دیوید فارلی هالبرت ، احقاق جنسی را به عنوان توانایی فرد در شروع فعالیت های جنسی مورد نیاز، رد فعالیت های جنسی ناخواسته، حفظ خود از بارداری ناخواسته و بیماری های جنسی ناقل، تعریف کرده است.

اصطلاح احقاق جنسی به‌عنوان یک احساس روانی - اجتماعی نسبت به تفسیر شخصی فرد در مورد چگونگی ابراز وجود احساساتش در روابط زناشویی تعریف شده است و احساسات و افکار فرد در مورد جذابیت جنسی، علاقه جنسی و مشارکت در رابطه جنسی و درک عملکرد جنسی خود، شامل کیفیت زندگی جنسی است.

احقاق حق جنسی ، تلاش فرد در تامین حقوق خود در محدوده زمانی مشخص یا تحقیق بخشیدن به انتظارات درونی شده از خود از طریق تعامل با دیگران(تراویس و وایت، 2000).

احقاق جنسی یا جرئت‌ورزی جنسی توانایی فرد در ابراز نیازها و خواسته‌های جنسی‌اش را می‌سنجد (منارد و آفمن، 2009).

خود آگاهي يا ناخودآگاهي زنان نسبت به اين مسئله که آنان دراحقاق جنسي و در نتيجه در عملکرد جنسي خود در به دست آوردن ارگاسمي کامل ناتوانند موجب تضعيف تعامل جنسي و عاطفي زوجين ،سست شدن مفاهيم ارزشهاي خانواده، تمايل به برقراري رابطه جنسي غيراززناشوئي ، رويدادن طلاق ، بروز ازدواج هاي مجدد ، ايجاد تنش و بحران درجو خانواده و پيدايش مشکلات رواني يا روان تني درفرزندان و زوجين مي گردد (تراويس و وايت، 2000).ادامه ي اين احساس در زنان باعث بروز عزت نفس پائين وخود تحقيري و درنتيجه همانندسازي فرزندان دختر با الگوي تابع مادران خو د مي گردد .

تغيير باورهاي کليشه اي جامعه درمورد تمايل و هويت واحقاق حق جنسي زنان که خواسته اي الهي ، انساني ومشروع است ، مستلزم تغيير چنين باورهاي کليشه اي جوامع در مورد تمايل و احقاق حق جنسي صحيح زنان است . لذا احقاق حق جنسي ضعيف زنان مي تواند ساختار خانواده را به عنوان خواستگاه و رشد ساير افراد جامعه مورد تهديد جدي قراردهد. ديدگاه بنيادگرا ، معتقد است که زنان به شيوه ي ويژه اي صحبت مي کنند، زيرا آنان زن هستند . نوع بيان و گفتمان زنان فاقد احقاق حق جنسي ودر جهت ياري وافزايش صميميت است (آنگر، 2001) .

فقير پور(1383) معتقدند که، نحوه ي تکلم قلمرو بنياديني است که جنسيت را درزمينه ي فرايندهاي اجتماعي ، تاريخي شکل مي دهد . دي بوآ (1970) بيان مي دارد که کسي زن زاده نمي شود، بلکه به تدريج يک زن مي شود (به نقل از آنگر،2001).

اما واقعاً درک اين مسئله چندان هم ساده نيست. ميزان احقاق جنسي زنان به ميزان درک و مفهومي صحيح و تعريف نشده ولي دروني شده اي از شور جنسي آنان وابسته است ، معهذا ، تا زماني که جامعه به تحميل مفهومي تحريف شده از شور جنسي زنان بپردازد ، زنان در احقاق جنسي صحيحي از خود ناتوان خواهند ماند (تراويس و وايت ، 2000).

مورکوف وهمکاران نيز (1999)، احقاق حق جنسي را بر يک مفهومي کلي از احقاق بر پايه حقوق انسانها در خود مختاري مفهوم سازي کرده اند ، افراد بر بدن و شور جسمي خود داراي حق هستند و هرگز تحت اجبارهاي اجتماعي به خود و ديگري اجازه نمي دهند تا به لحاظ جنسي بدن انها يا ديگري لمس شود به استثناي دست دادن درموقعيت هاي اجتماعي.

همچنين تراويس و وايت ( 2000) در پژوهشهاي خود روشن کرده اند که زنان با رد فعاليت هاي جنسي ناخواسته ، حفظ خود از بارداري ناخواسته و يا بيماريهاي جنسي مسري به نوعي احقاق حق جنسي را مدنظر دارند .

گنيزبرگ و همکاران (1972 )، دريافتند که آموزش احقاق حق جنسي به زنان به دليل افزايش درخواستهاي جنسي آنان ، مردان را به ناتوان جنسي مبدل مي سازد . در مقابل ، مطالعات سرکين و موسهر( 1999 )، نشان مي دهد که مردان از خيال پردازي به اين که زنان آغازگر رابطه جنسي باشند در مقايسه با مرداني که از نقشهاي سنتي مردانگي تبعيت مي کنند ، لذت بيشتري مي برند .

اکثر مطالعات مقايسه اي از اين دست روشن ساخته اند که فعاليت مثبت زنان در زمينه روابط جنسي و زناشويي به معناي واقعي کلمه بر تثبيت روابط زناشوئي و خانوادگي تأکيد مي کنند ، که به ميزان زياد به مسائلي همچون رضايتمندي از رابطه زناشوئي وابسته است.

آيت و هالبرت (1993 )، در مطالعه اي ديگر به بررسي رابطه بين تمايل جنسي زنان و فراواني فعاليتهاي جنسي آنان پرداختند . زناني که در رابطه ي جنسي از لحاظ فيزيکي مورد سوء استفاده قرار مي گرفتند ، اگر چه به شدت در صدد بودند تا از هر گونه فعاليت جنسي بپرهيزند ، ليکن در مقايسه با زناني که فيزيک آنها در رابطه ي جنسي از سوي همسرانشان مورد سوء استفاده قرار نمي گرفتند فراواني بالايي را در برقراري رابطه ي جنسي و فعاليتهاي جنسي گزارش کردند . بدين ترتيب ، به اعتقاد اين محققان سلطه و کنترل فعال مردان در تعيين رابطه ي بين تمايل جنسي و فراواني فعاليتهاي جنسي زنان عاملي موثر است. تمايل جنسي پايين يا تمايل جنسي بازداري شده ، 63 درصد از سوء عملکردهاي جنسي را تشکيل مي دهد که از اين ميزان 70 درصد آن در زنان تشخيص داده شده است.

گاتمن ( 1376 )، معتقدند که تمايل جنسي در مردان فرآيندي مداوم و تغيير ناپذير است ، در حاليکه زنان تمايل جنسي خود را در نوسان زياد و به صورت ادواري تجربه مي کنند ( به نقل از هالبرت ، 1993 ) .

اگر چه تحقيقات نشان داده است که عوامل ارتباطي و تعاملي بر عملکرد يا به عبارتي بهتر بر تمايل جنسي زنان تأثير گذار است ( هالبرت، 1993 ) ، وليکن تحقيقات ديگري نيز نشان داده است که تمايل جنسي پايين زنان تا حدودي با اُرگاسم متقاطع و ادواري آنها وابسته است .

کينزي و ديگران ( 1953 ) نشان دادند که از هر 10 زني که در 100 تجربه جماع قرار مي گيرند ، تنها 40 درصد از آنها به اُرگاسم مي رسند . تحقيقات جديدتر نيز بين 80-40 درصد تجربه اُرگاسم را در زنان گزارش نموده اند ( هالبرت ، 1993 ) .

تمايل جنسي پايين زنان مي تواند به دلايل ذيل باشد :

1 ) تمايل جنسي پايين در معيارهاي تشخيصي همچون DSM-III-R

2 ) وابستگي به الکل يا مواد مخدر يا وجود ناتواني ذهني

3 ) استفاده از داروهاي جديدي که بر تمايل جنسي تأثير گذارند

4 ) روان تکانش جنسي يا سوء استفاده جنسي

5 ) رابطه ي جنسي دردناک يا وجود يک بيماري فيزيکي که منجر به فقدان تمايل جنسي گردد ( هالبرت ، 1993 ) .

هالبرت با مطالعه آزمايشي بر 55 زن متأهل 38-28 ساله که داراي تمايل جنسي پايين بودند ، از دو شيوه درماني استاندارد ( ازدواج درماني و سکس درماني ) و آموزش ثبات اُرگاسم استفاده نمود . محقق با استفاده از انتخاب تصادفي ، 29 نفر را تحت درمان استاندارد و 26 نفر را تحت درمان استاندارد به همراه آموزش ثبات اُرگاسم قرار داد . پس از انتخاب تصادفي ، 16 نفر از شوهران از درمان کنار رفتند و بدين ترتيب ، گروه درمان استاندارد با 28 نفر و گروه درمان با شيوه استاندارد به همراه آموزش ثبات اُرگاسم با 11 نفر زن به کار خود ادامه داد . در نتيجه ، تحليل تفاوت معناداري را از پيش آزمون به پس آزمون در دو گروه گزارش نکرد . در هر دو گروه ، زنان شاهد تحريک و تمايل و احقاق جنسي بيشتري بودند ، در حالي که در رضايت و احقاق جنسي آنها تفاوت معناداري پديد نيامد . پس از گذشت 3 ماه ، زناني که تحت درمان هر دو شيوه بودند در مقايسه با گروه ديگر تحريک ، تمايل و احقاق جنسي بيشتري گزارش کردند . پس از گذشت 6 ماه ، زناني که از شيوه آموزش ثبات اُرگاسم نيز در کنار درمان استاندارد بهره بردند در مقايسه با گروه ديگر ، شاهد افزايش قابل ملاحظه اي در تحريک ، تمايل ، احقاق و رضايت جنسي خود بودند ، بدين ترتيب ، فرضيات هالبرت در استفاده موثر از شيوه آموزش ثبات اُرگاسم بر تمايل جنسي پايين زنان مورد تأييد قرار گرفت ( هالبرت ، 1993)

احقاق جنسی زنان

با وجود نقش عملکرد جنسی سالم در زنان، در احساس سلامتی و بالابردن کیفیت زندگی آنها (خنافره و صفرزاده، 1398). بسیاری از زنان از صحبت درباره مسائل جنسی خودداری می‌کنند (نصرالهی مولا، بهرامی، رنجبران وعلی‌مراد، 2020). در ایران نیز گزارش شده است که بیش از 80 درصد از زنان، در این زمینه مشکلاتی را تجربه می‌کنند (شریفیان، صفاریان و علیزاده فرد، 1397). در کنار عوامل بین‌فردی مؤثر در احقاق جنسی در زنان، نمی‌توان نقش عوامل انگیزشی-رفتاری و تجارب فرد را در روابط بین‌فردی نادیده گرفت. چرا که روابطی نیز وجود دارند که با وجود رضایت زناشویی کلی، زنان در احقاق جنسی دچار مشکل هستند و همین مسأله به مرور زمان، رضایت زناشویی را کاهش خواهد داد (بانگارت و گراف، 2020).

احقاق جنسی که به توانایی ابراز نیازهای جنسی و احساسات و افکار مرتبط، بدون احساس گناه یا اضطراب و ظرفیت مذاکره درخصوص رابطه جنسی و تأکید بر حقوق خود بدون زیرپاگذاشتن حقوق همسر در رابطه جنسی، اشاره دارد (لوپز-آلوارادو، ون پریس، سوالاس-نیرو و انلین، 2019) می‌تواند با رضایت جنسی بالاتر در زنان و همسران آنها، کیفیت بالاتر ارگاسم و رابطه جنسی (کلاک، سوزا و اوگز، 2016) و بی‌رمقی زناشویی کمتر (زارع‌نژاد، حسینی و رحمتی، 1398) همراه باشد.

در ادبیات روابط جنسی وزناشویی از احقاق جنسی به عنوان یک شایستگی جنسی-اجتماعی نام برده شده است که نداشتن آن می‌تواند با بروز رفتارهای طردکننده از طرف زنان، در نهایت تحقیر، سرزنش و خصومت را در روابط زناشویی، شکل دهد (کیم، مویز، ساکالوک، روزن وایمپت، 2020)، بعد اجتماعی احقاق جنسی با نقش‌های اجتماعی موردانتظار از زنان، پیوند خورده است و حتی می‌تواند به عنوان پرخاشگری تفسیر شود (بوچارد و همفریز، 2019). چرا که از زنان انتظار می‌رود در این زمینه، به صورت بازداری شده‌ای رفتار کنند. اما این رفتار بازداری شده صرفاً به عوامل فرهنگی-اجتماعی و تأثیر آنها بر هدایت رفتارهای جنسی در زنان برنمی‌گردد (ژانگ، ایکسایی، سینگلو، فان ویپ، 2021). بلکه به نظر می‌رسد نوع سیستم‌های انگیزشی و شخصیتی فرد نیز مانند فعال‌سازی و بازداری رفتاری می‌تواند در میزان ابراز وجود افراد به طورکلی نقش داشته باشند (کورسن، 2016).

از طرفی نوع نگاه افراد در خصوص تبادل سود و هزینه و تفسیر آن در روابط بین‌فردی و اجتماعی، می‌تواند به رابطه زناشویی نیز منتقل شود و در میزان ابرازگری جنسی زنان مؤثر باشد. این در حالی است که نحوه تأثیرگذاری سازه‌های اجتماعی و و بین‌فردی در سایه مکانیزم‌های رفتاری و شخصیتی، به طور دقیق‌تر و کاربردی‌تری قابل تبیین است. به خصوص آنکه افراد در تمام روابط بین‌فردی و زناشویی خود به طور خودآگاه و یا ناخودآگاه درگیر برآورد سود ادراک شده و هزینه صرف شده در روابط خود هستند و این مسأله می‌تواند در درجه اول، قبل از روابط بین‌فردی، ادراک، توانایی‌ها و نگرش‌های فردی آنها را در خصوص تلاش برای بهبود رابطه تحت تأثیر قرار دهد. از آنجایی که هر فردی با خزانه تجارب رفتاری و اجتماعی منحصر به فرد خود وارد رابطه زناشویی می‌شود .

زنان پذیرفته‌اند که درباره تمایل‌های جنسی خود در زندگی زناشویی کمتر صحبت کنند و نارضایتی خود را کمتر ابراز کنند، بنابراین اگر نتوانند صرفاً از طریق سبک تبادل انصاف، نیازهای خود را برآورده سازند، به سایر سبک‌های تبادلی روی می‌آورند تا ابراز وجود جنسی را به میزان بیشتری تجربه کنند. دراین راستا، به ویژه در جوامع جمع‌گراتر، زنان بخشی از هویت خود را از طریق حفظ روابط، تعریف می‌کنند و به نظر می‌رسد در بافت فعال‌سازی رفتاری و از طریق سبک پیگیری و فردگرایی، گشوده بودن به روابط جنسی و ابراز وجود جنسی بیشتری برای زنان فراهم می‌شود. چرا که در این شرایط، افراد به دنبال مناسب‌ترین روش برای کاهش ناهماهنگی شناختی خواهند بود (ایدلمن، جنسن و راپاپورت، 2019).

از طرفی زنان به بن‌بست‌های ارتباطی خود در روابط زناشویی در مقایسه با مردان حساس‌تر هستند، بر جنبه‌های مختلف روابط خود تمرکز بیشتری دارند و ادراک نابرابری در آنها در مقایسه با مردان بالاتر است. از آنجایی که زنان خودشان را بیشتر مسئول ترمیم روابط می‌دانند به نظر می‌رسد این مسأله هم در کارکرد متفاوت سبک‌های تبادل، نقش داشته باشد (لوشک، 2014).

تمایل جنسی در زنان بر خلاف مردان، به مرور زمان کاهش چشمگیرتری دارد و احقاق جنسی در زنان می‌تواند در تعدیل این کاهش تمایل جنسی، مؤثر باشد. از طرفی با وجود تأثیر احقاق جنسی بر خودکارآمدی جنسی در زنان، کمتر به عوامل تبیین‌کننده آن پرداخته شده است. این در حالی است که سیستم‌های رفتاری که در برگیرنده عوامل انگیزشی-شخصیتی هستند، تنها یکی از عوامل تأثیرگذار قابل بررسی بر احقاق جنسی در زنان است. 

