آشنایی با روانکاوان : چارلز برنر
چارلز برنر ( Charles Brenner ) متولد 18 نوامبر 1913 ، در بوستون و متوفای 19 مه 2008 در نیویورک ، روانکاو آمریکایی بود که به عنوان رئیس انجمن روانکاوی نیویورک کار می کرد ، و شاید بیشتر بخاطر کمکهایش در تئوری رانندگی، ساختار ذهن و نظریه تعارض شناخته شده است .
دکتر برنر در خلال بیش از شصت سال ، از رهبران روان تحلیل گری در آمریکا و در سطح بین المللی بود . وی در دهه 1940 در انستیتوی روان تحلیل گری نیویورک آموزش دید و به عنوان یک عضو و معلم در همان جا باقی ماند .
او برای نیم قرن چهره ای مثال زدنی برای روانکاوی در آمریکا بود ، توسط جانت مالکوم مشهور به "پاکدامن سازش ناپذیر روانکاوی آمریکایی" شد .
نخستین اثر اصلی دکتر برنر « متن مقدماتی روان تحلیل گری » (1955) بود که در خلال یک نسل مورد استقبال قرار گرفت . در یک اثر مهم دیگر با عنوان « مفاهیم روان تحلیل گری و نظریه ساختاری » (1964) ، که باهمکاری جاکب آرلو منتشر شد ، مولفان به روشن کردن تفوات های نخستین نظریه های فروید درباره کنش وری روانی و بازنگری نظریه تعارض بر مبنای بن ، من و فرامن در سالهای بعد پرداختند .
سپس برنر کوشش کرد تا نظریه ای را که بر مبنای آن تمامی کنش وری روانی منعکس کننده مصالحه بین کشاننده ها ، هیجان ها و فشارهای اخلاقی با تمایلات « من » است ، گسترش دهد . این نظریه ساختاری در دو اثر ارائه شد : « ذهن در تعارض » و « فن روان تحلیل گری و تعارض روانی » .
یکی از مهم ترین مشارکت های برنر ، برجسته کردن هم ارزی نقش « عاطفه افسرده وار » با « اضطراب » در ایجاد روان آزردگی بود . این روان تحلیل گر بر اهمیت احساس های افسرده وار در درک آسیب شناسی روانی تاکید داشت .
در سالهای اخیر ، دکتر برنر به بازنگری و گسترش نظریه روان تحلیل گری ادامه داد و در اثری با عنوان « ذهن به منزله شکل گیری تعارض » ، با ابزار تردید درباره ارزش اصطلاح های بن ، من و فرامن در درک تعارض روانی در روان آزردگی ، واکنش های بسیاری را برانگیخت .
آخرین اثر وی « روان تحلیل گری یا ذهن و معنا » (2006) ، خلاصه ای از مشارکت های سراسر زندگی وی در قلمرو روان تحلیل گری را منعکس کرده است .
این روان تحلیل گر برجسته ، تا پایان زندگی پر بار خویشتن در مباحثه های حرفه ای روان تحلیل گری در نیویورک شرکت می کرد .
مکانیسم های دفاعی
آنا فروید و چارلز برنر تاکید کرده اند که تقریبا هر چیزی می تواند نوعی دفاع باشد . روی برگرداندن ، فریاد کشیدن بر سر کسی ، گلف بازی کردن ، و همچنین انباشتن ثروت ممکن است نوعی دفاع باشد . یا آن که حداقل ممکن است همه این فعالیت ها دفاع هایی را در بر گیرند . به طور کلی ، هر فعالیت ذهنی ( روانی ) یا رفتاری که افراد را از دستخوش هیجانات ناخوشایندشان حفظ کند ، دفاعی است .
هیجان ممکن است خوشایند یا ناخوشایند باشد . به طور کلی ، آن چه برای افراد مشکلات ناشی از دفاع های ناسازگارانه را ایجاد می کنند هیجان های ناخوشایند است .
غالباً در بزرگسالان، اصلي ترين مكانيسم هاي دفاعي واپسزني و جداسازي (عواطف) مي باشد. طبق نظر سي. برنر ( 1982 ) تمامي عواطف دو عنصر پايه اي دارند : عنصر احساسي و عنصر فكري. احساسات مي توانند لذت بخش يا غيرلذت بخش، و افكار مي توانند خودآگاه يا ناخودآگاه باشند. اصطلاح واپس زني اشاره به پديده اي دارد كه روان در موقعيت هاي ناگوار به طور خودكار محتواي تفكر را (از يك عاطفه) به بيرون از حيطه ي خودآگاهي مي راند. جداسازي نيز اشاره به آن نوع فعاليت رواني دارد كه احساس را به خارج از حيطه ي آگاهي مي راند ، و اساسا شامل افكار نمي شوند. بنابراين به طور كلي مي توان گفت ساير دفاع ها، نوعي ساز و برگ هاي دفاعي كمكي هستند كه واپس زني، جداسازي و يا هر دوي آنها را پشتيباني مي كنند.
نظریه مدرن تعارض برنر
نظریه مدرن تعارض، نوعی از روانشناسی نفس، نسخه تجدید نظر شده نظریه ساختاری است که به طور مشخص با آن در تغییر مفاهیم مرتبط با محل تداوم افکار سرکوب شده متفاوت است (فروید، 1923، 1926). نظریه تعارض مدرن علائم عاطفی و ویژگی های شخصیت را به عنوان روش های پیچیده ای برای مقابله با تعارض ذهنی می بیند. با مفاهیم ثابت شده، ایگو و سوپرایگو کار می کند و تضادهای خودآگاه و ناخودآگاه همراه با امیال (وابسته، کنترل شده، جنسی و پرخاشگرانه)، احساس گناه و شرم، عواطف (به ویژه اضطراب و عاطفه افسردگی) و راه ها را مطرح می کند. حفاظت از آگاهی علاوه بر این، عملکرد سالم (انطباقی) نیز تا حد زیادی توسط حل تعارض تعیین می شود. یکی از چالشهای اصلی تئوری تعارض روانکاوانه مدرن، ایجاد تعادل مجدد در تعارض بیمار، آگاه کردن جنبههای تصمیمات کمتر سازگار (که «شکلهای سازش» نیز نامیده میشود) آگاهانه است تا بتوان آنها را بازاندیشی کرد و به دنبال راهحلهای سازگارتر بود.
هدف اصلی روانکاوی تئوری تعارض مدرن، تغییر تعادل تعارض در بیمار با آگاه کردن جنبههایی از راهحلهای کمتر سازگار (که «شکلهای سازش» نیز نامیده میشود) است، بهگونهای که بتوان آنها را بازاندیشی کرد و راهحلهای انطباقی بیشتری یافت. نظریه پردازان فعلی که کارهای چارلز برنر ، به ویژه ذهن در تضاد (1982) را دنبال می کنند، عبارتند از سندور آبند ، جاکوب آرلو و جروم بلکمن.
چارلز برنر (1982) کوشید تا روانشناسی خود را با بیان مختصر و دقیق تمرکز اساسی روانکاوی: تضاد درون روانی و شکلهای سازش ناشی از آن، احیا کند. با گذشت زمان، برنر (2002) تلاش کرد تا یک نظریه مبتنی بر بالینی را توسعه دهد، چیزی که به عنوان "نظریه تعارض مدرن" نامیده شد. او از مؤلفههای صوری نظریه ساختاری و مفروضات فراروانشناختی آن فاصله گرفت و کاملاً بر شکلبندیهای سازش متمرکز شد.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .