر خود را بین مفاهیم مختلف به‌اصطلاح شیفت دهید و دیدگاه خود را برای جایگزین‌کردن اطلاعات جدید تغییر دهید. انعطاف ‌پذیری شناختی، فراتر از تکامل فرهنگی و حتی تکامل بیولوژیکی ذهن، به افراد کمک می‌کند تا برای سازگاری با اطلاعات جدید، سیستم باورها و تفکرات قدیمی خود را به‌روز کنند؛ برای مثال، افرادی را در نظر بگیرید که نمی‌توانستند نحوه استفاده از کامپیوتر یا تلفن همراه را یاد بگیرند؛ احتمال دارد که چنین افرادی در روش‌ها، طرز تفکر و باورهای قدیمی خود مانده باشند و هنوز هم نتوانند دیدگاه‌های نسل جدید را درک کنند؛

به‌علاوه، انعطاف‌ پذیری شناختی ضمن اینکه توانایی افراد را در سازگاری با موقعیت‌های جدید بهبود می‌بخشد، عملکرد ذهنی آنها را نیز ارتقا می‌دهد؛ به عبارتی، سطح بالای انعطاف ‌پذیری شناختی، به افراد کمک می‌کند تا با کارایی بیشتری، بین تفکرات مختلف سوییچ کنند و هم‌زمان روی موقعیت‌های بیشتری تمرکز داشته باشند؛ به همین دلیل افرادی که از نظر ذهنی انعطاف بالایی دارند، تمایل دارند که به بهترین شکل، در انجام کارها تسلط داشته باشند و آن‌ها را درک کنند؛ در حل موضوعات مختلف خلاقیت داشته باشند و آگاهی خود را نسبت به شرایط پیرامونشان گسترش دهند.

در مقابل، افرادی که سطح انعطاف‌ پذیری پایینی دارند، به‌طور معمول در روش‌ها و تفکرات قدیمی خود به‌اصطلاح گیر می‌کنند و به روبه‌روشدن با موقعیت‌های جدید علاقه‌ای ندارند. چنین افرادی برای سازگارکردن خودشان با شرایط جدیدی مانند تغییرات رفتاری، روحی، محیطی، تکنولوژیکی و غیره، به مشکل می‌خورند. حال اگر هدف شما این است که بالاترین میزان عملکرد ذهنی خودتان را حفظ کنید، بهتر است فعالیت‌هایی را انجام دهید که باعث افزایش انعطاف‌ پذیری شناختی می‌شوند؛ این فعالیت‌ها می‌توانند نتایج مثبت قابل‌توجهی برایتان به همراه داشته باشند.

ابعاد انعطاف پذیری شناختی

می توان انعطاف پذیری شناختی را در چند مولفه کلی خلاصه کرد:

1-تعویض کردن بین افکار و وظایف

از مهمترین مولفه های انعطاف پذیری شناختی سوئیچ کردن بین افکار منفی و مثبت و وظایف می باشد. زمانی که در جمع دوستان صحبت از بازی تیم ملی است ناگهان ممکن است فردی است از فیلمی که شب قبل پخش شد حرف بزند. در این وضعیت هرچقدر که بتوانید به راحتی بین این دو موضوع عبور کنید انعطاف پذیری شناختی بالاترین هم خواهید داشت. مشخص است که این یک مثال است. شما در موقعیت های کاری مخصوصاً وقتی که در سمت یک مدیر هستید امکان دارد در طول روز بارها با وضعیت‌هایی روبه‌رو شوید که باید به سرعت و در کمتر از چند ثانیه از یک موضوع به موضوع دیگری بروید.

2-به روز کردن باورها و عقاید و تجزیه و ترکیب

اگر شما عقیده دارید که مثلاً بهترین ابزار برای برنامه نویسی در برابر واقعیت هایی قرار بگیرید که خلاف عقیده آنها ثابت می کند و شما همچنان بر عقیده خود پافشاری می کنید. این به این معناست که انعطاف پذیری شناختی کمی دارید و باید برای ارتقای سطح آن هرچه سریعتر کاری بکنید. کسانی که می‌توانند در عقاید خودشان مطابق با تغییرات روز حرکت کنند و باورهای خود را مورد ارزیابی قرار دهند انعطاف بالاتری دارند. البته این به معنای بی ثباتی نیست.
کسانی که انعطاف پذیری شناختی شان در سطح بالا است می‌توانند یک مسئله پیچیده را به اجزای تشکیل دهنده آن تقسیم کنند و سپس برای هر جزء مسئله راه حلی پیدا کنند و از این طریق با کنار هم قرار دادن دوباره اجزای مسئله آن را حل نمایند. به نوعی منظور این است که مسائل پیچیده را به چندین مسئله ساده تر تبدیل کنند.

3-توجه به ابعاد چندگانه

حتماً شما هم به انسانهایی برخورده اید که به خاطر باورهای سنگ شده و متعصبانه فقط به یک نوع یا برند خاص مثلاً یک گوشی همراه یا خودرو خاصی گیر میدهند و توجه نمی کنند به اینکه آیا این برند خاص پاسخگوی نیازهای آنها می باشد یا می تواند پس هزینه‌های آنها برآید و یا خدمات پس از فروش آن وجود دارد یا خیر. آن ها فقط در یک بعد موضوع یعنی ظاهر آن متوقف شده‌اند.
در مقابل کسانی که هنگام انتخاب یک موضوع یا حتی فرد خاصی برای مصاحبه شغلی به ابعاد چندگانه او توجه می کنند انعطاف بالاتری دارند و کمتر احتمال دارد که از انتخابشان پشیمان شوند. 

4-آگاهی از گزینه‌های بیشتر

هنگامی که با مسئله مواجه می شوید باید قادر باشید که بیشترین گزینه ها را برای حل آن در نظر بگیرید. این که فقط به یک راه حل معکوس قانع شوید و سایر جنبه ها و گزینه های آن را نادیده بگیرید حاکی از کمبود الطاف پذیری شناختی است. کسانی که بارش فکری دارند و می‌توانند برای هر مسئله ای انواع راه حل های مختلف و مسیرها را پیدا کنند انعطاف پذیری بالاتری از دیگران دارند. این مورد مهارت اساسی می باشد که حتی به کودکان هم بهتر است از سنین ۴ یا ۵ سالگی آموزش داده شود.  

جنبه‌های انعطاف پذیری شناختی

نکته مهم درمورد چنین مهارتی این است که اکثر روان‌شناسان، انعطاف پذیری شناختی را به‌عنوان توانایی سوییچ‌کردن بین افکار مختلف می‌دانند؛ در حالی که برخی دیگر آن را معادل مفاهیمی می‌دانند مانند: به‌روزکردن تفکرات قدیمی، تفکر چندوجهی یا ایجاد اشتراکات ذهنی بین دو یا چندین مفهوم کاملا غیرمرتبط.

سوییچ‌کردن جریان فکری یا تمرکز: اغلب به توانایی تغییر افکار بین مفاهیم متعدد، انعطاف پذیری شناختی  می‌گوییم؛ برای مثال، فرض کنید که در کنار دو دوست خود نشسته‌اید و در رابطه با قوانین بیس‌بال با همدیگر صحبت می‌کنید؛ یکی از دوستانتان به‌صورت خیلی ناگهانی صحبت‌کردن درمورد ادبیات فرانسه را شروع می‌کند. در این سناریو، توانایی شما برای انتقال افکارتان بین دو مفهوم متفاوت، انعطاف پذیری شناختی محسوب می‌شود.

آپدیت‌کردن (به‌روزرسانی) باورها و تفکرات: در برخی موارد نیز انعطاف پذیری شناختی به توانایی افراد در به‌روزرسانی اطلاعات ذهنی و تفکراتشان اشاره دارد تا توسط آن بتوانند خود را با داده‌ها یا محرک‌های جدید سازگار کنند؛ به عبارتی، افرادی که در مقابل چنین تغییراتی مقاومت می‌کنند یا به روش‌های قدیمی خود می‌چسبند، انعطاف پذیری شناختی ضعیفی دارند. در واقع، چنین افرادی حتی در صورت مواجهه با داده‌های جدید یا اطلاعات بهتر، نمی‌توانند طرز تفکر خود را تغییر دهند؛ به‌عنوان مثال، زمانی که نیکولاس کوپرنیک (Nicolaus Copernicus)، اعلام كرد كه خورشید مركز منظومه شمسی است (این اطلاعات جدید و به‌روز بود)، افرادی که انعطاف پذیری شناختی نداشتند، نتوانستند این مفهوم را بپذیرند.