شاخص احقاق جنسی هالبرت ( Hulbert Index of Sexual Assertiveness (HISA) )

این پرسشنامه توسط هالبرت (1990) ساخته شده است و در بسیاری از پژوهش های بین المللی بکار گرفته شده است. شامل ۲۵ سوال است و در انتخاب گزینه های آن از مقیاس ۵ درجه ای لیکرت استفاده شده است. این پرسشنامه میزان تمایل جنسی آزمودنی را مورد سنجش قرار می دهد .سوال های پرسشنامه تمایل جنسی به وسیله درمانگران در امور بالینی برای سنجش مشکلات جنسی و زناشویی و در پژوهش های علمی به طور گسترده استفاده می شود .

هالبرت (1992) پایایی آن را براساس آلفای کرونباخ 92/0 گزارش کرده است و تحلیل عاملی اکتشافی، ساختار یک عاملی پرسشنامه را تأیید کرده است (ایوت و ترل، 2015). زارع‌نژاد، حسینی و رحمتی(1398) پس از بررسی روایی صوری و محتوایی، ضریب آزمون و بازآزمون را 86/0 و براساس آلفای کرونباخ، 74/0 گزارش کرده‌اند. همچنین قیصری و کریمیان (1392) پایایی پرسشنامه را براساس آلفای کرونباخ، 83/0 محاسبه کرده‌اند. 

پاسخگوی عزیز ، این پرسشنامه یک آزمون با پاسخ های درست و غلط نیست . لطفا هر یک از جملات زیر را با دقت بخوانید و به تمام آن ها ، حتی با وجود عدم اطمینان کافی پاسخ دهید. برای هرجمله پاسخ های "همیشه" ، "اکثرا" ، "گاهی اوقات" ، " بندرت" و "هرگز" در نظر گرفته شده است. اطفا گزینه ای را که بهتر و دقیق تر بیانگر تمایل جنسی شماست، انتخاب کنید . و پاسخ انتخابی خود را با علامت * مشخص کنید . پاسخ های شما کاملا محرمانه است.

1)     در طول رابطه جنسی از صحبت کردن ناراحت می شوم .

همیشه    

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

2)     احساس می کنم در روابط جنسی خجالتی هستم .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

3)     هرگاه تمایلی به رابطه جنسی داشته باشم، به همسرم ابراز می کنم .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

4)     فکر می کنم درباره نیازهای جنسی خودم با همسرم بی پرده هستم.

همیشه

اکثرا        

گاهی

بندرت

هرگز

5)     از در میان گذاشتن تخیلات جنسی خود با همسرم لذت می برم.

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

6)     راحت نیستم در مورد رابطه جنسی با دوستانم صحبت کنم .

همیشه

اکثرا

گاهی        

بندرت

هرگز

7)     تمایلات جنسی خود را برای همسرم بیان می کنم .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

8)     برایم سخت است که در طی یک رابطه جنسی با دوستانم صحبت کنم .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت      

هرگز

9)     برای من نه گفتن ، حتی موقعی که تمایلی به رابطه جنسی ندارم، سخت است .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

10)از توصیف خود به عنوان یک فرد سکسی اکراه دارم .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

11)برایم سخت است که به همسرم بگویم چه چیزی در من احساس خوشایندی ایجاد می کند .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

12)به راحتی درباره احساسات جنسی خودم صحبت می کنم .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

13)اصراری ندارم که همسرم مرا ارضا کند .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

14)هنگامی که واقعا خواهان رابطه جنسی نیستم، به آن تن می دهم.

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

15)هرگاه شیوه ای لذت بخش نباشد، آن را با همسرم در میان می گذارم .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

16)به راحتی به همسرم پاداش های جنسی می دهم .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

17)برایم آسان است درباره رابطه جنسی با همسرم بحث کنم.

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

18)به راحتی رابطه جنسی با همسرم را آغاز می کنم .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

19)اعمال جنسی را که به آن ها راغب نیستم، انجام می دهم.

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

20)ارضاء همسرم از ارضاء خودم مهمتر است .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

21)به راحتی به همسرم می گویم که مرا چگونه لمس کند .

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

22)از استمنای خود تا رسیدن به اوج لذت جنسی لذت می برم.

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

23)چنانچه عملی احساس خوشایندی در من ایجاد کند، در انجام مجدد آن اصرار می ورزم.

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

24)برایم سخت است که درباره احساسات جنسی خود صادق باشم.

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

25)تلاش می کنم از بحث درباره موضوعات جنسی بپرهیزم.

همیشه

اکثرا

گاهی

بندرت

هرگز

 

تمایلات جنسی

از نظر روان شناسی، تمایلات جنسی هر شخص به سه عامل وابسته به هم مربوط است. این سه عامل عبارتند از:

  • جنسیت شخص
  • رفتار
  • گرایش جنسی شخص و هویت جنسی

بررسی رابطه ی بین طلاق و ارتباط آن با مشکلات جنسی از مباحث مهم جامعه است. روابط جنسی شکل دهنده ی بخشی از ادراکات زوجین از همدیگر است و ادراکات جنسی در بین زوجین ارتباط مثبتی با رفتارهایی دارد که نگهدارنده و تداوم بخش ازدواج است.

پرسشنامه تمایل جنسی هالبرت

پرسشنامه تمایل جنسی هالبرت Hullbert Index of Sexual Desire (HISD) این پرسشنامه در 1992 توسط دیوید فارلی هالبرت و آپت ساخته شد. شامل ۲۵ماده است. با ۵درجه نمره گذاری می شود. کمینه و بیشینه نمرات ۰تا ۱۰۰است. و نمره بالا نشان از تمایل جنسی زیاد است. 

پاسخگوی عزیز ، این پرسشنامه یک آزمون با پاسخ های درست و غلط نیست . لطفا هر یک از جملات زیر را با دقت بخوانید و به تمام آن ها ، حتی با وجود عدم اطمینان کافی پاسخ دهید. برای هرجمله پاسخ های “همیشه” ، “اکثرا” ، “گاهی اوقات” ، ” بندرت” و “هرگز” در نظر گرفته شده است. اطفا گزینه ای را که بهتر و دقیق تر بیانگر تمایل جنسی شماست، انتخاب کنید . و پاسخ انتخابی خود را با علامت * مشخص کنید . پاسخ های شما کاملا محرمانه است.

 همیشهاکثراگاهیبندرتهرگز
1. حتی فکر کردن درباره ی رابطه ی جنسی با همسرم می تواند مرا تحریک کند.     
2 . سعی می کنم از موقعیت هایی که همسرم را به رابطه جنسی متمایل می کند، بپرهیزم.     
3. درباره رابطه جنسی خیال پردازی می کنم.     
4 . از لحاظ جنسی به سختی تحریک می شوم.     
5 . در مقایسه با همسرم خواهان رابطه جنسی بیشتری هستم.     
6 . رویا پردازی درباره مسائل جنسی برایم مشکل است .     
7 . میل دارم با همسرم رابطه جنسی برقرار کنم.     
8 . تمایل بسیار زیادی به رابطه جنسی دارم.     
9 .از خیال پردازی جنسی در طی رابطه جنسی با همسرم لذت می برم.     
10 . از لحاظ جنسی به آسانی تحریک می شوم.     
11 . تمایل من به رابطه جنسی باید قوی تر شود.     
12 . فکر کردن درباره رابطه جنسی برای من لذت بخش است.     
13 . خواهان برقرای رابطه جنسی هستم.     
14 . برایم آسان است هفته ها بدون داشتن رابطه جنسی با همسرم سپری کنم.     
15 . برای داشتن رابطه جنسی با همسرم از انگیزه کمی برخوردارم.      
16 . احساس می کنم نسبت به اکثر مردم، خواهان رابطه جنسی کمتری هستم.     
17 . به راحتی می توانم درباره ی مسائل جنسی در ذهن خود خیال پردازی کنم.     
18 . غریزه ی جنسی من قوی است.      
19 . از فکر رابطه ی جنسی با همسرم لذت می برم.      
20. تمایل زیادی به برقراری رابطه جنسی با همسرم دارم.     
21 . احساس می کنم داشتن رابطه جنسی با همسرم، جنبه مهمی از روابط ما نیست.     
22 . فکر می کنم توان من برای داشتن رابطه جنسی با همسرم بسیار پایین است .      
23 . از لحاظ جنسی به آسانی تحریک پذیر نیستم.      
24 . تمایل من به برقراری رابطه جنسی با همسرم اندک است.      
25 . سعی می کنم از داشتن رابطه جنسی با همسرم بپرهیزم.      