تفکر چندوجهی: انعطاف ‌پذیری شناختی گاهی می‌تواند به توانایی افراد برای فکر‌کردن به چندین عنصر به طور هم‌زمان اشاره داشته باشد؛ به‌عنوان مثال‌، فرض کنید که به یک شیء نگاه می‌کنید و متوجه می‌شوید که رنگ آن مایل به قرمز است؛ همچنین به‌طور هم‌زمان می‌توانید سایر ویژگی‌های آن را (شکل، قیمت، میزان شکنندگی، جنس، حجم و غیره) از نظر بگذرانید؛ در چنین شرایطی، توانایی شما برای ایجاد ارتباط بین جنبه‌های مختلف قابل‌مشاهده از آن شیء، انعطاف‌ پذیری شناختی محسوب می‌شود.

آنالیزکردن و بازسازی افکار: هنگام روبه‌روشدن با افکار یا مشکلاتی که از حد معمول پیچیده‌تر هستند، انعطاف‌ پذیری شناختی می‌تواند کمک کند تا ساختار پیچیده افکار یا مسائل را به قسمت‌های کوچک‌تر تقسیم و تجزیه کنیم؛ به‌عبارت بهتر، اینکه افراد بتوانند بین المان‌های (گزینه‌های) خاصی که با مسائل بزرگ‌تر در ارتباط هستند، حرکت کنند و بکوشند تا آنها را حل کنند، نمونه‌ای از انعطاف ‌پذیری شناختی است. در حالت کلی، بررسی دیدگاه‌های جدید، ساده‌سازی مسائل و درک اینکه چگونه المان‌های کوچک در مسئله‌های بزرگ‌تر نقش دارند، انعطاف‌ پذیری شناختی تلقی می‌شود.

آگاهی گسترده: برخی از افراد نیز معتقد هستند که انعطاف ‌پذیری شناختی، توانایی درک آگاهانه همه گزینه‌ها و انتخاب‌های ممکن و موجود در یک سناریوی خاص است؛ به‌عنوان مثال، کسی که شطرنج بازی می‌کند، باید بتواند آگاهی مناسبی از حرکات بعدی یا برنامه‌های احتمالی رقیبش داشته باشد تا بتواند بازی را برای پیش ببرد.

اندازه گیری انعطاف پذیری شناختی

درجه های مختلفی از انعطاف پذیری شناختی وجود دارد و افراد در رده های سنی متفاوت هم درجه های گوناگونی از انعطاف‌پذیری را دارند. برای اندازه گیری انعطاف پذیری شناختی آزمون های متفاوتی وجود دارد که از طریق آنها خواسته شد تا  انعطاف پذیری افراد و مخصوصاً کودکان سنجیده می‌شود. آزمون‌های تمرین الف نه ب عنوان یکی از معروف‌ترین این تمرین ها می باشد. در تمرین الف نه ب به کودکان که در محل الف پنهان شده و در دسترس شان وجود دارد نشان می‌دهند. سپس از آنها خواسته می‌شود که به دنبال آن شکل در محل الف گردند تا بتواند آن را پیدا کنند.
این فعالیت چندین بار با شی پنهان شده در محل الف تکرار می‌شود. سپس در آزمون دیگری شی را به جای الف در مکان به قرار میدهند. معمولا کودکان کمتر از یکسال شیء مورد نظر را در مکان الف یعنی جایی که قبلا مخفی شده بود جستجو می‌کنند نه جای جدید. در بیشتر اوقات کودکان بعد از یک سالگی این توانایی را دارند و می‌توانند شی را در مکان ب جستجو کنند. وظیفه مرتب سازی کارت ها بر اساس تغییرات ابعاد، تست مرتب سازی کارت ویسکانسین و آزمون استروپ هم از دیگر ابزارهای اندازه گیری انعطاف پذیری شناختی هستند.

در روش مرتب کردن کارت ها بر مبنای تغییر ابعاد ابتدا دکان می خواهند تا کارها را بر مبنای یک بعد مانند رنگ مرتب کنند سپس آنها می‌خواهند که با تغییر استراتژی کارها را بر اساس بعد دوم مثل شکل مرتب کنند. معمولاً کودکان در سن سه سالگی می‌توانند مرتب کردن بر اساس یک بعد را داشته باشند اما قادر بر اساس بعد دوم نیستند. ولی کودکان ۵ ساله می‌توانند کارت ها را بر اساس چند بعد مرتب کنند.