هر آیتم به وسیله ی مقیاس درجه بندی لیکرت با 5 درجه نمره گذاری می شود .[ 0 = همیشه « همواره چنین تمایلی دارم » . 1 = اکثرا « گاهی اوقات چنین تمایلی دارم » . 2 = گاهی « گاهی اوقات چنین تمایلی دارم » . 3 = بندرت « بندرت چنین تمایلی دارم  » . 4 = هرگز « هرگز چنین تمایلی ندارم » . ] ؛ بنابراین نمره های این پرسشنامه با جمع نمرات 25 ماده به دست می آید . سوال های 1 ، 3 ، 5 ، 5 ، 7 ، 8 ، 9 ، 10 ، 12 ، 13 ، 17 ، 18 ، 19 ، 20 به طور معکوس [ همیشه = 4 تا هرگز= 0 ] نمره گذاری می شود .

نمره بین  0 تا 25  : حس انسجام پایین است.

نمره بین 25 تا 50 : حس انسجام متوسط است.

نمره بالاتر از 100  : حس انسجام  بالا است .


نتایج پژوهش احقاق جنسی

بیکر، لارسون و سیپل (2019) نیز دریافتند که حساسیت بیشتر به پاداش و تقویت در مقایسه با حساسیت به تنبیه، خودکارآمدی افراد را در روابط عاطفی افزایش می‌دهد (استولارسکی، وجکاسکی و ماتئوس ، 2020).  این در حالی است که کاهش رفتار اجتنابی با احقاق جنسی بالاتر  در زنان (بوچارد و هامفریز، 2019) همراه است. همچنین، وقتی زنان با انگیزه روی‌آوری به روابط جنسی می‌پردازند، در مقایسه با زمانی که انگیزه‌های اجتنابی دارند، کنجکاوی جنسی، برانگیختگی و رضایت جنسی بیشتری را تجربه می‌کنند (میرشمشیری، صالحی، مدحی و کیان‌مهر، 1394).  بنابراین به نظر می‌رسد که بازداری رفتاری برخلاف فعال‌سازی رفتاری بااحقاق جنسی کمتر در زنان همراه باشد و ابرازگری در خصوص نیازهای جنسی را محدود کند.

براساس پژوهش راپوسو، روزن ومویز (2019) گسترش خود در زنان با آشفتگی جنسی کمتر همراه است. بنابراین بازداری رفتاری با ممانعت از گسترش خود و عزت نفس در زنان می‌تواند، احقاق جنسی را در آنها کاهش دهد.

مرور ادبیات پژوهش در حیطه احقاق جنسی حاکی از آن است که غالب پژوهش‌ها به پیامدهای مثبت روانی و زناشویی این سازه در رضایت جنسی (ژانگ وهمکاران، 2021)، پایداری ازدواج (فیاض صابری، توزنده جانی، ثمری و نجات، 1398) و مواردی از این دست پرداخته‌اند. اما در این میان، به نقش عوامل تبیین کننده احقاق جنسی براساس عوامل فردی-اجتماعی به ندرت پرداخته شده است.

طبق پژوهش زارع نژاد ، حسینی و رحمتی (1398) میان احقاق جنسی، نارضایتی جنسی، تعارض زناشویی و بی‌رمقی زناشویی همبستگی معناداری وجود دارد؛ یعنی هرچقدر احقاق جنسی کمتر باشد، تعارض زناشویی و بی‌رمقی زناشویی بیشتر و با افزایش نارضایتی جنسی، تعارض زناشویی و دلزدگی افزایش می‌یابد. هم‌چنین نتایج کلی حاکی از این است که تعارض زناشویی نقش واسطه‌ای میان متغیرهای احقاق جنسی و بی‌رمقی زناشویی و همچنین میان نارضایتی جنسی و بی‌رمقی زناشویی ایفا می‌کند.

وقتی افراد در احقاق جنسی خویشتن مشکل دارند و دارای عزت‌نفس پایینی هستند و برای آنان دشوار است که نیازهای خود را بیان کنند و یا استقلال فردی خود را در روابط زناشویی حفظ نمایند (قیصری و کریمیان، 1392). 

به علت وجود نگرش منفی، اسطوره‌ها و باورهای منفی که در میان زنان درباره‌ی تمایلات و روابط جنسی وجود دارد و مسلماً همان‌طور که گفته شد این باورها و اسطوره‌ها ریشه‌ای قوی در فرهنگ و اجتماع دارند- زنان در اجتماعات مردسالاری که چنین باورهای نادرستی را در زن نهادینه کرده‌اند، نمی‌توانند به‌گونه‌ای مناسب تمایلات جنسی مشروع خود را در روابط زناشویی بیان نموده و احقاق جنسی پایینی در روابط جنسی و زناشویی خود خواهند داشت. این امر به دنبال خود پیامدهای ناگواری بخصوص در حیطه‌ی روابط زوج به‌جای خواهد گذاشت (دروگاتیس و همکاران، 2008؛ گراهام، 2009).

بین تصویر بدنی زنان و میل جنسی و احقاق جنسی آنها نیز رابطه مستقیم وجود دارد (اوسلندر و همکاران، 2007). اسدی و همکاران (1392)، گزارش کردند که شاخص احقاق جنسی در زنان با باورهای ارتباطی آنها و طبیعتاً نظام شناختی آنها مرتبط است بنابراین با بهره گرفتن از شناخت‌درمانی شانس تغییر این شاخص و به‌تبع آن افزایش عملکرد جنسی در زنان را می‌تواند در پی داشته باشد (پی‌فاس، 2009). احقاق جنسی فاکتور مهمی در رضایت جنسی و زناشویی محسوب می‌شود (اسدی، سیاوشی، شیرعلی پور و همکاران، 2011).

احقاق جنسی به‌منزله‌ی نوع فرعی ارتباط جنسی است و به‌عنوان توانایی فرد در جهت برقراری رابطه‌ی جنسی برای رفع نیازهای جنسی و آغاز کردن رفتار جنسی با شریک جنسی یا همسر قلمداد می‌شود (منارد و آفمن، 2009). در جوامع پدرسالار، جایی که عطش جنسی زنان اغلب با اهانت و بدنامی مواجه می‌شود و در آن جامعه مردان با اعتقاد به اینکه زنان اشیاء جنسی هستند که نیاز یا حقوق جنسی ندارند، احقاق جنسی زنان اغلب با عکس‌العمل منفی از طرف آنان مواجه می‌شود.

مزتون و ترانپل (2005)، اظهار می‌دارد که فهم زنان و عطش مردان و رفتارهای زنانگی و مردانگی مقتضی و مناسب، احقاق جنسی را می‌سازد؛ منتهای مراتب برای یک زن مشکل است تا حقوق جنسی‌اش را حتی اگر از آن آگاه باشد اعاده کند؛ درنتیجه، فعل پذیری جنسی (غیرفعال بودن به لحاظ جنسی) یا فعل پذیری جنسی ادراک‌شده، خشم خود را برای ویرانی به سمت عامل جنسی و سلامت جنسی زنان آشکار می‌کند (باسون و همکاران، 2007). عدم توازن در غلبه و احقاق خویشتن، غالباً با مسائل و مشکلات جنسی در ارتباط است. شکل‌های زیادی از مشکل جنسی در چنین موقعیت‌هایی مشاهده می‌شود، اما شایع‌ترین آن علاقۀ ‌اندك جنسی در فردی است که ویژگی جرأت‌ورزی و احقاق در وی کم است (شفیعی، 1384).

تبعات اختلالات جنسی مثل کم‌کاری میل جنسی و پایین بودن شاخص احقاق جنسی ایجاد تعارضات زناشویی است که مطالعات زیادی همبستگی بین این دو را نشان داده‌اند (دیلدار و همکاران، 2013).